دولت كريمه امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف

سيد مرتضى مجتهدى سيستانى

- ۷ -


6 - تكامل معنوى

تكامل معنوى

جذب شدن به علوم طبيعى و غوطه‏ور شدن در مسايل مادّى ، انسان را از درك امور معنوى ، امدادهاى غيبى و توجّه به حقايق ارزنده عالم غيب باز مى‏دارد . به اين جهت كسانى كه جذب امور طبيعى شده و در دام امور مادّى گرفتار گشته‏اند ، از فكر و انديشه درباره امور معنوى غفلت مى‏ورزند . 

بسيارى از افراد نيز بر اثر همنشينى با افرادى كه پايبند جهان مادّى گشته‏اند ، از آنان رنگ گرفته و تحت تأثير افكار و عقايد اشتباه آنان قرار گرفته‏اند و بر اثر دور بودن از حقايق عالم هستى ، از امورِ معنوى و امدادهاى غيبىِ شگفت‏انگيز خاندان وحى عليهم السلام آگاهى ندارند .

براى روشن شدن اين حقايق و پيدا نمودن ايمان و اعتقاد به امور معنوى و امدادهاى جهان ناشناخته غيب ، بايد از شيفته‏بودن به عالم مادّه دست برداشت ؛ زيرا كسى كه عينك ماديّت را بر ديدگان خود نهاده ، چگونه مى‏تواند جهان شگفت‏انگيز فراتر از مادّه را بنگرد ؟ آيا كسى كه با عينك رنگى به اطراف خود مى‏نگرد ، مى‏تواند آن‏ها را با رنگ واقعى خود ببيند ؟ 

آيا كسى كه ماديّت را همچون ديوارى بر دور خود كشيده است ، مى‏تواند جهانِ خارج از حصارِ خود را مشاهده كند ؟ آيا كسى كه در مكانى سربسته خود را زندانى نموده ، مى‏تواند نظاره‏گر شادمانى‏ها و شادابى‏هاى خارج از آن محيط باشد ؟

مردمى كه در عصر غيبت زاده شده و در آن به سر برده و با تيرگى‏ها و تاريكى‏هاى آن ساخته‏اند ، همچون كسانى مى‏باشند كه در مكانى زندانى شده و هيچ راهى براى فرار از زندان پيدا نكرده‏اند ؛ بلكه حال مردم عصر غيبت كه با ظلمت آن ساخته‏اند ، از افرادى كه در زندان هستند بسيار بدتر است . 

زيرا زندانيان مى‏دانند كه در زندان هستند و همواره در آرزوى نجات از آن به سر مى‏برند و در فكر يافتن راه رهايى از بند اسارت مى‏باشند . امّا متأسّفانه مردمان عصر غيبت ، چون در زمان غيبت زاده شده و بزرگ شده‏اند ، از ماوراء زمان غيبت آگاهى ندارند . چون نه آنان خود طعم عصر ظهور را چشيده‏اند و نه كسى آنان را از آن دوران پرشكوه و پر حلاوت آگاه ساخته است . 

به اين جهت به سختى‏ها و تاريكى‏هاى زندان غيبت ساخته و در انديشه نجات و رهايى از شكنجه‏هاى دوران وحشت‏زاى غيبت نبوده و نيستند . 

بديهى است ما و همه زندانيان زندان غيبت با غفلتِ خويش از روزگار درخشان عصر ظهور ، زمان اسارت خود را در زندان غيبت تمديد مى‏كنيم . 

پس زندان غيبتى كه در آن گرفتاريم همان غفلت ما است كه از آن دست برنداشته‏ايم . 

گرفتار شدنِ جامعه در بند اسارت غيبت و غفلت به خاطر فراموش كردن عموم افراد جامعه از بُعد معنوى خود مى‏باشد .

بُعد مادّى و معنوى انسان

همان گونه كه مى‏دانيد انسان از دو بُعد روحى و جسمى تركيب شده است و به اين جهت نبايد فقط به بُعد مادّى و جنبه‏هاى دنيوى و جسمانى خويش توجّه داشته باشد ؛ بلكه بايد به بُعد معنوى خود نيز كاملاً توجّه داشته باشد و گرنه توجّه به يك بُعد و فراموش كردن بُعد ديگر ، غفلت و فراموشى از بُعد مهمّ وجود خود كه همان بُعد معنوى است ، مى‏باشد .

عموم انسان‏ها در عصر غيبت از بُعد معنوى خويش آن گونه كه بايد بهره نبرده‏اند ، ولى در عصر ظهور كه روزگار تكامل شخصيّت انسان‏ها است ، جامعه بشريّت در هر دو بُعد مادّى و معنوى به تكامل مى‏رسد و در فضايى سرشار از نور دانش و بينش به انجام برنامه‏هاى حياتبخش مى‏پردازد .

در آن روزگار قوّه نظرى و عملى انسان‏ها از پليدى‏ها پاك شده به گونه‏اى كه در افكار و رفتار خويش پيرو مكتب خاندان وحى عليهم السلام مى‏باشند و بر اين اساس وجود خويش را فروزان از نور دانش و بينش مى‏سازند . 

و به همين جهت ، احساسات و ادراكات انسان در آن روزگار پرشكوه ، پاك از پليدى‏ها شده و مكاشفات شيطانى آنان را به دام اشتباهات نمى‏اندازد .

بنابراين ؛ خوشا به حال آنان كه آن زمان را درك مى‏كنند و همان گونه كه در عصر ظهور فرمانبردار آن بزرگوار مى‏باشند در عصر غيبت نيز از آن حضرت پيروى مى‏نمايند . 

اين حقيقتى است كه در كلمات اهل بيت عليهم السلام به آن تصريح شده است .

رواياتى كه بيانگر اين حقيقت و روشنگر چگونگى عصر نورانى ظهور است ، داراى نكته‏هاى مهمّى مى‏باشد كه انسان را با وظيفه خود در زمان غيبت آشنا مى‏سازد و برنامه عملى آنان را در دوران تيره قبل از ظهور بيان مى‏نمايد و هم بيانگر حالت شادمانى و سرور پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام مى‏باشد . 

امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نقل مى‏نمايند : 

طوبى لمن أدرك قائم أهل بيتي وهو مقتد به قبل قيامه ، يتولّى وليّه ويتبرّأ من عدوّه ، ويتولّى الأئمّة الهادية من قبله ، اُؤلئك رفقائي وذوو ودّي ومودّتي ، وأكرم اُمّتي عليّ .(1)

خوشا به حال كسى كه قائم اهل بيت مرا درك نمايد در حالى كه قبل از قيام او از او پيروى نموده ، دوست او را دوست مى‏دارد و از دشمنش بيزارى مى‏جويد . و ولايت امامانِ هدايت‏گر قبل از او را دارا مى‏باشد . آن‏ها رفقاى من و صاحب محبّت و مودّت من مى‏باشند و براى من گرامى‏ترين امّت من هستند .

