امام مهدى از ولادت تا ظهور

سيد محمد كاظم قزوينى

- ۳۳ -


بارش بسيار باران

هر انسان باايمان، در اين واقعيت ذره اي ترديد به خود راه نمي دهد که قطرات باران به اراده وخواست وطبق قانون خدا بر زمين فرومي بارد وقوانين طبيعي تنها، هيچ نقش وبهره اي در ريزش باران نخواهند داشت.

قرآن در آيات متعددي به اين واقعيت تصريح مي کند ومي فرمايد:

(وهو الذي ارسل الرياح بشرا بين يدي رحمته وأنزلنا من السماء ماء طهورا).(1)

يعني: واوست که پيشاپيش رحمت خود، بادها را به مژده دادن فرستاد. او از آسمان آبي پاک نازل ساختيم.

(والله الذي أرسل الرياح فتثير سحابا).(2)

يعني: وخداست که بادها را مي فرستد تا ابرها را برانگيزاند.

(وأرسلنا السماء عليهم مدرارا).(3)

يعني: وبر ايشان از آسمان بارانهاي پياپي فرستاديم.

(وأرسلنا الرياح لواقح فأنزلنا من السماء ماء).(4)

يعني: وما بادهاي آبستن کننده را فرستاديم پس از آسمان آبي نازل ساختيم. (ولئن سألتهم من نزل من السماء ماء فأحيي به الأرض من بعد موتها ليقولن الله).(5)

يعني: واگر از آنان بپرسي: (چه کسي از آسمان باران فرستاد وزمين مرده را بدان زنده ساخت؟) خواهند گفت: (خداي يکتا!)

(ونزلنا من السماء ماء مبارکا فأنبتنا به جنات وحب الحصيد).(6)

يعني: واز آسمان آبي پربرکت فرو فرستاديم وبدان باغها ودانه هاي درو شدني رويانيديم.

(وينزل عليکم من السماء ماء ليطهرکم به).(7)

يعني: واز آسمان براي شما باراني فرو مي فرستد تا شست وشويتان دهد.

(وأنزلنا من السماء ماء بقدر).(8)

يعني: واز آسمان به اندازه ي نياز آب فرستاديم.

اين آيات شريفه، به روشني تصريح مي کند که بادهايي که ابرها را به حرکت مي آورند وآنها را بسوي شرق وغرب وشمال وجنوب مي برند همه ي اينها تنها به فرمان خدا وخواست وقدرت او انجام مي گيرد.

ونيز تصريح مي کند که: اندازه ونسبت باران نيز به خواست خدا وطبق برنامه ي اوست همانگونه که اين مطلب از آخرين آيه به روشني دريافت مي گردد.

از اين رو با توجه به اين آيات، هيچ ترديدي نمي ماند که اين رحمت آسماني همواره به دستور خدا واذن او بر زمين وزمينيان نازل مي گردد.

گاهي اين رحمت الهي از برخي شهرها وکشورها در برخي سالها به دلايل خاصي قطع مي گردد، به همين جهت است که در فقه اسلامي در اين شرايط به خواندن نماز (استسقاء) يعني: طلب باران از خداي مهربان، فرمان داده شده وتوصيه گرديده است که به هنگام کم شدن نزول باران وخشک شدن نهرها، اين نماز را با اخلاص برگزار کنند.

ومورخان ومحدثان آورده اند که پيامبر خدا صلي الله عليه واله وسلم در شرايط مشابهي از پروردگار خويش، طلب باران وسيراب شدن زمين را نمود واز پي آن، آسمان ابري وباراني گرديد وباران بسياري باريد ودشتها ودره ها لبريز از آب گرديد.

ونيز در روايات آمده است که: اميرمؤمنان عليه السلام وبرخي از امامان اهل بيت عليهم السلام نماز استسقاء خوانده اند وبا پايان يافتن نماز پراخلاص آنان، باران باريده است وهمه ي اينها، نشانگر اين واقعيت است که بارش باران يا عدم بارش آن، به خواست واراده ي خداست.

