امام مهدى از ولادت تا ظهور

سيد محمد كاظم قزوينى

- ۱۱ -


امام کاظم ونويد از حضرت مهدي

شرايط حاکم بر زمان حضرت کاظم عليه السلام با شرايط سياسي واجتماعي عصر پدر گرانقدرش بسيار متفاوت بود؛ چرا که آن حضرت بخشي مهمي از زندگي پر برکت خويش را در زندان استبداد وارتجاع وبه دور از مردم سپري کرد. ودر حالي که رابطه او را با جامعه خويش قطع کرده بودند واو در قعر زندانها وزيرزمينهاي تاريک محبوس بود، در همانجا به عبادت خدا وراز ونياز با محبوب ومعشوق خويش،روزگار مي گذرانيد.

يکي، دوبار آن حضرت را از زندان آزاد کردند اما همواره تحت مراقبت شديد امنيتي قرار داشت تا باز هم به زندان بيداد بازگردانده شده وسرانجام بوسيله ي سم غدر وخيانت به شهادت نائل آمد.

با اين بيان، روشن است که امکانات وآزادي آن حضرت، تا چه اندازه محدود بود واو تا کجا در فشار وتنگنا قرار داشت وطبيعي است که با اين شرايط وحشتناک نمي تواند در مورد حضرت مهدي عليه السلام -که رژيم عباسي از نام بلند او در هراس بود- بيان مشروح وروايات گوناگوني داشته باشد.

اما آن حضرت با همه محدوديتها، فشارها وفقدان فرصت وامکانات باز هم از حضرت مهدي عليه السلام نويد داد وفرهنگهاي حديثي وروايي از سخنان امام کاظم عليه السلام پيرامون محبوب دلها تهي نيست که ما براي نمونه، برخي از آنها را ترسيم مي کنيم:

1- (محمد بن زياد) آورده است که: از سالارم حضرت کاظم عليه السلام در مورد اين آيه شريفه پرسيدم که مي فرمايد:

(... وأسبغ عليکم نعمة ظاهرة وباطنة..).(1)

يعني:... ونعمتهاي خويش را چه آشکار وچه پنهاني، به تمامي بر شما ارزاني داشته است....

امام کاظم عليه السلام فرمودند:

(النعمة الظاهرة: الامام الظاهر والباطنة الامام الغايب).

فقلت: (ويکون في الأئمة من يغيب؟)

قال عليه السلام: (نعم! يغيب عن أبصار الناس شخصه ولا يغيب عن قلوب المؤمنين ذکره وهو الثاني عشر منا.

يسهل الله له کل عسير ويذلل له کل صعب ويظهر له کنوز الأرض ويقرب له کل بعيد ويبير -أي يهلک- به کل جبار عنيد ويهلک علي يده کل شيطان مريد.

ذلک ابن سيدة الاماء الذي تخفي علي الناس ولادته ولا يحل لهم تسميته حتي يظهره الله عزوجل، فيملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما).(2)

يعني: (محمد! نعمت ظاهري: امام راستين است که آشکار است ونعمت باطني ونهاني امام غائب).

گفتم: (سرورم! آيا از امامان دوازده گانه اهل بيت: کسي هم غائب مي گردد؟) فرمود: (آري! يکي از آنها وجود گرانمايه اش از برابر ديدگان مردم نهان مي شود، اما ياد ونام مقدسش از قلبهاي مردم باايمان غائب نمي گردد. او دوازدهمين امام ما مي باشد.

خداوند هر کار مشکلي را براي او آسان وهر امر پيچيده وسختي را براي او رام مي سازد.

گنجهاي زمين را براي او آشکار وهر دوري را برايش نزديک مي کند. هر خودکامه ي کينه توزي را بوسيله آن حضرت نابود وهر شيطان سرکشي را بدست او به خاک هلاکت مي افکند.

او فرزند سالار کنيزان عصر خويش است. ولادت او بر مردم مخفي مي ماند وبردن نام گراميش بطور علني، ناپسند است تا خداوند او را فرمان ظهور دهد وقيام دهد وآنگاه است که زمين وزمان را از عدل وداد پر مي سازد، همانگونه که به هنگامه ظهورش از ستم وبيداد لبريز است.

