مرجعيت ورهبري ديني
بنابر آنچه ما تحقيق نموده ايم،
به کف گرفتن رهبري ومرجعيت ديني در دوران غيبت طولاني امام مهدي
عليه السلام، به دست فقيه گرانقدر شيخ (حسين بن علي بن عقيل عماني)
آغاز گرديده است.(1)
مرحوم (سيد محمد مهدي بحرالعلوم) قدس سره در مورد آن شخصيت بزرگ
علمي وفقهي مي نويسد:
(او نخستين کسي است که فقه را دسته بندي وتهذيب کرد ودر راه
استنباط احکام شرعي از ادله تفصيلي آن، دست به تلاش واجتهاد زد ودر
آغاز غيبت کبري، راه را براي تحقيق وتفحص از اصول وفروع وگسترش
بخشيدن بدانها وبنياد پايه هاي آن، گشود).
ونيز مي نويسد: (موقعيت اين عالم بزرگ، در درستکاري وعدالت، علم وفضل،
تخصص در عقايد وفلسفه ي اسلامي وفقه وفقاهت روشنتر وآشکارتر از آن
است که نياز به بيان باشد. علما وبزرگان فقه وفقاهت، به ويژه دو
شخصيت گرانقدر علم وفقه (علامه حلي) و(محقق حلي) وعلماي پس از آن
دو بزرگوار، به فرمايشات مرحوم (عماني) وفتواهاي او وثبت ونقل
آنها، سخت بها مي دادند).(2)
فقيه بزرگوار مرحوم (عماني) درنظر فقها وعلماي بزرگ، مقام ومنزلت
بسيار والايي دارد ودانشمندان پيشين ما، همچون مرحوم مفيد وطوسي او
را ستوده اند.
او در موضوع (امامت) کتابي بنام (الکر والفر) نگاشت ودر فقه، کتابي
تحت عنوان (المتمسک بحبل آل الرسول) به رشته تحرير درآورد که کتاب
قطور وپرارزشي بوده ودر آن روزگاران مشهور بوده است، اما متأسفانه
به دست حوادث روزگار از بين رفته ودر دسترس ما نيست.
من در کتابهايي که در اين رابطه
در دسترس داشتم تاريخ ولادت ورحلت آن فقيه بزرگ امت را نيافتم، اما
به نظر مي رسيد سالهايي پيش از مرحوم (مفيد) زيسته ورحلت کرده است،
چرا که او از نظر زمان پيشتر از (ابن جنيد) بوده است ومي دانيم که
(ابن جنيد) از اساتيد مرحوم مفيد بوده است.(3)
شايد درست باشد که بگوييم: در فاصله ميان رحلت چهارمين سفير خاص
حضرت مهدي عليه السلام وظهور نبوغ مرحوم (شيخ مفيد) حلقه هاي
مفقوده اي است که يک سوي آن، غيبت کبري است ويک سوي ديگر آن، روشن
نبودن مرجعيت ورهبري فقها در اين مدت براي امت وجا نيفتادن آن است؛
چرا که رحلت چهارمين سفير امام عصر عليه السلام به سال 329 هجري
اتفاق افتاد وولادت مرحوم مفيد در سال 336 يا 338 هجري.
به هر حال، رهبري فکري ومرجعيت ديني، شکل خاص خويش را گرفت وحلقه
هاي درس در بغداد تشکيل شد وسالها سپري گرديد تا ستاره (مفيد) در
بغداد درخشيدن آغاز کرد واو حوزه علميه را پي ريخت. در مجلس درس
او، دهها نفر از فضلا حاضر شدند وپيشاپيش آنان، دو سيد گرانقدر
(رضي ومرتضي) بودند که هر کدامشان از بارزترين ودرخشانترين چهره
هاي علمي شناخته شدند.
بزرگ بزرگان
مرحوم (مفيد) براستي آيه اي از آيات خدا ونابغه اي از نوابغ روزگار
وشخصيت کم نظيري از شخصيتيهاي کم نظير جهان هستي بود.
