يعني: (سرورم!... آيا همه ي مؤمنان راستين در عصر ظهور قائم عليه
السلام در کوفه خواهند زيست؟)
فرمود: (آري!...
همه در کوفه يا پيرامون آن خواهند بود وکوفه بها وارزشي خواهد يافت
که هر متر از آن، از مرز دو هزار درهم خواهد گذشت. ومردم باايمان
به هنگامي که قائم عليه السلام وارد شهر کوفه شد وآنجا مرکز حکومت
عادلانه ي جهاني او گرديد، دوست مي دارند در آنجا باشند وهمواره
دلهاي ايمان آورندگان در آنجاست).
3- امام مجتبي عليه السلام در اين مورد فرمود:
(لموضع الرجل في الکوفة أحب من
دار بالمدينة).(1)
يعني: جاي يک قدم زمين در کوفه، براي من دوست داشتني تر از خانه اي
در مدينه است.
4- امام باقر عليه السلام در روايتي پيرامون حضرت مهدي عليه السلام
فرمود:
(ثم يرجع الي الکوفة، فيبعث
الثلاثمائة والبضعة عشر رجلا الي الآفاق کلها، فيمسح بين اکتافهم
وعلي صدورهم، فلا يتعابون في قضاء..).(2)
يعين: سپس آن حضرت به کوفه باز مي گردد واز آن پايگاه عادلانه
جهاني، فراتر از سيصد شخصيت شايسته ووارسته وساخته شده که هر کدام
قهرماني در ميدان علم وتقوا وشجاعت وکارآيي وتدبير وکياست هستند به
سراسر جهان گسيل مي دارد.
دست دگرگونساز ومبارک خويش سرا بر سينه ي آنان مي سايد وآنان چنين
مي شوند که در هيچ برنامه ومشکل علمي وحقوقي وسياسي وانمي مانند
وشئون فرهنگي، اخلاقي، فقهي واجتماعي جامعه را با درايت تنظيم مي
نمايند.
5- از امام صادق عليه السلام آورده اند که فرمود:
(اذا قام قائم محمد صلي الله عليه
واله وسلم... اتصلت بيوت الکوفة بنهر کربلاء).(3)
يعني: هنگامي که قائم عليه السلام قيام کند -کوفه را پايگاه عدالت
وتقواي جهاني مي سازد- وآنجا، چنان گسترش مي يابد که خانه هاي کوفه
به شهر کربلا مي رسد.
6- مفضل در اين مورد پرسيد:
(يا سيدي!... فأين تکون دار المهدي ومجتمع المؤمنين؟)
قال عليه السلام: (دار ملکه:
الکوفة ومجلس حکمه: جامعها وبيت ماله ومقسم غنائم المسلمين: مسجد
السهلة وموضع اشتري شبرا -من أرض السبع- بشبر من ذهب... ولتصيرن
الکوفة أربعة وخمسين ميلا وليجاورن قصورها کربلاء...).(4)
يعني: (سرورم! قرارگاه حضرت مهدي عليه السلام وايمان آورندگان خاص
به حق، در کجا خواهد بود؟)
فرمود: (پايتخت آن حضرت، کوفه خواهد بود ومرکز قضاوت عادلانه ي او،
مسجد جامع آن ومرکز اصلي بيت المال، مسجد سهله در نزديکي کوفه.
وآن شهر وسرزمين آن، ارزش وبهايي مي يابد که با طلا برابري مي کند
وچنان گسترش مي يابد که مساحت آن به 54 ميل مي رسد وقصرهاي آن تا
کربلا امتداد مي يابد.
بزرگترين مسجد در سراسر جهان
مسجدها در سراسر گيتي بسيارند واز نظر مساحت وساختمان با هم
متفاوتند ودر بيشتر آنها، روزهاي جمعه وايام هفته، نماز جمعه
وجماعت برپا مي گردد.
