امام مهدى از ولادت تا ظهور

سيد محمد كاظم قزوينى

- ۸ -


براي نمونه به اين آيه شريفه توجه کنيد که مي فرمايد:

(ما تلک بيمينک يا موسي؟!).(1)

وآن چيست که بدست راست تو است اي موسي؟

8- ونيز آورده اند که فرمود:

(القائم من ولدي، اسمه اسمي وکنيته کنيتي وشمائله شمائلي وسنته سنتي، يقيم الناس علي ملتي وشريعتي ويدعوهمم الي کتاب الله عز وجل من أطاعه أطاعني ومن عصاه عصاني ومن انکره في غيبته فقد أنکرني ومن کذبه فقد کذبني ومن صدقه فقد صدقني الي الله أشکوا المکذبين لي في أمره والجاحدين لقولي في شأنه والمضلين لامتي عن طريقته... (وسيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون)).(2)< lang="AR-SA">،(3)

يعني:(قائم) از فرزندان من است. نام او نام من وکنيه او، کنيه من واخلاق او اخلاق من، سيره وبرنامه وروش او، سيره وسنت من است.

او مردم را به راه ورسم من بپا مي دارد وبه کتاب خدا فرا مي خواند. هر کس او را فرمان برد مرا فرمان برده است وهر کس او را نافرماني کند مرا نافرماني نموده است وهر کس او را در دوران غيبتش انکار کند، مرا انکار کرده است وهر کس وجود گرانمايه وآمدن او را دروغ پندارد، بعثت مرا دروغ پنداشته است وهر کس او را گواهي وتصديق نمايد، مرا تصديق کرده است.

من از تکذيب کنندگان خويش در مورد مهدي عليه السلام، وانکار کنندگان سخن خود درباره او وگمراهان، وگمراه گران امتم از راه ورسم او، به بارگاه خدا شکايت مي برم.

وکساني که ستم مي کنند بزودي خواهند دانست که به چه جايگاه ومکاني باز مي گردند.

9- ونيز از (ابن عباس) آورده اند که پيامبر فرمود: (علي بن ابيطالب امام امتي وخليفتي عليهم بعدي ومن ولده القائم المنتظر الذي يملأ عز وجل به الأرض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما. والذي بعثني بالحق بشيرا ان الثابتين علي القول به - في زمان غيبته- -لأعز- -اي أقل وأندر- من الکبريت الأحمر).

فقام اليه جابر بن عبدالله انصاري فقال: (يارسول الله! وللقائم من ولدک غيبة؟)

فقال: (اي ورب (وليمحص الله الذين آمنوا ويمحق الکافرين). يا جابر! أن هذا الأمر من أمر الله وسر من سر الله، مطوي - أي مستور - عن عباده. فاياک والشک في امر الله فهو کفر).(4)

يعني: حضرت فرمودند: (علي بن ابي طالب پيشواي بحق امت وجانشين من در ميان مردم است و(قائم) که زمين را لبريز از عدل وقسط مي سازد همانگونه که به هنگامه ظهورش لبريز از ظلم وجور است، از فرزندان او خواهد بود. سوگند بخدايي که مرا بحق ونويدرسان برانگيخت ثابت قدمان به امامت او در روزگار طولاني غيبتش بسيار اندک اند، از کبريت احمر ناياب تر).

در اين ميان جابر بن عبدالله انصاري بپا خاست وپرسيد که، (اي پيامبر خدا! آيا (قائم) که از فرزندان شماست، غيبتي طولاني دارد؟)

پيامبر صلي الله عليه واله وسلم فرمود: (آري به پروردگارم سوگند، آري!) وآنگاه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود که:

(وليمحص الله الذين آمنوا ويمحق الکافرين).(5)

يعني: وتا خداوند ايمان آورندگان را پاک وپاکيزه وکافران را نابود سازد. سپس افزودند: (هان اي جابر! اين کاري شگفت انگيز از کارهاي خدا ورازي از رازهاي اوست که از بندگانش پوشيده است، از اين رو، از ترديد در کار خدا بپرهيز که کفر است.

