حضرت زهراء عليها السلام وامام مهدى عليه السلام

على مصلحى

- ۱ -


مقدمه

مهدى (عجل الله فرجه)، ادامه زهرا (سلام الله عليها) وآينه تمام نماى اوست. اهداف مهدى (عجل الله فرجه) اهداف فاطمة (سلام الله عليها)، وراه او راه فاطمه، وسلوك او سلوك فاطمة است.

فاطمة با نام مهدى شاد مى شد وبا ياد او خود را تسليت مى داد. بدون مهدى (عجل الله فرجه)، تحمل شهادت حسين (عليه السلام) بر فاطمة سنگين مى نمود. چون بى مژده ى او، رسالت پدرش وتمامى انبياء سلف را ناتمام مى يافت.

مهدى باورى بى شناخت فاطمة ميسور نيست. فاطمة به چنين فرزندى مى بالد ومهدى نيز بر چنين مادرى فخر مى فروشد. مناسب است به نمونه هايى از اين ارتباط ومشابهت ها در آيات وروايات وبرخى تشرفات معتبر بپردازيم:

حضرت مهدى فرزند حضرت فاطمة

مهدى (عجل الله فرجه) ادامه ى زهرا (سلام الله عليها) فرزند فاطمة (سلام الله عليها) است، به بعضى از روايات خاصه وعامه اشاره مى كنيم.(1)

روايات خاصه

الف) قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلّم): المهدى من عترتى من وُلد فاطمة يقاتل على سنتى كما قاتلت على الوحي.(2)

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلّم) فرمودند: مهدى (عليه السلام) از خانواده من واز فرزندان فاطمة (عليها السلام) است كه بر اساس سنّت من جنگ مى كند؛ چنانكه من بر طبق وحى جنگ كردم.

قابل توجه است كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) در ابتدا به طور كلى مى فرمايد: مهدى از عترت من است؛ سپس با (مِن) دايره را تنگ مى كند؛ كه از فرزندان فاطمة (عليها السلام) است.

ب) روايت ديگرى كه دلالت بر اين مطلب مى كند، قسمتى از حديث لوح است؛ كه خداوند فرمود: واَعطَيتُك َ يا محمد مَن اُخرِجَ مِن صلبِهِ (يعنى علياً) احد عشر مهديا؛ كلّهم مِن ذريتك مِن البِكر البتول؛ آخر رَجلٍ منهم ا نجى به من الهلكه....(3)

اى محمد! به تو عطا كردم كسى را (على) كه يازده راهنما از نسل او خارج خواهم كرد؛ كه همگى از نسل تو، از زهراى بتول است. آخرين آنها مردى است كه به دست او از هلاكت نجات مى بخشم...

به همين دو روايت از روايات خاصه اكتفا مى كنيم.

 روايات عامه

الف) عن ام سلمه، قالت: سمعت رسولَ اللّه (صلى الله عليه وآله وسلّم) يقول: المهدى من عترتى من ولد فاطمه.(4)

ام سلمه مى گويد: از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) شنيدم كه مى فرمود: مهدى (عليه السلام) از خاندان من، از فرزندان فاطمة (عليها السلام) است.

ب) عن الحسين (عليه السلام) قال: قال رسول ا لله (صلى الله عليه وآله وسلّم) لفاطمه: ابشرى يا فاطمه؛ فانّ المهدى منك(5).

امام حسين (عليه السلام) مى فرمايد، كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) فرمودند به حضرت زهرا (عليها السلام): بشارت بر تو، كه مهدى از تو مى باشد.

ج) قتاده مى گويد: از سعيد پرسيدم: آيا مهدى حق است؟ گفت: بله او حق است. پرسيدم: از كدام طايفه وقبيله است؟ گفت: از قريش. پرسيدم: از كدام تيره ى قريشيان؟ جواب داد: از بنى هاشم. سؤال كردم: از كدام دسته هاشيمان؟ گفت: از فرزندان عبد المطلب. پرسيدم: از كدام فرزند وى؟ جواب داد: از اولاد فاطمة (عليها السلام).(6)

