1- امام صادق عليه السلام فرمود:
(يخرج قائمنا اهل البيت يوم
الجمعه).(1)
يعني: قائم ما خاندان پيامبر، در روز جمعه ظهور مي کند.
2- ونيز فرمود:
(لا يخرج القائم عليه السلام الا
في وتر من السنين: سنة احدي أو ثلاث أو خمس أو سبع أو تسع).(2)
يعني: قائم ما در يکي از سالهاي تک ظهور مي کند، سالهايي چون: 7 ،
5 ، 3 ، 1 يا 9.
3- ونيز فرمود:
(ينادي باسم القائم عليه السلام
في ليلة ثلاث وعشرين ويقوم في يوم عاشورا وهو اليوم الذي قتل فيه
الحسين بن علي عليه السلام..).(3)
يعني: نام مقدس قائم عليه السلام در شب 23، همه جا طنين افکن مي
گردد وآنگاه در روز عاشورا قيام مي کند؛ روزي که حسين عليه السلام
در آن روز به شهادت رسيد.
از مجموع رواياتي که از ظهور آن حضرت سخن مي گويد چنين استفاده مي شود
که ظهور آن گرامي، اندکي پيش از قيام، براي تحقق عدل جهاني ووعده ي
الهي خواهد بود. شايد بتوان گفت در مرحله نخست، آن وجود گرانمايه
در ماه رجب يا رمضان ظاهر مي گردد ونام مبارکش همه جا طنين افکن مي
شود، آنگاه پس از گذشت ماه شوال وذيقعده وديحجه و9 روز از عاشورا،
دهمين روز محرم، بپا مي خيزد ونهضت مبارک ومقدس خويش را آغاز مي
کند.
آن حضرت، در ظرف اين مدت، تدابير لازم را مي انديشد وبه انتظار
زمان ولحظات مناسبي که خداوند اجازه دهد، مي ماند تا پس از آمدن
اذن خدا، حرکت نجات بخش وپاک کننده ي خويش را آغاز وتعفن ستم
وبيداد را بشويد واز ميان بردارد وعدالت ودادگري را در سراسر گيتي
برقرار ساخته وگسترش بخشد. در اين مورد در صفحات آينده به خواست
خدا، بحث خواهيم داشت.
پيشگوييهاي بي اساس
اما حساب ستاره شناسان، اهل رمل وجفر ومکاشفه، مرتاضان وديگر
مدعيان پيشگويي در عصر ما، هيچکدام شايسته ي اعتنا يا اعتماد نيست،
بويژه که در روايات رسيده از پيامبر وامامان نور عليهم السلام که
برخي از نظرتان گذشت، کساني که براي ظهور وقت تعيين کنند هر که
باشند، تکذيب شده اند وما نيز پيشگوييهاي بسياري پيرامون آينده ي
جهان يا برخي افراد، از همين مدعيان ديده وخوانده ايم که بيشتر
آنها دروغ وبي اساس از کار درآمده است.
آري! تنها چيزي که در اين مورد ممکن است، اين است که با آشکار شدن
نشانه هاي قطعي ظهور، نزديک شدن زمان ظهور را بشناسيم. وما در مورد
اين نشانه ها، بحثي خواهيم داشت که به خواست خدا، در بخش آينده
خواهد آمد.
نشانه هاي امام مهدي
روايات ارزشمندي که از پيامبران وامامان نور عليهم السلام در مورد
وجود گرانمايه ي امام مهدي عليه السلام رسيده است، از اوصاف ونشانه
هاي او نيز سخن دارد. واين براستي يک نکته ي ضروري وحياتي است تا
حق از باطل شناخته شود ومانعي نيرومند واستوار در برابر مدعيان
دروغيني باشد که در طول تاريخ به انگيزه ي هواي نفس، مقام والايي
را که از آن آنها نبود، مدعي شده ومي شوند.
اين نشانه ها، برخي مربوط به ظاهر وجسم آن حضرت است وبرخي بيانگر
اخلاق کريمه ي او. برخي نشانگر چگونگي ظهورش وبرخي نيز چهره وسيماي
جامعه ي شايسته وبايسته اي را که آن حضرت بنياد واداره خواهد کرد،
ترسيم مي کند.
