(26) سلام بر نعيم بن عجلان انصارى.
(27) سلام بر زهير بن قين بجلى گوينده به حسين عليه السلام در حالى
که در بازگشتن به او اجازه فرموده بود: نه بخدا سوگند اين کار
نخواهد شد. آيا فرزند رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را گرفتار
واسير در دست دشمنان رها کنم، ومن رهائى يابم؟ خدا اين روز را بر
من نياورد.
(28) سلام بر عمر بن قرطه انصارى.
(29) سلام بر حبيب بن مظاهر اسدى.
(30) سلام بر حر بن يزيد رياحى.
(31) سلام بر عبد الله بن عمير کلبى.
(32) سلام بر نافع بن هلال بجلى مرادى.
(33) سلام بر انس بن کاهل اسدى.
(34) سلام بر قيس بن مسهر صيداوى.
(35-36) سلام بر عبد الله وعبد الرحمان فرزندان عروه بن حراق
غفارى.
(37) سلام بر جون غلام ابى ذر غفارى.
(38) سلام بر شبيب بن عبد الله نهشلى.
(39) سلام بر حجاج بن يزيد سعدى.
(40 و41) سلام بر قاسط وکرش فرزندان زهير تغلبى.
(42) سلام بر کنانه بن عتيق.
(43) سلام بر ضرغامه بن مالک.
(44) سلام بر جوين بن مالک ضبعى.
(45) سلام بر عمرو بن ضبيعه ضبعى.
(46) سلام بر زيد بن ثبيت قيسى.
(47 و48) سلام بر عبد الله وعبيدالله فرزندان يزيد بن ثبيت قيسى.
(49) سلام بر عامر بن مسلم.
(50) سلام بر قعنب بن عمرو نمرى.
(51) سلام بر سالم غلام عامر بن مسلم.
(52) سلام بر سيف بن مالک.
(53) سلام بر زهير بن بشر خثعمى.
(54) سلام بر زيد بن معقل جعفى.
(55) سلام بر حجاج بن مسروق جعفى.
(56 و57) سلام بر مسعود بن حجاج وفرزندش.
(58) سلام بر مجمع بن عبد الله عائدى.
(59) سلام بر عمار بن حسان بن شريح طائى.
(60) سلام بر حيان بن حارث سلمانى ازدى.
(61) سلام بر جندب بن حجر خولانى.
(62) سلام بر عمر بن خالد صيداوى.
(63) سلام بر سعيد غلام او (عمر بن خالد صيداوى).
(64) سلام بر يزيد بن زياد بن مظاهر کندى.
(65) سلام بر زاهر غلام عمرو بن حمق خزاعى.
(66) سلام بر جبله بن على شيبانى.
(67) سلام بر سالم غلام بنى مدينه کلبى.
(68) سلام بر اسلم بن کثير ازدى.
(69) سلام بر قاسم بن حبيب ازدى.
(70) سلام بر عمر بن جندب حضرمى.
(71) سلام بر ابى تمامه، عمر بن عبد الله صائدى.
(72) سلام بر حنظله بن اسعد شيبانى.
(73) سلام بر عبدالرحمن بن عبد الله بن کدر ارحبى.
(74) سلام بر عمار بن ابى سلامه همدانى.
(75) سلام بر عابس بن شبيب شاکرى.
(76) سلام بر شوذب غلام شاکر.
(77) سلام بر شبيب بن حارث بن سريع.
(78) سلام بر مالک بن عبد الله بن سريع.
(79) سلام بر زخمى اسير گرفتار سوار بن ابى حمير فهمى همدانى.
(80) سلام بر زخمى همراه او عمرو بن عبد الله جندعى. سلام بر شما ى
بهترين ياران، سلام بر شما به خاطر آنچه شکيبائى ورزيديد. پس چه
نيکو جايگاه وخانه آينده ى داريد. خدا شما را در جايگاه نيکان سکنا
دهد، وشهادت مى دهم که خدا پرده را از (برابر ديدگان) شما برداشته
وبرايتان فرش وبستر گسترده است، وبرى شما عطا وبخشش فراوان داده
است. وشما از حق درنگ نکرده ايد، وشما بر ما پيش افتاده ايد. وما -
مى خواهيم - با شما در خانه هميشگى همنشين وهمراه باشيم. وسلام
ورحمت وبرکات خدا بر شما باد.