2- (يونس بن عبد الرحمن) آورده است که بر امام هفتم عليه السلام وارد شدم وگفتم: (يابن رسول الله! أنت القائم بالحق؟)

فقال عليه السلام (أنا القائم بالحق ولکن القائم الذي يطهر الأرض من أعداء الله ويملأها عدلا کما ملئت جورا هو الخامس من ولدي، له غيبة يطول أمدها خوفا علي نفسه، يرتد فيها أقوام ويثبت فيها آخرون....

طوبي ليشعتنا المتمسکين بحبلنا -و في نسخة: بحبنا - في غيبة قائمنا، الثابتين علي موالاتنا والبراءة من أعدائنا. أولئک منا ونحن منهم، قد رضوا بنا أئمة ورضينا بهم شيعة وطوبي لهم، هم - والله - معنا في درجتنا يوم القيامة).(3)

يعني: (سرورم! آيا شما قائم به حق هستيد؟

فرمود: (آري! من قائم به حق هستم اما آن قائمي که زمين را از دشمنان خدا پاک مي سازد وآن را همانگونه که به هنگامه ظهورش از ستم وبيداد لبريز است از عدل وداد سرشار ومالامال مي سازد، او پنجمين امام از نسل من است.

او به فرمان خدا وبراي حفظ جان خويش، غيبتي طولاني خواهد داشت به گونه اي که گروه هايي راه ارتداد در پيش مي گيرند وگروهي در دين خدا واعتقاد به امامت ثابت قدم مي مانند).

آنگاه فرمود: (خوشا به حال شيعيان ما! آنانکه در عصر غيبت قائم ما به ريسمان ولايت ومحبت اهل بيت چنگ زده وبر دوستي ما پايداري نموده وبه بيزاري از دشمنان ما استوارند.

آنان از ما هستند وما از آنان، آنان به امامت ما خشنودند وما به پيروي آنان از اهل بيت پيامبر خويش.

راستي که خوشا به حال آنان! بخداي سوگند که آنان در روز رستاخيز با ما ودر درجه ما خواهند بود).

امام رضا ونويد از امام عصر

عصر هشتمين امام نور حضرت رضا عليه السلام داراي ويژگيهاي گوناگوني بود وسخن از آن روزگار، نياز به بحث گسترده وکتاب ديگري دارد.

من بر اين انديشه نيستم که آن روزگار، روزگار آزادي کامل براي بيان حقايق وحرکت بر اساس عدالت وفضيلت بود وآن گرامي مي توانست هر سخن حقي را به زبان آورد يا هر کار شايسته اي را در جهت خدمت به حق ومردم ستمديده انجام دهد ونيز بر اين انديشه هم نيستم که آن حضرت به گونه اي در فشار استبداد بود که نمي توانست سخني از حق وعدالت به زبان آورد، نه! نه آنگونه بود ونه اينگونه، بلکه جو حاکم بر عصر وجامعه زمان او، ميان آزادي واستبداد مطلق در نوسان بود.

هنگامي که هارون، آن عنصر تجاوزکار، مرد وپسرش مأمون بجاي او قدرت را بدست گرفت، به ظاهر، سياست محبت ودوستي با علويها ودر صدر آنان حضرت رضا عليه السلام را در پيش گرفت وشرايط سياسي او را ناگزير ساخت که امام رضا عليه السلام را به ولايت عهدي خويش برگزيند ودر کشور پهناور اسلامي بنام آن حضرت سکه بزند وبه سخنوران وشاعراني که او را مي ستودند، بذل وبخشش نمايد.

واين فرصت گرانبهايي بود که حضرت رضا عليه السلام از آن به منظور سخن گفتن از امام مهدي عليه السلام ونويد دادن به آن وجود گرانمايه وظهورش، به شايستگي بهره گرفت. براي نمونه:

1- هنگامي که (دعبل خزاعي) آن شاعر انديشمند اهل بيت عليه السلام بر حضرت رضا عليه السلام وارد وقصيده معروف خويش را بر او خواند وبه اين شعر رسيد که:

خروج امام لا محالة خارج  

يقوم علي اسم الله والبرکات

يميز فينا کل حق وباطل   ويجزي علي النعماء والنقمات

يعني: قيام شکوهمند امام راستين از خاندان رسالت که بي ترديد ظهور خواهد نمود وبراساس نويدهايي که داده شده است، در پرتو نام بلند خدا وبرکات او براي اصلاح زمين وزمان بپا خواهد خاست.

