اتفاق در مهدى موعود عليه السلام
سيّد على اكبر قرشى
- ۳ -
يعنى :
((اينها نامهاى اوصيا و جانشينان رسول خداست ،
اول آنان پسر عمويم مى باشد و بقيه يازده نفر از فرزندان من كه آخر آنان قائم آنان
است . جابر گويد: در آن لوح سه تا نام محمَّد و چهار تا نام على ديدم
)).
20 - و نيز در فرائد السمطين
(95) به سند خويش از جابر بن عبداللّه انصارى ، نقل مى كند كه ابو جعفر
محمد باقر عليه السّلام در وقت احتضار، جابر بن عبداللّه انصارى را خواست و فرمود:
ياجابر! آنچه در آن صحيفه ديده اى براى ما تعريف كن ، گفت : آرى به محضر بانويم
فاطمه دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد شدم تا ولادت حسين عليه
السّلام را به ايشان تبريك بگويم ، در دستش صحيفه اى بود از درّ سفيد. گفتم : يا
سيّدة النسوان ! اين صحيفه چيست كه در دست شما مى بينم ؟ فرمود: در آن نامهاى
امامان است از فرزندان من ، گفتم : آنها را بدهيد نگاه كنم . فرمود: اى جابر! اگر
اجازه بود مى دادم ولى نهى شده كه جز پيامبر يا وصى پيامبر يا اهل بيت پيامبر كسى
به آن دست بزند، ولى تو مى توانى از ظاهر، به باطن آن نگاه كنى ، جابر مى گويد:
نگاه كرده چنين خواندم :
ابوالقاسم محمَّد بن عبداللّه مادرش آمنه .
ابوالحسن على بن ابى طالب مرتضى ، مادرش فاطمه دختر اسد، پسر هاشم پسر عبد مناف .
ابو محمَّد حسن بن على و ابو عبداللّه حسين بن على تقى ، مادرشان فاطمه دختر
محمَّد.
ابو محمَّد على بن حسين عادل ، مادرش شاه بانويه دختر يزدجرد شاهنشاه .
ابوجعفرمحمَّدبن على باقر،مادرش ام عبداللّه دخترحسن بن على بن ابى طالب .
ابو عبداللّه جعفر بن محمَّد صادق ، مادرش ام فروه دختر قاسم فرزند محمَّد بن ابى
بكر.
ابو ابراهيم موسى بن جعفر ثقه ، مادرش كنيزى است به نام حميده .
ابو الحسن على بن موسى رضا، مادرش كنيزى است به نام نجمه .
ابوجعفر محمد بن زكّى ، مادرش كنيزى است به نام خيزران .
ابو الحسن على بن محمَّد امين ، مادرش كنيزى است به نام سوسن .
ابو محمَّد حسن بن على رفيق ، مادرش كنيزى است به نام سمانه .
ابو القاسم محمَّد بن الحسن ، او حجّت خدا و قائم آل محمَّد است . مادرش كنيزى است
به نام نرجس - صلوات اللّه عليهم اجمعين - .
21 - حمّوئى در فرائد السمطين به سند خويش از ((سليم
بن قيس هلالى ))
نقل مى كند كه :
در زمان خلافت عثمان ، على عليه السّلام را در مسجد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
و سلّم با جماعتى ديدم كه در باره فضايل قريش و انصار صحبت مى كردند... در حلقه
آنان بيش از دويست مرد بود از جمله : سعد بن ابى وقاص ، عبدالرحمان بن عوف ، طلحه ،
زبير، مقداد، ابوذر، هاشم بن عتبه ، ابن عمر، حسن و حسين عليهماالسّلام ، ابن عباس
، محمد بن ابى بكر، عبداللّه بن جعفر، ابىّ بن كعب ، زيد بن ثابت و... (على عليه
السّلام ) گفت : شما را به خداوند قسم مى دهم آيا مى دانيد كه وقتى اين آيات نازل
شد:
- (يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اَطِيعُوااللّه وَاَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاُولى
الاَمْرِ مِنْكُمْ ...)(96)
- (اِنّما وَليُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا اَلَّذينَ يُقيِمُونَ
الْصَّلوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ)(97)
- (اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمّا يَعْلَمِ اللّهُ اَلَّذينَ جاهَدُوا
مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَلاَ
الْمُؤْمِنينَ وَلِيجَةٍ ...)(98)
مردم گفتند: اى رسول خدا! اينها در خصوص بعضى از مؤ منان است يا عام بوده و شامل
همه مؤ منان مى شود؟ پس خداوند عزَّوجلّ به پيامبرش امر نمود كه ولات امر آنان را
به ايشان تعليم نمايد و ولايت را برايشان تفسير كند همانگونه كه نماز، زكات و حج
آنان را تفسير نموده است . پس مرا در ((غدير
خمّ)) به امامت مردم منصوب نمود و سپس خطبه
خواند... و فرمود: ((اَيُّهَا النّاسُ!
أَتَعْلَمُونَ اَنَّ اللّهَ عزَّوجلّ
مَوْلايَ وَ اَناَ مَوْلى
الْمُؤْمِنينَ وَاَناَ اَوْلى بِهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ؟ قالُوا: بَلى يا
رَسُولَاللّه ! قالَ: قُمْ يا عَلِىُّ! فَقُمْتُ فَقالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ
فَعلِىُّ هذا
مَوْلاهُ اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ)).
يعنى :
((اى مردم ! آيا مى دانيد كه خداوند عزَّوجلّ
مولاى من است و من مولاى مؤ منان و من از خودشان به ايشان اولى هستم ؟ گفتند: بلى
اى رسول خدا! آنگاه فرمود: بپا خيز ياعلى ! من بپا خاستم ، فرمود: هر كس من مولاى
اويم ، اين على مولاى اوست ، پروردگارا! دوست بدار كسى را كه او را دوست بدارد و
دشمن بدار كسى را كه او را دشمن بدارد)).
آنگاه سلمان برخاست و گفت : ((اى رسول خدا!
چگونه ولايتى است ؟)).
حضرت فرمود: ((ولايتى مانند ولايت من ، هر كس
كه من به او از خودش سزاوارترم ، پس على هم به او از خودش سزاوارتر است
)).
سپس خداوند آيه : (... اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ ديِنَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ
عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضيتُ لَكُمُ اْلاِسْلامَ ديِناً ...)(99)
را نازل نمود، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تكبير گفت و فرمود: اللّه اكبر!
اتمام و اكمال نبوّت من و دين خداوند بعد از من ، ولايت على است . ابوبكر و عمر
برخاستند و گفتند: اى رسول خدا! اين آيات در خصوص على است ؟! (فرمود:)
((بَلى ، فيهِ وَ فِى اَوْصِيائِى اِلى يَوْمِ
الْقِيامَةِ. قالا يا رَسُولَاللّه ! بَيِّنْهُمْ لَنا. قالَ: عَلِىُّ اَخِى
وَوَزيِرى وَوارِثِى وَوَصِيِّى وَخَلِيفَتِى فِى اُمَّتِى
وَوَلِىُّ كُلِّ
مُؤْمِنٍ بَعْدِى . ثُمَّ ابْنِيَ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ
وِلْدِ اِبْنىَ الْحُسَيْنِ واحِداً بَعْدَ واحِدٍ. الْقُرآنُ مَعَهُمْ وَهُمْ مَعَ
الْقُرآنِ لا
يُفارِقُونَهُ وَلا يُفارِقُهُمْ حَتّى يَرِدُوا عَلىَّ
الْحَوْضَ)).