مذاهب چهارگانه ي اهل سنت، نماز جماعت واقتداي به هر فردي، خواه
نيکوکار وعدالت پيشه باشد ويا بدکار وفاجر، جايز مي دانند اما مذهب
شيعه که مذهب اهل بيت پيامبر صلي الله عليه واله وسلم است در امام
جماعت، عدالت را که به مفهوم (پرواپيشگي وانجام واجبات وترک محرمات
ديني) است، شرط مي داند وبر اين اساس است که سيره ي شيعيان بر اين
بوده است که نمازهاي خويش را به دانشوران، مجتهدين، فضلا ومراجع
تقليد، اقتدا مي کنند وبا هر کس نماز جماعت نمي خوانند.
روشن است که امام جماعت به هر ميزان از نظر دانش، عدالت وتقوا
برجسته تر باشد، درجه ي مقبوليت نماز او در پيشگاه خدا بيشتر وبه
بارگاه حق نزديکتر مي باشد ونماز با چنين کساني، پاداش وثواب بيشتر
وپرشکوهتري دارد.
به همين جهت، نماز به امامت پيشوي معصوم که براستي مجمع تمامي
فضايل وکمالات ومظهر همه ي ارزشها ووالاييهاست از نظر پاداش، وصف
ناپذير است وهيچ ترديدي نيست که نماز با اقتداي به او نماز ديگري
است. اما متأسفانه امت اسلامي از هنگام رحلت پيشواي بزرگ توحيد،
پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم تاکنون از اين پاداش بزرگ
عبادي وثواب وصف ناپذير واثرات شکوهمند آن محروم گشته است.
آري! زمان اميرمؤمنان عليه السلام گروهي از مسلمانان آگاه از اين
نعمت بزرگ بهره ور شده وبه پاداش نماز با پيشواي معصوم به مدت
چندين سال کامياب گشتند وحضرت مجتبي عليه السلام نيز امکان يافت
مدتي اين فريضه ي بزرگ اسلامي را به جماعت وامامت خويش بپا دارد
ومردم به برکت امامت او ونمازش مفتخر گردند.
اما! دريغ که دوران کوتاهي بود وآنگاه اين باب رحمت وبرکت بسته شد
وامامت نمازهاي جمعه وجماعت بدست مدعيان خلافت وامراي دست نشانده ي
استبداد وارتجاع افتاد، مسجدها در انحصار آنان قرار گرفت وزشت
کاراني بسان فرزند آن زن جگرخواره، پسرش آن عنصر بدمست وتبهکار
وآلوده دامن، (وليد بن عقبه) امير پليدي که در حال مستي، نماز صبح
را به جماعت، چهار رکعت خواند واز شدت مستي وزياده روي در ميخوارگي
به محراب خويش استفراغ کرد ودر حال نماز ياوه سرايي نمود...
وبسياري ديگر از همين قماش عناصر پليد وفريبکاري که هم پستها
وامکانات وقدرت ملي را به انحصار خويش در آوردند وهم دين، آيين،
مسجد، محراب ومعبدها را در خدمت جنايات خويش خواستند.
آري! هيچيک از امامان معصوم از حضرت سجاد گرفته تا حضرت امام حسن
عسکري عليه السلام نتوانستند نماز جماعت بخوانند، حتي حضرت رضا
عليه السلام از سوي استبداد حاکم، اجازه وامکان آن را نيافت که
نماز را براي يک مرتبه هم که شده است، اقامه نمايد با اينکه به
اصطلاح ولايتعهد بود وبه نام گراميش، سکه زده بودند.
اما پس از ظهور حضرت مهدي عليه السلام واستقرار در کوفه، همه ي
دلهاي تشنه ي حق وعدالت وايمان وتقوا بدانجا توجه مي يابد، بيشتر
شيعيان در سراسر کره ي زمين چشم بدانجا مي دوزند ومي کوشند که
بدانجا هجرت کنند.
