نزول عيسي از ديدگاه علماي اهل سنت
1- (آلوسي) در مورد نزول عيسي عليه السلام مي گويد:
(مشهور اين است که حضرت عيسي عليه
السلام به هنگام قيام امام مهدي عليه السلام به هنگامه ي سپيده ي
صبح در دروازه ي دمشق از آسمان فرود مي آيد، امام مهدي عليه السلام
از او دعوت مي کند که براي مردم نماز را به جماعت بخواند، اما او
حضرت مهدي را پيش مي اندازد وخود به آن گرامي اقتدا مي کند ومي
فرمايد: نماز تنها به امامت شما برپا مي گردد).(1)
2- (سيوطي) در پاسخ بر کساني که اقتداي حضرت عيسي عليه السلام در
نماز به امام مهدي عليه السلام را انکار نموده اند مي گويد: (اين
از شگفت ترين شگفتيهاست، چرا که نماز خواندن عيسي به امامت حضرت
مهدي عليه السلام در انبوه روايات صحيح از روايات رسيده از پيامبر
صلي الله عليه واله وسلم ثابت وترديدناپذير است. او راستگوي تصديق
شده اي است که اخبار وپيشگوييها وآينده نگريهايش تخلف ناپذير نيست.
از اين رو، مسأله قطعي است وروايات رسيده، آن را ترديدناپذير مي
سازد).
آنگاه برخي روايات رسيده در اين
مورد را مي آورد.(2)
آري! خواننده ي عزيز! اينها برخي روايات ومنابع آنها از کتابهاي
مهم ودست اول اهل سنت وديدگاه علماي بزرگ آنان، پيرامون فرود آمدن
عيسي عليه السلام به هنگام قيام جهاني حضرت مهدي عليه السلام بود
که از نظرتان گذشت.
اما روايات رسيده که در کتابهاي شيعه از پيامبر گرامي وامامان
معصوم عليهم السلام موجود است، همه به صراحت، بيانگر اقتداي حضرت
عيسي عليه السلام به امام مهدي عليه السلام است واگر بگوييم که
فرود آمدن عيسي واقتداي او به امام مهدي عليه السلام در نظر شيعيان
از امور مسلم وترديدناپذير، بلکه از مشهورترين مسايل مي باشد،
مبالغه نکرده وچيزي به گزاف نگفته ايم.
مسأله بصورتي است که در کتاب (عيون المعجزات) آمده است که:
(پيامبر گرامي اسلام به امامان
راستين، از قيام آخرين امام، حضرت مهدي عليه السلام براي اصلاح
جهان خبر داد. از قيام کسي که زمين وزمان را سرشار از عدل وقسط مي
کند همانگونه که به هنگامه ي ظهورش لبريز از ستم وبيداد مي گردد
وعيسي عليه السلام به هنگام قيام او از آسمان فرود مي آيد وبه
امامت آن حضرت نماز مي خواند).(3)
نگارنده در پايان روايت مي نويسد:
(اين روايت واقعيتي است که به دليل شهرت بسيار آن، همه ي شيعيان از
علماي بزرگ گرفته تا مردم عادي، خواص وعوام وپير وجوان... در مورد
آن، اتفاق نظر دارند).
وما در اين مورد، بحثي داريم که در بخش آينده خواهد آمد.
واژه دجال
اين نام از واژه ي (دجل) مشتق شده وبه مفهوم (حق پوشي)، (نيرنگ
بازي)، (دروغپردازي)، (دجالگري) و(قلب حقايق) است.
(دجال) صفت مردي است که پيش از ظهور امام مهدي عليه السلام در صحنه
ي جهاني پديدار مي گردد وبا جنبش ارتجاعي خويش جنايت وتباهي بسياري
را مرتکب مي گردد وآنگونه که برخي از نويسندگان معاصر پنداشته اند،
دجال، تمدن جديد غرب نيست که دلها وقلبها را بسوي خود جلب کرده
است.
دجال، در شرايط قحط وتورم اقتصادي وخشکسالي قيام مي کند وپيروان او
را، انبوهي از عناصر پست وفرومايه وآلوده به گناه ورذايل اخلاقي،
همچون زنان ولگرد ونسل تبهکار آنها ونژادپرستان يهود و... تشکيل مي
دهند.
از روايات اين نکته دريافت مي گردد که: او مردي يک چشم است واز
جادوگري، شعبده بازي وچشم بندي آگاه است، به همين جهنت به کارهاي
سحرانگيزي دست مي يازد وبه گونه اي عمل مي کند که مردم کارهاي او
را واقعيت مي پندارند. از اين رو شگفت انگيز نيست که نخست ادعاي
نبوت کند وآنگاه ادعاي خدايي وبگويد:
(أنا ربکم الأعلي).
يعني: هان اي مردم! من پروردگار بزرگ شما هستم.
