امام مهدى از ولادت تا ظهور

سيد محمد كاظم قزوينى

- ۳ -


اينک انبوهي از منابع ومدارک مورد اعتماد ومعتبر آنان را -که اين اصل اسلامي مورد قبول امت اسلام- در آنها به صراحت ترسيم شده است مي آوريم:

1- (فرائد السمطين) تأليف شيخ ابراهيم ذهبي جويني شافعي

2- (ينابيع الموده) تأليف شيخ سليمان قندوزي حنفي

3- (مقتل الحسين) تأليف موفق بن احمد خوارزمي حنفي

4- (الصواعق المحرقه) تأليف ابن حجر هيثمي شافعي

5- (نور الابصار) تأليف شبلنجي شافعي

6- (الفصول المهمه) تأليف ابن صباع مالکي

7- (الاربعين) تأليف حافظ ابونعيم اصفهاني

8- (المعجم الکبير) تأليف حافظ ابوالقاسم طبراني

9-(البيان في اخبار صاحب الزمان) تأليف کنجي شافعي

10- (السنن) محمد بن عيسي ترمذي

11- (ارجح المطالب) شيخ عبدالله حنفي

12- (العرف الوردي في اخبار المهدي عليه السلام) جلال الدين سيوطي شافعي

13- (علامات المهدي عليه السلام) جلال الدين سيوطي شافعي

14- (الجامع الصغير) جلال الدين سيوطي

15- (مصابيح السنة) بغوي شافعي

16- (مستدرک الصحيحين) حاکم نيشابوري

17- (الفردوس) شيرويه ديلمي

18- (البرهان في علامات مهدي آخر الزمان) علي متقي حنفي

19- (کنز العمال) علي متقي حنفي

20- (مسند) احمد بن حنبل

21- (سنن) حافظ ابن ماجة قزويني

22- (دلائل النبوة) حافظ ابوبکر بيهقي

23- (تفسير) ابواسحاق ثعلبي

24- (سنن) دار قطني

25- (مسند فاطمة الزهراء) قطني

26- (ذخائر العقبي) محب الدين طبري شافعي

27- (مجمع الزوائد ومنبع القوائد) هيثمي شافعي

28- (الجمع بين الصحاح السته) حميدي

29- (السنن) ابوداود سجستاني

30- (الفتن والملاحم) نعيم بن حماد..

31- (اسعاف الراغبين) ابن صبان حنفي

32- (مقدمه) ابن خلدون

33- (تاريخ بغداد) خطيب بغدادي

34- (فضائل الصحابة)ابوالمظفر سمعاني

35- (کنوز الحقائق) مناوي مصري

36- (جواهر العقدين) سمهودي شافعي

37- (غريب الحديث) ابن قتيبه دينوري

38- (الفتوحات المکيه) محي الدين ابن عربي

39- (الاستيعاب) ابن عبدالبر

40- (المبتداء) کسايي

41- (صحيح بخاري) بخاري

42- (عقد الدرر في اخبار الامام المنتظر) يوسف بن يحيي شافعي

43- (القول المختصر في علامات المهدي المنتظر) ابن حجر هيثمي شافعي

44- (تذکرة الخواص) تأليف سبط ابن جوزي

45- (وفيات الاعيان) ابن خلگان

46- (الائمة الاثنا عشر) ابن طولون دمشقي

47- (مطالب السؤول) محمد بن طلحه حلبي شافعي

48- (الاتحاف يحب الاشراف) عبدالله بن محمد شبراوي شافعي

49- (اليواقيت والجواهر)عبدالوهاب الشعراني

50- (المناقب) ابن مغازلي

51- (شرح نهج البلاغه) ابن ابي الحديد

52- التذکرة) قرطبي اندلسي حنبلي

53- (الکامل) ابن اثير

54- (الاصابة) ابن حجر عسقلاني

اينها برخي منابع ومدارک يا اسناد تاريخي است که دانشمندان ومحدثان اهل سنت انبوه مطالب وحقايق را، در کران تا کران آنها پيرامون شخصيت والاي امام مهدي عليه السلام نگاشته اند.