10- در روايتي طولاني از (ابوسعيد خدري) آورده اند که پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم به دخت گرانمايه اش فاطمه عليه السلام فرمود:

(يا بنية! انا أعطينا -أهل البيت- سبعا لم يعطها أحد قبلنا:

1- نبينا خير الأنبيا وهو أبوک

2- ووصينا خير الاوصيا وهو بعلک

3- وشهيدنا خير الشهداء وهو عم أبيک حمزة.

4- ومنا من له جناحان خضيبان يطير بهما في الجنة وهو ابن عمک جعفر.

5 و6- ومنا سبطا هذه الامة وهما ابناک الحسن والحسين.

7- ومنا - والله الذي لا اله الا هو - مهدي هذه الامة، الذي يصلي خلفه عيسي بن مريم - ثم ضرب بيده علي منک الحسين عليه السلام فقال-: من هذا ثلاثا - اي قال صلي الله عليه واله وسلم (من هذا) ثلاث مرات -).(6)

دخترم! به ما خانواده، هفت نعمت ارزاني گرديد که به هيچ کس ارزاني نگرديد اينها عبارتند از:

1- پيامبر اين امت، بهترين پيامبران است که پدر توست.

2- وصي او بهترين اوصياء است که همسر تو علي عليه السلام است.

3- شهيد ما بهترين شهيدان راه خداست که عموي پدرت (حمزه) است.

4- وآن کسي که به او دو بال خونرنگ داده شد تا بسوي بهشت پر کشد ونيز بوسيله او در بهشت پرواز مي کند از ماست واو پسر عمويت (جعفر طيار) است.

5 و6- ودو نواده ي گرانقدرم حسن وحسين، از ما هستند.

7- وبخدايي که جز او خدايي نيست سوگند که مهدي اين امت از ماست. همو که عيسي بن مريم به امامت او نماز مي گذارد.

آنگاه پيامبر با دست مبارک بر شانه ي حسين عليه السلام زد وسه بار فرمود: (مهدي از نسل اين است، آري! اين).

در کتاب يکي از علماي اهل سنت اين عبارت آمده است که: آن حضرت دست بر شانه حسين عليه السلام نهاد وفرمود:

(من هذا، مهدي هذه الامة).(7)

مهدي اين امت، از نسل اين است.

11- ونيز جابر بن عبدالله انصاري آورده است که پيامبر صلي الله عليه واله وسلم فرمود:

(ينزل عيسي بن مريم عليه السلام، فيقول أميرهم المهدي: تعال! صل بنا).

فيقول: (ألا، ان بعضکم علي بعض امراء تکرمة من الله عزوجل لهذه الامة).(8)

يعني: به هنگامه ي ظهور حضرت مهدي، عيسي بن مريم از آسمانها فرود مي آيد.

فرزندم مهدي عليه السلام که سالار مردم است، به او مي گويد: (بيا وبا ما نماز بگذار!)

آنگاه مي فرمايد: (آگاه باشيد! خداوند بخاطر احترام وگراميداشت اين امت، برخي را پيشواي برخي ديگر قرار داد).

12- حضرت رضا عليه السلام از پدرانش آورده که پيامبر گرامي فرمود:

(من أحب أن يتمسک بديني ويرکب سفينة النجاة بعدي فليقتد بعلي بن أبي طالب وليعاد عدوه وليوال وليه، فانه وصيي وخليفتي علي امتي، في حياتي وبعد وفاتي وهو امام کل مسلم وأمير کل مؤمن بعدي، قوله قولي وأمره أمري ونهيه نهيي وتابعه تابعي وناصره ناصري وخاذله خاذلي).

ثم قال صلي الله عليه واله وسلم: (من فارق عليا بعدي لم يرني ولم أره يوم القيامة ومن خالف عليا حرم الله عليه الجنة وجعل مأواه النار ومن خذل عليا خذله الله يوم يعرض عليه ومن نصر عليا نصره الله يوم يلقاه وولقنه حجته عند المسألة).