مهدى در بيان حضرت زهرا

محمود بن وليد مى گويد: وقتى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) از دنيا رفتند، كانت فاطمة (عليها السلام) تأتى قبور الشهداء وتأتى قبر حمزه وتبكي... قلت: يا سيده النسوان! قد والله قطعت نياط قلبى من بكائك. فقالت: يا ابا عمرو! لحقٌ لى البكاء؛ فلقد اُصبتُ بخير الاباء رسول ا لله واشوقاه الى رسول الله!... قلت: هل نص رسول الله قبل وفاته على على بالامامه؟ قالت: وا عجبا! انسيتم يوم غديرخم. قلت: قد كان ذلك؛ لكن اخبرينى بما اشير إليك. قالت: اشهد الله تعالى لقد سمعته يقول على خير من اُخلّفه فيكم وهو الامام والخليفه بعدى وسبطاى وتسعة من صلب الحسين ائمه ابرار؛ لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهدييّن؛ ولئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيامة. قلت: يا سيدتي! فما باله قعد عن حقه. قالت: يا با عمرو! لقد قال (صلى الله عليه وآله وسلّم): مثل الامام مثل الكعبه؛ اذ تؤتى ولاتاتي. ثم قالت. اما والله لو تركوا الحق على اهله واتّبعوا عتره نبيه لما اختلف فى الله اثنان ولورثها سلف عن سلف وخلف بعد خلف، حتى يقوم قائمنا التاسع من ولد الحسين....(7)

راوى مى گويد: بعد از وفات پيامبرحضرت فاطمة هميشه به زيارت قبور شهداى احد ميآمد وكنار قبر حمزه گريه مى كرد. روزى به او گفتم: اى سرور زنان! به خدا سوگند گريه شما رگهاى قلب مرا پاره كرد.

حضرت زهرا جواب فرمودند: اى ابو عمرو! سزاوار است كه من گريه كنم؛ چرا كه به مصيبت بهترين پدران مبتلا شده ام. آه، چقدر مشتاق رسول خدايم!...

عرض كردم: آيا پيامبر قبل از وفاتش تصريحى به امامت حضرت على (عليه السلام) كردند؟

فرمودند: چقدر عجيب است! آيا روز غديرخم را فراموش كرده ايد؟!

عرض كردم: بله، روز غدير بود؛ اما منتظر چيزى هستم كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) به شما فرموده باشد. حضرت زهرا (عليها السلام) با چند تأكيد فرمودند: خدا را شاهد مى گيرم كه از او (صلى الله عليه وآله وسلّم) شنيدم، كه مى فرمود: على (عليه السلام) بهترين كسى است كه در بين شما به عنوان جانشين خود مى گذارم؛ او امام وخليفه بعد از من است ودو نوه ى من ونه نفر از فرزندان حسين (عليه السلام) پيشوايان نيكويى هستند، كه اگر از آنها پيروى كنيد، مى يابيد كه آنها هدايت كننده هدايت شده اند؛ واگر با آنها مخالفت كنيد، تا روز قيامت در بين شما اختلاف خواهد بود.

عرض كردم: اى سرور من! پس چرا على (عليه السلام) از حق خود كناره گيرى كرد؟ فرمودند: اى ابا عمرو! پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) فرمودند: مَثَل امام، مثل كعبه است؛ كه بايد به سوى او آيند واو به سوى مردم نمى رود. سپس حضرت زهرا (عليها السلام) فرمودند: به خدا قسم اگر حق را به اهلش واگذار مى كردند واز خاندان پيامبر تبعيت مى كردند، هيچ دو نفرى هم با يكديگر اختلاف نمى كردند وامر خلافت به تك تك جانشينان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) مى رسيد؛ تا قائم ما، نهمين فرزند از حسين (عليه السلام)، قيام مى نمود.

مهدى در لوح وصحيفه فاطمة

حديث لوح وصحيفه، طولانى است وبه چند نحو روايت شده است.(8) در اينجا به قسمتهايى از آن اشاره مى كنيم:

... فقال جابر: اشهد بالله انى دخلت على امّك فاطمة فى حياه الرسول (صلى الله عليه وآله وسلّم) اهنّئها بولاده الحسين؛ فرأيت فى يدها لوحا اخضر، ظننت انه زمرد؛ ورايت فيه كتابا ابيض، شبه نور الشمس؛ فقلت لها: بابى وامى يا بنت رسول ا لله (صلى الله عليه وآله وسلّم)! ما هذا اللوح؟ فقالت: هذا اللوح اهداه الله جل جلاله الى رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم)؛ فيه اسم ابى واسم بعلى واسم ابنى واسماء الاوصياء من ولدي؛ فاعطانيه ابى ليبشرّنى بذلك. قال جابر: فاعطتنيه امك فاطمه، فقراته وانتسخته...: بسم الله الرحمن الرحيم؛ هذا كتاب من الله العزيز (الحكيم) لمحمد نوره وسفيره وحجابه... انّى لم ابعث نبيا فاكملت ايامه وانقضت مدته، الاجعلت له وصيّاً؛ وانى فضلتك على الانبياء وفضّلت وصيك على الاوصياء واكرمتك بشبليك بعده وسبطيك حسن وحسين؛ فجعلت حسنا معدن علمى بعد انقضاء مده ابيه وجعلت حسينا خازن وحى واكرمته بالشهاده... بعترته اثيب واعاقب؛ اوّلهم (على) سيد العابدين و... وابنه شبيه جدّه المحمود محمد الباقر لعلمي... سيهلك المرتابون فى جعفر... وانتجبت بعده موسى... ان المكذّب بالثامن مكذّب بجميع اوليائي... حق القول منّى لاقرن عينه بمحمد ابنه وخليفته من بعده... واختم بالسعاده لابنه على وليه وناصري... واخرج منه الداعى الى سبيلى والخازن لعلمى الحسن ثم اكمل ذلك بابنه رحمه للعالمين، عليه كمال موسى وبهاء عيسى وصبر ايوب. (9)

جابر بن عبد الله انصارى مى گويد: خدا را گواه مى گيرم كه در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلّم) براى تهنيت ولادت امام حسين (عليه السلام) بر مادرتان حضرت فاطمة (عليها السلام) وارد شدم ودر دست ايشان لوح سبز رنگى ديدم كه پنداشتم از زمرّد است. در آن نوشته اى سپيد ونورانى، مانند نور خورشيد، ديدم. گفتم: اى دختر رسول خدا! پدر ومادرم فداى شما باد! اين لوح چيست؟ فرمود: اين لوح را خداوند متعال به رسولش هديه كرده است؛ ودر آن اسم پدر وشوهر ودو فرزندم واوصياى از فرزندانم ثبت شده؛ وپدرم آن را به من عطا فرموده، تا بدان مسرور گردم. جابر مى گويد: آن را به من دادند وآن را خواندم واز روى آن استنساخ نمودم...: (بسم الله الرحمن الرحيم؛ اين كتابى است از جانب خداى عزيز حكيم براى محمد، نور وسفير وحجاب او... من هيچ پيامبرى را مبعوث نكردم، جز آنكه وقتى ايامش كامل ومدتش سپرى شد، براى او وصى قرار دادم؛ ومن تو را بر انبيا فضيلت دادم ووصى تو را افضل اوصيا قرار دادم وتو را به دو فرزند او ودو نوه ى تو، حسن وحسين، گرامى داشتم؛ حسن را پس از پدرش معدن علمم قرار دادم وحسين را خازن وحى خود ساختم وشهادت را به او كرامت كردم... به واسطه عترت او ثواب مى دهم وعقاب مى كنم. اولين عترت او، على سرور عابدين و... وفرزند او كه همنام جدش محمود است؛ يعنى محمد، كه شكافنده ى علم من است... شك كنندگان در جعفر هلاك خواهند شد... بعد از او فرزندش موسى را برگزيدم... همانا تكذيب كننده امام هشتم، تكذيب كننده همه ى اولياء من است... بر من فرض است كه چشم او را به پسر وجانشينش محمد روشن سازم... وسعادت او را به واسطه فرزندش على، كه ولى وناصر من است، ختم مى كنم... از صلب او حسن را كه داعى به راه من وخازن علم من است، بيرون مى آورم؛ سپس به خاطر رحمت خود بر عالميان، سلسله ى اوصياء را به وجود فرزندش تكميل خواهم كرد؛ كسى كه كمال موسى، بهاى عيسى وصبر ايوب را دارا مى باشد).

ياد مهدى تسلاى زهرا

الف: پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) در بستر مرگ بودند كه حضرت زهرا (عليها السلام) وارد شدند. حال پدر را كه ديدند، شروع به گريه كردند. كم كم صداى زهرا (عليها السلام) بلند شد. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) سرشان را بلند كردند وعلت را سؤال نمودند. حضرت زهرا (عليها السلام) عرض كردند: از تباهى وضايع شدن دين وعترت، بعد از شما مى ترسم. اينجا بود كه او را دلدارى دادند به اينكه مهدى امت از نسل تو ظهور مى كند وريشه ضلالت وگمراهى را مى كند.