شايسته ي يادآوري است که نشانه هاي بسياري را که روايات براي آن
گرامي ترسيم نموده است، همه از نشانه هايي است که جز در شخصيت او
جمع نخواهد شد، از اين رو نشانه هايي که از دوران پيش از ظهور،
هنگامه ي قيام آن حضرت، دوران درخشان حکومت وفتوحات او ولبريز
ساختن زمين از عدالت ودادگري پس از لبريز شدن از ستم وبيداد وديگر
نشانه ها، همه ي اينها، امور ونشانه هايي هستند که گواه صداقت حضرت
مهدي عليه السلام مي باشند ومشخص کننده ي شخصيت والا وسيماي درخشان
آن حضرت.
آري! بيشتر رواياتي که پيرامون حضرت مهدي عليه السلام وارد شده است
نشانه هايي براي تعيين شخصيت او هستند، همانند رواياتي که نسب شريف
او را نشان مي دهد واين واقعيت را بيانگر است که او فرزند گرانمايه
ي حضرت عسکري عليه السلام است. زمين وزمان را لبريز از عدل وداد
خواهد ساخت وبر کره ي زمين حکومت خواهد نمود ودر روزگار طلايي او،
جز آيين اسلام، آييني بر روي زمين باقي نخواهد ماند ونشانه هاي
ديگري که نه تاکنون تحقق يافته ونه در يکي از مدعيان دروغين مهدويت
فراهم آمده است.
يک پرسش وچند پاسخ
سؤال اين است که: (راز ورمز جهت بيان اوصاف ونشانه هاي امام مهدي
عليه السلام در روايات چيست؟ وچرا پيامبر وامامان معصوم عليهم
السلام تا اين درجه به اين نکته ي سازنده توجه کرده اند؟)
در پاسخ اين پرسش، مي توان به نکات ذيل توجه کرد:
1- با تحقق يافتن اين نشانه ها با انطباق اين اوصاف در وجود
گرانمايه ي حضرت مهدي عليه السلام به هنگامه ي ظهور، همه ي شک
وترديدها برداشته مي شود ومردم منتظر ظهور آن حضرت، در اوج يقين
وايمان وآگاهي، او را خواهند شناخت وبا وجود انبوه نشانه ها وتحقق
صفات در وجود گرامي او، ديگر فرصتي براي صاحبان دلهاي بيمار نمي
ماند که در مورد آن حضرت ترديد کنند يا بذر ترديد بيفشانند وحجت
قطعي وترديدناپذيري که گريبان آنان را مي گيرد ودربهاي شک وچون
وچرا را به روي آنان مسدود مي سازد، آنان را به پذيرش حقيقت ناگزير
مي سازد.
2- خداي جهان آفرين مي دانست که شمار بسياري از گمراهان وپيروان
شيطان رانده شده، به دروغ ودجالگري ونيرنگ وافترا، ادعاي مهدويت مي
کنند، به همين جهت خداوند اين نشانه هاي مهم را که هرگز در جهان
پديدار نگشته است، از نشانه هاي قطعي ظهور حضرت مهدي عليه السلام
قرار داد تا مردم آگاه وبيدار دل با آگاهي بر اين نشانه ها، نه
تنها فريب اباطيل گمراهان ووسوسه هاي شيطانها را نخورند، بلکه همين
نشانه ها، ادعاي باطل ودروغين مدعيان حکومت مهدويت را با شکست
ورسوايي از ميدان بدر کنند وميداني براي دجالگري آنان نگذارند.
هنگامي که به تاريخ اسلام ومسلمانان مراجعه مي کنيم، گروهي از
گمراهان وباطل گرايان را مي يابيم که به دروغ ودجالگري ادعاي
مهدويت نمودند، اما همه ي آنان فاقد اين نشانه ها واوصاف بودند
وعلاماتي که در انبوه روايات براي حضرت مهدي عليه السلام ترسيم
گرديده در آنها فراهم نبود.
برخي از آنان قلمرو قيامشان محدود، از نظر زمان، کوتاه مدت وفاقد
شرايط وعوامل لازم بودند ونتوانستند شهر وروستايي را هم از عدالت
ودادگري لبريز سازند تا چه رسد که کران تا کران زمين وزمان را از
عدالت ودادگري، لبريز نمايند.
