امام مهدى از ولادت تا ظهور

سيد محمد كاظم قزوينى

- ۲ -


منتظران الهام گير

در عصري که ابر سياه ستم وبيداد، بر سر مظلومان ومستضعفان، سايه افکنده وحقوق بيچارگان بوسيله مدعيان دروغين حقوق بشر، مورد تجاوز قرار گرفته وانسانيت انسانها به نام خدمت به انسان، به استهزاء گرفته شده وبا نهضتهاي رهايي بخش اسلامي که مانع بيدادگري آنان بوده، مبارزه نموده ورهروان آزاده مکتب انسان ساز اسلامي را به خاک وخون مي کشند و... منتظران معتقدند که بايد:

با الهام از ابراهيم بت شکن، بتهاي ابر قدرت شرق وغرب را در هم کوبيد وبتخانه هاي جاسوسي بين المللي آنان را ويران ساخت.

با الهام از مبارزه بي امان حضرت موسي، با ستم پيشگاه وستمگران به مبارزه برخاسته وبا سردمداران بيدادگر شرق وغرب، به ستيز پرداخت وآنان را به سزاي اعمال ننگين خود رساند.

با الهام از کوشش بي دريغ حضرت نوح، مظلومان ومستضعفان را در کشتي نجات اهل بيت عصمت وطهارت عليه السلام فرا خوانده وآنان را از غرق شدن در گرداب طوفان سهمگين فساد وبي بند وباري وطغيان وبيدادگري، نجات داده ونفرين هميشه جاويد خود را به هستي زورداران قلدر، وزراندوزان بي قيد وشرط، نثار نمود.

با الهام از نبي رحمت وناجي امت، حضرت رسول اکرم صلي الله عليه واله وسلم آغوش گرم وپر مهر خود را جهت نوازش معتقدان به حاکميت الله گشوده وتمام توان وقدرت خود را براي در هم کوبيدن بساط ستم وجنايت، مهيا ساخت.

با الهام از مکتب سرخين تشيع علوي، فرياد کوبنده خود را بر فرق يهوديان دوران ومنافقان زمان، وارد نموده وبه هستي نکبت بار آنان خاتمه داد.

با الهام از بردباري وپايداري حسني، پرده از روي جنايت جنايت پيشگان عصر، برداشت ومدعيان دروغين صلح جهاني را رسوا نموده وخائنان به شرافت انسانيت را مفتضح ساخت.

با الهام از سرور آزادگان وآموزگار آزادگي وآفريننده بزرگ حماسه آزادي، دانشگاه بزرگ آزادگي وآزادي تأسيس نموده ودر هر زمان عاشورا را آفريد وهمه جا را به کربلا مبدل ساخت وحقيقت غلبه خون بر شمشير را براي جهانيان اثبات نمود وسرکردگان استثمار واستعمار بين المللي ودشمنان آزادي وآزادگي را در سيلاب خونين، غرق کرده وبراي هميشه نام آنان را از قاموس هستي حذف نمود.

اي بهار آزادي

اي کشتي نجات! اينک گرفتاران امواج پر تلاطم درياي فساد وظلم وطغيان در انتظار ظهورت لحظه شماري مي کنند.

اي روزنه اميد! اينک اسيران زنجير استعمار وگرفتاران استبداد، با انتظار روز رهايي از قيد اسارت ظلم، دل خوش کرده وشبهاي ظلماني وتاريک بيداد را به اميد نور عدالت تو سپري مي کنند.

اي چشمه سار جوشان فضيلت! اينک تشنه کامان علم ودانش، در انتظار جرعه اي از اقيانوس بيکران علم تو صف کشيده اند.

اي بهار آزادي! اينک مظلومان وبيچارگان وستمديدگان، چشمان خسته خود را به قطرات بارش ابر عدالت تو دوخته اند.

اي مايه اميد، اي آرزوي دل اوليا، اي آنکه شبهاي تار انبيا به اميد ظهورت رقم خورده!

اي آنکه خشم پر خروش ملکوتيان به ياد انتقامت، فروکش!

واي آنکه قلب پر خون علي عليه السلام را تو مايه تسکين!