ثم قال: (الحسن والحسين اماما امتي بعد أبيهما وسيدا شباب أهل الجنة، امهما سيدة نساء العالمين وأبوهما سيد الوصيين ومن ولد الحسين تسعة أئمة، تاسعهم القائم من ولدي، طاعتهم طاعتي ومعصيتهم معصيتي. الي الله أشکوا المنکرين لفضلهم

والمضيعين لحرمتهم بعدي وکفي بالله وليا وناصرا لعترتي وائمة امتي ومنتقما من الجاحدين حقهم وسيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون).(9)

يعني: هر کس دوست دارد به دين من تمسک جويد وپس از من به کشتي نجات اين امت بنشيند بايد به علي بن ابي طالب اقتداء کند. با دشمنان او دشمني ورزد وبا دوستانش طرح دوستي بريزد. چرا که در زندگي من وپس از سفر من به سراي آخرت، او جانشين من در ميان امت است. او پس از من پيشوا وامام هر مسلمان راستين وسالار وامير هر انسان باايمان است. سخن او سخن من وفرمان او فرمان من وهشدار او هشدار من وپيرو او پيرو من وياور او ياور من است.

آنگاه فرمود: (هر کس پس از من از علي وراه ورسم او جدا گردد واز آن دوري گزيند، نه من او را روز رستاخيز خواهم ديد ونه او مرا وهر کس با علي مخالفت ورزد خدا بهشت را بر او حرام ساخته وآتش دوزخ را، جايگاه او مي سازد. وهر کس دست از ياري او بردارد، خدا در روز حساب او را ياري نخواهد کرد.

و هر کس علي عليه السلام را ياري رساند خداوند او را در روز قيامت ياري مي کند وبه هنگام سؤال وجواب ومحاسبه قيامت دليل وبرهان خويش را بر دل وزبان او مي افکند وبدو تلقين مي کند.

سپس افزود: (حسن وحسين عليه السلام دو امام وپيشواي امت پس از پدرشان علي عليه السلام هستند ودو سالار جوانمردان اهل بهشت.

مادرشان بانوي بانوان جهان است وپدرشان سالار اوصياء.

واز فرزندان حسين امامان نه گانه اي خواهند آمد که نهمين آنان (قائم) از فرزندان من است. فرمانبرداري از آنان، فرمانبرداري من است ونافرمانيشان نافرماني من.

از انکارگران فضايل وبرتري آنان وضايع کنندگان حرمت وعظمت آنان پس از خود به بارگاه خدا شکايت مي برم. وخدا براي دوستي وياري خاندانم وپيشوايان دوازده گانه وبه منظور انتقام گرفتن از انکارگران حقوق آنان، بسنده است.

وستمکاران بزودي خواهند دانست که به چه جايگاه ومکاني باز مي گردند).

13- ونيز آن حضرت در روز غدير در خطبه اش با حضور 120 هزار نفر(10) مسلمان، فرمود:

(... معاشر الناس! النور من الله عزوجل، في مسلوک، ثم في علي، ثم في النسل منه الي القائم المهدي، الذي يأخذ بحق الله وبکل حق هو لنا..).(11)

يعني: هان اي مردم! اين نور (رسالت وولايت) ازجانب خدا در وجود من راه يافت، پس از من، در وجود (علي بن ابي طالب) ونسل سرفراز او تا (قائم)... همو که حق خدا وما را از دشمنان حق وفضيلت مي ستاند....

نکته ها:

1- در روايات سيزده گانه اي که ترسيم شد، بخوبي روشن گرديد که پيامبر گرامي به منظور تأکيد بر اين واقعيت وبخاطر تثبيت اين حقيقت اساسي وعقيدتي، بخدا سوگند ياد مي کند وبارها مي فرمايد: (و الذي بعثني بالحق بشيرا..).

که اين سوگندها به منظور استوار ساختن اين واقعيت است.

