دولت كريمه امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف

سيد مرتضى مجتهدى سيستانى

- ۸ -


7 - تكامل علم و فرهنگ

عصر ظهور يا عصر تكامل علم و فرهنگ

دنيا در آرزوى پيشرفت‏هاى سريع و دست‏يافتن به رازهاى بزرگ علم و دانش مى‏باشد و در انتظار روزگارى بسر مى‏برد كه تحوّلى عظيم ، چهره جهان را فروغى ديگر بخشد و صحنه گيتى را به بهشت برين همانند نمايد .

اين آرزو در صورتى تحقّق مى‏پذيرد كه نداى حياتبخش مصلح جهان در سراسر گيتى طنين‏افكن شود و يكايك مردم جهان در يك لحظه هر يك به زبان خود آواى جانبخش حضرت مهدى ارواحنا فداه را بشنوند .

در آن زمان ، تحوّل بزرگ جهان آغاز مى‏شود و حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه قيام مى‏كنند و به همراه انسان‏هايى پاك با استفاده از نيروهاى خارق‏العاده و شگفت‏انگيز و با هميارى قدرت‏هاى نامرئى و غيبى نبرد سرنوشت‏ساز جهان را آغاز مى‏كنند و در مدّتى كوتاه سراسر گيتى را از وجود ستمگران عالم پاك مى‏سازند . و به اين گونه ، تكامل نهايى بشر آغاز مى‏شود .

در حكومت الهى خاندان وحى عليهم السلام آنچنان علم و دانش در سراسر جهان گسترده مى‏شود و جامعه انسانى به تعالى و تكامل راه مى‏يابد كه برتر و بالاتر از انديشه ما است .

تكامل نهايى نيروهاى عقل در روزگار پرشكوه ظهور ، تمدّن عظيمى را به وجود مى‏آورد كه اكنون از قدرت درك ما خارج است .

چگونه ما مى‏توانيم عظمت حكومت جاودانه حضرت ولى عصر ارواحنا فداه را در ذهن خود ترسيم كنيم ؟

پيشرفت‏هاى كامپيوترى و امكان ارتباطات جهانى به وسيله كامپيوتر مى‏تواند اين حقيقت را به ذهن‏ها نزديك كند و باورِ انسان‏هاى پويا را بر اين اعتقاد دينى تحكيم نمايد ؛ زيرا شگفتى‏هايى كه كامپيوتر به ما عرضه مى‏كند و تسهيلاتى كه در برنامه‏هاى علمى جهان ارائه مى‏دهد ، تا سال‏هايى نه چندان دور ، برتر از باور ما بود .

اين گونه پيشرفت‏ها ، اين حقيقت را ثابت مى‏كند كه انسان مى‏تواند بر اساس تعالى و تكامل به رازهاى ناشناخته و عظيمى راه يابد كه اكنون فوق تصوّر و انديشه اوست .

به اين دليل ما در آرزو و انتظار روزگارى هستيم كه بر اساس راهنمايى‏هاى امام عصر ارواحنا فداه ، انسان‏ها بتوانند از همه قدرت‏ها و امكانات ذهن خويش استفاده كنند ، و در بهشت برينِ ظهور - همچون بهشت آخرت - اراده خود را پربار نمايند و تنها نيكى‏ها و نيكويى‏ها را بخواهند و فقط آن‏ها را بجويند .

پيشرفت علم و دانش در آينده از نظر خاندان وحى عليهم السلام

اكنون روايتى را كه در مدارك متعدّد نقل شده و گواه بر گسترش علم و دانش در سراسر جهان و در ميان همه مردمان و در همه رشته‏هاى گوناگون است ، نقل مى‏كنيم : امام صادق عليه السلام فرمودند : 

العلم سبعة وعشرون حرفاً ، فجميع ما جاءت به الرسل حرفان ، فلم يعرف النّاس حتّى اليوم غير الحرفين ، فإذا قام قائمنا أخرج الخمسة والعشرين حرفاً فبثّها في النّاس ، وضمّ إليها الحرفين ، حتّى يبثّها سبعة وعشرين حرفاً .(1)

علم بيست و هفت حرف است ، پس همه آنچه را كه هر يك از پيامبران آوردند دو حرف است و تا امروز مردم غير از آن دو حرف را نمى‏شناسند و آن گاه كه قائم ما قيام نمايد ، بيست و پنج حرف ديگر را خارج ساخته و در ميان مردم منتشر مى‏سازد و دو حرف ديگر را به آن‏ها مى‏افزايد تا تمام بيست و هفت حرفِ علم را در ميان مردم منتشر نمايد .

نكته‏هاى مهمّ روايت

در اين روايت ، نكته‏هاى شايان توجّهى وجود دارد كه از آينده‏اى بسيار درخشان و جهانى سرشار از علم و دانش ، حكايت مى‏كند . اكنون توجّه شما را به بعضى از نكته‏ها جلب مى‏نماييم :

1 - در كلام امام صادق عليه السلام كه مى‏فرمايد : »فبثّها في النّاس« ، دليل بر يك مطلب بسيار مهمّ است و آن فراگير شدن ، عمومى بودن و منتشر شدن علم در ميان همه افراد جامعه است )به دليل الف و لام در كلمه النّاس( . بنابراين در آن زمان همه مردم به ارتقاء علمى و فرهنگى راه مى‏يابند و علم و دانش مخصوص عدّه‏اى خاصّ و اندك از مردم جامعه نيست . پس در آن عصر درخشان همه مردمان جهان از نعمت علم و دانش بهره‏مند خواهند بود .

2 - قبل از قيام حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه علم و دانش در ميان همه مردم جامعه وجود ندارد بلكه اختصاص به گروهى اندك دارد و آنان نيز به همه علوم راه نمى‏يابند بلكه به برخى از علوم راه مى‏يابند .

3 - علم و دانش در عصر تكامل نه همچون علم و دانش در اين زمان است ؛ زيرا علم و دانش در آن زمان ، بسيار گسترده و توسعه‏يافته است . در آن زمان افراد جامعه از انواع علم و دانش برخوردار خواهند بود .

كلمه »العلم« به دليل »الف و لام« آن يعنى جنس علم و مجموعه آنچه كه دانش شمرده مى‏شود ، مجموعه همه آن‏ها در گذشته و حال تا قبل از قيام و پس از ظهور ، بيست و هفت حرف است . 

از عصر پيامبران تا پايان عصر غيبت هر چه دانشِ بشر پيشرفت كند ، به دو حرف از آن راه مى‏يابد و در عصر ظهور بيست و پنج حرف ديگر علوم به آن ضميمه مى‏شود(2) و يك فرهنگ عظيم و تكامل يافته و بسيار درخشان در ميان همه افراد جامعه به وجود مى‏آيد . 

آنچه در زمان پيامبران مرسل و تا زمان امام صادق عليه السلام و تا قبل از قيام امام عصر ارواحنا فداه بوده و خواهد بود دو حرف از علم است .

