امام مهدى از ولادت تا ظهور

سيد محمد كاظم قزوينى

- ۳۴ -


نداهاي متعدد

از مجموع رواياتي که خواهد آمد اين نکته دريافت مي گردد که نداهاي آسماني در آستانه ي ظهور، متعددند واز نظر قالب وروح با هم متفاوت وزمان طنين افکندن آنها نيز با هم فاصله دارد.

نخستين ندا در ماه رجب طنين مي افکند ونداي دوم وسوم به ترتيب رد ماه رمضان وماه محرم.

وباز از روايات چنين دريافت مي گردد که آن ندا وخروش آسماني که داراي اهميت بسياري است از نشانه هاي قطعي ظهور شمرده شده است دومين نداست، يعني ندايي است که در ماه رمضان همه جا شنيده مي شود واين خروش آسماني پرشکوه ترين وپرشورترين ندايي است که آسمان به اهل زمين مي فرستد، همانگونه که بزرگترين هشدار واخطار به طغيانگران وجباراني است که در برابر حق، سر فرود نمي آورند.

ما نمي توانيم طنين وعکس العمل اين نداي آسماني در جامعه وتمدنهاي بشري رد آستانه ي ظهور را در صفحه ي انديشه خويش ترسيم نماييم، از سويي شادماني وسررو بر چهره ي ايمان آورندگان جلوه گر مي گردد واز ديگر سو دلهره واضطراب وترس وهراس بر دلهاي جنايتکاران سايه مي افکند، بويژه آنگاه که درمي يابند ديگر توان گريز از قلمرو قدرت وحکومت آن پيشواي پراقتدار وعدالت گستر را ندارند وپيشواي پرشکوهي که همه ي آسمانيان پيش از زمينيان به ياريش برخاسته وتمامي مراکز وشاهرگهاي طبيعت در برابر فرمان او سر تعظيم وتواضع فرود آورده اند وآن گرانمايه ي عصرها ونسلها در ماوراي ماده وطبيعت نيز تصرف مي نمايد.

درود خدا بر پيامبر وخاندان پاک وپاکيزه ي او باد که در همه ي ميدانها، انگشت روي نقاط حساس وموردنظر نهاده وهر آنچه مربوط به اين خروش آسماني مي گردد همه را به اندازه اي که خردها وانديشه ها توان دريافت آن را در آن روزگاران داشته اند، همه را بيان فرموده اند.

نمونه هايي از روايات

1- امام صادق عليه السلام در اين مورد فرمود:

(الصيحة التي في شهر رمضان تکون ليلة الجمعة، لثلاث وعشرين مضين من شهر رمضان).(1)

يعني: آن خروش آسماني که در ماه رمضان پيش از ظهور طنين مي افکند، در شب جمعه، شب 23 ماه رمضان خواهد بود.

2- ونيز (ابوحمزه ثمالي) از امام صادق عليه السلام پرسيد که:

(فکيف يکون النداء؟)

يعني: آن نداي آسماني چگونه خواهد بود؟

که آن حضرت فرمود:

(ينادي مناد من السماء اول النهار يسمعه کل قوم بألسنتهم: (ألا! ان الحق في علي وشيعته).

ثم ينادي ابليس -في آخر النهار-: (ألا! ان الحق في السفياني وشيعته). فيرتاب عند ذلک المبطلون).(2)

يعني: ندا کننده اي، در آغاز روز از آسمان ندايي سر مي دهد که هر جامعه وملتي به زبان وفرهنگ خويش آن را مي شنود.

ندا اين است: (جهانيان! بهوش باشيد که حق با علي ودر راه ورسم علي عليه السلام وشيعيان حقيقي آن گرامي است).

آنگاه ابليس عصر همان روز ندا مي دهد که: (مردم! بهوش باشيد که حق در راه ورسم سفياني وپيروان اوست).

واينجاست که باطل گرايان به آفت شک وترديد گرفتار مي گردند.

3- امام باقر عليه السلام در اين مورد مي فرمايد:

(ينادي مناد من السماء باسم القائم عليه السلام فيسمع من بالمشرق ومن بالمغرب، لايبقي راقد الا استيقظ، ولا قائم الا قعد ولا قاعد الا قام علي رجليه، فزعا من ذلک الصوت، فرحم الله من اعتبر بذلک الصوت فأجاب فان الصوت الأول هو صوت جبرئيل).

