امام مهدى امتحان الهى

محمد حسين صفا خواه

- ۱ -


اهداء

پيشگاه آن منتظر منتظر، که ديده مردم در انتظار آن مردم ديده به دلست به اميد روزي اين انتظار به سر رسد

انهم يرونه بعيدا ونراه قريبا اللهم عجل فرجه

السلام عليکم يا اهل بيت النبوه انتم الصراط الاقوم وشهداء دار الفناء وشفعاء دار البقاء والبار المبتلي به الناس من اتاکم ومن لم ياتکم هلک يا الي الله تدعون وعليه تدلون

سلام بر شما کي اهل بيت نبوت شما سلام پاينده حقيد، وگواهاني.... وشفيعان که آخرت.... وبابي که تمامي مردمان بدان آزموده مي شوند هر که نزد شما آمد نجات يافت وهر که از شما دوري گيرند به هلاکت رسيد بندگان سلا به سوي خدا مي خوانيد وبسوي حضرتش رهنمون مي شويد.

امام هادي عليه السلام - زيارت جامعه کبيره

سخن ناشر

بسم الله الرحمن الرحيم

امام حسن عسکري صلوات الله عليه، در ضمن حديثي در شان فرزند برومند خود حضرت مهدي منتظر عجل الله تعالي فرجه فرمود: والله ليغيبن غيبه لا ينجو فيها من الهلکه الا من ثبته الله عز وجل علي القول بامامته ووفقه فيها للدعاء بتعجيل فرجه (کمال الدين صدوق، ج 2 ص 384، باب). 38 به خدا سوگند، (حضرت مهدي عليه السلام) حتما وقطعا غيبتي مي گزيند که در اين غيبت، هيچ کس از هلاکت نجات نمي يابد، مگر آن کس که خداي عز وجل، او را بر قول به امامت ايشان (حضرت مهدي عليه السلام) ثابت بدارد، وبه دعاي بر تعجيل فرج حضرتش موفق بدارد.

ابوالصلت هروي مي گويد: از امام ابوالحسن علي بن موسي الرضا (عليه السلام) شنيدم که مي فرمود: رحم الله عبدا احيي امرنا خدا رحمت آورد بر بنده اي که امر ما را احياء کند. گفتم: چگونه امر شما احياء مي شود؟ فرمود: علوم ما را فراگيرد، وبه مردم بياموزد، زيرا که مردم اگر زيبايي هاي کلام ما را بدانند، از ما پيروي مي کنند. (بحار الانوار، ج 2، ص 30، حديث 13 (معرفت به امام زمان صلوات الله عليه، وظيفه فرد فرد شيعيان ودوستداران آن بزرگوار است. اگر اين معرفت نباشد، زندگي انسان زندگي در حيرت است ومرگ او، مرگ جاهلي. در زمان غيبت، ياد حضرت بقيه الله ارواحنا فداه، انتظار او، ايمان به او، ويقين به ظهور حضرتش، بالاترين تکليف الهي است که خداي تعالي براي شيعه معين ساخته است. مقدمه همه اين وظايف، معرفت به آن امام همام است که اين نعمت وموهبت الهي، هر چه بيشتر نصيب انسان گردد، نورانيت او بيشتر مي شود.

انتشارات کتابچي نيز با استعانت از حضرت باري تعالي عز اسمه وبه ياد حجت معبود، امام موعود عجل الله تعالي فرجه، کتبي را که از احاديث نوراني خاندان نور عليهم السلام اقتباس شده، به منتظران حضرتش تقديم مي دارد. خوانندگان گرامي را به دقت در اين سطور وکلمات نوراني فرا مي خوانيم، واميدواريم اين دقت وتعمق، مقدمه ايمان گسترده تر وعمل خالص تر گردد، وخداي تعالي با تعجيل در فرج حضرتش بر عموم منتظران منت نهد. اميدواريم تلاش تمامي دست اندرکاران چاپ ونشر اين کتاب مورد قبول حضرت حجت صلوات الله وسلام عليه وعجل الله تعالي فرجه الشريف واقع شده ومشمول دعاي خير حضرتش قرار گيرند. آمين يا رب العالمين سيد علي کتابچي.