او بزرگ بزرگان وسرور فقيهان بود که ويژگيهاي برتري در وجود او گرد
آمده ورياست عامه به او منتهي شده وهمگان در دانش، فقاهت، برتري،
ورع، پرواپيشگي، پارسايي، عدالت وبزرگ منشي او، اتفاق نظر داشتند.
بر اين اساس، هيچ جاي شگفتي ندارد که چنين انسان برجسته ووالايي را
توفيق يار گردد که امام عصر عليه السلام نامه هاي متعددي براي او
بنگارد واو به اين افتخار عظيم مفتخر شود که بويژه در سالهاي آخر
زندگيش هر سال نامه اي از آن کعبه مقصود وقبله موعود دريافت دارد.
درست است که در کتابهاي حديثي ورجالي تنها به دونامه از آن گرامي
به مرحوم (مفيد) مي رسيم، اما از محتواي نامه دوم چنين دريافت مي
گردد که حضرت مهدي عليه السلام بيش از دو نامه به سوي او فرستاده
است که بزودي شما خواننده گرامي، اين نکته را خواهي ديد.
وروشن است که هر کدام از اين نامه ها، نشان افتخار ومباهات بر سينه
آن فقيه وعالم گرانقدر وپراخلاص مي نهد وتاج عزت وکرامت وشرافت بر
سرش مي گذارد، راستي که خداوند رحمت خويش را به هرکسي که خواست،
اختصاص مي دهد.
اينک، متن نخستين نامه مبارک را که در ماه صفر 410 هجري به دست شيخ
مفيد رسيده است، مي آوريم وآنگاه به شرح برخي فرازهاي آن مي
پردازيم:
للأخ السديد والولي الرشيد، الشيخ المفيد، أبي عبدالله محمد بن
محمد بن النعمان أدام الله اعزازه!
من مستودع العهد المأخوذ علي العباد!
به برادر استوار وشايسته کردار ودوست رشيد، شيخ مفيد (ابوعبدالله
محمد بن محمد بن نعمان) که خداي عزت او را پايدار سازد!
از سوي همو که گنجينه ي عهد وپيماني است که خدا از بندگان گرفته
است!
بسم الله الرحمن الرحيم
(اما بعد! سلام عليک أيها المخلص في الدين، المخصوص فينا باليقين،
فانا نحمد -اليک- الله، الذي لا اله اله هو ونسأله الصلاة علي
سيدنا ومولانا ونبينا محمد وآله الطاهرين.
و نعلمک -أدام الله توفيقک لنصرة الحق وأجزل مثوبتک علي نطقک عنا
بالصديق-: أنه قد أذن لنا في تشريفک بالمکاتبة وتکليفک ما تؤديه
عنا الي موالينا قبلک - أعزهم الله بطاعته وکفاهم المهم برعايته
لهم وحراسته-.
فقف -أمدک الله بعونه علي أعدائه المارقين من دينه- علي ما نذکره
واعمل في تأديته الي من تسکن اليه، بما نرسمه ان شاء الله.
نحن وان کنا ثاوين بمکاننا، النائي عن مساکن الظالمين، حسب الذي
أراناه الله تعالي لنا من الصلاح ولشيعتنا المؤمنين في ذلک ما دامت
دولة الدنيا للفاسقين.
فانا نحيط علما بأنبائکم ولا يعزب عنا شي ء من أخبارکم ومعرفتنا
بالذل الذي أصابکم، مذ جنح کثير منکم الي ما کان السلف الصالح عنه
شاسعا ونبذوا العهد المأخوذ وراء ظهورهم کأنهم لا يعلمون.
انا غير مهملين لمراعاتکم ولا ناسين لذکرکم ولو لا ذلک لنزل بکم
اللأواء واصطلمکم الأعداء، فاتقوا الله جل جلاله وظاهرونا علي
انتياشکم من فتنة قد أناقت عليکم، يهلک فيها من حم أجله ويحمي عنها
من أدرک أمله وهي أمارة لأزوف حرکتنا ومباثتکم بأمرنا ونهينا،
والله متم نوره ولو کره المشرکون.
