امام مهدى از ولادت تا ظهور

سيد محمد كاظم قزوينى

- ۳۵ -


او از ناحيه ي (هجر)(1) با سپاهي گران که سرکرده اي قوي هيکل ودرشتخو وسياه پوست که حرف نخست نامش (شين) است وآن سپاه سفاک را فرماندهي مي کند، وارد شهر شما مي گردد.

واي بر کوفه! واز فرود او بر خانه هاي شما! او حريم شما را غاصبانه مالک مي شود وکودکانتان را بي رحمانه سر مي برد وبه زنانتان بيشرمانه اهانت روا مي دارد. عمر او طولاني وشرارت او بسيار وجنگجويان او بسان شير درنده وبي باکند.

آگاه باشيد که سفياني سه بار به بصره يورش مي برد ووارد آنجا مي گردد. عزيزان آن سرزمين را به ذلت مي کشد وزنانش را به اسارت.

نشانه ي خروج سفياني، اختلاف سه پرچم وبرخورد آنهاست:

پرچمي از مغرب که وارد مصر مي گردد ودر آنجا جنايات بسياري مرتکب مي شود.

وپرچمي از (بحرين) از جزيره (أوال)(2) از سرزمين (فارس) به اهتزاز درمي آيد.

وپرچمي از شام.

اين فتنه، يک سال ادامه خواهد يافت وپس از آن مردي از فرزندان (عباس) خروج مي کند واهل عراق مي گويند: (گروه پابرهنگان يا بيدادگران واصحاب آراء مختلفه آمدند).

اهل شام وفلسطين دچار دلهره مي گردند وبسوي سردمداران شام ومصر روي مي آورند وبه آنان گفته مي شود: (شما برويد وپسر فرمانروا، يعني سفياني را بخواهيد واو را به ياري بطلبيد).

آنان سفياني را دعوت مي کنند واو با خواست آنان موافقت مي نمايد ودر نقطه اي از دمشق بنام (حرستا)(3) فرود مي آيد وهمه ي دايي ها وبستگان فکري خويش را در آنجا گرد مي آورد ودر بيابان خشک که منطقه اي از دمشق است، گروههاي متعددي طرفدار دارد که به او مي پيوندند.

سفياني دعوت آنان را اجابت مي کند وروز جمعه به همراه همه ي آنان در دمشق به مسجد مي رود وبراي نخستين بار بر فراز منبر قرار مي گيرد ودر نخستين منبر خويش آنان را دعوت به جهاد مي کند وآنا نيز با شنيدن سخنانش، با او دست بيعت مي دهند که دستورات او را، خواه مطابق ميل باشد يا نباشد، نافرماني نکنند.

سپس به نقطه اي بنام (غوطه)(4) مي رود وهمه ي مردم بر گرد او اجتماع مي کنند واينجاست که سفياني در رأس گروههايي از مردم شام، خروج مي کند وسه پرچم به اختلاف مي پردازند:

1- پرچمي از ترک وعجم که سياهرنگ است.

2- پرچمي زرد رنگ که پرچم فرزند عباس است.

3- پرچمي از سفياني وسپاه او.

در نقطه اي بنام (بطن ارزق) پيکار سختي در ميان آنان رخ مي دهد و60 هزار کشته بر زمين مي ماند وسفياني پيروز مي گردد ومردم بسياري را قتل عام مي کند وسرزمين ومراکز قبايل را به تصرف درمي آورد ودر ميان آنان نخست عادلانه رفتار مي کند به گونه اي که مي گويند: (هر آنچه از بيدادگري سفياني به ما گزارش شده، بي اساس است).

اما بخداي سوگند! آنان دروغ مي گويند ونمي دانند که امت محمد صلي الله عليه واله وسلم از شرارت وشقاوت سفياني، به فاجعه وبيدادي گرفتار مي گردد. چرا که اگر مي دانستند چنين پندار ساده لوحانه اي در مورد او نداشتند واو را عدالت خواه نمي گفتند.