روايات بى شمارى درباره ى اين موضوع وارد آمده است(10)  كه به عنوان نمونه به يكى از آنها به نقل از عامه اشاره مى كنيم:

على بن هلال عن ابيه، قال: دخلت على رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم) وهو فى الحاله التى قبض فيها، فاذاً فاطمة عند راسه؛ فبكت حتى ارتفع صوتها؛ فرفع رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم) اليها رأسه وقال: حبيبتى فاطمة ما الذى يبكيك؟ فقالت: اخشى الضيعه من بعدك. فقال: يا حبيبتي! اما علمت ان الله عز وجل اطلع على اهل الارض اطلاعه فاختار منها اباك فبعثه برسالته، ثم اطلع اطلا عه فاختار منها بعلك واوحى الى ان انكحك اياه. يا فاطمة ! ونحن اهل بيت قد اعطانا الله عز وجل سبع خصال لم يعط احداً قبلنا ولا يعطى احدا بعدنا: انا خاتم النبيين واكرم النبيين على الله عز وجل واحب المخلوقين الى الله عز وجل وانا ابوك؛ ووصيى خير الاوصياء واحبهم الى الله عز وجل، هو بعلك؛ وشهيدنا خير الشهداء واحبهم الى الله عز وجل، وهو حمزه بن عبد المطلب عم ابيك وعم بعلك؛ ومنّا من له جناحان يطير فى الجنه مع الملائكه حيث يشاء، وهو ابن عم ابيك واخو بعلك؛ وسبطا هذه الامه، وهما ابناك الحسن والحسين وهما سيدا شباب اهل الجنه وابوهما (والذى بعثنى بالحق) خير منهما. يا فاطمة ! والذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامه. اذا صارت الدنيا هرجا ومرجا وتظاهرت الفتن وانقطعت السبل واغار بعضهم على بعض، فلا كبير يرحم صغيرا ولاصغير يوقر كبيراً؛ فيبعث الله عند ذلك منهما من يفتح حصون الضلالة وقلوبا غلفا.(11)

راوى مى گويد: پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) در بستر مرگ بود. فاطمة (عليها السلام) در كنار سر او مشغول گريه شد؛ ناگاه صداى ناله اش بلند شد. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) سر خود را بلند كرد وفرمود: عزيزم فاطمه! چرا گريه مى كنى؟ عرض كرد: پس از شما، از ضايع شدن ومورد ستم قرار گرفتن مى ترسم. فرمود: محبوبهِ من! آيا نمى دانى كه خداوند عز وجل نظرى بر اهل زمين كرد، ومرا از ميان آنها انتخاب نموده ومبعوث كرد؛ در مرتبه دوم كه نظر كرد، از بين آنها شوهر تو را انتخاب كرد وبه من وحى كرد كه تو را به ازدواج او در آورم. ما اهل بيتى هستيم كه خداوند هفت خصلت به ما داده، كه به احدى قبل از ما وبعد از ما نداده: من خاتم پيامبران وكريمترين پيامبران ومحبوبترين خلق نزد خداوند هستم، ومن پدر تو هستم؛ ووصى من بهترين اوصيا ومحبوبترين آنها نزد خداوند است، واو شوهر توست؛ وشهيد ما بهترين شهدا ومحبوبترين آنها نزد خداوند است، وآن حمزه عموى پدر وشوهر تو مى باشد؛ واز ما كسى هست كه صاحب دو بال است در بهشت كه همراه ملائكه پرواز مى كند، واو پسر عموى پدر وبرادر شوهر تو مى باشد؛ واز ما خاندان است دو سبط، اين امت كه آنها دو فرزند تو، حسن وحسين (عليهما السلام) هستند، كه سرور جوانان بهشتند، وپدر آنها بهتر از آن دو مى باشد. اى فاطمه! سوگند به كسى كه مرا به رسالت مبعوث نمود، از آن دو، مهدى (عليه السلام) اين امت مى باشد. آن گاه كه دنيا را هرج ومرج فرا گيرد وآشوب ها آشكار گردد؛ راه ها بسته شده وبرخى، بعضى ديگر را به تاراج برند؛ نه بزرگى بر كوچكى رحم نمايد ونه كوچكى احترام بزرگتر را رعايت كند؛ در آن هنگام خداوند متعال كسى را بر مى انگيزد كه دژها وقلعه هاى گمراهى ودلهاى بسته شده را فتح مى كند...