بنابراين ، ميزان درك و فهم و مقدار شناخت انسان بايد تا حدّى باشد كه بتواند دوستان آن حضرت را از كسانى كه ادّعاى دوستى مى‏كنند و نان را به نرخ روز مى‏خورند تشخيص دهد ، و قاطعان طريق را به عنوان دوستان امام زمان ارواحنا فداه و نوكران آن حضرت جايگزين ننمايد .

روايتى را كه نقل كرديم گرچه درباره عصر درخشان ظهور است ، ولى تكاليف بسيار مهمّى از وظيفه‏ها و برنامه‏هاى عملى عصر غيبت را نيز بيان نموده كه متأسّفانه نه آن‏ها را از تكاليف عصر غيبت شمرده‏اند و نه به آن‏ها درست توجّه مى‏شود .

وظيفه مردم

كسى در زمان ظهور سرفراز است كه در عصر تيره غيبت به آن وظايف عمل نموده باشد . ما چند وظيفه از آن‏ها را در اينجا بيان مى‏كنيم :

1 - وظيفه مردم در عصر غيبت اين است كه از دستورات و خواسته‏هاى حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه آگاه باشند و آن‏ها را انجام دهند . دوستى با امام زمان ارواحنا فداه و منتظر ظهور آن حضرت بودن و درك ظهور آن حضرت در صورتى تكميل مى‏شود و بارور مى‏گردد كه انسان در عصر غيبت ، تابع و فرمانبردار امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه باشد . 

2 - وظيفه ما در عصر غيبت اين است كه دوستان و شيفتگان حضرت امام عصر ارواحنا فداه را دوست داشته باشيم .

3 - دوست داشتن آنان مبتنى بر شناخت آنان است ؛ زيرا تا انسان نداند كه دوستان آن حضرت چگونه كسانى هستند ، نمى‏تواند آن‏ها را دوست داشته باشد .

4 - ما بايد از دشمنان امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه متنفّر بوده و تبرّى بجوييم .

5 - تبرّى و تنفّر از دشمنان امام زمان ارواحنا فداه متوقّف بر شناخت آنان است ، پس بايد بداند آن‏ها چگونه كسانى هستند تا از آنان بيزار باشد .

علاوه بر وظايفى كه شمرديم فرد منتظر وظيفه دارد در صورت درك ظهور آن بزرگوار كاملاً فرمانبردار آن حضرت بوده و فرموده‏هاى آن بزرگوار را اطاعت كند .

حضرت امام صادق عليه السلام اين حقيقت را به ابا بصير اين گونه بيان فرموده‏اند :

يا أبا بصير ؛ طوبى لمحبّي قائمنا ، المنتظرين لظهوره في غيبته والمطيعين له في ظهوره ، اوليائه اولياء اللَّه لا خوف عليهم ولا هم يحزنون .(2)

اى ابابصير ؛ خوشا به حال دوستداران قائم ما كه در زمان غيبت او منتظر ظهورش مى‏باشند و در زمان ظهور او فرمانبردار او هستند . اولياء او اولياء خدا هستند ؛ نه حزنى بر آنان هست و نه آنان محزون مى‏گردند .

بنابراين روايت ، اولياى خداوند و اولياى امام زمان ارواحنا فداه كسانى هستند كه علاوه بر دوستى و انتظار آن حضرت ، در صورت درك ظهور مطيع و فرمانبردار آن حضرت باشند . و از گروهى نباشند كه در ابتداى ظهور از لشكر آن حضرت جدا مى‏شوند و به صف دشمن مى‏پيوندند .

اين گونه افراد ، در واقع در انتظار ظهور آن حضرت نبوده‏اند ، بلكه در انتظار رسيدن خودشان به مقامات و... بوده‏اند و وقتى كه مى‏بينند اهداف‏شان نقش برآب شده و از دارا بودن مقام خبرى نيست از امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه كناره‏گيرى مى‏كنند .

دعوت عمومى براى گام‏برداشتن به سوى تكامل

از برنامه‏هاى مهمّى كه حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف براى عموم مردم انجام مى‏دهند ، دعوت همگانى آنان به سوى آيين اسلام است . اين دعوت يك فراخوانى عمومى است ؛ به گونه‏اى كه مردمان سراسر جهان را - پيرو هر دين و مكتبى كه باشند - به سوى اسلام فراخوانده و از همگان مى‏خواهند از راه باطل دست برداشته و به سوى دين خدا كه اسلامِ راستين و تشيّع است ، بشتابند .

از آنجا كه اين فراخوانى و دعوت ، همراه با جرياناتى است كه براى همه مردم جهان تازگى دارد و معجزاتى را دربردارد كه تمام ابرقدرت‏هاى جهان را شكست مى‏دهد ، در قلب مردمان جاى مى‏گيرد و مردم گروه گروه به سوى آيين اسلام روى مى‏آورند .

خداوند بزرگ در اين باره در قرآن كريم مى‏فرمايد:

»إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ × وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فى دينِ اللَّهِ أَفْواجاً« .(3)

آن زمان كه يارى خدا و پيروزى فرا رسد و ببينى كه مردمان گروه گروه وارد دين خدا مى‏شوند .

بنابراين در آن زمان ، مردمان به صورت گروهى - نه تك‏تك - به اسلام ايمان مى‏آورند و دسته دسته و گروه گروه به سوى دين اسلام مى‏شتابند .

روى‏آوردن مردمانِ جهان به اسلام و گرايش عمومى به دين خدا ، پس از دعوت حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه از مردم براى پذيرش اسلام است و آن بر اثر جريانات شگفت‏انگيزى است كه آنان از ابتداى ظهور از آن حضرت و از ياوران آن بزرگوار مى‏بينند . به اين جهت حقّانيّت آنان براى مردم واضح مى‏شود و به اين جهت گروه گروه به سوى دين خدا روى مى‏آورند . 

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند : 

إذا قام القائم عليه السلام دعا النّاس إلى الإسلام جديداً ، وهداهم إلى أمر قد دثر وضلّ عنه الجمهور ، وإنّما سمّي القائم مهديّاً ، لأنّه يهدي إلى أمر مضلول عنه ، وسمّي القائم لقيامه بالحقّ .(4)

هر گاه قائم ما قيام كند ، مردم را دوباره به اسلام دعوت مى‏نمايد و آنان را به سوى امرى كه كهنه شده و عمده مردم از آن گمراه شده‏اند ، هدايت و راهنمايى مى‏نمايد .