اي آنکه پهلوان شکسته زهراي اطهر عليهاالسلام را تو مرحم!

اي آنکه قلب شکسته حسن عليه السلام را تو درمان!

اي آنکه خون پاک شهيدان را تو منتقم!

اي آنکه بازوان به زنجير کشيده اسيران را تو نوازش!

بيا تا شکوفه هاي بهاري به روي زيباي تو لبخند زند.

بيا! تا لاله هاي پر شور گلستان به ياد تو تبسم کند.

بيا! که سبزه زاران بخاطر جمال زيباي تو با طراوت شود.

بيا! که غنچه ها به ياد تو شکوفا گردد.

بيا! که بلبلان براي تو نغمه سر دهند.

آري! بيا که کاخ بيدادگرن به دست تو ويران شود.

بيا! که ستم پيشگان، به شمشير انتقام تو کيفر شوند.

بيا! که پرچم پر افتخار توحيد به دست تواناي تو در سراسر گيتي به اهتزاز درآيد.

بيا! که عدالت، در لواي حکومت تو، بر روي ساکنان اين کره خاکي، سايه افکند.

اي آنکه از موسي برتر!

بيا! که يد بيضاي تو قدرت الهي را از آستين ملکوتيت برون آر وچشم خيره سران عالم را خيره ساز.

بيا! که با نمايان کردن اژدهاي قهر خداوندي تمام جادوي جادوگران قرن را باطل ساز ومدعيان دروغين حقوق بشر را رسوا کن.

بيا! که با فرو ريختن آتش خشم الهي بر سر ابر جنايتکاران، همه ستم پيشگان را در شعله هاي غضب خداوندي را بسوزان وخاکستر آنان را بر باد ده تا مظلومان وبيچارگان وستمديدگان، نفس راحتي کشند.

بيا! که با غرق کردن قافله هاي بيدادگران واستبدادگران در درياي طوفاني سطوت وانتقام پروردگاري، حزب حق ولشگر عدل، مسرور وخندان گردد.

بيا! که شيفتگانت پرونه وار به اطراف شمع وجودت چرخش کنند.

بيا! که با آمدنت، قلب رسول الله صلي الله عليه واله وسلم خوشحال ودل علي عليه السلام شاد وچشم زهرا عليهاالسلام روشن شود.

اين مقدمه را با زمزمه دعاي فرج به پايان مي بريم:

(اللهم انانشکوا اليک فقد نبينا صلواتک عليه وآله وغيبة امامنا وکثرة عدونا وقلة عددنا وشدة الفتن بنا).

خدايا!

از فقدان واز دست دادن پيغمبرمان، واز غيبت وپنهاني اماممان، از کثرت وبسياري دشمنانمان، از کمي واندکي تعداد نفراتمان، از رو آوردن فتنه ها بسويمان، شکوه وشکايت نزد تو مي آوريم.

اي زاده پيغمبر! اي ميوه دل حيدر! اي اميد قلب زهراي اطهر!

ما غفلت کرديم، متوجه نشديم، غافلانه وجاهلانه، تو، آن يوسف عزيز را بدون اينکه حتي ثمن بخسي نصيبمان شود، از دست داديم. واينک در هجران تو، کنعان زندگي ما در خشکسالي سوزان فرو رفته وزندگي بر ما سخت شده، با شرمندگي، دست تمنا به سوي تو گشوده وعرضه مي داريم:

(يا ايها العزيز مسنا واهلنا الضر وجئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکيل وتصدق علينا ان الله يجزي المتصدقين).

اي فاتح بزرگ جهان! اي قلب عالم امکان! اي مظهر رحمت بيکران!

اينک به قلبي پر از سوز وسينه اي مملو از گداز وچشماني سرازير از اشک، فرياد مي نهيم:

اي عزيزتر از هر عزيز! اي گرامي تر از يوسف يعقوب! اگر دلباختگان يوسف با ديدن روي دل آراي او، انگشت بريدند، شيفتگان تو بدون ديدن جمال زيبايت از جان وتن گذشتند ودر آتش فراقت پروانه وار سوختند، شايد که بر قلبهاي سوخته آنان آب وصال ريزي وبا صبح ظهورت شام ظلماني هجران آنان را به روز روشن مبدل سازي.