ب: همزمان با تولد امام حسين (عليه السلام) به حضرت زهرا (عليها السلام) خبر داده مى شود كه حسينش را شهيد خواهند كرد. حضرت زهرا (عليها السلام) ناراحت وگريان ميشود امّا خبر ميآيد كه مهدى امت از ذريّه او خواهد بود.

در اين رابطه، رواياتى است(12) كه دو نمونه از آنها ذكر مى شود:

عن ابى عبد الله (عليه السلام)قال: دخلت فاطمة (عليها السلام)على رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم) وعيناه تدمع؛ فسالته: مالك؟ فقال: انّ جبرئيل (عليه السلام) اخبرنى اَنّ اُمتى تقت ل حُسينا؛ فَجَزَعَت وشقّ عليها؛ فاخبرها بمن يملك من ولدها؛ فطابت نفسُها وسكنت.(13)

امام صادق (عليه السلام) فرمود: فاطمة (عليها السلام) وارد بر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) شدند؛ ديدند اشك از چشمان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) جارى است. سؤال كردند: علت گريه چيست؟ فرمودند: جبرئيل (عليه السلام) به من خبر داد كه امت من حسين را مى كشند. حضرت زهرا (عليها السلام) هم شروع به گريه وناله كرده واين سخن بر او سخت آمد تا اينكه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) به او خبر دادند كه يكى از فرزندان او سلطه پيدا مى كند؛ پس او خوشحال وساكت شد.

در روايت ديگرى، امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: ان جبرئيل (عليه السلام) نزل على محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) فقال يا محمد! ان الله يقروِ عليك السلام ويبشرك بمولودى ولد من فاطمة (عليها السلام) تقتله امتك من بعدك.... ويبشرك انه جاعل فى ذريته الامامه والولاية والوصية، ثم ارسل الى فاطمة (عليها السلام): ان الله يبشرنى بمولود يولد منك تقتله امتى من بعدي...: ان الله جاعل فى ذريته الامامه والولايه والوصيه.(14)

جبرئيل بر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) نازل شد وعرض كرد: خداوند سلام به تو مى رساند وبشارت مى دهد تو را به فرزندى كه از فاطمة (عليه السلام) متولد مى شود؛ اما امت تو، بعد از تو، او را مى كشند.... وبه تو بشارت مى دهد كه در فرزندان او امامت، ولايت ووصايت را قرار مى دهم. سپس كسى را فرستادند نزد حضرت فاطمة (عليها السلام) كه: خداوند مرا بشارت داده به فرزندى كه از تو متولد مى شود، ولى امت من بعد از من او را مى كشند؛...: وخداوند در فرزندان او امامت، ولايت ووصايت را قرار مى دهد؛...

فاطمة الگوى مهدي

حضرت مهدى (عليه السلام) فرمود:... فى ابنه رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلّم) لى اسوة حسنة....(15)

الگو سازى وشناساندن الگوى مناسب از جمله روشهاى اسلام براى ارائه برنامه زندگى وارشاد به كمالات ومقامات معنوى است، خداوند در قرآن در دو مورد الگو معرفى مى كند: يكى در سوره احزاب، آيه 21 (لقد كان لكم فى رسول اللّه اسوه حسنه) وديگرى در سوره ممتحنه، آيه تا 6 (قد كانت لكم اسوهٌ حسنه فى ابراهيم والذين معه... لقد كان فيهم اسوهٌ حسنهٌ..).. در آيات بالا حضرت ابراهيم ورسول اكرم وكسانى كه با ايشان هستند به عنوان الگو شناسانده شده اند.

پس الگو منحصر به شخص پيامبر وابراهيم (عليهما السلام) نيست؛ بلكه هر كس - به تمام معنا - در راه اينان باشد مى تواند الگو واقع شود.

