پدران ونياکان سرفراز
نام بلند آوازه ي آن گرانمايه (محمد) وبه (مهدي) شهرت دارد.
او فرزند حضرت امام
حسن عسکري عليه السلام،
فرزند امام هادي
عليه السلام،
فرزند امام جواد
عليه السلام،
فرزند امام رضا
عليه السلام،
فرزند امام کاظم
عليه السلام،
فرزند امام صادق
عليه السلام،
قرزند امام باقر
عليه السلام،
فرزند امام سجاد
عليه السلام،
فرزند امام حسين
عليه السلام،
فرزند امام حسن
عليه السلام،
فرزند امام علي
عليه السلام،
وفرزند دلبند فاطمه
عليهاالسلام دخت گرانمايه ي پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم
است.
وسخن فرزدق چقدر در اينجا زيباست که مي گويد:
(اينان، پدران گرانقدر من هستند، شما نيز اي (جرير)! به هنگامي که
انجمنها ما را گرد آوردند، شخصيتهايي به عظمت پدران من، بدان
انجمنها بياور).
آري! اين نسبت والاي آن حضرت است که علاوه بر اسناد تاريخي، انبوه
روايات
نيز که از نظرتان
خواهد گذشت، اين واقعيت را به صراحت، در چشم انداز حقجويان قرار مي
دهد.
مادر گرامي او
مادرش، بانوي بزرگ،
نيک بخت وپرشکوه وگرانقدري بنام (نرجس) است واو را (صيقل)،
(ريحانه) (سوسن) نيز ناميده اند.
لازم به يادآوري است که تعدد نام واختلاف در اسم، نه تعدد شخصيت را
مي طلبد ونه اختلاف در مورد صاحب آن را.
دخت گرانقدر پيامبر فاطمه عليهاالسلام نيز بخاطر مناسبتها ودلايل
متعدد، نامهاي گوناگوني داشت که برخي از آنها را در کتاب (فاطمه از
ولادت تا شهادت) آورده ايم.
ودر اين کتاب نيز برخي از نامهاي مادر گرامي حضرت مهدي عليه السلام
(نرجس) را نيز خواهيم آورد.
دست خيانت وتحريف در برخي روايات
هر پژوهشگري به رواياتي که از نسب امام عصر عليه السلام سخن مي
گويد، مراجعه کند به روشني در خواهد يافت که امام مهدي عليه السلام
بي هيچ ترديدي فرزند گرامي حضرت امام حسن عسکري عليه السلام است.
با اين وصف شما در برخي از کتابهاي اهل سنت به روايتي برمي خوريد
که دست تحريف وتزوير بسوي آن دراز شده وخيانتکارانه بخاطر زشت وبي
اعتبار جلوه دادن روايت ومنحرف ساختن آن از هدف اصلي خويش که بيان
شخصيت ونسب حضرت مهدي عليه السلام است، يک واژه بيگانه بر آن
افزوده است وبه همين جهت هم اين روايت، ارزش واصالت حقيقي خويش را
از دست داده است.
علاوه بر اين، روايت مورد اشاره، از نظر سند ومتن نيز ضعيف است
ونزد پژوهشگران فاقد ارزش واعتبار. اما شگفت اينجاست که برخي از
بدانديشان صدها روايت صحيح واصيل ومعتبر را در اين مورد رها ساخته
وبه همين روايت فاقد ارزش واعتبار چسبيده اند، چرا که پاسخگوي
تمايلات وخواسته هاي دل بيمار آنان است.
آن روايت اين است:
عن ابي داود، عن زائدة، عن عاصم، عن زر، عن عبدالله، عن النبي صلي
الله عليه واله وسلم انه قال:
(لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد، لطول الله ذلک اليوم، حتي يبعث
الله رجلا مني - او: من اهل بيتي - يوطي ء اسمه اسمي (واسم ابييه
اسمي) يملاء الارض قسطا وعدلا، کما ملئت ظلما وجورا).
اين روايت با چيزي که دست تحريف وخيانت بدان افزوده است، از ديگر
انبوه روايات که پيرامون حضرت مهدي عليه السلام آمده است، از نظر
سند ومتن متفاوت است.
از نظر سند: بدان جهت فاقد ارزش است که روايت بوسيله فردي به نام
(زائده) روايت شده است واو فردي است که دانشمندان علم رجال در
بيوگرافي اش تصريح کرده اند که:
(انه يزيد في الاحاديث).(1)
يعني او در روايات مي افزود وامانت در نقل را رعايت نمي کرد.