2- ونيز آن پيامبر راستگو وامين، به اين هم بسنده نمي کند ومي فرمايد: (اگر از عمر دنيا تنها يک روز باقي باشد...). وبدينوسيله اين واقعيت را مورد تأکيد قرار مي دهد که اين وعده خدا قطعي وشدني است وهيچ ترديدي در آن روا نيست گرچه از عمر جهان يک روز بيشتر باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را طولاني مي سازد وبطور قطع امام مهدي عليه السلام ظهور مي کند.

اين تعبيرها واين سوگندها بيانگر نهايت درجه تأکيد بر اين موضوع حساس وحياتي است که در اين روايات آمده است.

3- ونيز در روايات، از نظرتان گذشت که پيامبر به هنگام سخن گفتن از امام مهدي عليه السلام همواره تأکيد مي کند که (او جهان را از عدالت وقسط لبريز مي سازد پس از آنکه از ستم وبيداد لبريز گردد). اين نيز تأکيد بر همين واقعيت قطعي وترديد ناپذير است که در آينده آن را توضيح خواهيم داد.

4- همراه آمدن دو واژه (ظلم وجور) در روايات که: (ملأت ظلما وجورا) آمده است ممکن است نشانگر اين نکته باشد که بسط وگسترش ستم از سوي توده هاي مردم است ورواج وگسترش (جور) از سوي سردمداران.

وهمراه آمدن دو واژه (قسط) و(عدل) هم بيانگر اين مطلب، که:

تحقق آن شرايط مطلوب پس از ظهور اينگونه است که: (قسط) از کارگزاران، رواج وعالمگير مي گردد و(عدالت) و(قيام به دادگري) از سوي توده هاي مردم تشنه عدالت. که مي فرمايد: (يملأ الارض قسطا وعدلا).

5- در روايت آمده است که (اللون لون عربي والجسم جسم اسرائيلي).

معناي اين جمله اين است که: قامت مبارک آن حضرت بسان مردم اردن ولبنان وفلسطين که از نسل يعقوب بودند، قامتي زيبا ومتعادل وبرافراشته است نه همانند قامت مردم (چين) و(ژاپن) وکشورهاي شرق آسيا، کوتاه قامت يا متوسط.

نويد از امام مهدي در فرهنگهاي حديثي

در مجموعه هاي روايي وفرهنگهاي حديثي شيعه همچون: (کافي)، (بحارالانوار) و... با روايات بي شماري روبرو مي گرديم که از امامان معصوم عليه السلام در موقعيتها ومناسبتهاي گوناگوني در مورد وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام در مورد وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام آمده است.

آنان اين روايات را در بشارت ونويد از آن حضرت بيان کرده اند. واين نشانگر اهميت وبهاء دادن پيشوايان راستين اسلام به اين مطلب وبيانگر حساسيت موضوع مورد بحث، از ديدگاه آنان است.

يک نکته ظريف قبل از روايات

ما در اينجا از علم وآگاهي امام عليه السلام وچگونگي اخبار او از آينده دور ونزديک، سخن نداريم وتنها با طرح يک نکته ظريف ودقيق به مطالعه روايات مورد اشاره مي پردازيم.

نکته مورد نظر اين است که روايات رسيده از پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم در مورد آينده به سه دسته قابل تقسيم است:

1- دسته نخست رواياتي است که در مورد وجود گرانمايه ي حضرت مهدي عليه السلام ومسايل مربوط به اوست که شمار اينها از صدها فراتر است ودر کتابهاي شيعه واهل سنت موجود است.

2- دسته دوم رواياتي است که از آينده نزديک ودور پس از رحلت پيامبر ونيز از تسلط تبهکارانه رژيم سياهکار اموي وعباسي، خبر مي دهد.

3- دسته سوم رواياتي است که از آينده جهان وانسان وواپسين حرکت تاريخي ودگرگوني اوضاع واحوال در آخر الزمان، سخن دارد.

اصل وريشه وسرچشمه اين سه دسته از روايات رسيده از پيامبر صلي الله عليه واله وسلم کجاست؟ وآن حضرت اين رخدادهاي دور ونزديک ووقوع آنها را از چه منشأ ومنبعي گرفته وخبر مي دهد؟ هر پاسخي که براي اين سؤال داده شود، درست همين پاسخ مي تواند پاسخ ما به ريشه وسرچشمه روايات رسيده از امامان معصوم - پيرامون آينده جهان وانسان بطور اعم ودر مورد نويدهاي آنان از وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام بطور اخص - باشد وهيچ بحثي هم در اينجا از علم امام معصوم عليه السلام نداريم.