آيا اين منابع، مصادر، اسناد ومدارک معتبر ومورد اعتماد اهل سنت، شما افراط کاران را بسنده نيست؟

آيا دانشمندان ومحدثين شما که انبوه کتابها را در مورد اين اصل عقيدتي نگاشته وآن همه روايات را دسته بندي کرده اند، همگي از ديدگاه شما دروغ پردازند؟

و آيا اين جمعيت زياد واين گروه بسيار از محدثان ومؤلفان از ديدگاه شما غير قابل اعتمادند؟

اگر چنين است پس منابع، مدارک ومصادر مورد اعتماد شما چيست؟ وشمايان اي تعصب ورزان افراط کار وحق ستيز! به چه کساني اعتماد مي کنيد؟ واز چه کساني انديشه ها وعقايد ديني خويش را دريافت مي داريد؟

اگر براستي اين اصل عقيدتي ومذهبي يک حقيقت ثابت است، همانگونه که دهها مدرک وسند آن را نشانگر است، پس راه ثبوت آن چگونه است؟

آيا توقع داريد، که فرشته وحي بر تک تک شما فرود آيد وبگويد که وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام وامامت آن بزرگوار حق است؟ يا انتظار داريد که وحي وپيام الهي از پروردگار آسمانها پبرامون حضرت مهدي عليه السلام بر شما فرود آيد؟

آيا اين حق ستيزي وحق ناپذيري نيست؟

چرا با حق مي ستيزيد وحق کشي مي کنيد؟ با اين شيوه زشت وظالمانه وعملکرد ناهنجار، بسوي چه کسي تقرب مي جوييد؟

آيا ايمان به خدا با تکذيب وانکار پيامبر سازگار است؟

آيا شمايان در پيشگاه خدا آن روزي که، از آنچه به ناروا گفتيد ونوشتيد، بازخواست گرديد، عذري داريد؟

اين همه تاخت وتاز وبدگويي ودروغ بافي بر ضد اين واقعيت عقيدتي ومعتقدان بدان، براي چيست؟

واين همه اصرار بر انکار اين موضوع ديني، چرا؟

آيا بدان دليل است که اين انديشه مذهبي وعقيده اسلامي با خرد وفطرت وقرآن وشريعت ناسازگار است؟

هرگز!!! هيچ يک از اينها نيست، بلکه خرد وفطرت ومقررات وشريعت با اين واقعيت برخاسته از قرآن وسنت هماهنگ است وبا آن مساعد واين را شما خواننده عزيز بزودي با مطالعه اين کتاب وبحثهاي آن، دريافت خواهي کرد.

مهمترين انگيزه اين حق ناپذيري

به باور نگارنده، مهم ترين سبب اين حق ناپذيري مستمر وهمه اين ايرادها واشکال تراشيها در مورد امام مهدي عليه السلام وغيبت طولاني وعمر شريف او ونيز ترديد افکني ها در انبوه رواياتي که از آن گرامي وظهورش سخن مي گويد، همه وهمه يک چيز است وآن اين است که: آن مهدي نجات بخشي که قرآن وروايات نويدش را به بشريت مي دهد، (علوي نسب) است واز امامان شيعه وبس. اگر امام مهدي عليه السلام (اموي نسب) بود ويا از خاندان اموي ريشه مي گرفت، ديگر اين همه بدگويي، تاخت وتاز، ترديد افکني، ايراد واشکال تراشي پيرامون آن حضرت، از سوي اين افراط کاران وتعصب ورزان نبود.

راستي که اين تاخت وتازهاي زشت وظالمانه بر ضد حضرت مهدي عليه السلام، چقدر شبيه به تاخت وتازها ودروغ بافيهاي يهود ونصاري بر ضد پيامبر گرامي است. بااينکه کتابهاي آسماني آنان نويد بعثت پيامبر را داده ونشانه هاي آن گرامي وبعثت وبرانگيختگي اش را بدانان يادآوري نموده بود ويهوديان ومسيحيان اينها را مي دانستند وبر همه اينها آگاه بودند. راستي که امشب

چقدر به شب گذشته شباهت دارد!