با توجّه به همه پيشرفتى كه علم از زمان پيامبران مرسل و تا زمان امام صادق عليه السلام نمود و با توجّه به همه علومى كه امام صادق عليه السلام در صنعت و شيمى و غير آن ، آن را براى جابر و ديگران از اصحاب خاصّ خود بيان كردند و آنچه پس از آن حضرت تا قيام امام زمان ارواحنا فداه پيشرفت نموده ، امام صادق عليه السلام همه را دو حرف مى‏دانند . اين نكته وقتى جلوه خواهد كرد كه از علومى كه امام صادق عليه السلام ظاهر نموده‏اند و هنوز مورد تعجّب دانشمندان است ، اطّلاع داشته باشيم .

4 - در آن روزگار، مردم درك خواهند نمود كه علم يعنى چه؟ و دانشمندان چه كسانى هستند ؟ زيرا علم و دانش در آن زمان از آبشخور وحى سرچشمه مى‏گيرد و با عنايت حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه به مردم ارائه مى‏شود .

در آن زمان علم و دانشِ واقعى و صحيح در ميان مردم منتشر مى‏شود ، نه علوم بى‏پايه‏اى كه بر اساس فرضيّه و تئورى به خورد دانش‏آموزان داده مى‏شود .

5 - در آن زمان از علم دروغين خبرى نيست و از فريبكارى دانشمندان، ملّت‏ها به گمراهى كشيده نمى‏شوند . در آن زمان علم و دانش وسيله راهنمايى مردم است و كسى همچون »ارشميدس« نمى‏تواند هزار و ششصد سال مردم را گمراه كند .

در آن زمان از كتاب‏هاى كلاسيكِ وقت‏گير كه استعمارگران براى كشورهاى ضعيف برنامه‏ريزى كرده‏اند ، و از علم‏هاى ديكته‏شده و دانش‏هاى دستور داده‏شده خبرى نيست ، از نمره‏هاى دلارى و از مدارك سفارشى اثرى وجود ندارد .

در آن زمان همه مردمان جهان دانشمندند و همه دانشمندان واقعاً داراى علم و دانش و فرهنگِ پيشرفته هستند نه آن كه با مدارك غير واقعى در زمره دانشمندان به حساب آيند .

6 - مجموعه همه علوم تكامل يافته و در ميان مردم منتشر مى‏شود . يعنى هر رشته از رشته‏هاى علم در مرحله بالا و نهايى خود در ميان جامعه رواج مى‏يابد و مردم از آن بهره مى‏برند .

همان گونه كه در عصر درخشان ظهور ، جامعه از نظر اقتصادى ، كشاورزى ، امنيّتى و... پيشرفته است و مردم از نعمت وجود آن‏ها كاملاً برخوردار مى‏باشند ، از نظر علم و دانش نيز كاملاً بهره‏مند شده و احساس كمبودِ علمى براى آنان وجود ندارد . 

تحليل روايت

نكته‏اى كه در روايت وجود دارد اين است كه علم و دانش از زمان پيامبران تا عصر معصومين عليهم السلام و تا قبل از فرارسيدن روزگار ظهور يكسان بوده و در تمام اين زمان‏ها ، علم از دو جزء فراتر نرفته و نخواهد رفت . 

زيرا بنا به فرمايش امام صادق عليه السلام : 1 - همه علومى كه پيامبران آوردند دو حرف است، 2 - تا زمان امام صادق عليه السلام مردم غير از آن دو حرف را نمى‏شناسند، 3 - زمانى كه حضرت قائم عليه السلام قيام نمايد ، بيست و پنج حرف ديگر را خارج ساخته و با دو حرف ديگر در ميان مردم منتشر مى‏سازد .

از آنجا كه علم و دانش در زمان امام صادق عليه السلام و تا قبل از ظهور حضرت ، بسيار گسترده‏تر از زمان انبياء بوده است ، بايد از ظاهر روايت دست برداشته و بگوييم مقصود امام عليه السلام چيز ديگرى بوده است كه راوى آن را واضح بيان نكرده است ؛ زيرا بديهى است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و ائمّه اطهار عليهم السلام علوم و معارف فراوانى را بيان نموده‏اند كه قبل از ايشان هيچ يك از پيامبران به بيان آن‏ها نپرداخته‏اند .

آيا آنچه را كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و اوصياء آن حضرت آوردند ، همان علوم و معارفى بوده است كه پيامبران گذشته آورده‏اند و خاندان وحى عليهم السلام در آن‏ها تحوّل ايجاد نكرده و چيزى بر آن علوم نيفزوده‏اند ؟! اگر اين چنين است پس مزيّت و برترى اسلام بر اديان ديگر به چيست ؟ 

بديهى است كسى نمى‏تواند معتقد باشد كه علم و دانش رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم همان دانش پيامبرانِ قبل از ايشان است .

بنابراين بايد بگوييم نكته‏اى در مقصود امام عليه السلام از اين روايت وجود دارد كه براى به دست آوردن آن ، نياز به تدبّر و فكر مى‏باشد . 

زيرا از ظاهر روايت يك نوع ركود استفاده مى‏شود ؛ يعنى زمان پيامبران مرسل تا زمان ائمّه اطهار عليهم السلام و از آن زمان تا عصر قبل از قيام امام عصر ارواحنا فداه يك همسانى و همگونى وجود داشته و وجود خواهد داشت و با قيام آن حضرت اين ركود شكسته مى‏شود .

حال اگر مقصود از همسان بودنِ عصر پيامبران مرسل و عصر ائمّه اطهار عليهم السلام تا زمان قبل از قيام امام عصر ارواحنا فداه ، همسان بودن و يكنواخت بودن از نظر علم باشد ، يقيناً اين يك اشتباه واضح است ؛ زيرا بسيارى از علوم را امام صادق عليه السلام - كه اين روايت از آن حضرت است - و همچنين ساير ائمّه اطهار عليهم السلام بيان فرموده‏اند و از زبان پيامبران مرسل نقل نشده است . 

بنابراين نمى‏توانيم بگوييم : مقصود از يكنواخت بودن ، يكنواخت بودن از نظر مقدارِ علم است - با توجّه به افزايش پيوسته علم - ولى مى‏توانيم بگوييم : راه عمومى فراگيرى علم - يعنى استفاده از حسّ باصره و سامعه - همان گونه يكنواخت باقى مانده است .

نقطه مشترك از عصر پيامبران تاكنون

با دقّت ، توجّه و بررسى در علوم و معارفى كه از ابتداى خلقت به وسيله انبياء الهى آورده شد و چگونگى تعليم آن‏ها و همچنين علوم و معارف خاندان وحى‏عليهم السلام تاكنون با همه پيشرفتى كه تا حال در آن‏ها شده ، همه آن‏ها در يك نقطه مشترك هستند كه هيچ‏گونه افزايش و تغييرى در آن‏ها به وجود نيامده است .

