پيشگفتار
(السلام علي معز الأولياء ومذل الأعداء)
سلام ودرود بر خاندان اوصيا، مفخر اوليا، کوکب فروزان آسمان ولايت
وتنها باقيمانده خاندان عصمت عليه السلام که با قيام خود، آخرين
حقله از حلقات مبارزه حق وباطل را به پايان برده وکاخهاي ستم
وکنگره هاي بيداد را براي هميشه در هم کوبيده وآنچه غايت بعثت
انبيا وکوشش اوليا بوده در جامعه تحقق خواهد بخشيد.
(السلام على شمس الظلام وبدر التمام)
سلام ودرود بر خورشيد فروزان امامت که از پس ابر غيبت بر زواياي
قلب شيفتگانش نور اميد مي افشاند وبر مظلومان ومستضعفان، نويد
رهايي مي دهد وبا طوفان قيامش منافقان، حيله گران ودغلبازان را از
صحنه خارج کرده ومدعيان دروغين حقوق بشر را رسوا نموده ومظلومان
وحق از دست دادگان را به حقوق حقه خود، نايل خواهد ساخت.
(السلام على صاحب الصمصام وفلاق الهام).
سلام ودرود بر بزرگ انقلابي تاريخ بشريت که باانقلاب بي نظيرش
بساط، ستم وستمگران را در جهان برچيده وبر حکومتها ونظامهاي باطل
خاتمه داده وبيدادگران وستم پيشگان را براي ابد در زباله دان تاريخ
دفن نموده وپرچم عدالت ورحمت را بر بسيط زمين برافراشته وحکومت عدل
را جايگزين حکومت جور خواهد نمود.
(السلام علي ربيع الانام ونضرة الايام).
سلام ودرود بر بهار انسانها وشکوفايي دورانها، يعني آنکه با ظهورش،
فجر نور شکافته وهمه جا نورباران مي شود. عدل ومساوات همه گير شده
ونابسامانيها در تمام محورهاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و... از ميان
خواهد رفت؛ جهلها وستمها رخت خواهد بست؛ عقلها ودانشها به کمال
خواهد رسيد وزندگيها؛ با طراوت وانسانها با صفا خواهند شد.
(السلام علي المهدي الذي وعد الله عز وجل به الامم).
سلام ودرود بر انبياء واوليايي که از ظهور وقيام وحکومت جهاني او
نويد داده وانتظار قدوم مبارکش را به رهروانشان توصيه نموده اند.
سلام ودرود بر رهروان وشيفتگان ودلباختگان او که حتي يک لحظه از
لحظات زندگي، از ياد او غافل نبوده وبراي رسيدن به وصال دلربايش از
هيچ سعي وکوششي دريغ نمي ورزند وافتخار زيارت او را با سلطنت بر
زمين وزمان مبادله نمي کنند.
آري! وعده خدا حق است وتخلف ناپذير! آن روز فرا خواهد رسيد که چهره
درخشان او، نمايان وبا اشعه طلايي خود ظلمت غم افزاي شب را از بين
خواهد برد وآنان را که در تاريکي فساد وطغيان از هرگونه تحرک،
وامانده وگرفتار طوفان هولناک جرايم، جنايات وامواج خطرناک ظلم
وستم گرديده اند به ساحل نور وعدالت هدايت خواهد کرد.
آري! سيطره حکومت وسلطنت او که مبناي عدل وصلح واقعي مبتني است
تمام شرق وغرب جهان را زير نفوذ خود خواهد گرفت وتمام فاصله هاو
مرزها را نابود خواد کرد وهرگونه اختلاف طبقاتي را محو وتمام
انسانها را: شرقي وغربي، آمريکايي وآفريقايي، آسيايي واروپايي،
سفيد وسياه، سرخ وزرد همه وهمه را زير يک پرچم گرد آورده وپيرو يک
آيين ساخته ودر تمام نقاط عالم بانگ روح افزاي (لا اله الا الله
ومحمد رسول الله وعلي ولي الله) راطنين انداز خواهد نمود ودر ميان
ملل وامم، قانوني غير از قانون مقدس اسلام به رسميت نخواهد شناخت.