به هر حال او کوتاه مدتي با آنان خوشرفتاري مي کند وعدالت را پيشه مي سازد، آنگاه نخستين حرکت او آغاز مي گردد که بسوي (حمص)(5) که مردم آن در سخت ترين شرايط، روزگار مي گذرانند، مي رود، از فرات عبور مي کند وبه دروازه ي مصر مي رسد وبه نقطه اي که (قريه سبا) قرار دارد. در آنجا رخداد عظيم وپيکار سهمگيني خواهد داشت که خبر آن همه جا منتشر مي گردد ودلها از خشونت وشقاوت او لبريز از ترس ودلهره مي گردد وشهرها يکي پس از ديگري، در برابر او سقوط مي کند.

سپس مستانه ومغرورانه به دمشق باز مي گردد ومردم به او نزديک مي شوند واو سپاهي گران بسوي مدينه گسيل مي دارد وسپاهي ديگر بسوي مشرق، در بغداد 70 هزار نفر را قتل عام مي کند وشکم 300 زن باردار را مي شکافد. وآنگاه سپاه او به کوفه مي رسد، چه اشکها از چشمان مرد وزن، جاري مي شود.

اما سپاهي را که بسوي مدينه گسيل داشته است، هنگامي که به بيابان خشک وسوزاني مي رسد، با خروش سهمگين جبرئيل روبرو مي گردد وهمه ي آنان جز دو تن را، زمين به فرمان خدا فرو مي برد.

گروهي از شريفترين فرزندان پيامبر از شرارت او به (روم) مي روند وسفياني از رهبر روم مي خواهد که بردگان او را، به کشورش بازگشت دهد واو نيز آنان را دستگير وبازگشت مي دهد وسفياني دستور مي دهد گردن آنان را در گذرگاه شرقي مسجد جامع دمشق بزنند... وکسي هم بر اين دستور بيدادگرانه، چون وچرا نمي کند.

آگاه باشيد که از نشانه ي آن، تجديد حلقه ها وديوارهاي حفاظتي بر دور شهرهاست.

پرسيدند: (چگونه؟)

فرمود: (ديوار دفاعي شام تجديد ساختمان مي گردد، بر دور شهر (عجوز) و(حران)(6) وبر شهر (واسط)(7) و(بيضاء) ديوار دفاعي ساخته مي شود. بر اطراف کوفه زنجيره اي از دو ديوار دفاعي بنياد مي گردد. همينگونه بر (شوشتر)، (اروميه)، (موصل)، (همدان)، (رقه)،(8) سرزمين (تونس)، (حمص) و... هر کدام ديوار دفاعي يا پايگاههاي نظامي وامنيتي ايجاد مي گردد.

هان اي مردم! بهوش باشيد، آنگاه که سفياني ظاهر گردد رخدادهاي سهمگيني روي خواهد داد. نخستين رخداد در (حمص) خواهد بود، به دنبال آن در (حلب)، سپس در (رقه) آنگه به ترتيب در (سبا)، (رأس العين)،(9) (نصيبين)(10) و(موصل)،(11) رويدادهاي عظيمي روي مي دهد.

سفياني 60 هزار نفر از مردم را به خاک وخون مي کشد. او همواره به کشتار خويش ادامه مي دهد، بويژه هر آنکس که نامش محمد، علي، حسن، حسين، فاطمه، جعفر، موسي، زينب، خديجه ورقيه باشد، باشد ونشاني از دوستي خاندان وحي ورسالت در او ديده شود، بي رحمانه وبخاطر کينه وعداوتي که اين عنصر تجاوزکار از خاندان پيامبر صلي الله عليه واله وسلم در دل پرکينه اش دارد، کشته مي شود، سپس به شام برمي گردد.

در نقطه اي براي نوشيدن شراب وارتکاب گناه ومعصيت مي نشيند وياران و پيروان خويش را نيز به انجام گناه وجنايت فرمان مي دهد. از مجلس گناه بر مي خيزد ودر حاليکه در دست سلاحي دارد دستور زنا مي دهد وبه يارانش مي گويد با زنان مرتکب فحشا گردند، آنگاه شکم زنان را پاره کنند وکودکانشان را از رحمها بيرون مي کشند. وآنها مرتکب چنين شقاوتها مي گردند وهيچ کس توان بازداشتن آنان از اين پليديها وشقاوتها را در خود نمي بيند.