پس اينكه امام زمان (عليه السلام) حضرت زهرا (عليها السلام) را الگوى خود قرار مى دهد؛(16)  از آن روست كه حضرت زهرا (عليها السلام) جزو (والذين مَعَه)(17)

است، واوكسى است كه از هر جهت حتى در راه رفتن وسخن گفتن ودر سيرت وصورت شبيه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) است. دليل اين مطلب روايات متعددى است كه عامه وخاصه نقل كرده اند؛ كه در ذيل به عنوان نمونه، دو روايت ذكر مى شود:

الف: عن عايشه: ما رايت احداً اشبه سمتا ودلاّ وهديا وحديثا برسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم) فى قيامه وقعوده من فاطمة (عليها السلام).(18)

شبيه تر از فاطمة به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) در راه رفتن، آرامش، وقار، سيرت، سخن گفتن، ايستادن ونشستن نديدم.

ب: رواياتى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم)؛ به حضرت زهرا (عليها السلام) فرمود؛ از جمله: ان الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك؛ من آذاها فقد آذانى ويريبنى مارابها ويؤذينى ما آذاها.(19)

او آئينه تمام نماى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) است ودرجه ى ايمان او به نهايت كمال رسيده است.

پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) به سلمان فرمودند:

يا سلمان ! ابنتى فاطمة ملا الله قلبها وجوارحها ايماناً الى م شاشها، تفرغت لطاعة الله.(20)

اى سلمان ! خداوند قلب واعضاى فاطمه، تا سر نرمى استخوانهاى او، را پر از ايمان نموده؛ كه براى عبادت خداوند خود را از همه چيز فارغ مى سازد.

فاطمة ومهدى در سوره قدر

عن ابى عبد الله (عليه السلام) انه قال: انا انزلنا ه فى ليلة القدر. الليلة فاطمة والقدر الله؛ فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد ادرك ليله القدر؛ وانما سميت فاطمه، لان الخلق فطموا عن معرفتها.(21)

امام صادق (عليه السلام) فرمودند: (ليله) در (انا انزلناه فى ليله القدر)، فاطمة (عليها السلام) است؛ وقدر، خداوند. پس كسى كه حضرت زهرا (عليها السلام) را آنگونه كه سزاوار است بشناسد شب قدر را درك كرده است؛ وهمانا او را فاطمة ناميدند، چرا كه مردم نمى توانند او را بشناسند.

در ادامه حديث چنين آمده است

اَو مِن معرفتها (الشك من ابى القاسم) يعنى راوى كه روايت را نقل مى كند، شك دارد كه حضرت فرمودند (عن معرفتها) يا فرمود (من معرفتها) وقوله (وما ادراك ما ليلة القدر، ليلة القدر خير من الف شهر) يعنى خير من الف مومن وهى ام المومنين (تنزل الملائكه والروح فيها) والملائكه، المؤمنون الذين يملكون علم آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) والروح القدس هى فاطمة (عليها السلام) (باذن ربهم من كل امر، سلام هى حتى مطلع الفجر) يعنى حتى يخرج القائم (عليه السلام).(22)

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: (ليلة القدر خير من الف شهر) يعنى او بهتر از هزار مؤمن است؛ او مادر مؤمنين است، (تنزل الملائكة (ملائكه نازل مى شوند)) مراد از ملائكه مؤمنان هستند، كه علم آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) را فرا مى گيرند ومراد از (الروح القدس)، فاطمة (عليها السلام) است و(حتى مطلع الفجر) يعنى تا زمانى كه قائم (عليه السلام) ظهور كند.

در كتاب تأويل الايات، شرف الدين نجفى روايت ديگرى از امام صادق (عليه السلام) نقل مى كند كه فرمودند:

(ليلة القدر خير من الف شهر) يعنى فاطمه، فى قوله تعالى (تنزل الملائكة والروح فيها)، والملائكه فى هذا الموضع، المؤمنون الذين يملكون علم آل محمد (عليهم السلام) و(الروح)، روح القدس وهى فاطمة (عليها السلام) (من كل امر سلام)، يقول كل امر سلّمه (حتى يطلع الفجر) يعنى حتى يقوم القائم (عليه السلام).(23)

(ليلة) فاطمة است و(ملائكة) مؤمنين هستند، كه علم آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) را فرا مى گيرند و(روح)، روح قدس است، كه فاطمة مى باشد (من كل امر سلام) مى گويد: هر امرى كه سالم قرار داده او را (حتى يطلع الفجر) يعنى تا قيام قائم (عليه السلام).