اعتقاد به حضرت مهدي عليه السلام وظهور آن منجي بشريت وذخيره الهي
اختصاص به مذهب شيعه ندارد؛ بلکه اعتقاد به حضرت ولي عصر ومصلح
غيبي را در فضاهاي برون از حوزه اعتقادات وفرهنگ تشيع بايد جستجو
کرد؛ زيرا اعتقاد به حضرت مهدي عليه السلام در سرتاسر آفاق زماني
ومکاني اسلام، کتابها وتأليفها، مسجدها ومدرسه ها، ميان مشايخ
واساتيد حديث وعالمان گوناگون اهل سنت، مفسران وعارفان وشاعران،
بصورت مبسوط مطرح است.
همه وهمه در کتابهاي مختلف خويش به ذکر احاديث مربوط به حضرت مهدي
عليه السلام پرداخته وسخناني بس جالب، در شمايل وسيرت، فضائل
ومنقبت، علايم ظهور وکيفيت قيام وچگونگي استقرار وحکومت جهاني او
گفته اند.
بسياري از علماي بزرگ اهل سنت
همانند:ترمذي صاحب (السنن) متوفاي 297، ابوجعفر عقيلي صاحب
(الضعفاء الکبير) متوفاي 322، بيهقي، متوفاي 671، قرطبي، متوفاي
671، ابن کثير، متوفاي 774، ابن حجر عسقلاني، متوفاي 852، سيوطي،
متوفاي 911 و... نيز به صحت ويا به متواتر بودن احاديث مهدي عليه
السلام تصريح نموده اند.(1)
متقي هندي متوفاي 975 مي
نويسد:(علماي مذاهب چهار گانه شافعي، حنفي، مالکي وحنبلي، در صحت
احاديث مهدي عليه السلام اتفاق نظر دارند ومعتقدند که واجب است
تمام مسلمانان بر اين موضوع ايمان بياورند).(2)
بعضي ديگر مانند ابن خلدون مي
گويد: (بين تمام اهل اسلام در طول تاريخ مشهور است که در آخر
الزمان مردي از اهل بيت به نام مهدي قيام خواهد نمود ودين اسلام را
ياري وعدالت را گسترش خواهد داد وتمام مسلمين، از آن متابعت نموده
وبر تمام ممالک اسلامي مستولي خواهد شد).(3)
وهمچنين زبيدي مي نويسد: (مهدي،
نام کسي است که رسول اکرم صلي الله عليه واله وسلم بشارت آمدن آن
را داده است.جعلنا الله من أنصاره).(4)
پس معلوم است که مسئله حضرت مهدي
عليه السلام در قلمرو گسترده فرهنگ اسلامي اهل سنت نيز به نحو
مبسوط، بحث شده ودر اين زمينه، مستقلا يا ضمنا کتابها ومقالات
متعددي به رشته تحرير درآمده ودر معتبرترين کتابهاي اهل سنت مانند:
(الرسالة) از محمد بن ادريس شافعي، رئيس مذهب شافعيه، متوفاي 204،
(مسند) احمد بن حنبل، رئيس مذهب حنابله، متوفاي 241، (صحيح بخاري)
از محمد بن اسماعيل بخاري، متوفاي 256، (صحيح مسلم) از مسلم بن
حجاج، متوفاي 261، (سنن ابن ماجه) ازمحمد بن يزيد بن ماجه قزويني،
متوفاي 275، (سنن ابي داود) از ابوداود سليمان بن اشعث، متوفاي
275، (صحيح ترمذي) از محمد بن عيسي ترمذي متوفاي 279 و... ويژگيهاي
حضرت مهدي عليه السلام وعلايم ظهور وحکومت جهاني واستيلاي آن حضرت
بر عالم، مطرح گرديده است.(5)
موضوع ولادت حضرت مهدي عليه السلام در ميان تاريخ نگاران، نسابگان
وپژوهشگران از ضروريات ومسلمات قطعي تاريخ به شمار مي رود.