از اين رو، جاي شگفتي ندارد اگر خدا بخواهد رحمت وبخشايش افزونتر خويش را بر زمينيان ارزاني دارد وآسمان به فرمان او باران بسياري فرو ريزد که در سراسر تاريخ انسان جز عصر نوح که آب همه ي کره زمين را فرا گرفت، نظير نداشته باشد.

وريزش اين باران بي سابقه وبي نظير در همان سالي که امام عليه السلام در آن ظهور مي کند انجام گيرد.

نگارنده بطور دقيق به ياد ندارد که آيا اين عنايت خاص الهي، ويژه ي خاورميانه همچون حجاز، عراق و... است يا همه جهان وتمامي بشريت را در برمي گيرد؟

بدينوسيله اعلاميه هاي جهاني براي نزديک شدن هنگامه ي ظهور نجات بخش انسانها حضرت مهدي عليه السلام است.

همو که دوران حکومتش، دوران تمامي خوبيها، برکتها، شادمانيها وطراوتها، براي زمين وزمان، گياه وحيوان، روزگار رفاه، آسايش، آزادي ونيک بختي انسان است.

اينک يک روايت از رواياتي که دربردارنده ي اين نويد براي مردم روي زمين است ترسيم مي گردد:

امام صادق عليه السلام فرمود:

(اذا ان قيامه مطر الناس... مطرا لم ير مثله).(9)

يعني: آنگاه که هنگامه قيام او فرا رسد - در ماه جمادي وده روز از ماه رجب-باراني بي همانند بر مردم مي بارد، باراني که نظير آن ديده نشده است.

ودر بيان مرحوم شيخ مفيد، در مورد نشانه هاي ظهور گذشت که:

(آنگاه اين سلسله نشانه ها به 24 روز باران پياپي وفراوان پايان مي پذيرد وخداوند بوسيله ي آن، زمين را پس از مردنش زنده مي سازد وبرکات آن را آشکار مي کند).

سومين جنگ جهاني

در منابع وکتابهايي که در دست من بود، هيچ نام ويادي از سومين جنگ جهاني به صراحت به ميان نيامده است.

اما روايات متعددي رسيده است که به صراحت از نابودي مردم بوسيله ي گرسنگي وقحطي وبيماري وقتل وکشتار خبر مي دهد.

آيا معناي اينها، همان جنگ جهاني است که ميليونها انسان را درهم مي نوردد يا اينها چيز ديگري است؟

بهتر است، نخست برخي از آن روايات را بياوريم تا بنگريم که از آنها چه پيامي دريافت مي گردد.

1- از اميرمؤمنان عليه السلام آورده اند که فرمود:

(لا يخرج المهدي حتي يقتل ثلث ويموت ثلث ويبقي ثلث).(10)

يعني: مهدي ظهور نمي کند تا اينکه يک سوم مردم کشته شوند ويک سوم آنان بميرند ويک سوم باقي بمانند.

2- ونيز از آن حضرت آورده اند که فرمود:

(بين يدي المهدي موت أحمر وموت أبيض وجراد في حينه وجراد في غير حينه کالوان الدم، فاما الموت الاحمر: فالسيف واما الموت الابيض: فالطاعون).(11)

يعني: پيش از ظهور مهدي مرگ سرخ ومرگ سفيد وآفت ملخهاي خونرنگي، نابهنگام يا بهنگام خواهد بود.

اما مرگ سرخ عبارت از: شمشير وپيکار است ومرگ سفيد: بلاي دهشتناک طاعون.

3- ونيز از آن حضرت است که فرمود:

(فيقتل -يومئذ ما بين المشرق والمغرب- ثلاثة آلاف ألف، يقتل بعضهم بعضا، فيومئذ تأويل هذه الآية: (فما زالت تلک دعواهم حتي جعلناهم حصيدا خامدين بالسيف).(12)

يعني: به هنگامه ي فرا رسيدن ظهور مهدي ميان مشرق ومغرب 300 هزار نفر کشته مي شوند، برخي ديگري را مي کشند وآن روز، تأويل اين آيه شريفه، به شمشير است:

(فما زالت تلک دعواهم حتي جعلناهم حصيدا خامدين).(13)

يعني: وهمواره سخنشان اين بود تا همه را چون کشته ي درويده وآتش خاموش گشته، گردانيديم.