بسياري از اين مدعيان دروغين صلاح واصلاحگري ومهدويت، در ادعاي
دروغين خويش با شکست روبرو شدند وجز برخي ساده لوحان، کسي از آنان
پيروي نکرد، از اينرو ثمره ي کارشان شکست بود وبه فرار روي آوردند
وپيروان ساده لوح خويش را به بدبختيها ورنجها کشاندند ونفرين تاريخ
را براي خود خريدند ومايه ي تمسخر مجالس ومحافل گشتند.
در بخش آينده، به خواست خدا، نامهاي برخي از آن مدعيان دروغين را
با برخي از انحرافات وبافته هاي رسوايشان مي آوريم.
اينک رواياتي در اوصاف ونشانه هاي امام مهدي عليه السلام:
نشانه هاي او در روايات
1- پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم فرمود:
(المهدي من ولدي، ابن أربعين سنة
کأن وجهه کوکب دري في خده الأيمن خال أسود، عليه عباءتان قطوانيان
کأنه من رجال بي اسرائيل يملک عشرين سنة، يستخرج الکنوز ويفتح
المدائن الشرک).(4)
يعني: مهدي از فرزندان من مي
باشد. به هنگام ظهور، سيمايي چهل ساله وپرتوان وشاداب دارد، بسان
ستاره ي درخشان. در گونه ي راست او خال مخصوصي است. دو جامه ي خاص
(قطواني)(5)
بر تن دارد. او دراي قامتي برافراشته وپرتوان ومتناسب است. بيست
سال بر جهان حکومت مي کند. گنجها را براي ساختن زمين وزمان استخراج
مي نمايد ودروازه هاي کشورها، شهرها وقلمرو مشرکان را با درايت
وقدرت مي گشايد.
2- ونيز فرمود:
(يخرج المهدي وعلي رأسه، غمامة،
فيها مناد ينادي: هذا المهدي خليفةالله فاتبعوه).(6)
يعني: مهدي ظهور مي کند در حالي که بر فراز سرش توده ي ابري است که
از ميان آن ندا کننده اي ندا مي دهد که: (هان اي بندگان خدا! اين
مهدي عليه السلام همان خليفه ي خدا در روي زمين است، پس همگان از
او پيروي نماييد).
3- ونيز فرمود:
(المهدي مني، أجلي الجبهة، أقني
الأنف).(7)
يعني: مهدي از من واز فرزندان من است. او داراي پيشاني بلند وباز
وگشاده وداراي چهره وبيني زيبايي است.
4- وفرمود:
(المهدي من ولدي، وجهه يتلألأ
کالقمر الدري، اللون لون عربي والجسم جسم اسرائيلي،... يملأ الأرض
عدلا کما ملئت جورا).(8)
يعني: مهدي از فرزندان من است. چهره ي دلآرايش بسان ماه درخشان،
نورافشاني مي کند. رنگ چهره اش عربي است وقامتش برافراشته وبسيار
نيرومند، زمين را از عدل وداد لبريز خواهد ساخت، همانگونه که از
ستم وبيداد، لبريز مي گردد.
5- اميرمؤمنان عليه السلام در خطبه اش فرمود:
(المهدي من ذريتي، يظهر بين الرکن
والمقام، عليه قميص ابراهيم حلة اسماعيل وفي رجله نعل شيث والدليل
عليه قول النبي صلي الله عليه واله وسلم: عيسي بن مريم ينزل من
السماء ويکون مع المهدي من ذريتي..).(9)
يعني: حضرت مهدي عليه السلام از فرزندان واز نسل من است. از ميان
رکن ومقام در خانه ي خدا ظهور مي کند. پيراهن ابراهيم خليل را بر
تن وجامه خاص اسماعيل را بر اندام، کفش مخصوص شيث را بر پا دارد.
راهنما ودليل بر وجود گرانمايه ي او، سخن پيامبر گرامي صلي الله
عليه واله وسلم است که فرمود:
(عيسي بن مريم، از آسمان فرود مي آيد (و به امامت او نماز مي
گذارد). وهمواره با فرزندم مهدي که از نسل من است، خواهد بود).