اينجاست که فرشتگان، پريشان حال مي شوند وخدا فرمان ظهور قائم آل محمد وصاحب الزمان را که از نسل من مي باشد، صادر مي کند. بي درنگ خبر ظهور او در سراسر گيتي پخش مي گردد وجبرئيل در آن هنگام بر فراز صخره اي در بيت المقدس فرود مي آيد وخطاب به جهانيان ندا مي دهد که:

(جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل کان زهوقا).(12)

يعني: حق آمد وباطل وبيداد نابود گرديد، راستي که باطل، نابود شدني بود.

ومي گويد: (بندگان خدا! آنچه مي گويم به گوش جان بسپاريد).

مردم! اين اصلاحگر بزرگ جهاني که ظهور کرده است، مهدي آل محمد است واينک از مکه حرکت کرده است ونداي جهاني وآسماني او را بشنويد ودعوتش را پاسخ گوييد).

3- از اميرمؤمنان عليه السلام آورده اند که فرمود:

(يخرج ابن آکلة الأکباد من الوادي اليابس وهو رجل ربعة، وحش الوجه، ضخم الهامة، بوجهه أثر الجدري، اذا رأيته حسبته أعور، اسمه، عثمان بن عنبسة وهو من ولد أبي سفيان، حتي يأتي أرض ذات قرار ومعين).(13)

يعني: فرزند آن زن جگرخواره، از آن سرزمين خشک وسوزان يا (وادي يابس) خروج مي کند. او داراي قامتي متوسط وچهارشانه، چهره اي هراس انگيز، کله اي درشت وصورتي پرآبله است. به قيافه اش که بنگري، او را يک چشم مي بيني. نام پليدش (عثمان بن عنبسه) است واز تبار ابوسفيان وپس از خروج تا مسجد جامع کوفه وکنار دجله ي فرات، پيش مي رود.

4- از امام باقر عليه السلام آورده اند که فرمود:

(يا جابر! الزم الأرض ولا تحرک يدا ولا رجلا حتي تري علامات اذکرها لک...ان أدرکتها:

أولها: اختلاف بني العباس وما أراک تدرک ذلک ولکن حدث به -من بعدي- عني. ومناد ينادي من السماء ويجيئکم من ناحية دمشق بالفتح وتخسف قرية من قري الشام تسمي الجابية وتسقط طائفة من مسجد دمشق الأيمن ومارقة تمرق من ناحية الترک. ويعقبها هرج (أي: قتل) الروم وسيقبل اخوان الترک حتي ينزلوا الجزيرة وستقبل مارقة الروم حتي ينزلوا الرملة...).(14)

يعني: اي جابر! در خانه ات بنشين وهرگز مدعيان دروغين مهدويت را تصديق مکن وبسوي آنان مشتاب. البته اگر آخرالزمان را درک کردي:

نخستين نشانه: درگيري واختلاف بني عباس است. من فکر نمي کنم شما آن حوادث را درک کني، اما از من به ديگران، اين علائم ونشانه هاي ظهور را بازگو!

نشانه ي ديگر: نداکننده ي است که از آسمان ندا مي دهد ونيز طنين نداي پيروزي است که از سوي دمشق به گوش جهانيان مي رسد وروستايي از روستاهاي شام بنام (جابيه) فرو مي رود، قسمت راست مسجد جامع دمشق فرو مي ريزد وتجاوزکاري سرشناس از دين حق خارج مي گردد. از پي آن فروپاشي وهرج ومرج در (روم) خواهد بود، آنگاه (ترکان) در جزيره وروميها در (رمله) فرود مي آيند.

اي جابر! در آن سال در سراسر مغرب زمين اختلافات بزرگ وبسياري روي خواهد داد. نخستين سرزميني که ويران مي گردد، سرزمين شام است وآن بخاطر سه پرچمي است که در آنجا به اهتزاز درمي آيد:

پرچم (اصهب) يا زرد چهره، پرچم (ابقع) ومردي که نقطه هاي سياه وسفيد بر صورت دارد.

وپرچم سفياني.

گروه سفياني با (ابقع) درگير مي شود وپيکار سختي روي مي دهد وگروه سفياني، آنان را از پاي درمي آورد وگروه (اصهب) را نيز نابود مي سازد، آنگاه رو بسوي عراق مي آورد. سپاه او در منقطه اي بنام (قرقيسا) مي رسد وآنجا درگير مي شود و100 هزار نفر از ستمکاران کشته مي شوند.