ودر بحثهاي گذشته در روايت خوانديم که کوفه از هر سو گسترش خواهد
يافت وبا اينکه فاصله آن با کربلا بيش از 60 کيلومتر است، بدان شهر
متصل خواهد گشت.
امام مهدي عليه السلام در مسجد جامع کوفه، نماز جمعه را بر پا
خواهد ساخت وطبيعي است که مسجد مملو از نمازگزاران خواهد گشت چرا
که با وجود گستردگي مسجد در آن روزگار، باز هم گنجايسش انبوه،
انبوه توده هاي نمازگزاراني را که براي اقتداي به آن حضرت مي
شتابند، نخواهد داشت.
وسبب اين ازدحام جمعيت آن است که تمامي مردم از هر قشر وطبقه اي
بدون استثناء، براي اقتداي به امام عليه السلام از خود اشتياق وصف
ناپذيري نشان مي دهند وجز کساني که زمينگيرند وتوان حرکت ندارند،
کسي از نماز به امامت حضرت بقية الله تخلف نمي ورزد.
اينک نمونه اي از روايات را در اين مورد مي آوريم:
1- امام باقر عليه السلام در روايتي طولاني در اين مورد مي فرمايد:
(... حضرت مهدي عليه السلام وارد کوفه مي گردد، سه پرچم براي او در
اهتزاز است که براي او آرام مي گردند، در آنجا وارد مسجد مي گردد
وبراي توده هاي گرد آمده ومشتاق، خطبه مي خواند ومردم در چنان شور
وحالي هستند که سخنان آن حضرت در ميان گريه هاي آنان شنيده نمي
شود.
در جمعه ي دوم، مردم مي گويند که: (هان اي فرزند گرامي پيامبر!
نماز به امامت شما با نماز به امامت پيامبر صلي الله عليه واله
وسلم برابري مي کند ومسجد پاسخگوي سيل شيفتگان به نماز ونيايش
وسخنراني شما نيست).
امام عليه السلام پاسخ مي دهد که: (مسجدي براي شما خواهم ساخت که
گنجايش جمعيت شما را داشته باشد).
آنگاه بسوي نجف خارج مي گردد
ونقشه ي مسجد شکوهبار وبي نظيري را مي کشد که 1000 درب دارد
وپاسخگوي همه ي نمازگزاران...).(5)
نظير همين روايت از امام صادق
عليه السلام نيز آمده است.(6)
البته روشن است که نسبت دادن کشيدن نقشه ي مسجد به آن حضرت، بدين
معناست که به دستور او اين برنامه اجرا مي شود نه اينکه خود مباشر
کار باشد.
به هر حال آنچه از اين روايت دريافت مي گردد اين است که آن حضرت
خود به دشت وصحرا، گام مي گذارد ودسترو نقشه وبنياد وتکميل مسجدي
را مي دهد که در تاريخ بشريت بي نظير است و1000 درب دارد.
اگر ساختمان مسجد را بدين صورت تصور کنيم که از هر سو 250 درب
دارد، طبيعي است که دربها هر کدام براي ورود وخروج انبوه انسانها
گسترده است ورد اين صورت کمتر از سه متر نمي تواند باشد، با اين
حساب تنها عرض دربها، از هر سو به 750 متر مي رسد، طبيعي است که
فاصله ي ميان هر دربي با درب ديگر نيز بايد ديوار باشد وآن هم کمتر
از ده متر نمي تواند باشد.
در اينصورت است که طول ديوارها در ميان دربها از هر سو به 2500 متر
مي رسد واگر 750 متر، طول دربهاي را از هر سو بدان بيافزاييم طول
هر سمت مسجد 3250 متر مي گردد واگر براي بدست آوردن مساحت مسجد اين
عدد را در خود آن، ضرب کنيم، رقمي چون 10562500 متر مربع حاصل ضرب
ومساحت مسجد است.