او در ميان جامعه، هر حق وباطل وداد وبيدادي را از هم جدا مي سازد وبر نعمت ها وشايسته کرداريها وسپاسگزاريها ونيز بيدادها وناهنجاريها پاداش وکيفر درخور، خواهد داد.

آري! هنگامي که شاعر اين شعر را خواند حضرت رضا عليه السلام بشدت گريست وفرمود:

(يا خزاعي!... نطق روح القدس علي لسانک بهذين البيتين... فهل تدري من هذا الامام؟ ومتي يقوم؟)

فقال: (لا يا مولاي!... الا أني سمعت بخروج امام منکم يطهر الأرض من الفساد ويملأها عدلا کما ملئت جورا).

فقال الامام عليه السلام (يا دعبل!... الامام بعدي: محمد ابني وبعد محمد ابنه علي وبعد علي ابنه الحسن وبعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر في غيبته، المطاع في ظهوره لو لم يبق الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلک اليوم حتي يخرج فيملا الأرض عدلا کما ملئت جورا).

آنگاه حضرت افزودند:

(وأما متي... فاخبار عن الوقت ولقد حدثني أبي عن أبيه عن آبائه عن علي عليه السلام: أن النبي صلي الله عليه واله وسلم قيل له: يا رسول الله! متي يخرج القائم من ذريتک؟

فقال صلي الله عليه واله وسلم: مثله مثل الساعة (القيامة) لا يجليها لوقتها لا هو، ثقلت في السماوات والأرض، لا يأتيکم الا بغتة).(4)

يعني: (دعبل) در اين دو بيت، روح القدس بر زبانت سخن نهاده است. آيا مي داني اين امام کيست؟ وچه زماني ظهور خواهد کرد؟

(دعبل) گفت: (نه سرورم! جز اينکه از اهل آن شنيده ام که امامي از شما خاندان وحي ورسالت قيام خواهد کرد وزمين وزمان را از تباهي وفساد پاک کرده واز عدل وداد لبريز خواهد ساخت).

امام عليه السلام فرمود: (دعبل! امام پس از من پسرم (محمد) است وپس از او پسرش (علي) وپس از او پسرش (حسن) وپس از او پسرش (قائم) همو که در غيبتش ديدگان در انتظارند وپس از ظهور مبارکش فرمانش را به جان مي خرند.

دعبل! اگر از عمر جهان جز يک روز باقي نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولاني خواهد ساخت که او ظهور کند وزمين را از عدل وداد پر کند همانگونه که به هنگامه ظهورش از ستم وبيداد لبريز است.

آنگاه فرمود:

(اما از هنگامه قيام وظهور مهدي عليه السلام پرسيدي... پدران گرانقدرم آورده اند که از پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم از هنگامه قيام فرزندش سؤال شد که فرمود:

داستان قيام وظهور مهدي عليه السلام مانند داستان برپايي قيامت است که جز خدا هيچ کس از هنگامه آن آگاه نيست.

اين واقعيت بر آسمانها وزمين گران است وهنگامه ظهور آن حضرت بناگاه به شما خواهد رسيد).

2- (ابوالصلت هروي) آورده است که به حضرت رضا عليه السلام گفتم:

(سرورم! نشانه (قائم) شما به هنگامه ظهور چيست؟)

حضرت فرمود:

(علامة أن يکون شيخ السن، شاب المنظر، حتي أن الناظر اليه ليحسبه ابن أربعين سنة أو دونها وان من علاماته أن لايهرم بمرور الأيام والليالي حتي يأتيه أجله).(5)

يعني: از نشانه هايش اين است که با وجود عمر طولاني بصورت جواني شاداب وپرشکوه ظاهر مي گردد به گونه اي که هر کس بر او نظاره کند او را کمتر از چهل سال مي نگرد واز ديگر نشانه هايش اين است که گذشت روزگار تا آخرين لحظات زندگي او را پير نمي سازد.