4- از امام صادق عليه السلام آورده اند که فرمود:

(قدام القائم موتان: موت أحمر وموت أبيض، حتي يذهب من کل سبعة خمسة، الموت الاحمر: السيف والموت الابيض، الطاعون).(14)

يعني: پيش از آمدن قائم عليه السلام دو مرگ گسترده خواهد بود: مرگ سرخ ومرگ سفيد، تا از هفت بخش از انسانها، پنج بخش آن از ميان برود.

5- ونيز آورده اند که فرمود:

(لا يکون هذا الامر حتي يذهب ثلثا الناس).

فقيل له: (فاذا ذهب ثلثا الناس فما يبقي؟)

فقال عليه السلام (أما ترضون أن تکونوا الثلث الباقي؟).(15)

يعني: ظهور آن حضرت فرا نخواهد رسيد تا اينکه دو سوم انسانها از ميان بروند.

گفته شد: (بنابراين، ديگر چه مي ماند؟)

فرمود: (آيا راضي نمي شويد که شما يک سوم باقي مانده باشيد؟)

اينها برخي از رواياتي است که از نابودي صدها يا هزارها يا ميليونها نفر بوسيله ي کشتار يا بيماري طاعون و... گزارش مي کند، صرف نظر از سند اين روايات وبه فرض صحت سند آنها، هيچ کدام به وقوع سومين جنگ جهاني تصريح نمي کند.

آري! ممکن است انقلابات داخلي در بسياري از کشورها پديد آيد وقرباني آنها به صدها ميليون برسد.

وطاعون نيز از بيماريهاي مرگباري است که شبيه بيماري (وبا) در سرعت گسترش وتلفات است.

با اين بيان، قربانيان بسيارند اما به سومين جنگ، در آستانه ي ظهور تصريح نشده است.

نشانه هاي پراکنده

در پايان بحث از علايم ونشانه هاي غير قطعي ظهور امام مهدي عليه السلام اينک بخشي از خطبه ي طولاني (بيان) را که به اميرمؤمنان عليه السلام منسوب است مي آوريم. اين خطبه دربردارنده ي بحثهاي بسيار ونشانه هاي متعددي از نزديک شدن هنگامه ي ظهور است.

آورده اند که: روزي اميرمؤمنان عليه السلام بر فراز منبر خطاب به انبوه مردم فرمود:

(هان اي مردم! من پدر مهدي، همان قائم نجات بخشي هستم که واپسين حرکت تاريخ، به فرمان خدا براي اصلاح زمين وزمان بپا مي خيزد).

(مالک اشتر) بپا خاست وگفت: (سالار ما! چه زماني آن قائم شما قيام مي کند؟)

در پاسخ ضمن برشمردن نشانه هاي هنگامه قيام وظهور فرزندش مهدي عليه السلام از جمله فرمود:

(... واي بر شهر (ري) وکشتار سهمگين وبه اسارت رفتن زنان، سربريدن کودکان واعدام مردان وفجايعي که در آن روي مي دهد.

واي بر جزيره ي (قيس) از شرارت هولناکي که با سپاه خود در آنجا پياده مي شود، همه ي ساکنان آنجا را مي کشد ويا ترور مي نمايد.

بهوش باشيد واي بر اهل بحرين از رخدادهايي که از هر سو وهر مکاني يکي پس از ديگري در آن پديد مي آيد ودر نتيجه، بزرگان ومردان آن کشته مي شوند وکودکانش اسير مي گردند.

در اينجا هفت حادثه، يکي پس از ديگري رخ مي دهد:

1- حادثه ي اول، در جزيره اي از آن که در شاخ شمالي آن قرار دارد و(سماهيچ)(16) نام دارد.