طبيعي است که نزديک چنين مسجد شکوهمند وبراي سيل نمازگزاران آن،
بايد وضوخانه ومراکز نظافت وبهداشت نيز ساخت. اينجاست که بزرگترين
مسجد در جهان ساخته مي شود ودر کنارش همه ي امکانات وتأسيسات لازم
براي پاسخگويي به اين سيل جمعيت نمازگزار، آماده مي گردد.
واين يکي از دستاوردهاي بزرگ ويکي از طرحهاي عمراني وفرهنگي ومذهبي
آن گرامي است که در عصر درخشان حکومتش در کنار ديگر طرحها وبرنامه
ها پياده مي شود.
امام مهدي در سرزمين قدس
در بحث از جنبش (سفياني) -گذشت که امام مهدي عليه السلام براي درهم
کوبيدن بساط فريب ودجالگري وبيداد سفياني- پس از استقرار حکومت
عادلانه اش در جزيرةالعرب وعراق، از کوفه بسوي شام حرکت مي کند ودر
آن روزگاران (سفياني) در (رمله) در سرزمين فلسطين وشمال شرقي قدس
خواهد بود.
امام مهدي عليه السلام با لشکر شکوهمند خويش به فلسطين مي رسد
وپيکاري سخت ميان دو نيروي حق وباطل رخ مي دهد که سرانجام با
پيروزي نيروهاي امام عصر عليه السلام وشکست ونابودي جنبش سفياني،
جنگ به پايان مي رسد.
روايات در اين مورد، بيانگر اين
مطلب است که حضرت مهدي عليه السلام به دروازه ي شهر (لد)(7)
در فلسطين مي رسد وموضع رژيمهاي حاکم بر فلسطين واردن در آن روزگار
روشن نيست جز اينکه بي ترديد آن گرامي تمامي حکومتهاي سياهکار وستم
پيشه را در هم مي کوبد وهمه ي استبدادگران منحرف را نابود مي سازد
ومردم را از بند فريب ودجالگري واسارت آنها رهايي مي بخشد.
در دروازه ي همان شهر لد در فلسطين است که عيسي بن مريم عليه
السلام براي بيعت با آن حضرت از آسمان به زمين فرود مي آيد که در
بحثهاي آينده توضيح بيشتر آن را مي خوانيم.
فرود آمدن عيسي از آسمان
فرود آمدن عيسي بن مريم از آسمان به هنگام قيام امام مهدي عليه
السلام، از ديدگاه همه ي مسلمانان با وجود اختلاف در مذهب، يک
واقعيت ثابت واز اموري است که ترديد در آن راه ندارد.
وشايد تنها حکمت فرود آمدن آن حضرت در قيام امام مهدي عليه السلام
تقويت حرکت جهاني آن حضرت واعتراف وتصديق به حقانيت آن وجود
گرانمايه وامامت اوست، بويژه که حضرت عيسي به امام مهدي عليه
السلام اقتدا مي کند وبه امامت او نماز مي گذارد وامامت جهاني
وآسماني او را تصديق وتأييد مي کند.
فرود آمدن عيسي عليه السلام از آسمان به زمين، از شگفت انگيزترين
شگفتيهاي تاريخ واز مهمترين رخدادها وبزگترين نشانه ها وپرشکوه
ترين دلايل بر حقانيت امام مهدي عليه السلام است.
آيا شگفت انگيز نيست که انساني، مدتي در روي زمين زندگي کند، آنگاه
به آسمانها عروج نمايد ودر آنجا هزارها سال زندگي کند آنگاه همگام
به قيام جهاني حضرت مهدي عليه السلام به خواست خدا ودستور او فرود
آيد وضمن تصديق واقرار به امامت آن حضرت با او نماز بگذارد وحرکت
نجات بخش وآسماني آن حضرت را ياري کند؟
با آگاهي از اينکه اين انسان والا وبزرگ از ديگر انسانها، به جهاتي
ممتاز است:
1- نخست اينکه او پيامبري از پيامبران بزرگ الهي است.
