امام مهدى از ولادت تا ظهور

سيد محمد كاظم قزوينى

- ۵ -


جان سخن در مورد امام مهدي

بنظر مي رسد بهترين شيوه ورود به بحث در مورد امام مهدي عليه السلام، ترسيم رواياتي است که از نياي گرانقدرش پيامبر، گاه به صورت سربسته وگاه مشروح! پيرامون شخصيت والا وپرشکوه او وارد شده است، همانگونه که ديگر نويسندگان نيز بدين صورت وارد بحث شده اند.

در آغاز اين بحث لازم به يادآوري است که در اين رابطه، انبوه رواياتي که در منابع وکتابهاي شيعه است ترسيم نمي گردد، چرا که ايمان، به امامت از نظر آنان از پايه هاي دين ومذهب شناخته شده وفردي که اصل امامت را معتقد بود، ناگزير به امامت حضرت مهدي عليه السلام ايمان دارد وانبوه رواياتي که از اصل امامت وشمار امامان نور سخن دارد، تصريح مي کند که دوازدهمين آنان حضرت مهدي عليه السلام است، از اين رو، ايمان به آن گرامي، از ايمان به اصل امامت، گسست ناپذير از کل! ودوازدهمين آنان، مي باشد.

در منابع اهل سنت

انبوه رواياتي که در منابع وکتابهاي اهل سنت پيرامون امامان دوازده گانه وارد شده است از نظر اجمال وتفصيل گوناگون است.

برخي از آنها تنها از شمار امامان نور، بدون بيان نام ونسب آنان سخن دارد. وبرخي ديگر آنان را با نام ونسب وشمار معرفي مي کند.

برخي سربسته از حضرت مهدي عليه السلام سخن مي گويد.

وبرخي صراحت دارند که آن حضرت، دوازدهمين امام نور است.

با اين بيان، برخي از روايات، روشنگر برخي ديگر است.

سخن درست

سخن حق ودرست در اين مورد اين است که به صراحت يادآوري کنيم که: اين روايات، بسيار زياد وفراتر از حد تواتر است وپيام آنها نيز صريح، روشن وغير قابل خدشه است، بگونه اي که نه نقطه ابهامي باقي مي گذارد ونه راهي براي بهانه جويي وايراد واشکال واگر بخواهيم همه آنها را بياوريم، هم سخن طولاني وخسته کننده مي شود وهم از هدف اصلي کتاب باز مي مانيم، به همين جهت تنها براي نمونه برخي از آنها - با بيان منابع ومصادر، به منظور آسان ساختن کار براي پژوهشگران حقيقت جو- در اينجا ترسيم مي گردد.

نمونه هايي از روايات

الف: دسته اول:

دسته نخست رواياتي است که از امامان نور عليه السلام بطور کلي وسربسته، پيام دارد، براي نمونه:

1- پيامبر گرامي مي فرمود:

(يکون لهذه الامة اثنا عشر خليفة).

يعني: براي اين امت، دوازده امام وپيشوا خواهد بود.

اين روايت را هم، امام (احمد بن حنبل) در مسند خويش از 34 طريق روايت کرده است وهم (مسلم) از علماي مورد قبول اهل سنت در (صحيح) خود آورده است.(1)

ونيز آورده اند که فرمود:

(يکون اثنا عشر أميرا، فقال کلمة لم أسمعها فقال أبي: انه قال: کلهم من قريش).(2)

يعني اين امت دوازده امام خواهد داشت... وهمگي آنان از قريش اند.

اين روايت را منابع ومصادر ذيل آورده اند:

1- (صحيح بخاري)جلد 4، صفحه 146.

2- (صحيح ترمذي) جلد 2، صفحه 35.

3- (مسند امام احمد بن حنبل) جلد 5، صفحه 90.

4- (تيسير الوصول الي جامع الاصول) جلد 2.

5- (منتخب کنز العمال)

6- (تاريخ بغداد) جلد 14، صفحه 353.

7- (تاريخ الخلفاء) صفحه 7.

8- (ينابيع الموده) صفحه 444.

9- (المستدرک علي الصحيحين) جلد 2، صفحه 2501.(3)

در منابع فوق، اين روايت از امام حسن عليه السلام، (عبدالله بن مسعود)، (انس بن مالک)، (عمر) و... روايت شده است ويادآوري مي گردد که نويسندگان اين منابع، همگي از ائمه وعلماي مورد اعتماد اهل سنت هستند.