ما در بخش نهم، در بحث از (مدعيان دروغين نيابت خاص) از جمله
(شلمغاني) وامثال او، خاطر نشان ساختيم که برخي از آنها، دجالگري
را به جايي رساندند که ادعاي حلول وپروردگاري کردند.
روايات رسيده در مورد دجال وعملکرد تبهکارانه ودجالگرانه اش به
گونه اي است که براي ما مفهوم نيست، شايد رموز واشاراتي باشند که
در روزگار ما نامفهوم اند ودر آينده پرده ي اسرار از روي آنها
برداشته شود.
به هر حال آنچه مي توان دريافت اين است که: زندگي نکبت بار اين
عنصر پليد در فلسطين به پايان خويش مي رسد وامام عصر عليه السلام
پس از قيام خويش وفرود آمدن عيسي عليه السلام به آن پيامبر بزرگ
دستور مي دهد که دجال را از صحنه بردارد واو نيز دستور را اجرا مي
کند وبشريت را از شرارت ودجالگري او رهايي مي بخشد.
در اين مورد، ما به همين اشاره بسنده مي کنيم، توضيح بحث در مجموعه
هاي روايي موجود است، علاقمندان مي توانند مراجعه کنند.
چگونه قدرتها در برابر او سر فرود مي آورند؟
اين سؤال در صدر سلسله پرسشهايي است که پيرامون ظهور امام عصر عليه
السلام مطرح مي گردد.
بسياري مي پرسند که: (چگونه حکومتها در برابر امام مهدي عليه
السلام خاضع مي گردند؟)
(چگونه آن اصلاحگر بزرگ جهاني بر حکومتها ودولتها پيروز مي شود؟)
(وموضع حکومتها وقدرتهاي بزرگ جهاني در برابر آن حضرت چگونه خواهد
بود؟)
اين موضوع، براستي موضوع حساسي است وپاسخ آن نياز به اندکي شرح
وتحليل دارد بدين صورت:
1- حقيقت اين است که حکومتها ودولتها، همواره از افراد تشکيل مي
گردند وهمان افراد هستند که در کنار هم، دست در دست هم، هيأتهاي
حاکمه را مي سازند وروشن است که هر انساني از اين هيأتهاي حاکمه،
به گونه اي امور ورخدادها را ارزيابي نموده وحوادث را مي فهمد.
2- حکومتها در حيات خويش به سلاح ومهمات تکيه دارند وسلاح نيز در
دست ارتشهاست، در دست بزرگترين فرمانده تا کوچکترين فرد ارتش ويا
نيروهاي مسلح.
3- ونيز حکومتها بر نيروهاي مسلحي چون: پليس، نيروهاي انتظامي،
دستگاههاي اطلاعاتي، ارتش خلقي وپاسداران رنگارنگ تکيه دارند
واينها همه، دستگاههايي هستند که حکومتها ودولتها بدانها تکيه مي
کنند وبوسيله ي آنها قدرت ونيرو مي يابند وبا دست آنها با مخالفان
خويش مي جنگند وآنان را سرکوب مي کنند.
اينک جاي اين سؤال است که اگر نيروهاي مسلح ودستگاههاي عريض وطويل
که حکومتها بدانها تکيه مي کنند با حکومت موافق نبودند يا
فرمانبرداري نکردند، ديگر از دولتها چه کاري ساخته است؟
بعبارت ديگر: (هيأت حاکمه يا سران نظامي که نيروهاي نظامي آن از
نظر فکري وعقيدتي با آنان موافق نباشند، چه مي کنند؟)
حکومتها همواره از ارتش ونيروي نظامي خويش بيشتر از نيروي بيگانه
مي هراسند چرا که بر نيروي خارجي ممکن است بوسيله ي نيروي موجود در
داخل پيروز شد وآن را نابود ساخت، اما بر ارتش خودي، هنگامي که همه
ي ستون وبدنه ورأس يا بيشتر آن، سر به طغيان وشورش برداشت، چه مي
توان کرد؟
دولتها در برابر نيروهاي مسلح خويش هنگامي که از آنان جدا شوند يا
از نظر فکري وعقيدتي با دولت خويش مخالف باشند، قدرتي ندارند.
آري! تنها وسيله ي رويارويي با چنين ارتش يا نيروي نظامي، کمک
گرفتن از ملت وياري جستن از توده هاي مردم است واين تلاش نيز
هنگامي که مردم به ارتش بپيوندند ويک صدا، بر ضد هيأت حاکمه بشورند
با شکست روبرو مي گردد وحکومت سقوط مي کند.
در بحثهاي گذشته، خاطر نشان ساختيم که پيامبر گرامي صلي الله عليه
واله وسلم به هنگامه ي خبر دادن از ظهور امام مهدي عليه السلام
فرمود: (انه يخرج بالسيف).