6- ونيز فرمود:
(... هو صاحب الوجه الأقمر والجبين الأزهر وصاحب العلامة والشامة،
العالم غير معلم، المخبر بالکائنات قبل أن يعلم... و
ألا! وان المهدي يطلب القصاص ممن
لا يعرف حقنا وهو الشاهد بالحق وخليفةالله علي خلقه الله، اسمه
کاسم جده رسول الله صلي الله عليه واله وسلم ابن الحسن بن علي
عليهم السلام من ولد فاطمة، من ذرية الحسين ولدي...).(10)
يعني: او (مهدي عليه السلام) داراي چهره اي درخشنده وسفيد، پيشاني
نوراني ونشانه ي مخصوصي است. او به لطف خدا دانشمند وداناي علوم
واسرار الهي است. بي آنکه از آموزگاري آموخته باشد از آنچه در
سراسر هستي مي گذرد، خبر مي دهد، پيش از آنکه کسي باخبر باشد.
آگاه باشيد که مهدي عليه السلام از کساني که نسبت به حق ما حق
ناشناس باشند انتقام خواهد گرفت. او گواه حق وحقيقت وخليفه ي خدا
بر خلق اوست. نام باعظمتش همانند نام نياي گرانقدرش پيامبر خداست.
فرزند (حضرت) حسن عسکري واز فرزندان فاطمه واز نسل حسين، فرزند من
است....
7- امام حسين عليه السلام فرمود:
(لو قام المهدي لأنکره الناس لأنه
يرجع اليهم شابا وهم يحسبونه شيخا کبيرا).(11)
يعني: آنگاه که مهدي عليه السلام بپا مي خيزد، مردم او را نمي
شناسند، چرا که آن گرانمايه در اوج جواني وشادابي بسوي مردم باز مي
گردد در حاليکه مردم مي پندارند که او با اين عمر وغيبت طولانيش،
پير وسالخورده است.
8- هروي مي گويد، از حضرت رضا عليه السلام پرسيدم:
(ما هي علامات القائم منکم اذا خرج؟)
يعني: (سرورم! نشانه هاي (قائم) شما، به هنگام ظهور چيست؟)
قال عليه السلام: (علامته: أن
يکون شيخ السن، شاب المنظر، حتي أن الناظر اليه ليحسبه ابن أربعين
سنة أو دونها وان من علاماته أن لا يهزم بمرور الأيام واليالي، حتي
يأتي أجله).(12)
فرمود: (نشان او اين است که از نظر سن وسال واقعي، کهنسال است اما
در چهره وجمال، جواني توانا وخوش منظر وپرطروات است، به گونه اي که
هرکس بر جمال او نظار کند، او را جواني کامل وکمتر از چهل سال مي
نگرد. واز نشانه هاي او اين است که با گذشت شب وروز پير نمي شود
وهمچنان جوان وشاداب مي ماند تا سرآمد عمرش فرا رسد.
نشانه هاي ظهور
رواياتي که در مورد نشانه هاي ظهور حضرت مهدي عليه السلام رسيده
ودر کتابهاي حديثي موجود است، بر سه بخش قابل تقسيم است:
1- بخش نخست: علايم ونشانه هاي عمومي است که از انحرافات گسترده ي
فکري، عقيدتي، عملي و... که در سراسر جهان وکشورها ومراکز اسلامي
پديد مي آيد وجامعه ها وتمدنهاي بشري را آلوده مي کند، سخن مي
گويد.
اين بخش از نشانه ها وعلايم به ظهور آن حضرت پيوند نخورده ومقارن
با آن نيست، بلکه ممکن است دهها سال پيش از آن ظهور آن گرامي،
پديدار وجهانگستر گردد.
2- بخش دوم: علايم ونشانه هايي است که نزديک به ظهور امام مهدي
عليه السلام پديدار مي گردد، اما نشانگر اين نيست که ظهور در همان
سال خواهد بود، بلکه اينها انواع رخدادها وفتنه هايي هستند که پس
از صدور اين گونه روايات، به تدريج در طي قرون واعصار تا هنگامه ي
ظهور، پديدار خواهند شد.
3- بخش سوم: علايم ونشانه هايي است که در همان سال آن اصلاحگر بزرگ
يا سال پيش از ظهور آن بزرگوار، رخ خواهد داد که اين بخش خود به دو
بخش، تقسيم مي گردد:
الف: بخش نخست، علايم ونشانه هاي غيرقطعي است ومفهوم آنها اين است
که رخ دادن آنها حتمي نيست، بلکه ممکن است رخ دهد يا ندهد.