ثم قال عليه السلام (يکون الصوت في شهر رمضان، في ليلة جمعة، في ليلة ثلاث وعشرين، فلا تشکوا في ذلک واسمعوا وأطيعوا.

وفي آخر النهار، صوت الملعون ابليس، ينادي: (ألا! ان فلانا قتل مظلوما). ليشکک الناس ويفتنهم، فکم في ذلک اليوم من شاک متحير قد هوي في النار.

فاذا سمعتم الصوت في شهر رمضان، فلا تشکوا فيه، انه صوت جبرئيل وعلامة ذلک أنه ينادي باسم القائم واسم أبيه حتي تسمعه العذراء في خدرها، فتحرض أباها وأخاها علي الخروج).

ثم قال عليه السلام: (لابد من هذين الصوتين قبل خروج القائم عليه السلام).(3)

يعني: نداکننده اي از آسمان بنام قائم آل محمد صلي الله عليه واله وسلم ندا مي دهد وهمه ي کساني که در شرق وغرب عالم هستند مي شنوند، خفته اي نمي ماند جز اينکه بيدار مي گردد وايستاده اي نيست جز اينکه مي نشيند ونشسته اي جز اينکه وحشت زده بپا مي خيزد.

پس درود خدا بر کساني که از آن نداي آسماني پند واندرز گيرند چرا که نداگر اول جبرئيل است وندا، نداي اوست.

آنگاه فرمود: اين ندا، در ماه مبارک رمضان، شب جمعه ودر شب 23 خواهد بود از اينرو در آن ترديد نکنيد، آن را بشنويد واطاعت کنيد. ودر پايان روز نداي ابليس طنين مي افکند که مي گويد: (بهوش باشيد که فلاني مظلوم کشته شده).

تا بدينوسيله بذر ترديد بيافشاند ومردم را به فتنه افکند وآن روز، ترديدکنندگان حيرت زده اي که به آتش دوزخ سقوط کنند، بسيارند.

بنابراين هنگامي که نداي آسماني را در ماه رمضان شنيديد، در آن ترديد نکنيد چرا که نداي فرشته ي امين است وعلامت آن اين است که بنام قائم عليه السلام وپدر گرانقدرش ندا مي دهد، ندايي که دوشيزگان در سراپرده ي خويش آن را مي شنوند وپدران وبرادران خويش را براي حرکت از خانه وپيوستن به امام مهدي عليه السلام تشويق مي نمايند.

آنگاه فرمود: (اين دو ندا بناگزير پيش از ظهور قائم خواهد بود).

4- ونيز آن حضرت فرمود:

(الصوت في شهر رمضان في ليلة ثلاث وعشرين، فلايبقي شي ء خلق الله فيه الروح الا سمع الصيحة فتوقظ النائم ويخرج الي صحن داره وتخرج العذراء من خدرها).(4)

يعني: نداي آسماني در ماه مبارک رمضان وشب 23 آن خواهد بود، هيچ موجودي که خداوند به او روح ارزاني داشته باشد نخواهد بود، جز اينکه آن خروش آسماني را مي شنود. بر اثر آن، همه ي خفتگان بيدار وسراسيمه از خانه ها خارج خواهند شد وزنان ودختران جوان، سربرهنه از سراپرده ي خويش بيرون خواهند ريخت.

5- امام صادق عليه السلام فرمود:

(ان اول من يبايع القائم عليه السلام جبرئيل، ينزل في صورة طير أبيض، فيبايعه ثم يضع رجلا علي بيت الله الحرام ورجلا علي بيت المقدس، ثم ينادي بصوت طلق ذلق، تسمعه الخلائق: أتي أمرالله فلا تستعجلوه).(5)

يعني: نخستين کسي که با قائم بيعت خواهد نمود، فرشته وحي است. او در چهره ي پردنده ي سفيدي از آسمان فرود مي آيد وبا آن حضرت، دست بيعت مي دهد.

آنگاه يک پا، بر بيت الله الحرام وپاي ديگر به بيت المقدس مي گذارد وبا نداي زيبا ورسايي که همگان آن را مي شنوند مي گويد:

(أتي أمر الله فلا تستعجلوه).(6)

يعني: فرمان خدا رسيد، پس آن را به شتاب نخواهيد.