2- او صاحب شريعت وکتاب آسماني است، گر چه دست تحريف وخيانت پس از
او به شريعت ومکتب او دراز شده وآن را با بافته هاي جاه طلبانه
و... آميخته است.
3- او را خداي جهان آفرين بدون پدر وتنها از مادري پاک وپاکيزه وبه
عنوان نشانه، بدنيا آورده است.
4- امت او اينکه در سراسر جهان از هزار ميليون نفر مي گذرد که در
ميان آنان از همه ي قشرها وطبقات، از انسانهاي عادي گرفته تا
شاهان، رؤساي جمهور وديگر چهره هاي مشهور هستند وقدرت بزرگ ووزنه ي
سنگيني را مي سازند.
5- ميليونها تمثال از آن حضرت وبنام او در معابد وکليساها، مدارس،
خانه ها و... نصب شده وبر سينه ي پيروانش آويخته است.
6- علاوه بر آنچه رفت، عقايد انحرافي وشرک آلودي رانيز که برخي از
مسلمانان بدان دچار گشته وبر اساس آن او را (پسر خدا) يا (خدا) مي
پندارند نيز بايد در نظر گرفت که ذات مقدس ربوبي از گفتار باطل وبي
اساس کافران ومشرکان، منزه است.
با دقت به همه ي اين امور، روشن است که عيسي بن مريم عليه السلام
نزد مسيحيان مقدسترين موجود است وطبيعي است که ديگر مکتبها واديان
نيز در برابر شخصيت آن حضرت، سر تعظيم فرود مي آورند ومسلمانان نيز
به پيروي از قرآن کريم او را آنگونه که هست، بنده ي وارسته وشايسته
ي خدا وپيامبر بزرگ او مي شمارند وهمانگونه که قرآن بارها او را به
پاکي وطهارت وقداست واحترام ياد مي کند، او را تجليل مي کند. وبه
نظر مي رسد بخاطر اهميت اين موضوع وشکوه وشخصيت والاي آن حضرت است
که او به اراده ي خدا وبراي تقويت حرکت جهاني ونجات بخش امام مهدي
عليه السلام در عصر ظهور وقيام آن حضرت از آسمان فرود مي آيد.
ونيز بخاطر اهميت بسيار موضوع است که روايات بسياري در اين مورد از
پيامبر وخاندان وحي ورسالت عليهم السلام رسيده ودر آن به فرود آمدن
عيسي عليه السلام واقتداي او به امام مهدي عليه السلام وتصديق
وتأييد آن اصلاحگر بزرگ عصرها ونسلها تصريح شده است.
براي نمونه: هنگامي که به مجموعه هاي روايي بنگريم در مي يابيم که
انبوهي از علماي اهل سنت، حافظان وامامان حديث، آنان همگي بطور
متواتر، جريان فرود آمدن عيسي عليه السلام از آسمان به هنگامه ي
قيام امام مهدي عليه السلام را، با صراحت کامل آورده اند گرچه برخي
از آنان نخواسته اند به اين حقيقت حديثي واسلامي تصريح کنند
وآنگونه که هست آن را ترسيم نمايند. به همين جهت است که برخي از
آنان روايات را مخلوط مي کنند وآغاز وپايان آنها را حذف مي نمايند
يا با واژه ها والفاظ روايات، براي اهدافي که خدا مي داند، بازي مي
کنند.
براي نمونه:
1- (بخاري) که از ائمه حديث اهل سنت شناخته مي شود وکتاب او در صدر
کتب صحاح قرار دارد، حقيقت اقتداي عيسي عليه السلام را به امام
مهدي عليه السلام را مي آورد اما با رعايت اجمال وابهام.
او روايت را اينگونه نقل مي کند:
(... قال رسول الله صلي الله عليه
واله وسلم: کيف أنتم اذا نزل ابن مريم فيکم وامامکم منکم).(8)
يعني: چگونه خواهيد بود هنگامي که فرزند مريم، عيسي، در ميان شما
فرود آيد، در حالي که امام شما نيز در جامعه ي شما حضور دارد.