ب: بخش دوم، علايم قطعي است که ترديد ناپذيرند وبه طور حتم روي
خواهند داد.
اين علايم ونشانه ها بطور کلي برخي از نظر مفهوم ومعنا وپيام روشن
وآشکارند وبرخي در نهايت ابهام واجمال وپيچيدگي.
بسياري از نويسندگان، بويژه نويسندگان معاصر، اين روايات را پيش از
ما آورده، آنها را تفسير نموده وطبق ديدگاه خاص خويش، به تأويل
آنها پرداخته وبر اساس آراي شخصي خود آنها را تحليل کرده اند.
من فکر مي کنم اينان توان اثبات اين آراء وديدگاهها را در مورد
روايات مورد اشاره، نه از نظر علمي دارند ونه از نظر تاريخي. به
همين جهت من جرأت وجسارت دنباله روي وپي جويي اين توجيهات! يا
اقتداي به آنان در ديدگاها وتأويلات روايات مورد بحث را ندارم، چرا
که پيام حقيقي آنها مبهم است وخدا وپيامبر وخاندان وحي ورسالت
عليهم السلام به حقايق امور داناترند.
بجاست در اين مورد نمونه اي بياوريم:
مرحوم (مفيد) در (ارشاد)، ضمن بحث در نشانه هاي ظهور مي نويسد:
(... ونزول الترک الجزيرة ونزول الروم الرملة..).
1- در شرايط کنوني، (ترکها) در
ايران، در شمال عراق، ترکيه، قفقاز وآذربايجان شوروي سکونت دارند،
پس منظور از اين سخن چيست؟ واين ترکها کيانند؟ روشن نيست.(13)
2- واژه ي (جزيره) نيز که در اين جمله آمده، بسيار است، کدام جزيره
از جزيره هاي دنيا که نژاد ترک در آن فرود مي آيد؟ آن جزيره کجاست؟
3- اما (روم) همه ي اروپاي کنوني را شامل مي گردد وروشن است که
تازه اروپاي امروز، داراي کشورها ودولتهاي متعددي است وهمه ي آنها
هم جزو (روم) قديم هستند، از اين رو سؤال ديگر اين است که: (آيا
منظور از واژه ي روم، اسرائيل باشد؟)
بدان اعتبار که رومياني که براي جنگ با مسلمانان در پيکار (موته)
آمدند در اردن وفلسطين کنوني سکونت داشتند؟
ممکن است مقصود از واژه ي روم، (آمريکا) باشد چرا که بيشتر
آمريکاييها را مهاجراني تشکيل داده اند که از قاره ي اروپا رفته
اند.
4- ونيز واژه هاي (مشرق) يا (مغرب) در روايات مربوط به ظهور
وبيانگر نشانه هاي ظهور، بارها بکار رفته است، سؤال اين است که
منظور از مشرق ومغرب چيست؟
خاور دور؟ يا خاورميانه؟
غرب دور؟ يا مغرب عربي که شامل کشورهاي (ليبي)، (تونس)، (الجزائر)
ومغرب ومراکش مي شود؟ کداميک؟
5- همچنين در روايات اين بخش واژه ي (بنوفلان) آمده است، يا اين
جمله: (الا اخبرکم بآخر ملک بني فلان؟) منظور از (بني فلان) کيست؟
يا کيانند؟
برخي پنداشته اند مقصود (بني عباس) است. با آگاهي بر اينکه اين
سلسله، منقرض شده اند وحکومت بيدادگرانه ي آنان، در سال 656 هجري
نابود گشته است، آيا ممکن است برخي از سردمداران در کشورهاي عربي
از نژاد ونسب آنان باشند؟
به هر حال ما نمي توانيم اين نامهايي را که در اين روايات آمده وبه
راز ورمز شباهت دارند، بشناسيم. ودر توان خود نمي بينيم که منظور
از آنها را بطور دقيق دريابيم؛ بنابراين بهتر است اينگونه نشانه ها
وعلايم ظهور را همانگونه که آمده است ترسيم کنيم. آينده خود با
رخدادهايش، اين واژه ها وکلمات را تفسير ومصاديق آنهارا تبيين ودر
موارد شايسته ي آنها، تطبيق خواهد نمود.