اما از نظر متن: بدان دليل فاقد
ارزش است که اين روايت از (زر)، از راههاي فراوان ديگري روايت شده
است ودر هيچ کدام از آن، جمله (و اسم ابيه اسم ابي) وجود ندارد.(2)
واين نشانگر آن است که اين جمله اضافي، ساخته وپرداخته فردي به نام
(زائده) است که پژوهشگران اهل سنت نيز اين واقعيت را دريافته اند
از جمله يکي از آنان در کتاب خويش مي نويسد:
(همه روايات رسيده از پيامبر صلي الله عليه واله وسلم در اين مورد،
فاقد جمله (و اسم ابيه اسم ابي) مي باشد).
آنگاه روايت مورد بحث را از (زائده) مي آورد وپس از آن مي گويد:
(ترمذي اين روايت را نقل نموده است، اما آن جمله راذکر نکرده است).
ودر انبوه روايات حافظان وافراد مورد اعتماد که روايت را آورده
اند، تنها اين عبارت است: (اسمه اسمي).
وآخرين سخن در اين مورد اين است
که امام (احمد بن حنبل) با دقت در درستي کارش در نقل روايات، اين
حديث را در (مسند) خويش در موارد متعددي آورده است وهمه جا تنها
جمله (اسمه اسمي) مي باشد.(3)
علاوه بر آنچه آمد، در همه روايات رسيده از پيامبر در مورد شخصيت
والاي امام مهدي عليه السلام، عبارت کوتاه (واسمه اسم ابي) وجود
ندارد ومسلمانان نيز بر اين مطلب اتفاق نظر دارند که آن حضرت فرزند
حضرت حسن عسکري عليه السلام است.
با اين بيان روايت تحريف شده (زائد) فاقد ارزش واعتبار است واز
ديدگاه علما ودانشمندان، مردود؛ چرا که با انبوه روايات صحيح
ومعتبر، ناسازگار است ونيز بدان دليل که (زائد) عنصري شناخته شده
است که با روايات بازي مي کرد وطبق هواها وخواسته هاي خويش، در
آنها دستکاري مي نمود.
چرا تحريف؟
بازرگانان ودلالان حديث، به منظور تقرب به قطبهاي قدرت ودر طمع به
دست آوردن ثروت وتقويت جبهه باطل وبيداد، رواياتي جهت دار از خود
مي ساختند.
وآنها را به پيامبر صلي الله عليه واله وسلم نسبت مي دادند، چرا که
در برخي روزگاران، ساختن روايات دروغ، پست وشغل مهم وتجارتي پر سود
بود که جعل کنندگان حديث ودروغ پردازان نظير (ابوهريره) و(سمرة بن
جندب) و(مغيرة بن شعبه) ودوستان وهمکاران آنان، بدان وسيله زندگي
مي کردند وبه آلاف والوف وهواهاي دل خويش مي رسيدند ورواوي روايت
مورد بحث، جناب (زائده)، از اين قماش است ودليل بازي با روايات نيز
روشن است.
هدف...
هدف از افزودن جمله کوتاه (و اسم ابيه اسم ابي) به روايت مورد بحث
چه بوده است ودست تحريف، چه منظوري داشته است؟
پاسخ:
پاسخ اين سؤال، يکي از اين دو مي تواند باشد:
1- هدف از اين کار، تأييد (مهدي عباسي) بوده که، نامش (محمد) ونام
پدرش (عبدالله) ولقبش (مهدي).
2- ممکن است هدف، تأييد (محمد بن
عبدالله بن حسن) بوده است که لقبش (نفس زکيه)(4)
بود وبر ضد نظام ستمکار وپر فريب عباسي قيام کرد، همانگونه که
علامه معاصر آيت الله صافي نيز در کتاب خويش(5)
بدان تصريح کرده است.
کوتاه سخن اينکه: روايت (زائده) از ديدگاه دانشمندان حديث فاقد صحت
واعتبار است ودر نهايت ضعف وتزلزل وتوجيه حرف نادرست نيز، کار
نادرست ديگري است.
نامهاي حضرت مهدي
حضرت مهدي عليه السلام نامهاي متعددي دارد که به مناسبتهاي مختلف،
بدان نامها خوانده شده است واز اين شئون شخصيتهاي بزرگ است که
بخاطر صفات وويژگيها وابعاد گوناگون شخصيتشان، نامشان نيز متعدد مي
گردد.