اگر براستي علم پيامبر برخاسته از وحي الهي است، که بي ترديد از ديدگاه ما چنين است، سرچشمه دانشها وعلوم امامان نور عليه السلام نيز، نياي گرانقدرشان پيامبر وفرشته امين وحي وذات اقدس الهي است واين علم غيب هم نيست چرا که علم غيب در درجه نخست ويژه خداست وبس.

در مورد علم غيب دانشمندان گذشته ومعاصر کتابهاي بسياري نوشته اند وما نيز در جلد اول (شرح نهج البلاغه) ونيز کتاب (فاطمه من المهد الي اللحد) برخي از روايات رسيده در اين مورد را آورده ايم وعصاره بحث، اين است که: سرچشمه دانشها وآگاهيهاي متنوع وگسترده امامان معصوم عليه السلام گوناگون است از آن جمله:

1- برخي از اين علوم ودانشها را از پيامبر گرامي شنيده وآموخته وروايت کرده اند.

2- برخي ديگر در کتاب ويژه علي عليه السلام ومصحف فاطمه عليهاالسلام آمده است.

3- برخي در کتاب خاصي به نام (جفر احمر) آمده است.

4- وبرخي ديگر از آگاهيهاي شگفت امامان نور، از ويژگيهاي امام معصوم وراستين است که بحث در اين مورد نياز به فرصت ومجال ديگري دارد.

اميدوارم خداوند ما را در نگارش کتابي در اين مورد، توفيق ارزاني دارد.

بازگشت به بحث

هنگامي که به مجموعه هاي حديثي که در برگيرنده روايات خاندان پيامبر است مراجعه کنيم با انبوهي از نويدها روبرو مي گرديم که از همه امامان يازده گانه در مورد دوازدهمين امام نور عليه السلام موج مي زند. وبيانگر نهايت درجه اهميت وبها دادن آن بزرگ مردان تاريخ به اين موضوع حساس عقيدتي واسلامي است. اين مطلب بويژه، پس از آگاهي به موقعيتهاي حساس وجايگاهها وشرايط بي نظيري که امامان راستين پيرامون امام مهدي عليه السلام، به آگاهي بخشي پرداخته وآن گرانمايه را با نام ونشان ستوده اند، روشنتر مي گردد وطبيعي هم هست که امامان اهل بيت با وجود شرايط خاص سياسي -اجتماعي باز هم با همه امکان وتا سر حد جهاد وفداکاري، در راه استواري بخشيدن به اين واقعيت اساسي واصل عقيدتي، بکوشند.

و اگر روايات رسيده از آنان از نظر شما ونيز از نظر روشن يا اجمال وسر بسته بودن، متفاوت است جاي شگفتي ندارد، چرا که شرايط حاکم بر زمان آنان مختلف بود وبه برخي فرصت واجازه نمي داد تا اين اصل عقيدتي واجتماعي وديني ار بصورت روشنتر بيان کنند ويا بطور گسترده از آن سخن به ميان آورند. واينک برخي از آن روايات:

اميرمؤمنان ونويد از حضرت مهدي

امام امير مؤمنان عليه السلام دروازه علم ودانش پيامبر وپدر گرانمايه امامان راستين وسالار خاندان پيامبر است.

بيان آن حضرت ميان همه ي مسلمانان شهرت يافته است که مي فرمود:

(علمني رسول الله صلي الله عليه واله وسلم ألف باب من العلم، يفتح لي من کل باب ألف باب).(12)

يعني: پيامبر خدا يک هزار باب از علم ودانش را به من آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده مي شود.