سپاهي نيز به کوفه گسيل مي دارد که شمار آن به 70 هزار نفر مي رسيد آنان مردم کوفه را قتل عام مي کنند وبه اسارت درمي آوردند. ودرست در اين شرايط دردناک است که پرچمهايي از طرف خراسان مي رسد. نيرويي که بسرعت خود را به کوفه مي رساند ودر ميان همين نيرو، گروهي از ياران راستين مهدي عليه السلام است. مردي از عجم واز اهل کوفه قيام مي کند وبا گروهي اندک بر ضد جنبش سفياني وارد عمل مي گردد؛ اما فرمانده ي لشکر سفياني او را ميان کوفه وحيره به قتل مي رساند.

سفياني سپاهي نيز بسوي مدينه گسيل مي دارد، اما امام مهدي عليه السلام از مدينه بسوي مکه حرکت مي کند. گزارش به فرمانده سپاه سفياني مي رسد که حضرت مهدي عليه السلام بسوي مکه در حرکت است واو سپاهي از پي حضرت مي فرستد، اما آنان به آن حضرت نمي رسند وآن گرامي بسان (موساي کليم) وبر سيره وروش او، وارد مکه مي گردد.

فرمانده ي سپاه سفياني در بياباني فرود مي آيد ونداگري از آسمان ندا مي دهد که: (اي کوير خشک وسوزان! اين سپاه تجاوزکار را نابود ساز!) واينجاست که زمين، آنان را فرو مي برد وجز سه نفر از آنان باقي نمي ماند وخدا آنان را نيز به گونه اي مسخ وبشدت کيفي مي کند وچهره هايشان را به عقب برمي گرداند.

اين آيه ي شريفه اشاره بدانهاست که مي فرمايد:

(يا ايها الذين اوتوا الکتاب آمنوا بما نزلنا مصدقا لما معکم من قبل أن نطمس وجوها فنردها علي أدبارها...).(15)

5- از امام صادق عليه السلام آورده اند که فرمود:

(کأني بالسفياني أو بصاحب السفياني قد طرح رحله في رحبتکم بالکوفة فنادي مناديه: (من جاء برأس شيعة علي، قد ألف درهم). فيثب الجار علي جاره ويقول: (هذا منهم). فيضرب عنقه ويأخذ ألف درهم).(16)

يعني: گويي مي نگرم که سفياني در کوفه ودر ميدان شهر شما، بساط خويش را گسترده است وجارچيهاي او جار مي زنند که: (هرکس سر شيعه اي را بياورد يک هزار درهم جايزه دارد).

آنگاه است که همسايه بر همسايه مي شورد واو را به جرم شيعه بودن سر مي برد تا هزار درهم جايزه را بگيرد.

6- ونيز از آن حضرت آورده اند که فرمود:

(السفياني من المحتوم وخروجه في رجب ومن أول خروجه الي آخره خمسة عشر شهرا، ستة أشهر يقاتل فيها، فاذا ملک الکور الخمس ملک تسعة أشهر ولم يزد عليها يوما واحدا).(17)

يعني: سفياني وخروج او از نشانه هاي قطعي ظهور امام مهدي عليه السلام است. او رد ماه رجب خروج مي کند وشورش وفتنه ي او پانزده ماه به طول مي انجامد. شش ماه مي جنگد وآنگاه بر منطقه ي وسيعي از خاورميانه که شامل اردن، فلسطين، دمشق و... مي گردد، مسلط مي شوء ونه ماه بدون کم وکاست حکمراني مي کند.

7- ونيز آورده اند که فرمود:

(من الأمر محتوم ومنه ما ليس بمحتوم ومن المحتوم: خروج السفياني في رجب).(18)

يعني: برخي از نشانه ها وعلائم ظهور، قطعي است وتخلف ناپذير وبرخي غيرقطعي، از جمله نشانه هاي حتمي، خروج سفياني است.

8- امام باقر عليه السلام از اميرمؤمنان عليه السلام آورده است که:

(اذا اختلف الرمحان بالشام لم تنجل الا عن آية من آيات الله).