يعني: او با شمشير عدالت قيام خواهد کرد.
واين سخن را برخي به تمسخر گرفته ووسيله تاخت وتاز قرار داده ومي
گويند: (از شمشير، در برابر سلاحهاي مرگبار که اگر بکار افتد، همه
چيز را به خاک وخاکستر تبديل مي کند، چه کاري ساخته است؟)
از سلاحهاي ويرانگر ومخربي چون: انواع بمبها، اقسام مسلسلها، انواع
واقسام تفنگها، تانکها، زره پوشها، نفربرها، هواپيماها وديگر وسايل
جنگي زميني، هوايي، دريايي که اگر به کار افتد، نسل بشر را از صحنه
ي روزگار برمي دارند، آخر در برابر اينها شمشير چه ارزشي دارد؟
واثر آن در برابر اين سلاحهاي ويرانگر ونابودکننده وسريع چيست؟)
براي پاسخ به اين سؤال مقدمه اي ترسيم مي گردد، اميد که مفيد افتد.
مقدمه:
از انبوه رواياتي که گذشت به اين واقعيت تصريح دارد که حضرت عيسي
عليه السلام به هنگام قيام امام مهدي عليه السلام، از آسمان فرود
مي آيد وضمن اقرار وتصديق وجود گرانمايه ي آن اصلاحگر بزرگ جهاني
به او اقتدا مي کند. واين مطلب ثابت شده است که خداوند، عيسي عليه
السلام را به آسمانها برده است، چرا که کشته شدن او را به دست
دشمنان رد مي کند ومي فرمايد:
(وقولهم
انا قتلنا المسيح عيسي بن مريم رسول الله وما قتلوه وما صلبوه ولکن
شبه لهم وان اختلفوا فيه لفي شک منه، ما لهم به من علم الا اتباع
الظن وما قتلوه يقينا، بل رفعه الله اليه...).(4)
يعني: ونيز بدان سبب که گفتند: ما مسيح، پسرمريم، پيامبر خدا را
کشتيم در حالي که آنان مسيح را نکشتند وبر دار نکشيدند بلکه کار
آنان مشتبه شد وبي ترديد آنان در مورد او اختلاف مي کردند خود در
ترديد بودند وبه آن يقين نداشتند وتنها پيرو پندار خود بودند وعيسي
را به يقين نکشته بودند.
علاوه بر قرآن شريف ونيز روايات پيرامون صعود حضرت عيسي عليه
السلام به آسمان، بسيار است وبيانگر اين واقعيت که او در آسمانها
زنده وروزي مي خورد واينک از صعود او بيشتر از 1900 سال مي گذرد.
و نيز اين روايات به صراحت بيانگر اين واقعيت است که عيسي عليه
السلام به هنگامه ي قيام امام مهدي عليه السلام از آسمان فرود مي
آيد وبه آن گرامي اقتدا مي کند وبه امامت او نماز مي گذارد.
راستي که حکمت بالغه ي خدا وتدبير عظيم او را نظاره کنيد که چگونه
حضرت عيسي عليه السلام را به آسمانها صعود مي دهد تا او را براي
روزي بسيار شکوهبار وهدفي شکوهمند ومقصدي والا، ذخيره سازد!!
راستي چه ثمره، چه فايده وچه حکمتي در فرود آمدن عيسي عليه السلام
به زمين در قيام جهاني امام مهدي عليه السلام است؟ وچه رابطه اي
ميان اين فرود وآن ظهور هست؟
که از يکسو امام گرانقدر وپرشکوهي که براي اصلاح زمين وزمان ذخيره
شده است بپا مي خيزد وخورشيد جهان افروزش از پس ابرهاي غمبار غيبت
طلوع مي کند واز دگر سو پيامبر بزرگي که در آسمانها ذخيره شده است
فرود مي آيد وضمن تصديق قيام جهاني امام مهدي عليه السلام به او
اقتدا مي کند؟ راستي چه رابطه اي ميان اين دو رخداد شکوهمند است؟
وچه مناستبي ميان اين دو حادثه بي نظير مي باشد؟
پيش از هر چيز شايسته است فراموش نکنيم که شمار مسيحيان جهان اکنون
از هزار ميليون نفر مي گذرد، به عنوان مثال:
زمامداران ودولتها وملتهاي اروپا همه يا بيشترشان مسيحي اند، بيشتر
زمامداران وحکومتها ومردم قاره ي آسيا، مسيحي هستند، همينطور
دولتهاي آمريکاي شمالي وجنوبي وعقيده ي مسيحيان نيز در مورد عيسي
عليه السلام مشهور است که قرآن ضمن انتقاد، آن را ترسيم وتصحيح مي
کند. بدين صورت:
1- (وقالت
النصاري المسيح ابن الله).(5)
ونصاري گفتند که عيسي پسر خداست.