يک واقعيت غمبار

نکته ديگر اينکه: من از ديرباز با مردم بسياري، از پير وجوان روبرو مي شدم که از وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام پرس وجو مي کردند وبراي استواري عقيده ومسلح ومجهز شدن در برابر افراط کاران ومتعصبان کوردل وبه منظور رويارويي با تاخت وتاز وتمسخر آنان، پيرامون اين موضوع عقيدتي گفتگوها مي نمودند. من نيز برخي از کتابهايي را که از آن گرامي مرد عصرها ونسلها، بحث مي کرد تا سر حد توان در اختيارشان قرار مي دادم وآنان از کتابها، بهره علمي وعقيدتي گرفته وعطش سوزان حق طلبي خويش را بدان وسيله، برطرف مي ساختند، در اينجا لازم مي دانم که از فرصت مناسبي که بدست آمده بجا بهره جسته ودرد ورنجي بزرگ را که از ديرباز تاکنون از اين حقيقت دردناک بر سينه دارم وهمچنان مرا رنج داده وقلبم را مي فشارد، پرده بردارم واندوه گران خويشرا به همفکران وهم دينان آشکر سازم وفکر مي کنم اگر در بيان درد، صراحت وتندي باشد مرا خواهند بخشيد وعذرم را خواهند پذيرفت.

آن واقعيت غمبار اين است که: بيشتر دانشمندان شيعه ونويسندگان ومتفکران آنان در برابر مسأله سرنوشت ساز وپر اهميت امام مهدي عليه السلام که يک حقيقت عقيدتي وقرآني است بگونه اي شايسته وبايسته به مسئوليت خويش عمل نکرده ونقش شايسته اي ايفا ننموده وکتابهاي جامع وکاملي که زيبنده مقام والا وترسيم کننده نقش شکوهبار آن حضرت باشد، ننوشته اند.

چرا که کتابهايي که تاکنون بطور مستقل پيرامون شخصيت گرانمايه آن حضرت نگارش يافته ودر دسترس حق جويان وشيفتگان او قرار گرفته است در يک نسبت سنجي با ديگر کتابهاي آنان، يک ده هزارم است واين يعني کوتاهي در انجام وظيفه ورساندن پيام.

به انبوه کتابها ونوشته هاي گوناگون، از جمله کتابهاي مذهبي که هر هفته به بازار سرازير مي گردد بنگريد اگر دقت کنيد خواهيد ديد که نسبت کتابهايي که پيرامون اين مسأله حياتي بحث مي کند ودر مورد آن حضرت ومسايل حساس مربوط به آن نگارش يافته است، نسبت به ديگر کتابها،بسيار ناچيز است، اگر باور نمي کنيد قلم وکاغذ بدست بگيريد ونام آن کتابهايي را که در قرن ما به زبان عربي پيرامون شخصيت گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام نوشته شده است، ثبت کنيد آنگاه در خواهيد يافت که شمار آنها به يک صد عنوان نمي رسد.

بد نيست اين شمار اندک را با هزاران عنوان که تاکنون در موضوعات گوناگون چاپ ومنتشر شده وهر روز هم بر شمار انبوه آنها افزوده مي شود، مقايسه کنيد تا بدينوسيله به کوتاهي ما در انجام مسئوليت خويش در برابر اين مسأله بزرگ عقيدتي وقرآني پي ببريد.