6- امام رضا عليه السلام فرمود:

(ينادون في رجب ثلاثة اصوات من السماء:

صوتا منها: ألا لعنة الله علي الظالمين.

والصوت الثاني: أزفت الآزفة يا معشر المؤمنين!

والصوت الثالث: ان الله بعث فلانا فاسمعوا وله أطيعوا).(7)

يعني:در ماه رجب سه ندا از آسمان طنين مي افکند:

يکي مي گويد: (بهوش باشيد که لعنت خدا بر ستمکاران است).

دومي مي گويد: (هان اي مؤمنان! آن حادثه نزديک شونده، نزديک شد).

وسومي مي گويد: (خداوند آن گرامي را فرمان ظهور داده است، پس سخنان او را بشنويد وفرمان او را گردن نهيد).

7- زراره از امام صادق عليه السلام آورده است که مي فرمود:

(... وينادي مناد: ان عليا وشيعته هم الفائزون).

قلت: (فمن يقاتل المهدي بعد هذا؟)

فقال: (ان الشيطان ينادي: ان فلانا وشيعته هم الفائزون).(8)

يعني:... ونداگري ندا مي دهد که: (بي ترديد علي وشيعيان او رستگار وکاميابند).

زراره مي گويد: (سرورم! پس از آن، چه کساني به مهدي عليه السلام مي جنگند؟) فرمود: (شيطان ندا مي دهد که: فلاني وپيروان او کامياب ورستگارند). ونام يکي از امويان را مي برد.

گفتم: (با اين بيان، چه کسي راستگو را از دروغپرداز باز مي شناسد؟)

فرمود: (آنان که روايات ما را مي شناسند وروايت مي کنند، راستگو را مي شناسند).

8- اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:

(... فيقول جبرئيل في صيحته: يا عباد الله! اسمعوا ما أقول: ان هذا مهدي آل محمد، خارج من أرض مکة فاجيبوه).(9)

يعني:... جبرئيل در نداي خويش مي گويد: (هان اي بندگان خدا! آنچه مي گويم بشنويد، اين مهدي آل محمد است که از مکه ظهور کرده است، او را پاسخ گوييد وفرمانش را اطاعت کنيد.

جنبش ارتجاعي سفياني

داستان سفياني در روايات بسياري آمده است ودر دسته اي از آنها تصريح شده است که نام او، (عثمان بن عنبسه) مي باشد.

او فردي از افراد بشر است وآن گونه که برخي او را (شوروي) وپايگاه از هم پاشيده ي کمونيسم پنداشته اند نيست وخروج اين عنصر پليد وتجاوزکار از نشانه هاي قطعي ظهور امام مهدي عليه السلام است.

رواياتي که از کارهاي سفياني وجنايات هولناک او سخن مي گويد به گونه اي است که از جنايتهايش موي بر بدن انسان راست مي شود ودلها مي لرزد. او از سنگدلترين انسانهايي است که نه عاطفه در قاموس زندگيش وجود دارد ونه مهر ورحم، جنايتکارترين ومجرمترين انسانهاست واز نظر شکستن مقررات خدا وجرأت بر او، کم نظير است ودر قساوت وسنگدلي، بي مانند است.

او نژاد از امويان دارد. عنصر خونريزي است که انسانها را به آساني، بسان حشرات مي کشد وبه بانوان مسلمان وشايسته کردار با سنگدلي، هتک حرمت روا مي دارد وهر حرامي را حلال شمرده وهر جنايتي را مرتکب مي گردد.

او وياران ستمکارش دلهايي از کينه وبدخواهي، نسبت به مقام والاي خاندان پيامبر صلي الله عليه واله وسلم انباشته دارند، چرا که او، وارث گذشتگان پليد خود، امويان کفر پيشه است که دستها تا مرفق به خون خاندان پيامبر صلي الله عليه واله وسلم وپيروان او آلوده دارند.

و او نيز مي کوشد تا آن جنايات پياپي وخط خيانت اجداد پليد خويش را امتداد بخشد. جناياتي مرتکب مي شود که عرش خدا از آنها به لرزه درآمده واز آن فجايع وقساوتها، آسمانيان وزمينيان به ضجه درآيند.