و همانا قائم به نام »مهدى« نامگذارى شده ؛ زيرا او به سوى امرِ گمشده هدايت مى‏شود و به نام »قائم« ناميده شده ؛ زيرا او به حق قيام مى‏كند .

از اين روايت استفاده مى‏شود كه حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه پس از قيام ، مردم را با يك دعوت و فراخوانى جديد به سوى اسلام مى‏خوانند و همچنين آنان را به امرى كه كهنه شده و از آن گمراه شده‏اند ، هدايت مى‏كنند .

در اين روايت سخنى از كشتار و خونريزى در ميان نيست ، بلكه پس از قيام ، فراخوانى به اسلام و هدايت و راهنمايى شروع مى‏شود .

بديهى است دعوت انسان‏ها به اسلام و راهنمايى آنان به راه حقّ نياز به برهان و دليل دارد و اين همان برنامه‏اى است كه - طبق روايات - حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه آن را انجام مى‏دهند .

نتيجه و پيامد اين گونه دعوت كه همراه با برهان و دليل ، اعجاز و جمع‏بودن همه عوامل ارشاد مردم است ، ايمان و هدايت گروهى و دسته‏جمعى آنان به سوى اسلام مى‏باشد .

در آن هنگام است كه قرآن مجيد طراوت و شادابى خود را باز مى‏يابد و آيين اسلام پس از فرسودگى ، طراوت و حيات تازه پيدا مى‏كند .

در زيارت امام حسن عسكرى عليه السلام وارد شده است :

السّلام عليك يا أبا الإمام المنتظر ، الظاهرة للعاقل حجّته ، والثّابتة في اليقين معرفته ، والمحتجب عن أعين الظّالمين ، والمغيّب عن دولة الفاسقين ، والمعيد ربّنا به الإسلام جديداً بعد الإنطماس ، والقرآن غضّاً بعد الإندراس .(5)

سلام بر شما اى پدر امام منتظر كه براى شخص خردمند حجّت و برهان او ظاهر است و معرفت به او در گنجينه يقين ثابت است ، آن امامى كه از ديدگان ظالمين در حجاب است ، و از دولت فاسقين پنهان و غايب است و خداوند به وسيله او اسلام را پس از تغيير ، دوباره حيات تازه مى‏دهد و قرآن را پس از اندراس طراوت مى‏بخشد .

كلمه »انطماس« در لغت به معناى »نابود شدن« نيز آمده است . مقصود امام حسن عسكرى عليه السلام در اين روايت هر يك از دو معنى باشد ، دليل بر دگرگونى در چهره اسلام در زمان غيبت مى‏باشد كه با قيام امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه ، اسلام دوباره ارزش و اصالت خود را بازمى‏يابد . در هر نقطه‏اى از كشورهايى كه به نام اسلام شهرت يافته ، احكام دين عمل نشود ، اگرچه به ظاهر نام اسلام وجود داشته باشد تا وقتى كه دستورات آن پياده نشود ، گويا اسلام در آن مناطق محو و نابود شده است .

امر عظيم

آنچه را كه حضرت بقيّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالى فرجه براى جهانيان ظاهر مى‏سازند ، گاهى در روايات به عنوان امر عظيم و گاهى به عنوان امر جديد مطرح شده است .

ابى سعيد خراسانى مى‏گويد : به امام صادق عليه السلام عرض كردم : 

المهديّ والقائم واحد ؟ فقال : نعم . فقلت : لأيّ شي‏ء سمّي المهدي ؟ قال : لأنّه يهدي إلى كلّ أمر خفي ، وسمّي القائم لأنّه يقوم بعد ما يموت ، إنّه يقوم بأمر عظيم .(6) 

مهدى و قائم يك نفر مى‏باشد ؟ فرمود : آرى . 

گفتم : براى چه ايشان »مهدى« ناميده شده است ؟

فرمود : براى اين كه به هر چيزى كه مخفى باشد ، هدايت مى‏شود . و »قائم« ناميده شده ؛ زيرا كه او بعد آن كه )نامش( مرده باشد قيام مى‏كند . قطعاً او به امرى عظيم قيام مى‏نمايد .

همان گونه كه ديديد ، در اين روايت تصريح شده است كه حضرت قائم ارواحنا فداه براى امر عظيم و بزرگى قيام مى‏نمايند .

عظمت و بزرگى كارى كه آن حضرت براى برپايى آن قيام مى‏كنند ، آنچنان بزرگ است كه آن بزرگوار را به خاطر قيامى كه براى آن نموده‏اند ، »قائم« مى‏نامند .

آيا اين امر عظيم كه قيام امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف براى آن است ، همان برنامه‏هايى است كه به وسيله رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و ائمّه اطهار عليهم السلام براى مردمان عنوان شده ، و سپس به خاطر غصب مقام خلافت ، و ظهور بدعت و مرور زمان به دست فراموشى سپرده شده است ؟ يا علاوه بر آن ، امور بزرگ ديگرى را كه خاندان وحى عليهم السلام براى مردم بيان نفرمودند ، توسّط حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه بيان شده و براى عموم مردم آشكار مى‏شود ؟!

قبل از پاسخ به اين پرسش به روايتى كه از امام صادق عليه السلام نقل شده است ، توجّه كنيد . آن حضرت فرمودند : 

إذا قام القائم عليه السلام جاء بأمر جديد كما دعى رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم في بدو الإسلام إلى أمر جديد .(7)

هرگاه قائم عليه السلام قيام نمايد ، امر تازه و جديدى را مى‏آورد ؛ همان گونه كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در صدر اسلام مردم را به سوى امر جديد فرا خواند .

امام صادق عليه السلام در اين روايت آنچه را كه حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه مى‏آورند ، تشبيه نموده‏اند به آنچه را كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در ابتداى ظهور اسلام آوردند .

اين روايت اگر صريح نباشد در اين كه امر تازه و بيان‏نشده‏اى را حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه مى‏آورند ، حداقلّ در اين باره ظهور دارد .

ممكن است بعضى به تشبيهى كه امام صادق‏عليه السلام در اين روايت نموده‏اند توجّه نكنند و صراحت روايت و يا حتّى ظهور آن را نيز نپذيرند و بگويند چون بسيارى از دستورات اسلام به مردمان جهان نرسيده است ، پس از بيان آن‏ها ، براى آنان تازگى دارد و به اين جهت از آن‏ها به عنوان »امر جديد« ياد شده است .

در پاسخ آن‏ها مى‏گوييم : اگر ما مماشات نموده و از صراحت و يا ظهور اين روايت دست برداريم ، نكته ديگرى را عنوان مى‏كنيم و آن اين است كه آيا رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نفرمودند : 

إنّا معاشر الأنبياء نكلّم النّاس على قدر عقولهم .(8)

ما گروه پيامبران ، با مردم به قدر عقل‏هاى آنان سخن مى‏گوييم .