خلقت هستى طفيل هست او   چرخ مى چرخد به ميل دست او
ليله القدر است ومخفى قدر او   شرح ها دارد علوم صدر او.(24)

جا دارد كه توضيح مختصرى پيرامون تشبيه حضرت زهرا (عليها السلام) به ليله در اين آيات شريفه بدهيم.

اين تشابه از وجوهى است.

1- مردم، منزلت، عظمت وجايگاه والاى شب قدر را نشناخته اند، وقدر ومنزلت حضرت زهرا (عليها السلام) هم در نزد مردم ناشناخته مانده است علا وه بر اينكه قبر او را هم كسى نمى داند.

2- همان طور كه در شب قدر تفريق بين امور مى شود؛ همچنين به وسيله فاطمة (عليها السلام) بين حق وباطل ومؤمن وكافر فاصله مى افتد.

3- همان طور كه شب قدر ظرف نزول آيات وسوَر است؛ حضرت زهرا (عليها السلام) هم ظرف امامت ومصحف است.

4- شب قدر، معراج انبيا واولياست؛ همچنين ولايت حضرت زهرا (عليها السلام) مرقات وصول انبياست به نبوت، رسالت وعظمت (ما تكاملت النبوة لنبى حتى اقر بفضلها ومحبتها).

5 - شب قدر، منشأ فيوضات وكمالات است؛ همچنين توسل به حضرت زهرا (عليها السلام) وسيله خيرات وبركات ودفع بليات است.

6- شب قدر بهتر است از هزار شب؛ وحضرت زهرا (عليها السلام) بهترين زنان اولين وآخرين است؛ بلكه او بهترين اهل زمين است از جهت عنصر وشرف وكرم.

هى مشكاة نور الله جل جلاله   زيتونه عمّ الورى بركاتها.(25)

راى تأييد بعضى از وجوه فوق، روايت مفصل وزيبايى را مرحوم كلينى نقل مى كند؛ كه به اختصار ذكر مى كنيم:

مرد نصرانى طالب حقيقت، خدمت امام موسى بن جعفر (عليه السلام) رسيد ومطالبى را سؤال نمود. يكى از آن مطالب اين بود كه: اخبرنى عن كتاب الذى انزل على محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) ونطق به، ثم وصفه بما وصفه به. فقال: (حم، والكتاب المبين، انا انزلناه فى ليله مباركه انا كنا منذرين، فيها يفرق كل امر حكيم)(26) ما تفسيرها فى الباطن؟

فقال: اما (حم) فهو محمد، صلى الله عليه وآله وسلّم، وهو فى كتاب هود الذى انزل عليه، وهو منقوص الحروف؛ واما (الكتاب المبين) فهو امير المؤمنين على (عليه السلام)؛ واما (الليله) ففاطمة (عليها السلام) (فيها يفرق كل امر حكيم) يقول يخرج منها خير كثير فرجل حكيم فرجل حكيم فرجل حكيم....(27)

به حضرت عرض كرد: به من خبر بده از كتابى كه بر محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) فرود آمده وبه آن گويا گشته وآن را به صفاتى موصوف نمود ودر حقش گفته است (حم؛ سوگند به كتاب روشن وآشكار؛ به درستى كه ما آن را در شب مباركى فرود فرستاديم، به درستى كه ما بيم دهنده ايم؛ در آن شب جدا شود هر امر محكمى) تفسير آن در باطن وحقيقت چيست؟

حضرت فرمودند: اما (حم) همان محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) است كه در كتاب هود پيامبر با حروف ناقصه آمده است (ميم اول ودال آخرش حذف شده)؛ واما (كتاب مبين) همان امير المؤمنين على (عليه السلام) است؛ واما مقصود از(ليله) وشب همانا فاطمة (عليها السلام) مى باشد؛ واما اينكه فرموده (در آن جدا مى شود هر امر محكمى) يعنى بر آيد از فاطمة (عليها السلام) خير بسيار وفراوان، مردى حكيم، سپس مردى حكيم، سپس مردى حكيم.(28)