يعنى :
((حضرت فرمود: بلى در خصوص على و اوصياى من
است تا روز قيامت . (عمر وابوبكر) گفتند: اى رسول خدا! اوصياى خود را براى ما بيان
كن ، حضرت فرمود: على است كه برادرم و وزيرم و وارثم و وصيّم و جانشينم در امتم و
سرپرست هر مؤ منى بعد از من مى باشد، سپس پسرم حسن و بعد حسين و بعد نُه نفر از
فرزندان پسرم حسين ، يكى پس از ديگرى خواهند بود، قرآن با آنان است و آنان با قرآن
، از قرآن جدا نمى شوند و قرآن هم از آنان جدا نمى شود تا اينكه در حوض بر من وارد
گردند)).
آنگاه همه (افراد حاضر در آن نشست ) گفتند: ((بله
، ما اين را شنيده ايم و شاهد بوديم همانگونه كه گفتى
)).
و بعضى از آنان گفتند: ((ما مقدار زيادى از
آنچه را گفتى در حفظ داريم ولى همه آن را حفظ نيستيم و اين افراد كه (همه آنها را)
به ياد دارند، اخيار و افاضل ما هستند)).
شيخ الاسلام حمّوئى در ادامه نقل مى كند كه : آنگاه (على عليه السّلام ) فرمود: شما
را به خداوند قسم مى دهم ! آيا مى دانيد كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
براى خواندن خطبه اى بپا خاست و فرمود: ((يا
اَيّها النّاسُ اِنِّى تارِكٌ فِيكُمُ الْثِّقْلَيْنِ كِتابَ
اللّهِ وَ عِتْرَتِى اَهْلَ بَيْتِى فَتَمَسَّكُوا بِهِما لَنْ تَضِلُّوا
فَاِنَّ الْلَّطِيفَ (الْخَبِيرَ) اَخْبَرنِى وَعَهِدَ اِليَّ اَنَّهُما لَنْ
يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَليَّ الْحَوْضَ)).
يعنى :
((پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
اى مردم ! من ميان شما دو چيز با ارزش به امانت مى گذارم ، كتاب خدا و اهل بيتم ،
پس اگر به آن دو چنگ بزنيد، هرگز گمراه نمى شويد، خداوند لطيف و خبير به من خبر
داده و عهد كرده است كه آن دو از هم جدا نشوند تا در حوض بر من وارد شوند)).
آنگاه عمر بن خطاب برخاست و گفت : اى رسول خدا! آيا همه اهل بيت شما چنين اند؟
حضرت فرمود: ((نه وليكن اوصياى من از آنان :
اَوَّلُهُمْ اَخِى وَ وَزيرِى وَوارِثِى وَ خَلِيفَتِى فِى اُمَّتِى وَ وَلِيُّ
كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي هُوَ اَوَّلُهُمْ ثُمَّ
ابْنِي الْحَسَنُ، ثُمَّ
اِبْنَي الْحُسَيْنُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنَ وُلْدِ الْحُسَيْنِ واحِداً بَعْدَ واحِد
حَتّى يَرِدُوا عَلىَّ الْحَوْضَ (هُمْ) شُهَداءُاللّهِ فِى اَرْضِهِ وَ
حُجَّتُهُ عَلى خَلْقِهِ وَ خُزّانُ عِلْمِهِ وَ مَعادِنُ حِكْمَتِهِ، مَنْ
اَطاعَهُمْ اَطاعَ اللّهَ وَ مَنْ عَصاهُمْ عَصَى اللّهَ)).
يعنى :
((اوّلين آنان برادرم
و وزيرم و وارثم و جانشينم در امتم و سرپرست هر مؤ منى بعد ازمن است ، پس از
او پسرم حسن ، سپس پسرم حسين ، و پس از حسين نُه نفر از فرزندان وى يكى بعد از
ديگرى تا در حوض بر من وارد شوند، آنان شاهدان خدا در زمين اند و حجّت خدا بر خلقش
مى باشند، آنان خزّان علم او و معادن حكمتش هستند، هر كس از آنان اطاعت كند، خدا را
اطاعت كرده و هر كس از آنان سرپيچى كند، خدا را سرپيچى كرده است
)).
((فَقالُوا كُلّهُمْ نَشْهَدُ اَنَّ رَسُولَ
اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قالَ ذلِكَ)).(100)
يعنى :
آنگاه حاضران گفتند ما شهادت مى دهيم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين
مطالب را گفته است .
در اين روايت نيز تصريح شده كه امام زمان عليه السّلام شخصى است معيّن و از فرزندان
امام حسين عليه السّلام مى باشد.
22 - علامه شيخ هاشم بن سليمان مى گويد:
((عَنْ جابِرِ الْجُعْفِيِّ قالَ: قُلْتُ
لِلْباقِرِ - رَضِي اللّهُ عَنْهُ: يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ اِنَّ قَوْماً
يَقُولُونَ: اِنَّ اللّه تَعالى جَعَلَ اْلاِمامَةَ فِى عَقِبِ الْحُسَيْنِ
- رضى اللّه عنه - قالَ: ياجابِرُ! اِنَّ اْلاَئِمَّةَ هُمُ الَّذينَ نصَّ
عَلَيْهِمْ رَسُولُاللّهِ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بِامامَتِهِمْ وَهُمْ
اِثْنا عَشَرَ وَقالَ:
لَمَّا أُسْرِيَ بِي اِلىَ السَّماء وَجَدْتُ
أَسْماءَهُمْ مَكْتُوبَةً عَنْ ساقِ الْعَرْشِ بِالنُّورِ اِثْنَيْ عَشَرَ اِسْماً
اَوَّلُهُمْ عَلِيُّ وَسِبْطاهُ وَعَلِيُّ وَمُحَمَّدٌ
وَجَعْفَرٌ وَمُوسى
وَعَلِيُّ ومُحَمَّدٌ وعَلِىُّ وَالْحَسَنُ وَمُحَمَّدٌ الْقائِمُ الْحُجَّةُ
الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِمُالسَّلامُ)).(101)
يعنى :
((جابر جعفى مى گويد به (امام ) باقر - رضى
اللّه عنه - گفتم : اى پسر رسول خدا! عده اى مى گويند خداوند امامت را در نسل حسين
- كه رضوان خدا بر او باد - قرار داده ، فرمود: اى جابر! امامان همانهايند كه رسول
خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به امامتشان تصريح كرده و آنان دوازده نفرند. و
(رسول خدا) فرمود: وقتى به آسمان برده شدم ، اسامى آنان را در ساق عرش مكتوب يافتم
كه با نور نوشته شده بود. دوازده اسم بود كه اوّل آنها على و دو فرزندش و على و
محمَّد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن و محمَّد قائم مهدى عليهم السّلام
بودند)).