2- (واذ
قال الله: يا عيسي بن مريم أنت قلت للناس اتخذوني وامي الهين من
دون الله؟ قال: سبحانک ما يکون لي أن اقول ما ليس لي بحق ان کنت
قلته فقد علمته تعلم ما في نفسي ولا اعلم ما في نفسک انک أنت علام
الغيوب).(6)
يعني: ويادآور آنگاه را که خدا به عيسي بن مريم گفت: (آيا تو به
مردم گفتي که مرا ومادرم را جز خدا به خدايي گيرند؟)
گفت: (تو را به پاکي ياد مي کنم، مرا نسزد چيزي بگويم که شايسته ي
آن نباشم اگر من چنين گفته بودم تو خود مي دانستي تو به آنچه در
ضمير من مي گذرد دانايي ومن از آنچه در ذات تو است بي خبرم، چرا که
تو خود، داناي رازهاي نهاني).
3- (لقد
کفر الذين قالوا ان الله هو المسيح بن مريم).(7)
يعني: آنان که گفتند: (خدا، همان مسيح پسر مريم است). کافر شدند.
شاعر در مورد عقيده ي آنان به مسيح عليه السلام مي گويد:
عجبا للمسيح بين النصاري |
|
حيث قالوا: ان الاله أبوه |
ثم قالوا: ابن الاله اله |
|
ثم قاموا بجهلهم عبدوه |
يعني در مورد مسيح، ميان پيروانش در شگفتم هنگامي که مي گويند:
(خدا، مسيح است).
آنگاه مي گويند: (فرزند خدا، همان خداست). وسپس ناآگاهانه
ومتعصبانه به پرستش او قيام مي کنند.
ما در روزگار خويش به نشريات گمراه کننده اي که مبشران ومبلغان
مسيحي آنها را چاپ وتوزيع مي کنند، برمي خوريم که در عصر فرهنگ
ودانش نيز همين خرافه ودروغ به صراحت آمده است. وآنان تصريح مي
کنند که: (عيسي، خداست). و(خدا، همان عيسي است واو خداي نجات دهنده
است). وسخناني از اين قماش بافته هاي کفرآلود که براستي خدا برتر
ووالاتر از بافته هاي آنانست. واو بلند مرتبه وبزرگ از هر آنچه شرک
گرايان مي پندارند، پاک ومنزه است.
به هر حال بحث در اين است که: مسيحيان با اين عقيده وانديشه در
مورد عيسي عليه السلام هنگامه که در سراسر جهان بشنوند که حضرت
مهدي عليه السلام آن اصلاحگر بزرگ عصرها ونسلها ظهور نمود وعيسي
عليه السلام نيز از آسمان فرود آمده وضمن تصديق آن حضرت واقرار به
امامت او وکمک به قيام جهانيش، به او اقتدا نموده وبه امامت او
نماز مي خواند، در اين صورت آيا در سراسر گيتي حکومت ودولت وملتي
پيدا مي شود که مسيحي باشند وباز هم با قيام جهاني امام مهدي عليه
السلام مخالفت ورزند؟ وبا او از سر ستيز درآيند؟
روشن است که هرگز! بلکه همه ي مسيحيان به پيروي از عيسي عليه
السلام وبه دستور او زير پرچم امام عصر عليه السلام گرد مي گردند
واسلام واقعي را خواهند پذيرفت واز طرفداران امام عصر عليه السلام
خواهند شد.
اينک رواياتي را در اين مورد مي آوريم:
1- از امام باقر عليه السلام آورده اند که ضمن حديث مفصلي فرمود:
(... فاذا اجتمع عنده عشرة آلاف
رجل، فلا يبقي يهودي ولا نصراني الا آمنت به وصدقه...).(8)
يعني: هنگامي که ده هزار نفر پيکارگر وآگاه بر گرد آن حضرت گرد
آمدند ديگر يهودي ومسيحي يافت نمي شود جز اينکه به او وقيام جهاني
اش ايمان مي آورند واو را تصديق مي کنند.
2- اين روايت بصورت ديگري نيز آمده است که مي فرمايد:
(فاذا اجمتع عنده العقد -عشرة
آلاف رجل- فلا يبقي يهودي ولا نصراني ولا أحد ممن يعبد غير الله
تعالي الا آمن به وصدقه وتکون الملة واحدة، ملة الاسلام وکل ما کان
في الأرض -من معبود سوي الله تعالي - تنزل عليه نار من السماء
فتحرقه).(9)
يعني: هنگامي که بر گرد امام مهدي عليه السلام پس از ظهورش ده هزار
نفر انسان ساخته شده وفداکار، گرد آمدند، همه ي يهوديان ومسيحيان
وکساني که جز خداي يگانه را نمي پرستند، به امامت وراه ورسم او
ايمان مي آورند وقيام جهاني ودگرگونسازش را تصديق وتأييد مي کنند.