زيرا همه علوم و معارفى كه انبياء الهى به مردم تعليم داده‏اند و همچنين هر چه را كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و خاندان وحى‏عليهم السلام و بعد از آن‏ها دانشمندان به عموم مردم تعليم داده و آموخته‏اند ، داراى يكى از دو حالت بوده است . و آن اين است كه عموم مردمى كه از مكتب آنان بهره مى‏بردند ، نحوه بهره‏گيرى آنان يا سمعى بوده است و يا بصرى ؛ يعنى همه كسانى كه از پيامبران الهى گرفته تاكنون علمى آموخته‏اند ، علوم آنان را يا از روى كتاب ونوشته‏اى خوانده‏اند و يا از آنان و يا ديگران شنيده‏اند . 

توجّه داشته باشيد راه‏هاى ديگرى براى فراگيرى علم وجود داشته و دارد كه عموم مردم توانايى استفاده از آن را ندارند و گاهى افرادى از آن طريق استفاده نموده و مى‏نمايند .

پس راه كسب علم و دانش با همه افزايشى كه از زمان انبياء الهى تاكنون در آن‏ها ايجاد شده ، با استفاده از چشم و يا گوش بوده است .

بنابراين ، مقصود از دو جزء ممكن است اين باشد كه راه فراگير شدن علم تاكنون از دو طريق بوده و تا قبل از قيام آن حضرت نيز چنين خواهد بود كه آموختن دانش از راه خواندن و گوش دادن است . يعنى فراگيرى علوم از راه سمعى و بصرى .

همه مردم علم و دانش خود را عموماً از اين دو راه به دست آورده و مى‏آورند ولى با تكامل عقلها راه‏هاى ديگرى براى تحصيل علم به وجود خواهد آمد كه غير از دو طريق مذكور است . مانند فراگيرى علم از راه القاء در قلب توسّط ملائكه ، كه نه سمعى است و نه بصرى و در بعضى از روايات به آن تصريح شده است .

اگر اين توجيه را بپذيريم از پيشرفت و توسعه بسيار عجيب علم و دانش در آن زمان ، آگاه خواهيم شد ؛ زيرا طبق معنايى كه براى روايت عنوان كرديم راه‏هاى عمومى فراگيرى علوم تقريباً سيزده برابر خواهد شد ، نه اينكه مجموعه علوم سيزده برابر شود .

اگر پيشرفتى كه علم تاكنون نموده در عصر ظهور سيزده برابر شود با توجّه به تكامل عقلى انسانها ، پيشرفت اندكى خواهد بود .

در روايت دليل‏ها و حداقل قرينه‏هايى وجود دارد كه از آن‏ها معلوم مى‏شود مقصود امام صادق عليه السلام از بيست و هفت حرف علم ، بيست و هفت قسمتِ علم نيست بلكه معناى ديگرى را مورد توجّه قرار داده‏اند ؛ زيرا مى‏فرمايند : علم از زمان پيامبران مرسل تا زمان خود حضرت و قيام حضرت دو حرف است ؛ اگر مقصود آن حضرت از دو حرف بودن ، دو جزء بودن علم باشد بايد هيچ گونه پيشرفتى براى علوم از زمان پيامبران مرسل تا قبل از قيام امام زمان ارواحنا فداه نشده باشد و از همان زمان تا عصر قيام حضرت ، مردم از دو جزء علم بهره‏مند باشند و پيشرفت علم توقّف نموده و راكد بماند . و بديهى است كه از زمان پيامبران مرسل تاكنون و تا عصر ظهور ، علم صدها برابر پيشرفت نموده و دانش انسانها در مسايل دين و غير آن صدها برابر شده است ، نه آن كه به حال خود در همان دو جزء باقى مانده باشد . بنابراين مقصود ، راه فراگيرى علوم است .

آنچه بديهى است از زمان پيامبران مرسل تا عصر ظهور ، آنچه كه راه فراگيرى علم براى عموم انسان‏ها - نه اولياء الهى - بوده و هست غير از راه سمع و بصرى چيز ديگرى نبوده است . از خواندن كتاب و نوشته ، يا استفاده از درس ، سخنرانى و همچنين بهره‏گيرى از ضبط ، راديو ، كامپيوتر و همه وسايل ديگرى كه ممكن است وسيله پيشرفت علم باشد از دو طريقِ سمعى و بصرى خارج نيستند . 

اگر امام صادق عليه السلام در آن زمان مى‏فرمودند راه‏هاى فراگيرى علوم بيست و هفت جزء مى‏باشد ، آيا چند نفر مى‏توانستند آن را بپذيرند و حتّى آيا در اين زمان چند نفر مى‏توانند كاملاً پذيراى اين مطلب باشند ؟!

نكته جالب ديگرى كه سزاوار است دقّت شود ، اين است كه در اين روايت در بيشتر مداركى كه آن را نقل كرده‏اند تعبير به حرفاً و حرفين شده است . و حرف و حروف خود وسيله آموختن علم و دانش مى‏باشند و ممكن است كه مقصود امام عليه السلام از تعبير نمودن به حرف و... وسيله آموختن علم باشد نه اينكه مقصود از حروف و حرفين معنايى باشد كه ابتداءً به ذهن ما مى‏رسد .

همان گونه كه دو لفظ كلمه و كلمات ، گاهى در آيات و روايات به معنايى به كار برده شده كه غير از آنچيزى است كه ابتداءً به ذهن ما وارد مى‏شود و آن عبارت از حروف و الفاظى است كه با زبان به آن تكلّم مى‏شود . پس اگر درباره رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و اهل بيت آن حضرت و همچنين حضرت عيسى تعبير به »كلمة اللَّه« شده است ، مقصود از كلمة ، حروف و الفاظ نيست . 

اگر ما به وسيله كلمه و كلمات اراده خود را ظاهر مى‏كنيم و كلمه و كلام مظهر اراده ما مى‏باشند ، »كلمة اللَّه« نيز آن چيزى است كه اراده خداوند به واسطه او در خارج ظاهر و واقع مى‏شود . به اين جهت درباره اهل بيت عليهم السلام تعبير به »كلمات اللَّه« شده است .(3)

حروف نيز اگرچه معناى اوّلى آن‏ها چيزى است كه الفاظ را تشكيل مى‏دهند ولى در واقع وسيله آموختن علم و آگاهى به ديگران مى‏باشند .

حضرت امام هادى عليه السلام درباره اين آيه شريفه : »وَلَوْ أَنَّما فِى الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ« (4) فرمودند : 

نحن الكلمات الّتي لاتدرك فضائلنا ولاتستقصى .(5)

ما كلمات خداوند هستيم كه فضيلت‏هاى ما درك نمى‏شود و پايان ندارد .

بنابراين توضيح ، بيست و هفت حرفِ علم ، يعنى بيست و هفت وسيله آموختن علم و بدست آوردن دانش . اگر انسان تا قبل از ظهور از دو وسيله و دو طريق - چشم و گوش - علم و دانش را به دست آورده و مى‏آورد ، در عصر ظهور بيست و هفت طريق و راه فراگيرى علم به روى او گشوده مى‏شود .

راه‏هاى ديگرى براى فراگيرى علم و دانش

1 - حسّ بويايى يا شامّه

حسّ بويايى يا شامّه يكى ديگرى از حواسّى است كه در صورت تكامل آن انسان مى‏تواند به وسيله آن آگاهى‏هاى فراوانى را از افراد به دست آورد .