و در پايان از برادر بسيار گرامي وفاضل فرزانه، جناب آقاي (احمد مسجد جامعي) قائم مقام محترم وزير فرهنگ وارشاد اسلامي ومعاونت فرهنگي وپژوهشي که در راستاي ترجمه، تحقيق ونشر اين کتاب، مساعدت خالصانه خود را مبذول داشتند، کمال تشکر را مي نمايم، باشد که اين عنايت وساير خدمات گرانقدر وتلاش بي وقفه او در نشر آثار وفرهنگ قرآن واهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام دارند، مورد پذيرش حضرت بقية الله الاعظم -عجل الله فرجه -قرار گيرد، ان شاء الله.

وهمچنين از همکاري هاي بي دريغ برارد ارجمند جناب آقاي (حميدي)مشاور اجرايي معاونت فرهنگي وپژوهشي کمال سپاسگزاري بعمل مي آيد.

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام

سيد محمد حسيني

سخني پيرامون مؤلف به قلم مترجم

اين کتاب، اثر ارزشمند ديگري از علامه ي فقيد (آيت الله سيد محمد کاظم قزويني) است همو که نويسنده اي به نام، سخنوري گزيده گوي، خطيبي نکته پرداز، استادي فرزانه، دانشوري پروا پيشه، مبلغي دلسوز، فقيهي بزرگوار، مفسري ارزشمند ومرد ايمان وهجرت وجهاد بود.

مرحوم آيت الله سيد محمد کاظم قزويني به سال 1348 هجري قمري در شهر مقدس کربلا در خانواده علمي وروحاني (قزويني) که از خاندانهاي اصيل وريشه دار آن خطه قهرمان خيز به شمار مي آمد، ديده به جهان گشود.

نسب اين مرد دانش وجهاد وخاندانش به سالار پروا پيشگان وستم ستيزان، امام کاظم عليه السلام مي رسد واز اين خاندان شناخته شده، دانشوران بزرگ، سخنوران انديشمند، شاعران هدفدار ودلسوخته، نويسندگان ومفسران دانشمندان وفقيهان ومجتهدان نامداري قامت برافراشته وهر کدام خدمات ارزنده علمي، فکري، فرهنگي، عقيدتي، اخلاقي، واجتماعي به جهان اسلام نمودند وضمن تلاش در رسانيدن پيام قرآن وپيشوايان نور عليه السلام به مردم، از راه ورسم افتخارآفرين خاندان وحي ورسالت عليه السلام بسان سربازان آگاه وفداکار، پاس داشتند که از جمله آنان مي توان:

(آيت الله العظمي سيد هاشم قزويني)

(آيت الله سيد محمد ابراهيم قزويني)

(آيت الله محمد حسن قزويني)

و(آيت الله سيد محمد کاظم قزويني) را برشمرد.

پيمايش راه کمال

مرحوم آيت الله قزويني در دوران کودکي زير سايه پدر گرانقدرش، مرحوم (آيت الله سيد ابراهيم قزويني) پرورش يافت واز همان آغازين مراحل زندگي با رهنمود پدر، تلاش در راه کسب دانش وآراستگي به ارزشهاي انساني را آغاز کرد. ودر پرتو هوش سرشار وکوشش خستگي ناپذير خويش به پيمايش راه زندگي پرداخت وپله هاي ترقي را يکي پس از ديگري پشت سر نهاد.

علامه قزويني در بهاران زندگي، نعمت وجود پدر ومادر پر مهر خويش را از دست داد واندوه جانکاه فراق دو پشتوانه مهم زندگي اش، قلب جوان وپر مهر او را به سختي فشرد.

خود در تشييع پيکر آنان شرکت جست وبا ياد ونام سالارش حسين عليه السلام وخواندن اشعاري در رساي آن حضرت، کشتي طوفان زده دل را به ساحل شکيبايي وآرامش سوق داد.