اين حديث نيز دلالت بر ((مهدى
)) معيّن دارد.
23 - علامه فاضل الدين محمد بن محمد بن اسحاق حموينى از ابوذر و سلمان و ديگران نقل
كرده است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به على عليه السّلام فرمود:
((اى على ! تو بعد از من جانشين من و امير مؤ
منان و امام پرهيزكاران و حجّت خدا بر خلق هستى ، بعد از تو يازده امام از فرزندان
و ذريّه تو يكى بعد از ديگرى تا روز قيامت امام خواهند بود، آنان كسانى هستند كه
خداوند طاعت ايشان را به طاعت خويش و من ، قرين ساخته است ، چنانچه فرموده :
(اَطِيعُوااللّهَ وَ اَطِيعُوا الرَّسُولَ واُولِى اْلاَمْرِ مِنْكُمْ ).
(على عليه السّلام ) گفت : ((اى رسول خدا!
بَيِّنْ بِى اِسْمَهُمْ، قالَ: اِبْنِى هذا، ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلى رَأ سِ
الْحسنِ، ثُمَّ اِبْنِى هذا، ثُمَّ
وَضَعَ يَدَهُ عَلى رَأ سِ الْحُسَيْنِ،
ثُمَّ سَمِيُّكَ يا عَلِيُّ وَهُوَ سَيِّدُ الزُّهّادِ وَزَيْنُ الْعابِدِينَ،
ثُمَّ اِبْنُهُ مُحَمَّدٌ سَمِيِّى باقِرُ عِلْمِى وَ خازِنُ وَحْيِ
اللّه تعالى وَ سَيُولَدُ فِى زَمانِكَ فَاَقْرَئهُ يا أَخِى مِنّى
السَّلام ، ثُمَّ يُكْمَلُ اَحَدَ عَشَرَ اِماماً مَعَهُمْ وِلْدُكَ مَعَ مَهْدِيِّ
اُمَّتِي مُحَمَّدٍ الَّذِي بِهِ
يَمْلاُ اللّهُ اْلاَرْضَ قِسْطاً
وَعَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً)).(102)
يعنى :
((اى رسول خدا! اسم ايشان را برايم بيان كن .
(پيامبر) فرمود: اين پسرم ، سپس دستش را بر سر حسن گذاشت ، سپس اين پسرم ، و دستش
را بر سر حسين گذاشت ، بعداً همنام تو اى على و او آقاى زاهدان و زينت عابدان است ،
سپس پسرش محمد همنام من كه باقر علم من و خازن وحى خداوند تعالى است وى در زمان تو
متولد خواهد شد، اى برادرم ! سلام مرا به او برسان ! سپس شمار آنان به همراه
فرزندان تو با افزودن مهدى امتم ((محمَّد))
به يازده نفر كامل مى گردد. همان كسى كه خداوند به وسيله او زمين را از عدل و داد
پر مى كند، همانگونه كه از ظلم و جور پر شده است )).
ناگفته نماند چنانكه بارها گفته شد منظور از نقل اين احاديث از كتب برادران اهل
سنّت آن است كه بدانيم مهدى موعود عليه السّلام فرزند نُهم امام حسين و فرزند چهارم
امام رضا و فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسكرى عليهم السّلام مى باشد. به عبارت
ديگر: او يك انسان تعيين شده از طرف رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است
نه اينكه بگوييم : هنوز متولد نشده و بعداً متولد خواهد شد و نمى دانيم كدام كس از
نسل فاطمه و حسين عليهماالسّلام است .
* * *
ولادت حضرت مهدى (ع )
در اين فصل ، ولادت مهدى موعود - صلوات اللّه عليه - از كتب بزرگان اهل سنّت نقل مى
شود و در همه آنها خواهيم ديد كه او پسر بلافصل حضرت امام حسن عسكرى صلوات اللّه
عليه - است . و نيز خواهيم ديد كه عده اى از آنان پس از نقل ولادت آن حضرت مى
گويند: او همان مهدى منتظر از نظر اماميه است و يا مى گويند: او امام دوازدهم از
نظر شيعه است ولى اين سخن در مطلب ما نقصى به وجود نخواهد آورد؛ زيرا در فصل گذشته
اثبات كرده ايم كه خودشان از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل كرده اند
كه به امام حسين عليه السّلام فرمود: ((...
اَنْتَ اَبُو ائِمَّةِ تِسْعَةٍ، تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ)).
اينك كلمات بزرگان اهل سنّت را از كتابهاى معروفشان نقل مى نماييم :
1 - عزّالدين ابن اثير(متوفاى 630)درحوادث سال 260 هجرى مى نويسد:
((وَفِيها تُوُفِّيَ اَبُو مُحَمَّدٍ
الْعَلَويُّ الْعَسْكَرِيُّ وَهُوَ اَحَدُ اْلاَئِمَّةِ اْلاِثْنَيْ عَشَرَ عَلَى
مَذْهَبِ اْلاِمامِيَّةِ وَ هُوَ والِدُ مُحَمَّدٍ(103)
الَّذِى يَعْتَقِدُونَهُ
الْمُنْتَظَرَ بِسِرْدابِ سامِرّاءَ وَكانَ
مَوْلِدُهُ سَنَةَ اِثْنتَيْنِ وَثَلاثِينَ وَمِأَتَيْنِ)).(104)
يعنى :
((از جمله حوادث سال 260 آن بود كه در آن
ابومحمَّد عسكرى (امام حسن عسكرى عليه السّلام ) وفات يافت و او يكى از امامان
دوازده گانه به عقيده شيعه است كه ولادتش در سال 232 بود و او پدر محمَّد است كه
شيعه او را ((منتظر))
نامند)).
اين مورخ مشهور به ولادت حضرت مهدى عليه السّلام تصريح مى كند و او و پدرش را به
عقيده شيعه از امامان دوازده گانه و منتظر مى نامد و اين هر دو را به شيعه نسبت مى
دهد. ولى روايات فصل گذشته نشان مى دهد كه عقيده اهل سنّت نيز در واقع چنين است و
گر نه براى آنهمه احاديثى كه تصريح به نامهاى امامان دوازده گانه مى كند و يا حديث
((اَوَّلُهُمْ عَلِيُّ وَ آخِرُهُمْ الْمَهْدِيُّ))
و امثال آنها چه محملى مى توان پيدا كرد؟
2 - عمادالدين ابوالفداء اسماعيل بن نورالدين شافعى (متوفاى 732) مى گويد: على هادى
(امام دهم عليه السّلام ) در سال 254 هجرى در سامرّا وفات يافت ، او پدر حسن عسكرى
است و حسن عسكرى ، يازدهمين امام از ائمه دوازده گانه است و او حسن فرزند على زكى ،
فرزند محمد جواد، فرزند على الرضا، فرزند موس ى الكاظم ، فرزند جعفر الصادق ، فرزند
محمد الباقر، فرزند على زين العابدين ، فرزند حسين ، فرزند على بن ابى طالب است كه
ذكرش گذشت - رضى اللّه عنهم اجمعين - ولادت حسن عسكرى در سال 230 بود و در ربيع
الاوّل سال 260... در ((سرّ من راى
)) از دنيا رفت و در كنار قبر پدرش على زكى به خاك سپرده شد. بعد اضافه مى
كند:
((وَالْحَسَنُ الْعَسْكَريُّ الْمَذْكُورُ
هُوَ والِدُ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَظَرِ صاحِبِ السِّرْدابِ وَمُحَمَّد الْمُنْتَظَرُ
الْمَذْكُورُ هُوَ ثانِى عَشَرَ الاَئِمَّةِ اْلاِثْنَيْ عَشَرَ
عَلَى رأَي
الاِمامِيَّةِ وَيُقالُ لَهُ الْقائِمُ وَالْمُنْتَظَرُ وَالْمَهْدِيُّ
وَالْحُجَّةُ، وَوُلِدَ الْمُنْتَظَرُ الْمَذْكُورُ فِي سَنَةِ خَمْسٍ وَ خَمْسِينَ
وَ مأَتيْنِ...)).(105)
يعنى :
((حسن عسكرى نامبرده پدر محمَّد منتظر صاحب
سرداب است و به عقيده اماميّه او امام دوازدهم مى باشد او را
((قائم ))،
((مهدى )) و
((حجّت )) نامند و در سال 255 هجرى
متولد شده است )).
