4- ونيز آورده است که آن حضرت فرمود:
(سيأتي الله بقوم يحبهم الله
ويحبونه ويملک من هو بينهم غريب، فهو المهدي أحمر الوجه، بشعره
صهوبة، يملأ الأرض عدلا بلا صعوبة،..).(1)
يعني: بزودي خداوند مردمي را مي آورد که آنان را دوست دارد وآنان
نيز خدا را دوست مي دارند وبزرگمردي که ميان آنان غريب وناشناخته
است فرمانروا وزمامدار امور مي گردد. آن وجود گرانمايه مهدي عليه
السلام است که چهره اش درخشان وگندمگون وموهايش بور است. جهان را
به آساني لبريز از عدل وداد مي کند. او در خردسالي وکودکي از مادر
وپدر جدا مي گردد ودر رويشگاه وجايگاه تربيت خويش گرامي است.
کشورهاي مسلمان نشين را با امن وامان فرمانروا مي شود واز پي آنان
زمين وزمان در قلمرو قدرت او قرار مي گيرد.
سخن او را مي شنوند ونسل جوان وسالخورده اطاعتش مي کنند واو زمين
را لبريز از عدالت مي کند همانسان که از جور وبيداد لبريز گشته
است.
آنگاه است که امامت کامل وخلافتش استوار مي شود. خداوند مردگان را
برمي انگيزد. زمين با ظهور او آباد مي گردد وبه برکت (مهدي) خويش،
خالص وپاک وشکوفا وپرطراوت مي شود ونهرهاي آن جريان مي يابد. فتنه
ها وتجاوزگريها ريشه کن مي شود وخير وبرکتها بسيار مي گردد.
5- ونيز آورده اند که آن حضرت ضمن خطبه اي در ستايش پيامبر صلي
الله عليه واله وسلم
وامامان نور عليه السلام فرمود:
(فنحن أنوار السماوات والارض وسفن
النجاة وفينا مکنون العلم والينا مصير الامور وبمهدينا تقطع الحجج،
فهو خاتم الأئمة ومنقذ الامة ومنتهي النور وغامض السر، فليهنا من
استمسک بعروتنا وحشر علي محبتنا).(2)
يعني: ما پرتو آسمانها وزمين وکشتيهاي نجات هستيم. دانش، در ما
نهان است وما گنجينه آنيم وفرجام کارها بسوي ماست وبه مهدي ما،
حجتها تمام مي گردد. او آخرين امام معصوم، نجات بخش امتها، آخرين
نور رسالت وامامت ومعماي پيچيده ي آفرينش است. از اين رو کساني که
به رشته ي محبت ولايت ما چنگ زده وبا عشق ما محشور مي گردند، بايد
شادمان باشند.
6- ونيز آورده اند که فرمود:
(... يظهر صاحب الراية المحمدية
والدولة الاحمدية، القائم بالسيف والحال الصادق في المقال، يمهد
الأرض ويحيي السنة والفرض).(3)
يعني: (هان اي مردم بهوش باشيد که:) پرچمدار پرچم محمدي وفرمانرواي
دولت احمدي وقيامگر به شمشير عدالت وراست گفتار وشايسته کردار،
خواهد آمد وزمين وزمان را براي برقراري عدالت وشکوفايي ارزشهاي
اسلامي آماده نموده وسنتهاي واجب ومستحب را زنده خواهد ساخت.
7- ونيز آورده اند که فرمود:
(اذ نادي مناد من السماء: ان الحق
في آل محمد. فعند ذلک يظهر المهدي علي افواه الناس، يشربون ذکره،
فلا يکون لهم ذکر غيره).(4)
يعني: آنگاه که منادي از آسمانها ندا دهد که حق با آل محمد است ودر
راه ورسم آنان، همان وقت نام مقدس مهدي عليه السلام بر سر زبانها
افتاده ونقل محافل ومجالس خواهد شد. مردم جام مهر او را مي نوشند
وجز او ديگري را نمي جويند.