با توجّه به اين روايت و همچنين با توجّه به تكامل عقل انسان‏ها در عصر درخشان ظهور ، متوجّه مى‏شويم كه حضرت بقيّة اللَّه عجّل اللَّه تعالى فرجه به خاطر رشد عقلى مردم ، مطالب تازه‏اى را براى آنان بيان مى‏كنند كه ساير خاندان وحى عليهم السلام آن‏ها را شايد فقط براى خواصّ اصحاب خود بيان مى‏نمودند .

بنابراين مشكلى وجود ندارد كه آن حضرت با امر جديد ، دستورات تازه و نكته‏هاى نو و مهمّى را براى مردم بيان كنند كه جامعه مردم از آن هيچ گونه آگاهى نداشته‏اند .

البتّه بايد توجّه داشته باشيم كه هر امر جديد و دستور تازه در راستاى آيين حياتبخش اسلام مى‏باشد ، نه اين كه دين جديدى توسّط حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه بر مردم ارائه شود .

امر عظيم چيست ؟

اكنون اين سئوال مطرح مى‏شود كه آيا امر جديد كه در اين روايت به آن تصريح شده همان امر عظيم است كه در روايت قبلى ذكر شده بود ؛ اگر مقصود از هر دو )امر جديد و امر عظيم( يك چيز است ، آيا آن امر جديد و امر عظيم كه حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه به آن قيام مى‏فرمايند چيست ؟

بديهى است كه فقط آگاهانِ از اسرار از پاسخ اين سئوال آگاهى دارند و در روايات اهل بيت عليهم السلام در اين باره چيزى جز اشارات يا نكته‏هاى سربسته پيدا نمى‏كنيم .

معنى و تفسير آن‏ها را كسى جز خواصّى كه با بطون كلمات اهل بيت عليهم السلام آشنايى دارند و از كنايات و اشارات سخنان آنان نكته‏هاى بزرگ و عظيم مى‏آموزند ، نمى‏داند . 

آنان كسانى هستند كه از رموزاتِ كلمات خاندان وحى عليهم السلام نكته‏هاى ناگفته مى‏يابند .

در روايتى امام صادق عليه السلام فرمودند : 

حديث تدريه خير من ألف ترويه ، ولايكون الرجل منكم فقيهاً حتّى يعرف معاريض كلامنا ، وإنّ الكلمة من كلامنا لتنصرف على سبعين وجهاً لنا من جميعها المخرج .(9)

يك روايت را كه معناى آن را بفهميد بهتر از هزار روايت است كه آن را نقل كنيد . هيچ مردى از شما فقيه نيست تا كنايه‏هاى گفتار ما را بشناسد . 

به راستى كه هر يك كلمه از كلام ما به هفتاد معنى برمى‏گردد كه براى ما از تمامى آن‏ها راه خروج )و تكميل معنى( وجود دارد .

در مكتب اهل بيت عليهم السلام اين گونه افراد را يعنى كسانى كه قدرت درك و فهم معانى گوناگون كلمات آن بزرگواران را دارند ، فقيه مى‏گويند . پس كسى فقيه است كه معاريض گفتار آنان را بفهمد .

به خاطر سنگينى امر عظيم ممكن است عنان قلم به بحث‏هاى ديگر كشيده شود ، به اين جهت عنان قلم را در بنانِ ضعيف محكم كرده و به بيان مطالب قبل باز مى‏گرديم .

از آنجا كه توضيح و بيان آن امر عظيم از عهده نويسنده اين سطور خارج است ، قبل از آنكه پاسخ اجمالى آن را بيان كنيم به ذكر اين نكته روح‏افزا مى‏پردازيم : 

خوشا به حال انسان‏هايى كه نداى ملكوتى حضرت بقيّة اللَّه الأعظم از كنار خانه خدا را لبّيك گفته و به پيروى و اطاعت از دستورات آن امام مهربان قيام مى‏نمايند .

خوشا به حال آن كسانى كه عصر درخشان ظهور را درك مى‏كنند و از هر دين خرابى دست برداشته و در تحت لواى حضرت مهدى عجّل اللَّه تعالى له الفرج شاهد حكومتِ عدل الهى آن بزرگوار خواهند بود .

مردم آن عصر و زمان در سايه حكومت حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه ، با ساختار وجودى برتر ، حيات قلب و تكامل عقل بر فراز آسمان عالى معارفِ بلند صعود مى‏نمايند و با رسيدن به رمز و راز خلقت از امر عظيم آگاه مى‏شوند . 

مردم آن زمان درك خواهند كرد كه هر كدام معدنى گرانبها همچون معدن‏هاى طلا ، نقره ، الماس... (10) بوده‏اند ، ولى در عصر غيبت كسى آنان را از عظمت وجودشان آگاه نساخته است !

مردم آن دوران خواهند فهميد خداوند بزرگى كه با خلقت انسان خود را احسن الخالقين ناميده است چه قدرت‏ها و توانايى‏هاى بزرگى را در وجود آن‏ها نفهته است . ولى در زمان تاريك غيبت در تاريكى به سر برده و از انوار تابناكى كه از سوى خاندان وحى عليهم السلام بر قلب آنان كه حرم اللَّه است تابيده ، بى‏خبر مانده‏اند ! 

مردم آن زمان كه دستان شفابخش حضرت مهدى ارواحنا فداه عقل و خرد آن‏ها را كامل كرده و به قلب آنان حيات معنوى مى‏بخشد ، نظاره‏گر عالم ملكوت خواهند بود .

اكنون براى اينكه پرسشى كه درباره امر عظيم عنوان كرديم بى‏پاسخ نماند ، مى‏گوييم : امر عظيم نكته مهمّى در باب ولايت اهل بيت عليهم السلام مى‏باشد و در عصر ظهور آن امر عظيم آشكار مى‏شود .

شناخت رمز ولايت و راز بزرگ اهل بيت عليهم السلام در دوران تيره غيبت براى مردمان امكان ندارد ؛ زيرا در عصر تاريك غيبت ، ميزان درك و فهم و حدّ عقل و درايت انسان‏ها محدود است و توانايى درك و شناخت مسايل عظيم ولايت را ندارد ، به اين جهت معرفتِ كامل مسايل عظيم ولايى و درك امور مهمِّ مربوط به خاندان وحى امكان ندارد ، تا روزگارى كه حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه ظهور نموده و با دستان شفابخش خود عقل انسان‏ها را تكميل نموده و مغز بشر قدرت پذيرش مسايل بزرگ معنوى را پيدا نمايد .