اين مورخ مشهور نيز ولادت امام زمان عليه السّلام را محقق دانسته و او را دوازدهمين
امام به عقيده شيعه گفته است ولى دلايل گذشته اثبات كرد كه به عقيده اهل سنّت نيز
چنين است . منتها دوران تاريك بنى اميّه و بنى عبّاس و قبل از آن نگذاشته است آنچه
در كتابها نوشته شده بر زبانها و آشكارا جارى شود تا آنكه ذكر مهدى عليه السّلام به
نسيان كشيده نشود.
اما جريان ((صاحب السرداب
)) كه در بيان هر دو مورخ فوق گذشت و در كلمات ديگران نيز خواهد آمد، لازم
است در اين رابطه توضيحى بدهيم :
در خانه حضرت امام على النقى عليه السّلام سردابى بود كه آن حضرت و امام حسن عسكرى
عليهماالسلام در آن عبادت مى كردند اكنون نيز آن سرداب در صحن عسكريّين
عليهماالسّلام باقى است و شيعيان به زيارت آن مى روند. آنجا فقط به علت معبد امامان
بودن ، مقدّس بود و مقدس است ، شيعه عقيده ندارد كه امام زمان عليه السّلام در آن
غايب شده و از آنجا ظهور خواهد كرد و اين به غلط مشهور شده است ؛ چنانكه بزرگان
شيعه بر اين مطلب تصريح كرده اند. اگر منظور صاحب كتابها از
((صاحب السرداب )) اين سخن باشد قطعاً
نادرست است .
باز همين مورخ در ص 49، ج 2 تاريخ خود ضمن بيان حالات معتمد عبّاسى و حوادث سال 260
هجرى در بيان رحلت امام عسكرى عليه السّلام به ولادت مهدى موعود عليه السّلام تصريح
كرده ، چنين مى گويد:
((وَفِيها تُوُفِّىَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ
بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ
عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طالِبٍ رَضِىَ
اللّهُ
عَنْهُ وَهُوَ الْمَعْرُوفُ بِالْعَسْكَرى وَهُوَ اَحَدُ أَئِمَّةِ اْلاِثْنَيْ
عَشَرَ عَلَى مَذْهَبِ اْلاِمامِيَّةِ وَهُوَ والِدُ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَظَرِ مِنْ
سِرْدابِ سُرَّ مَنْ
رأَى عَلَى زَعْمِهِمْ وَكانَ مَوْلِدُهُ سَنَةَ اِثْنَتَيْنِ وَثَلاثِينَ
وَمأَتَيْنِ حَسْبَما تَقَدَّمَ ذِكْرُهُ فِى سَنَةِ اَرْبَعٍ وَ خَمْسِينَ وَ
مأَتَيْنِ)):
يعنى :
((همان سال حسن بن على بن محمد بن على بن موسى
بن جعفر بن محمدبن على بن حسين بن على بن ابى طالب - رضى اللّه عنهم - معروف به
عسكرى وفات يافت ، و او يكى از ائمّه اثناعشر - بنا بر مذهب اماميه - مى باشد و به
اعتقاد آنها پدر محمد كه انتظار ظهور او را از سرداب سامرّا دارند مى باشد و ولادت
او بنا بر آنچه در سال 254 ذكرش گذشت ، سال 232 بوده است
)).
باز در اينجا مى بينيم كه دوازده امام را نام مى برد و پس از نقل رحلت حضرت عسكرى -
صلوات اللّه عليه - مى گويد: او والد محمَّد منتظر است و اينكه مى گويد:((على
مذهب الاماميه ))درپاسخ گفتيم كه درمذهب اهل
سنّت نيزچنين است .
3 - ابوالفرج بن جوزى ضمن انكار عقيده شيعه در باره امامت ، به ولادت امام زمان
(فرزند حسن عسكرى عليه السّلام ) تصريح كرده و مى گويد:
((قالُوا الاِمامَةُ فِى مُوسىَ بْنِ جَعْفَرٍ
ثُمَّ فِى اِبْنِهِ عَلِيٍّ ثُمَّ اِلى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ثُمَّ اِلى عَلِيِّ
بْنِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ اِلَى الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ(106)
الْعَسْكَرىِّ ثُمَّ اِلَى اِبْنِهِ مُحَمَّدٍ وَهُوَ اْلاِمامُ الثّانِى عَشَرَ
الْمُنْتَظَرُ الَّذِى يَزْعَمُونَ اَنَّهُ لَمْ يَمُتْ وَاَنَّهُ سَيَرْجَعُ فِى
آخِرِ الزَّمانِ فَيَمْلاَُ اْلاَرْضَ
عَدْلاً)).(107)
يعنى :
((اماميه مى گويند كه
امامت در موسى بن جعفر است ، سپس در فرزندش على ، سپس
محمَّد بن على ، سپس على بن محمَّد، سپس حسن بن محمَّد عسكرى و بعد از او
فرزندش محمَّد كه امام دوازدهم مى باشد كسى كه شيعه گمان مى كند او نمرده است و در
آخرالزمان ظهور خواهد كرد و زمين را پر از عدل و داد خواهد نمود)).
اين شخص كه از علماى مشهور حنبلى است با آنكه امامت ائمّه عليهم السّلام را به صورت
عدم قبول نقل مى كند ولى كلامش صريح است در اينكه حسن عسكرى عليه السّلام فرزندى به
نام ((م ح م د))
داشته است ، ابن جوزى در سال 597 در بغداد از دنيا رفته است .