2- (مسلم) در صحيح خود(9)
و(ديلمي) در کتاب (فردوس الاخبار) و(احمد بن حنبل) در مسند خويش
داستان فرود آمدن عيسي عليه السلام واقرار واعتراف او به وجود
گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام و... را آورده اند، اما همانگونه
کوشيده اند که نام آن حضرت را نياورند.(10)
3- (نعيم بن حماد) استاد (بخاري) داستان نزول عيسي عليه السلام را
مي آورد اما او نيز نمي خواهد نام مبارک حضرت مهدي عليه السلام را
به صراحت ترسيم کند وبه همين جهت اينگونه روايت مي کند:
(يهبط المسيح عيسي بن مريم عند القنطرة البيضاء علي باب دمشق
الشرقي، طرف السحر (أي: يکون نزوله في وقت السحر) تحمله غمامة،
واضعا يديه علي منکب ملکين، عليه ريطتان مؤتزا باحداهما، مرتديا
بالأخري، اذا أکب رأسه يقطر منه کالجمان، فيأتيه اليهود فيقولون:
(نحن أصحابک).
فيقول: (کذبتم!)
ثم تأتيه النصاري، فيقولون: (نحن أصحابک).
فيقول: (کذبتم! بل أصحابي المهاجرون، بقية أصحاب الملحمة).
فيأتي مجمع المسلمين حيث هم، فيجد خليفتهم يصلي بهم، فيتأخر المسيح
حين يراه، فيقول: (يا مسيح الله! صل بنا).
فيقول: (بل أنت فصل بأصحابک، فقد رضي الله عنک، فانما بعثت وزيرا
ولم أبعث أميرا).
فيصلي بهم خليفة المهاجرين رکعتين
مرة واحدة وابن مريم فيهم).(11)
يعني: حضرت عيسي عليه السلام بر دروازه ي شرقي دمشق وکنار پل
(بيضاء) به هنگامه ي سپيده ي سحر در حالي که بر ابر، سوار است
ودستهايش بر شانه ي دو فرشته است ودو قطعه پارچه نفيس بر اندام
اوست از آسمان به زمين فرود مي آيد. وهنگامي که سر خم مي کند نور
ودرخشندگي خاصي از چهره اش پرتوافکن است، نخست يهوديان بسوي او مي
شتابند ومي گويند: (اي پيامبر خدا! ما ياران تو هستيم).
آن حضرت بدانان پاسخ مي دهد: (دروغ مي گوييد).
آنگاه مسيحيان به حضورش شتافته ومي گويند: (ما ياران تو هستيم).
به آنان نيز مي گويد: (شما نيز دروغ مي گوييد. ياران راستين من،
مهاجرين هستند، باقي مانده ي اصحاب حماسه).
آنگاه مسلمانان به حضورش شرفياب مي گردند در حالي که يهوديان
ومسيحيان نيز آنجا هستند وعيسي عليه السلام، امام وخليفه ي راستين
مسلمين (حضرت مهدي عليه السلام) را در ميان آنان مي نگرد که
مسلمانان به امامت او نماز مي گذارند.
مسيح نيز با ديدن آن منظره براي اقتداي به امام مسلمين پشت سر آن
حضرت قرار مي گيرد که امام مهدي عليه السلام مي گويد: (اي پيامبر
خدا! شما براي ما نماز جماعت بخوانيد).
مسيح پاسخ مي دهد: (نه! هرگز! شما بايد نماز را براي مردم بخوانيد
وهمگي به شما اقتدا نمايند، چرا که شما بنده ي شايسته ي خدا وحجت
او هستيد. خدا از شما خشنود است ومن به عنوان وزير شما مبعوث شده
ام ونه امير).
آنگاه خليفه ي مهاجرين، امام مهدي عليه السلام نماز مي خواند وهمگي
از جمله حضرت مسيح عليه السلام بدان حضرت اقتدا مي کنند.