آن حضرت از رخدادهاي فراوان وقضاياي بسياري پيش از رخ دادن آنها، بطور شگفت انگيزي خبر داد: از استيلاء سردسته پليد اموي معاويه بر کشورهاي اسلامي،(13) از شهادت امام حسين عليه السلام در کربلا بيست سال پيش از فاجعه غمبار عاشورا،(14) از سردمداران خودکامه رژيم تبهکار عباسي، از بناي بغداد واز انقراض سلسله عباسي بدست مغول و... خبر داد.

براي نمونه:

1- از آن حضرت آورده اند که فرمود: (بغداد! وتو چه مي داني که بغداد چيست؟ سرزميني است با درختان گز، در آنجا بناها وساختمانهاي پرشکوهي بنياد مي گردد وزرداران وزورمندان در آنجا جاي مي گيرند.

فرزندان (عباس) آنجا را به عنوان پايگاه قدرت ووطن خويش برمي گزينند ومرکز زر وزيور وزينت وتجملات خود قرار مي دهند.

پايگاه عياشي وبدمستي وبازي بني عباس، مرکز بيداد بيدادگران، پايتخت حکومت ترور ووحشت، قرارگاه رهبران وزمامداران فاسق وفاجر ووزيران خيانتکار مي گردد.

وفرزندان (ايران) و(روم) به اين تبهکاران ورژيم بيدادگر آنان خدمت مي کنند. آنان مردم را به هيچ کار شايسته اي فرا نمي خوانند وخود نيز اگر بدان دعوت شوند عمل نمي کنند ونه از هيچ عمل زشت ناپسندي، اجتناب مي ورزند ونه ديگري را از آن باز مي دارند. فساد وتباهي در ميان آنان به گونه اي رواج مي دارد که همجنس بازي رايج مي گردد ومردان به مردان وزنان به زنان بسنده مي کنند ودر اين شرايط فاجعه بار رژيم عباسي است که آن اندوه فراگير وآن گريه وحزن طولاني فرا مي رسد....

واي به حال (بغداد) ومردم آن از تسلط نژاد ترک، آنان مردمي چشم تنگ هستند وچهره هايشان گرد وکوچک است. لباسهايشان حرير وچهره کوسه وبي مو هستند. اينان از همان جا بسوي رژيم عباسي مي تازند که حکومتشان سرچشمه گرفته، رهبر اين گروه مهاجم، صدايش رسا وشجاعت وشهامتش بسيار وهمتش بلند است به هيچ شهري روي نمي آورد جز اينکه آن را فتح مي کند. وپرچمي بر ضد او برافراشته نمي گردد، جز اينکه آن را سرنگون مي سازد.

واي بر کسي که با او دشمني ورزد... وهمينگونه خواهد بود تا بر همه ي قلمرو رژيم (عباسي)سيطره يابد).(15)

من نيازي به شرح اين خطبه نمي بينم بويژه که خود آن، مورد نظر نيست بلکه به عنوان نمونه آمده است، اما در خطبه، نکته ظريفي است که بدان اشاره مي رود وآن اين است که اميرمؤمنان خبر داد که حکومت فرزندان عباس از خراسان طلوع مي کند واز همانجا هم افول وغروب مي نمايد.

وشگفت اين است که بعدها روشن شد که رژيم بني عباس از خراسان وبه دست (ابومسلم خراساني) آغاز گرديد واساس آن، از آنجا تأسيس شد وهجوم وحمله مغول نيز از همانجا شروع شد وهمه چيز را با خاک يکسان کرد وخاکستر آن را به باد داد.

اميرمؤمنان عليه السلام ده سال پيش از وقوع، در اين مورد، فرمود:

(يأتي من حيث بدأ ملکهم).

يعني: آفت وعامل انحطاط وسقوط بني عباس، از همان نقطه طلوعشان خواهد آمد.

و تاريخ گواه است که همه ي پيش بيني ها وپيشگويي هاي دقيق آن حضرت همانگونه که فرموده بود به تحقق پيوست. بغداد همانگونه بنياد گرديد وهمانگونه شد که به وصف آمده بود. ومغول نيز از سوي خراسان آمدند ودر بلاد اسلامي همانگونه که گفته شد عمل کردند که (ابن ابي الحديد) شرح آن را آورده است.