4 - مسعودى ، ابى الحسن على بن الحسين (متوفاى 346) رحلت حضرت عسكرى عليه السّلام
را از حوادث سال 260 هجرى گفته و به ولادت امام زمان عليه السّلام تصريح كرده و عين
كلمات وى چنين است :
((وَ فِى سَنَةِ سِتِّينَ وَ مأَتَيْنِ قُبِضَ
اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ مُوسىَ
بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ
الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىِّ
بْنِ اَبِى طالِبٍ عليهم السّلام فِى خِلافَةِ الْمُعْتَمَدِ وَهُوَ اِبْنُ تِسْعٍ
وَ عِشْرِين سَنَةً وَهُوَ اَبُو الْمَهْدِيِّ الْمُنْتَظَرِ وَاْلاِمامِ
الْثّانِى عَشَرَ عِنْدَ الْقَطْعِيَّةِ مِنْ الاِمامِيَّةِ وَهُمْ جُمْهُورُ
الْشِيعَةِ)).(108)
يعنى :
((در سال 260 هجرى ابو محمَّد حسن عسكرى ...
از دنيا رفت و او 29 سال داشت و او پدر مهدى منتظر و امام دوازدهم نزد شيعه اماميّه
است )).
نا گفته نماند كه شيعه ، مسعودى را شيعه مى داند و اهل سنّت در عقيده اهل سنّت .
حاج خليفه در كشف الظنون راجع به كتاب او سخن گفته است . به هر حال ، سخن او در نظر
شيعه و اهل سنّت هر دو معتبر مى باشد. در اينجا بيشتر از اين مجال بسط مقال نيست .
به هر حال ، اين مورخ معتبر نيز ولادت امام عصر - صلوات اللّه عليه - را مسلّم و
قطعى مى داند.
5 - ابن حجر هيثمى مكّى شافعى (متوفاى 974 هجرى ) در صواعق محرقه حالات امامان
عليهم السّلام را نقل كرده و چون به امام حسن عسكرى عليه السّلام مى رسد، چنين مى
نويسد:
((ماتَ بِسُرَّ مَنْ رَأَى وَ دُفِنَ عِنْدَ
اَبِيِهِ وَ عَمِّهِ وَ عُمُرُهُ ثَمانِيةٌ وَعِشْرُونَ سَنَةً وَيُقالَ: اِنَّهُ
سُمَّ اَيْضاً وَلَمْ يَخْلِفْ غَيْرَ وَلَدِهِ اَبِى الْقاسِمِ مُحَمَّدٍ
الْحُجَّةِ وَعُمُرُهُ عِنْدَ وَفاةِ اَبِيهِ خَمْسُ سِنِينَ لكِنْ آتاهُ اللّه
فِيهاَ الْحِكْمَةَ وَيُسَمىَّ الْقاسِمُ (الْقائِمُ) الْمُنْتَظَرُ)).(109)
يعنى :
((امام عسكرى عليه السّلام در
((سامرّا)) وفات يافت و نزد پدر و
عمويش دفن گرديد، عمرش به وقت رحلت 28 سال بود، به قولى او را مسموم كردند و از
خودش فرزندى جز ابوالقاسم محمَّد حجّت را باقى نگذاشت ، عمر او به وقت وفات پدرش
پنج سال بود ليكن خدا در آن كمى سنّ به وى حكمت امامت را عطا كرده بود)).
با توجه به مطالب گذشته لازم است در اينجا به چند نكته اشاره كنيم :
اوّل :
چنانكه در فصل اوّل گذشت ابن حجر مكّى از كسانى است كه به تواتر، حديث
((يكون بعدى اثنا عشر خليفة كلّهم من قريش ))
اقرار كرده است ولى در تعيين آن دوازده نفر، كار به جايى نبرده و نتوانسته است
مصداق آنان را بيان نمايد با آنكه عملاً حالات على عليه السّلام و يازده فرزندش را
مفصلاً بيان كرده است !
دوّم :
ظاهراً در عبارت ((عند ابيه و عمّه
)) به جاى ((عمّه
)) ((عمته
)) باشد؛ زيرا در ((سامرّا))
چهار بزرگوار در كنار هم دفن شده اند: امام هادى ، امام عسكرى ، نرجس خاتون ، مادر
مهدى موعود و حكيمه دختر امام جواد و عمّه امام حسن عسكرى عليهم السّلام و در آنجا
كسى به نام عموى آن حضرت وجود ندارد.
سوّم :
اينكه در باره مهدى عليه السّلام گفته : ((لكن
آتاه اللّه فيها الحكمة )) ابن حجر به امامت
امام زمان عليه السّلام اقرار كرده است ؛ چنانكه در باره حضرت يحيى آمده است : (...
وَاتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيّاً)(110)
و حضرت عيسى عليه السّلام در گهواره فرموده است : (... اِنِّى عَبْدُاللّه اتانِيَ
الْكِتابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّاً)(111)
به هر حال ، ايشان قطع نظر از ولادت حضرت مهدى - صلوات اللّه عليه - به امامت وى
نيز اشاره كرده است و شايد چيزهايى هم در مغزش بوده كه محيط، اجازه گفتن به او را
نداده است واللّه اعلم .
6 - ابن صبّاغ ، نورالدين على بن محمَّد بن صبّاغ مالكى (متوفاى 855) در باره حضرت
عسكرى عليه السّلام مى گويد:
((وَكانَتْ مُدَّةُ اِمامَتِهِ سَنَتَيْنِ...
وَ خَلَّفَ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ مِنَ الْوَلَدِ اِبْنَهُ الْحُجَّةَ
الْقائِمَ الْمُنْتَظَرَ لِدَوْلَةِ الْحَقِّ وَكانَ قَدْ اَخْفى مَوْلِدَهُ وَ
سَتَرَ
اَمْرَهُ لِصُعُوبَةِ الْوَقْتِ وَخَوْفِ الْسُّلْطانِ وَ
تَطلُّبِهِ للشِّيْعَةِ وَالْقَبْضِ عَلَيْهِمْ)).(112)
يعنى :
((مدت امامت امام حسن عسكرى دو سال بود... و
او بعد از خودش ، فرزندش حجّت قائم را باقى گذاشت كه براى حكومت حق ، انتظارش كشيده
مى شود، پدرش ولادت او را مخفى نگاه داشته و جريانش را مستور كرده بود و آن به علت
سختى كار و خوف از سلطان وقت بود كه شيعه را جستجو كرده و آنان را بازداشت مى نمود)).
ابن صبّاغ نسب ، ولادت و مادر آن حضرت را نيز مطرح كرده ، چنين مى گويد:
((وُلِدَ اَبُو الْقاسِمِ مُحَمَّدٌ
الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْخالِصِ بِسُرَّ مَنْ رَأَى لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ
شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَخَمْسِينَ وَمأَتَيْنِ لِلْهِجْرَةِ وَأَمّا
نَسَبُهُ فَهُوَ اَبُوالْقاسِمِ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْخالِصِ
بْنِ عَلِيٍّ الْهادِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ...)).(113)
يعنى :
((ابوالقاسم محمد حجت ، پسر حسن خالص در سامرا
نيمه شعبان سال 255 هجرى به دنيا آمد. اما نسبش : او ابوالقاسم
((م ح م د)) حجّت فرزند حسن خالص فرزند
على هادى ، فرزند محمَّد جواد، فرزند على الرضا، فرزند موسى كاظم ، فرزند جعفر صادق
، فرزند محمَّد باقر، فرزند على زين العابدين ، فرزند حسين بن على بن ابى طالب است
. مادرش كنيزى است به نام نرجس بهترين كنيز،نام اوراغيراز اين نيز گفته اند، كنيه
اش ابوالقاسم ، لقبش حجّت ، مهدى ،خلف صالح ، قائم ، منتظر، صاحب الزمان و
مشهورترين آنان همان ((مهدى
))است )).