8- ونيز امام باقر عليه السلام از پدران گرانقدرش عليه السلام
آورده است که: اميرمؤمنان بر فراز منبر فرمود:
(مردم در واپسين حرکت تاريخ وآخرالزمان گرانمردي از فرزندان من
ظهور خواهد کرد.
او چهره اش سفيد وآميخته به سرخي است.
شکمش اندک برآمده، پاهايش قوي ونيرومند وقامتش چهارشانه است وبر
پشت، دو نشانه دارد: يکي بر روي پوست وبه رنگ آن وديگري بسان نشانه
ي پيامبر در چهره.
او دو نام دارد (احمد) و(محمد) که نخستين نام مخفي مي گردد ودومين
نام آشکار وعلني.
هنگامي که پرچمش به اهتزاز درآيد شرق وغرب جهان را روشن مي سازد
ودست مبارکش را بر سر بندگان خدا مي نهد وبه برکت آن قلبهاي ايمان
آورندگان از قطعه هاي آهني سخت تر ومقاوم تر مي گردد وخدا به
هرکدام از آنان قدرت وتوان چهل قهرمان ميدان پيکار را ارزاني مي
دارد.
با ظهور او موجي از شادي وشور
عالم گستر مي گردد به گونه اي که هيچ مرده اي از مؤمنان نمي ماند
جز اينکه موج شادي وشور در آرامگاهش قلب او را شادمان مي سازد
ومردگان در عالم برزخ به نشان شادماني به ديدار يکديگر مي شتابند
وقيام مهدي عليه السلام را به هم نويد مي دهند.(5)
9- (قندوزي) اين اشعار را هم از اميرمؤمنان در اين مورد آورده است
که مي فرمايد:
حسين! اذا کنت في بلدة
غريبا فعاشر بآدابها
يعني: حسين جان! به هنگامي که در شهر وديار بيگانه اي درآمدي با
مردمش بر اساس راه ورسم صحيح آن، معاشرت کن....
تا اينکه مي گويد:
سقي الله قائمنا صاحب |
|
القيامة والناس في دابها |
هو المدرک الثار لي يا حسين |
|
بل لک، فاصبر
لأتعابها
(6) |
... خداوند (قائم) ما، پيشواي آن قيام بي نظير، در واپسين حرکت
تاريخ را، پاداش نيکويي ارزاني دارد، مردم بر شيوه ي عادلانه وراه
ورسم افتخارآفرين او مي گرايند واو نه تنها خونخواه من که دادخواه
مظلوميت تو نيز خواهد بود. از اين رو بر رنج وفشار روزگار، در راه
حق وعدالت شکيبايي پيشه ساز!.
10- ونيز در آخرين لحظات زندگي سراسر نور وافتخار وبه هنگام وصيت
به فرزندش امام حسن عليه السلام از جمله فرمود:
(... حسن جان! آنگاه پيش بيا وبر
پيکر من نماز بگذار وهفت تکبير در نماز من بگو! وبدان که چنين
نمازي به هيچ کس جز من وبزرگمردي که نام بلند آوازه اش (قائم)
و(مهدي) است واز نسل برادرت حسين است ودر واپسين حرکت تاريخ وآخر
الزمان قيام خواهد کرد، روا نيست.(7)
اوست که با ظهور خويش انحرافات
وکحيها، را از دامان حق زدوده وحق را آنگونه که مورد رضاي خداست
برپا خواهد داشت).(8)
لازم به يادآوري است که روايات رسيده از امير مؤمنان عليه السلام
در مورد حضرت مهدي عليه السلام بسيار است، اميد که در بخشهاي آينده
اين کتاب نيز، برخي از آنها را بياوريم.