طليعه

بلاء وابتلاء در نظام تشريع الهي چيست؟

چرا خداوند بندگان مقرب خود را به بلاء مبتلا مي سازد؟

درباره ي پاسخ اين سئوالات انديشمندان سخنها گفته وکتابها نوشته اند. ليکن از آنجا که ايشان بر پندار خود تکيه کرده واوهام خو د را، واقعيت پنداشته ومجاز را حقيقت انگاشته؛ وبر اين اساس، مقدمات ذهني خود را نظمي بخشيده وآنها را به رشته ي تحرير درآورده ومراجعه ي به صاحبان طريقت حقيقي وحاملان شريعت را بر خود سبک انگاشته اند، بر خطا رفته وانديشه هاي ناصواب خود را بر پيکره ي اذهان مردم تزريق نموده اند وبر وهم خود، هم خود وهم مردمان را از سيراب شدن از سرچشمه هاي نور محروم نموده اند.

باري، براي توضيح وتبيين اين موضوع، به سراغ گلواژه هاي نور مي رويم که از ستارگان پرفروغ آسمان ولايت تراوش نموده، وبراي رساندن مقصود، از سيراب شدگان سرچشمه ي غني وحي، مدد مي گيريم.

اميد است که اين نوشتار، مقبول موعود انبياء، وسلاله پاکان پاک نهاد، امام عصر روحي وارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء واقع گردد.

والسلام علي عباد الله الصالحين

ميلاد مسعود خاتم الوصيين وخاتم الائمه امام مهدي عليه السلام

تهران - محمد حسين صفاخواه

دي ماه 1375- شعبان المعظم 1417

امام مهدي امتحان الهي

اول - محمد الحميري عن أبيه، عن ابن يزيد، عن حماد بن عيسي عن ابراهيم بن عمر اليماني، عن رجل، عن أبي جعفر عليه السلام أنه قال: لتمحصن يا معشر الشيعة شيعة آل محمد کمخيض الکحل في العين لأن صاحب الکحل يعلم متي يقع في العين، ولا يعلم متي يذهب، فيصبح أحدکم وهو يري أنه علي شريعة من أمرنا فيمسي وقد خرج منها، ويمسي وهو علي شريعة من أمرنا فيصبح وقد خرج منها.

امام باقر عليه السلام فرمود:

اي شيعيان آل محمد - صلي الله عليه وآله -! يقينا ناخالص هاي شما از شما جدا خواهند شد. همچون سرمه در چشم که سرمه کش مي داند چه زمان سرمه در چشم مي رود، اما نمي داند کي از چشمم مي رود. ناخالص هاي شما هم صبح مي کنند در حالي که بر اميري از ولايت ما گام بر مي دارند. وغروب مي کنند، در حالي که از آن بيرون رفته اند. و(بالعکس) شامگاهان در مسيري از ولايت مايند وصبح مي کنند در حالي که از آن خارج شده اند.(1)

دوم - عبد الواحد بن عبدالله، عن محمد بن جعفر، عن ابن أبي الخطاب عن محمد بن سنان، عن أبي الجارود، عن أبي جعفر عليه السلام أنه سمعه يقول: لا تزالون منتظرون حتي تکونوا کالمعز المهزولة التي لا يبالي الجازر أين يضع يده منها، ليس لکم شرف تشرفونه، ولا سند تسندون اليه امورکم.

امام باقر عليه السلام فرمودند:

شما (شيعيان) آنقدر انتظار خواهيد کشيد تا همچون بزي که در حال جان دادن باشد بشويد، براي قصاب فرق نمي کند که کجاي بز مريض ونحيف را بگيرد! براي شما هيچ کدام مقامي نخواهد ماند که از آن بالا رويد ويا تکيه گاهي که در کارهاي خود به او تکيه کنيد!.(2)

سوم - عن علي، عن أبيه، عن محمد بن الفضل، عن أبيه، عن منصور قال: قال أبو عبد الله عليه السلام: يا منصور! ان هذا الأمر لا يأتيکم الا بعد اياس لا والله حتي تميزوا، لا والله حتي تمحصوا، لا والله حتي يشقي من يشقي، ويسعد من يسعد.