کوتاه سخن اينکه: اميرمؤمنان عليه السلام از رويدادهاي بسيار وفاجعه هاي متعددي خبر داده است که بيشتر آنها به وقوع پيوسته است.(16)

از جمله اخبار آن حضرت از آينده جهان وانسان، خبر از امام مهدي عليه السلام است که در بخش تفسير آيات پيرامون وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام آورديم. واينک به برخي ديگر از روايات از آن حضرت توجه کنيد:

1- حضرت جواد عليه السلام از پدران گرانقدرش عليه السلام آورده است که امير مؤمنان فرمود:

(للقائم منا غيبة أمدها طويل کأني بالشيعة يجولون جولان النعم في غيبته يطلبون المرعي فلا يجدونه.

ألا، فمن ثبت منهم علي دينه ولم يقس قلبه لطول أمد امامه فهو معي في درجتي يوم القيامة).

(... أن القائم منا اذا قام لم يکن لأحد في عنقه بيعة فلذلک تخفي ولادته ويغيب شخصه).(17)

يعني: براي (قائم) ما غيبتي بسيار طولاني است ومن شيعيان را مي نگرم که در غيبت او بسان گله بدون شبان سرگردانند، دنبال چراگاهند ونمي يابند.

آگاه باشيد که هر کس از اينان بر دين خويشتن استوار باشد وقلبش بخاطر غيبت طولاني آن حضرت سخت نگردد چنين کسي با من است ودر قيامت در درجه ي من.

آنگاه فرمود: قائم از ماست! هنگامي که ظهور مي کند بيعت هيچ کس را بر عهده ندارد وبه همين جهت، هم ولادت او در نهان انجام گرفت واز نظرها غايب گرديد.

2- ونيز حضرت رضا عليه السلام از پدرانش آورده است که اميرمؤمنان عليه السلام به امام حسين عليه السلام فرمود:

(التاسع من ولدک يا حسين! هو القائم بالحق، المظهر للدين، الباسط للعدل).

قال الحسين عليه السلام: (فقلت: يا اميرالمؤمنين! وان ذلک لکائن؟)

فقال: (اي والذي بعث محمد بالنبوة واصطفاه علي جميع البرية ولکن بعد غيبة وحيرة، لا يثبت فيها علي دينه الا المخلصون المباشرون لروح اليقين، الذين اخذ الله ميثاقهم بولايتنا وکتب في قلوبهم الايمان وأيدهم بروح منه).

يعني: حسين جان! نهمين فرزند تو قائم بحق است وآشکار کننده دين وگسترش دهنده عدالت.

امام حسين عليه السلام مي فرمايد: گفتم: يا اميرالمؤمنين! اين خبر براستي تحقق يافتني است؟)

فرمود: (آري! بخدايي که محمد را فرمان رسالت داد واو را بر همه انسانيت برگزيد، اين کار شدني است، اما پس از غيبت طولاني وسرگرداني ونابساماني بسيار، مردمي که در آن شرايط زندگي مي کنند، جز خالصاني که در اوج يقين هستند وخدا از آنان به ولايت ما پيمان گرفته ودر دلهايشان ايمان را مرقوم داشته وبه روحي از جانب خويش آنان را تأييد فرموده است، جز اينان، کسي بر دين خويش استوار نمي ماند).

3- ونيز مي فرمايد:

(فانظروا أهل بيت نبيکم فلئن لبدوا فالبدوا! وان استنصروکم فانصروهم! فليفرجن الله الفتنة برجل منا أهل البيت. بأبي ابن خيرة الاماء، لايعطيهم الا السيف هرجا هرجا، موضوعا علي عاتقة ثمانية اشهر، حتي تقول قريش: لو کان هذا من ولد فاطمة لرحمنا).