امام جواد ونويد از حضرت مهدي

به دليل نزديکي دوران زندگي حضرت جواد الائمه عليه السلام با ولادت امام مهدي عليه السلام حکمت خداوند اقتضا مي کرد که نويدها وبشارتهاي آن بزرگوار از امام مهدي عليه السلام فراوان باشد، چرا که عصر آن گرامي با ميلاد محبوب دلها چيزي حدود 50 سال بيشتر فاصله نداشت. ونيز انتظار مي رفت که نويدها در مورد نزديک شدن ميلاد پيشوايي که قرآن وپيامبر وامامان نور عليه السلام از آن بشارت داده بودند، بمنظور آگاهي غفلت زدگان، قوت قلب وآرامش خاطر مؤمنان، در گسترده تريش شکل ممکن صورت گيرد اما دست فريب وخيانت رژيم عباسي حضرت جواد عليه السلام را در بهاران جواني وطراوت وشکوفايي زندگي در حالي که هنوز 25 سال از عمر گرانمايه اش نگذشته بود، بوسيله سم خيانت به شهادت رساند ومانع از اين بشارتها ونويدها در مورد حضرت مهدي عليه السلام شد.

امام جواد عليه السلام با سه تن از طاغوتهاي (بني عباس) معاصر بود که هر کدام از آنها نسبت به وجود گرانمايه آن حضرت، قلبي مملو از کينه وخشم داشتند وهر لحظه او را در فشار وتنگناي بيشتري قرار مي دادند وبراي بدنام ساختن نام نيکو وبلند آوازه اش وبه منظور خاموش ساختن نور وجودش، توطئه ها مي چيدند ونقشه ها مي کشيدند، اما با وجود آن موانع ومشکلات که بر سر راه امام جواد عليه السلام بود باز هم کتابهاي حديثي ومجموعه هاي روايي ما، از روايات ونويدهاي رسيده از آن حضرت در مورد وجود گرانمايه امام عصر عليه السلام تهي نيست.

براي نمونه:

1- حضرت (عبد العظيم حسني) آورده است که: به محضر امام جواد شرفياب شدم وتصميم گرفتم که از او بپرسم: (آيا او قائم آل محمد است يا ديگري؟) اما پيش از اينکه سخن آغاز نمايم او فرمود:

(يا أبا القاسم ان القائم منا هو المهدي! الذي يجب أن ينتظر في غيبته ويطاع في ظهوره وهو الثالث من ولدي.

والذي بعث محمدا صلي الله عليه واله وسلم بالنبوة وخصنا بالامامة انه لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلک اليوم حتي يخرج فيه، فيملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.

وان تبارک الله وتعالي يصلح له أمره في ليلة، کما أصلح أمر کليمه موسي عليه السلام اذ ذهب ليقتبس لأهله نارا فرجع وهو رسول نبي).(6)

يعني: (قائم) ما خاندان وحي ورسالت، حضرت مهدي عليه السلام است، هموست که در دوران غيبتش بايد مردم انتظار ظهورش را برند وپس از ظهور فرمان او را به جان بخرند وسومين فرزند از نسل من است.

بخدايي که محمد صلي الله عليه واله وسلم را به رسالت برانگيخت وما را به امامت برگزيد، اگر از عمر اين جهان تنها يک روز باقي مانده باشد، خداوند آن روز را طولاني خواهد ساخت تا او ظهور نموده، جهان را پر از عدل وداد سازد، همانگونه که به هنگامه ظهورش از ستم وبيداد لبريز است.

خداوند، کار قيام او را در يک شب تاريخي وجاودانه فراهم خواهد ساخت.

همانگونه که کار رسالت ونبوت موسي بن عمران را به هنگامي که به سوي آتش رفت تا براي خاندان خويش از آن برگيرد، اصلاح فرمود وآن جناب در حالي بازگشت که به رسالت برانگيخته شده بود).

آنگاه فرمود:

(أفضل أعمال شيعتنا انتظار الفرج)

يعني: پر فضيلت ترين وبرترين اعمال شيعيان ودوستداران ما، انتظار فرج است.

2- ونيز از حضرت عبدالعظيم حسني آورده اند که: به امام جواد عليه السلام گفتم:

(سرورم! من اميدوارم شما (قائم آل محمد) باشيد همان اصلاحگر بزرگي که زمين را لبريز از عدالت ودادگري خواهد ساخت همانگونه که در آستانه ظهورش از ستم وبيداد لبريز است).

آن حضرت فرمود:

(ما منا وهو قائم بأمر الله وهاد الي دين الله ولکن القائم الذي يطهر الله (عز وجل) به الأرض من أهل الکفر والجحود ويملأها عدلا وقسطا، هو الذي تخفي عن الناس ولادته، ويغيب عنهم شخصه ويحرم عليهم تسميته.