بررسى در مورد انتساب اين زيارت شريف به امام زمان عليه السلام آقى
محمد مهدى شمس الدين در کتاب انصار الحسين عليه السلام تحقيقى کرده
اند که ما گزيده ى از آنرا به نقل از ترجمه اين کتاب بنام شهيدان
کربلا در اينجا مى آوريم: علامه مجلسى رضوان الله عليه بر اين
زيارتنامه شرحى آورده است: اين زيارت را شيخ مفيد وسيد بن طاوس در
زيارات خود آورده اند، بدون اين که اشاره ى به زيارت عاشورا کرده
باشند، ونويسنده مزار الکبير گفته است: زيارت شهدا رضوان الله
عليهم در روز عاشورا را، شريف ابوالفتح محمد بن محمد جعفرى ادام
الله عزه به نقل از عماد الدين محمد بن ابى القاسم طبرى به نقل از
شيخ ابوعلى حسن بن محمد طوسى به من گفت: ونيز شيخ ابو عبد الله
حسين بن هبه الله بن ربه به نقل از شيخ ابوعلى به نقل از پدرش ابو
جعفر طوسى به نقل از شيخ محمد بن احمد بن عياش وديگران گفته اند،
که به اين دليل در زيارات مطلقه آورده ايم که در اخبار، آنرا
اختصاص به وقت معين ومشخصى نداده اند. وبدان که در تاريخ خبر،
اشکالى وجود دارد، زيرا چهار سال قبل از ولادت حضرت حجت عليه
السلام نقل گرديده است، واحتمال دارد که تاريخ آن سال دويست وشصت
ودو بوده ويا آنکه در زمان امام حسن عسکرى عليه السلام صادر شده
باشد. (بحار الانوار، چاپ جديد، جلد 101 صفحه 274) سپس نويسنده
کتاب، با بررسى در سلسله سند زيارت مى گويد که: واين سند، همانطور
که ملاحظه مى شود به ابن عياش خاتمه مى پذيرد، ودو شخص نامعلوم
ديگر، ابومنصور، ومحمد بن غالب (در اين سلسله هستند). پس زيارت از
نقطه نظر سنديت ضعيف وسست است. (پايان سخن کتاب انصار الحسين عليه
السلام). در اينجا تذکر چند نکته ضرورى است:
1- بزرگانى چون، شيخ مفيد، سيد بن طاوس، شيخ ابوجعفر محمد بن حسن
طوسى رضوان الله عليهم اين دعا را منتسب به ناحيه مقدسه دانسته
اند، وآنرا نقل نموده اند وعلامه مجلسى (ره) در کتاب بحارالانوار
اين دعا را در بخش ادعيه ماثوره از امام زمان عليه السلام نقل کرده
است، وعلمى متاخر نيز آنرا منتسب به حضرت بقيه الله الاعظم حجه بن
الحسن عليهما السلام دانسته اند، واين خود دليل اجماعى بر انتساب
اين دعا به امام زمان عليه السلام است.
2- به صرف وجود ضعف در رجال سند حديث، نمى توان حديث را طرح نمود
وآنرا بى بهره دانست، وچه بسيار رواياتى وجود دارد که محدثان
اماميه قدس سرهم بدان اعتماد کرده ونقل نموده اند، وحتى بر اساس آن
فتوا داده اند، در حالى که بر اساس مبانى متاخران ضعف سند در آنها
وجود دارد. چرا که حديث صحيح بر مبنى متقدمان با حديث صحيح بر مبنى
متاخران متفاوت است. به هر جهت نقل محدثان اماميه با توجه به دقت
نظر آنان ونزديکيشان به عصر صدور حديث وحتى هم عصرى آنان با نواب
اربعه درجه اعتماد را نسبت به منقولات آنان بالا مى برد.
3- لزوم بررسى دقيق سلسله سند حديث در صدور احکام فقهيه مى باشد،
وآن هم در واجبات ومحرمات، وبر اساس قاعده اصول عمليه ميان فقها
تسامح در ادله سنن وجود دارد، وفقهى اماميه در بررسى سند روايات
مستحبات بنابر برخى اجازات متخذ از روايات، با ديده تسامح برخورد
کرده اند. ونيز روش بزرگان محدثان در کتب دعا نوعا بر اين است که
گاه نام معصوم عليه السلام را هم نقل نکرده اند، چه رسد به سلسله
سند آن، ووجود دعاهائى که بدين گونه که سلسله سندشان نقل شده باشد،
محدود است.
4- بر مبنى روايت نقل شده از حضرت صادق عليه السلام که فرمودند:
کلمات ما را به ديگران از ما امامان مى توانيد نسبت دهيد. لذا اگر
در واقع اين زيارت از امام حسن عسکرى عليه السلام نيز صادر شده
باشد، بر اساس فرمايش حضرت صادق عليه السلام ما اجازه داريم آنرا
به امام زمان عليه السلام نيز انتساب بدهيم.