اين قصور وتقصير در حالي است که ما مي دانيم که نوشتن کتابهاي شايسته وبايسته پيرامون آن حضرت ونقش دگرگونساز وجامعه پرداز او، از نوشتن کتاب در مورد شخصيت ونقش ديگر امامان نور، ضروريتر است چرا که جهانيان با وجود اختلاف در عقيده ومذهب، در اين مورد هم عقيده اند که ساير پيشوايان نور، از امير مؤمنان عليه السلام تا پدر گرامي حضرت مهدي عليه السلام هر کدام روزي باولادت خويش جهان را به نور خويش نورباران ساخته وهر يک روزگاراني بامردم زيسته وبه رسالت خويش عمل نموده وسرانجام بسوي معبود شتافته اند، در اين موارد، همگان، ديدگاهي مشترک دارند.

براي نمونه: همه مسلمانان ويهوديان ومسيحيان وکساني که تاريخ اسلام يا عرب را خوانده اند، با نام بلندآوازه وزندگي سراسر افتخار بزرگمردي به نام (علي) فرزند رشيد (ابوطالب) آشنا شده ودر برابر عظمت وشکوه، ايمان وشهامت، اخلاص وعدالت، بشر دوستي وآزادگي او، سر تعظيم وتکريم فرود آورده اند، تنها اختلاف اين است که گروهي او را نخستين جانشين راستين پيامبر شناخته اند وگروهي خليفه چهارم، برخي در شخصيت پر فراز او به آفت غلو وافراط گرفتار آمده اند وخدايش پنداشته اند وکوردلان وخيره سران خوارج نسبت به عظمت معنوي او راه تفريط در پيش گرفته وبدو کينه ورزيده اند. اما در سراسر جهان، کسي نيست که وجود تاريخي آن حضرت را نپذيرد ويا او را افسانه واسطوره پندارد ويا در ولادت وزندگي او ترديد کند ومدعي شود که در تاريخ بشر، قهرمان شکوهمند وبلند آوازه اي به نام (علي) نبوده است.

در مورد ديگر امامان نور نيز جريان همين گونه است.

همگان وجود تاريخي وعظمت علمي وشکوهمند معنوي ونقش سازنده اخلاقي واجتماعي وانساني وفرهنگي آنان راباور دارند گر چه در مقام معنوي وموقعيت والاي آنان، ديدگاهها متفاوت است اما مسأله حساس وسرنوشت ساز امام مهدي عليه السلام وحيات او به دليل شرايط ويژه اي که به فرمان خدا بر زندگي او سايه گسترده است با ساير امامان نور عليه السلام متفاوت است.

بدين جهت است که برخي از مسلمان نماها، آن را خرافه مي پندارند، گاه وجود تاريخ ترديد ناپذير حضرت مهدي عليه السلام را، انکار مي کنند وبا اين گزافه گويي خود، با دهها بلکه صدها روايت معتبر ومسلم وقطعي که در کتابهاي حديثي وتفسيري تدوين يافته است، رويارويي مي کنند وگاه مي گويند: او هنوز ديده به جهان نگشوده است.

گاه بهانه جويي مي کنند که آن حضرت چگونه قرنها زيسته است؟ وبه چه منظور زندگي در پس پرده غيبت را برگزيده است؟ وچه زماني ظهور خواهد کرد؟

واز اين گونه، چراها وترديد افکني ها پيرامون شخصيت شکوهبار آن حضرت....

آمارها

به سخن باز مي گرديم وبنا را بر اين مي گذاريم که کتابهايي که در قرن ما پيرامون شخصيت والاي حضرت مهدي عليه السلام نگارش يافته به يک صد عنوان يا فراتر از آن رسيده باشد، اينک تازه بايد ديد که تيراژ هر کدام چقدر است؟

و متأسفانه مي دانيم که تيراژ يک کتاب از چند هزار تجاوز نمي کند، با اين حساب، اين عدد ناچيز چگونه مي تواند آن خلاء بزرگي راکه بطور طبيعي در جامعه بزرگ اسلامي در اين زمينه حساس وحياتي موجود است، پر کند؟ وآن نياز شديدي را که مسلمانان به اين گونه کتابهاي شايسته وبايسته عقيدتي وديني دارند، برطرف سازد وآن تاخت وتازهاي کينه توزانه وترديد افکني واشکال تراشي بدخواهان را، پاسخ گويد؟

در کنار اين مشکل غمبار، از دردهاي جانکاهي که قلب رامي فشارد اين است که در همين حال ثروت وامکانات فراوان آن حضرت که خداوند با تشريح قانون خمس براي آن گرامي وويژه مقام منبع امامت مقرر داشته وحق شرعي وقانوني اوست ودر دست ثروتمندان است از صدها بلکه هزارها ميليون دينار تجاوز مي کند.