2- حادثه ي دوم در نزديکي شاخ شمالي غربي آن.

3- حادثه ي سوم ميان (ابله)(17) ومسجد.

4- حادثه ي چهارم ميان کوه بلند ودو بلندي معروف به کوه (حنوه).

5- سپس به کرخ روي مي آورد....

6- حادثه ي ششم ميان جنگلها ودرختان سدر طرف شط (ماحي).

7- وهفتمين وبزرگترين اين رخدادها در نقطه اي بنام (حورتين).

وعلامت اين رخدادها اين است که يکي از سرداران عرب در خانه اش در ساحل جزيره کشته مي شود وسرش به دستور حاکم آن جزيره، بريده مي شود وآنگاه عرب بسوي او يورش مي برند ودر نتيجه، مردان کشته مي شوند وثروتها به غارت مي رود واز پي اين هرج ومرج وآشفتگيهاست که عجم بر عرب مي شورد.

بهوش باشيد! واي بر اهل (خطه) از رخدادهاي گوناگون وپياپي که در آن رخ مي دهد.

اولين آنها در (بطحاء)(18) رخ مي دهد، حادثه ي دوم در (دبيره)(19) حادثه ي سوم در (صفصف)(20) حادثه ي چهارم در ساحل آنجا، پنجم در بازار قصابها، ششم در شاهراه آن، هفتم در ميان (زرافه)(21) هشتم در (جرازه)(22) حادثه ي ديگر در (مدارس) وديگري در (تاروت).(23)

بهوش باشيد! واي بر حال بغداد از مرگ وکشترا وهراسي که از (ري) بسوي آن متوجه مي گردد وهمه ي اهل آن را فرامي گيرد، آنگاه که شمشير در ميان آن فرود مي آيد وآنچه خدا بخواهد کشته مي شود.

واز نشانه هاي آن، از جمله اين است که: آنگاه که حکومت روم تضعيف گردد وعرب بر آنجا سيطره يابد وفتنه ها بسان راه يافتن مورچه در ميان مرم راه يابند، عجم در آن شرايط بر ضد عرب شورش مي کند وبصره را مي گيرد.

بهوش باشيد! واي بر فلسطين وآنچه از فتنه هاي طاقت فرسا وسهمگين که در آن واقع مي گردد.

بهوش باشيد! واي بر جهانيان وفتنه ها ورنجهايي که در آن زمان، همه ي کشورها از غرب گرفته تا مشرق وشمال تا جنوب، همه جا را مي گيرد، برخي بر برخي مسلط مي گردند وجنگهاي پايان ناپذير بر جهانيان سايه مي افکند، همه ي اينها بخاطر عملکرد ظالمانه ي خود مردم است وپروردگارت به بندگانش ستم روا نمي دارد).(24)

خواننده ي گرامي! به همين اندازه از نشانه هاي غير قطعي، بسنده مي شود پيش از اين نيز در سخن مرحوم شيخ مفيد بخش ديگري از اين نشانه ها از نظرتان گذشت.

واينک به ترسيم علامتهاي قطعي ظهور مي پردازيم.

نشانه هاي قطعي

نشانه هاي تخلف ناپذير ظهور امام مهدي عليه السلام که بي هيچ ترديدي مقارن ظهور آن حضرت رخ خواهند داد وارتباط گسست ناپذيري با آن دارند، پنج نشانه اند.

برخي از اين پنج نشانه، اندکي پيش از ظهور وبرخي چند ماه پس از آمدن آن گرامي وبرخي اندکي پيش از قيام نجات بخش وجهاني آن حضرت، پديدار خواهند شد.

در اين مورد، روايات بسياري وارد شده است که با اندک تفاوت در ترتيب پيدايش اين علايم ونشانه ها، آنها را نشان مي دهد.

ما نخست، برخي از روايات را که اين علايم پنجگانه را، بصورت کوتاه ترسيم مي کند مي آوريم، آنگاه هر کدام از آن نشانه ها را با توضيحي که در روايات در مورد آن آمده وتفسير مناسبي که به ذهن مي رسد، ترسيم مي نماييم.