برخى از افراد غير از حسّ سامعه و باصره ، مى‏توانند از طريق حسّ شامّه بسيارى از مطالب را درك نموده و بر آگاهى خود بيفزايند .

اگر توجّه كرده باشيد در روايات وارد شده است كه حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام فرمودند : 

تعطّروا بالإستغفار لاتفضحكم روائح الذنوب .(6)

با استغفار ، خود را خوشبو سازيد تا بوى گناهان شما را رسوا نسازد .

برخى از افراد از بوى نفَس افراد مى‏توانند اعمالى را كه او انجام داده است آگاه شوند . به اين جهت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏فرمايند : استغفار كنيد تا ديگران از اعمال زشتى كه شما انجام داده‏ايد آگاه نشوند .

2 - حسّ لامسه

مى‏دانيم كه اطراف بدن انسان را هاله احاطه كرده است. از رنگ و چگونگى هاله مى‏توان پى به اعمال و رفتار و شخصيّت طرف آگاه شد . 

كسانى كه هاله افراد را مى‏بينند و انواع و اقسام آن را مى‏شناسند ، مى‏توانند از شخصيّت طرف آگاه شده و بدانند چگونه فردى مى‏باشد .

هاله‏اى كه در اطراف بدن انسان است در دست‏ها تمركز بيشترى دارد . به اين جهت بعضى از افراد با دست دادن و لمس نمودن مى‏توانند افكار طرف را بخوانند و از حالات او باخبر شوند . بنابراين حسّ لامسه نيز مى‏تواند در كسب آگاهى افراد نقش مؤثّر داشته باشد .

بعضى از افراد با در دست گرفتن لباس يا چيزى كه متعلّق به فرد خاصّى است ، مى‏توانند از حالات و روحيّات او خبر داده و بگويند كه او چگونه آدمى مى‏باشد . جريانات زيادى در اين باره در كتاب‏ها نوشته شده است .

3 - حسّ ذائقه

حسّ ذائقه نيز در كسب آگاهى مى‏تواند داراى نقش و تأثير باشد . در جرياناتى كه از اولياى خدا نقل شده است تصريح شده كه آنان با خوردن نان و غذا ، از حالات كسى كه آن را پخته است آگاه شده و خبر داده‏اند .

بنابراين با قدرت گرفتن حواسّ پنجگانه و بدست آوردن حيات واقعى نه تنها چشم و گوش را بلكه ساير حواسّ پنجگانه را مى‏توان از راه‏هاى فراگيرى علم و دانش قرار دهيم ؛ همان گونه كه حواسّ باطنى نيز مى‏تواند راه فراگيرى علم براى انسان باشد .

4 - آموختن علوم از راه فراحسّى

نكته بسيار جالبى كه سزاوار است در آن دقّت شود اين است كه فراگيرى علم و دانش از راه سمع و بصر ، استفاده از قواى حسّى انسان است و آن دو از حواسّ پنج‏گانه ظاهرى انسان مى‏باشند . با توجّه به مسأله تكامل در عصر درخشان ظهور و حيات قلب‏ها و كامل شدن خردها ، به دست آوردن علم و دانش از راه‏هاى فراحسّى بسيار خواهد بود . 

با تأمّل و انديشيدن در آنچه گفتيم بسيار بديهى و واضح است كه حيات دل و تكامل عقل راه را براى فراگرفتن علم و دانش باز مى‏كند . بنابراين راه فراگيرى علم و دانش در آن زمان كه عموم مردم از حيات قلب و تكامل عقل و خرد برخوردارند ، در انحصار ديدن و شنيدن نيست ، بلكه با قدرت‏هاى فراحسّى كه در آن زمان انسان‏ها به آن دست مى‏يابند ، به راحتى بر علم و دانش خود مى‏افزايند .

»مشاهده فؤادى« كه بر اثر »حيات قلب« به دست مى‏آيد ، نمونه‏اى از راه‏هاى فراگيرى علم و دانش با استفاده از قدرت فراحسّى است . 

در عصر درخشان ظهور كه عصر دانش و بينش است ، انسان بر اثر حيات قلب ، به اين قدرتِ فراحسّى دست يافته و به وسيله آن بينشِ قلب به دانش و فرهنگ خود مى‏افزايند .

در روزگار شكوهمند ظهور ، انسان‏ها نه تنها به وسيله چشم و بصر ، بلكه از طريق قلب و بصيرت نيز به فراگيرى علوم و معارف مى‏پردازند . با گشوده شدن راه‏هاى حسّى ديگر و باز شدن راه‏هاى فراحسّى در روزگار درخشان ظهور ، ثابت مى‏شود كه راه فراگيرى علم و دانش در انحصار چشم و گوش نيست .

نكته جالب توجّه ديگر ، عمومى‏شدن و بثّ در ميان همه مردم است كه راه‏هاى فراگيرى همانند القاء ، راه آن براى همه باز خواهد شد و همه از آن استفاده مى‏كنند ؛ همان گونه كه در روايت وارد شده است .

الآن هر دانشمندى با تخصّص و مهارتى كه در رشته خود دارد ، در درك علوم ديگر ناتوان است ؛ زيرا راه علم فقط سمعى و بصرى است و اين محدوديّت‏آور است ؛ هم براى فراگير شدن علم در ميان همه و هم براى دانشمندان .

با توجّه به پاك‏شدن و تهذيب نفس مردم ، مرگ شيطان و تكميل عقل‏ها بديهى است كه راه‏هاى فراگيرى علوم عمومى خواهد شد و مردم مى‏توانند از غير راه سمع و بصر تحصيل علم نمايند .

تحوّلات شگفت در عصر ظهور

خدا مى‏داند بر اثر پيشرفت علم و دانش و تكامل عقل و خرد ، چه تحوّلات عظيم و گسترده‏اى در جهان رخ خواهد داد ! و چه اسرار و رازهايى از جهان آفرينش و عالم خلقت آشكار خواهد شد !

در دوران تيره غيبت ، گاهى يك اختراع كوچك آثارى مهمّ و تحوّلى عجيب در افكار و انديشه‏هاى مردم عصر غيبت ايجاد كرده است . به عنوان نمونه : اختراع تلسكوپ و دوربين‏هاى قوى چقدر در ديد انسان‏ها تأثير گذارد ؟ و چگونه بر آگاهى بشر نسبت به وسعت فضاى وسيع و جوّ پهناور آسمان افزود ؟ و چگونه پندارهاى دانشمندان و فلاسفه را درباره كيفيّت زمين و ستارگان درهم ريخت ؟! به همين صورت اختراعاتى كه بر اثر تكامل علم و تمدّن در روزگار پرشكوه ظهور رخ خواهد داد ، آگاهى انسان‏ها را نسبت به عالم هستى و اسرار جهان آفرينش آنچنان افزايش مى‏دهد كه ما در دوران تيره غيبت توانايى تصوّر آن را نداريم و نمى‏دانيم در آن زمان چه چيزهايى اختراع خواهد شد و آثار شگفت آن‏ها تا چه حدّ خواهد بود ؟

هنوز دانشمندان عصر غيبت درباره مسأله »ضدّ مادّه« »گذشتن از مرز زمان« و مسأله »راه‏يابى به عالم غيب« گامى برنداشته و مشكلى را حلّ نكرده‏اند .