زيارت ناحيه
شيخ مفيد - که خداوند روحش را پاکيزه فرمايد - در کتاب المزار پس
از بيان زيارتى که از کتاب المصباح نقل کرديم، گويد که عين سخنش
اين است:
زيارتى ديگر در روز عاشورا به روايتى ديگر، هر گاه خواستى حضرتش را
به آن در اين روز زيارت کنى، پس به سوى حضرتش صلى الله عليه وآله
وسلم بايست وبگو:
(1) سلام بر آدم برگزيده خدا از ميان آفريدگانش، سلام بر شيث دوست
وولى خدا وانتخاب شده اش، سلام بر ادريس قيام کننده برى خدا به حجت
وگواهش، سلام بر نوح اجابت شده در دعوتش، سلام بر هود که از جانب
خدا به کمکهى پيوسته يارى شد. سلام بر صالح که با کرامت خويش به
خدا توجه کرد. سلام بر ابراهيم، همان کسى که خدا با برگزيدنش به
مقام خليليت به او محبت کرد. سلام بر اسماعيل همان کسى که خدا به
(فرستادن) ذبحى بزرگ از بهشتش او را آزاد ساخت. سلام بر اسحاق
همانى که خدا نبوت را در فرزندان وذريه او قرار داد. سلام بر يعقوب
همان کسى که بينائى او را به موجب رحمتش بدو باز گردانيد. سلام بر
يوسف همانى که خدا او را از چاه به عظمتش نجات بخشيد.
(2) سلام بر موسى کسى که خدا دريا را به قدرتش برى او شکافت. سلام
بر هارون کسى که خدا او را به نبوتش ويژه داشت. سلام بر شعيب همانى
که خدا او بر عليه (نابکاران) امتش يارى فرمود. سلام بر داود کسى
که خدا از خطى او درگذشت.
(3) سلام بر سليمان کسى که جنيان به عزتش برايش خوار شدند. سلام بر
ايوب کسى که خدا او را از بيماريش شفا بخشيد. سلام بر يونس کسى که
خدا يارى وکمک ضمانت شده اش را به او رسانيد. سلام بر عزير که خدا
او را پس از حالت مرگش زنده کرد. سلام بر زکريى شکيبا در سختى اش،
سلام بر يحيى که خدا به شهادتش او را (به مقام قرب خود) نزديک نمود
وبالائى درجه داد. سلام بر عيسى روح خداوند وکلمه او.
(4) سلام بر محمد دوست دار ومورد محبت خدا وبرگزيده اش، سلام بر
امير مومنان على بن ابيطالب که به برادرى (پيامبر)اش مخصوص
گردانيد، سلام بر فاطمه زهرا دختر (پيامبر)اش، سلام بر ابا محمد
حسن، وصى پدرش وجانشين او، سلام بر حسين کسى که به خونش جانش را
(در راه خدا) ارزانى داشت. سلام بر کسى که در پنهانى وآشکارش خدا
را فرمان برد. سلام بر کسى که خدا در خاکش شفا را قرار داد. سلام
بر کسى که اجابت دعا در زير گنبدش مى باشد. سلام بر کسى که امامان
از فرزندان وذريه اش هستند.
(5) سلام بر فرزند انجام پيامبران، سلام بر فرزند آقى جانشينان،
سلام بر فرزند فاطمه زهرا، سلام بر فرزند خديجه کبرى، سلام بر
فرزند سدره منتهى، سلام بر فرزند جنت ماوى (باغهى پناهگاه)، سلام
بر فرزند زمزم وصفا.
(6) سلام بر آغشته به خون، سلام بر (کسبى که) خيمه (اش) دريده شد.
سلام بر پنجمين ياران اهل کسا (ساکنان زير برد يمانى)، سلام بر غيب
غريبان، سلام بر شهيد شهيدان، سلام بر کشته (بدست) پسرخواندگان
مشکوک نسلان، سلام بر سکونت يافته کربلا، سلام بر کسى که فرشتگان
آسمان بر او گريستند. سلام بر کسى که فرزندانش پاک شدگانند.
(7) سلام بر پادشاه وامير (يعسوب: پادشاه زنبوران وامير زنبوران که
ديگر زنبوران به گرد او مى گردند) آئين، سلام بر محل فرود آمدن
برهانها، سلام بر امامان بزرگوار، سلام بر گريبانهى شکافته، سلام
بر لبهى پژمرده شکننده، سلام بر جان هى از بيخ وبن بريده، سلام بر
روحهى (از تن) ربوده شده، سلام بر پيکرهى عريان، سلام بر جسمهى رنگ
باخته، سلام بر خونهى جارى شده، سلام بر عضوهى بريده شده، سلام بر
سرهى برافراشته گشته، سلام بر زنان سر برهنه گرديده.