اعتصموا بالتقية من شب نار الجاهلية، تحششها عصب أموية يهول بها
فرقة مهدية.
أنا زعيم بنجاة من لم يرم فيها المواطن الخفية وسلک في الظعن منها
السبل المرضية.
اذا حل جمادي الأولي من سنتکم هذه، فاعتبروا بما يحدث فيه
واستيقظوا من رقدتکم لما يکون في الذي يليه.
ستظهر لکم من السماء آية جلية ومن الأرض مثلها بالسوية ويحدث في
أرض المشرق ما يحزن ويقلق ويغلب من بعد علي العراق طوائف عن
الاسلام مراق، تضيق بسوء فعالهم علي أهله الأرزاق، ثم تنفرج الغمة
من بعد ببوار طاغوت من الأشرار، ثم يسر بهلاکة المتقون الأخيار.
و يتفق لمريدي الحج من الآفاق ما يأملونه منه، علي توفير عليه منهم
واتفاق ولنا في تيسير حجهم علي الاختيار منهم والوفاق شأن يظهر علي
نظام واتساق.
فليعمل کل امري، منکم بما يقربه من محبتنا ويتجنب ما يدنيه من
کراهتنا وسخطنا، فان أمرنا بغتة فجأة، حين لا تنفعه توبة ولا ينجيه
من عقابنا ندم علي حوبة.
والله يلهمکم الرشد ويلطف لکم في التوفيق برحمته).
نسخة التوقيع باليد العليا، علي صاحبها السلام:
(هذا کتابنا اليک أيها الاخ الولي
والمخلص في ودنا الصفي والناصر لنا الوفي، حرسک الله بعينه التي لا
تنام، فاحتفظ به، ولا تظهر علي خطنا -الذي سطرناه بماله ضمناه-
أحدا، وأد ما فيه الي من تسکن اليه وأوص جماعتهم بالعمل عليه ان
شاء الله وصلي الله علي محمد وآله الطاهرين).(4)
بنام خداوند بخشاينده بخشايشگر
اما بعد! درود بر تو اي دوست پراخلاص در دين خدا!
اي آنکه در عشق وايمان به خاندان وحي ورسالت به اوج آگاهي ويقين
پرکشيده اي!
ما، در نامه خويش به سوي تو، آفريدگار بي همتايي را که جز او خدايي
نيست، سپاس گفته واز بارگاه باعظمت او بر سرور وسالار وپيام آورمان
محمد صلي الله عليه وآله وسلم وخاندان گرانقدر وپاک او درود ورحمت
جاودانه مي طلبيم.
وبه تو که خداوند براي ياري حق توفيقت ارزاني داشته، پاداشت را
بخاطر سخنان جاودانه اي که با صداقت از جانب ما مي گويي، کامل
وافزون سازد! اعلام مي داريم که به ما (از جانب آفريدگار هستي)
اجازه داده شده است که تو را به افتخار دريافت نامه وپيام کتبي
مفتخر ساخته وتو را مسئول سازيم که آنچه را به تو مي نگاريم، همه
را به دوستان راستين ما که در قلمرو پيام رسانيت هستند، برساني.
به آن دوستان وشيفتگاني که خداوند به برکت فرمانبرداري از حق،
گراميشان بدارد ودر پرتو حراست وعنايت خود به آنان، کارهايشان را
کفايت ومشکلاتشان را مرتفع سازد.
از اين رو به آنچه يادآوري کرديم، آگاه باش که خداوند با ياريش تو
را در برابر دشمنانش که از مرزهاي دين او بيرون رفته اند، تأييد
فرمايد ونيز در کار بزرگ رسانيدن آنچه که به خواست خداوند بر تو
يادآوري وترسيم خواهيم نمود به کساني که بدانها اطمينان واعتماد
داري، عمل نما!
گر چه، مااينک آنچه خداوند (براساس حکمت خويش) براي ما وپيروان
باايمانمان، صلاح انديشيده است، تا هنگامي که حکومت دنيا در دست
فاسقان واستبدادگران است، در مکاني دور از قلمرو بيداگران سکونت
گزيده ايم، اما بر اوضاع واخبار شما وجامعه شما به خوبي آگاهيم.