در آن زمان كه عقل‏ها تكامل يافته و خردها از آشفتگى نجات يابد ، حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى له الفرج نكته‏هاى بلند معارف را براى مردم بيان مى‏فرمايند و قرآن درستى آن را گواهى مى‏دهد .

اين گفتار از جناب محمّد بن عمرو بن الحسن روايت شده است :

... إنّ أمر آل محمّد )عليهم السلام( امر جسيم مقنّع لايستطاع ذكره ، ولو قد قام قائمنا لتكلّم به وصدّقه القرآن .(11)

... امر اهل بيت عليهم السلام امرى است عظيم و در پرده نهان شده ! امكان ذكر آن وجود ندارد و هر گاه قائم ما قيام نمايد آن را بيان مى‏كند و قرآن آن حضرت را تصديق مى‏نمايد .

با اين بيان روشن است كه امر ولايت - كه مسأله‏اى است بسيار باعظمت - امكان ندارد در روزگار تيره غيبت ، رازهاى آن براى عموم مردم بيان شود ، مگر آن زمان كه ستمگران كه باعث ايجاد تيرگى‏ها و تاريكى‏ها هستند و مانع تكامل همگانند از ميان برداشته شوند و با ظهور و عنايت امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه عقل و درك انسان‏ها تكميل شود . در آن هنگام خداوند بزرگ اجازه خواهد داد كه امام زمان ارواحنا فداه حقّ را ظاهر نمايند .

بديهى است آن زمان كه حضرت بقيّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالى له الفرج لب به سخن بگشايند ، حقّ و حقيقت آشكار شده و شكّ و ترديدى براى مردم باقى نخواهد ماند .

آن بزرگوار در يكى از نامه‏هاى خود اين گونه فرموده‏اند : 

إذا أذن اللَّه لنا في القول ظهر الحقّ ، واضمحلّ الباطل ، وانحسر عنكم .(12)

آن زمان كه خداوند اذنِ گفتن به ما دهد ، حق ظاهر مى‏شود و باطل نابود گرديده و آشكار مى‏گردد .

معارف الهى

خاندان وحى عليهم السلام در رواياتى كه از تيرگى‏ها و تاريكى‏هاى دوران غيبت سخن به ميان آورده و عصر درخشان ظهور را در آن‏ها ترسيم نموده‏اند، مردمان عصر ظهورِ نور را افرادى رستگار و سعادتمند معرّفى كرده و آنان را انسان‏هايى رهايى يافته از هلاكت ، توصيف نموده‏اند و فرموده‏اند : خوشا به حال كسى كه آن زمان را ببيند .

امام صادق عليه السلام درباره حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه مى‏فرمايند :

هو المفرّج للكرب عن شيعته بعد ضنك شديد وبلاء طويل وجور ، فطوبى لمن أدرك ذلك الزمان .(13)

او گشايش‏دهنده هر سختى از شيعه خود مى‏باشد )و اين( بعد از سختى شديد و بلاى طولانى و ستم است . پس خوشا به حال كسى كه آن زمان را درك نمايد . 

آرى ؛ خوشا به حال كسى كه آن زمان را ببيند .

روزگار تكامل جهانى كه هدف از آفرينش جهان فرا رسيدن آن عصر نورانى مى‏باشد ، عصرى است كه مردم خداوند را به شايستگى عبادت مى‏كنند . آنان بر اثر شكست نفس ، نابودى شيطان و تكامل عقل خداوند را بندگى مى‏نمايند و به مقام نورانى خاندان وحى عليهم السلام معرفت پيدا مى‏كنند .

خداوند مى‏فرمايد : 

»وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلّا لِيَعْبُدُونِ«(14) .

من جنّ و انس را نيافريدم مگر براى اين كه عبادت كنند .

در روايات عبادت و بندگى را به معرفت و آشنايى تفسير فرموده‏اند .

بنابراين با فرا رسيدن آن روزگارِ سرشار از علم و معرفت ، پس از گذشت قرنهاى طولانى ، هدف خلقت و راز آفرينش تازه عملى مى‏شود .

در آن عصرِ بى‏نظير ، همه انسانهاى جهان در راه تكامل قرار گرفته و بر اثر لمس دستان شفابخش منجى عالم بشريّت ، همه بندگان الهى به تكامل عقلى رسيده و از وسوسه‏هاى نفسانى و افكار شيطانى رهايى يافته و در نتيجه به مقام معرفت نايل مى‏شوند . 

مردم عصر ظهور از زبان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم

در آن زمان مردم خداوند را به يكتايى بندگى كرده و از مقام نورانيّت اهل بيت عليهم السلام آگاه شده و معرفت پيدا مى‏كنند و به اين جهت از سيرتى پاك و سيمايى نورافشان برخوردار خواهند بود .

رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم مردم عصر ظهور را همچون مشك عطرآگين و همچون ماه نورانى معرّفى مى‏كنند . 

در يك روايت طولانى حضرت امام جواد عليه السلام از پدران‏شان عليهم السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم جريان خروج منتقم آل محمّد صلوات اللَّه عليهم اجمعين را نقل كرده‏اند . در آن روايت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به اُبىّ بن كعب مى‏فرمايند : 

... يخرج وجبرئيل عن يمنته وميكائيل عن يسرته ، وسوف تذكرون ما أقول لكم ولو بعد حين واُفوّض أمري إلى اللَّه عزّ وجلّ .

يا اُبيّ ؛ طوبى لمن لقيه ، وطوبى لمن أحبّه ، وطوبى لمن قال به ، ينجّيهم من الهلكة . وبالإقرار باللَّه وبرسوله وبجميع الأئمّة ، يفتح اللَّه لهم الجنّة ، مثلهم في الأرض كمثل المسك الّذي يسطع ريحه فلايتغيّر أبداً ، ومثلهم في السّماء كمثل القمر المنير الّذي لايطفأ نوره أبداً .(15)

)حضرت مهدى عجّل اللَّه تعالى فرجه( خارج مى‏شود در حالى كه جبرئيل در طرف راست او و ميكائيل در طرف چپ او است و آنچه را كه براى شما بيان مى‏كنم به ياد خواهيد آورد اگرچه پس از گذشت زمانى باشد و امر خود را به خداوند عزيز و جليل واگذار مى‏نمايم .

اى اُبىّ ؛ خوشا به حال كسى كه با او ملاقات كند و خوشا به حال كسى كه او را دوست داشته باشد و خوشا به حال كسى كه به او معتقد باشد ، او آنان را از هلاكت نجات مى‏بخشد .

و به خاطر اقرار به خداوند و به رسول او و به همه امامان ، خداوند بهشت را به روى آنان مى‏گشايد . مثَل آنان در زمين همچون مشك است كه بويش پخش مى‏شود و تغيير نمى‏كند و مثَل آنان در آسمان همچون ماهِ نورافشان است كه نورش هرگز خاموش نمى‏گردد .