روايات

1- امام صادق عليه السلام در اين مورد فرمود:

(خمس قبل قيام القائم عليه السلام: اليماني والسفياني والمنادي ينادي من السماء وخسف بالبيداء وقتل نفس الزکية).(25)

يعني: پيش از قيام مهدي عليه السلام پنج رخداد بزرگ در پيش خواهد بود:

1- جنبش ترقي خواهانه ي مرد يمني،

2- جنبش ارتجاعي سفياني،

3- نداي روح بخش آسماني،

4- فرورفتن زمين،

5- وقتل نفس زکيه.

2- ونيز فرمود:

(قبل قيام القائم خمس علامات محتومات: اليماني والسفياني والصيحة وقتل النفس الزکيه والخسف بالبيداء).(26)

يعني: پيش از قيام قائم، پنج علامت ونشانه مهم در پيش خواهد بود:

جنبش مرد ترقي خواه يمني، جنبش ارتجاعي سفياني، نداي آسماني، قتل نفس زکيه وفرو رفتن زمين.

3- ونيز فرمود:

(النداء من المحتوم والسفياني من المحتوم وخسف البيداء من المحتوم واليماني من المحتوم وقتل نفس الزکية من الحتوم).(27)

يعني: نداي آسماني به هنگامه ي قيام قائم، جنبش ارتجاعي سفياني، جنبش مرد مترقي يمني، فرورفتن زمين وديگر، کشته شدن نفس زکيه، اين پنج نشانه از علايم قطعي ظهورند.

نداي آسماني

ندا، يا خروش آسماني، از بارزترين نشانه ها وروشنترين علامتها ونيرومندترين دلايل وبراهين، بر ظهور دگرگونساز ونجاتبخش حضرت مهدي عليه السلام است.

اين خروش ونداي آسماني، بسان اعتراف آسمان وآسمانيان به حقانيت قيام قائم عليه السلام واثبات واقعيت عظيم وپرشکوهي است که قرآن شريف وپيامبر گرانقدر اسلام وخاندان پاک وپاکيزه اش از آن نويد داده اند.

روايات رسيده به صراحت بيانگر آن است که خروش آسماني از جانب فرشته ي وحي است واوست که نداي قيام قائم عليه السلام را، سر مي دهد.

روشن است که منظور از خروش آسماني نه صداي مهيب رعد يا غرش توپخانه وموشکها يا سلاحهايي از اينگونه است که ساخته ي دست انسان وره آورد انديشه ي او باشد بلکه اين خروش آسماني سخني است پرمعنا وروشن که همگان پيام آن را در مي يابند.

از روايات خواهيم آورد که طنين آن ندا واثرگذاري آن در جهانيان به گونه اي است که هر کس که در خواب است، وحشت زده بيدار مي گردد وآن که نشسته است از ترس بپا مي خيزد وايستاده بي اختيار به زمين مي افتد وبانوان با عفت از سراپرده ي خويش از خوف وهراس بيرون مي دوند.

بعبارت ديگر: به هنگام طنين آن نداي آسماني، موج عظيمي از ترس ودلهره جامعه ي بشري را فرامي گيرد واز جهان، قرار وآرامش سلب مي گردد به گونه اي که هيچ کس نمي تواند آن خروش آسماني را ناديده گرفته يا آن را کوچک شمارد ويا به طبيعت وجريانها ورخدادهاي طبيعي وسازمان باعظمت هستي، نسبت دهد، چرا که انسانها آن ندا وپيامش را بي هيچ ترديدي، به شايستگي دريافت مي دارند وهر چه هم منحرفان وبيدادگران بخواهند آن را طبق هواهاي خويش توجيه وتفسير نمايند، سودي نمي برند.