بدين طريق مى بينيم كه ابن صبّاغ هم به ولادت آن حضرت اشاره كرده و هم امامت او و
امام دوازدهم بودنش را بيان نموده است .
ناگفته نماند كه ابن صبّاغ
(114) از كتاب ارشاد مرحوم شيخ مفيد دانشمند و فقيه بزرگوار شيعه به
صورت مقبول چنين نقل مى كند: امام بعد از ابو محمَّد حسن عسكرى پسرش محمَّد بود،
امام حسن عسكرى غير از وى پسرى نگذاشت . پدرش او را به طور مخفى در جاى خود گذاشت ،
عمر وى به هنگام رحلت پدرش پنج سال بود ولى خداى تعالى در آن سن و سال به او حكمت
عطا فرمود، چنانكه به يحيى عليه السّلام در حال طفوليت ، حكمت عطا كرد و او را در
حال كودكى ، امام گردانيد (... وَآتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيّاً)(115)
، چنانكه عيسى بن مريم را در گهواره پيامبر كرد، عيسى عليه السّلام در آغوش مادرش
چنين گفت : (... اِنّى عَبْدُاللّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيّاً)).(116)
در دين اسلام براى آن حضرت پيش از ولادتش از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
، و از جدّش على بن ابى طالب و از بقيه پدرانش كه اهل اشرف المراتب اند خبر صريح و
نصّ وارد شده است . او صاحب شمشير و قائم منتظر است چنانكه در اين رابطه خبر صحيح
داريم ، او را پيش از قيامش دو تا غيبت هست ، يكى از ديگرى مفصلتر مى باشد، اولى كه
كوتاه بود از ولادتش تا انقطاع سفارت و نيابت بين او و شيعيانش بود (حدود 69 سال )
اما ديگرى طولانى است و در آخر، او با شمشير قيام خواهد فرمود؛ زيرا خداوند فرموده
: (وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنَّ الاَْرْضَ
يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ)(117)
و مصداق آن ، حكومت عدالت گستر و جهان شمول حضرت مهدى عليه السّلام است .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده : ((لَنْ
تَنْقَضِى اْلاَيّامُ واللَّيْالِى حَتّى يَبْعَثَ اللّهُ رَجُلاً مِنْ اَهْلِ
بَيْتِى يُواطِئُ اِسْمُهُ
اِسْمى يَمْلاُ اْلاَرْضَ عَدْلاً وَقِسْطاً
كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً)).(118)
((عَنْ زُرَارَةَ قالَ سَمِعْتُ اَبا جَعْفَرٍ
عليه السّلام يَقُولُ: اَلاَئِمَّةُ اْلاِثْنَيْ عَشَرَ كُلُّهُمْ مِنْ آلِ
مُحَمَّدٍ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عَلِيِّ بْنِ
اَبِي طالِبٍ
وَاَحَدَ عَشَرَ مِنْ وِلْدِهِ)).
((و از زراره نقل شده كه مى گويد: از ابو جعفر
(امام باقر عليه السّلام ) شنيدم كه مى فرمود: امامان دوازده گانه همه از آل محمَّد
صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هستند و آنان عبارتند از: على بن ابى طالب و يازده
فرزندش )).
پس از آنكه ابن صبّاغ اين مطالب را به صورت مقبول و بدون چون و چرا از ارشاد نقل
كرده ، اضافه مى كند كه ابن خشّاب در كتاب
((مواليد اهل البيت
)) سند را به على بن موسى عليه السّلام مى رساند كه فرمود:
((خلف صالح از نسل ابى محمَّد حسن بن على است و او صاحب الزمان و قائم مهدى
است )).
((عَلِىُّ بْنُ مُوسىَ الرِّضا عليه السّلام
اَنَّهُ قالَ: الْخَلَفُ الصّالِحُ مِنْ وِلْدِ اَبِى مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ
عَلِيٍّ وَهُوَ صاحِبُ الزَّمانِ الْقائِمُ الْمَهْدِيُّ)).
اما نصّ بر امامت وى از جانب پدرش آن است كه محمَّد بن على بن بلال مى گويد:
((دستور ابى محمَّد حسن بن على عسكرى به من آمد و آن وقت از عمر آن حضرت فقط
دو سال مانده بود، به من از جانشين خود خبر داد، سپس وقتى كه فقط سه روز از عمرش
باقى مانده بود به من خبر داد كه جانشين او بعد از وى فرزندش خواهد بود)).
ناگفته نماند كه ابن صبّاغ با آنكه مالكى مذهب است اين مطالب حقّه را بدون كوچكترين
ترديد نقل مى كند و اين مى رساند كه مطلب براى اين دانشمند و امثال وى كاملاً روشن
و آفتابى بوده است و گر نه يك نفر از اهل سنّت ، آن هم از علمايشان چگونه مى تواند
با اين صراحت و بى پرده سخن بگويد!
7 - قرمانى ، ابو العباس احمد بن يوسف دمشقى (متوفاى 1019 هجرى ) مى گويد:
((اَلْفَصْلُ الْحادِى عَشَرَ فِى ذِكْرِ
الْخَلَفِ الْصّالِحِ اَلاِْمام أ بِى الْقاسِمِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ
الْعَسْكَرِيِّ رَضِي اللّه عَنْهُ وَكانَ عُمْرُهُ عِنْدَ وَفاةِ
اَبِيهِ
خَمْسَ سِنِينَ آتاهُ اللّه فِيهاَ الْحِكْمَةَ كَما اُوتِيها يَحْيى عليه السّلام
صَبِيّاً وَكانَ مَرْبُوعَ الْقامَةِ حَسَنَ الْوَجْهِ وَالشَّعْرِ، اَقْنَىَ
اْلاَنْفِ
اَجْلَى الْجَبْهَةِ)).(119)
يعنى :
((فصل يازدهم كتاب در بيان حال خلف صالح امام
ابى القاسم ((م ح م د))
فرزند حسن عسكرى است كه عمرش به وقت وفات پدرش پنج سال بود، ولى خدا به وى حكمت (و
امامت ) عطا فرمود چنانكه به يحيى عليه السّلام داده شد، او متوسط القامه ، زيبا
موى ، زيبا بينى
(120) ، و گشاده پيشانى است )).
معلوم مى شود كه مسأ له به قدرى واضح ، حتمى و يقينى بوده كه اين مورخ حتى به ذكر
قيافه و شمايل مبارك آن حضرت نيز پرداخته است و ولادت وى را از حتميّات دانسته و با
جمله ((الخلف الصالح الامام
)) از آن بزرگوار ياد كرده است .