آنگاه است که همه ملتها يک ملت مي شوند، ملت اسلام وپيروان همه ي
اديان به دين آسماني اسلام مي گروند وهمه معبودهاي دروغين مورد غضب
خدا قرار مي گيرند وآتشي از آسمان فرود آمده وآنها را طعمه ي خويش
مي سازد وهمه را به خاکستر تبديل مي کند.
3- از اميرمؤمنان عليه السلام آورده اند که فرمود:
(اذا بعث السفياني الي المهدي جيشا فخسف به بالبيداء وبلغ ذلک أهل
الشام قالوا لخليفتهم: (قد خرج المهدي فبايعه وادخل في طاعته، والا
قتلناک).
فيرسل اليه بالبيعة ويسير المهدي
عليه السلام حتي ينزل بيت المقدس وتنقل اليه الخزائن وتدخل العرب
والعجم وأهل الحرب والروم وغيرهم في طاعته، من غير قتال، حتي تبني
المساجد بالقسطنطنيه وما دونها).(10)
يعني: هنگامي که سفياني سپاهي را بسوي مهدي عليه السلام گسيل مي
دارد وآن سپاه در بياباني در ميان مکه ومدينه به زمين فرو مي رود
وخبر اين حادثه دهشتناک به شام ومردم آن رسد، آنان به زمامدار خويش
مي گويند، (مهدي نجات بخش، ظهور کرده است، با او بيعت کن واطاعت او
را گردن گذار! در غير اين صورت تو را نابود خواهيم ساخت).
واو نيز به ناچار براي بيعت با امام مهدي عليه السلام گروهي را مي
فرستد وآن حضرت همه جا را در مسير خويش فتح مي کند تا در بيت
المقدس فرود مي آيد. همه ي گنجينه ها بسوي او انتقال مي يابد وعرب
وعجم، اهل حرب وروم وديگران، حکومت عادلانه وراه ورسم انسانساز
ورهايي بخش او را بي آنکه با او پيکار کنند مي پذيرند. آنگاه حرکت
جهاني او تا جايي پيش مي رود که همه جا، نداي توحيد وعدالت طنين
افکن مي شود ودر قسطنطنيه وفراتر از آن و... مساجد را بنياد مي
کند).
وبا اين بيان، استفاده از سلاح، ضرورت پيدا نمي کند وانواع اسلحه
ها بي آنکه به وجود آنها احساس نياز شود، کنار گذاشته مي شود.
اما يهود هم، بر گرد آن خورشيد جهان افروز حلقه مي زنند واو (الواح
تورات) را که در نقاط خاصي مدفون است، براي آنان خارج مي سازد
وآنان در ميان آن نوشته هاي آسماني، ويژگيها ونشانه هاي امام مهدي
عليه السلام را مي يابند وهمگي اسلام را پذيرفته ودر خط امامت او
گام مي سپارند.
از امام باقر عليه السلام در اين مورد آورده اند که فرمود:
(وانما سمي المهدي، لأنه يهدي الي
أمر خفي ويستخرج التوراة والأنجيل ومن أرض يقال لها انطاکية).(11)
يعني: تنها تنها بر اين جهت نام مبارک قائم عليه السلام، مهدي
ناميده شد که از جانب خدا، به هر کار نهان وسري هدايت مي شود
وتورات وانجيل را از نقطه اي از زمين که انطاکيه نام دارد، خارج مي
سازد.
ودر برخي از روايات آمده است که:
(مهدي عليه السلام، مهدي ناميده شد، چرا که به اسفار تورات
راهنمايي مي گردد وآن را از کوههاي شام خارج مي سازد ويهود را بدان
فرا مي خواند وآنان بر آن کتابها بصورت دسته جمعي وسي هزار نفري
تسليم مي گردند).(12)
در کتاب (اسعاف الراغبين) آمده
است که: (حضرت مهدي عليه السلام (تابوت سکينه) بني اسرائيل را از
غار انطاکيه و(اسفار تورات) را از کوهي در شام خارج مي سازد وبا آن
با يهود بحث وگفتگو مي کند وبسياري از آنان تسليم مي گردند).(13)
به هر حال، ظاهر مطلب اين است که در مرحله ي نخست، سي هزار نفر از
يهود، حق وعدالت را پذيرفته وبه اسلام ايمان مي آورند. آنگاه اين
گرايش به حق وپذيرش اسلام بي وقفه ادامه مي يابد تا همه ي يهوديان
مسلمان شده وبه امامت مهدي عليه السلام وراه ورسم زندگيساز وقيام
نجاتبخش او ايمان مي آورند.