او با وجود غروب پدر ومادر، از آسمان زندگي اش وهجوم سختيها وفشار تنگدستي ومحروميت، راه کسب دانش وکمال را که به رهنمود پدر وتحت نظارت او در پيش گرفته بود، رها نساخت بلکه با تلاشي بسيار، به راه خويش ادامه داد وپس از تکميل سطح در حوزه علميه کربلا، سالها در دروس خارج فقه واصول علماي بزرگ آن سامان شرکت جست. وآن گاه خود بسان ستاره درخشاني به نورافشاني پرداخت وعلاوه بر پيام رساني، از راه خطابه ومنبر به تدريس فقه واصول وتفسير پرداخت وشاگردان بسياري بويژه در هنر سخنوري وپيام رساني بدست با کفايت خويش پروراند که گروهي از آنان اينک از سخنوران دانشمند وبنام بشمار مي روند ودر کشورهاي مختلف به پيام رساني وخدمت به فرهنگ قرآن واهل بيت عليه السلام مفتخرند.

مرحوم آيت الله قزويني از چهره هاي موفقي بود که در ابعاد گوناگوني درخشيد

که اينک براي نمونه به برخي اشاره مي رود:

مرد سخن

او خطيب وسخنور دانشمند وتوانايي بود. با اينکه در منبر، آرام ودلنشين سخن مي گفت، قدرت عجيبي در پيام رساني داشت وشنونده را مجذوب سخن خويش مي ساخت.

به هنگام وعظ وخطابه، آگاهي مي بخشيد وآنگاه که ياد ونام حسين عليه السلام را مي برد به گونه اي رويداد غمبار عاشورا را مجسم مي ساخت که شوري بپا مي شد. در همه سخنرانيهايش از قرآن، نهج البلاغه وروايات الهام مي گرفت وبهترين درسها را از برترين کتاب وشايسته ترين انسانها باز مي گفت وچون فردي با اخلاص وبا معنويت بود، سخنانش اثر سازنده اي بجاي مي نهاد ودلها را نرم مي کرد.

چه بسا گنهکاراني که بر اثر سخنان او، راه توبه در پيش گرفتند وچه بسيار گمراهاني که راه درست را برگزيدند. چه گسستگان از حق که دگرباره به حق پيوستند وچه پايمال کنندگان حقوقي که به اداي حقوق ديگران همت گماشتند.

مرد قلم

از نعمتهاي ارجدار خدا به انسان، نعمت قلم ونگارش است. قرآن از اين نعمت گرانبها باشکوه وعظمت ياد مي کند وآن را از موهبتهاي خدا به انسان واز شاهکارهاي آفرينش مي شمارد.

(الذي علم بالقلم).(1)

وبه آن سوگند ياد مي کند:

(ن والقلم ما يسطرون).(2)

وپيامبر اکرم صلي الله عليه واله وسلم، مرکب قلم دانشمندان را از خون شهيدان راستين، برتر وبالاتر ارزيابي مي کند:

(مداد العلماء افضل من دماء الشهداء).(3)

روشن است که منظور از قلم، قلمي است که در دست انسان آگاه، پرواپيشه وآزادمنش باشد ونگهبان ارزشها ودر خدمت حق وفضيلت به چرخش درآيد، نه قلمي که در استخدام ستم وبيداد وبه بزک کردن چهره کريه بيدادگران وفريبکاران به حرکت درآيد.

واز موهبتهاي خدا، به آيت الله قزويني اين بود که مرد قلم بود وقلمش در خدمت فرهنگ قرآن وخاندان وحي ورسالت عليه السلام مي چرخيد که برخي از آثار فکري وقلمي آن بزرگوار عبارتند از:

(سيرة الرسول الأعظم)

(علي عليه السلام من المهد الي اللحد)

(فاطمة الزهرا عليهاالسلام من المهد الي اللحد)

(شرح نهج البلاغه) (در سه جلد)

(فاطمة الزهرا عليها السلام من المهد الي اللحد)

الامام الحسين عليه السلام من المهد الي اللحد)

فاجعه الطف أو مقتل الحسين عليه السلام)

(زينب الکبري من المهد الي اللحد)

(موسوعة الامام الصادق عليه السلام) (در شصت جلد)

(الامام الجواد عليه السلام من المهد الي اللحد)

(الامام الهادي عليه السلام من المهد الي اللحد)

(الامام العسکري عليه السلام من المهد الي اللحد)

(الامام المهدي عليه السلام من المهد الي الظهور) (کتاب حاضر)

(الاسلام الصحيح يتجلي في مذهب أهل البيت عليه السلام)

(الفقه الواضح)

(الاسلام والتعاليم التربويه)

وکتابهاي ارزشمند ديگري که برخي به زبانهاي مختلف ترجمه شده اند.