8 - حافظ، ابو عبداللّه محمد بن يوسف كنجى شافعى (متوفاى 658 هجرى ) مانند ديگران
رحلت حضرت عسكرى و ولادت حضرت مهدى را بيان كرده و او را امام منتظر ناميده است ،
اينك عين كلام او را نقل مى كنيم :
((وَ قُبِضَ (الْعَسْكَريُّ عَلَيْهِ
السَّلامْ) يَوْمَ الْجُمُعَةِ لِثَمانٍ خَلَوْنَ مِنْ رَبِيعِ اْلاَوَّلِ سَنَةَ
سِتِّينَ وَ مأَتَيْنِ وَلَهُ يَوْمَئِذٍ ثَمانٌ وَ عِشْرُونَ سَنَةً بِسُرَّ
مَنْ رَأَى وَ دُفِنَ فِى الْبَيْتِ الَّذِى دُفِنَ فِيهِ اَبُوهُ وَ خَلَّفَ
اِبْنَهُ وَهُوَ اْلاِمامُ الْمُنْتَظَرُ وَنَخْتِمُ الْكِتابَ وَ نَرِدُهُ
مُنْفَرِداً)).(121)
يعنى :
((امام عسكرى - صلوات اللّه عليه - روز جمعه
هشتم ربيع الاوَّل در سال 260 در سامرّا از دنيا رفت و در خانه اى كه پدرش دفن شده
بود دفن گرديد پسرش را بعد از خود گذاشت و اوست امام منتظر، كتاب كفاية الطالب را
در اينجا تمام كرده و حالات امام منتظر را در كتابى مخصوص مى نگاريم
)).
ناگفته نماند كه : اين عالم ، كتاب كفاية الطالب فى المناقب را در حالات حضرت عسكرى
- صلوات اللّه عليه - تمام كرده ، آن وقت حالات حضرت مهدى عليه السّلام را در كتابى
به نام :((البيان فى اخبار صاحب الزمان
)) نوشته است . حاج خليفه در كشف الظنون
(122) مى گويد: ((البيان فى اخبار
صاحب الزمان للشيخ ابى عبداللّه محمد بن يوسف الكنجى المتوفى سنة 658))
بنابراين ، در نسبت اين كتاب به او شكى نيست .
البته جاى بسيار دقت است كه اين حافظ مشهور به طور ارسال مسلّم مى گويد:
((وهو الامام المنتظر))، خدايا! مطلب
در نزد اين علما چقدر روشن و واضح و آشكار بوده كه بدون هيچ دغدغه مى گويند:
((وهو الامام المنتظر)) سبحان اللّه !
حيف كه خلافت امويان و عبّاسيان و غيره مانع ترويج اين حقايق شد.
9 - شبراوى ، عبداللّه بن محمد بن عامر شبراوى مصرى شافعى (متوفاى 1172 هجرى )
مانند ديگر مورخين و محدّثين رحلت امام عسكرى و ولادت امام مهدى عليهماالسّلام را
چنين ذكر مى كند:
((اَلثّانِى عَشَرَ مِنَ اْلاَئِمَّةِ
اَبُوالْقاسِمِ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ اْلاِمامُ قِيلَ هُوَ الْمَهْدِيُّ
الْمُنْتَظَرُ، وُلِدَ اْلاِمامُ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ اِبْنُ اْلاِمامِ الْحَسَنِ
الْخالِصِ
رَضِيَ اللّه عَنْهُ بِسُرَّ مَنْ رأَى لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ
شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ خَمْسِينَ وَ مأَتَيْنِ قَبْلَ مَوْتِ أَبِيهِ بِخَمْسِ
سِنينَ وَكانَ اَبُوهُ قَدْ اَخْفاهُ
حِينَ وُلِدَ وَ سَتَرَ اَمْرَهُ لِصُعُوبَةِ الْوَقْتِ وَ خَوْفِهِ مِنْ
الْخُلَفاء... وَكانَ اْلاِمامُ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ يُلَقَّبُ اَيْضاً
بِالْمَهْدِىِّ وَالْقائِمِ وَالْمُنْتَظَرِ وَالْخَلَفِ
الصّالِحِ
وَصاحِبِ الزَّمانِ وَاَشْهَرُها الْمَهْدِيُّ وَلِذلِكَ ذَهَبَتِ الشِّيعَةُ:
اَنَّهُ الّذِي صَحَّتِ اْلاَحادِيثُ بِأ نَّهُ يَظْهَرُ فِي آخِرِ الزَّمانِ
وَاَنَّهُ مَوْجُودٌ فِى
السِّرْدابِ)).(123)
يعنى :
((دوازدهمين امام ابوالقاسم
((م ح م د)) حجّت است ، گويند: مهدى
منتظر، اوست . امام ((م ح م د))
حجّت پسر امام حسن خالص در شب نيمه شعبان سال 255، پنج سال پيش از وفات پدرش به
دنيا آمد، پدرش ولادت او را به علت دشوارى وقت و ترس از خلفا... مخفى نگاه داشته
بود، امام ((م ح م د))
حجّت ، لقبش مهدى ، قائم ، منتظر، خلف صالح ، صاحب الزمان بود، اشهر القابش همان
((مهدى )) است . لذا شيعه معتقد شده
است او همان است كه احاديث صحيحه مى گويند در آخرالزمان ظهور خواهد كرد و او در
((سرداب )) موجود است
)).
در اينجا سه نكته را يادآور مى شويم :
اوَّل :
جريان سرداب را در گذشته گفتيم كه سرداب قداستش فقط به علت معبد بودن است و عسكريين
عليهماالسّلام در آن عبادت مى كردند و امام زمان عليه السّلام نه در سرداب غايب شده
و نه در سرداب است و نه از آن ظهور خواهد كرد و اين به غلط مشهور شده است .
دوّم :
اينكه مى گويند: ((شيعه به مهدى موعود بودن او
معتقد شده است )) گفته شد كه دلايل اهل سنّت
نيز او را مهدى موعود مى دانند، چنانكه در فصل قبلى نقل گرديد.
سوّم :
در كلام شبراوى و ديگران گذشت كه امام حسن عسكرى عليه السّلام ولادت پسرش را از خوف
خلفا مخفى نگاه داشته بود، مى گوييم چرا مخفى نگاه داشته بود، چرا ولادت يك نفر را
مخفى نگاه دارند و چرا از خلفا بترسند؟ اين نيست مگر به جهت آنكه معلوم شده بود كه
مهدى موعود فرزند حسن عسكرى عليهماالسّلام است والاّ علّتى نبود كه وى را مخفى نگاه
دارد.
10 - ابن عماد، عبدالحىّ بن احمد دمشقى حنبلى (متوفاى 1089 هجرى ) در حوادث سال 260
هجرى مى گويد:
((وَفِيها تُوُفِّيَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِىِّ
بْنِ الْجَوادِ بْنِ عَلِي الرِّضاَ بْنِ مُوسَى الْكاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ
الْصّادِقِ الْعَلَوىِّ الْحُسَيْنِىِّ، اَحَدُ الاِْثْنَيْ عَشَرَ
الَّذِينَ تَعْتَقِدُ الرّافِضَةُ فِيهِمُ الْعِصْمَةَ وَهُوَ والِدُ الْمُنْتَظَرِ
مُحَمَّدٍ صاحِبِ السِّرْدابِ)).(124)
يعنى :
((و در آن سال حسن بن على بن جواد بن على
الرضا بن موسى كاظم بن جعفر صادق علوى حسينى وفات يافت ، او يكى از دوازده نفرى است
كه شيعه به عصمت آنان اعتقاد دارد و او پدر ((محمَّد
منتظر)) صاحب سرداب مى باشد)).