چهره‏هاى همچون ماه نورانىِ مردمان عصر ظهور ، جلوه‏اى ملكوتى به آنان بخشيده و انوار تابناك معارف الهى كه در سينه دارند ، سيماى آنان را درخشان مى‏سازد . آنان نظاره‏گران عالم ملكوت هستند و نظاره بر آن عالم چقدر زيباست !

امام جواد عليه السلام از امام صادق عليه السلام نقل كرده‏اند كه آن حضرت به جناب الياسِ پيغمبر (16) فرمودند : 

فوددت أنّ عينيك تكون مع مهديّ هذه الاُمّة ، والملائكة بسيوف آل داود بين السماء والأرض ، تعذّب أرواح الكفرة من الأموات ، وتلحق بهم أرواح أشباههم من الأحياء ، ثمّ أخرج سيفاً ، ثمّ قال : ها ! إنّ هذا منها .(17)

بسيار دوست دارم كه چشمان تو نظاره‏گر مهدى اين امّت باشد ، كه ملائكه با شمشيرهاى آل داود در ميان آسمان و زمين ارواح كافرانى را كه از دنيا رفته‏اند عذاب مى‏دهند و كفّار زنده را به آنان محلق مى‏كنند .

آن گاه امام صادق عليه السلام شمشيرى را بيرون آوردند و فرمودند : ها ! اين يكى از آن‏ها است !

  چقدر زيباست نظاره بر ملائكه‏اى كه با شمشيرهاى خون‏آشام كافران را راهى دوزخ مى‏سازند .

حكومت در جهان مرئى و نامرئى

مسأله علم امام‏عليه السلام يكى از اركان اعتقادى ما در باب معارف خاندان وحى‏عليهم السلام است ، و از نظر ما بر اساس دلالت بسيارى از روايات ، علم ائمّه اطهار عليهم السلام ، از مطالب مهمّ و جالب مباحث اعتقادى مى‏باشد . 

در زيارت امام عصر ارواحنا فداه مى‏خوانيم : 

قد آتاكم اللَّه يا آل ياسين خلافته ، وعِلْم مجاري أمره فيما قضاه ودبّره ورتّبه وأراده في ملكوته .(18)

اى آل ياسين ؛ خداوند مقام جانشينى خود را به شما داده است ، و به مجارى امر خود در ملكوت خود نسبت به آنچه حكم مى‏كند و تدبير و تنظيم مى‏نمايد و اراده مى‏كند ، به شما علم و آگاهى داده است .

پس از بيان اين مقدّمه بايد توجّه داشته باشيم كه عصر درخشان ظهور ، عصر حكومت و پياده شدن علم و آگاهى است . در آن روزگار بسيار باعظمت، حضرت بقيّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف بر اساس علم و دانش خويش عدالت را در سراسر عالم اجراء نموده و جهان مرئى و نامرئى را حيات تازه مى‏بخشند .

با استفاده از بعضى از رواياتى كه درباره شگفتى‏هاى عصر ظهور وارد شده است ، حضرت امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف نه تنها به تكميل و پاكسازى عالم مرئى مى‏پردازند بلكه جهان نامرئى را نيز از وجود موجودات پليد پاك مى‏سازند .

با اين بيان روشن مى‏شود كه قيام آن بزرگوار تنها جنبه ظاهرى ندارد ، بلكه علاوه بر عالم ظاهر و مرئى به تكميل عالم نامرئى نيز مى‏پردازند و موجودات عالم غير مرئى نيز در پرتو حكومت الهى آن بزرگوار قرار مى‏گيرند . 

پس قيام آن حضرت ، يك قيام همه جانبه ، فراگير و كامل است كه همه ابعاد جهان را فرا مى‏گيرد و عالم مرئى و عالم نامرئى را به تكامل مى‏رساند . 

بنابراين نمى‏توان گفت : قيام آن حضرت ، فقط انقلاب از نظر مادّه و ظاهر مى‏باشد و فقط شامل جهانِ آشكار و مرئى مى‏شود ، بلكه بايد بدانيم موجودات نامرئى - مانند اجنّه و شياطين - نيز در پرتو حكومت آن حضرت قرار خواهند گرفت و آن‏ها نيز پاكسازى شده و يا به تكامل مى‏رسند .

عالم ملك و عالم ملكوت

با نيروهاى باطنى و حواسّ درونى بايد به عالم غيب و عالم ملكوت راه يافت . عصر ظهور ، عصر تكامل عالم ملك و همچنين راه‏يابى به عالم عظيمِ ملكوت است . 

با اين كه در عصر غيبت نيز انسان مى‏تواند كليدهاى ورود به عالم غيب را در اختيار بگيرد و قدرت‏هاى درونى او مى‏تواند آدمى را به سوى عالم ملكوت برساند ، ولى افرادى اندك در عصر غيبت به عالم عظيم ملكوت راه مى‏يابند ، در حالى كه آشنايى با عالم ملكوت در عصر ظهور يك مسأله عمومى مى‏باشد و به صورت يك جريان عادّى براى مردمان آن روزگار پرشكوه درمى‏آيد . 

كسانى كه به صورت مادرزادى بعضى از حواسّ ظاهرى را فاقد هستند - مثلاً از اوّل توّلد قدرت ديدن يا شنيدن نداشته‏اند - نمى‏توانند ديدنى‏ها و شنيدنى‏ها را آن گونه كه هست درك كنند و اگر منكر آن‏ها شوند ، دليل بر نقص و عجز خود آنان است نه آن كه گواه بر نبودن ديدنيها و شنيدنيها باشد .

به همين گونه كسانى كه منكر عالم ملكوت مى‏باشند اين خود دليل بر نقص و عجز آنان در درك عالم پهناور ملكوت مى‏باشد ، نه دليل بر عدم وجود آن . و همان گونه كه اگر اعجاز رخ داده و بر اثر معجزه‏اى فرد نابينا قدرت ديدن پيدا كند ، كم‏كم ديدنى‏ها براى او به صورت عادّى جلوه‏گر مى‏شوند و با جهانِ ديدنى‏ها و عالم مُلك آشنا شده و به صورت عادّى و طبيعى برخورد مى‏كند . در روزگار پرشكوه ظهور نيز بر اثر به كار افتادن حواسّ باطنى و قدرت‏هاى درونى نه تنها مردم عصر ظهور با عالم عظيم ملكوت آشنا شده و آن را مى‏بينند ، بلكه اين حالت براى آنان عادّى شده و به آن اُنس مى‏گيرند . ديدن ملائكه ، همنشينى با آنان و سير با ملائكه از امورى است كه در روايات اهل بيت عليهم السلام به آن تصريح شده است .