مرد هجرت

او مرد هجرت بود وبراي رساندن پيام قرآن وخاندان وحي ورسالت به سفرهاي تبليغي مهمي دست زد که ره آوردهاي درخشاني داشت.

او سفرهايي به مراکش، استراليا، مصر، کويت، حجاز، هندوستان، پاکستان،سوريه، لبنان، تايلند وبرخي کشورهاي آفريقايي نمود. وهمه جا هدفش اين بود که پيام قرآن وعترت را به گوشها برساند وچون به دانش وبينش وايمان وعمل، مسلح بود در اين سفرها اثرات سازنده اي از خود به يادگار نهاد که يک نمونه آنها اين بود که:

در مراکش به استناد يک روايت جعلي، داير بر اينکه کشتي حضرت نوح روز عاشورا بر ساحل نشست، توبه حضرت آدم روز عاشورا پذيرفته شد و.. روز عاشورا را به طور رسمي عيد مي گرفتند وصدها مجلس ازدواج به راه مي انداختند وشيريني پخش مي کردند، اما پس از تلاشهاي علمي وفکري وقلمي ايشان، اين سنت سياه اموي، ريشه کن شد وبه جاي آن مجالس وعظ وسوگواري براي سالار شهيدان بر پا گرديد.

مرد ولايت راستين

او شيفته وشيداي خاندان وحي ورسالت عليه السلام بود ودل در گرو عشق آنان داشت. در فراز ونشيبهاي سخت زندگي به آنان متوسل مي جست وبه برکت نام وياد آنان بارها در سخت ترين شرايط، مورد مهر قرار گرفت واز خطرات سهمگيني نجات يافت.

مرد جهاد

او همانگونه که مرد دانش وبينش وايمان بود، مرد جهاد وامر به معروف ونهي از منکر نيز بود. موضع گيريهاي شجاعانه او در برابر استبداد حاکم بر عراق از فراز منبر حسيني، تحسين برانگيز بود.

او بخاطر حق گويي وايستادگي در برابر خودکامگيها، بارها طعم تلخ زندان، اسارت، تبعيد وفشار را چشيد وتا مرز شهادت پيش رفت وآخرين بار به اعدام محکوم گرديد که پس از ماهها زندگي مخفي به ياري خدا از عراق خارج شده واز آنجا به کويت ولبنان وآنگاه به ايران دست به هجرت زد.

و سرانجام پس از عمري تلاش، جهاد وفداکاري در ابعاد گوناگون علمي وديني واجتماعي، در روز سيزدهم جمادي الثاني به سال 1415 هجري قمري جهان را بدرود گفت.(4)

خداوند او وما را با نياکان پاک وسرافرازش عليه السلام محشور بفرمايد.

مقدمه نويسنده دانشمند

بسم الله الرحمن الرحيم

(الحمد لله وصلي الله علي محمد رسول الله وعلي آله المصطفين الاخيار).

خداي بزرگ اراده فرمود که من در خانه اي که نور وروشنايي دانش وتقوا در آن پرتوافکن بود، ديده به جهان گشايم واز همان مراحل خردسالي وکودکي در يک جو سالم ومطلوب وسرشار از صلاح واعتدال، راه زندگي را آغاز کنم.

بر اين اساس بود که از همان نخستين مراحل زندگي بخاطر جو مساعد وشرايط مطلوب خانوادگي، انديشه درست وعقيده صحيح ديني، با همه وجود من درآميخت واين عقيده بسان مسايل ضروري، بي آنکه نيازي به دليل وبرهان بسياري باشد براي من روشن وقطعي گرديد. از جمله آن باورهاي عقيدتي که به تدريج جزئي از وجود وشخصيت من شد، ايمان به وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام بود. من همواره کتابهايي را که از آن گرامي سخن مي گفت مطالعه مي کردم وموضوعات وبحثهايي راکه پيرامون شخصيت والاي او دور مي زد، با جان ودل گوش مي دادم، از اين رو به تدريج دل در گرو مهر او مي نهادم وشور وشوقم به موضوعات وبحثهاي مربوط به آن حضرت، افزون مي گشت.