وهو سمي رسول الله وکنيه وهو الذي تطوي له الأرض ويذل له کل صعب..).(7)

يعني: ابوالقاسم! همه ما قيام کننده به امر خدا وهدايتگر بسوي دين وآيين راستين او هستيم. اما آن قائمي که خداوند بدست او زمين را از کفر وشرک وستم وبيداد پاک وآنگاه از عدل وداد لبريز مي سازد، کسي است که ولادتش از مرم پوشيده مي ماند ووجود گرانمايه اش غايب مي گردد وآوردن نام مقدسش به صراحت تحريم مي شود.

او همنام وهم کنيه با پيامبر خداست وکسي است که زمين براي او درهم پيچيده مي شود وهر سختي ومشکلي برايش سهل وآسان مي گردد....

امام هادي ونويد از حضرت مهدي

امام هادي عليه السلام نياي گرانقدر امام عصر عليه السلام است گرچه تقدير الهي اين بود که فرزندزاده ي گرانمايه خويش را نبيند، چرا که ولادت حضرت مهدي عليه السلام اندکي پس از شهادت نياي بزرگوارش رخ داد(8) اما آن جناب بخاطر آگاهي از نزديک شدن وعده خدا در مورد ولادت مهدي نجات بخش، جو فکري وفرهنگي واجتماعي جامعه خويش را براي ميلاد نور آماده ومقدمات را فراهم مي ساخت.

به همين جهت است که مي بينيم آن حضرت از حضورش در ميان مردم به تدريج مي کاهد وگويي بر اين راه است که مي خواهد مردم را رفته رفته براي دوران غيبت امام وزندگي در پس پرده غيبت آماده سازد تا آنان براي خورشيد جهان افروز آمادگي پيدا کنند.

از اين روست که در بغداد ومرکز کشور پهناور اسلامي براي خويش نمايندگاني بر مي گزيند تا آنان پيوندي ميان امام معصوم وجامعه دوستداران وعلاقمندان اهل بيت عليه السلام باشند. امور مالي ومسايل ديني وحقوقي خويش ومشکلاتشان را با آنان در ميان گذارند وآنان پاسخگو باشند.

از خداي بزرگ خاضعانه وخالصانه خواهانم که به نگارنده توفيق دهد تا در مورد زندگي پر افتخار امام هادي عليه السلام در ديگر پيشوايان معصوم عليه السلام دست به نگارش کتاب بزنم وهمه نکات وحقايق را ترسيم کنم، اما در اينجا تنها به يک روايت از آن حضرت در مورد مهدي عليه السلام بسنده مي شود وبقيه روايات او را به بخشهاي ديگر کتاب وامي گذارم.

1- مرحوم صدوق از (ابي دلف) آورده است که گفت: خود از حضرت هادي عليه السلام شنيدم که مي فرمود:

(ان الامام بعدي، الحسن ابني وبعد الحسن ابنه القائم، الذي يملا الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما).(9)

يعني: امام پس از من فرزندم حسن است وپس از او پسرش قائم، همو که زمين را از عدل وداد لبريز مي سازد، همانگونه که در آستانه ظهورش از ستم وبيداد لبريز است.

امام حسن عسکري ونويد از حضرت مهدي

يازدهمين امام معصوم، حضرت عسکري عليه السلام پدر گرانقدر امام عصر عليه السلام است وطبيعي است که بيشتر نويدها در مورد طلوع آن خورشيد جهان افروز،: بايد از آن حضرت وبه دست وزبان او به مردم داده شود، چرا که آن گرامي از همه امامان، به ولادت فرزندش نزديکتر بوده وزيبنده مي نمود که مژده به طلوع خورشيد جمال دل آراي او را در گسترده ترين شکل ممکن به همگان بدهد، اما آيا اين کار با آن همه موانع، مشکلات، سختگيريها وفشارهايي که بر جامعه وبويژه پيروان خاندان وحي ورسالت وارد مي شد، ممکن بود؟

مي دانيم که اعتقاد به اصل ظهور مهدي نجات بخش واصلاحگر عصرها ونسلها که پيامبر گرامي وامامان معصوم عليه السلام همگي بشارت آمدن او را داده بودند در ميان همه قشرهاي مسلمانان از همان روزگاران، يک اصل قطعي ومعروف بود وباور عمومي وهمين اصل اعتماد وانتظار برخاسته از نويدها در مورد مهدي اهل بيت، سوء استفاده کرده وبه دروغ وفريب، روايات وبشارتها را به خود تطبيق وتفسير مي کردند.