دسته دوم:

دسته دوم از روايات، برخلاف دسته نخست که سربسته بيانگر اين نکته بود که امامان پس از پيامبر، دوازده نفرند وهمگي از قريش، اين دسته از روايات بطور روشن وگويا به بيان مشخصات امامان دوازده گانه پرداخته وآنان را با نام ونشان معرفي مي کند.

براي نمونه:

1- قال رسول الله: (أنا سيد النبيين وعلي بن أبي طالب سيد الوصيين وان أصياني بعدي اثنا عشر، أولهم علي بن ابي طالب وآخرهم المهدي).(4)

يعني: از پيامبر گرامي آورده اند که فرمود: (من سالار پيامبرانم وعلي سالار جانشينان پيامبران وجانشينان من دوازده نفر مي باشند، نخستين آنها علي عليه السلام فرزند ابي طالب وآخرينشان فرزندم مهدي عليه السلام).

(ان خلفائي واوصيائي وحجج الله علي الخلق بعدي اثنا عشر: أولهم علي وآخرهم ولدي المهدي، فينزل روح الله عيسي بن مريم، فيصلي خلف المهدي وتشرق الارض بنور ربها ويبلغ سلطانه المشرق والمغرب).(5)

يعني: جانشينان من وحجتهاي خدا بر بندگان پس از من، دوازده نفرند. نخستين آنها علي بن ابي طالب است وآخرينشان پسرم مهدي است. (پس از ظهور او) عيسي بن مريم از آسمانها فرود آمده وبه امامت او نماز مي گذارد وزمين وزمان به نور پروردگارش روشن مي گردد وحکومت مهر وعدل او، جهان را از شرق تا غرب زير پوشش مي گيرد.

3- ونيز از ابن عباس آورده اند که گفت: روزي مردي يهودي به نام (نعثل) آمد وبه پيامبر گفت: (اي پيام آور خدا! از انديشه اي که در سينه دارم ودر خاطرم خطور مي کند مي خواهم از شما بپرسم).

پيامبر صلي الله عليه واله وسلم فرمود: (بپرس).

واو پرسيد تا رسيد به اين مطلب که گفت: (فأخبرني عن وصيک من هو؟)

يعني از جانشين خودت آگاهم ساز که او چه کسي است؟

چرا که پيامبري نيامده است جز اينکه جانشيني داشته است وجانشين پيامبر ما حضرت موسي (يوشع بن نون) است که خود موسي عليه السلام او را معرفي کرد.

پيامبر گرامي در پاسخ او فرمود:(ان وصيي علي بن ابي طالب وبعده سبطاي الحسن والحسين تتلوه تسعة ائمة من صلب الحسين).

يعني: حقيقت اين است که جانشين بلافصل من علي بن ابي طالب است وپس از او فرزندانم حسن وحسين به ترتيب وپس از حسين، عليه السلام امامان نهگانه از نسل حسين خواهند بود که از پي هم خواهند آمد.

مرد يهودي گفت: (نام بلند وجاودانه آنان را برايم بيان فرما).

قال: (يا محمد فسمهم لي!)

آن حضرت فرمود: (اذا مضي الحسين فابنه علي، فاذا مضي علي فابنه محمد، فاذا مضي محمد فابنه جعفر، فاذا مضي جعفر فابنه موسي، فاذا مضي موسي، فابنه علي فاذا مضي علي فابنه محمد، فاذا مضي محمد فابنه علي، فاذا مضي علي فابنه الحسن فاذا مضي الحسن فابنه الحجة محمد المهدي، فهؤلاء اثنا عشر).(6)

يعني: پس از شهادت حسين عليه السلام فرزندش علي وپس از او پسرش محمد وپس از او پسرش جعفر وپس از او پسرش موسي وپس از او پسرش علي وپس از او پسرش محمد وپس از او پسرش علي وپس از او پسرش حسن وپس از او فرزندش مهدي، اينان امامان دوازده گانه مردم وجانشينان بحق من مي باشند.