امام صادق عليه السلام خطاب به منصور صيقل:

اي منصور! امر فرج اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه سخت مأيوس شويد. بلکه - قسم به خدا - که تا خوب وبد شما از يکديگر جدا شويد نه، بلکه به خدا قسم، تا اينکه همگي شما امتحان شويد، نه بلکه به خدا قسم تا آنگاه، که شقي شود آنکه شقي است وسعيد گردد آنکه سعيد است.(3)

چهارم - الغضائري، عن الزوفري، عن أحمد بن ادريس، عن ابن قتيبه، عن ابن شاذان، عن ابن ابي نجران، عن محمد بن منصور عن ابيه قال: کنا عند ابي عبد الله جماعة نتحدث فالتفت الينا فقال: في أي شي ء أنتم؟ أيهات أيهات لا والله لا يکون ما تمدون اليه أعينکم حتي تغربلوا، لا والله لا يکون ما تمدون اليه أعينکم حتي تميزوا، لا والله لا يکون ما تمدون اليه أعينکم الا بعد اياس، لا والله لا يکون ما تمدون اليه أعينکم حتي يشقي من شقي، ويسعد من سعد.

منصور صيقل گويد:

گروهي بوديم نزد امام صادق عليه السلام نشسته وحديث مي گفتيم امام رو به ما کرد وفرمود:

در چه موضوعي با يکديگر بحث مي کرديد؟ نه، نه به خدا قسم آنچه که چشمهايتان را به سويش دوخته ايد (کنايه از انتظار فرج آل محمد است) اتفاق نمي افتد تا آنکه همگي شما غربال شويد، نه به خدا قسم آنچه که ديده را به سويش دوخته ايد واقع نمي شود، تا آنگاه که خوب وبد شما از يکديگر جدا شويد.

نه، به خدا قسم آنچه انتظارش را مي کشيد جز بعد از نوميدي واقع نشود، نه، به خدا قسم آنچه به انتظار آن چشم دوخته ايد اتفاق نيفتد تا بدبخت، بدبخت شود وخوشبخت به سعادت برسد.(4)

پنجم - سعد بن عبد الله، عن الحسين بن عيسي العلوي، عن أبيه، عن جده، عن علي بن جعفر، عن أخيه موسي بن جعفر قال:

اذا فقد الخامس من ولد السابع من الأئمة فالله الله في أديانکم لا يزيلنکم عنها أحد. يا بني انه لابد لصاحب هذا الأمر من غيبة، حتي يرجع عن هذا الأمر من کان يقول به، انما هي محنة من الله امتحن الله بها خلقه.

امام کاظم عليه السلام فرمود:

وقتي که پنجمين فرزند از هفتمين امام، غايب شود پس بر شما باد بر شما باد به دين هايتان که احدي آن را از شما زايل نکند. فرزندانم حتما براي صاحب الامر غيبتي است تا هر کس قائل به امامت است از آن برگردد، به تحقيق که آن آزمايشي است از جانب خداوند که خلقش را به آن امتحان کند.(5)

ششم - روي عن جابر الجعفي قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: متي يکون فرجکم؟

فقال: هيهات لا يکون فرجنا حتي تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا يقولها ثلاثا حتي يذهب الکدر ويبقي الصفو.

جابر: به امام باقر عرض کردم:

گشايش امر شما چه زمان واقع شود؟

فرمود: هيهات، هيهات، فرج وگشايش ما صورت نگيرد تا آنکه همه ي شما غربال شويد،همه غربال شويد، همه غربال شويد - سه بار فرمودند - تا ناصافي ها بروند وخالص ها باقي بمانند.(6)

هفتم - علي بن أحمد، عن عبيد الله بن موسي، عن موسي بن محمد، عن أحمد بن أبي أحمد، عن ابراهيم بن هليل قال: قلت لأبي الحسن عليه السلام:

جعلت فداک مات أبي علي هذا الأمر وقد بلغت من السنين ما قد تري، أموت ولا تخبرني بشيء؟

فقال: يا أبا اسحاق أنت تعجل،

فقلت: اي والله أعجل ومالي لا أعجل وقد بلغت من السن ما تري؟

فقال: أما والله يا با اسحاق ما يکون ذلک، حتي تميزوا وتمحصوا، وحتي لا يبقي منکم الا الأقل ثم صعر کفه.

ابراهيم بن هليل: به امام رضا عليه السلام عرض کردم: فدايت شوم، پدرم بر اين امر (امامت وفرج آل محمد) مرد ومن هم به اين سن وسال کهولت رسيده ام که مي بيني! (مي ترسم) بميرم وهيچ خبري به من ندهي؟

- امام عليه السلام: اي ابا اسحاق عجله داري؟

- بله والله عجله دارم. چگونه تعجيل نکنم در حالي که به اين سن وسال رسيده ام که مي بيني؟!