مردمان آن روزگار فرخنده درخواهند يافت كه چگونه به عالم ملك و به جهان ماديّات دل بسته بودند؟! و چگونه از عالم عظيم ملكوت غافل بوده‏اند؟! و سالهايى از عمر خود را سپرى نمودند و با وجود حضرت مهدى ارواحنا فداه در اين عالم - گرچه زمان غيبت بوده - چرا نتوانستند قدرت‏هاى درونى و حواسّ باطنى خود را شكوفا سازند ؟!

حسرت و تأسّف آنان آن گاه افزايش مى‏يابد كه به درگذشت بسيارى از عزيزان و نزديكان خود توجّه مى‏كنند و درك مى‏كنند كه بسيارى از آنان را در دوران تيره غيبت از دست داده‏اند و بدون اين كه آنان چيزى از جلوه‏هاى بزرگ عالم عظيم ملكوت را ببينند ، قدم در خاك نهاده‏اند و همچون افراد نابينايى كه نابينا به دنيا آمده و نابينا دنيا را ترك كرده‏اند ، عزيزان آنان نيز ، راه به عالم ملكوت نيافته و جهان را وداع كرده و در زير خاك نهان گشته‏اند .

به اين جهت آرزو مى‏كنند كه اى كاش آنان نيز زنده بودند و در روزگار فرخنده ظهور - كه عصر تكامل قدرت‏هاى عظيم انسانى است - به تكامل دست يافته و از تماشاى عالم بزرگ ملكوت بهره‏مند مى‏شدند و در كنار هم به سر مى‏بردند .

اين حقيقتى است كه بارها ائمّه اطهار عليهم السلام آن را بيان نموده‏اند تا همگان از اين حقيقت آگاهى يابند . ولى افسوس كه عالم مادّه آنچنان ما را به عالم ملك پيوند زده و با آن مأنوس ساخته است كه از حقايق بزرگ عالم هستى غافل مانده‏ايم . 

راه‏يابى به عالم ملكوت يا از ويژگى‏هاى عصر ظهور

همان گونه كه گفتيم در عصر ظهور همه مردمان جهان ، پاك‏انديش و داراى شرافت و صلاحيّت مى‏باشند . در آن دوران شكوهمند همه مردان و زنان جهان صالح و صالحه هستند ؛ زيرا زمانى كه حكومت از آنِ صالحان باشد ، همگان را به سوى صلاح رهنمون مى‏شوند و آنان را به اعمال صالح عامل مى‏گردانند . خداوند بزرگ در قرآن كريم در اين باره فرموده است :

»إِنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ« .(19)

همانا زمين را بندگانِ صالح من به ارث مى‏برند .

يكى از ويژگى‏هاى مهمّ دولت كريمه امام زمان عجّل اللَّه تعالى له الفرج شايستگى، صلاحيّت و صالح بودن جامعه بشريّت در آن روزگار فرخنده است ؛ زيرا پس از نابودى عوامل فساد و تباهى و ايجاد وسيله‏هاى هدايت و سداد ، راهى براى فساد باقى نمى‏ماند و مردمان جهان به خاطر تحوّل اساسى كه در وجود آنان ايجاد مى‏شود ، از گمراهى و تباهى دور شده و به سوى رشد و تعالى روى مى‏آورند . دور شدن آنان از فساد و روى‏آوردن آنان به صلاحيّت و سداد ، سبب مى‏شود كه جامعه جهانى آن روزگار را همه افراد صالح تشكيل دهند و همگان به سوى اعمال پسنديده و داراى صلاحيّت رو آورند .

در اين صورت درهاى عالم ملكوت به سوى جامعه بشرى گشوده مى‏شود و انسان‏ها نظاره‏گر جهان نامرئى ملكوت شده و به آن راه مى‏يابند ؛ زيرا اين ، لازمه عمل صالح و شايسته است . 

بديهى است عمل صالح در ساختار وجود انسان تحوّل و دگرگونى ايجاد مى‏كند و درهاى بسته را به سوى او مى‏گشايد .

در صحيفه نجات حضرت ادريس آمده است : 

وبالعمل الصالح ينال ملكوت السّماء .(20)

به وسيله عمل صالح ، انسان به ملكوت آسمان راه مى‏يابد .

آنچه تاكنون دنيا به آن راه يافته است ، نقطه‏اى بسيار كوچك از آسمان و فضا مى‏باشد . تازه آن هم به جنبه مادّى آن راه يافته است نه جنبه ملكوتى آن . ولى در عصر ظهور چون عمل صالح همگانى مى‏شود و كارهاى زشت ريشه‏كن مى‏شود ، انسان‏ها به ملكوت آسمان و فضا راه مى‏يابند .

پس در آن زمان فرخنده جامعه جهانى ، جامعه‏اى راه‏يافته و ملكوتى است كه از ويژگى‏هاى بسيار عظيمِ مناسب با آن عصرِ پيشرفته ، برخوردار است . 

اميدواريم خداوند بزرگ هرچه زودتر آن روزگارِ رهايى را برساند ، و جامعه بشريّت را در دولت كريمه امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه به نهايى‏ترين درجه كمال و تمدّن برساند .

در دولت الهى حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه شگفتى‏هاى جهان آفرينش براى انسان‏ها ظاهر مى‏شود و همگان مى‏توانند چيزهايى را كه نديده‏اند ببينند ؛ زيرا در آن زمان ديدگان همه پاك است و به همين جهت مى‏توانند شگفتى‏هاى جهان را ببينند .

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند : 

غضّوا أبصاركم ، ترون العجايب .(21)

چشمان خود را ) از حرام و دلبستگى‏هاى دنيا ( ببنديد ، عجايب جهان را مى‏بينيد !

زيرا شگفتى‏هاى عالم وجود ، بيشتر در عالم غيب و نهان قرار دارد ، گرچه جهان مرئىِ ما نيز عجايب فراوانى را دربردارد ولى در مقايسه با واقعيّت‏هاى جهانِ ناپيدا ، اندك است .

براى ديدن شگفتى‏هاى عالم آفرينش و مسايل عجيب جهانِ پيدا و ناپيدا بايد ديدگان را نه تنها از حرام بلكه از آنچه وسيله دلبستگى انسان مى‏شود ، فرو بست .

اگر كسى بتواند ديده خود را از هر چه سبب دلبستگى مى‏شود فرو بندد و به مظاهر فريبنده دنيا چشم ندوزد ، دلش از آلودگى‏ها پاك مى‏شود و مى‏تواند نظاره‏گر عجايب خلقت و شگفتى‏هاى جهان آفرينش شود .