آيا صاحب حقيقي اين ثروت هنگفت وامکانات گسترده، با آن ابعاد عظيم شخصيت وشکوه معنوي، در خور اين نيست که دست کم هر ساله کتابي در شايسته ترين شکل ومحتوا، با بهروه وري از اموالش در مورد او بنويسند وآن را به زبانهاي زنده دنيا بويژه زبانهاي متداول ورايج در جهان اسلام ترجمه ودر تيراژهاي گسترده منتشر سازند تا بدينوسيله پيروان اسلام، آن پيشواي بزرگ الهي را بشناسند وايمان آورندگان به مقام والا وابعاد شخصيت بي مثال او، آگاهي يابند؟

آيا آن حضرت شايسته اين نيست که علما ودانشمندان جهان اسلام دلهاي مردم را بسوي او توجه دهند ورابطه گرم ودوستانه لازم وضروري را، ميان مردم وامام بر حقشان ايجاد نمايند؟

آمارها، نشانگر آن است که آمار جمعيت درجهان عرب فراتر از يک صد وپنجاه ميليون نفر است وشمار مسلمانان بيش از يک ميليارد نفر. مفهوم اين آمار، اين واقعيت است که طبق آماري که از وضعيت ما ارائه شد، براي هر يک چهارم ميليون مسلمان عرب يک کتاب هم براي مطالعه پيرامون شخصيت والاي امام مهدي عليه السلام نمي رسد، تا چه رسد به ديگران....

و کاش که اين کتابها نيز در ميان اهل تحقيق ومطالعه پخش مي شد وبدست حقجويان مي رسيد تا شعاع سودبخش وروشنگريش گسترده تر باشد. اما مشکل اين است که همين اندک عناوين، نيز بوسيله افرادي که از آن بي نيازند در کتابخانه هاي شخصي نگهداري مي شود. تو گويي اين افراد عشقشان گردآوري کتاب وزنداني ساختن آنها در کتابخانه هاي خصوصي است.

اين آمار ناچيز کتاب در مورد اين مسأله حياتي را به ياد داشته باشيد آنگاه به آمار روزنامه ها ومجلات بي شماري که با تيراژهاي سرسام آور دهها هزار ودهها ميليون وفراتر از آن، بطور روزانه وهفتگي وماهانه منتشر مي شود بيانديشيد....

نگارنده اين سطور خود برخي مجلات هفتگي را در برخي کشورهاي اسلامي مي شناسد که در هر هفته سيصد هزار نسخه از آن منتشر مي شود.

مجله (لايف) در هر هفته با تيراژ هشت ميليوني چاپ مي شود ومجله (المختار من ريدرزدايجست) در هر ماه با تيراژي همچون سي وشش ميليون نسخه منتشر مي شود ودر توکيو پايتخت ژاپن، سه روزنامه، روزانه با دوازده ميليون تيراژ منتشر مي شود.

آري! مردم اين گونه مي نويسند وچاپ مي کنند ومنتشر مي سازند، با آگاهي بر اينکه قيمت يک روزنامه يا مجله تنها مربوط به روز انتشار آن است وفرداي آن روز وپس از آن، همان قيمت ناچيز روز نخست را نيز ندارد واز آن به عنوان پاکت اجناس واشياء استفاده شده وآنگاه به سطل زباله ريخته مي شود.

اما کتاب اين گونه نيست. هر کتابي براي خود داراي ارزش علمي وفرهنگي خاصي است که همواره همراه آن است وگاه ارزش يک کتاب از هزاران دينار نيز فراتر مي رود.