امام حسن ونويد از حضرت مهدي
امام حسن عليه السلام فرزند گرانمايه ي اميرمؤمنان عليه السلام،
سالار جوانان بهشت، نواده ي بزرگ پيامبر ويکي از پيشيوايان معصوم
وگرانقدري است که از وجود گرانمايه امام مهدي عليه السلام وظهور
حيات بخش ودگرگونساز او، نويد مي دهد.
واگر روايات رسيده از آن گرامي،
بويژه در مورد حضرت مهدي عليه السلام از نظر شمار اندک است،(9)
جاي شگفتي ندارد. نبايد فراموش کرد که دوران خلافت آن بزرگوار که
از شهادت امير مؤمنان عليه السلام آغاز گرديد وتا شهادت جانسوز
حضرتش ادامه داشت بيش از ده سال نبود وآن هم در جوي مالامال از رنج
واندوه ونگراني وفشار سپري شد وفرصتي براي حرکت فکري وفرهنگي مورد
نظر پيش نيامد. (معاويه) فرزند آن زن جگر خواره، بر کرسي قدرت تکيه
زد وشرايط واوضاع جاري،او را در جنگ پايان ناپذير وخشونت بار وکور
وبي هدفش بر ضد خاندان پيامبر، ياري کرد. او در بيت المال مسلمانان
را، غاصبانه گشود وبوسيله آن وجدانها را خريد ومزدوران را به خدمت
استبداد گرفت، تا از سويي با روايات دروغين وساختگي، نام نيک وبلند
آوازه خاندان وحي ورسالت را لکه دار ووجاهت ومعنويت آنان را درهم
شکسته وطهارت وقداستشان را، آلوده سازند. واز دگر سو با سر هم کردن
احاديث ساختگي براي (شجره ملعونه)، فضيلت بتراشند تا بدينوسيله
جامه پاکي وشرافت بر اندام پليد امويان بپوشانند وخاندان وحي
ورسالت را از صحنه زندگي جامعه ها وهدايت عصرها ونسلها، براي هميشه
کنار زنند.
وبراستي که در همه ادوار تاريخ، (زر وسيم) در زشت جلوه دادن
واقعيتها، تحريف حقايق ونشر وپخش نارواها، نقش فوق العاده اي داشته
است، بويژه که با قدرت ظالمانه وخشونت بار نيز همدوش وهمراه باشد.
بدينسان مکتب اهل بيت وپيروان آنان در سخت ترين فشار وسرکوب
وناامني ونگراني، روزگار مي گذراندند وگردبادهاي سياست، افکار
وآرزوها را در هم مي نورديدند.
حضرت مجتبي عليه السلام در شرايط عجيب ومشکلات سهمگين ورنج ومصائب
بسيار مي زيست با اين وصف چگونه زمان مناسبي براي نشر حقايق وبيان
واقعيات مي يافت؟
وکجا امکانات بدو فرصت مي داد تا از امور عظيمي که تنها دلهاي آرام
آنها را مي پذيرد وتنها افکار وانديشه هاي سالم با آنها انسجام مي
يابد سخن گويد؟
اما با وجودي که در آن مقطع از تاريخ در مردم گرايش به شنيدن حديث
وضبط آن نبود وهيچ اهتمامي به فراگرفتن دانش از سر چشمه پاک
وگواراي آن به چشم نمي خورد، با اين وصف امام مجتبي عليه السلام
نويد وستايش از دوازدهمين امام نور عليه السلام، حضرت مهدي عليه
السلام را وانگذاشت وبه هنگامي که از سختي شرايط سخن مي گفت با
بهره وري شايسته از فرصت فرمود:
(... أما علمتم أنه ما منا أحد
الا ويقع في عنقه بيعة لطاغية زمانه الا القائم الذي يصلي روح الله
عيسي بن مريم، خلفه فان الله عزوجل يخفي ولادته ويغيب شخصه لئلا
يکون لاحد في عنقه بيعة اذا خرج ذاک التاسع من ولد اخي الحسين، ابن
سيدة الاماء، يطيل الله عمره في غيبة، ثم يظهره بقدرته في صورة شاب
ابن دون اربعين سنة، ذلک ليعلم أن الله علي کل شي ء قدير).(10)
يعني: مردم! آيا نمي دانستيد که هر کدام از ما خاندان وحي ورسالت
تحت سيطره وحاکميت طاغوت زمانش زندگي مي کند وبناچار فشار ستم بر
او تحميل مي گردد جز (قائم) ما، همو که روح خدا، عيصسي بن مريم، به
امامت او نماز مي گذارد، چرا که خداوند ولادت او را مخفي وشخصيت او
را نهان مي دارد تا هنگامي که به دستور او ظهور کند، بيعت
قدرتمداري را به گردن نداشته وتحت حاکميت ظالمي زندگي نکند.