از اينرو، در مورد عنصر قانون شکن وکينه توزي که انبوهي از قماش خودش او را همراهي وپيروي مي کنند واو با وقاحت خود را به کشور وجامعه، تحميل وقدرت وامکانات آن را بدون ذره اي ترس وحيا وکمترين شرم ووجدان، همه را در راه خواسته هاي درون آلوده وشرربارش بکار مي گيرد، چه مي توان پنداشت؟

راستي که دوران کوتاهي را که (سفياني) در آن حکومت مي کند، از بدترين وشرربارترين دوره هاي تاريخ اسلام است وروزگار حکمراني اين تجاوزکار سرکش وخودکامه، از بدترين وسياهترين روزگاران وادوار تاريخ انسان.

او تجاوزکاري است که حرکت مي کند وبذر بيداد مي افشاند وظلم را مي گستراند. مصيبتها، رنجها وفاجعه ها کشت مي کند وکشتارگاهها براي مردان وزنان وکودکان برپا مي دارد به گونه اي که زندگي بشر در زمان حکمراني او فاقد هر نوع کرامت وتهي از هر نوع ارزش انساني وحقوق بشري مي گردد.

او بلاي سهمگين، مصيبت آشکار ورنج بزرگي براي خاورميانه وکشورهاي آن نظير، سوره، عراق، حجاز ومناطق مجاور اينها خواهد بود. به همين جهت از پيامبر واميرمؤمنان عليهم السلام وديگر امامان نور عليهم السلام در مورد اين بلاي بزرگ واين آفت وعذابي که همه را دربرمي گيرد، روايات وگزارشات بسياري مي توان در منابع اسلامي يافت.

1- از حذيفه آورده اند که: پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم از فتنه اي که ميان مشرق ومغرب رخ خواهد داد، ياد کرد وفرمود:

(فبينما هم کذلک يخرج عليهم السفياني من الوادي اليابس في فور ذالک حتي ينزل دمشق، فيبعث جيشين: جبيشا الي المشرق وآخر الي المدينة، حتي ينزلوا بأرض بابل من المدينة الملعونة -يعني بغداد- فيقتلون أکثر من ثلاثة آلاف ويفضحون أکثر من مائة امراة ويقتلون بها ثلاثمائة کبش من بني العباس.

ثم ينحدرون الي الکوفة فيخرجون ما حولها، ثم يخرجون متوجهين الي الشام، فتخرج راية هدي من الکوفة فتلحق ذلک الجيش فيقتلونهم، لايفلت منهم مخبر ويسنتفذون ما في أيديهم من السبي والغنائم.

و يحل الجيش الثاني بالمدينة، فينتهبونها ثلاثة أيام بلياليها، ثم يخرجون متوجهين الي مکة، حتي اذا کانوا بالبيداء بعث الله جبرئيل فيقول: يا جبرئيل! اذهب فأبدهم، فيضربها -أي يضرب الأرض- برجله، ضربة يخسف الله بهم عندها ولا يفلت منها الا رجلان من جهينة...).(10)

يعني: در همان اوج فتنه، عنصر پليدي بنام سفياني، از دره ي خشک وادي يابس، بر ضد آنان خروج مي کند ودر دمشق فرود مي آيد. آنگاه دو سپاه، يکي بسوي مشرق وديگري را بسوي مدينه منوره گسيل مي دارد. سپاه او در سرزمين بابل وشهر بغداد که نفرين شده است فرود مي آيد وبيش از سه هزار نفر را مي کشد وفراتر از يک صد زن را به زور تصاحب وهتک حرمت مي کنند وسيصد نفر از چهره ها وشخصيتهاي بني عباس را، نابود مي سازد.

سپس به کوفه سرازير مي گردد وخانه هاي اطراف آن را تخريب مي کند وپس از آن به شام روي مي آورد. از پي آن، پرچم هدايت ونجاتي در کوفه به اهتزاز درآمده واز آنجا بسوي آنان حرکت ودر راه به آنها مي رسد وضمن پيکار شديدي، همه را نابود مي سازد به گونه اي که يک نفر از سپاه سفياني باقي نمي ماند تا خبررسان شکست مفتضحانه ي آنان برساند وهمه ي اسيران وغنائم جنگي را نيز آزاد مي سازد.