- امااي ابا اسحاق به خدا قسم اين امر اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه خوب وبد همگي شما از هم جدا شويد وهمگي امتحان شويد تا جز گروهي اندک از شما نماند، - آنگاه دستش را به سمت جمعيت کشاند وبالا برد - (کنايه از آنکه اين همه جمعيت، کم خواهند شد).(7)

هشتم - علي بن أحمد، عن عبيد الله بن موسي، عن محمد بن الحسين، عن صفوان بن يحيي قال: أبو الحسن الرضا عليه السلام:

و الله ما يکون ما تمدون أعينکم اليه حتي تمحصوا وتميزوا، وحتي لا يبقي منکم الا الأندر فالأندر.

امام رضا عليه السلام:

به خدا قسم، آنچه چشمهايتان را به آن دوخته ايد واقع نمي شود مگر بعد از آزمايش وجدائي شما از يکديگر، وتا آنچا که جز تعداد بسيار کمي از شما شيعيان باقي نماند.(8)

نهم - الکليني عن علي بن ابراهيم، عن محمد بن عيسي، عن يونس عن سليمان بن صالح رفعه الي أبي جعفر الباقر عليه السلام قال: قال لي:

ان حديثکم هذا لتشمئز منه القلوب قلوب الرجال، فانبذوا اليهم نبذا فمن أقر به فزيدوه، ومن أنکره فذروه، انه لابد من أن تکون فتنة يسقط فيها کل بطانة ووليجة حتي يسقط فيها من يشق الشعرة بشعرتين حتي لا يبقي الا نحن وشيعتنا.

راوي گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمود:

گفتار شما (شيعيان) دلهاي مردم (نااهل) را ناخوش آيد، احاديثي را بر آنها عرضه کنيد اگر پذيرا بودند زيادترش کنيد وهر کس منکر بود رهايش کنيد زيرا که يقينا فتنه اي به سراغ شما خواهد آمد که هر دوست وهمراهي را از بين ببرد تا آنکه حتي اگر بر يک مو وارد شود آن را به دو مو تبديل کند، در اين فتنه جز ما وشيعيان (خالص) ما باقي نخواهند ماند.(9)

دهم - ابن عقدة، عن جعفر بن عبد الله المحمدي، عن التفليسي، عن السمندي عن جعفر بن محمد، عن أبيه عليه السلام أنه قال: المؤمنون يبتلون ثم يميزهم الله عنده، أن الله لم يؤمن المؤمنين من بلاء الدنيا ومرائرها، ولکنه آمنهم من العمي والشقا في الآخرة، ثم قال: کان الحسين بن علي عليه السلام يضع قتلاه بعضهم علي بعض ثم يقول: قتلانا قتلي النبيين وآل النبيين.

امام محمد باقر عليه السلام:

همه ي مؤمنان مورد ابتلا وآزمايش واقع شوند تا آنکه اهل ايمان جدا شوند، آري خداوند مؤمنين را از بلاي دنيا وسختي هاي آن ايمن نکرده، او آنها را از کوري وشقاوت در آخرت در امان نگهداشته است.

سپس فرمود: حضرت سيد الشهداء بعضي کشتگان (عاشورا) را بر بعضي ديگر قرار داده وفرمود: کشتگان ما کشته شدگان پيامبران وخانواده ي پيامبرانند.(10)

احاديث درباره ابتلاء وبلاء

براي فهم بيشتر از معناي ابتلاء وبلاء، به احاديث ديگر نيز مراجعه مي کنيم تا از اقيانوس مواج دست پروردگار وحي الهي بيشتر سيراب شويم:

اول - شيخ صدوق، از امام صادق عليه السلام روايت مي کند:

ما من قبض ولا بسط الا ولله فيه المن او الابتلاء.(11)

مرحوم مجلسي در بيان حديث مي نويسد:

(شايد بتوان گفت که: قبض وبسط در رزق، به گشايش وتنگدستي است، در جان به شادي واندوه، در بدن به تندرستي وبيماري، در عمل به توفيق وعدم آن، در خلق به آراستي وآلودگي، در دعاء به اجابت وعدم آن، ودر احکام به رخصت در برخي از احکام، ونهي از برخي ديگر است).(12)

اين حديث، شايد بيان آيه ي شريفه باشد که فرمود:

الذي خلق الموت والحيوة ليبلوکم ايکم احسن عملا (ملک:2).