(8) سلام بر حجت وگواه دارنده جهانيان، سلام بر تو وبر پدران
پاکيزه ات، سلام بر تو وبر پسران شهادت پذيرت، سلام بر تو وبر
فرزندان وذريه يارى کننده ات، سلام بر تو وبر فرشتگان ملازم
آرامگاهت. سلام بر کشته شده مظلوم، سلام بر برادر مسموم اش، سلام
بر على بزرگ، سلام بر شيرخوار کوچک.
(9) سلام بر بدنهى غارت شده، سلام بر عترت وخاندان نزديک
وخويشاوند، سلام بر کارزارکنندگان در بيابانهى پهناور. سلام بر دور
افتادگان از سرزمين (خويش)، سلام بر دفن شدگان بدون کفن، سلام بر
سرهى جدا شده از بدنها، سلام بر حساب کننده شکيبا، سلام بر ظلم شده
بدون ياور، سلام بر سکنا گزيده در خاک پاکيزه، سلام بر صاحب گنبد
بالا رونده (شنوا).
(10) سلام بر کسى که (خدى) با جلالت پاکيزه اش فرمود. سلام بر کسى
که جبرئيل بدو مباهات کرده، سلام بر کسى که ميکائيل در گهواره با
او سخن گفته (سرگرمش کرده)، سلام بر کسى که پيمانش شکسته شد. سلام
بر کسى که حرمتش دريده شد. سلام بر کسى که خونش به ستم ريخته شد.
سلام بر (کسى که) به خون زخمها غسل داده شد. سلام بر (کسى که) با
جام تيرها آب داده شد. سلام بر (کسى که بر او) ستم جايز شمرده شد.
سلام بر سر بريده شده در ميهمانى (در کنار نهر)، سلام بر کسى که
ساکنان قريه ها او را دفن کردند.
(11) سلام بر - کسى که - شاهرگ(اش) بريده شد. سلام بر مدافع بدون
ياور، سلام بر سپيدموى (محاسن) خضاب کرده، سلام بر گونه ورخسار خاک
آلود، سلام بر بدن غارت شده برهنه، سلام بر دندانهى پيشين با چوب
(خيزران) کوبيده شده، سلام بر سر افراشته شده، سلام بر جسمهى عريان
در بيابانهى پهناور - که - گرگان درنده گازشان مى گيرند ودرندگان
مزه خون وگوشت را چشيده به گردشان مى گردند.
(12) سلام بر تو ى آقى من وبر فرشتگان بال گشوده (که خواستار فرودپ
اطراف گنبد تو هستند، (همان فرشتگان) بسيار احترام کننده به تربت
ات، طواف کنندگان صحن وفضايت، وارد شوندگان بر زيارتت. سلام بر تو
که همانا قصد (زيارت) تو کرده ام، وآرزومند رستگارى نزد تو هستم.
(13) سلام بر تو سلام آشنى به حرمتت ومقامت، خالص در ولايت ودوستى
ات، نزديکى جوينده به خدا به وسيله محبتت، دورى جوينده از دشمنانت،
سلام کسى که قلبش به مصيبت وسختى تو زخمى ومجروح است، واشکش در
هنگام ياد کردن تو ريزان، سلام دردمند گرفته ومحزون وشيدى فروتن،
سلام کسى که اگر با تو در کربلى بود تو را با جانش از تيزى هى
شمشيرها نگاه مى داشت، وباقى مانده روحش - عمرش - را برى تو در
معرض مرگ مى انداخت، ودر پيش رويت کارزار مى کرد وتو را در برابر
آنانى که بر تو هجوم آورده وشوريده بودند، يارى مى کرد، وروح وجسد
ومال وفرزندش را فدى تو مى نمود، وروحش فدى روحت باد وخانواده اش
نگاهدار ومدافع خانواده ات.
(14) پس اگر روزگار (ولادت) مرا به بعد انداخته ومقدرات مرا از
ياريت دور کرده است، وبرى کسانى که با تو کارزار کردند کارزارگر
نبودم وبا کسانى که با تو دشمنى کردند نستيزيدم، پس صبح وشام برايت
ناله مى کنم، وبجى اشک برايت خون مى گريم - بخاطر - حسرت بر تو،
واندوه وتاسف بر آنچه تو را گرفتار کرد، وشعله ور ودر سوز وگداز تا
اينکه (از) بيقرارى سختى ها ومصيبتها وغصه اندوهگينى (بخاطر از دست
دادن فرصتها) بميرم.