فقيه عاليقدر، حضرت آيت الله صافي
در کتاب خويش (منتخب الاثر)(6)
نام 65 نفر، محقق گرامي، فقيه ايماني در کتاب خود (مهدي منتظر در
نهج البلاغه)(7)
نام 102 نفر ومحقق توانا وکاوشگر فرزانه وبرادر صديق ما، جناب ثامر
عميدي نام 128 نفر(8)
از علما وبزرگان اهل سنت را آورده اند که در کتابهاي خود به ولادت
حضرت مهدي عليه السلام تصريح کرده اند. وهمچنين محقق ياد شده نام
79 نفر را ذکر کرده که در دوران طفوليت ويا قبل از آغاز غيبت کبري
وجود مقدس حضرت ولي عصر -ارواحنا فداه- را مشاهده نموده اند.(9)
مهدي در ميان ساير اديان
بايد گفت: عقيده به مهدي ومصلح بزرگ جهاني از حوزه اعتقادات مسلمين
نيز فراتر رفته ودر اديان قديم مانند: آيين زرتشتي، هندي، بودايي،
يهود، مسيحيت و... به عنوان يک اصل مسلم وقطعي مطرح است وهر يک از
انبياي سلف ورهبران مذهبي گذشته به پيروانشان از آمدن مصلح غيبي
وتشکيل دهنده حکومت واحد جهاني بشارت داده وبه مظلومان، ستمديدگان،
مستضعفان وبيچارگان، از سپري شدن فصل چپاولگران بين المللي
وغارتگران حرفه اي وستم پيشگاه بي رحم وفرا رسيدن فصل شکوفايي
عدالت وپياده شدن قانون مقدس الهي در سراسر گيتي نويد داده اند.
در کتاب (اوستا) و(زند) زرتشتيان،(شادکموني) و(ديد) هنديان،
(دادتک) و(پاتيکل) برهماييان ودر کتب مقدس بوداييان، در مزامير
(زبور) منسوب به حضرت داود ودر فصول (تورات) منسوب به حضرت موسي
واسفار (انجيل) منسوب به حضرت عيسي و... سخن از ظهور منجي بشريت
ومصلح کل وبر هم زننده بساط ظلم وستم وتشکيل دهنده حکومت واحد
جهاني مبتني بر پايه هاي عدالت نويد داده شده است. در هر يک از
آيين، اديان، مکاتب، ملل واقوام، از مصلح جهاني با تعبيرهاي متناسب
با فرهنگ خود نام برده وسخن گفته اند.
هر يک به زباني سخن حمد تو گويد |
|
بلبل به غزل خواني وطوطي به ترانه |
در آيين زرتشت از او به نام (سوشيانت) يا (سوشيانس) (نجات دهنده
بزرگ جهان،) در ميان يهوديان به نام (ماشيع) (مهدي بزرگ) ودر آيين
هندي به نام (آواتارا) ودر آيين بودايي به نام (بوداي پنجم) ودر
ميان برهماييان به نام (ويشنو) ودر کتاب شاکموني از کتب مقدس
هنديان به نام (فرزند سيد خلايق دو جهان) ودر کتاب مقدس دادتک
برهماييان به نام (آخرين وصي ممتاطا) (محمد) ودرکتاب پاتيکل به نام
(راهنما) (هادي، مهدي) تعبير نموده اند.
واهالي صربستان در انتظار (مارکو
کراليويچ)، ساکنان جزاير انگلستان در انتظار (ارتور)، ايرانيان
باستان در انتظار (گرزاسپه)، يونانيان در انتظار (کالويبرگ)، اقوام
اسکانديناوي در انتظار (اودين)، اقوام اروپاي مرکزي در انتظار
(بوخص)و اقوام آمريکاي لاتين در انتظار (کوتزلکوتل) وچينيها در
انتظار (کرشنا) بسر مي برند.(10)
بنابراين مسئله اعتقاد به حضرت مهدي عليه السلام ومصلح واقعي
وتشکيل دهنده حکومت واحد جهاني، يک اصل قطعي ومسلم وپذيرفته شده
ميان پيروان تمام اديان ومذاهب وملل بوده است.
درود بر منتظران خورشيد جهان افروز
درود بيکران به منتظراني که به نويد غير قابل تغيير انبيا واوليا،
مبني بر آمدن (مصلح جهاني) اميد دوخته اند.
به منتظراني که براي طلوع فجر حماسه آفرين (خورشيد جهان افروز
موعود امم) در بلنداي قله هاي بيداري، به انتظارنشسته اند.