4- ونيز (نعيم بن حماد) روايت ديگري را مي آورد وآن را از (حذيفه)
واو نيز از پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم نقل مي کند، اما
متأسفانه باز هم با الفاظ وواژه هاي روايت بازي مي کند، اينگونه:
(فيهبط عيسي فيرحب به الناس ويفرحون بنزوله لتصديق حديث رسول الله
صلي الله عليه واله وسلم ثم يقول للمؤذن: (أقم الصلاة!)
ثم يقول الناس: (صل بنا).
فيقول: (انطلقوا الي امامکم فليصل بکم فانه نعم الامام).
فيصلي بهم امامهم فيصلي معهم
عيسي).(12)
يعني: سپس عيسي عليه السلام فرود مي آيد ومردم به او خوش آمد مي
گويند واز آمدنش که تصديق حديث پيامبر وپيشگويي اوست، شادمان مي
گردند سپس به مؤذن دستور مي دهد که: (اذان بگو تا نماز برپا گردد).
آنگاه مردم از او مي خواهند به عنوان امام براي مردم نماز بخواند
که مي گويد: (هان! اي مردم! شما بسوي امام خويش برويد تا او براي
شما به عنوان امام نماز بخواند چرا که خوب امام وشايسته پيشوايي
است).
آنجاست که امام مردم، نماز مي خواند وهمگي از جمله حضرت عيسي عليه
السلام به او اقتدا مي کنند وبه امامت او (حضرت مهدي عليه السلام)
نماز مي گذارند.
آري! خواننده ي عزيز! به اين روايت بنگر تا روشن شود که اين گروه،
چگونه به روايات يامبر صلي الله عليه واله وسلم بازي مي کنند وبجاي
تصريح به نام مبارک حضرت مهدي عليه السلام گاهي از او به (امامکم)
تعبير مي کنند وگاه به (خليفتهم) ودر برخي کتابهايشان نيز به
(أميرهم).
اما در همين حال، برخي از علماي اهل سنت واز انسانهايي که تعصبات
وجهت گيريها وهواهاي دلشان بر قلمشان چيره نشده است، همين روايت
ونظير آن را بدون خرابکاري ودستکاري وقلب حقايق، روايت مي کنند که
براي نمونه برخي از روايات در اين مورد را مي آوريم:
1- از ابوسعيد خدري آورده اند که: پيامبر گرامي صلي الله عليه واله
وسلم فرمود:
(منا الذي يصلي ابن مريم، خلفه).(13)
يعني: از خاندان ماست آن کسي که عيسي بن مريم به امامت او نماز مي
گذارد.
2- از حذيفه آورده اند که: پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم
فرمود: (... يلتفت المهدي وقد نزل عيسي بن مريم... فيقول المهدي:
(تقدم وصل بالناس).
فيقول عيسي بن مريم: (انما أقيمت الصلاة لک).
فيصلي عيسي خلف رجل من ولدي، فاذا
صليت قام عيسي حتي جلس في المقام فيبايعه).(14)
يعني: حضرت مهدي عليه السلام متوجه مي شود که عيسي عليه السلام از
آسمان فرود آمه است به همين جهت به او مي گويد: (شما پيش بايستيد
وبراي مردم نماز بخوانيد).
عيسي عليه السلام پاسخ مي دهد: (نماز، تنها، بوسيله وبه امامت شما،
برپا مي گردد).
وخود آن پيامبر بزرگ به امام مهدي عليه السلام اقتدا مي کند ونماز
مي خواند وآنگاه با آن حضرت بيعت مي نمايد.
3- از ابن عباس آورده اند که پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم
فرمود:
(والذي بعثني بالحق بشيرا لو لم
يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلک اليوم حتي يخرج فيه ولدي
المهدي فينزل عيسي بن مريم فيصلي خلفه).(15)
يعني: بخدايي که مرا به حق ومژده رسان برانگيخت اگر از دنيا تنها
يک روز باقي بماند، خداوند آن روز را طولاني مي سازد تا در آن روز
فرزندم مهدي ظهور نمايد وعيسي بن مريم از آسمان فرود مي آيد وبه
امامت او نماز مي گذارد.