آيا مى‏دانيد با حل شدن اين رازها و فاش شدن اسرار آن‏ها چه تحوّلات عجيب و گسترده‏اى در عالم آفرينش رخ مى‏دهد ؟! آيا ما با آگاهى‏هاى بسيار اندك عصر غيبت ، مى‏توانيم از عظمت آن‏ها آگاه شويم ؟!

دانش خاندان وحى عليهم السلام

بنا بر مبانى اعتقادى مكتب خاندان وحى عليهم السلام ، انبياء الهى در هر عصر و زمانى كه باشند ، علم و دانش آن‏ها فوق مردمان آن عصر و زمان است ؛ به طورى كه هيچ يك از علماء و دانشمندان توان مقابله با آنان را ندارند و در بحث و مناظره مغلوب آنان مى‏باشند .

علم ائمّه اطهار عليهم السلام نيز برتر از دانش دانشمندان همه اعصار است به گونه‏اى كه علم و دانش هيچ يك از بزرگترين دانشمندان را نمى‏توان با علم و آگاهى آنان مقايسه نماييم .

برترى علم ائمّه اطهار عليهم السلام و انبياء الهى بر ديگران به اين جهت است كه علم آنان اكتسابى نيست و با تحصيل آن را به دست نياورده‏اند ، بلكه دانش آن بزرگواران لدنّى است و از جانب خداوند مهربان به آنان عطا شده است . 

بنابراين آن بزرگواران از علم مخزون و دانش پنهان الهى برخوردارند و آگاهى آنان برتر از علم ديگران مى‏باشد .

گرچه روايات در زمينه علم ائمّه اطهار عليهم السلام و حد و مرز آن متفاوت است و بحث درباره آن‏ها و بررسى و تحليل آن‏ها بسيار به طول مى‏انجامد ، مى‏توان گفت : منشأ اختلاف روايات در اين باره ، اختلاف مخاطبين امامان شيعه از نظر اختلاف ظرفيّت و آمادگى پذيرش آنان بوده است .

ما مى‏گوييم : علم حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه برتر از علم همه مردمان جهان است و آن بزرگوار داراى همه علوم مى‏باشند . 

در زيارت آن حضرت مى‏خوانيم : 

أنّك حائز كلّ علم .(7)

شما داراى هر علمى هستيد .

و در زيارت ندبه مى‏خوانيم : 

قد آتاكم اللَّه يا آل ياسين خلافته، وعِلْم مجاري أمره فيما قضاه ودبّره ورتّبه وأراده في ملكوته...(8)

اى آل ياسين؛ خداوند مقام جانشينى خود را به شما داده است و به مجارى امر خود در ملكوت خود نسبت به آنچه حكم مى‏كند و تدبير و تنظيم مى‏نمايد و اراده مى‏كند ، به شما علم و آگاهى داده است.

با اين بيان كه در اين توقيع شريف آمده است روشن مى‏شود كه نه تنها عالم ملك بلكه عالم ملكوت نيز ، در حيطه علم اهل بيت عليهم السلام قرار دارد . و بر اساس استفاده از برخى رواياتى كه درباره شگفتى‏هاى عصر ظهور وارد شده است ، حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه به تكميل عالم ملكوت نيز مى‏پردازند .

بنابراين ، قيام آن بزرگوار تنها جنبه مُلكى ندارد ، بلكه علاوه بر عالم ظاهر ، به تكميل عالم باطن و نامرئى مى‏پردازند و موجودات عالم غير مرئى نيز در پرتو حكومت الهى آن بزرگوار قرار مى‏گيرند .

مسأله علم امام عليه السلام از مسايل بسيار جالب در باب معارف اهل بيت عليهم السلام است . و درباره حدود و چگونگى آن، بحث‏هايى مطرح شده كه طرح و بررسى آن‏ها مناسب با موضوع اين كتاب نيست . 

بنابراين هر امامى در هر عصر و زمانى كه باشد اعلم همه اهل آن زمان است و همه دانشمندان آن عصر در هر رشته از علوم و صنايع بايد مشكلات خود را به وسيله امام عصر خويش برطرف نمايند ؛ زيرا لازمه مقام امامت و رهبرى الهىِ امام اين است كه در هر علم و دانشى سرآمد و برتر از همه مردم باشد و اين خود يكى از فضايل امام است . و اگر چنين نباشد تقديم مفضول بر فاضل لازم مى‏آيد . 

با اين بيان روشن شد كه علم و تمدّن تا قبل از ظهور هرچه قدر پيشرفت كند، علم امام عليه السلام مافوق آن است . روايتى كه مى‏آوريم بر مطلب ما صراحت دارد . حضرت امام رضا عليه السلام مى‏فرمايند :

إنّ الأنبياء والأئمّة عليهم السلام يوفّقهم اللَّه ويؤتيهم من مخزون علمه وحكمته ما لايؤتيه غيرهم ، فيكون علمهم فوق علم أهل زمانهم في قوله عزّ وجلّ : »أَفَمَنْ يَهْدى إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لايَهِدّى إِلّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ«(10) . (9)

قطعاً خداوند به انبياء و امامان عليهم السلام توفيق عنايت مى‏كند و از علم‏ها و حكمت‏هاى ذخيره‏شده خود به آنان ، آن اندازه مى‏دهد كه به غير آنان عنايت نكرده است ، به اين جهت علم آنان برتر از علم اهل هر زمان خواهد بود .

در اين آيه دلالت بر اين حقيقت وجود دارد : »آيا كسى كه مردم را به سوى حق هدايت مى‏كند سزاوارتر است كه هدايت شود يا كسى كه به راه حق هدايت نمى‏شود مگر كسى او را راهنمايى نمايد ، چيست براى شما ؟ چگونه حكم مى‏كنيد ؟«

بنابراين ، علوم در همه قسمت‏ها هر چه پيشرفت كند ، علم امام عليه السلام آنچنان وسيع و پهناور است كه همه آن‏ها را در بر دارد و مى‏تواند همچون دريايى كه قطرات باران را در خود جاى مى‏دهد ، همه علوم و صنايع واقعى را در پهنه علوم خود ناپديد كند ؛ علاوه بر آن كه قطره باران خود از دريا برخواسته است .

همان گونه كه در روايات وارد شده در عصر درخشان ظهور ، برهان و استدلال در جهان فراگير شده و انسان‏ها در سراسر گيتى با منطق و استدلال از علم و دانش صحيح برخوردار مى‏شوند . و ياوران حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه با بيان و گفتار ، مخالفان را رام نموده و به سوى حقيقت رهنمون مى‏شوند . 

آن حضرت نيز با گفتار خويش مردمان را به سوى مكتب خاندان وحى عليهم السلام هدايت نموده و جهان را سرشار از دانش و بينش جديد مى‏نمايند و به اين وسيله حق را ظاهر ساخته و باطل را نابود نموده و هر گونه شكّ و ترديد را از قلب انسان‏ها پاك مى‏سازند . 