چيزي از رخدادهاي زندگي شما بر ما پوشيده نمي ماند وشرايط غمبار
ودردناکي که شما بدان گرفتار آمده ايد، آنگونه که هست براي ما
شناخته شده است؛ از آن زماني که بسياري از شما به راه ورسم ناپسندي
که پيشينيان شايسته کردارتان از آن دوري مي گزيدند، روي آورده
وپيمان فطرت را، به گونه اي پشت سر انداختيد که گويي هرگز بدان
آگاه نيستيد... وآنگاه (به کيفر گناهان) به اين شرايط غمبار وخفت
انگيز گرفتار گشتيد.
ما از سرپرستي ورسيدگي به امور شما کوتاهي نورزيده وياد شما را از
صفحه خاطر خويش نزدوده ايم، که اگر جز اين بود، موج سختيها بر شما
فرود مي آمد ودشمنان بدخواه وکينه توز، شما را ريشه کن مي ساختند.
پس پرواي خدا را پيشه سازيد واز (اهداف بلند وآسماني) ما پشتيباني
کنيد؛ تا شمارا از فتنه اي که به سويتان روي آورده است وشما اينک
در لبه پرتگاه آن قرار گرفته ايد نجات بخشيم. از نگون بختي وفتنه
اي که هر کس مرگش فرا رسيده باشد در آن نابود مي گردد وآن کس که به
آروزي خويش رسيده باشد، از آن دور مي ماند.
وآن فتنه، نشانه (اي از نشانه هاي) نزديک شدن جنبش ماست وپخش نمودن
خبر آن به دستور ما، بوسيله شماست. خداوند نور خود را، گر چه شرک
گرايان را، خوش نيايد، کامل خواهد گردانيد.
از برافروختن وشعله ور ساختن آتش پرشراره جاهليت که گروههاي اموي
مسلک، آن را برافروخته وگروه هدايت يافتگان را بوسيله آن مي
ترسانند، به سپر دفاعي (تقيه) پناه برده وبدان چنگ زنيد! من نجات
آن کسي را تضمين مي کنم که در آن فتنه براي خود، موقعيت وجايگاهي
نجويد ودر انتقاد وعيبجويي از آن به راهي خداپسندانه گام سپارد.
از رويدادي که به هنگامه فرا رسيدن جمادي الاول امسال روي خواهد
داد، عبرت آموزيد واز خواب گراني که شما را ربوده است، براي رخداد
سهمگين از آن بيدار شويد، بزودي نشانه اي روشن از آسمان ونشانه اي
روشن از زمين پديدار خواهد گشت.
در شرق عالم، رويدادهاي اندوهبار ودلهره آور رخ خواهد گشود وآنگاه
گروههايي که از اسلام بيرون رفته اند، بر عراق سلطه خواهند يافت.
بر اثر سياست ناهنجار آنان، مردم دچار تنگي معيشت وروزي مي شوند
وپس از مدتي بر اثر نابودي استبدادگري بدکار، رنجها ودردها برطرف
خواهد شد وآنگاه پرواپيشگان درست انديش وشايسته کردار، از نابودي
او شادمان خواهند شد.
مردمي که از نقاط مختلف کره زمين به زيارت خانه خدا مي روند، هر چه
بخواهند در دسترس آنان قرار خواهد گرفت وما در آسان ساختن سفر حج
آنان مطابق دلخواهشان نقش وموقعيت ويژه اي خواهيم داشت که در پرتو
نظم وتدبير وانسجام، آشکار مي گردد.
از اين رو هر يک از شما بايد با همه وجود وامکانات به کارهايي
بپردازيد که او را به دوستي ما نزديک مي سازد واز کارهايي که
ناخوشايند وموجب خشم وناراحتي ما مي گردد، به شدت دوري جوييد، چرا
که فرمان ما بطور ناگهاني فرا مي رسد، در شرايطي که بازگشت وتوبه
سودي نبخشيده وپشيماني از گناه وزشتکاري، او را از کيفر عادلانه
ما، رهايي نخواهد داد.