(15) شهادت مى دهم که همانا تو نماز را بپا داشتى، وزکاه (حقوق
مالى) را پرداختى، وبه نيکى فرمان دادى، واز بدى وستمکارى
بازداشتى، وخدا را فرمان بردى، واز او سرپيچى نکردى، وبه او
وريسمانش چنگ آزيدى، در نتيجه از او خشنود شدى، واز خدا ترسيدى،
واو را در نظر گرفتى، و(دعوت) او را پاسخ گفتى، وبه روشهايش سلوک
نمودى، وآشوبها را فرو نشاندى، و(مردم را) به سوى رشد وهدايت
خواندى، وراههى استوارى را آشکار کردى، ودر (راه) خدا به حق جهادش
کارزار کردى.
(16) وتو برى خدا فرمانبردار بودى وبرى نيايت محمد صلى الله عليه
وآله وسلم پيرو، وبرى سخن پدرت شنوا، وبسوى وصيت وسفارش برادرت
شتابگر کوشا، وبرى پايه هى دين بلند کننده، وبرى سرکشى وطغيان درهم
کوبنده، وبر آشوبگران وطغيانگران سختگير کوبنده، وبرى امت نصيحتگر،
ودر لحظات مرگ ستايشگر وتسبيح کننده (خدا)، وبر گناهکاران هرزه
درگير شونده، وبه حجتها ودليلهى خدا قيام کننده، وبرى اسلام
ومسلمانان رحم کننده (بخشايشگر)، وبرى حق ياور، ودر هنگام بلا
وگرفتارى شکيبا، وبرى دين نگهبان، واز محدوده آئين دفاع کننده.
(17) هدايت را نگاهداشتى وياريش کردى. وعدل وداد را گستردى وآنرا
پراکنده ساختى. وآئين را يارى کردى وآشکارش ساختى. وکسى را که دين
را بازيچه شمرده بود، بازش داشتى، واو را راندى. و(حق را) برى پست
از شريف باز ستاندى. ودر حکم ميان توانا وضعيف مساوات قرار دادى.
وتو باران بهارى يتيمان وبى پدران بودى. وباز دارنده مردمان (از
بدى)، وعزت اسلام، وگنجينه احکام، وهم پيمان نيکوئى، رهرو (راه)
نيايت وپدرت ودر وصيت شبيه برادرت (بودى).
(18) وفا کننده به امان دادنها، دوستدار خويها(ى نيکو)، (صاحب)
کرمهى آشکار، نماز شب گزار در تاريکيها، برپاگر روشها(ى نيکو)،
بخشنده آفريدگان، بزرگ پيشنيان، نيکو نسب، با حسب فراوان، (صاحب)
رتبه هى بلند، دارى مناقب فراوان، صاحب سرشتهى ستوده، واجد موهبتهى
بسيار، بردبار رشيد، بازگشت کننده (بسوى خدا)، سخى، دانا، شديد،
پيشوى شهيد، آمرزشگر، انابه کننده، دوست دارنده ترسان (بودى).
(19) برى رسول صلى الله عليه وآله وسلم فرزند بودى وبرى قرآن سند
وبرى امت بازو، ودر فرمانبرى کوشا، نگاهبان عهد وپيمان، کناره گير
از راههى گناهکاران وهرزگان، عطا کننده وبخشنده به مسکين به سختى
افتاده، صاحب رکوع وسجودهى طولانى.
(20) کناره گير در دنيا (چو) کناره گيرى کوچ کننده از آن، ونرگنده
به دنيا به ديده ترسندگان از آن (بودى)، آرزوهايت از آن (از دنى)
بازداشته شده وهمت وتلاشت از آرايشهايش برگرفته بود. چشمت از
نگريستن به شادى آفرينى (دنى) بسته بود. اشتياق ورغبتت در مورد
آخرت شناخته شده ومشهور (بود).
(21) تا اين که بيداد دستش را از آستين برو کرد، وستم پرده از روى
اسلحه اش برداشت، وگمراهى پيروانش را فرا خواند، وتو در حرم جدت
ساکن بودى، واز ستمگران جدائى گزيننده، در خانه ومحراب (عبادتگاه
خود) نشسته بودى، از لذتها وشهوتها دورى گزيده، زشتى را با قلبت
وزبانت به مقدار توان وامکانت زشت مى شمردى. سپس موقعيت چنان ايجاب
کرد که پرچم مخالفت را بردارى، وتو را بر آن داشت که با عياشان
وهرزگان کارزار کنى. پس با فرزندان وخاندان وپيروان ودوستانت به
راه افتادى وحقيقت را به روشنى ودرستى آشکار کردى. وبه سوى خدا با
حکمت وپند واندرزهى نيکو فرا خواندى. وبه برپا داشتن حدود وفرمان
برى از معبود امر کردى. واز پليدى وطغيان وسرکشى بازداشتى. و(آنان)
با ستم ودشمنى با تو برخورد کردند.