تمام عرصه ي زندگي، ميدان بلاء وابتلاء است. حال، در اين ابتلاء آنکه به وظيفه ي خود عمل مي کند، توفيق الهي شامل حال او شده، وخداي منان را - به اين فضل - بر او منتي است. وآنکه به سوء اختيار خود، در ابتلاء، کاري خداپسند نکند، خود پاسخگوي عمل خويش است.

(وما ربک بظلام للعبيد).

وگرنه، دنيا - به تعبير أميرالمؤمنين عليه السلام - (دار البليه) است.(13)

امام رضا عليه السلام ذيل آيه ي شريفه ي (ليبلوکم ايکم احسن عملا) فرمود:

(خداي عز وجل، آفريدگان خود را به تکليف طاعت وعبادت خود مي آزمايد، نه بر سبيل امتحان وتجربه، زيرا که حضرت او همواره بر هر چيز دانا بوده است). (توحيد:320)

همچنين در روايت مسند صدوق از امام صادق عليه السلام آمده است:

(ابتلاء دو گونه است: يکي بر خداي تعالي محال است وديگري جايز. آنچه محال است، امتحان خداست تا بداند روزگار چه چيزي را در زندگي بنده اش پديد مي آورد، واين بر خدا جايز نيست. واما آنچه جايز است، آنکه او را مي آزمايد تا در مسئله ي مورد ابتلاء صبر کند. آنگاه آنچه عطا به او مي دهد، بر سبيل استحقاق باشد، واز سويي، بنده اي ديگر در کار اين بنده بنگرد واز او پيروي کند..)..(14)

دوم - در اين خوان گسترده ي ابتلاء، نعمت هاي الهي، بيش از همه، نصيب پيامبران الهي واوصياي آنها - عليه السلام - شده، وسپس مؤمنان، به ترتيب درجه ي ايمان خود، از اين نعمت ها بهره مندند. وطبعا(ابتلاء) در آنها بيشتر است.

سئل رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم: من اشد الناس بلاء في الدنيا؟

فقال: النبيون، ثم الأماثل فالأماثل. ويبتلي المؤمن علي قدر ايمانه وحسن عمله. فمن صح ايمانه وحسن عمله اشتد بلاؤه. ومن سخف ايمانه وضعف عمله، قل بلاؤه.(15)

سوم - طبيعي است که بعضي از امتحانات، ويژه ي انبياء واوصياء آنها - عليهم السلام - باشد.

عن ابي الحسن موسي عليه السلام قال: ان الانبياء واولاد الانبياء واتباع الانبياء خصوا بثلاث خصال: السقم في الأبدان، وخوف السلطان، والفقر.(16)

بسياري از نعمت ها در بلاء است:

کم من منعم عليه بالبلاء.(17)

ودر بلاء، فضيلت صبر به دست مي آيد.

في البلاء تحاز فضيلة الصبر.(18)

وخداي سبحان با پيوستگي بلاء، بنده اش را از خواب غفلت بيدار مي کند.

اذا رأيت الله سبحانه يتابع عليک البلاء فقد أيقظک.(19)

واز اين رو، اجر بزرگ، با بلاي بزرگ همراه است.

ان عظيم الأجر مقارن عظيم البلاء. فاذا احب الله سبحانه قوما ابتلاهم.(20)

خدايي که پيامبران خود را بسيار دوست دارد، بلاهاي سخت (آزمايش هاي سنگين) براي آنها پديد مي آورد.

اين آزمايش، گاه به اين است که يعقوب پيامبر را فرزندي يوسف نام بدهد، وخلعت الهي نبوت بر تن او بپوشاند، که شکر اين نعمت، مايه ي ابتلاي حضرت يعقوب باشد. وگاه به اينکه پدر پير را به فراق فرزند جوانش که پيامبر است، بيازمايد.(21)

هذا من فضل ربي ليبلوني أأشکر أم اکفر. (نمل:40).

وگاهي با قضيه اي که براي او پيش مي آيد:

ولقد فتنا سليمان والقينا علي کرسيه جسدا (ص:34).

- شاهدي صادق بر اين کلام، بيان امام صادق عليه السلام است که يکي از حکمتهاي شگرف ومهم، ابتلاء انبياء به شدائد وسختيها، هدايت بندگان ورهنمون شدن مردم به سوي خداوند وشناخت پروردگارشان است.