خداوند، راه رشد ورستگاري را به شمايان الهام بخشد ووسايل پيروزي
به مهر ولطف خويش، برايتان فراهم آورد.
هان اي برادر پرمهر وپراخلاص وباصفهاي در محبت! واي يار وياور
باوفاي ما! اين نامه ما بسوي توست، خداوند به چشم بيدارش که هرگز
آن راخواب نمي گيرد، تو را حفظ کند، اين نامه را نگهدار وآنچه را
برايت نگاشته ام به کسي نشان مده وهيچ کسي را از محتواي آن آگاه
مساز وآنچه در اين نامه است تنها با افراد مورد اعتماد خويش بازگو
وبه خواست خداوند پيروان ما را به عملکرد بر طبق محتواي آن، سفارش
کن ودرود خدا بر محمد وخاندان پاک وپاکيزه اش باد!
شرحي کوتاه بر فرازهايي از
نامه مبارک
1- در نگارش نامه در آن روزگاران، رسم بر اين بود که نام نگارنده
را بر دريافت دارنده نامه، مقدم مي داشتند ومي نوشتند: از حسن بن
حسين... اما هر گاه مي خواستند از دريافت دارنده نامه، تجليل
واحترام شاياني به عمل آورند نام او را مقدم مي داشتند ودر اين
نامه مبارک، امام عصر عليه السلام نام شيخ (مفيد) را مقدم داشته
ومي نويسد(للاخ السديد..). واين اگر نشانگر چيزي باشد، بي ترديد
نشانگر شايسته کرداري ودينداري واقعي وپرواپيشگي (شيخ مفيد) است.
همانگونه که تعبير حضرت مهدي عليه السلام از او، نشانگر درجه والاي
شخصيت وصف ناپذير اوست؛ وچه پرشکوه است که انسان به منزلت ومرتبه
اي از تقرب به خدا نايل آيد که امام عصر عليه السلام او را با
عنوان (برادر) مورد عنايت قرار دهد واين در حالي است که مي دانيم
آن حضرت جز مرحوم شيخ مفيد، هيچ يک از سفيران خاص، وکلا ونمايندگان
خويش را به چنين عنوان بلندي، مفتخر نساخته است.
2- آنگاه مرحوم (شيخ مفيد) را با واژه ي (سداد) وصف مي کند واين
واژه، شايسته کسي است که در گفتار وعملکرد به راه صواب واستواري
گام سپرده وخطا نرفته است.
3- او را به عنوان (ولاء) وصف مي کند ومي دانيم که (ولي) داراي
مفاهيم ومعاني متعددي است، اما مناسبترين معنا ومفهوم دراينجا براي
آن ياري وياري رساني وتعاون در راه حق است.
4- آنگاه او را به واژه (رشاد) وصف مي کند وروشن است که (رشيد)
انسان بسيار کارآ وپرتجربه اي است که همه امور وشئون خويش را بدون
نياز به کمک وپشتيباني ديگري، بصورت مستقل وبا حکمت وخردمندي کامل
تدبير مي نمايد.
5- آن گرامي از خود به (گنجينه عهد وپيماني تعبير مي کند که خداوند
از بندگانش گرفته است). (مستودع) مکان نگهداري وامانتداري است وعهد
وپيماني که خدا از بندگانش گرفته دو معنا دارد:
الف: پيمان عقلي وفکر، ومعناي آن اين است که عقل وخرد سالم به
انسان حکم مي کند که پيامبران وفرستادگان خدا را تصديق نمايد واز
لوازم اين تصديق وگواهي، ايمان واعتراف به وجود گرانمايه حضرت مهدي
عليه السلام که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نويد او را داده
است. بنابراين، امام عصر عليه السلام گنجينه عهد وپيماني است که
خداوند از بندگانش گرفته است.