به منتظراني که در تاريکيهاي استبداد وظلمت بيداد، در انتظار سپيده
نور عدالت، لحظه شماري مي کنند.
به منتظراني که در زير فشار هواي کشنده اختناق، براي وزيدن نسيم
حيات بخش آزادي، دل خوش کرده اند.
به منتظراني که در تيرگيهاي چپاول غارتگران بين المللي، قلبهاي خود
را به فرا رسيدن روز رهايي وپايان دوران استعمار واستثمار، بشارت
داده اند.
به منتظراني که در برابر سيل خروشان فساد وبي بندوباري، همانند
فولاد، مقاومت نموده وخم به ابرو نمي آورند.
انتظار در آيينه روايات
در آيينه روايات واحاديث، کمتر موضوعي همانند (انتظار) مورد عنايت
امامان عليه السلام نور قرار گرفته است.
گاهي از آن به عنوان بهترين عبادت ونيايش خق تعبير گرديده:
رسول گرامي صلي الله عليه واله وسلم فرمودند:
(افضل العبادة، انتظار الفرج).(11)
وگاهي انتظار، بمنزله ي غلطيدن درخون خويش در راه خدا معرفي شده:
حضرت علي عليه السلام فرمودند:
(...المنتظر لأمرنا کالمتشحط بدمه
في سبيل الله).(12)
وگاهي آن هموزن شهادت در رکاب رسول اکرم صلي الله عليه واله وسلم
قرار گرفته:
امام صادق عليه السلام فرمودند:
(من مات منکم منتظر لهذا الامر... کمن استشهد مع رسول الله صلي
الله عليه واله وسلم).(13)
منتظران حقيقي
منتظران حقيقي کساني اند که:انتظار را، خودسازي خويش درمقابل هواها
وخواهشهاي نفساني مي دانند.
منتظراني که انتظار را، بسيج همگاني، براي نهضت جهاني انقلابي بزرگ
تاريخ بشريت تفسير مي کنند.
آنان که انتظار را، مهيا شدن جهت مبارزه با جباران وخونخوران، در
زير پرچم بزرگ پرچمدار عدالت مي دانند.
آنان که انتظار را جز تواضع در برابر حق وخروش دربرابر باطل نمي
دانند.
منتظراني که انتظار را جز تسليم در مقابل عدل وخروش در مقابل
بيداد، نمي دانند.
آنان که انتظار را جز فرياد جاودانه محمد صلي الله عليه واله وسلم
بر عليه مشرکان چپاولگر وشمشير همواره افراشته علي عليه السلام بر
فرق منافقان غارتگر وخون هميشه جوشان حماسه آفرين حسين عليه السلام
در بستر تاريخ، تفسير نمي کنند.
تفسير انتظار
انتظار يعني: چشم به راه (بنيانگذار حکومت جهاني اسلامي) که براي
اولين بار، پرچم پرافتخار اسلام را در سراسر شرق وغرب عالم به
اهتزاز درمي آورد:
(يفتح الله له شرق الارض
وغربها... حتي لايبقي الا دين محمد صلي الله عليه واله وسلم).(14)
و به دوران کفر جهاني وشرک بين المللي خاتمه داده واختلاف بين
مذاهب واديان را پايان مي بخشد:
(ليرفع عن الملل والاديان
الاختلاف).(15)
وبساط طرفداران دروغين مذهب ومکتب الهي را درهم مي پيچيد:
(يرفع الله المذاهب من الارض
فلايبقي الا الدين الخالص).(16)
وبانگ رساي توحيد ونبوت را در سراسر عالم طنين انداز خواهد نمود:
(لايبقي قرية الا نودي فيها
بشهادة أن لا اله الا الله وأن محمدا رسول الله بکرة وعشيا).(17)
انتظار يعني: جشم به راه (مصلح کل) و(مؤسس حکومت عدل الهي)
و(انقلابي بزرگ تاريخ بشريت) که با انقلاب بي نظيرش، بساط ستم
وبيداد را در جهان برچيده وحکومت عدل وداد را جايگزين آن کرده
وسراسر گيتي را از عدل وداد پر خواهد نمود، آن چنان که از ظلم
وبيداد مملو گشته؛ وتمام تشنگان عدالت، با جان ودل اگر چه با سينه
خيز رفتن از روي برفها، بسوي او خواهند شتافت.