سپاه ديگر او به مدينه وارد مي گردد وسه شبانه روز آن را غارت مي کند. پس از آن از شهر بسوي مکه روي مي آوردند تا به بياباني مي رسند که خداوند جبرئيل را بسوي آنان برمي انگيزد ودستور مي دهد که برود وآنان را نابود سازد وجبرئيل با پاي خود ضربتي بر آن زمين فرود مي آورد که زمين به فرمان خدا همه آنان را فرو مي برد وجز دو نفر باقي نمي ماند....

2- اميرمؤمنان عليه السلام در خطبه مشهورش بنام (بيان) که برخي از رخدادها وفتنه هاي آينده را ترسيم مي کند، از جمله از خروج (سفياني) خبر مي دهد که فرازهايي از آن را مي آوريم:

(... ألا! يا ويل لکوفانکم هذه... وما يحل بها من السفياني في ذلک الزمان!!

يأتي اليها من ناحية هجر، بخيل سباق تقودها أسود ضراغمة وليوث قشاعمة أول اسمه شين....

فيا ويل لکوفانکم من نزوله بدارکم، يملک حريمکم ويذبح أطفالکم ويهتک نساءکم، عمره طويل وشره غزير ورجاله ضراغمة....

ألا! وان السفياني، يدخل البصرة ثلاث دخلات، يذل فيها العزيز ويسبي فيها الحريم....

وعلامة خروج السفياني: اختلاف ثلاث رايات:

راية من المغرب، فيا ويل لمصر وما يحل بها منهم.

وراية من البحرين من جزيرة أوال من أرض فارس.

وراية من الشام.

فتدوم الفتنة سنة، ثم يخرج رجل من ولد العباس، فيقول أهل العراق: قد جاءکم قوم حفات أصحاب أهواء مختلفة، فيضطرب أهل الشام وفلسطين ويرجعون الي رؤساء الشام ومصر فيقولون: أطلبوا ولد الملک. (يعني: السفياني)

فيطلبونه، ثم يوافقونه بغوطة دمشق، بموضع يقال لها: -حرستا- فاذا حل بهم، أخرج أخواله: بني کلب وبني دهانة ويکون له بالوادي اليابس عدة (أي: جماعة) عديدة.

ثم انه يجيبهم ويخرج مهم في يوم الجمعة، فيصعد منبر دمشق وهو أول منبر يصعده، ثم يخطب ويأمرهم بالجهاد ويبايعهم علي أن لا يخالفوا أمره، رضوه أم کرهوه، ثم يخرج الي الغوطة ولا يلج بها حتي يجتمع الناس عليه.

فعند ذلک يخرج السفياني في عصائب أهل الشام، فتختلف ثلاث رايات:

فراية الترک والعجم وهي سوداء.

وراية للبريين لابن العباس، صفراء.

وراية السفياني.

فيقتلون ببطن الأزرق قتالا شديدا، فيقتل منهم ستون ألفا، ثم يغلبهم السفياني، فيقتل منهم خلقا کثيرا ويملک بطونهم ويعدل فيهم حتي يقال فيه: (والله! ما کان يقال عليه الا کذبا).

و الله! انهم لکاذبون، ولا يعلمون ما تلقي امة محمد صلي الله عليه واله وسلم ولو علموا لما قالوا ذلک ولا يزال يعدل فيهم حتي يسير، فأول سيره الي حمص وان اهلها بأسوء حال، ثم يعبر الفرات من باب مصر، يسير الي موضع يقال له: -قرية سبا- فيکون له بها وقعة عظيمة، فلا يبقي بلد الا وبلغهم خبره، فيدخلهم من ذلک وجزع فلا يزال يدخل بلدا بعد بلد....

ثم يرجع الي دمشق وقد دانت له الخلق، فيجيش جيشا الي المدينة وجيش الي المشرق، فيقتل بالزوراء سبعين ألفا ويبقر بطون ثلاثمأئة امرأة حامل!.

ويخرج الجيش الي کوفانکم هذه، فکم من باک وباکية....