ب: دومين معناي اين عهد وپيمان، همان اقرار واعترافي است که خداوند
در (عالم ذر) از بندگان خويش گرفته است وقرآن در مورد آن مي
فرمايد:
(واذ اخذ
ربک من بني آدم من ظهورهم ذريتهم وأشهدهم علي أنفسهم ألست بربکم؟
قالوا بلي شهدنا..).(5)
در تفسير اين آيه کريمه، روايات بسياري از امامان نور عليهم السلام
رسيده است که اين آيه شريفه، مربوط به (عالم ذر) است وخداوند از
بندگان خويش در آنجا پيمان گرفت که ايمان به پروردگاري او بياورند،
وهمينگونه به رسالت محمد صلي الله عليه وآله وسلم وامامت امامان
دوازده گانه اي که حضرت مهدي عليه السلام آخرين آنان است، اقرار
واعتراف کنند وايمان آورند. در مورد(عالم ذر) در کتاب (فاطمه
عليهاالسلام از گاهواره تا شهادت) کمي بحث کرده ايم.
به هر حال، هر کدام از اين دو معنايي که براي (مستودع العهد
المأخوذ علي العباد) آمده، موردنظر باشد، حضرت مهدي عليه السلام
خود را آخرين امام معصوم وبرحقي وصف کرده است که خدا از بندگان بر
امامت او عهد وپيمان گرفته است.
6- آن گرامي، خواهان توفيق براي (شيخ مفيد) مي گردد، تا حق، او را
ياري کند ومي فرمايد: (و به تو -که خداوند براي ياري حق، توفيقت را
دوام بخشد وپاداشت را بخاطر سخنان جاودانه اي که از جانب ما، با
صداقت مي گويي افزون سازد- اعلام مي داريم که به ما اجازه داده شده
است که تو را به افتخار دريافت نامه ومکاتبه، مفتخر سازيم..).
آري! امام عصر عليه السلام براي (شيخ مفيد) موفقيت مي طلبد.
بسياري از علما ودانشمندان با وجود داشتن ويژگيها وخصوصيات ضروري
براي تلاش وبهره دهي وره آورد مفيد وشايسته براي جامعه، در پرتو
کار وکوشش علمي وفکري وفرهنگي و... خويش، راه خاموش وگمنامي وکسالت
را ترجيح مي دهند واين جز نداشتن توفيق از جانت خدا مفهوم ديگري
ندارد، توفيق است که سبب اصلي براي انجام خدمات بزرگ علمي وديني
است.
7- در اين نامه، آن وجود گرانمايه از اذن خدا براي مکاتبه با (شيخ
مفيد) سخن دارد، اما اينکه اين اجازه الهي براي نگارش نامه به (شيخ
مفيد) چگونه است مطلبي است که جز خدا وخود آن حضرت، کسي نمي داند
چيست وچگونه است وهمه احتمالات وتصورات در اين مسأله، يک سلسله
نظريات شخصي است نه حقايق قطعي.
خداوند به برخي از دوستان خاص خويش اجازه مي دهد تا برخي کارها را
انجام دهند، اجازه اي که چگونگي آن براي ما ناشناخته است وما نمي
توانيم حقيقت رابطه ميان خدا ودوستان خاص او وچگونگي صدور دستورات،
به سوي آنان را درک کنيم.
بنابراين! تنها به سخن آن گرانمايه بسنده مي نماييم که (شيخ مفيد)
کسي است که به اذن خدا به افتخار مکاتبه ودريافت نامه از امام عصر
عليه السلام مفتخر شده است واين بهره عظيم وافتخار پرشکوه، نصيب هر
کسي نخواهد شد.
8- ونيز امام عصر عليه السلام به شيخ مفيد مرقوم مي دارد:
(... وتکليف ما تؤديه عنا الي موالينا قبلک..).
يعني: وخداوند اجازه داده است که ما تو را موظف سازيم که آنچه به
تو مي نويسيم آن را به دوستداران ما که نزد تو مي باشند برساني.
در اين فراز نيز خداوند به آن گرامي اجازه داده است که (شيخ مفيد)
را موظف سازد که رابط ميان امام عصر عليه السلام وشيعيان ودوستان
او، در بيان دستورات عمومي وآموزشهاي خصوصي باشد.