هنگامي که سرگذشت شخصيتهاي بزرگ علمي ومذهبي را مي خواندم ومي ديدم که توفيق، يار آنان گشته وبه ديدار آن امام پر شکوه مفتخر شده اند چنين احساس مي کردم که درب اميد وآرزو گشوده است وديدار آن حضرت، نه تنها نا ممکن نيست؛ بلکه ممکن وميسر است واين موضوع همواره مرا به خود مشغول مي داشت ودر فکر فرو مي برد، چرا که مطلب، از اهميت بسياري برخوردار بود. امام مهدي عليه السلام که من نام بلند وشکوهبارش را شنيده ودر مورد شخصيت والاي او کتابها مطالعه مي نمودم، شخصيت بزرگي است که نه زمامداران وفرمانروايان، با او قابل مقايسه اند ونه چهره هاي بزرگ علمي واجتماعي وديني جها معاصر ونه ديگران...

او نزديکترين موجود به آفريدگار هستي است وگراميترين آنها در پيشگاه او. آن گرامي، برترين انسان روزگاران خويش است وخداوند، توانايي ارتباط با جهان برتر واحاطه بر جهان آفرينش را به او ارزاني داشته واو را براي روزي بزرگ، ذخيره ساخته است تا به منظور بزرگترين حرکت اصلاحي در راه سازندگي وبرازندگي، وپاکسازي جامعه انساني در کران تا کران اين سياره خاکي، بپا خيزد. پرچم پرافتخار صلح وامنيت را بر بام گيتي برافروزد وشاهکارهايي بزرگ وبي نظير را که با مطالعه اين کتاب با برخي از آنها آشنا خواهيد شد، پديد آورد.

واين گونه روزها وسالها بر من گذشت ومن کتابهاي قديم وجديد را در اين مورد مطالعه مي کردم وبه برخي از آنها مي نگريستم که با شيوه هاي گوناگون بر اين عقيده استوار ديني واين انديشه قرآني واسلامي يورش مي برند وبه گمان خوش آن را ساختگي جلوه داده وانکارش مي نمايند. در شرايطي که من از آن ياوه سرايي ها وتاخت وتازها بر ضد اعتقادات به امام عصر عليه السلام رنج مي بردم، در همان حال از مهاجمين ومنحرفين در شگفت مي شدم که چه انگيزه اي آنان را، به انکار وتکذيب يک واقعيتي ديني وقرآني -که حقانيت آن در ميان تمامي مسلمانان ثابت وخدشه ناپذير است -برانگيخته است.

اگر پيروان خاندان پيامبر صلي الله عليه واله وسلم بر اساس انبوه روايات معتبري که در دست دارند به وجود گرانمايه امام عصر عليه السلام ايمان آورده اند، کتابهاي اهل سنت نيز بيشتر از کتابهاي پيران اهل بيت عليه السلام بدين اصل مسلم عقيدتي، راهگشا است وکتابهاي آنان فراتر از کتابهاي شيعه، بدين اصل عقيدتي واسلامي پرداخته است. وفراتر از آن، اينکه شماري از دانشمندان پيشينيان اهل سنت کتابهايي را پيرامون شخصيت والاي حضرت مهدي عليه السلام وعقيده بدان حضرت به رشته تحرير درآورده اند وآن کتابها را از روايات صحيح وقطعي که در صحاح اهل سنت است -و از نظر سند، آنها را معتبر مي شناسند - لبريز ساخته اند.

پاورقى:‌


(1) سوره علق، آيه 4.

(2) سوره قلم، آيه 1.

(3) نهج الفصاحه، ص 648.

(4) در نگارش بيوگرافي مرحوم آيت الله قزويني از کتاب (آيت الله سيد محمد کاظم قزويني مرد علم واجتهاد) استفاده شده است.