اينک اين شما واين هم نشانه هاي عمومي آن حضرت:
نشانه هاي عمومي
اين بخش از علايم ونشانه ها که نخستين بخش را تشکيل مي دهد بسيار
است، ما از همه ي روايات اين بخش، تنها يک روايت را برمي گزينيم
وبه همان يک حديث بسنده مي کنيم آنگاه به تفسير وتوضيح برخي واژه
هاي آن مي پردازيم.
از (نزال بن سبره) آورده اند که مي گويد: اميرمؤمنان عليه السلام
براي ما سخن مي گفت که: نخست سپاس خداي را بجا آورد واو را ستود
وبر پيامبر وخاندانش عليهم السلام درود فرستاد، آنگاه سه بار
فرمود:
(سلوني -ايها الناس- قبل أن تفقدوني..).
يعني: مردم! تا مرا از دست نداده ايد، هر آنچه مي خواهيد بپرسيد.
(صعصعة بن صوحان) بپاخاست وگفت:
(يا أميرالمؤمنين! متي يخرج الدجال؟)
يعني: چه زماني (دجال) خواهد آمد؟
فقال عليه السلام: (اقعد، فقد سمع الله کلامک وعلم ما ارادت..).
علي عليه السلام فرمود: (بنشين! خدا سخن تو را شنيد ومنظورت را
دانست... براي خروج (دجال) نشانه ها وعلايمي است که دسته دسته هر
کدام پس از ديگري روي خواهد داد اگر مي خواهي تو را از آنها آگاه
سازم؟)
فرمود: پس بخاطر بسپار وحفظ کن که اينها علايم ونشانه هاي آن است:
(... اذا أمات الناس الصلاة وأضاعوا الأمانة واستحلوا الکذب وأکلوا
الربا وأخذوا الرشا... وباعوا الدين بالدنيا واستعملوا السفهاء
وقطعوا الأرحام واتبعوا الأهواء واستخفوا بالدماء.
وکان الحلم ضعفا والظلم فخرا وکان الأمراء فجرة والوزراء ظلمة
والعرفاء خونة، والقراء فسقة وظهرت شهادات الزور واستعلن الفجور
وقول البهتان والاثم والطغيان.
وحيلت المصاحف وزخرفت المساجد
وطولت المنارات وأکرم الأشرار وازدحمت الصفوف واختلف الأهواء ونقضت
العهود واقترب الموعود وشارک النساء ازواجهن في التجارة حرصا علي
الدنيا وعلت أصوات الفساق واستمع منهم وکان زعيم القوم أرذلهم.
واتقي الفاجر مخافة شره وصدق الکاذب واؤتمن الخائن واتخذت القيان
والمعازف ولعن آخر هذه الأمة أولها ورکبت ذوات الفروج السروج وتشبه
النساء بالرجال والرجال بالنساء. وشهد شاهد من غير أن يستشهد وشهد
الآخر قضاءا لذمام بغير حق عرفه وتفقة لغير الدين، وآثروا عمل
الدنيا علي الآخرة ولبسوا جلود الضأن علي قلوب الذئاب وقلوبهم أنتن
من الجيف وأمر من الصبر، فعند ذلک... ألوحا... الوحا... ثم العجل
العجل...).(14)
يعني: هنگامي که مردم راه ورسم وفرهنگ ومعنويت نماز را نابود
ساختند وبه پوسته آن قناعت کردند وويژگي امانت وامانتداري را ضايع
ساختند ودروغپردازي را روا شمردند ورباخوارگي وربا را مباح دانستند
ورشوه دادند وگرفتند ودين به دنيا فروختند وسفيهان وکم خردان را به
اداره ي امور جامعه گماشتند وقطع رحم کردند وهواهاي دل را پيروي
کردند وريختن خونها را آسان ساختند.