9- امام عصر عليه السلام در اين فراز، شيعيان ودوستداران خويش را
نيز مشمول دعاي خير خودي مي سازد ومي فرمايد:
(... أعزهم الله بطاعته وکفاهم المهم برعايته لهم وحراسته..).
يعني: دوستاني که خداوند آنان را در پرتو اطاعت خويش عزت وکرامت
بخشد وبا حراست وعنايت خويش کارشان را کفايت ومشکلاتشان را برطرف
سازد.
از امام مجتبي عليه السلام روايتي آورده اند که:
(... واذا اردت عزا بلا عشيرة
وهيبة بلا سلطان، فاخرج من ذل معصية الله الي عز طاعته).(6)
يعني: هنگامي که عزت، بدون داشتن عشيره ودار ودسته، هيبت وشکوه،
بدون حکومت ورياست خواستي، راهش اين است که از ذلت معصيت ونافرماني
خدا، بپرهيزي وبه عزت وسرفرازي اطاعت دستورات او روي آوري.
معنا ومفهوم اين پيام انسانساز اين است که: اطاعت خدا، عزت آفرين
وسعادت ساز است، هم در دنيا وهم در آخرت. همانگونه که نافرماني
وعصياني او، ذلت وخفت وخواري در دنيا وعذاب را در آخرت براي فرد
وجامعه در پي دارد.
وآن گرامي بدين دليل است که از سر مهر ومحبت به شيعيانش، رو به
بارگاه خدا آورده وعزت وسرافرازي در پرتو اطاعت خدا مي طلبد واز
خدا مي خواهد که به آنان توفيق اطاعت دهد تا در پرتو بندگي خدا به
شکوه وسرفرازي نايل آيند وخداوند در پرتو عنايت خود امور مهم
ومشکلات آنان را کفايت وبرطرف سازد واز شرارت دشمنان، آنان را
حراست نمايد.
10- در فراز ديگري مي فرمايد: (فقف، أمدک الله بعونه -علي اعدائه
المارقين من دينه- علي ما نذکره).
واژه (قف) در اينجا، به معناي (آگاه باش وآنچه را يادآوري مي شويم
درياب!) مي باشد.
امام عليه السلام در اين فراز، دعاي ديگري در حق (شيخ مفيد) دارد
که آن را ميان واژه ي (قف) وکلمه (ما نذکره) قرار داده است.
آن گرامي، از خداي مي خواهد که به ياري خويش (شيخ مفيد) را بر ضد
دشمنانش که از دين خدا خارج گشته اند، مدد رساند.
من فکر نمي کنم که آن گرامي مرد عصرها، از اين جملات، نظرش يهود
ونصاري باشند ويا مشرکان وکافران، بلکه به برخي از گروههاي مدعي
اسلام نظر دارد که در پيشاپيش دشمنان اسلام هستند، زيان آنان بر
اسلام وجامعه ي اسلام، از مشرکان، بدتر ونقش تخريبي آنان بخاطر
ادعاهاي دروغين ورفتار وگفتار ظالمانه وفريبکارانه بنام خدا ودين،
از مشرکان بدتر است.
11- در فراز ديگري مي فرمايد: (و اعمل في تأديته الي من تسکن اليه
بما نرسمه ان شاءالله).
در اين فراز مبارک، حضرت مهدي عليه السلام به مرحوم (شيخ مفيد)
دستور مي دهد که اخبار ودستورات وبرنامه هايي را که با اين مکاتبات
از آن گرامي دريافت مي دارد، همه يا بخشي از آنها را که صلاح مي
داند به شيعيان مورد اعتماد واطمينان گزارش کند.
12- ومي فرمايد:
(نحن وان کنا ثاوين بمکاننا النائي عن مساکن الظالمين، حسب الذي
اراناه الله تعالي لنا من الصلاح).