قيل: (وما هي يا أمير المؤمنين!؟)

قال: (رجفة تکون بالشام يهلک فيها أکثر من مائة ألف، يجعلها الله رحمة للمؤمنين وعذابا علي الکافرين، فاذا کان ذلک فانظروا الي أصحاب البراذين الشهب المحذوفة والرايات الصفر، تقبل من المغرب حتي تحل بالشام وذلک عند الجزع الأکبر والموت الأحمر.

فاذا کان ذلک فانظروا خسفر قرية من دمشق يقال لها: حرستا، فاذا کان ذلک خرج ابن آکلة الأکباد من الوادي اليابس، حتي يستوي علي منبر دمشق، فاذا کان ذلک فانتظروا خروج المهدي عليه السلام).(19)

يعني: (هنگامي که نيزه ها در شام درگير شدند، از نشانه اي از نشانه هاي ظهور پرده برمي دارند).

پرسيدند: (چگونه؟)

فرمود: (زمين لرزه اي در شام رخ خواهد داد که يکصد هزار تلفات بجاي مي گذارد، خداوند آن را رحمتي براي مؤمنان وکيفري براي کافران قرار مي دهد، هنگامي که چنين رخدادي بوقوع پيوست، چشم به راه مرکبهاي سياه وسفيد وسواراني باش که با پرچمهاي زرد از مغرب، وارد شام مي گردند، آنگاه است که هنگامه ي آن حادثه ي بزرگ ومرگ سرخ است.

آنگاه که چنين رخدادي بوقوع پيوست در انتظار فرورفتن روستايي در منطقه ي دمشق بنام (حرستا)(20) باش وهنگامي که چنين رويدادي بوقوع پيوست، فرزند آن زن جگر خواره، سفياني، از وادي يابس، آن بيابان خشک وسوزان، خروج مي کند. وارد دمشق مي گردد وبر منبر مسجد جامع قرار مي گيرد. وآنگاه که چنين شد ديگر در انتظار ظهور حضرت مهدي عليه السلام باشيد.

9- (اصبغ بن نباته) از اميرمؤمنان عليه السلام آورده است که فرمود:

(... ولذلک علامات:... وخروج السفياني براية حمراء، أميرها رجل من کلب واثني عشر ألف عنان من خيل السفياني يتوجه الي مکة والمدينة، أميرها رجل من بني امية يقال له: خزيمة، أطمس العين الشمال علي عينه ظفرة غليظة يمثل بالرجال. لا ترد له راية حتي ينزل المدينة في دار يقال لها: (دار أبي الحسن).

ويبعث خيلا في طلب رجل من آل محمد وقد اجتمع اليه ناس من الشيعة يعود الي مکة، اميرها رجل من غطفان، اذا توسط القاع الأبيض، خسف بهم، فلا ينجو الا رجل يحول الله وجهه الي قفاه، لينذرهم ويکون آية لمن خلفهم ويومئذ تأويل هذه الآية: (ولو تري اذ فزعوا فلا فوت وأخذوا من مکان قريب)...).(21)

يعني:... براي ظهور مهدي عليه السلام نشانه هايي است... از جمله ي آنها: خروج سفياني با پرچم سرخ است که پرچمدار آن مردي از قبيله (کلب) است.

12 هزار نفر از سپاه او، بسوي مکه ومدينه حرکت مي کنند که پرچمدار آن سپاه، عنصر پليدي از امويان است. نام او (خزيمه) مي باشد که چشم چپ او کور است وپرده ي سفيدي روي چشمش را گرفته است -او قساوت پيشه اي است که مردم را، مثله مي کند وهمه جا را مي کوبد تا وارد مدينه گردد- خود در آنجا مستقر مي شود ودر جستجوي بزرگ مردي از خاندان پيامبر، سپاهي گران بسوي مکه گسيل مي دارد(22) که پرچمدار آن مردي از طايقه ي غطفان است.

اين سپاه تجاوزکار هنگامي که به نقطه اي در ميان مکه ومدينه مي رسد، زمين آنان را فرو مي برد وجز يکي از آنان نجات نمي يابد، خداوند چهره ي او را نيز وارونه مي سازد وبه عقب برمي گرداند تا هشداري براي آن تجاوزکاران باشد ودرس عبرتي براي آيندگان.