اعلاميه جهاني

واقعيت اين است که رخداد پرشکوهي، چون ظهور امام مهدي عليه السلام پيش از رخ دادن خويش، يک اعلاميه جهاني، آن هم در گسترده ترين سطح وروشنترين معنا ومفهوم مي طلبد. واز آنجايي که اين نهضت آسماني وعدالت خواهانه وانسانساز يک نهضت جهاني است وبه همه بشريت تعلق دارد به همين جهت زيبنده است که همه ي جهانيان بر رخ دادنش آگاهي يابند وبدانند که بزودي آن حضرت با ظهور خويش، روند جامعه وتاريخ را بکلي دگرگون مي کند وزندگي را به ريل ديگري مي اندازد.

از امام صادق عليه السلام آورده اند که در مورد نداي آسماني فرمود:

(يسمعه کل قوم بألسنتهم).(28)

يعني: هر جامعه ومردمي به زبان وفرهنگ خويش آن خروش آسماني را مي شنود.

اما چگونه؟:

در اينکه جهانيان، اين نداي آسماني را چگونه دريافت مي دارند، مسأله اي است که بطور دقيق براي نگارنده روشن نيست اما ممکن است به يکي از دو صورت ذيل باشد:

1- ممکن است خروش آسماني تنها به واژه وزبان عربي فصيح ورسا، طنين افکند وآنگاه طنين آن در چند ثانيه سراسر گيتي را فرا گيرد وکساني که زبان عربي را بخوبي مي دانند، آن پيام را به همان صورت دريابند وآنانکه به واژه وفرهنگ عربي آگاهي کامل ندارند آن را بدون دريافت مفهوم بشنوند وپس از تحقيق وپي جويي، مفهوم ومعناي آن را دريابند.

ممکن است آن نداي آسماني را، خبرگزاريها به سراسر جهان مخابره ودر هر کشوري به زبان وفرهنگ آن منتشر نمايند وبدينسان نداي آسماني ظرف چند دقيقه به همه زبانها ترجمه شود وهر جامعه وتمدني آن را به زبان خويش از رسانه هاي گروهي دريافت دارد.

اين نکته، شايسته ي يادآوري است که: پيامبر صلي الله عليه واله وسلم وامامان نور عليهم السلام به هنگام نويد از آينده وسخن گفتن با مردم، با توجه به سطح خرد وانديشه ي مردم سخن مي گفتند ومي دانيم که انديشه ها در آن روزگاران نمي توانستند رسانه هاي گروهي ووسايل سريع خبررساني جهان امروز ونقش آنها را، در رساندن اخبار ورويدادها به دورترين نقاط گيتي -در کوتاهترين فرصت ممکن- درک کنند، از اين رو امام صادق عليه السلام به اين بيان بسنده کرد که: (يسمعه کل قوم بألسنتهم).

هر جامعه اي نداي آسماني را به زبان ولغت خويش مي شنود وديگر به چگونگي آن وفراتر از اين نپرداخته است. (والله العالم).

2- احتمال ديگر اين است که هر جامعه وتمدني اين نداي آسماني را بصورت اعجازآميزي، طبق فرهنگ وزبان خويش دريافت مي دارد به گونه اي که همگان در همان لحظات نخست، نداي آسماني را بدون ترجمع وگزارش خبرگزاريها به زبان ولغت خويش درک مي کنند، چنين چيزي بعيد نيست، زيرا خداوند بر هر کاري تواناست وظهور امام مهدي عليه السلام نيز به معجزات وکارهاي اعجازآميز وماوراي طبيعي پيچيده شده است.

علاوه بر اين، دريافت همگاني نداي آسماني از نظر مادي نيز کار ناممکن نيست، چرا که ما هم اکنون شاهد اين حقيقت هستيم که انسان، اين مخلوق خدا، توانسته است تجهيزاتي بسازد که ظرف چند لحظه يک نطق سياسي يا اجتماعي را به لغات وزبانهاي گوناگوني ترجمه کند که هم اينک اين دستگاه را در مراکز سياست جهاني بکار مي گيرند بطوريکه نماينده ي هر کشوري سخنرانيهاي متعدد را به زبان ويژه ي خويش دريافت مي دارد.