  اين حقيقتى است كه آن بزرگوار به آن تصريح نموده و در توقيعات خويش آن را بيان فرموده‏اند .

حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه در اوّلين ساعت ولادت فرمودند :

زعمت الظلمة أنّ حجّة اللَّه داحضة، ولو اُذن لنا في الكلام لزال الشكّ .(11)

ستمگران گمان كرده‏اند كه حجّت خداوند باطل گرديده و اگر براى ما اذن در گفتار داده شود ، شك‏ها برطرف مى‏گردد .

بديهى است با برطرف‏شدن شكّ ، قلب سرشار از ايمان و يقين مى‏شود و با پرشدن قلب از يقين ، اكسيرى بسيار مهمّ و حياتى كه دگرگون‏كننده و تكامل‏بخش شخصيّت انسان‏ها است ، در اختيار همه افراد قرار مى‏گيرد .

راهنمايى‏هاى امام عصر ارواحنا فداه در فراگيرى علوم

براى آشنا شدن با عصر درخشان ظهور ، عصر نور و روشنايى ، عصر دانش و بينش ، عصر تلاش و كوشش ، عصر همه خوبى‏ها و برازندگى‏ها نگاهى به صحنه گيتى مى‏افكنيم و با شگفتى‏هايى كه در جهان آفرينش وجود دارد ، پى به عظمت هستى بخشِ جهان و جانشينان او كه گواه آفرينشِ همه موجودات مى‏باشند ، مى‏بريم . اكنون به اين پرسش‏ها توجّه كنيد :

آيا در جهان بر فراز قلّه‏هاى كوه‏هاى سر به فلك كشيده تا صحراهاى پهناور و تا ژرف‏ترين نقطه‏هاى درّه‏هاى عميق ؛ از سطح آب درياهاى بى‏كران تا عميق‏ترين اقيانوس‏هاى جهان ؛ چه موجودات عجيبى زندگى مى‏كنند؟! و چه حيوانات شگفت‏آفرينى وجود دارند ؟!

آيا شناخت رازهاى جهان خلقت ممكن است ؟!

آيا چگونه مى‏توان از اسرار آفرينش اينهمه موجودات آگاه شد ؟!

آيا جز شاهدان خلقت كسى مى‏تواند از اينهمه آگاهى برخوردار باشد ؟

آيا در اين روزگار كسى جز حضرت بقيّة اللَّه الأعظم امام زمان ارواحنا فداه توانايى دارد هر پرسشى را پاسخ دهد ؟!

آرى ؛ در عصر شكوهمند ظهور ، امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه جهان را با برهان و دليل سرشار از علم و آگاهى خواهند نمود و در سراسر گيتى مردمان جهان را از علم و آگاهى ، دانش و بينش به همراه برهان و دليل برخوردار مى‏سازند .

امام حسن مجتبى عليه السلام از اميرالمؤمنين عليه السلام درباره اين مطلبِ مهمّ مى‏فرمايند:

يملأ الأرض عدلاً وقسطاً وبرهاناً .(12)

)آن حضرت( جهان را سرشار عدالت ، قسط و برهان مى‏نمايد .

در آن روزگار ، مردمان جهان راه صد ساله را يك شبه مى‏پيمايند و نكته‏هايى را كه در طول يك عمر نمى‏توان آموخت در ميان چند كلمه مى‏يابند!

براى اين كه اشاره‏اى به گسترش علم و دانش در عصر آگاهى و بينش داشته باشيم سؤالى را عنوان مى‏كنيم : 

اگر شخصى بخواهد در بحثى بسيار وسيع ، گسترده و پردامنه به تحقيق بپردازد و از تمامى نكته‏هاى آن درست آگاه شود ، و از نعمت وجودِ استادى كاردان در آن رشته محروم باشد و از كتاب و نوشته و موادّى كه از آن‏ها مى‏توان در آموختن آن رشته كمك گرفت ، بى‏بهره باشد چه ساليان طولانى و درازى را بايد به تحقيق و جستجو و كاوش بپردازد و چه مقدار بايد به تجربه‏هاى ناكام دست يازد تا شايد سرانجام به مقدارى از آنچه مى‏خواسته است دست يابد ؟!

ولى همين فرد اگر از وجود استادى دانا و ماهر برخوردار باشد كه از همه زواياى بحثى را كه اين فرد در جستجوى آنست به خوبى آگاه باشد ، مى‏تواند در مدّتى كوتاه به آنچه مى‏خواسته است راه يابد و از آنچه در جستجوى آن بوده است آگاه شود .

به بيان ديگر علم و دانش را مى‏توان به دو گونه فرا گرفت : 

1 - آموختن از استادى كه از آن علم بهره‏مند است و در آن رشته آگاهى دارد .

2 - اگر استاد يا كتاب و... در آن زمينه وجود ندارد ، نياز به جستجو و بررسى وجود دارد و بايد با تلاش و پشتكار به تحقيق و تجربه پرداخته شود ، تا در صورت امكان نتيجه مطلوب بدست آيد .

بديهى است تفاوت فراوانى در فراگيرى علم و دانش از راه بررسى و از راه آموزش وجود دارد كه ما در اينجا دو فرق بسيار مهمّ را بيان مى‏كنيم : 

1 - سرعت فراگيرى علوم در صورت استفاده از استاد آگاه ، بدون آنكه نيازى به بررسى‏هاى وقت‏گير و طولانى داشته باشيم .

2 - نتيجه قطعى از علم و دانش در صورتى كه از استاد آگاه بياموزيم بدون آنكه به بررسى‏هاى وقت‏كش و بى‏نتيجه گرفتار شويم .

تأثير حضور امام عليه السلام در فراگيرى علم

انسان‏هاى عصر ظهور نيازى به بررسى‏هاى وقت‏كش و بى‏نتيجه ندارند ؛ زيرا به فرموده حضرت امام مجتبى عليه السلام جهان در آن روزگار ، سرشار از علم و دانش همراه با دليل و برهان است .

آرى ؛ اگر مردم بهره‏مند از نعمت حضور و ظهور امام عليه السلام در ميان جامعه باشند ، با سرعت هرچه بيشتر مى‏توانند به منابع عظيم علمى راه يابند و علم برهانى را همراه با علم لدنّى از آبشخور وحى فرا گيرند و به نتيجه قطعى برسند .

اكنون براى اين كه مطلب كاملاً روشن شود درباره فراوانى انواع حيوان‏ها سخن گفته و سپس با نقل روايت جالبى به نتيجه‏گيرى مى‏پردازيم :

همان گونه كه گفتيم بر فراز كوه‏ها ، در دامن صحراها و در اعماق درياها موجودات بسيار فراوان و عجيبى وجود دارند ، روش زندگى آن‏ها خصوصيّات و ويژگى‏هاى آن‏ها و چگونگى تكثير ازدياد آن‏ها و شناخت آن‏ها ، بر اثر كثرت انواع آن‏ها براى ما ممكن نيست .