براي نمونه: در قرآن شريف وانجيل براي پيامبر گرامي صلي الله عليه
واله وسلم نامهاي متعددي است، نامهايي چون: (محمد)، (احمد)، (طه)،
(يس)، (بشير)، (نذير) ودر انجيل نيز (فارقليطا) و(برکلوطوس) به
زبان سرياني ويوناني.
و نيز قهرمان جاودانه اسلام، امير مؤمنان عليه السلام نيز نامهاي
متعددي دارد از آن جمله:(علي)، (حيدر)، (مرتضي) و(ايليا) به زبان
سرياني ونامهايي ديگر.
و بانوي بانوان فاطمه عليهاالسلام نيز نامهاي متعددي دارد از آن
جمله: (فاطمه)، (بتول)، (مبارکه)، (محدثه)، (طاهره)، (صديقه) و...
در مورد حضرت مهدي عليه السلام ونام بلند آوازه اش، روايات بسياري
از پيامبر گرامي وامامان نور عليه السلام آمده است که در آنها از
آن اصلاحگر بزرگ عصرها ونسلها به (مهدي)، (حجت)، (قائم)، (منتظر)،
(خلف صالح)، (صاحب الامر)، (سيد)، (الامام الثاني عشر) و... تعبير
شده است وبارها تصريح شده است که نام آن حضرت نام پيامبر است وکنيه
اش (ابوالقاسم).
که ما با ترسيم برخي از روايات به برخي از نامهاي مقدس آن حضرت
اشاره مي کنيم:
مهدي
1- از (ابي سعيد خدري) واو نيز از پيامبر گرامي صلي الله عليه واله
وسلم آورده است که فرمود:
(نام مهدي نام من است).
(اسم المهدي، اسمي).
2- امير مؤمنان عليه السلام فرمود: نام مهدي (محمد) است.
(اسم المهدي، محمد).(6)
وآن گرامي مهدي ناميده شد، چرا که خداوند او را به امور نهاني که
هيچ کس از آنها آگاهي ندارد، هدايت وارشاد مي نمايد، روايت اين
است:
امام باقرعليه السلام فرمود:
(اذا قام مهدينا اهل البت، قسم
بالسويه وعدل في الرعية، من أطاعه فقد اطاع الله ومن عصاه فقد عصي
الله وانما سمي المهدي لانه يهدي الي امر خفي).(7)
يعني هنگامي که مهدي ما خاندان
پيامبر، بپا خيزد ثروتها را بطور برابر تقسيم مي کند ودر جامعه به
عدالت ودادگري رفتار مي کند. هر کس او را فرمان برد خداي را فرمان
برده وهر کس او را نافرماني کند، خداي را نافرماني کرده است واو
مهدي ناميده شده چرا که به امور وشئون نهاني هدايت مي گردد.(8)
قائم
آن حضرت (قائم) ناميده شده است چرا که به بزرگترين قيام اصلاحگرانه
ي تاريخ بشر، دست مي زند. او براي حق خالص که ذره اي باطل در آن
راه نمي يابد، قيام مي کند وبه حق وعدالت بپا مي خيزد. واين چيزي
است که قيام شکوهمند او را از ديگر قيامها ممتاز مي سازد، چرا که
تاريخ بشر، قيامها ونهضتهايي را براي برخي شخصيتها ثبت کرده است
اما قيام ونهضت وانقلاب آنان در هدفها ووسايل، براساس حق وراه
مستقيم نبوده است، اما امام مهدي عليه السلام بر اساس حق خالص
وعدالت راستين وناب بپا مي خيزد وبس.
اين روايت را بنگريد:
(ابو حمزه ثمالي) مي گويد:
سألت الباقر عليه السلام: (يابن رسول الله! ألستم کلکم قائمين
بالحق؟)
قال:(بلي!)
قلت:(فلم سمي القائم قائما؟)
قال: (لما قتل جدي الحسين عليه
السلام ضجت الملائکة الي الله عزوجل بالبکاء والنحيب... ثم کشف
الله عزوجل عن الائمة من ولد الحسين عليه السلام للملائکة، فسرت
الملائکة بذلک، فاذا أحدهم قائم يصلي، فقال عزوجل: بذلک القائم
أنتقم منهم).(9)
از امام باقر عليه السلام پرسيدم: اي پسر پيامبر! آيا همه شما قيام
کننده به حق نيستيد؟.