او نهمين امام معصوم، از نسل برادرم حسين است وفرزند بهترين زنان،
خداوند در پشت پرده غيبت عمر او را به بلنداي آفتاب طولاني مي سازد
وآنگاه به قدرت خويش او را در چهره جواني، کمتر از چهل سال ظاهر مي
سازد تا همگان بدانند که خداوند بر هر کاري تواناست.
امام حسين ونويد از حضرت مهدي
سرور آزادگان حضرت امام حسين،
عليه السلام نيز در همان شرايط سخت ودردناکي زيست که برادر
گرانمايه اش حضرت مجتبي عليه السلام قرار داشت، بلکه مي توان به
اطمينان گفت که فشار استبداد وارتجاع روزگار، در دوران امامت آن
حضرت به حق وعدالت وطرفداران آن شکننده تر بود.(11)
آن حضرت پس از برادرش حدود ده سال زندگي کرد ودر آن مدت کوتاه،
رنجها شدت يافت وبلاها بيشتر شد وفشار به طول انجاميد وبا همه
اينها امام حسين عليه السلام فرصت را از دست نداد، بلکه با بهره
وري از فرصت به ستايش وتمجيد از مصلح بزرگ جهاني حضرت مهدي عليه
السلام پرداخت واز وجود گرانمايه وظهور ونقش شکوهبارش به مردم،
بشارتها ونويدها داد؛ براي نمونه:
1- آن حضرت به عبدالله بن عمر فرمود:
(لو لم يبق من الدنيا الا يوم
واحد لطول الله عزوجل ذلک اليوم حتي يخرج رجل من ولدي يملأها عدلا
وقسطا کما ملئت جورا وظلما، کذلک سمعت رسول الله صلي الله عليه
واله وسلم يقول).(12)
يعني: اگر از عمر اين جهان تنها يک روز باقي مانده باشد خداوند آن
روز را طولاني مي سازد تا مردي از فرزندان من ظهور کند وجهان را
همانگونه که از ظلم وجور لبريز گشته است از عدالت وقسط مالامال
سازد. اين واقعيت را من به همين صورت گفتم که از پيامبر خدا صلي
الله عليه واله وسلم شنيده ام.
2- وبه يکي از مردان قبيله پر آوازه (همدان) فرمود:
(قائم هذه الامة هو التاسع من
ولدي وهو صاحب الغيبة وهو الذي يقسم ميراثه وهو حي).(13)
يعني: (قائم) اين امت نهمين فرزند
از نسل من است. او غيبتي طولاني خواهد داشت وهموست که در همان حال
که زنده است، اموال او را ظالمان به عنوان ميراث ناروا مي برند.(14)
3- ونيز از آن حضرت آورده اند که فرمود:
(لو قام المهدي لأنکره الناس،
لأنه يرجع اليهم شابا وهم يحسبونه شيخا کبيرا).(15)
يعني: اگر مهدي عليه السلام ظهور کند وبراي اصلاح جهان بپا خيزد
مردم او را انکار مي کنند ونمي شناسند زيرا مي پندارند که او پير
وکهنسال است در صورتي که آن حضرت در اوج جواني ظهور مي کند.