(22) پس با ايشان کارزار کردى پس از آنکه آنان را به انجام آن کار
(شايسته) فرا خواندى وحجت را بر ايشان تاکيد نمودى، پس امان وبيعت
ترا شکستند، وبر پروردگارت ونيايت خشم کردند، وجنگ را با تو آغاز
نمودند. پس بر زخم زبانها وضربه ها ايستادگى کردى، ولشگريان
ستمگران هرزه را درهم کوبيدى. ودر گرد وغبار برخاسته در ميدان جنگ
وارد شدى، در حالى که با (شمشير) ذوالفقار کارزار مى کردى، بسان آن
که حضرت على مختار (برگزيده)، بودى.
(23) پس چون ترا پايدار وغير گريزپا، ناترس وغير پست ديدند،
شرارتهى فريبهايشان را برى تو برافراشتند، وبا حيله وشرارت خويش با
تو جنگيدند، وآن نفرين شده لشگريانش را فرمان داد پس ترا از آب
ووارد شدن در آن باز داشتند، وترا به جنگ کشاندند، ودر جنگ بر تو
شتافتند (واسبها را زين کردند) وترا با تيرها وسنگها زدند. ودستهى
از ميان برداشتن ونابود کردن را بر تو گشودند. واحترام ترا حفظ
نکردند. واز جزى گناه (خويش) در حق تو، (و) کشتن فرزندانت وتاراج
باردانهايت نترسيدند. در حالى که تو پيشتاز در گرد وغبار بودى
وتحمل کننده آزارها واذيتها، (که) فرشتگان آسمان از صبر وشکيب تو
به شگفتى افتادند.
(24) پس از هر سو دور تو را گرفتند وزخمهى کارى بر تو زدند، وميان
تو وشب مانع شدند (نگذاشتند کارت تا شب بطور انجامد)، در حالى که
برى تو ياورى نمانده بود. تو حسابگر شکيبا بودى. از زنانت
وفرزندانت دفاع مى کردى، تا اين که ترا از اسبت انداختند. پس تو
زخمى بر زمين افتادى. اسبها با سمهايشان بر تو تاختند، وستمگران
وسرکشان شمشيرهى برانشان را بر تو فرو آوردند.
(25) پيشانيت برى مردن عرق کرده بود. وبه راست وچپ کشيده وجمع مى
شدى (وبه خود مى پيچيدى). گوشه چشمت را به سوى باردانت وخانه ات
گرداندى، وبه تحقيق از فرزندان وخاندانت به نفست مشغول گردانيده
شدى. واسب گريزان به سوى خيمه هايت شتافت (د رحال) شيهه کشنده
وگريان.
(26) پس هنگامى که زنان، اسبت را شرمسار ديدند، وبه زين برگشته ات
نگاه کردند، از سراپرده ها برون آمدند، با موهى پريشان بر گونه ها،
(که) با روى نيمه باز بر رخسار (خو) سيلى مى زدند، وشيون کنان
وناله کننده، در حالى که پس از عزت وشکوه خوار وذليل شده اند وبه
سوى قتلگاهت شتابان (بودند).
(27) وشمر بر روى سينه ات نشسته بود. (و) شمشيرش را بر گودى زير
گلوى تو فرو برده وريشت را بدستش گرفته (بود) وسر تو را به شمشير
هندى اش مى بريد. حواست (در آن حال) آرامش داشت، ونفسهايت پنهان
شده بود. وسرت بر نيزه بلند شد. وخانواده ات چون بندگان اسير شدند.
وبه وسيله آهنها غل وزنجير گرديدند. بالى پالان هى چهارپايان چهره
هايشان از گرمى ظهرهى تابستان مى سوخت، در بيابانها ودشتهى پهناور
پيش برده مى شدند. دستهايشان به گردنهايشان آويخته بود، (و) در
بازارها گردانده مى شدند.
(28) پس وى بر سرکشان هرزه گنهکار، به کشتنت اسلام را کشتند، ونماز
وروزه را بيهوده ومهمل گذاشتند، وسنتها واحکام را شکستند ونقض
نمودند، وپايه هى ايمان را نابود کردند، وآيات قرآن را تحريف
نمودند، ودر فساد ودشمنى سخت پيش دويدند.
(29) به تحقيق رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم انتقام خون کشته
اش ناگرفته ماند. وکتاب خدى عز وجل رها شده گرديد. وآنگاه که تو
مغلوب گرديدى به حق وحقيقت خيانت شد. وبه نابودى ات الله اکبر ولا
اله الا الله وتحريم وتحليل وتنزيل وتاويل از ميان رفت. وپس از تو
تغيير وتبديل وبى دينى وکفر وخواستهى نفسانى وگمراهى ها وآشوبها
وبيهودگى ها وباطلها آشکار گرديد.