يغريه الله ببني امية - اي يسلطه الله عليهم - حتي يجعلهم حطاما ورفاتا (ملعونين اينما ثقفوا اخذوا وقتلوا تقتيلا، سنة الله في الذين خلوا من قبل ولن تجد لسنة الله تبديلا).(18)،(19)

يعني: به خاندان پيامبرتان بنگريد، اگر بپا خاستند، شما نيز بپا خيزيد واگر ياري طلبيدند آنان را با همه وجود ياري کنيد. خداوند بوسيله مردي گرانمايه از ما اهل بيت پيامبر، فتنه ها وتباهيها را برطرف مي سازد. پدرم، فداي پسر بهترين کنيزان که به سران فتنه ها وتاريکيها وبيدادگريها، جز شمشير، حق را به ارمغان نخواهد آورد وشمشير عدالتش هشت ماه بر دوش اوست وپيکار مي کند تا عوامل فتنه وتباهي را برکند... تا آنجايي که قريش مي گويند: (اگر اين مصلح از فرزندان فاطمه عليه السلام بود به ما ترحم مي کرد. خداوند او را بر رهروان راه بني اميه وبقاياي فکري آنان اقتدار خواهد بخشيد تا آنان را به خاک وخاشاک تبديل سازد، اينان لعنت شدگانند. به هر جا که يافته شوند بايد دستگير گردند وبه سختي کشته شوند.

(اين سنت خداست که در ميان پيشينيان نيز بوده است ودر سنت خدا تغييري نخواهد يافت).

3- ونيز (قندوزي حنفي) از آن حضرت آورده است که: پس از پايان پيکار (نهروان) سخنراني کرد وضمن پيش بيني از رخدادهاي آينده از جمله قيام حضرت مهدي عليه السلام فرمود:

(... ذاک امر الله وهو کائن وقتا مريحا. فيا ابن خيرة الاماء! متي تنتظر؟ أبشر بنصر قريب من رب رحيم. فبأبي وامي عدة قليلة أسماؤهم في الأرض مجهولة..).(20)

يعني: اين فرمان خداست ودر هنگامه ي مناسب خود بطور قطع روي خواهد داد.

هان: اي فرزند بهترين بانوان! تا کي براي دريافت فرمان ظهور از جانب خدا، انتظار خواهي کشيد؟

به پيروزي بزرگ ونزديکي از پروردگار بخشايش مژده ده.

پدر ومادرم فداي آن گروه که از نظر شمار اندک اند ودر شکوه وعظمت بسيار ونامشان در روي زمين ناشناخته.

پاورقى:‌


(1) سوره طه، آيه 17.

(2) سوره شعراء، آيه 227.

(3) بحارالانوار، ج 51، ص 73، اکمال الدين، ج 2، ص 411 واعلام الوري، ص 399.

(4) بحار الانوار، ج 51، ينابيع المودة ص 494، وفرائد السمطين، ص 448.

(5) سوره ي آل عمران، آيه 141.

(6) بحارالانوار، ج 51، ينابيع المودة، ص 494 وفرائد السمطين، ص 448.

(7) البيان، کنجي شافعي، ص 501. به معجم احاديث المهدي عليه السلام، ج 1، ص 147 مراجعه شود.

(8) منتخب الاثر، ص 479 وصحيح مسلم، ج 1، ص 63، چاپ مصر.

(9) اکمال الدين، ص 260.

(10) تذکره ابن جوزي، ص 30 وسيره حلبي، ج 3، ص 257.

(11) احتجاج طبرسي، ج 1، ص 77.

(12) بحارالانوار، ج 26، ص 29 وج 40، ص 151 ، 131 ، 128.

(13) نهج البلاغه، خطبه 56، ص 105 وبحارالانوار، ج 41، ص 317.

(14) به کتاب بحارالانوار، ج 41 ص 313 ،286، و337 مراجعه شود.

(15) سفينة البحار، ج 1، ص 568.

(16) مرحوم مجلسي در بحارالانوار، ج 41، ص 360 - 283 بابي در اين مورد باز کرده و64 روايت از حضرت درباره خبر دادن از آينده آورده است.

(17) اکمال الدين صدوق، ص 303.

(18) سوره احزاب، آيه ي 60 و61.

(19) نهج البلاغه، خطبه 100.

(20) ينابيع المودة، ص 512.