4- ونيز آورده اند که فرمود:
(منا اثنا عشر مهديا، أولهم
أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب وآخرهم التاسع من ولي، وهو الامام
القائم بالحق، يحيي الله به الأرض بعد موتها ويظهر به دين الحق علي
الدين کله ولو کره المشرکون. له غيبة يرتد فيها أقوام ويثبت فيها
علي الدين آخرون، فيؤذون ويقال لهم:
متي هذا الوعد؟ ان کنتم صادقين).(16)
يعني: ما خاندان پيامبر دوازده نفر به عنوان مهدي خواهيم داشت که
نخستين آنان علي وآخرينشان امام از نسل من است.
و اوست که بحق وبراي حق، قيام مي کند وخداوند بوسيله او زمين را پس
از آنکه مرده است زنده مي سازد ودين حق را بر همه عقايد ومذاهب، گر
چه شرک گرايان را ناخوش آيد، پيروزي کامل مي بخشد.
او غيبتي طولاني خواهد داشت وبه
دليل آن، گروهي از مردم راه انحراف وارتداد در پيش مي گيرند وگروهي
در دين وآيين توحيدي خويش وايمان به دوازدهمين امام نور، ثابت قدم
واستوار مي مانند وبخاطر اين استواري در عقيده، اذيت وآزارها را
تحمل مي کنند وبه تمسخر، به آنان گفته مي شود: (متي
هذا الوعد؟ ان کنتم صادقين).(17)
اگر راست مي گوييد اين وعده (ونويد ظهور)کي خواهد بود؟
اما بدانيد که شکيباي بر اذيتها وآزارها در عصر غمبار غيبت آن
حضرت، بسان مجاهدي است که پيشاروي پيامبر با شمشيرش در حال جهاد
وپيکار با کفر وارتجاع است.
5- ونيز آورده است که مردي به نام (عيسي بن خشاب) از آن حضرت
پرسيد:
(أنت صاحب هذا الأمر؟)
قال: (لا... ولکن صاحب الأمر
الطريد الشريد، الموتور بأبيه، المکي بعمه يضع سيفه علي عائقة
ثمانية أشهر).(18)
يعني: پرسيد: (سرورم آيا شما صاحب الامر هستيد؟)
فرمود: (نه!... اما صاحب الامر، آن بزرگمرد در نهان است که دور از
نظر است. او انتقام گيرنده ي خون پاک وبناحق ريخته پدر وهم کنيه
عموي گرانقدرش اباجعفر است؛ براي اصلاح جهان (وبرانداختن فتنه ها
وتباهيها) هشت ماه شمشير بر دوش خواهد بود.
نويد چهارمين امام نور از حضرت مهدي
از نويد دهندگان به وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام چهارمين
امام نور، حضرت سيد الساجدين عليه السلام است.
بسيار وشايسته ي تعمق وآگاهي است که آن حضرت، در شرايط وروزگار
مرگبار وظالمانه، به اين اصل عقيدتي اشاره فرموده که قلم از بيان
آن ناتوان است.
آن حضرت هم زمان با حادثه خونبار کربلا مي زيست وروز عاشورا پدر
گرانمايه، بستگان وشاخ وبرگها وميوه هاي آن درخت پاک وتناور را در
يک روز در راه خدا واهداف بلند الهي، از دست داد وامواج غمها
ومصائب بزرگ وفاجعه بار، يکي پس از ديگري -در ظرف چند ساعت - بر او
باريدن کرد وسه بار حکم اعدام آن پيشواي فرزانه از سوي استبداد
وارتجاع اموي صادر شد:
بار اول: در کربلا، پس از شهادت
پدرش حسين عليه السلام.(19)
بار دوم: در کوفه، در مجلس شوم
(عبيدالله).(20)
بار سوم: در کاخ بيداد دمشق(21)
به دستور سردمدار خون آشام اموي، (يزيد).