با اين بيان، اعتقاد به ظهور مهدي عليه السلام از امور ترديد ناپذير در آن روزگاران بود بويژه که روايات هم بر اين نکته حساس پافشاري مي کنند که آن گرامي با ظهور خويش ستمکاران وخودکامگان را از ميان برداشته وجهان را از عدالت ودادگري لبريز خواهد نمود.

ونيز اين نکته هم روشن است که رژيم سياهکار وحق ستيز بني عباس در صدر دشمنان اين اصلاحگر بزرگي باشد که روايات، بشارت آمدن او را مي داد، جرا که عباسيان خوب مي دانستند که حکومت ظالمانه آنان در صورت ظهور مهدي نجات بخش بدست او نابود گشته وخون پليدشان نيز به کيفر آن همه جنايت واستبدادگري، طعمه شمشير عدالت او خواهد شد.

با توجه به اين دو نکته آيا حضرت عسکري عليه السلام باز هم مي توانست ولادت آن اصلاحگر بزرگ تاريخ را بطور گسترده اعلان کند ونويد طلوع خورشيد جمال او را به شيفتگان ودوستداران بدهد؟

آيا چنين کاري از نظر عادي به خطر افکندن جان گرامي حضرت مهدي عليه السلام نبود؟ ودر صورت اعلان ولادت، آيا دشمن پليد به خانه او يورش نمي برد وهمه خاندانش را از دم شمشير نمي گذراند وقتل عام نمي کرد؟

از نظر عادي چه چيزي مي توانست مانع اين شقاوت وجنايت رژيم حاکم گردد؟

با اين شرايط مرگبار،بايد ديد که حضرت عسکري عليه السلام چه تدبيري انديشيد؟

آيا در مورد ولادت حضرت مهدي عليه السلام بطور کلي سياست سکوت در پيش گرفت وميلاد نور را از همگان حتي از دوستان ومؤمنان به امامت او، مخفي داشت؟

اگر چنين بود شيعيان چگونه از ولادت نور آگاه شدند؟ بويژه که حضرت عسکري عليه السلام زندگي خويش را نيز در خطر جدي مي ديد وبا علم امامت مي دانست که بزودي با سم خيانت در سن 28 سالگي به شهادت مي رسد وفرمان خدا، او را متعهد ساخته است که امام راستين پس از خويش را بخاطر نجات امت از تباهي وگمراهي معرفي نمايد، چرا که تمامي مسلمانان بر اين اصل پايبند هستند که پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم فرمودند:

(من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية).(10)

يعني: هر کس از دنيا برود وامام راستين زمان خويش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.

راستي شرايط بسيار پيچيده ومشکل، سخت غير قابل حل مي نمود، جز انديشه والا ودرايت امام، انديشه اي توان حل آن را نداشت.

تنها انديشه ي بلندي مي توانست آن معماي پيچيده سياسي واجتماعي وعقيدتي را، حل کند که بينش وحکمت به زيباترين چهره در آن تجلي داشته وآگاهي وتجربه به بهترين شکل در آن آشکار گشته وواقعيت علم امام وتدبير شگفت انگيز آن حضرت جلوه گر شد، تحقق هدفهاي بلند با رعايت همه جوانب وابعاد را تضمين نمايد.

راه حلي که امام عسکري عليه السلام براي آن معما برگزيد اين بود که با تدبير بسيار ظريف ودقيقي، نه ولادت آن خورشيد جهان افروز را آشکار ساخت تا خطرخيز باشد ونه آن گونه سياست پوشيده داشتن بکار گرفت که از دوستداران وشايستگان نيز نهان کند ودستاويزي براي بهانه جويي در آينده باشد.

اين تدبير ظريف وحکيمانه در بخش آينده کتاب خواهد آمد، دراينجا تنها به ترسيم دو روايت از آن گرامي بسنده مي کنيم:

1- از مرد درست انديشي بنام (عيسي بن صبيح)(11) آورده اند که: من در زندان بودم که حضرت عسکري عليه السلام را به زندان آوردند ومن او را بخوبي مي شناختم حضرت در اولين برخورد به من فرمود:

(عيسي! مي داني که اکنون چند سال از عمرت مي گذرد؟ درست 65 سال ودو روز).