وآنگاه تأويل اين آيه ظاهر مي گردد که مي فرمايد:

(ولو تري اذ فرعوا فلا فوت واخذوا من مکان قريب).(23)

يعني: اگر ببيني آنگاه که سخت بترسند ورهاييشان نباشد واز مکاني نزديک گرفتارشان سازند.

سفياني 130 هزار تن از نيروهاي خويش را به کوفه گسيل مي دارد. آنان در نقطه اي فرود مي آيند و60 هزار نفر از آنان وارد کوفه مي شود تا اينکه در کنار قبر حضرت هود عليه السلام در منطقه ي (نخيله) در روز عيد به آنها هجوم مي برند، فرمانرواي مردم، خودکامه ي کينه توزي است بنام کاهن وساحر.

و از شهر بغداد نيز فرمانده ي ديگري با 5 هزار نفر کاهن خروج وبسوي آنان مي شتابند وکشتار وسيعي صورت مي گيرد به گونه اي که ا زخون اجساد دهها هزار کشته، (فرات) رنگين وبدبو مي گردد واز کوفه هزاران دوشيزه اي که دست وچهره ي آنان ديده نشده است به اسارت گرفته وشهر نجف مي برند.

10- در روايت ديگري از اميرمؤمنان عليه السلام آورده اند که فرمود:

(سفياني با 70 هزار نفر بسوي کوفه وبصره حرکت مي کند، همه شهرها ومناطق را دور مي زند، دانشمندان را مي کشد، قرآنها را مي سوزاند، مسجدها را ويران مي سازد، حرام را حلال وحلال را حرام اعلان مي کند. او به نواختن موسيقي وتار وطنبور در کوچه ها وبازارها فرمان مي دهد وبه شراب خوارگي در پارکها ومراکز شهر دستور مي دهد، فحشاء وزشتي را روا اعلان مي کند وهمه ي واجبات را تحريم مي سازد واز هيچ جور وظلمي نه تنها باز نمي دارد وروي نمي گرداند؛ بلکه به عناوين گوناگون ووسايل مختلفي بر سرکشي وتجاوزکاري وطغيانگريها مي افزايد.

کودکان را به دستورش گردآوري مي کنند ودر روغن جوشان مي افکنند. آنان فرياد مي زنند که: (اگر پدران ما فرمان تو را نبرده اند، پس گنان ما چيست؟) ودو کودک به نامهاي حسن وحسين را به دار مي کشد.

در کوفه نيز همين جنايتها را مرتکب مي گردد ودو کودک ديگر به نامهاي حسن وحسين را بر درب مسجد جامع کوفه به دار مي کشد که خون آنان بسان خون (يحيي) مي جوشد. با ديدن اين منظره ي وحشتناک، به نزول بلا ونابودي خويش يقين مي کند به همين جهت وحشت زده از کوفه به شام مي گريزد، بي آنکه کسي راه را بر او ببندد.

وقتي وارد شهر دمشق مي شود، بساط شرابخواري وگناه مي گسترد وتمام ياران خود را نيز به ارتکاب گناه، وادار مي سازد.(24)

11- محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام آورده است که:

(السفياني، أحمر، أشفر، أزرق، لم يعبد الله قط، ولم ير مکة والمدينة قط. يقول: يارب!... ثاري والنار! يارب!... ثاري والنار!).(25)

يعني: سفياني، عنصري، سرخ رو، چشم زاغ وداراي موهايي بور است. هرگز لحظه اي خدا را نپرستيده ومکه ومدينه را نمي بيند. ومي گويد: پروردگارا! انتقام من به آتش است).