آنچه آمد مربوط به يهود ونصاري وايمان آنان به اسلام وقيام جهاني
حضرت مهدي عليه السلام وامامت آن اصلاحگر بزرگ جهاني بود. اما اينک
جاي آن است که بنگريم وبدانيم که پيروان ديگر اديان ومرامها چه
خواهند کرد؟
روشن است که اين دگرگوني عظيم وناگهاني که -با قيام حضرت مهدي عليه
السلام وفرود آمدن عيسي عليه السلام از آسمان واقتداي به آن حضرت
وتصديق او- در دولتها وملتها در سراسر جهان پديدار مي گردد، بزودي
اثر عميق خويش را در نظامهاي لائيک همانند چين وشوروي وبيشتر
کشورهاي خاور دور مي گذارد؛ چرا که آنان نمي توانند خويشتن را در
برابر حقيقت بزرگ ودگرگونسازي که مسير تاريخ وزندگي جهانيان را
تغيير مي دهد به ناداني وناآگاهي زنند. بويژه که امام مهدي عليه
السلام متفکران وانديشمنداني را به عنوان پيام رسان ومبلغ اسلام،
بسوي ملتها ودولتها گسيل مي دارد تا اسلام را آنگونه که هست، بي
هيچ کم وکاست وافراط وتفريط وافزودن چيزي بر آن، به بشريت
بشناسانند. اينجاست که دولتهاي لائيک نيز جز پذيرش حق وسر فرود
آوردن در برابر نظم عادلانه وپيشواي عدالت پيشه وپراقتدار آن، راهي
براي خود نخواهند يافت.
در روايتي که از نظرتان گذشت خوانديد که:
(پس از گرايش مسيحيان ويهوديان به اسلام وايمان به حضرت مهدي عليه
السلام تمامي کساني که جز خدا را نمي پرستند نيز، به راه ورسم
عادلانه وآسماني او ايمان مي آورند واو را تصديق مي نمايند).
پيشگامان امتها
اما شيعيان، که شمارشان در سراسر جهان نيمي از مسلمانان را تشکيل
مي دهد، روشن است که اينان از پيشتازان وپيشگامان ملتها وامتهايي
هستند که بر گرد آن خورشيد جهان افروز حلقه مي زنند وزير پرچم او -
که براستي پرچم عزت، استقلال، آزادگي، عدالت، پاکي، سعادت،
نيکبختي، قدرت، قوت ورفاه ومعنويت است - قرار مي گيرند.
واينگونه اسلام وصلح وآزادي بر سراسر جهان سايه ي آرامش بخش وسعادت
آفرين خويش را مي افکند وتدبير امور جامعه ي بشري را به کف مي گيرد
وملتها ودولتها، همه وهمه فوج فوج به دين خدا وارد مي گردند.
آنچه آمد در صورتي خواهد بود که ظهور وقيام امام عصر عليه السلام
پيش از سومين جنگ جهاني که چون کابوسي سايه افکنده است رخ دهد، اما
اگر جنگ سوم جهاني اتفاق افتد وظهور آن اصلاحگر بزرگ جهاني پس از
آن باشد، ديگر مي توان پيش بيني کرد که چه شمار از انسانها با بکار
گرفته شدن بمبهاي هسته اي وهيدروژني وديگر سلاحهاي مرگ آور وويران
کننده، نابود مي گردند وچه شمار باقي مي مانند.
مفهوم اين سخن اين است که: امام مهدي عليه السلام پس از نابود شدن
60% از انسانها در روي زمين ظهور مي کند آن هم در شرايطي که
باقيمانده ي از خانواده بشري را نيز ترور، ارعاب وهيولاي مرگ
ونابودي به سختي در هم نورديده وزندگي به دوزخ طاقت فرسايي تبديل
شده است.
در آن شرايط است که بشريت از همه تمدنهاي پوشالي وتمامي ديدگاهها
وبافته ها وتئوريهاي شکست خورده ي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و...
سرخورده ومأيوس وخسته شده واز آن زندگي سياه ونکبت باري که مرگ به
مراتب بهتر وشريفتر از آن است متنفر مي گردد ودرست در همان حال
وهواي نوميدي وواماندگي وفشار است که بشريت انتظار فرشته ي نجات
واصلاحگري بزرگ وراستين را مي کشد که سر رسد، واو را - از آن فجايع
غمبار ومصائب هستي سوز واز آن نظامها وقوانين ساخته ذهن وبافته ي
انديشه ي نارسا ومغز عليل وناتوان جاه طلبان که جز بر زيان ورنج او
نيافزوده است - نجات بخشد.