يعني: گر چه ما طبق آنچه خداوند (براساس حکمت) براي ما وپيروان ما
صلاح انديشيده است تا هنگامي که حاکميت دنيا در دست ستمکاران است،
در مکاني دور از قلمرو بيدادگران، سکونت گزيده ايم.
در اينجا، آن گرانمايه جهان هستي، يادآوري مي کند که طبق فرمان خدا
در منطقه اي بدور از قلمرو استبدادگران بيدادگر مسکن گزيده واين
کار هم از مصالحي است که خدايش انديشيده است؛ چرا که اگر آن گرامي،
ميان مردم به صورت علني وآشکار زنگي کند، قدرتهاي پوشالي ومنحرف
براي دستگيري وبه شهادت رسانيدن او از هيچ جنايتي فرو گذار نمي
کنند که نمونه آن را از (بني عباس) در بحث گذشته ديديم که چگونن
براي دستگيري يا کشتن آن گرامي، مزدوران خون آشام وکوردل خويش را
به سامرا وخانه آن حضرت، گسيل داشتند.
13- ونيز آن گرامي يادآوري مي کند که: (ولشيعتنا المؤمنين في ذلک،
ما دامت دولة الدنيا للفاسقين).
اين مصلحت انديشي از جانب خدا به نفع شيعيان ما نيز هست که امام
آنان تا آنگاه که خدا مي خواهد از نظرها غايب باشد، چرا که ظهور
امام پيش از روزي که خدا معين فرموده است باعث مي شود، که شيعيان
بر محور وجود او گرد آيند وآنگاه خطر قدرتهاي منحرف وستمکار
روزگار، آنان را نيز بگيرد وهمه اهل حق وعدالت، پيش از فراهم آمدن
شرايط وامکان پيروزي طبيعي حق بر باطل در سطح جهاني، از ميان
برداشته شوند. چرا که نابود ساختن يک گروه گرد آمده، در يک نقطه،
براي ستمکاران آسان است.
البته اين سخن بدين مفهوم نيست که حضرت مهدي عليه السلام از جامعه
بريده است ويا اينکه او در شهرها وجامعه ها حضور نمي يابد ويا با
کسي که خود بخواهد ديدار نمي کند، نه! هرگز! بلکه مفهوم ومعناي اين
سخن اين است که: مسکن ومحل زندگي حضرت مهدي عليه السلام واقامتگاه
او، در مناطقي دور از دسترس طغيانگران وستمکاران روزگار است وبه
هنگام ورود به شهرها واجتماعات مردم، شناخته نمي شود وبه لباس
وهيئت خاصي آشکار نمي گردد، به گونه اي که هر کس او را بشناسد،
بلکه به هرکس خودش اراده فرموده خود را مي شناساند وبه کسي که دوست
نداشت، نمي شناساند.
آن حضرت به گروهي که به ديدارش مفتخر شده اند، تصريح کرده است که
هر شب جمعه در کنار مرقد مطهر پيشواي عاشقان وتوحيدگران حضرت حسين
عليه السلام حاضر مي گردد وبه همين دليل است که مي فرمايد: (فاننا
نحيط علما بأنبائکم...).
اين جمله، مربوط به جملات پيش است ومفهوم آن اين است که مي فرمايد:
گر چه ما از نظر اقامتگاه ومحل زندگي از شما دوريم، اما از آنچه در
اطراف شما مي گذرد وميان شما رخ مي دهد، آگاه هستيم وذره اي از
رخدادها ومسايل وفراز ونشيبهاي زندگي وخوشيها وناخوشيها
وفرمانبرداري وعصيانهاي شما بر ما پوشيده نمي ماند.
پاورقى:
(1)
(عمان)، همان کشوري است که اينک به سلطنت عمان شهرت دارد.
(2)
القوائد الرجاليه، معروف به رجال بحر العلوم، ج 1، ص 220.
(3)رجال
بحرالعلوم، ج 2، ص 220.
(4)احتجاج
طبرسي، ج 2، ص 497، بحارالانوار، ج 53، ص 175 ومعجم احاديث
الامام المهدي عليه السلام، ج 4، ص 460.
(6)
بحارالانوار، ج 44، ص 139.