به نظر مى آيد اين مورخ و محدّث ، چنانكه از كلماتش پيداست از نقل جريان اكراه دارد
ولى به ناچار ولادت حضرت مهدى عليه السّلام را و اينكه او فرزند حسن عسكرى عليه
السّلام است اقرار و گواهى مى دهد، و اى كاش ! ايشان دلايل گذشته را به نظر مى آورد
و شايد در نظر داشته و مغلوب جوّ موجود شده است .
11 - عبداللّه بسمل راجع به ولادت حضرت مهدى عليه السّلام چنين مى گويد:
((اَلاِمامُ الْمَهْدِيُّ اِسْمُهُ مُحَمَّدٌ
كُنْيَتُهُ اَبُوالْقاسِمِ، لَقَبُهُ الْحُجَّةُ وَالْمَهْدِيُّ وَالْخَلَفُ
الصّالِحُ وَالْقائِمُ وَالْمُنْتَظَرُ وَصاحِبُ الزَّمانِ وَعُمْرُهُ عِنْدَ
وَفاةِ
اَبِيهِ خَمْسُ سِنيِنَ لكِنْ آتاهُ اللّهُ فِيهَا الْحِكْمَةَ)).(125)
يعنى :
((اسم امام مهدى
((محمَّد)) و كنيه اش ابوالقاسم است ،
لقبش حجّت ، مهدى ، خلف صالح ، قائم ، منتظر و صاحب الزمان مى باشد و در هنگام وفات
پدرش پنج سال داشت ، لكن در همان سن كم ، خداوند به او حكمت عطا فرمود)).
اين سخن نظير سخنان قبل است ، ولادت حضرت ، نزد صاحب كتاب ، يقينى بوده و از
عباراتش كاملاً معلوم مى شود كه آن حضرت را امام و فرزند بلافصل حضرت عسكرى عليه
السّلام مى داند و جمله ((لكِنْ آتاهُ اللّهُ
فِيهاَ الْحِكْمَةِ))
يعنى :
خداوند در آن پنج سالگى به او حكمت عطا كرده بود نظير (... وَآتَيْناهُ الْحُكْمَ
صَبِيّاً)(126)
كه در باره حضرت يحيى عليه السّلام است قسم به عمرم كه اين عالم با اين بيان ،
امامت آن حضرت را قبول كرده است . چه بيانى بالاتر از اين مى خواهيم ؟!
12 - زِرِكلى ، آن حضرت - صلوات اللّه عليه - را از اعلام شمرده و به ولادت و مدت
عمرش تا رحلت پدرش اشاره كرده و چنين مى گويد:
((مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ
(الْخالِصِ) بْن عَلِي الْهادِيِّ اَبُوالْقاسِمِ آخِرُ اَلاَْئمَّةِ اَلاِْثْنَيْ
عَشَرَ عِنْدَ اْلاِمامِيَّةِ وَ هُوَ الْمَعْرُوفُ عِنْدَهُمْ
بِالْمَهْدِيِّ وَصاحِبِ الزَّمانِ وَالْمُنْتَظَرِ وَالْحُجَّةِ... وُلِدَ فِى
سامِرّا وَماتَ اَبُوهُ وَلَهُ مِنَ الْعُمْرِ نَحْوُ خَمْسِ سنين ...وَقِيْلَفِى
تارِيخ
ِمَوْلِدِهِلَيْلَةَنِصْفِشَعْبانَسَنَةَخَمْسٍ وَ خَمْسِينَ وَمأَتَيْنِ)).(127)
يعنى :
((محمَّد بن حسن عسكرى (خالص ) فرزند على هادى
ابوالقاسم آخرين ائمه دوازده گانه نزد اماميّه مى باشد و او نزد اماميّه به مهدى ،
صاحب الزمان ، منتظر و حجّت معروف است و در سامرّا به دنيا آمده است و وقتى پدرش
فوت كرد، او پنج سال داشت . بعضى تولد او را شب نيمه شعبان سال 255 دانسته اند)).
اصلاً اين عبارات نورانى در باره انسانى كه بيش از پنج سال عمر نداشته و از اعلام
است جز امامت و مهدى موعود بودن چه معنايى مى تواند داشته باشد؟ اى كاش ! زركلى
مقدارى به خودش زحمت داده رواياتى را كه در فصل گذشته گفته ايم به نظر مى آورد و آن
وقت مى ديد آيا امام دوازدهم بودن آن حضرت ((عندالاماميّه
)) است يا ((عندالاماميّه واهل السنّه
)) مى باشد.
13 - ديار بكرى ، حسين بن محمد بن حسن مالكى (متوفاى 982) در مكّه معظمه در باره
ولادت و نسب آن حضرت چنين مى گويد:
((الثّانِى عَشَرَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ
بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضا يُكَنّى اَباَالْقاسِمِ وَ
لَقّبَهُ الاِمامِيَّةُ بِالْحُجَّةِ وَالْقائِمِ وَالْمَهْدِيِّ
وَالْمُنْتَظَرِ وَصاحِبِ الزَّمانِ وَهُوَ عِنْدَهُمْ خاتَمٌ لِلاِثْنَيْ عَشَرَ
اِماماً... اُمُّهُ اُمُ وَلَدٍ اسْمُها صَيْقَلُ وَ قِيلَ: سَوْسَنُ وقيلَ:
نَرْجِسُ وَقِيلَ: غَيْرُذلِكَ، وُلِدَ فِى سُرَّ مَنْ رَأَى فِى الثّالِثِ
وَالْعِشْرِينَ مِنْ رَمَضانَ سَنَةَ ثَمانِينَ وَ خَمْسِينَ وَ مأَتَيْنِ)).(128)
يعنى :
((امام دوازدهم
((م ح م د)) پسر حسن ، پسر على ، پسر
محمد، پسر على الرضاست ، كنيه اش ابوالقاسم مى باشد، شيعه به او لقب حجّت ، قائم
، مهدى ، منتظر، و صاحب الزمان داده است ، از نظر شيعه او تمام كننده و خاتم امامان
دوازده گانه است ... مادرش كنيزى است به نام صيقل و به قولى سوسن و به قولى نرجس و
غير از آن نيز گفته اند، ايشان در روز بيست و سوم رمضان ، سال 258 هجرى در سامرّا
متولّد شد)).
همين مورخ ، ضمن ذكر رحلت امام عسكرى عليه السّلام باز به ولادت حضرت مهدى صلوات
اللّه عليه - اشاره كرده و چنين مى گويد:
((وَفِى سَنَةِ سِتِّينَ وَ مأَتَيْنِ ماتَ
الْحَسَنُ بْنُ عَلِىِّ بْنِ الْجَوادِ بْنِ الرِّضا الْعَلَوىِّ اَحَدُ
اْلاَئِمَّةِ الاِثْنَىْ عَشَرَ الَّذِينَ تَعْتَقِدُ اْلاِمامِيَّةُ الرّافِضيَّةُ
عِصْمَتَهُمْ وَ هُوَ والِدُ مُنْتَظَرِهِمْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ)).(129)
|