يعني، من انتقام خويش را خواهم گرفت اگر چه با ورود به آتش باشد. ومراد از آتش، همان جنگ فراگيري است که سيد هاشمي بر عليه دودمان بني اميه آغاز مي کند، همانگونه که نعيم بن حماد، استاد بخاري نقل مي کند:

عن أبي قبيل قال: يملک رجل من بني هاشم فيقتل بني امية فلا يبقي منهم الا اليسير لا يقتل غيرهم ثم يخرج رجل من بني امية فيقتل بکل رجل رجلين حتي لا يبقي الا النساء ثم يخرج المهدي عليه السلام).(26)

يعني: مردي از تبار بني هاشم حکومت را به دست مي گيرد وشعله هاي آتش جنگ او، سراسر دودمان بني اميه را فرا مي گيرد وجز اندکي از آنان، همه را از دم شمشير مي گذراند وغير بني اميه را متعرض نمي شود. وآنگاه مردي از بني اميه قيام مي کند ودر برابر هر يک کشته از بني اميه، دو نفر را به قتل مي رساند وجز زنان کسي را باقي نمي گذارد وآنگاه است که مهدي عليه السلام ظهور مي نمايد.

روي أيضا عن أبي قبيل: قال: (يبعث السفياني جيشا الي المدينة فيأمر بقتل کل من کان فيها من بني هاشم حتي الحبالي وذلک لما صنع الهاشمي الذي يخرج من الشرق يقول: ما هذا البلاء کله وقتل أصحابي الا من قبلهم فيأمر بقتلهم فيقتلون حتي لا يعرف بالمدينة منهم أحد ويفترقوا منها هاربين الي البوادي والجبال والي مکة؛ حتي نساؤهم يضع فيهم السيف أياما. ثم يکف عنهم فلا يظهر منهم الا خائف حتي يظهر أمر المهدي عليه السلام بمکة).(27)

يعني: وهمچنين ابوقبيل نقل کرده: مرد سفياني لشگري را به طرف مدينه گسيل مي دارد وبه آنان دستور مي دهد: (تمام نسل بني هاشم را از لب شمشير بگذرانيد حتي به زنان حامله رحم نکنيد).

پاورقى:‌


(1) شهري است در يمن.

(2) جزيره اي بزرگ در بحرين.

(3) قريه اي است در شرق غوطه.

(4) باغهايي است که دمشق را احاطه کرده اند.

(5) شهري است که ميان دمشق وحلب، واقع شده است.

(6) شهري است بزرگ از نواحي سودان.

(7) شهري است بين بصره وکوفه.

(8) شهري است در کنار رود فرات.

(9) شهري در سوريه.

(10) شهري است بر سر جاده ي موصل به شام.

(11) شهري است در منطقه ي شمال عراق.

(12) سوره اسراء آيه 81.

(13) بحارالانوار، ج 52، ص 205. (ذات قرار) در روايت، مسجد کوفه است، (معين) نهر فرات.

(14) غيبت نعماني، ص 279 وبحارالانوار، ج 52، ص 237.

(15) سوره نساء، آيه 47. تأويل آيه، موردنظر است.

(16) غيبت شيخ طوسي، ص 273 وبحارالانوار، ج 52، ص 215.

(17) غيبت نعماني، ص 300 وبحارالانوار، ج 52، ص 248.

(18) غيبت نعماني، ص 300 وبحارالانوار، ج 52، ص 249.

(19) غيبت نعماني، ص 305، عقدالدرر، صث 53 وبحارالانوار، ج 52، ص 216.

(20) (حرستا) نام منطقه بزرگ وآبادي در اطراف دمشق است که بر سر راه (حمص) مي باشد.

(21) بحارالانوار، ج 52، ص 273.

(22) ظاهر اين است که (خزيمه) فرمانده ي سپاه سفياني خود در قرارگاه مدينه مي ماند وگروهي را براي دستگيري امام عصر عليه السلام به مکه مي فرستد.

(23) سوره سبأ، آيه 51. علي بن ابراهيم در تفسير خود از امام باقر عليه السلام ذيل اين آيه شريفه روايتي آورده است که مي فرمايد: (ولو تري اذ فزعوا فلا فوت). من الصوت وذلک الصوت من السماء: (واخذوا من مکان قريب). من تحت اقدامهم، خسف بهم)..

(24) عقدالدرر، ص 93 وبحارالانوار، ج 52، ص 253.

(25) غيبت نعماني، ص 306 وبحارالانوار، ج 52، ص 254.

(26) فتن ابن حماد، ص 75، ملاحم ابن طاووس، ص 84-49 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 1، ص 423.

(27) فتن ابن حماد، ص 89، عقدالدرر، ص 54، باب 4 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ح 1، ص 422.