اينک، هنگامي که بشر بر چنين کاري توانايي يافت، آيا آفريدگار هستي نمي تواند اين نداي آسماني پيش از ظهور را، در يک لحظه به گونه اي طنين افکن سازد که آن را به گوش همه ي جهانيان برساند وهر جامعه ومردمي آن را به لغت وزبان خويش بشنوند؟

چرا که خداوند بر هر کاري تواناست وبه انسانها جز اندکي از علم ودانش ارزاني نشده است. (وما اوتيتم من العلم الا قليلا).(29)

پاورقى:‌


(1) سوره فرقان، آيه 48.

(2) سوره فاطر، آيه 9.

(3) سوره انعام، آيه 6.

(4) سوره حجر، آيه 22.

(5) سوره عنکبوت، آيه 63.

(6) سوره ق، آيه 9.

(7) سوره انفال، آيه 11.

(8) سوره مومنون، آيه 18.

(9) الزام الناصب، ج 2، ص 159 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 4، ص 79.

(10) عقدالدرر، ص 63، باب 4 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 21 از منابع متعدد.

(11) عقدالدرر، ص 65، غيبت شيخ طوسي، ص 267، غيبت نعماني، ص 278، اکمال الدين، ج 2، ص 655، بحارالانوار، ج 52، ص 207 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 440.

(12) بحارالانوار، ج 52، ص 274. در مختصر بصائرالدرجات ص 199 وبحارالانوار، ج 3، ص 84 از حضرت امير عليه السلام آورده که:

(فيقتل يومئذ فيما من المشرق والمغرب ثلاثة آلاف من اليهود والنصاري).

يعني: به هنگام ظهور، سه هزار يهودي ونصاري در شرثق وغرب عالم به کام مرگ مي روند. ظاهرا عدد (سه هزار) کنايه از کثرت آمار کشته شدگان است به تعيين مقدار آنان.

(13) سوره انبياء، آيه 15.

(14) اکمال الدين، ج 2، ص 655 وبحارالانوار، ج 52، ص 207.

(15) اکمال الدين، ج 2، ص 656 وبحارالانوار، ج 52، ص 113 و207.

(16) نام يکي از بلاد بحرين است.

(17) (ابله) نام محله اي است در چهار فرسخي بصره که اکنون جزء شهر گرديده است.

(18) نام يکي از بخشهاي بطيحه است که ميان واسط وبصره قرار گرفته است. مراصد اطلاع، ج 1، ص 204 و320.

(19) نام روستايي در بحرين است. مراصد اطلاع، ج 2، ص 512.

(20) نام يکي از دره هاي شهر افکان است که منسوب به يعلي بن محمد است. مراصد اطلاع ج 1، ص 100 وج 2، ص 844.

(21) نام محله اي است در شهر ليبد. مراصد اطلاع، ج 2 ص 661.

(22) نام يکي از بخشهاي بطيحه است که ميان واسط وبصره قرار گرفته است. مراصد اطلاع، ج 1، ص 204 و320.

(23) ظاهرا صحيح آن تاران است که اسم يکي از جزائر درياي سرخ است. مراصد اطلاع، ج 1، ص 249.

(24) الزام الناصب، ج 2، ص 191-189.

(25)اکمال الدين صدوق، ج 2، ص 649، غيبت طوسي، ص 267 با اندک تفاوت در ترتيب علائم پنجگانه وبحارالانوار، ج 52، ص 203.

(26)اکمال الدين، ج 2، ص 650 وبحارالانوار، ج 52، ص 204.

(27)غيبت نعماني، ص 252 و257 وبحارالانوار، ج 52، ص 233.

(28)غيبت شيخ طوسي، ص 266 وبحارالانوار، ج 52، ص 288. در روايت ديگري بدين صورت آمده است که: (يسمع کل قوم بلسانهم). بحارالانوار، ج 52، ص 205 وص 244.

(29)سوره اسراء، آيه 85.