آقت زدگان حق ستيز

اينها نمونه هايي از روايات صحيح وروشن است که نه نقطه ابهامي مي گذارد ونه جاي بهانه جويي وترديد افکني در مسأله امامت وشخصيت والاي حضرت مهدي عليه السلام. مسلمانان نيک انديش وژرف نگري که از نظر انديشه وعمل، بر صراط مستقيم هستند واز نعمت اعتدال بهره ورند از اين روايات درمي يابند که منظور از امامان دوازده گانه، در روايات پيامبر، همان امامان اهل بيت اند ونه ديگران، همانگونه که انبوه روايات بدان تصريح دارد، اما مبتلايان به بيماري عناد وکينه توزي وکساني که راه ورسمشان حق کشي وباطل پروري است نه تنها در برابر حقيقت سر تسليم فرود نمي آورند وشهامت ودرايت حق پذيري ندارند، بلکه در همان حال که دلها وقلبهايشان آن حقيقت را باور داشته وبدان يقين دارد، خود ظالمانه وبرتري طلبانه حقيقت را انکار مي نمايند.

به همين دليل آنان را بسان غريقي خواهي ديد که به هر خس وخاري چنگ انداخته ودر اين نقشه خائنانه اند که انبوه روايات صريح وروشن را از جهت وهدف وظاهر والفاظ خود، باز گردانيده وچنان بلايي بر سرشان بياورند که از تطبيق به امامان اهل بيت بازدارند وبه ديگران تطبيق دهند، با اينکه يقين دارند که شمار دوازده در اين انبوه روايات، نه با سران بيدادگر وپليد اموي مي سازد ونه با فريبکاران سياهکار رژيم عباسي. اما چه بايد کرد که بيماري مرگبار وگمراه کننده تعصب، انسان را به هر جنايت وخيانتي وامي دارد ومبتلاي به اين آفت گمراه کننده، کور وکر مي گردد، نه از دروغ پردازي وتزوير، روي گردان است ونه از فريبکاري ودجال گري.

چرا که تنها بازدارنده حقيقي انسان از انحراف وارتجاع وخيانت، دين صحيح ودينداري ودين باوري درست است، از اين رو هنگامي که آن بازدارنده واقعي برداشته شد، انسان ديگر افسار گسيخته مي شود وزبانش از هر قيد وبند مسئولانه آزاد. آنچه هواي دل اوست انجام مي دهد وبدون ذره اي شرم وحيا آنچه را دلخواه اوست مي گويد. نه در برابر خدا احساس مسئوليت مي کند ونه از سرانجام کار وکيفر خيانت خويش حساب مي برد.

اگر ما بخواهيم اين ديدگاه سخيف وساختگي واين ادعاي بي اساس ومحتوا را، آنگونه که مي بايد، ميان تهي وساختگي بودنش را انعکاس بخشيم، بايد ليست سياه وبلند بالايي از سردمداران جنايتکار وتباه پيشه دو رژيم بيدادگر (اموي) و(عباسي)، تنظيم نماييم. از عناصر پليد وتجاوزکار گرفته تا ملحد، خونريز، بدمست، شرابخوار، شناگر در حوض خمر، اهانت کننده به قرآن، بازدارنده از کارهاي شايسته، مشوق وپيشتاز در زشتيها وپليديها وعناصر شهوت پرست ودر اسارت هواي نفس و...

آري! بايد ليست سياه اينها را بياوريم، چرا که شما به هر کدام از اين سردمداران پليد دست نهي، جز فاسق، فاجر، پرده حيا دريده، برده آزاد شده، وبي اصل ونسب نخواهي يافت. در اين صورت است که کتاب از موضوع اصلي خود خارج وبه پرونده هاي سياه وتيره وتاري، از زندگي ننگبار عناصر ضد اسلام وضد انسانيت که سوگمندانه عنوان خلاف اسلامي را نيز يدک مي کشند، تبديل خواهي شد. براستي آيا اينان، امامان دوازده گانه اي هستند که پيامبر نويد آنان را به بشريت داد؟ بايد هزاران بار گفت: (هرگز) وميليونها مرتبه پاسخ داد: (نه!) هرگز امکان ندارد که پيامبر پاک وپاکيزه پرشکوه ومقدسي چون محمد صلي الله عليه واله وسلم اين پليدان آلوده وزشت کردار را به نمايندگي خويش برگزيند واين جنايتکاران فاسق وبدکار را جانشين خود سازد.

قداست منزلت وعظمت مقام او بسيار فراتر از اين است که عناصر رياکار وآلوده، جانشينان او باشند، چرا که پيامبر گرامي را جز پاکان وپاکيزگان نمي توانند نمايندگي کنند. تنها کساني مي توانند او را نمايندگي کنند که خداوند آنان را به لطف خويش از همه پليديها پاک وآنگونه که خود مي پسندد پاکيزه ساخته باشد....