به هر حال سخن بسيار است وداستان طولاني وطرح اين مسايل غمبار ومشکلات، جز اينکه مسئوليت سنگين ما را در اين اوراق وصفحات ثبت نمايد ثمره ديگري ندارد. اميد است که خداوند، تصميم صاحبان همت بلند وافراد وانديشه هاي غيرتمند را استوار وکارآ سازد تا اين عقب ماندگي علمي وورشکستگي فکري وفرهنگي را جبران نمايد.

من نيز با اين اميد وآرزو به نگارش وتأليف اين اثر ناچيز برخاستم وبرخي بحثها وموضوعات مربوط به حضرت مهدي عليه السلام را در حالي که با همه وجود به ناتواني خود وکوتاهي در انجام وظيفه در برابر اين مسئوليت سنگين اعتراف دارم، گرد آوردم.

واين عشق وآرزوي من بود که در شمار کساني باشم که در مورد شخصيت والاي آن گرامي، دست به نگارش زده اند. ونيز بدان اميد که اين اثر ناچيز کمترين اداي وظيفه ديني وعقيدتي وخدمتي به فرهنگ وانديشه اسلامي باشد.

و شايد خدا بوسيله اين اثر، برخي از کساني را که کار بر آنان مشتبه وحقايق وواقعيات از آنان مخفي مانده است، سود بخشد. خدا از نيتها آگاه وهدايتگر به راه راست است.(1)

سيد محمد کاظم موسوي قزويني

12 صفر 1397 هجري قمري

سرآغاز

در اين کتاب، بحثهايي که در مورد شخصيت والاي حضرت مهدي عليه السلام خواهد آمد عبارتند از:

1- امام مهدي عليه السلام کيست؟

2- نام ونست آن حضرت

3- قرآن ونويد از حضرت مهدي عليه السلام

4- نويدها در سنت پيامبر صلي الله عليه واله وسلم

5- نويد از آن حضرت در روايات امامان نور عليه السلام

6- آيا حضرت مهدي عليه السلام جهان را به نور وجودش روشن ساخته است؟

7- چگونه از ديدگان نهان گشت؟

8- غيبت کوتاه آن حضرت

9- سفيران چهار گانه يا چهار نائب

10- چه کساني در دوران غيبت کوتاه او به ديدارش نائل شده اند؟

11- غيبت طولاني او

12- چه کساني در غيبت طولاني او به ديدارش نائل شده اند؟

13- چگونه تاکنون زيسته است؟

14- چه زماني ظهور خواهد کرد؟

15- ويژگيهاي حضرت مهدي عليه السلام ونشانه هاي او

16- نشانه هاي ظهور آن حضرت

17- مدعيان دروغين

18- چگونه ظهور مي کند واز کجا آغاز مي نمايد؟

19- پس از ظهور چگونه حکومت خواهد کرد؟

20- چگونه دولتها وقدرتها در برابر او سر فرود خواهند آورد؟

21- زندگي جامعه در عصر طلايي او

22- مدت حکومت عادلانه او

23- چگونه روزگارش به پايان مي رسد؟

24- پس از او چه خواهد شد؟

وبحث هاي ديگري که ضمن اين موضوعات خواهد آمد.

امام مهدي کيست؟

سخن از امام مهدي عليه السلام سخن از يک موضوع عقيدتي ومذهبي بسيار حساس ومهمي است که رابطه تنگاتنگ وگسست ناپذيري با اسلام ومسلمانان دارد، چرا که وجود گرانمايه او يک واقعيت اسلامي واز مهم ترين مسايل ديني واز اساس مکتب وايمان به ارزشهاي معنوي است.

بحث از شخصيت آن حضرت، آنگونه که برخي از نويسندگان منحرف پنداشته اند، بحث از افسانه اي نيست که شيعه آن را به منظور آرامش بخشيدن به روان ناآرام خويش که در رهگذر قرون واعصار تحت فشار ظلم واستبداد بوده است -ساخته باشد وبخاطر مرهم نهادن بر قلب زخم خورده اي که باران مصائب در مسير زمان بر سر آنان باريده است- سر هم کرده باشد.