فرمود: چرا!
گفتم:پس چرا آن حضرت، قائم ناميده شد؟
فرمود: هنگامي که نياي گرانقدرم حسين عليه السلام به شهادت رسيد
فرشتگان به بارگاه خدا ناله وشيون کردند... خداوند امامان نهگانه،
از نسل پاک حسين عليه السلام را، به آنها نماياند وبا ديدن آنها
ملائکه شاد گرديدند وديدند که يکي از آنها به نماز ايستاده است
وخدا با نشان دادن او به فرشتگاتن فرمود: من بوسيله اين (قائم) از
قاتلان حسين عليه السلام انتقام خواهم گرفت).
وامام صادق عليه السلام نيز فرمود:
((سمي (القائم) لقيامه الحق).(10)
يعني: حضرت مهدي عليه السلام (قائم) ناميده شد چرا که قيام شکوهمند
او، به حق وعدالت است وهدفها وشيوه ها ووسايل او در راه رسيدن به
هدف نيز همه وهمه براساس حق است.
منتظر
آن حضرت با اين نام خوانده شده است، چرا که مردم همواره ظهور وقيام
او را انتظار مي برند تا با قيام خويش اين سياره خاکي را از ظلم
وبيداد پاک سازد.
از امام جواد عليه السلام پرسيدند:
(يابن رسول الله! ولم سمي: القائم؟)
قال: (لانه يقوم بعد موت ذکره وارتداد أکثر القائلين بامامته).
فقيل له: (ولم سمي: المنتظر؟)
قال: (لان له غيبة تکثر ايامها
ويطول أمدها، فينتظر خروجه المخلصون وينکره المرتابون..).(11)
يعني: پرسيدند: (چرا حضرت مهدي عليه السلام را (قائم) ناميدند؟)
فرمود:(چون پس از آنکه ياد ونام مقدسش در ميان مردم فراموش شد
وبيشتر معتقدان به امامت او به آفت ارتجاع وارتداد گرفتار آمدند،
بپا مي خيزد.
پرسيدند: (چرا منتظر ناميده شده است؟)
فرمود: (بدان دليل که او غيبت بسيار طولاني خواهد داشت. غيبتي که
دوران آن سخت وطولاني است ومخلصان، انتظار قيام وظهورش را مي کشند
وترديد کنندگان وبدخواهان، وجود گرانمايه وظهور او را براي اصلاح
جهان، انکار مي نمايند.
صاحب الامر
آن گرامي (صاحب الامر) نيز ناميده شده است، چرا که او پيشواي بر
حقي است که خداوند اطاعت او را بر همه بندگان واجب ساخته است؛ از
جمله در قرآن مي فرمايد:
هان اي ايمان آورندگان! خدا وپيامبر وصاحبان امر را اطاعت کنيد.
(يا ايها
الذين آمنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولي الامر منکم).(12)
روايات معتبر وصحيح صراحت دارند که (اولي الامر) در آيه شريفه،
امامان نور واز خاندان پيامبرند که نخستين آنها علي عليه السلام
وآخرينشان حضرت مهدي عليه السلام است.
حجت
آن حضرت (حجت نيز ناميده شده است بدان دليل که (حجت) خدا بر
جهانيان است وخدا بوسيله آن گرامي بر بندگانش اتمام حجت مي کند.
ونيز آن پيشواي بزرگ، نامها ولقبهاي ديگري دارد که نياز به توضيح
وشرح ندارد.
پاورقى:
(1)
معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 1، ص 172 و178
به نقل از بيان شافعي، ص 482.
(2)
جهت اطلاع بيشتر مراجعه شود به: معجم الاحاديث الامام
المهدي عليه السلام، ج 1، ص 168 و178 ومنتخب الاثر، ص 141.
(3)
البيان في اخبار صاحب الزمان، ص 94 و93، چاپ بيروت سال
1399 ه. ورجوع شود به: مسند احمد بن حنبل، ح 1 ص 376.
(4)اين
(نفس زکيه) غير آن است که در آخر الزمان خواهد آمد.
(6)
البرهان في علامات مهدي آخر الزمان، متقي هندي، باب 3،
روايت 8 و9.
(7)
عقد الدرر، باب 3 ص، 40.
(8)
عقد الدرر، باب 3، ص 40.
(9)
بحارالانوار، ج 51، ص 28.
(10)
بحارالانوار، ج 51، ص 30.
(11)
بحارالانوار، ج 51، ص 30.