تاكنون در دنياى ما فقط 86000 نوع پرنده زندگى مى‏كنند (13) و در ميان حشرات فقط در حدود 400 هزار گونه پروانه در دنيا شناخته شده كه در حدود 150 هزار گونه آن در ايران موجود است .(14)

با توجّه به فراوان بودن انواع حيوان‏ها اگر فردى به عنوان مثال در علم حيوان‏شناسى بخواهد بداند تكثير نسل ميليون‏ها نوع حيوانى كه در جهان زندگى مى‏كنند چگونه است؟ كدام يك از آن‏ها تخم‏گذارى مى‏كنند و كدام يك زايمان دارند ؟ به ميليون‏ها سال تحقيق و بررسى نياز دارد . 

علاوه بر اين ، چگونه مى‏تواند از وضع ميليون‏ها حيوانى كه در اعماق درياها يا در دامن صحراها و يا بر فراز كوه‏ها زندگى مى‏كنند آشنا شود ؟! ولى همين فرد اگر اين مطلب را نه از راه تحقيق و بررسى و تجربه ؛ بلكه از راه آموختن از كسى كه آگاه از اسرار خلقت و شاهد بر آفرينش موجودات است بياموزد ، با فرا گرفتن يك قانون عمومى مى‏تواند راه غير ممكنِ چند ميليون ساله را در يكى دو دقيقه بپيمايد .

اكنون براى روشن شدن اين حقيقت به نقل اين روايت مى‏پردازيم : 

در مجموعه مرحوم حاجى معتمد الدوله فرهاد ميرزا از مجالس امير كمال الدين حسين فنايى نقل نموده كه حضرت صادق عليه السلام از امّ جابر پرسيد :

در چه كارى ؟

عرض كرد : مى‏خواهم تحقيق كنم كه از چرنده و پرنده كداميك تخم‏گذارى مى‏كنند و كداميك بچّه مى‏آورند ؟

فرمود : احتياج به اين مقدار فكر نيست ، بنويس : گوش هر حيوانى كه مرتفع و برجسته است بچّه مى‏آورد و گوش هر كدام كه به سر چسبيده است تخم مى‏نهد ، ذلك تقدير العزيز العليم .

»باز« با آن كه چرنده است و گوش او منخفض و به سر او چسبيده ، تخم مى‏نهد و »سنگ‏پشت« كه چرنده است چون بدين گونه است تخم مى‏نهد و گوش خفّاش چون مرتفع است و به سر او چسبيده نيست ، بچّه مى‏آورد .(15)

بنابر اين قانون عمومى ، پرنده بودن حيوان دليل بر آن نيست كه چون پرنده است تخم‏گذارى كند . و همچنين چرنده بودن حيوان دليل بر آن نيست كه زايمان مى‏كند ؛ زيرا ممكن است در حالى كه پستاندار است تكثير نسل او از راه تخم‏گذارى باشد نه زائيدن .

»يكى از حيوانات بسيار عجيب ، حيوانى است كه چون همانند اردك نوك دارد به نوك‏اردكى معروف شده اين حيوان با اين كه پستاندار است ولى همانند پرندگان تخم‏گذارى مى‏كند . به اين گزارش توجّه كنيد :

نوك اردكى ممكن است عجيب‏ترين حيوانات نباشد ولى محقّقاً يك حيوان عجيب است . اين حيوان يك پستاندار است و شبيه تمام پستانداران پوست دارد و به بچّه‏هايش شير مى‏دهد ولى داراى منقارى مانند اردك و نيز پنجه‏هايى پره‏دار است و عجيب‏تر اين كه مانند پرندگان تخم مى‏گذارد . نوك‏اردكى در حدود 50 سانتى‏متر طول دارد و در استراليا زندگى مى‏كند .

نوك‏اردكى شناگر بسيار سريعى است . اين حيوان موقع شنا كردن انتهاى منقارش را بيرون آب قرار مى‏دهد و در همان حال تنفّس مى‏كند . نوك‏اردكى در كنار رودخانه زندگى مى‏كند . حيوان مادّه در آنجا تخم مى‏گذارد و به بچّه‏هايش شير مى‏دهد .«(16)

ما در بحث‏هاى گذشته يكى از ويژگى‏هاى مهمّ عصر ظهور را كه پخش شدن علم و دانش در ميان همه افراد جامعه مى‏باشد بيان كرديم و از مطالبى كه در اينجا به توضيح آن‏ها پرداختيم دو ويژگى بسيار مهمّ ديگرِ عصر درخشان ظهور را روشن ساختيم :

1 - سرعت فراگيرى علوم بدون نياز به بررسى‏ها و جستجوهاى وقت‏گير .

2 - بدست آمدن نتيجه قطعى از آموزش بدون گرفتار شدن به بررسى‏هاى بى‏حاصل و بى‏نتيجه . 

بديهى است اين دو ويژگى عصر ظهور چه آثار مهمّى را در پيشرفت علم و تمدّن واقعى براى جامعه بشريّت به ارمغان مى‏آورد .(17)

اختراعات عصر ظهور

گفتيم از ويژگى‏هاى عصر ظهور ، سرعت در فراگيرى علم و دانش است كه در آن روزگارِ شكوهمند مردم مى‏توانند به راحتى به منابع عظيم علمى راه يابند .

در آن زمان هدايت‏ها و راهنمايى‏هاى حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه عامل سرعت در فراگيرى علوم مى‏باشد . و جز آن ، عامل مهمّ ديگرى در رشد يادگيرى دانش وجود دارد كه آن نيز بر اثر وجود نعمت حضرت امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه مى‏باشد . و آن عبارت است از تكامل عقل‏ها و رشد انديشه‏ها كه مردم در دولت كريمه حضرت ولىّ عصر ارواحنا فداه از رشد عقلى و فكرى برخوردار خواهند شد .

در بحث تكامل عقل و رهايى قدرت‏هاى ناشناخته مغز به اين نكته تصريح كرديم كه يكى از بزرگ‏ترين آزادى‏هايى كه عصر تكامل‏بخش ظهور آن را براى انسان‏ها به ارمغان مى‏آورد ، آزادى عقل و رهايى آن از زنجير اسارت است .

در آن عصر شكوهمند سپاه نفس در اسارت نيروهاى عقل درآمده و روزگار حاكم شدن عقل بر نفس فرا مى‏رسد . و در اثر رهايى قدرت‏هاى عقل و بكار افتادن نيروهاى ناشناخته مغز ، انسان‏ها به بزرگ‏انديشى دست مى‏يابند و افكار كوچك و كودكانه را رها مى‏سازند .

به اين دليل است كه ما معتقديم : بزرگ‏انديشى از خصلت‏ها و ويژگى‏هاى عصر ظهور براى افراد جامعه است .

بديهى است وقتى كه جامعه بشريّت به بزرگ‏انديشى دست يافته و افكار و انديشه‏هاى بزرگ را در سر بپروراند ، چه تحوّل عجيب و شگفت‏آفرين نه تنها در معارف دينى، بلكه در تكنولوژى ، صنعت و فنّاورى نيز ايجاد مى‏شود .