هنگامي که امام عليه السلام اين خبر را داد به کتاب دعايي که همراهم بود وتاريخ ولادتم در آن ثبت شده بود نگاه کردم، ديدم شگفتا همان گونه است که حضرت عسکري عليه السلام فرموده، بدون يک روز کم وزياد.

آنگاه فرمود: (آيا پسر داري؟)

گفتم: (نه سرورم!)

فرمود (بار خدايا! به او فرزندي روزي سازي که پشتوانه ويار وياور او باشد که فرزند خوب پشتيباني است).

واين شعر را خواند که:

من کان ذا ولد يدرک طلامتة   ان الذليل الذي ليست له عضد

يعني: کسي که داراي فرزندي قهرمان ونسل وتباري شايسته کردار باشد، حقوق بغارت رفته خويش را باز خواهد يافت.

وذلت زده آن کسي است که براي او بازوي توانمند ودادخواه ومدافع دليري نباشد.

به آن حضرت گفتم: (سرورم آيا شما پسر داريد؟)

حضرت فرمود: (اي والله! سيکون لي ولد يملأ الأرض قسطا، فأما الآن فلا).

يعني: (آري! بخداي سوگند، بزودي صاحب پسري خواهم شد که زمين را از عدل وداد لبريز خواهد نمود، اما الآن که با تو سخن مي گويم، نه.

سپس اين شعر را زمزمه کرد:

لعلک يوما أن تراني کأنما   بني حوالي الأسود اللوابد
فان تميما قبل أن يلد الحصا   أقام زمانا وهو في الناس واحد(12)

يعني: روزي را ببيني که پسران من همانند شير بچگان بر گرد من آماده انجام فرمان من باشند چرا که (تميم) پيش از آنکه فرزندش (حصا) ديده به جهان گشايد، روزگاري در ميان مردم تنها زيست.

2- ونيز (احمد بن اسحاق) که از شايستگان است آورده است که: خود شنيدم ک حضرت عسکري عليه السلام مي فرمود:

(الحمدالله الذي لم يخرجني من الدنيا حتي أراني الخلف من بعدي، أشبه الناس برسول الله صلي الله عليه واله وسلم خلقا وخلقا، يحفظه الله تبارک وتعالي في غيبته، ثم يظهره فيملأ الأرض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما).(13)

يعني: خداي را سپاس که مرا از اين جهان بيرون نبرد تا جانشين وامام پس از مرا به من نشان داد. پسرم در چهره، خلق وخوي شبيه ترين مردم به پيامبر خداست. خداوند او را در دوران غيبتش حفظ خواهد کرد وآنگاه او را فرمان ظهور خواهد داد وآن گرانمايه، زمين را لبريز از عدل وداد خواهد ساخت همانگونه که از ستم وبيداد لبريز است.

پاورقى:‌


(1) سوره لقمان، آيه 20.

(2) بحارالانوار، ج 51، ص 150.

(3) بحارالانوار، ج 51، ص 151.

(4) اکمال الدين، ج 2، ص 372 وفرائد السمطين، ج 3، ص 337.

(5) اکمال الدين، ج 2، ص 256 وبحارالانوار، ج 52، ص 258.

(6) بحارالانوار، ج 51، ص 156 واکمال الدين، ج 2، ص 377.

(7) بحارالانوار، ج 51، ص 157 واکمال الدين، ج 2، ص 377.

(8) امام هادي عليه السلام در ماه رجب سال 254 هجري بوسيله سم خيانت به شهادت رسيد وحضرت مهدي در شعبان 255 هجري جهان را به نور وجودش نورباران ساخت.

(9) اکمال الدين، ج 2، ص 383.

(10) کافي، ج 1، ص 377، بحارالانوار، ج 8، ص 362، شرح تفتازاني،ج 2 ص 275، صحيح مسلم ج 6، ص 22، مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 446 وسنن بيهقي،ج 8، ص 156.

(11) عيسي بن صبيح عرزمي از اصحاب امام صادق عليه السلام است ونجاشي در رجال خود تصريح به وثاقت وي نموده است.رجال نجاشي، ص 296.

(12) بحارالانوار، ج 50، ص 275.

(13) اکمال الدين، ج 2، ص 408.