کساني که پاکتر از آسمان صاف ونسيم لطيف ودل انگيز بهاري اند، بزرگ مرداني که شريف ترينهاي روي زمين اند وشايستگان عصرها ونسلها، کساني که زندگي سراسر افتخار وشکوهشان لبريز از ارزشهاو نورباران از قداستها وفضيلتها بود به گونه اي که بر هيچ عيب جويي در سراسر زندگي آنان، نقطه اي براي چون وچرا بود ونه براي استهزاکنندگان بهانه اي براي تمسخر واشاره و...انسانهاي والايي که نسخه هايي همانند اصل بودند وپيامبر پرشکوه اسلام را در ابعاد گوناگون دانش وحکمت، ورع وتقوا، پارسايي وبندگي خدا وديگر صفات وويژگيهاي برجسته اش، براستي نمايندگي نمودند.

بزرگ مرداني که از سرچشمه دانش پيامبر سيراب گشته واز آب گوارا وزندگي بخش حکمت وبينش او نوشيدند ودر شاهراه هدايت او از پي او گام سپردند. اينانند که سزاواترين مردم به او ونزديکترين وعزيزترين انسانها به پيامبرند. اينان، خاندان پاک واهل گرامي اويند که قرآن در آيات بسياري آنان را ستوده وپيامبر در موارد وموقعيتهاي گوناگوني آنان را به عنوان جانشينان خويش به مردم معرفي کرد... اما با کساني که به جمود فکري وتعصب کور گرفتارند، چه مي توان کرد؟

باکساني که نه به منطق استوار، اعتراف مي کنند ونه دلايل محکم، سودشان مي بخشد ونه براهين قانع کننده را به دليل مرگ وجدان ومسخ شخصيت، مي پذيرند؟ وچنانند که اگر هر نشان حقانيت ومعجزه اي بياوري ايمان نمي آورند، بااينان چه بايد کرد؟

حقگرايان

در برابر اين گروه متعصب وگرفتار آفت جمود وافراط کاري، انبوه انبوه انسانها بوده وهستند که وجدان آنان آلوده نشده وانديشه وفکرشان از باروري وبالندگي بازنيايستاده واحساساتشان را از دست نداده اند. در برابر حق وعدالت به هنگامي که آشکار گردد، خضوع مي کنند وخود پرستي وخودبزرگ بيني را دور مي اندازند واز کساني نيستند که مشمول اين آيه قرآن گردند که مي فرمايد:

(اخذته العزة بالاثم).(7)

يعني: غرور وخودپرستي او را به گناه وبدکاري برانگيزد.

آري! انبوه مردم اينگونه اند، ولي فاجعه بزرگ، فاجعه اين گروه متعصب وافراطکار وحق ستيز است واين آفت هستي سوز وانحطاط آفرين است که از چهارده قرن پيش تاکنون جامعه اسلامي بدان گرفتار است.

بازگشت به بحث

... سخن در رواياتي بود که از پيامبر گرامي رسيده وبيانگر نام ونشان وشمار ونسب امامان اهل بيت عليه السلام است وحق ستيزان در نقشه تأويل نارواي اين روايات اند تا به امامان نور تطبيق نکند.

ما بر اين باوريم که روايات مورد اشاره، هيچ نيازي به تأويل ندارد چرا که پيامبر گرامي با اين روايات پرده هاي ابهام را کنار زده وحقيقت را آشکار ساخته وآنجه لازم وشايسته مي نمود همه را به صراحت بيان فرموده است. هرگز از پيامبر فرزانه اي، عاقلانه وحکيمانه نيست که از امامان پس از خويش مبهم ونامشخص خبر دهد، چرا که اين گونه سخن گفتن با بلاغت وحکمت ناسازگار است.

ومطلب در اين مورد شرح وتفصيل مي طلبد، نه اجمال وابهام. چرا که موضوع مورد بحث يک موضوع استراتژيک ودر نهايت حساسيت واهميت است ويا سرنوشت اسلام وجامعه اسلامي ورهبري آن مرتبط است.

روايات

به هر حال اينک که بحث به اينجا رسيد لازم است که برخي از رواياتي که از پيامبر گرامي پيرامون امام مهدي عليه السلام بصورت صريح وروشن آمده است وآنها را تحت عنوان دسته دوم از روايات قرار داديم، منعکس گردد. با آگاهي بر اين که روايت مورد اشاره در کتابهاي شيعه واهل سنت بسيار است وبه دليل حجم آنها بررسي وانعکاس همه آن روايات امکان پذير نيست وشمارش آنها نيز مشکل است.