در دوران تيره غيبت ميليون‏ها نفر در راه بدست آوردن نكته‏هاى تازه و رسيدن به اختراعات جديد كوشش مى‏كنند كه تصميم افراد محدودى از آن‏ها كارساز مى‏شود ؛ ولى در عصر تكاملِ عقل كه اراده انسان‏ها به عالى‏ترين درجه كمال راه مى‏يابد ، فكر مردم عصر ظهور مؤثّر واقع مى‏شود و به زودى مى‏توانند به آنچه در راه آن تلاش مى‏كنند دست يابند .

درسى از دعاى بعد از زيارت «آل يس» در اين باره

در زيارت »آل يس« - كه از زيارات بسيار مهمّ امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه مى‏باشد و همچنين در دعاى پس از آن - يك دوره بزرگ از معارف و مسائل اعتقادى گنجانده شده است . و علاوه بر آن نكته‏هاى بسيار مهمّى درباره قدرت‏هاى عظيم انسان‏هاى تكامل‏يافته وجود دارد و هر كس آن زيارت و دعاى پس از آن را مى‏خواند ، از خداوند بزرگ مى‏خواهد كه او را به آن مراحلِ بس بلند برساند ؛ اگرچه ممكن است خوانندگان آن، توجّه به عظمت و اهميّت آنچه مى‏خوانند نداشته باشند .

در اينجا نمونه‏اى از آن‏ها را كه در ارتباط با بحث ما است بيان مى‏كنيم :

در ضمن دعايى كه پس از زيارت »آل يس« مى‏خوانيم به پيشگاه خداوند عرض مى‏كنيم : 

وفكري نور النيّات ، وعزمي نور العلم .(18)

و فكرم را نور تصميم‏ها و اراده‏ام را نور علم عنايت فرما .

ممكن است صدها و يا هزاران بار تا به حال اين دعا را خوانده باشيم ولى تاكنون هيچگونه توجّهى به عظمتِ درخواست خود نكرده باشيم . 

درسى كه از اين دعا مى‏آموزيم اين است : كسى داراى فكر روشن است و انديشه‏اش از تاريكى رها يافته كه قدرت بر تصميم‏گيرى داشته باشد و نفس وى باعث شكست اراده او نباشد . و كسى داراى عزم و اراده است كه نور علم و دانش در او تابيده باشد و وجودش با نور علم و آگاهى عجين شده باشد .

عصر ظهور ، كه روزگار بارور شدن خواسته‏هاى بلند انسانى است و زمان تكامل مقام عالى بشر است ، افكارِ روشن و اراده‏هاى نورانى در انسان‏ها پرورش يافته و تكامل مى‏يابند .

در آن روزگار پرشكوه در افكار و انديشه‏ها ، نور و قدرت تصميم‏گيرى پديدار مى‏شود و در عزم و اراده مردم ، نور و توانايىِ فراگيرى علم و دانش ايجاد مى‏گردد . 

در آن زمان ، انسان‏ها از خمودى ، عدم توانايى بر تفكّر و سستى عزم و اراده رها مى‏شوند و به سوى علم و آگاهى روى مى‏آورند و بديهى است با حياتِ فكر و انديشه و آزاد شدن اراده ، چه علم و فرهنگ پيشرفته و گسترده‏اى در جامعه به وجود خواهد آمد .

پاورقى:‌


1) بحار الأنوار : 336/52 ، مختصر البصائر : 320 ، نوادر الأخبار : 278 و در الخرائج: 841/2 با اندكى تفاوت.
2) اگر ما به ظاهر روايت عمل كنيم پيشرفت علم در آن حدّ خواهد بود كه گفتيم ولى اگر روايت را توجيه كنيم ، مجموعه علم و دانش تا پايان عصر غيبت ، قابل مقايسه با علم و دانش در عصر ظهور نيست .
3) رك : شرح دعاى سمات : 41 از مرحوم آية اللَّه سيّد على قاضى .
4) سوره لقمان ، آيه 27 .
5) بحار الأنوار : 166/50 .
6) بحار الأنوار : 22/6 و 278/93 .
7) مصباح الزائر : 437 ، صحيفه مهديّه : 630 .
8) بحار الأنوار : 37/94 ، صحيفه مهديّه : 571 .
9) سوره يونس ، آيه 35 .
10) كمال الدين : 680 ، اصول كافى : 202/1 .
11) الغيبة شيخ طوسى رحمه الله : 147 .
12) بحار الأنوار : 21/44 و 280/52 .
13) در ميان 86000 نوع پرنده‏اى كه در دنياى ما زندگى مى‏كنند بزرگ‏ترين و بلندترين آن‏ها شترمرغ آفريقايى است امّا اين حيوان نمى‏تواند پرواز كند ؛ زيرا به طور متوسّط وزنش 135 و طول قدّش 2/40 مى‏باشد .
به موجب اطّلاعات دقيق ، كلاغ پرسال‏ترين پرنده روى زمين است و پس از كلاغ پرستوى دريائى است . سالخورده‏ترين كلاغ اهلى ، كلاغى بود كه 108 سال عمر كرد و پرسال‏ترين پرستوى دريائى 44 سال تمام در بين همنوعان خود بسر برد . )دايرة المعارف (1001 نكته جذّاب( : 263)
14) كتاب هفته ، ص 22 شنبه 17 بهمن 83 ، شماره پياپى 611 .يكى از نويسندگانى كه درباره »پروانه« جستجو و تحقيق نموده است مى‏نويسد : 9 سال روى اين كتاب كار كردم . از سال 73 بود كه دوربين عكّاسى‏ام را برداشتم و قدم به قدم ايران را گشتم ؛ اكثر سفرهايم به صورت گردش‏هاى علمى بوده كه دانشجويانم را هم به همراه داشته‏ام .
به اين ترتيب بود كه گونه‏هاى مختلف پروانه‏ها را در باغ‏ها ، مزارع ، كوهها و روى علف‏ها شكار كردم ، شناسايى كردم و عكس گرفتم . ضمناً از موزه‏هايى كه پروانه‏ها را جمع‏آورى كرده‏اند و همچنين از منابع خارجى هم براى تكميل مطالب كتاب استفاده كرده‏ام .
پروانه با همه زيبايى‏هاى كه دارد و برخلاف تصوّر ما كه يك موجود مظلوم است از جمله زيان‏آورترين حشرات محسوب مى‏شود . آن‏ها در پروازهاى دسته‏جمعى از يك نقطه به نقطه‏اى ديگر محصولات كشاورزى را از بين مى‏برند و با ايجاد قحطى و به دنبال آن شيوع بيمارى‏ها هزاران انسان را مى‏كشند .
15) گلزار اكبرى : 626 .
16) شگفتى‏هاى آفرينش : 20 .
17) اگر ويژگى‏هاى بسيار فراوان حضرت بقيّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالى فرجه به خوبى و شايستگى مورد بحث و تحقيق واقع شوند ، نوشته‏اى بسيار پرمحتوى ، ارزنده و سازنده فراهم خواهد شد .
18) صحيفه مهديّه : 567 .