وآنجا کار شقاوت به جايي رسيد که به دستور يزيد، قبري در محوطه
بزرگ کاخ حفر کردند تا پس از اجراي حکم ظالمانه اعدام، پيکر مطهرش
را در آنجا، بخاک سپارند... اما خداي بزرگ، آن وجود گرانمايه را از
شرارت آن پليدان حفظ کرد ونقشه هاي تبهکارانه آنان را نقش بر آب
نمود واو را از مرگ نجات داد.
روز جمعه اي از آن روزهاي دردآور حضرت سجاد عليه السلام در شام
بود، سردمدار پليد اموي، يزيد، بعنوان امام جمعه به مسجد جامع دمشق
آمد وچون خود فاقد دين وفرهنگ وناتوان از اندرز وارشاد امتش بود به
سخنوري مزدور، دستور داد تا خطبه هاي نماز جمعه را بجاي او ايراد
کند، اما محور بحث وچهار چوب خطبه ها را براي او مقرر کرد.
به او دستور داد به عنوان خطبه هاي نماز جمعه، اموي زادگان پليد
ودر صدر آنان معاويه ويزيد را مورد ستايش قرار دهد وبرايشان باراني
از فضيلتهاي دروغين وساختگي بباراند ومتقابلا خاندان پيامبر صلي
الله عليه واله وسلم را با انواع دروغ سازيها وتهمتها با بيشرمانه
ترين شيوه، به بدي ياد کند. ودريغ ودرد که آن سخنور فرومايه ومزدور
خواسته ونقشه يزيد را به اجرا درآورد وحضرت سجاد عليه السلام نيز
به اجبار در مسجد حاضر بود وآن ياوه ها ودروغها را مي شنيد.
درست در اين شرايط دردناک بود که آن حضرت شجاعانه بپا خاست وجو
سکوت واختناق يزيد را درهم شکست وبه گونه اي که طنين نداي تکان
دهنده وجو شهامتمندانه اش گوشها را پر وانبوه نمازگزاران مسجد اموي
را بسوي خود متوجه سازد، چون شيري خشمگين بر سر آن سخنور مزدور
خروشيد که:
(ويلک أيها الخاطب! اشتريت مرضاة المخلوق بسخط الخالق؟..).
يعني: هان اي خطيب! واي بر تو... واي....
خشنودي ورضايت خاطر مخلوقي حقير وناچيز را به خشم وناخشنودي
آفريدگار بزرگ هستي خريدي؟...! شعله هاي سوزان آتش پرشراره ي دوزخ،
جايگاه توست. وآنگاه که همه ي چشمها به او دوخته شد ونفسها براي
شنيدن سخنان او درگلوها بند آمد از يزيد اجازه خواست تا بر فراز
منبر رود وآن مردک پليد وفرومايه، پس از بهانه تراشيهاي بسيار،
بخاطر اصرار مردم اجازه داد.
حضرت زين العابدين عليه السلام بر فراز منبر رفت وپس از مقدمه اي
فشرده در اندرز وارشاد مردم، همه را به خود متوجه ساخت ودلها،
قلبها، افکار وعواطف مجلس را تسخير کرد وآنگاه با فرزانگي وشهامت
بسيار فرمود:
(أيها الناس! اعطينا ستا وفضلنا
بسبع، اعطينا العلم والحلم والسماحة والفصاحة والشجاعة والمحبة في
قلوب المؤمنين وفضلنا بأن منا النبي المختار ومنا الصديق ومنا
الطيار ومنا أسد الله وأسد رسوله ومنا سبطي هذه الامة ومنا مهدي
هذه الامة..).(22)
يعني: هان اي مردم! خدا به ما شش ويژگي ارزاني داشته وبا شش امتياز
ما را بر همگان فضيلت وبرتري بخشيده است:
خدا، به ما نعمت گرانبهاي دانش، بردباري، سخاوت، فصاحت وشجاعت
عنايت فرمود وبذر مهر ومحبت ما را بر دلها وقلبهاي باايمان افشانده
است.