وأما جيش المدينة، فانه اذا توسط البيداء صاح به جبرئيل صيحة عظيمة، فلا يبقي أحد الا وخسف الله به الأرض الا رجلان... فيهرب قوم من أولاد رسول الله صلي الله عليه واله وسلم وهم أشراف -الي بلد الروم- فيقول السفياني لملک الروم: ترد علي عبيدي!!

فيردهم اليه، فيضرب أعناقهم علي الدرج الشرقي لجامع دمشق، فلا ينکر ذلک عليه أحد.

ألا! وان علامة ذلک تجديد الأسوار بالمدائن....

فقيل: (يا امير المؤمنين! أذکر لنا الأسوار؟)

فقال: (تجدد سور بالشام والعجوز والحران يبني عليهما سوران وعلي واسط سور، والبيضاء يبني عليها سور والکوفة يبني عليها سوران وعلي شوشتر سور وعلي ارمينية سور وعلي الموصل سور وعلي همدان سور وعلي الرقة سور وعلي ديار يونس سور وعلي حمص سور وعلي مطر دين سور وعلي الرقطاء سور وعلي الرحبة سور وعلي دير هند سور وعلي القلعة سور.

معاشر الناس! ألا! وانه اذا ظهر السفياني تکون له وقايع عظام، فأول وقعة بحمص، ثمپت بحلب ثم بالرقة، ثم بقرية سبأ، ثم برأس العين، ثم بنصيبين، ثم بالموصل وهي وقعة عظيمة، يقتل منهم السفياني ستين ألفا.

... ولا يزال السفياني يقتل کل من اسمه: محمد وعلي وحسن وحسين وفاطمة وجعفر وموسي وزينب وخديجة ورقية، بغضا وحنقا لآل محمد!!

ويرجع منهزما الي الشام... فاذا دخل الي بلده اعتکف علي شرب الخمر والمعاصي، ويأمر أصحابه بذلک، فيخرج السفياني وبيده حربة ويأمر بالامراة فيدفعها الي بعض أصحابه فيقول له: أفجر بها في وسط الطريق، فيفعل بها، ثم يبقر بطنها ويسقط الجنين من بطن أمه، فلا يقدر أحد أن ينکر عليه ذلک.

فعند ذلک تضطرب الملائکة في السماوات ويأذن الله بخروج القائم من ذريتي وهو صاحب الزمان، ثم يشيع خبره في کل مکان، فينزل -حينئذ- جبرئيل علي صخرة بيت المقدس، فيصيح في أهل الدنيا: (جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل کان زهوقا).

فيقول جبرئيل في صيحة: (يا عباد الله! اسمعوا ما أقول: ان هذا مهدي آل محمد، خارج من أرض مکة فأجيبوه...).(11)

يعني: بهوش باشيد! واي بر کوفه! اين شهر وديار شما وآنچه در واپسين حرکت تاريخ وآخر الزمان در آستانه ي ظهور مهدي، از سفياني بر آن وارد مي گردد.

پاورقى:‌


(1) اکمال الدين، ج 2، ص 650 وبحارالانوار، ج 52، ص 204.

(2) غيبت شيخ طوسي، ص 266، اکمال الدين، ج 2، ص 652 وبحارالانوار، ج 52، ص 288.

در يک نسخه آمده است که: (حق در راه ورسم عثمان وپيروان اوست..). که بنظر مي رسد منظور از عثمان همان سفياني باشد چرا که نام پليد او (عثمان بن عنبسه) است.

(3) غيبت نعماني، ص 254، باب 14، روايت 13، عقدالدرر، ص 105، وبحارالانوار، ج 52، ص 230.

(4) غيبت نعماني، ص 255 وبحارالانوار، ج 52، ص 230.

(5) بحارالانوار، ج 52، ص 285.

(6) سوره نحل، آيه 1.

(7) غيبت طوسي، ص 268 وبحارالانوار، ج 52، ص 289.

(8) غيبت نعماني، ص 244، باب 14، روايت 28 وبحارالانوار، ج 52، ص 294.

(9) الزام الناصب، ج 2، ص 200.

(10) بحارالانوار، ج 52، ص 186، عقدالدرر، ص 74، باب 4 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام ج 1، ص 481.

(11) الزام الناصب، ج 2، ص 180.