پاورقى:‌


(1) براى اطلاع بيشتر، به كتابهاى كمال الدين، منتخب الاثر، مَن هو المهدى (عليه السّلام) ودر انتظار ققنوس، مراجعه شود.
(2) روزگار رهايى، ج1، ص 72؛ به نقل از البيان، ص 63 واز عيون الاخبار، ج 2، ص 130 وچند منبع ديگر.
(3) روزگار رهايى ج 1، ص 77؛ به نقل از بيش از ده منبع.
(4) من هو المهدى (عليه السّلام)، ص 90، به نقل از سنن ابن ماجه، ج 4، ص 151 وبيش از بيست منبع ديگر عامه.
(5) من هو المهدى (عليه السّلام)، ص 90، به نقل ا ز ده منبع عامه.
(6) در انتظار ققنوس، ص 103، به نقل از عامه وخاصه.
(7) بحار الأنوار، ج 36، ص 352، ح 224، به نقل ا ز كفايه الاثر، ص 26.
(8) ر.ك: به كمال الدين، ج 1، باب 27 و28؛ بحار الأنوار ج 36، ص 193 و195.
(9) من هو المهدى (عليه السّلام)، ص 24.
(10) ر.ك: به منتخب الاثر، ص 84، ح 2 وبحار الأنوار، ج 36، ص ح 110، روايتى از كفايه الاثر از ابوذر نقل مى كند، وبحار الأنوار، ج 28، ص 52، ح 21 وعوالم العلوم، ج 11، ص 379، از سلمان فارسى، وبحار الأنوار، ج 40، ص 66، ح 100 از سلمان فارسى (روايت زيبايى است)، بحار الأنوار، ج 36، ص 307، ح 146، از جابر بن عبد الله انصارى، وبحار الأنوار، ج 36، ص 328، ح 184، از عمار، وكشف الغمه، ج 3، ص 283، الباب التاسع.
(11) كشف الغمه، ج 3، ص، به نقل از اربعون حافظ ابو نعيم احمد بن عبد الله وبحار الأنوار، ج 51، ص 79، به نقل از كشف الغمه.
(12) براى تحقيق بيشتر به كتاب كامل الزيارات، باب 16، وبحار الأنوار، ج 43 وج 44، ص 231 مراجعه شود.
(13) منتخب كامل الزيارات، ص 39 وكامل الزيارات، باب 16، ح 8، بحار الأنوار، ج 44، ص 234.
(14) منتخب كامل الزيارات، ص 36 وكامل الزيارات، باب 16 ح 6 وبحار الأنوار ج 44، ص 232 وبحار الأنوار ج 43، ص 245، ح 20.
(15) الغيبه الطوسى، ص 173، در ضمن بعضى توفيقات وبحار الأنوار، ج 53، ص180 واحتجاج، چاپ اسوه، ج 2، ص537، والمختار من كلمات الامام المهدى (عجل الله فرجه) ج2، ص 229.
(16) با توجه به آن نكاتى كه در روايت هست: 1- تقديم ما حقه التاخر يفيد الحصر، 2- حضرت نمى فرمايد مادرم بلكه مى فرمايد: فى ابنه رسول اللّه، صلى الله عليه وآله، در اين اضافه نكاتى هست، تأمل شود.
(17) اشاره به آيه سوره ممتحنه.
(18) فاطمه، بهجه قلب المصطفى (صلى الله عليه وآله وسلم)، به نقل ا ز الغدير واو به نقل ا ز چند منبع عامه.
(19) همان، ص 185، به نقل از الغدير واو به نقل از چند منبع عامه.
(20) همان، ص 214، به نقل از مناقب (براى تحقيق بيشتر به كتاب فاطمه بهجه قلب المصطفى (صلى الله عليه وآله وسلم) رجوع شود.
(21) بحار الأنوار، ج 43، ص 63، ح 58.
(22) تفسير فرات، چاپ، داودى ص 218 وچاپ، مؤسسة نشر، ص 581.
(23) تفسير البرهان، ج 4، ص 487،ح 24 - تفسير فرات چاپ، مؤسسة نشر ص 581 در پاورقي.
(24) دليل آفتاب، ص 18.
(25) فاطمه، بهجه قلب المصطفى، ص 153 - ر.ك: به شرح فصِ حكمه عصمتيه فى كلمه فاطميته، آيه الله حسن زاده آملي.
(26) دخان، 4-1.
(27) الكافى، كتاب الحجه، باب مولد ابى الحسن موسى بن جعفر (عليه السّلام)، ح 4.
(28) براى توضيح بيشتر به كتاب سوگند به نور شب تاب، صفحه 22 مراجعه شود كه مطالب زيبايى آورده.