ونيز ما را با شش ويژگي به ديگر انسانها برتري وفضيلت بخشيده است،
آن شش امتياز اين است که:
پيامبر برگزيده خدا از ماست وصديق امت امير مؤمنان، جعفر طيار،
حمزه شير خدا وپيامبر، دو نواده ي گرانمايه پيامبر حسن وحسين عليه
السلام وديگري (مهدي) آل محمد صلي الله عليه واله وسلم از ما
خاندان وحي ورسالت است.
2- ونيز از آن حضرت است که فرمود:
(القائم منا تخفي ولادته علي
الناس حتي يقولوا: لم يولد بعد، ليخرج حين يخرج وليس لأحد في عنقه
بيعة).(23)
يعني: (قائم) از ماست. ولادت او بر مردم مخفي مي ماند به گونه اي
که مردم مي گويند: او هنوز بدنيا نيامده است تا بدينگونه ظهور کند
وبه هنگامه ظهور، بيعت هيچ کسي را برعهده نداشته باشد.
پاورقى:
(1)
ينابيع المودة، ص 467 ومعجم احاديث المهدي، ج 5، ص 91.
(2)
منتخب الاثر، ص 147، بحارالانوار، ج 57، ص 212 ومعجم
احاديث المهدي عليه السلام، ج 3، ص 54.
(3)
منتخب الاثر وينابيع المودة به نقل از مروج الذهب، ج 1،ص
32 وتذکرة الخواص، ص 128.
(4)
عقد الدرر، ص 52 ومعجم احاديث المهدي عليه السلام، ج 3،ص
35 از منابع متعدد خاصه وعامه.
(6)
بحارالانوار، ج 44، ص 267، منتخب الاثر،ص 157 به نقل از
ينابيع المودة، ص 438.
(7)
نماز ميت پنج تکبير دارد واضافه بر آن براي کسي جز افراد
مخصوصي جايز نيست که حضرت در اين روايات، بدان اشاره
فرموده است. (مؤلف رحمه الله).
(8)
اثبات الهداة، ج 3، ص 560 وبحارالانوار، ج 42، ص 215.
(9)
در کتاب گرانقدر معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام با
اينکه کوشش در جمع آوري تمام احاديث پيرامون حضرت ولي عصر
ارواحنا فداه شده، اما مجموع رواياتي که از امام مجتبي
عليه السلام وارد شده از مرز ده عدد تجاوز نمي کند. رجوع
شود به معجم احاديث الاامام المهدي، ج 3، ص 163.
(10)
بحارالانوار، ج 51، ص 132.
(11)
مجموع احاديثي که از امام حسين عليه السلام پيرامون حضرت
مهدي عليه السلام در معجم احاديث الامام المهدي عليه
السلام وارد شده کمتر از ده عدد است. به ج 3، ص 178 مراجعه
شود.
(12)
بحارالانوار، ج 51، ص 133.
(13)
بحارالانوار، ج 51، ص 133.
(14)
همدان، نام قبيله اي در يمن بود ومنظور از به ارث بردن
اموال او در ايام حياتش اشاره به توطئه ساخته وپرداخته
حکومت عباسي وجعفر کذاب است که به دروغ گفتند که: (حضرت
عسکري فرزند ندارد وجعفر وارث اوست وخانه حضرت را مورد
هجوم وغارت قرار دادند)..
(16)
اکمال الدين، ج 1، ص 317.
(17)
سوره يونس ويس، آيه 48 و....
(18)
بحارالانوار، ج 51، ص 120.
(19)
بحارالانوار، ج 45، ص 61.
(20)
بحارالانوار، ج 45، ص 117.
(21)
بحارالانوار، ج 45، ص 168 و200.
(22)
بحارالانوار، ج 45، ص 138.
(23)
اکمال الدين، ج 1، ص 323.