آنگاه انتظار فرج اصلاحگر بزرگي را مي کشد که تباهي زندگي جامعه
انساني را از بين ببرد، بافته ها ونظامها ومقرراتي را که تراوش
يافته ي از مغزهاي جباران وطغيانگران است، نابود سازد. وبيدادگران
سنگدلي را که شب وروز همواره بر اين مي انديشند که چگونه راه تنفس
توده هاي دربند را تنگتر ساخته وچگونه بندهاي عبوديت وبردگي را، بر
دست وپاي آنان سخت تر کشند وچگونه آزادي، اين نعمت گرانبها وپرارجي
را که خدا به انسانها ارزاني داشته است پايمال سازند؛ آري! اين
ديوانگان قدرت وانحصارگران امکانات توده ها را، از سر راه بردارد.
آري! بشريت هنگامي که دريافت، بخاطر فشار وسرکوبي واستبدادي که در
همه ميدانهاي زندگي بر او حاکم است، ديگر نه کرامتي برايش مانده
است ونه شرافت وعزت وآزادگي، ديگر در آن وضعيت است که با همه ي
وجود انتظار مي کشد تا نجات بخشي براي رهايي اش بپا خيزد وبشريت را
از آن شرايط نکبت بار نجات بخشد.
در اين مورد روايتي از امام باقر عليه السلام آمده است که:
(دولتنا آخر الدول ولم يبق أهل
بيت - لهم دولة - الا ملکوا قبلنا، لئلا يقولوا - رأوا سيرتنا -:
وهو قول الله عزوجل: (والعاقبة للمتقين).(14)
يعني: دولت وحکومت ما خاندان وحي ورسالت، آخرين دولت خواهد بود.
هيچ خاندان وگروهي نخواهند بود جز اينکه پيش از ما، زمام امور
جامعه بدست آنان مي افتد تا هنگامي که راه ورسم عادلانه
وبشردوستانه وحيات بخش ما را ديدند، ادعا نکنند که اگر آنان نيز
مديريت وزمام امور جامعه را به کف مي گرفتند همچون حکومت عادلانه
وانسانساز وافتخارآفرين خاندان وحي ورسالت عمل مي کردند.
آري! اين همان سخن خداست که مي فرمايد:
(والعاقبة
للمتقين).(15)
وفرجام شکوهمند تاريخ وآينده ي بشريت در پرتو حکومت ماست.
بنابراين، از روايات، اين واقعيت دريافت مي گردد که: با ظهور امام
مهدي عليه السلام شرايط جهاني به گونه اي است که همگان از اوضاع
غمبار وپريشان بشريت وشکست تئوريها ومکاتب ومرامها وسيستمهاي بشري
خسته ونوميد گشته وهمگان در انتظار اصلاحگري نجاتبخش، هستند.
به همين جهت، در برابر امام مهدي عليه السلام سر خضوع فرود مي
آورند وزمام امور خويش را به دست توانمند وکارگشاي او مي سپارند،
بدان اميد که نجات ونيکبختي بشريت را، او تضمين نمايد.
ممکن است مهدي نجات بخش از راه ديگري زمام امور جامعه ها وتمدنها
ورهبري کره ي زمين را بدست گيرد ودر برابر بيدادگران جهاني که حاضر
نشوند حق وعدالت را گردن نهند، از سلاح بسيار پيشرفته تر ومخربتر
از سلاحهاي تجاوزکاران، بهره جويد.
چه مانعي دارد که آن اصلاحگر بزرگ آسماني، در پرتو قدرت ودانش
وآموزش الهي، سلاحي وصف ناپذير در برابر سلاحهاي تجاوزکاران بسازد،
به گونه اي که از همه ي سلاحهاي موجود در دست زورمندان حق ستيز،
پرتوانتر وعملکرد آن سريعتر وبا شدت بيشتري زرادخانه هاي آنان را
در هم بکوبد ونابود سازد؟
ما در امکان وقوع اين ديدگاهها، مي توانيم بحثهاي گسترده اي را
مطرح کنيم اما به منظور پرهيز از گستردگي بحث ورعايت اختصار به
همين مقدار بسنده مي کنيم.
از ديدگاه عقيدتي واسلامي
آنچه از نظرتان گذشت چگونگي سر فرود آوردن قدرتها وملتها در برابر
امام مهدي عليه السلام وچگونگي در هم کوبيده شدن قدرتهاي بيدادگر
وحق ستيز روزگار از نظر مادي وطبيعي بود، اما هنگامي که بخواهيم از
ديدگاه ديني وعقيدتي وماوراي طبيعي موضوع را طرح کنيم در اين صورت
پيشاروي ما افقهاي باز وگسترده تري براي احتمالات وتصورات به منظور
به کف گرفتن زمام امور جامعه هاست که براي نمونه به برخي اشاره مي
رود:
سلاح ترس ودلهره
ممکن است علاوه بر تدابير اساسي فرهنگي وعقيدتي واجتماعي، امام
مهدي عليه السلام براي نجات بشريت وبرانداختن استبداد واستعمار
وتباهي، خداي جهان آفرين در قيام جهاني آن حضرت، ترس ودلهره را بر
قلب کافران وشرک گرايان وتجاوزکاران حق ستيز بيافکند وآنان قدرت
تصميم گيري ومخالفت را بکلي از دست بدهند وخود را ببازند.