بحث از امام مهدي عليه السلام آنگونه که برخي فيلسوف نماها گفته اند انديشه اي نيست که به منظور تخفيف دردها وآرامش بخشيدن به رنج وفشاري باشد که از رهگذر حاکميت زمامداران بيدادگر قرون واعصار، در برخي اذهان وافکار جايگزين شده باشد.

ونيز آنگونه که برخي عناصر نادان مدعي دانش وفرهنگ، تصور کرده اند، خرافه اي نيست که آن را، داستان سرايان ساخته وپرداخته وبه اسلام چسبانده باشند ونيز بازيچه تاريخي نيست تا اسباب تمسخر دشمنان بدانديش ودلقک وياوه گو باشد؛ بلکه يک واقعيت اسلامي است که در خور اهميت بخشيدن بسيار وژرف نگري فراوان ارزيابي وروشنگري اساسي است.

مسأله تداوم حيات اسلام وشکوه قرآن است، بحث مهم واصيلي است که قرآن نويدگر آن است وپيامبر در موقعيتهاو مناسبتهاي گوناگون ا زآن سخن به ميان آورده، امامان نور عليه السلام نويد وبشارت آن را نه تنها به شيعيان خود که به تمامي مسلمانان قرون واعصار داده اند وبه دانشمندان، مفسران، محدثان ومورخان نام آور، در رهگذر قرون واعصار، کتابهاي مفصل ومستقلي پيرامون آن نوشته اند.

با اين بيان، موضوع امام مهدي يک موضوع استراتژيک وبسيار مهم ودر نوع خود بي نظير است واز امتيازات بسيار ويژه اي، برخوردار است.

مسأله اي است که پيرامون آن بسيار گفتگو شده ودر آستانه آن، فراوان، برخورد افکار وانديشه ها صورت گرفته وقلم فرساييها شده است. از اين رو، گروهي بدان ايمان آورده وگروهي دچار حيرت گشته وبرخي ديگران را به باد استهزاء گرفته اند.

امام مهدي عليه السلام شخصيت برجسته اي است که درست 1142 سال پيش از نگارش اين کتاب ديده به جهان گشوده وهم اکنون زنده است، بر روي اين سياره خاکي زندگي مي کند وبسان ديگر انسانها، غذا مي خورد وآب مي نوشد وخداي خويش را عاشقانه وخالصانه عبادت مي کند ودر انتظار دريافت فرمان ظهور خويش است.

آن گرامي از ديدگان نهان است. مردم او را نمي بينند ونمي شناسند واو نيز خويشتن را معرفي نمي کند ودر هر نقطه اي از جهان که اراده کند، حضور مي يابد. او بر سراسر جهان تسلط واشراف دارد وبه همه بندگان، شهرها وکشورها احاطه دارد. به اذن خدا هر رخدادي در سراسر جهان رخ دهد مي داند وروزي که نزد خدا مشخص است وبراي ما نامعلوم، از پس پرده غيبت ظاهر مي شود وعلائم ونشانه هاي قطعي پيش از ظهور او پديدار مي گردد.

پس از ظهور، بر سراسر گيتي حکم مي راند ومسيح عليه السلام از آسمان فرود آمده وبه امامت او نماز مي خواند.

همه دولتها وملتها در سراسر جهان، در برابرش خاضع مي گردند ومذاهب واديان سر فرود مي آورند.

اسلام راستيني را که نياي گرانقدرش محمد صلي الله عليه واله وسلم آورد، با خود مي آورد وپياده مي کند....

اينها برخي سر فصلها پيرامون شخصيت آن گرامي وبسان فهرستي براي اين کتاب است.

پاورقى:‌


(1) اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: (هلک في اثنان: محقب غال وعدو قال) نهج البلاغه، قصار شماره 113.