(30) پس همانا خبر دهنده مرگت در کنار قبر نيايت رسول (خدا) صلى
الله عليه وآله وسلم بپا خواست وبا اشک ريزان خبر مرگ ترا به حضرتش
داد. در حالى که مى گفت: ى رسول خدا فرزندت وجوانت کشته شد خانواده
ات ونزديکانت بيچاره شدند وفرزندانت پس از تو اسير شدند وخانواده
وافرادت در گرفتارى وبازداشت افتادند پس پيامبر آشفته خاطر شد،
وقلب (سينه) گريبانش بگريست. وبه خاطر تو فرشتگان وپيامبران بر او
سر سلامتى دادند، وبه خاطر تو مادرت زهرا سوگوار شد ومصيبت زده
گرديد.
(31) فرشتگان مقرب (برى) سوگوارى وتسليت گفتن به پدرت امير مومنان
(به حضورش) آمد وشد کردند. وبرى تو در اعلى عليين عزا وماتم برپا
شد. وبه خاطر تو زنان چشم سياه درشت ديده (بهشتى) بر (رخسار خود)
سيلى زدند. وآسمان وساکنانش، وبهشت ها وخزانه دارانشان، وکوههى
گسترده بر روى زمين وکرانه هايش، ودرياها وماهى هايش، وجنيان
وفرزندانشان، وخانه (خدا) ومقام (ابراهيم)، ومشعر الحرام وحل
(هنگام برون آمدن از احرام) واحرام (همه) گريستند.
(32) خدايا به احترام اين جايگاه بلند (مرتبه) بر محمد وخاندان
محمد توجه کن، ومرا در گروه ايشان گرد آور، ومرا به شفاعت ايشان
وارد بهشت کن. ايزدا همانا من به تو متوسل مى شوم، ى سريع ترين
حسابگران، وى بخشنده وکريمترين کريمان، وى حکم کننده ترين حکم
کنندگان، به حق محمد انجام پيامبران، (و) فرستاده ات به سوى تمامى
جهانيان وبه برادرش وپسر عمويش (که) جدا شده از شرک ودوگانه پرستى
(بود)، ودرونش انباشته از دانش وايمان (بود)، آن دانشمند برخوردار
از مقام بلند على امير مومنان، وبه حق فاطمه سيده زنان جهانيان،
وبه حق حسن پاکيزه نگهبان پرواپيشگان، وبه حق ابا عبد الله حسين
کريم ترين شهادت جويان، وبه حق فرزندان کشته شده اش وبه خاندان ستم
ديده اش، وبه على بن الحسين زينت عبادتگران، وبه محمد بن على قبله
گه توبه وبازگشت کنندگان، وجعفر بن محمد راستگوترين راستگويان،
وموسى بن جعفر آشکار کننده برهانها، وعلى بن موسى ياور آئين، ومحمد
بن على پيشوا وپيشتاز هدايت شدگان، وعلى بن محمد پارساترين
پارسايان، وحسن بن على وارث جانشينان، وحجت بر تمامى آفريدگان که
بر محمد وخاندان محمد آن راستگويان نيکوکار توجه کنى، آن خاندان طه
ويس، ومرا در روز قيامت از امان يافتگان آسودگان رستگاران شادمانان
بشارت يافتگان قرار دهى.
(33) بار خدايا نام مرا در (زمره) مسلمانان بنويس، ومرا به صالحان
بپيوند، ونامم را بر زبان اقوام آتيه نيکو وسخنم را دلپذير گردان.
ومرا بر عليه ستمگران فاسد يارى کن، واز حيله حسودان نگاهمدار،
وفريب فريبگران را از من دور کن ودستان ستمگران را از من کوتاه
نما، وميان من وآقايان خجستگان در اعلى عليين جمع گردان، با همان
کسانى که بدانان نعمت ارزانى داشتى از جمله پيامبران وتصديق
کنندگان وشهيدان وصالحان. به رحمت تو ى رحم کننده ترين رحم
کنندگان.
(34) بارالها! همانا من ترا به حق پيامبر معصومت سوگند مى دهم، وبه
حق حکم حتمى شده ات، وبه بازداشت ونهى پوشيده شده ات، وبه حق اين
قبر که مردمان به زيارتش روى مى آورند، (قبرى که) در پهلويش امام
معصوم کشته شده بدو ظلم شده، آرميده است، سوگندت مى دهم، که مرا از
اندوه ها بدر آورى، وشر وبدى قدر (اندازه گيرى) حتمى شده ات را از
من باز دارى، ومرا از آتش دارى بادهى گرم کشنده، کنارم دارى. خدايا
مرا به نعمت خودت بزرگوارم گردان، وبه قسمتهايت از من خشنود شو، به
جود وکرم وبخششت از من پرده پوشى کن، ومرا از فريب وانتقامت دور
گردان.