قرآن شريف به اين واقعيت تصريح مي کند وآن را از عوامل پيروزي
پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم بر دولتها وملتهاي معاصرش،
عنوان مي سازد.
1- در اين مورد مي فرمايد:
(سنلقي في
قلوب الذين کفروا الرعب).(16)
يعني: ما در دلهاي کساني که کفر ورزيدند بيم و(هراس) خواهيم افکند.
2- ومي فرمايد:
(سألقي في
قلوب الذين کفروا الرعب).(17)
يعني: من در دلهاي کافران هراس خواهم افکند.
3- ومي فرمايد:
(وقذف في
قلوبهم الرعب فريقا تقتلون وتأسرون فريقا).(18)
يعني: ودر دلهايشان بيم افکنديم، گروهي را کشتيد وگروهي را به
اسارت گرفتيد.
4- ومي فرمايد:
(فأتاهم
الله من حيث لم يحتسبوا وقذف في قلوبهم الرعب).(19)
يعني: خدا از سويي که آنان گمانش را نمي کردند بدانان تاخت آورد
ودر دلهايشان وحشت افکند.
پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم در اين مورد فرمود:
(نصرت بالرعب، مسيرة شهر).(20)
يعني: با ايجاد رعب در دل دشمن به اندازه ي يک ماه پيش رفتم.
ونيز فرمود:
(أعطيت خمسا... ونصرت بالرعب).(21)
يعني: به من پنج چيز اعطاء گرديد... از آن جمله اين است که: بوسيله
ي سلاح ترس ورعب که خدا در دل دشمنان مي افکند، ياري وپيروز مي
شوم.
بر اين باور هيچ مانعي ندارد که امام مهدي عليه السلام در قيام
اصلاحي خويش با سلاح (رعب) از جانب خدا ياري گردد وخداوند رعب وترس
را در دل صاحبان قدرت وامکانات وزورمندان بيافکند. همانگونه که
روايات بسياري بدين واقعيت تصريح مي کند:
امام صادق عليه السلام در اين مورد مي فرمايد:
(ان القائم منا منصور بالرعب،
مؤيد بالنصر، تطوي له الأرض وتظهر له الکنوز کلها ويظهر الله به
دينه علي الدين کله ولو کره المشرکون).(22)
يعني: قائم ما، با سلاح ترس وهراسي که خدا بر دل دشمنان مي افکند،
ياري مي گردد وبوسيله ي خدا پيروز مي شود، زمين براي او درهم
پيچيده شده گنجهاي زمين براي او آشکار مي گردد وخداوند بدست او دين
خود را بر تمامي اديان، اقتدار وغلبه مي بخشد، گر چه شرک گرايان را
خوش نيايد.
پاورقى:
(1)
روح المعاني، ج 25، ص 95، در تفسير آيه 59 از سوره زخرف.
(2)
الحاوي علي الفتاوي، ج 2، ص 167.
(3)
عيون المعجزات، نوشته ي حسين بن عبدالوهاب، از علماي قرن
پنجم هجري ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 1، ص
534 به نقل از منابع متعدد.
(4)
سوره نساء، آيه 157 و158.
(8)
العرائس الواضحة، عبدالهادي ابياري، ص 209.
(9)
نورالابصار، باب 2، ص 155 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه
السلام، ج 5، ص 176 از منابع متعدد خاصه وعامه.
(10)
کنزالعمال، ج 2، ص 261، عقدالدرر، ص 129، باب 5 ومعجم
احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 119.
(11)
عقدالدرر، ص 40، معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج
1، ص 344 از منابع متعدد اهل سنت وملاحم ابن طاووس، ص 67،
باب 138.
(12)
فتن، ابن حماد، ص 98.
(13)
معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 1، ص 344، به
نقل از عقدالدرر، ص 40، سنن داني، ص 101 وملاحم ابن طاووس،
ص 67، باب 138.
(14)
غيبت شيخ طوسي، ص 382، ارشادمفيد، ص 364، کشف الغمة، ج 3،
ص 255 ومنتخب الاثر، ص 308، فصل 2، باب 43، ح 1.
(15)
سوره اعراف، آيه 128. يعني: وعاقبت شايسته، از آن
پرواپيشگان است.
(16)
سوره آل عمران، آيه 151.
(20)
بحارالانوار، ج 16، ص 179.
(21)
بحارالانوار، ج 16، ص 313.
(22)
بحارالانوار، ج 52، ص 191، منتخب الاثر، ص 468 ومعجم
احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 493.