هنگامي که بردباري، ناتواني شمرده شد وبيدادگري، باعث افتخار گرديد
وزمامداران فاجر وبدکار! ووزيران، ستمکار شدند ومأموران ومجريان
عدالت، خيانت پيشه ساختند وگويندگان وقاريان قرآن، به فسق وگناه
روي آوردند وشهادتهاي دروغين در جامعه پديدار شد وکارهاي زشت
ناپسند وتهمت تراشيها وگناهکاري وتجاوزگري علني گرديد، آنگاه که
قرآن به صورت زيبايي چاپ وجلد وتزيين گرديد ومسجدها آراسته شد
ومناره ها سر به آسمان ساييد واشرار مورد تجليل قرار گرفتند وصفهاي
جماعت فشرده ودلها از هم دور شد وعهدها وپيمانها گسسته وآن وعده ي
بزرگ نزديک گردد وزنان بخاطر حرص به دنيا، در کسب وکار همسران خود
شرکت کردند وبه بازارها ومغازه ها وکارخانه ها سرازير گشتند.
صداي آواز فاسقان، همه جا پخش وبه گوشها رسيد وهر چه گفتند
وخواندند از آنان پذيرفته شد. رهبري جامعه ها به دست اراذل
واگذاشته شد وبا فاجر بخاطر ترس از شرارتش، مدارا گرديد ودروغساز
ودروغپرداز، تصديق وتأييد شد وخيانتکار، امين شمرده شد.
هنگامي که کنيزان آوازه خوان ورقاصه ها وآلات لهو وموسيقي، بکار
گرفته شد ونسلهاي آخرين به نسلهاي پيشين نفرين کردند وزنان بر
زينها سوار شدند وتلاش کردند خود را شبيه مردان سازند ومردان نيز
خود را در ظاهر واخلاق بسان زنان وديگري برخلاف حق وعدالت وبدون
آگاهي، بخاطر رفاقت با کسي، به نفع او به دروغ گواهي کرد.
آنگاه که تفقه در درين وآموزش علوم ديني، نه براي خدمت به دين بلکه
براي دنيا وقدرت ورياست بکار گرفته شد وکار دنيا را بر کار آخرت
برگزيدند وبا ريا وتظاهر وعوام فريبي به گرگهاي خونخوار، لباس
گوسفند آرام پوشاندند، ظاهرهاي مردم، آراسته، اما دلها، عفونت
بارتر از مردار متعفن وتلختر از گياه تلخ وبدطعم گرديد.
آري! در اين شرايط منحط ووخامت بار وگناه آلود جامعه ها وتمدنهاي
اسلامي وجهاني است که دجال ظاهر مي گردد ودر آمدن شتاب مي کند....
پاورقى:
(1)
بحارالانوار، ج 7، ص 59 ونج 52، ص 279.
(2)
کشف الغمه، ج 3، ص 534 وبحارالانوار، ج 52، ص 235.
(3)
غيبت نعماني، ص 282، اثبات الهداة، ج 7، ص 31، وعقدالدرر،
ص 65 وبحارالانوار، ج 52، ص 290.
(4)
البيان کنجي شافعي، ص 137، فرائدالسمطين، ج 2، ص 314،
عقدالدرر، ص 36، وبحارالانوار، ج 51، ص 96.
(5)
عباي قطواني: عباي سفيد رنگي است که داراي کرکهاي کوتاه
است. لسان الميزان، ماده ي (قطو).
(6)
فرائدالسمطين، ج 2، ص 316، البيان کنجي شافعي، ص 132
والاربعين حافظ ابونعيم.
(7)
البرهان المتقي هندي، ص 99، البيان کنجي شافعي، ص 117،
وبحارالانوار، ج 36، ص 368 وج 51، ص 90.
(8)
البيان کنجي شافعي، ص 118، عقدالدرر، ص 34 وبحارالانوار، ج
51، ص 91-80.
(9)
اثبات الهداة، ج 7، ص 45 ومنتخب الاثر، ص 479.
مي دانيم که (شيث) فرزند حضرت آدم واز پيامبران خداست
وآنچه در روايت آمده همچون پيراهن ابراهيم و... همه از
مواريث پيامبران وامانتهاي نبوت ورسالت ويژگيهاي پيامبران
است که از همه ي آنان از آدم تا خاتم صلي الله عليه واله
وسلم به حضرت مهدي عليه السلام انتقال مي يابد.
(10)
الزام الناصب، ج 2، ص 200.
(11)
عقدالدرر، ص 42 وبحارالانوار، ج 52، ص 287.
(12)
اکمال الدين، ج 2، ص 652 وبحارالانوار، ج 52، ص 285.
(13)
بحارالانوار، ج 52، ص 220.
(14)اکمال
الدين، ج 2، ص 525 و526.