(فيملأها قسطا وعدلا کما ملأوها جورا فمن ادرک ذلک منکم فليأتهم
ولو حبوا علي الثلج).
انتظار يعني: چشم به راه طلوع سپيده اميد، شکافتن فجر نور عدالت،
نورباران شدن سراسر گيتي وهمه گير شدن عدل ومساوات در تمام محورها
آنچنان که پرندگان در آشيانه هاي خود ابراز خوشحالي نموده وماهيان
در اندرون درياها اظهار شادماني کنند:
(فعند ذلک يفرح الطيور في اوکارها
والحيتان في بحارها).(18)
انتظار يعني: چشم به راه خورشيد فروزان امامت که با درخشيدن او،
دوران ظلمت غم افزاي ظلم وبيداد پايان پذيرفته وکاخ ستم وستمگري
ويران گشته، ايام دادخواهي مظلومان وبيچارگان فرا رسيده واز
ستمديدگان آن چنان رفع ستم خواهد نمود که اگر حق ديده اي، زير
دندان ستم پيشه اي باشد آن را باز ستاند وبه صاحبش برگرداند:
(يبلغ رد المهدي المظالم حتي ولو
کان تحت ضرس انسان شي ء انتزعه حتي يرده).(19)
انتظار يعني: چشم به راه کوکب تابنده ي ولايت که با نهضت جهاني
خويش، کاخهاي ستم وکنگره هاي بيداد را براي هميشه در هم کوبيده
وجامعه بشري که در زير چکمه هاي ظلم وستم، حيات خود را از دست داده
وبه مرگ ونابودي کشيده شده، با گسترش عدل وداد، جان تازه اي خواهد
گرفت:
(فيحيي الأرض بالعدل بعد موتها
بالظلم).(20)
انتظار يعني: جشم به راه چشمه سار عدالت وجلوه گاه ولايت که با
حاکميت مطلق عدل، ظلم وبيداد براي هميشه از تاريخ بشر محو شده وعدل
وداد آنچنان بال وپرش را بر سر ساکنان زمين مي گسترد که نسلهاي
آينده جز عدل، چيزي نمي شناسند وبه غير از داد، به چيزي عمل نمي
کنند:
(حتي يولد قوم لا يعرفون الا
العدل ولا يعلمون الا به).(21)
انتظار يعني: چشم به راه بنيانگذار حکومت عدل وداد وبر هم زننده
بساط ظلم وبيداد که در سايه شمشير عدالت او تمامي ستمگران جنايتکار
ومنکران طغيانگر ودشمنان تجاوزگر ومخالفان عنادگر، از صفحه گيتي
محو خواهد شد:
(فلا يبقي علي وجه الارض جبار
قاسط ولا جاحد غامط ولا شاني ء مبغض ولا معاند کاشح).(22)
و در عرصه زمين نشاني از ظلم واثري از بدعت به چشم نخواهد خورد:
(حتي لايري اثر من الظلم).(23)
وابر عدالت ودادگري، سايه خود را بر روي ساکنان کره خاکي مي گسترد
که کسي را جرئت تجاوز وستم به حريم ديگري نخواهد بود:
(... ووضع ميزان العدل بين الناس،
فلا يظلم احدا احدا).(24)
انتظار يعني: چشم به راه سمبل فضيلت والگوي کرامت که ثروت خداداي
را به رايگان در اختيار همگان قرار داده وبر مسئولين کشوري ولشگري
بسيار سختگير وبه بينوايان بسيار مهربان است.
(المهدي سمح بالمال شديد على
العمال، رحيم بالمساکين).(25)
انتظار يعني: چشم به راه پديد آورنده تحول بزرگ جهاني که فقر
ونيازمندي را براي هميشه از جوامع بشري ريشه کن کرده وهمگان را در
سايه فضل ورحمت الهي بي نياز خواهد نمود، آن چنان که مردم، کسي را
نمي يابند که هدايا وزکات خود را به وي بپردازند.