امام صادق عليه السلام از پدرشان نقل فرمود:

(ان ايوب عليه السلام ابتلي من غير ذنب وان الأنبياء لا يذنبون، لأنهم معصومون، مطهرون، لا يذنبون ولا يزيغون ولا يرتکبون ذنبا، صغيرا ولا کبيرا... وهکذا يصنع الله عز وجل بجميع من يتبليه من انبيائه واوليائه المکرمين عليه. وانما اجتنبه

الناس لفقره وضعفه في ظاهر أمره لجهلهم. بما له عند ربه تعالي ذکره من التأئيد والفرج.

وقد قال النبي صلي الله عليه وآله وسلم:

(اعظم الناس بلاء الانبياء، ثم الامثل فالأمثل).

وانما ابتلاه الله عز وجل بالبلاء العظيم الذي يهون معه علي جميع الناس لئلا يدعوا له الربوبية اذا شاهدوا ما أراد الله أن يوصله اليه من عطائم نعمه متي شاهدوه ليسئدلوا بذلک علي أن الثواب من الله تعالي ذکره علي ضربين: استحقاق واختصاص. ولئلا يحتقروا ضعيفا لضعفه، ولا فقيرا لفقره ولا مريضا لمرضه: وليعلموا أنه يسقم من يشاء ويشفي من يشاء، متي شاء کيف شاء بأي سبب شاء، ويجعل ذلک عبرة لمن يشاء، شقاوة لمن يشاء، سعادة لمن يشاء، وهو في جميع ذلک عدل في قضائه وحکيم في افعاله، لا يفعل بعباده الا الأصلح لهم ولا قوة لهم الابه).

(همانا ايوب، بدون گناه مبتلا گرديد. چرا که انبياء گناه نمي کنند وايشان معصوم وپاکند.

ايشان نه گناه مي کنند ونه از راه به بيراهه منحرف شده ونه مرتکب گناه کوچک وبزرگ مي شوند.

... وخداي عز وجل همه ي انبياء واوليائش را، اينگونه مبتلا مي فرمايد. ومردم که از ايوب کناره گرفتند فقط به خاطر ظاهر فقر وضعف او بود ونمي دانستند که او از جانب پروردگارش کمک واستعانتي دارد. وپيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:

از ميان مردم، بزرگترين بلاها بر انبياء فرود آمده است. وبعد از ايشان، هر کس که به آنان شبيه تر وشبيه تر باشد.

وخداي عز وجل، ايوب - عليه السلام - را به آن بلاي بزرگي که نزد مردمان خوار گرديد، مبتلا فرمود؛ تا اينکه واسطه ي امور عظيم - ونعمتهاي فراواني - که از او مشاهده نموده بودند، او را خداي خود نپنداشتند - وبه خداي تعالي رو آورده واو را بپرستند. - و ديگر آنکه بايد دانسته شود آنچه که از جانب خداي تعالي به بندگان تفضل مي گردد، بر دو گونه است يکي به صورت استحقاق وديگري به صورت اختصاص وتفضل.

وبايد بندگان بدانند که هيچ ناتواني را به سبب ناتواني او، ونه هيچ بينوايي را به سبب بينوايي او، وهيچ بيماري به خاطر بيماري اش، نبايد کوچک شمرد.

وبدانند که خداوند، هر کس را که بخواهد، بيمار مي کند وهر کس را که هر زمان وبه هر کيفيت وبه هر سببي که بخواهد شفا مي بخشد. واين امور براي هر کس که بخواهد، باعث عبرت؛ وبراي هر کس بخواهد، سبب بد انجامي ويا سعادت او خواهد گردانيد. واو در قضاوتش عادل؛ ودر کارهايش حکيم است وبراي بندگانش به جز آنچه که به صلاح حال ايشان نزديکتر است، انجام ندهد. وبندگان نيز هيچ توانايي به جز آنچه که از جانب اوست ندارند).(22)

چهارم - اينک در آستانه ي امير کائنات - عليه افضل الصلوة والسلام - ايستاده ايم. امامي که اوج کمال خود را در عبوديت حق تعالي مي بيند، خبردار مي شود که در علم الهي گذشته است که بايد امتحان شود:

قال الله تعالي: انه قد سبق في علمي انه مبتلي ومبتلي به.(23)