4- از اميرمؤمنان عليه السلام در داستان (دجال) فرمود:
(... ويدخل المهدي عليه السلام بيت المقدس ويصلي بالناس اماما،
فاذا کان يوم الجمعة وقد أقيمت الصلاة، نزل عيسي بن مريم عليه
السلام بثوبين مشرقين، أحمر، کأنما يقطر من رأسه المهدي عيسي،
فيقول لعيسي: (يابن البتول! صل بالناس).
فيقول: (لک أقيمت الصلاة).
فيتقدم المهدي عليه السلام فيصلي
بالناس ويصلي عيسي خلفه ويبايعه...).(16)
يعني: مهدي وارد بيت المقدس مي گردد وبه عنوان امام با مردم نماز
مي گذارد. آنگاه روز جمعه فرا مي رسد ونماز برپا مي شود وعيسي عليه
السلام در حالي که دو پيراهن درخشنده بر تن دارد با چهره اي
گندمگون وآراسته، با موهاي شانه کرده ومنظم وقيافه اي درخشان که
شبيه ترين انسانها به پدرتان ابرهيم خليل است، از آسمانها فرود مي
آيد.
حضرت مهدي عليه السلام او را مي نگرد وبه او مي گويد: (هان اي
فرزند بتول! بيا وبه امامت، بر ما نماز بگذار).
عيسي پاسخ مي دهد: (نماز به امامت تو برپا مي گردد).
وآنگاه مهدي عليه السلام پيش مي آيد وبا مردم نماز مي گذارد وحضرت
عيسي به امامت او نماز مي خواند وبا او بيعت مي نمايد.
پاورقى:
(1)
بحارالانوار، ج 52، ص 385 وج 100، ص 385.
(2)
بحارالانوار، ج 52، ص 345.
(3)
بحارالانوار، ج 52، ص 336 وارشاد مفيد، ص 362.
(4)
بحارالانوار، ج 53، ص 11.
(5)
بحارالانوار، ج 52، ص 330 وغيبت طوسي، ص 280.
(6)
بحارالانوار، ج 52، ص 337. في رواية مفضل قال سمعت
اباعبدالله عليه السلام يقول: (اذا قام قائم آل ممحمد صلي
الله عليه واله وسلم بني في ظهر الکوفة مسجد له الف باب.
(7)
(لد) روستايي است در نزديکي بيت المقدس در سرزمين فلسطين.
مراصدالاطلاع علي اسماء الامکنة والبقاع، ج 3، ص 1202.
(8)
صحيح بخاري، ج 2، ص 158، باب نزول (عيسي بن مريم) ومعجم
احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 1، ص 519 از منابع
متعدد.
(9)
صحيح مسلم، کتاب الايمان، ج 2، ص 500، باب (نزول عيسي بن
مريم).
(10)
مسند احمد، ج 2، ص 336، چاپ مصر، نور الابصار شبلنجي، ص
170 وعقدالدرر ص 229.
(11)
الملاحم والفتن، ابن طاووس، باب 187، ص 83 ومعجم احاديث
الامام المهدي عليه السلام، ج 1، ص 527.
(12)
الملاحم والفتن، ابن طاووس، باب 187 ومعجم احاديث الامام
المهدي عليه السلام، ج 1، ص 321.
(13)
عقدالدرر، باب 10، ص 230 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه
السلام، ج 1، ص 535 از منابع متعدد اهل سنت.
(14)
عقدالدرر، باب 10، ص 230 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه
السلام، ج 1، ص 537 از منابع متعدد اهل سنت.
(15)
فرائد السمطين، ج 2، ص 312 وبحارالانوار، ج 51، ص 71.
(16)
عقدالدرر، ص 274، باب 12 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه
السلام، ج 3، ص 122.