(35) الها مرا از گناهان نگاهدار، ودر سخن (حق) وکردار (درست)
استوارم گردان، ومدت اجل ومهلت مرا گسترش ده، واز دردها وبيماريها
عافيتم بخش، وبه حق امامانم وبه (حق) فضلت مرا به بهترين آرزوها
نائل گردان.
(36) خدايا بر محمد وخاندان محمد توجه کن، وتوبه مرا بپذير، وبر
گريه ام رحم کن، ولغزشم را جبران نما، وسختى ام را آسان گردان،
واشتباهم را بپوشان، وبرايم در ميان فرزندانم صالحانى قرار بده.
(37) بار خدايا در اين شهادتگاه پرعظمت ومکان پرکرامت برايم گناهى
را مگذار مگر آنکه آنرا بخشيده باشى، ونه عيبى مگر آنرا پوشانيده
باشى، ونه اندوهى را مگر آنرا اصلاح کرده باشى، ونه روزى ى را مگر
آنکه افزون کرده باشى، ونه منزلت ومقامى را مگر آنکه گسترشش داده
باشى، ونه فساد وتباهى را مگر آنکه اصلاحش کرده باشى، ونه آرزوئى
را مگر آنکه آنرا رسانيده باشى، ونه دعا ونيايشى را مگر آنکه آنرا
پذيرفته باشى، ونه تنگنائى را مگر آنکه آنرا گشوده باشى، ونه
پراکندگى ى را مگر آنکه گردش آورده باشى، ونه کارى را مگر آنکه به
انجامش رسانيده باشى، ونه دارائى را مگر آنکه آنرا افزونى بخشيده
باشى، ونه اخلاقى را مگر آنکه نيکويش گردانيده باشى، ونه انفاق
وبخششى را مگر آنکه جانشين (وماندنى)اش کرده باشى، ونه دگرگونى
وحال را مگر آنکه آبادش کرده باشى، ونه حسودى را مگر آنکه از ميانش
برده باشى، ونه دشمنى را مگر آنکه درهم شکنى اش، ونه بدى را مگر
آنکه حيرانش نموده باشى، ونه مريضى را مگر آنکه شفايش داده باشى،
ونه دور افتاده ى را مگر آنکه نزديکش کرده باشى، ونه پراکندگى ى را
مگر آنکه گردش آورى، ونه خواستى را مگر آنکه ارزانيش فرموده باشى.
خدايا از تو بهترين روى آوردنى وثواب آينده را خواستارم.
(38) بارالها مرا به حلالت از حرامت بى نياز گردان وبه فضل وبخششت
از تمامى آفريدگان (مستغنى ام دار). الها من از تو دانش بهره
دهنده، وقلب خاشع وافتاده، ويقينى کامل وشافى، وکردار پاکيزه،
وشکيبائى زيبا، وپاداشى فراوان مى خواهم.
خدايا سپاسگزارى نعمتهايت را بر من ارزانى کن، ودر احسان وکرم
وبخشش بى حسابت بر من فزونى قرار ده، وسخنم را در ميان مردمان مورد
شنيدن قرار ده، ودانشم را نزد خود بلندپايه کن، واثر مرا در خيرات
پيوسته ودنبال رونده نما، ودشمنم را خوار وزبون وشکست خورده قرار
ده.
(39) خدايا بر محمد وخاندان محمد آن برگزيدگان، در راستى شب وتمامى
روز توجه کن، ومرا از شر شوران وبدان نگاهمدار، واز گناه وپليدى
پاکيزه ام کن، واز آتش دورم ساز، ومرا در خانه قرار (بهشت) فرود
آر، ومن وتمامى برادران وخواهران مومن وباورمندم که در راه تو آنها
را يافته ام به رحمت خود بيامرز، ى رحم کننده ترين رحم کنندگان.
سپس رو به قبله شو دو رکعت نماز بخوان در رکعت اول سوره انبيا را
قرائت کن، ودر رکعت دوم سوره حشر را، وسپس قنوت بگير وبگو:
(1) نيست شيدا کننده ى جز آنکه همه در او شيدايند، آن شکيبى کرم
کننده بخشايشگر بى حساب، نيست حيران کننده ى جز آنکه همه در او
شيدايند، آن والا مقام با عظمت، نيست حيران کننده ى جز آنکه همه در
او شيدايند، مالک ودارنده آسمانهى هفتگانه وزمينهى هفتگانه وآنچه
در آنها وآنچه در ميان آنهاست، در حالى که مخالف با دشمنان دروغ
انگارنده او (هستم)، همان کسانى که از او روى گردانيدند.