(يطلب الرجل من يصله بماله ويأخذ
زکاته فلا يجد احدا تأخذ ذلک استغناء بما عند الناس من فضله).(26)
پاورقى:
(1)
فاضل معاصر، صديق ارجمند، جناب سيد ثامر عميدي در کتاب
گرانسنگ خويش (دفاع عن الکافي) صفحه 345، نام بيش از پنجاه
نفر از علماي مشهور اهل سنت را ذکر نموده که تصريح به صحت
ويا متواتر بودن احاديث حضرت مهدي عليه السلام نموده اند.
وهمچنين مراجعه شود به کتاب پر ارج منتخب الاثر، ص 3.
(2)
البرهان في علامات مهدي آخر الزمان، ص 177، باب 13.
(3)
مقدمه ابن خلدون چاپ بيروت، طبع سال 1408، ص 311.
(4)
تاج العروس ماده هدي.
وحافظ شيخ منصور علي ناصف مي گويد: (در ميان تمام طبقات
علما ودانشمندان مشهور است که: در آينده مردي به نام مهدي،
ظهور خواهد کرد وتمام ممالک اسلامي را تحت سيطره خود
درآورده وموجب بسط عدالت در ميان مردم خواهد شد).
وسپس اضافه مي کند که: (احاديث مهدي را گروهي از نيکان
صحابه نقل کرده وبزرگان محدثين مانند: ابن داود، ترمذي،
ابن ماجه، طبراني، ابويعلي، احمد بن حنبل وحاکم نيشابوري
در تأليفات خود آورده اند.
وتواتر اخبار مهدي، بر همگان روشن است هر کس که کوچکترين
آگاهي وذره اي ايمان واندکي انصاف داشته باشد نمي تواند
اين قضيه را انکار نمايد). **زيرنويس=غاية المأمول، ج5، ص
312، باب 7.
(5)
کتاب منتخب الاثر، ص 3.
(7)
مهدي منتظر در نهج البلاغه، ص 23.
(8)
دفاع عن الکافي، ج،1، ص 569-592.
(10)اديان
ومهدويت، ص 38، خورشيد مغرب، ص 69 واو خواهد آمد، ص 79.
(11)
سنن ترمذي، ج5 ص 565، ح 3571، اکمال الدين، ج2 ص 287 ومعجم
احاديث المهدي عليه السلام، ج 1 ص 268 به نقل از منابع
متعدد شيعه وسني.
گاهي انتظار، همسنگ حضور در خيمه ي حضرت ولي عصر عليه
السلام ومصاحبت با رسول اکرم صلي الله عليه واله وسلم
قلمداد مي شود:
امام صادق عليه السلام فرمودند:
(من مات منکم وهو منتظر لهذا الأمر کمن هو مع القائم في
فسطاطه، ثم سکت هنيئة ثم قال: هو کمن کان مع رسول الله صلي
الله عليه واله وسلم). **زيرنويس=محاسن، ص 173، ح 148
واکمال الدين، ص 338، باب 33، ح 11.
(12)
اکمال الدين، 645، باب 55، ح 6، وبحارالانوار، ج 52،ص 123.
(13)
محاسن، ص 150، باب 38،ح 151.
(14)
بحارالانوار، ج 52، ص 291، منتخب الاثر، ص 470 وينابيع
المودة، ص 493.
(15)
بحارالانوار، ج 53، ص 4.
(16)
الزام الناصب، ص 179، الملاحم والفتن، ص 108 وبشارة
الاسلام، ص 297.
(17)
بحارالانوار، ج 51، ص 60.
(18)
بحار الانوار، ج 52، ص 304.
(20)
منتخب الاثر، ص 478 وبحارالانوار، ج 51، ص 68.
(21)
روزگار رهايي، ص 900 به نقل از بحارالانوار، ج 51، ص 68،
الملاحم والفتن، ص 132 وبشارة الاسلام، ص 19.
(22)
بحارالانوار، ج 52، ص 36.
(23)
الزام الناصب، ص 25 وبحارالانوار ج 51، ص 47.
(24)
بحار الانوار، ج 52، ص 321.
(25)
روزگار رهايي، ص 98 به نقل از الملاحم والفتن، ص 137.
(26)
بحارالانوار، ج 52، والزام الناصب، ص 230.