علامه وپژوهشگر پرتلاش معاصر آيت الله (صافي) -دامت برکاته - بيش از 80 روايت از منابع شيعه وسني از اين دسته روايات آورده است وخاطر نشان ساخته است که اينها جز، شماري ناچيز نيست. اينک نمونه هاي ديگري از روايات

4- از سهل بن سعد انصاري آورده اند که مي گويد:

از فاطمه عليها السلام دخت گرانقدر پيامبر صلي الله عليه واله وسلم در مورد امامان نور پرسيدم، پاسخ داد:

پيامبر خطاب به علي عليه السلام در اين مورد فرمود:

(علي جان تو امام وپيشواي راستين پس از من هستي ونسبت به جامعه باايمان ومسلمان، از خودشان سزاوارتر،

پس از تو فرزندت حسن

وپس از او فرزندت حسين

وپس از او فرزندش علي بن الحسين

وپس از او فرزندش محمد باقر

وپس از او فرزندش جعفر صادق

وپس از او فرزندش موسي

وپس از او فرزندش علي بن موسي

وپس از او پسرش محمد

وپس از او پسرش علي

وپس از او پسرش حسن

که هر کدام نسبت به دين ودنياي جامعه، از خود ايمان آورندگان زيبنده ترند. وآنگاه فرزندم مهدي است که امام وجانشين من خواهد بود ونسبت به امور وشئون مؤمنان از خودشان سزاوارتر است. خداوند بوسيله او مشرقها ومغربهاي زمين را فتح مي کند.

آري علي جان! اينان امامان راستين وزبانهاي صداقت ودرستي اند. هر کس اينان را ياري کند، پيروز ورستگار است وهر کس آنان را در نقش عظيمشان تنها گذارد در سخت ترين شرايط به حال خود واگذاشته مي شود).(8)

5- ونيز از سلمان آورده اند که: پيامبر گرامي براي ما خطبه خواند وفرمود: (هان اي مردم! من بزودي بسوي ملکوت پر مي کشم واز ميان شما مي روم. اينک شما را در مورد خاندانم به نيکي سفارش مي کنم.

مردم! از بدعت سازي وبدعت پذيري بر حذر باشيد، چرا که هر بدعتي گمراهي است وهر گمراهي در آتش دوزخ.

مردم! هرکس از شمايان، خورشيد را از دست داد وبه ماه تمسک جويد وهر کس ماه را از دست داد به خورشيد وماه روي آورد وهرکس باز آن دو را از دست داد به ستارگان فروزان پس از من.

پاورقى:‌


(1) مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 106، چاپ مصر، سال 1313 ه.وصحيح مسلم، ج 2،ص 119، کتاب الاماره، باب الناس تبع لقريش.

(2) صحيح بخاري، کتاب الاحکام، چاپ مصر، 1320 ه. ومسند احمد، ج 5، ص 90.

(3) وهمچنين مراجعه شود به:تاريخ کبير بخاري، ج 1، ص 446، سنن ابوداود، ج 4، ص 106، معجم طبراني، ج 1، ص 474، اخبار اصفهان،ج 2، ص 167، سنن بيهقي، ج 8، ص 143، مصابيح بغوي، ج 4، ص 137، تهذيب تاريخ ابن عساکر، ج 1، ص 445، جامع الاصول جزري، ج 4، ص 439، فتن ابن کثير، ج 1، ص 117، فرائد السمطين، ج 2، ص 147، مقدمه تاريخ ابن خلدون، ص 258، مجمع الزوائد هيثمي، ج 5، ص 190، مطالب السؤول، ج 1، ص 13، خصائص کبري، ج 2، ص 114، جاممع صغير سيوطي، ج 2، ص 756، صواعق محرقه ابن حجر، 20.

منتخب الاثر، ص 1 تا 97 ومعجم احاديث الامام المهدي، ج 2، ص 255 هر يک به نقل از دهها وصدها کتب سني وشيعه.

(4) فرائد السمطين، ج 2، ص 213.

(5) ينابيع الموده، ص 447.

(6) ينابيع الموده، ص 441، ومنتخب الاثر، ص 97.

(7) سوره بقره، آيه 206.

(8) منتخب الاثر، ص 115، به نقل از کفايةالاثر.