در اين باره رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم چنين فرموده‏اند : 

لولا أنّ الشياطين يحومون على قلوب بني‏آدم ، لنظروا إلى الملكوت .(22)

اگر شيطان‏ها اطراف دل‏هاى بشر را فرا نمى‏گرفتند ، آنان به عالم ملكوت نظاره مى‏كردند .

بنابراين در روزگارى كه ابليس و شياطين نابود شده و از وسوسه‏هاى گمراه‏كننده آنان اثرى نيست ، قلب انسانها را نورانيّت و صفا فرا گرفته و مى‏توانند به عالم نورانى ملكوت نظاره كنند و با ديدن آن بر صفا و نورانيّت خود بيفزايند .

نكته مهمّ يا احساس حضور !

اكنون به اين نكته مهمّ توجّه كنيد : در عصر ظهور در عالم ملك و ملكوت چه وجودى از حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه ملكوتى‏تر است ؟ پس در آن زمان در هر كجاى گيتى كه باشند مى‏توانند نظاره‏گر حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه و خود را در حضور آن بزرگوار ببينند . براى روشن شدن احساس حضور به روايت بسيار جالب ابوبصير درباره احساس حضور رجوع كنيد .(23)

بايد توجّه داشته باشيم در دوران غيبت دو عامل مهمّ مانع احساس حضور و نظاره‏گر شدن و راه‏يابى انسان‏ها به عالم ملكوت مى‏باشند . آن دو يكى شيطان و ديگرى نفس امّاره است ؛ كه در عصر درخشان ظهور شيطان نابود شده و نفس امّاره انسان‏ها تحوّل مى‏يابد و به مراحل عالى مى‏رسد . 

به همين جهت در عصر ظهور ، مانعى براى راه‏يابى به عالم ملكوت در برابر جامعه صالح آن دوران وجود ندارد . ولى در اين دوران ، شيطان با نيرنگ‏هاى خود نفس امّاره انسان را مى‏فريبد و با كمك نفس ، مانع جذب شدن او به سوى عالم ملكوت مى‏شود و پر و بال او را بسته و در عالم ملك زمين‏گير مى‏سازد . 

بر اين اساس، جامعه دوران غيبت نه تنها نمى‏تواند نظاره‏گر عالم شگفت‏انگيز ملكوت باشد ، بلكه گاهى افرادى به انكار آن مى‏پردازند ! به اين جهت جامعه ما وظيفه دارد تفاوت‏هاى دو عصر را بجويد تا شايد راه نجات را بيابد .

سخنى با غيرتمندان

درباره تفاوت‏هاى موجود بين دوران تاريك غيبت و عصر درخشان ظهور ، نكته‏هاى اساسى فراوانى وجود دارد كه ويژگى‏هاى عصر ظهور ، آن زمان را از دوران غيبت در نهايت برترى قرار مى‏دهد اگر چه متأسّفانه جامعه ما از آن ويژگى‏ها و برترى‏ها كمتر آگاهى دارد و به همين جهت از آشنايى با باب بسيار بزرگى از معارف مكتب اهل بيت عليهم السلام محروم است .

هر شيعه غيرتمند بايد امورى را كه سبب توقّف و زمين‏گير شدن او شده است ، بشناسد و نيز از عوامل رشد و تعالى خود آگاه باشد . 

هر شيعه غيرتمند بايد بداند چرا پر و بالش بسته شده ؟ چگونه مى‏تواند آن‏ها را بگشايد ؟ و چه عواملى پر و بال او را بسته است ؟

طرح اين سئوال‏ها از اين جهت است كه جامعه ما اگر پاسخ اين سئوال‏ها را بداند با دانستن و به كار بستن آن‏ها زمينه‏ساز دولت كريمه امام زمان ارواحنا فداه خواهد بود .

اى جوانان غيرتمند شيعه ! اى پسران و دختران پاك‏طينتِ پيرو مكتب وحى ! و اى تمامى مردان و زنانى كه صدها و هزاران بار به خاطر غصب خلافت و خانه‏نشينى امير عالم هستى اشك ماتم ريخته‏ايد و از سكوت مسلمانان آن زمان حسرت خورده‏ايد ! آيا سزاوار است همچون آنان آرام گرفته و همانند آنان بى‏تفاوت باشيد ؟ مگر غصب مقام اهل بيت عليهم السلام چند قرن بايد تداوم يابد ؟ آيا دوازده قرن غيبت و غربت حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه كافى نيست ؟!

چرا قرن‏ها از مظلوميّت اهل بيت عليهم السلام مى‏گذرد و شيعيان همچنان از اين امر مهمّ در غفلت هستند ؟ چه چيزى باعث بى‏تفاوتى آنان شده است ؟ و چرا ...

در پاسخ به اين پرسش‏ها مى‏گوييم : شكسته‏باد دستان ناشناخته‏اى كه قرن‏ها جهان را با نقشه‏هاى شوم خويش از اصل دين غافل نموده تا در نتيجه مردم باب شهر علم و ولايت را به دست فراموشى سپارند . و بريده باد دستان مرموزى كه از آستين آمريكا ، انگليس و... درآمد و با تبليس ابليس به تدليس امّت پرداخت و آنان را در طول قرون و اعصار از اصل و رئيسِ مكتب غافل و دور ساخت . گرچه امّت هم علاوه بر قصور تقصير نيز دارد .

اكنون با اميد به شركت در شكستن و بريدن دستان مرموز ناشناخته ، به اصل مطلب بازمى‏گرديم و به بيان يكى از ويژگى‏هاى حكومت عدالت‏گستر حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه مى‏پردازيم :

عصر ظهور ، عصر اطمينان و آرامش

ويژگى‏ها، برترى‏ها ، امتيازهاى عصر درخشان ظهور نسبت به عصر غيبت بسيار است ، به گونه‏اى كه ما در اين كتاب تنها درباره چند نمونه از آن‏ها مطالبى را عنوان نموده‏ايم . يكى از آن ويژگى‏ها كه در ارتباط با بحث ما مى‏باشد اين است كه آن دوران شكوهمند عصر آرامش است .

عصر نجات و آسايش از شك و دلهره است ، عصر رهايى از افسردگى و فرسودگى دل از افكار سياه و ويرانگر است ؛ زيرا در آن روزگار با نابودى شيطان ، تحوّل نفس و تكامل عقل انسان‏ها ، خدا و امام زمان ارواحنا فداه را در خاطره‏ها ياد مى‏كنند و اين خود باعث آرامش آن‏ها مى‏شود . زيرا ياد خداوند آسايش‏دهنده و آرام‏بخش است .

خداوند در قرآن كريم مى‏فرمايد : 

»أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنّ الْقُلُوب« .(24)

آگاه باش با ياد خداوند دل‏ها آرامش مى‏يابند .

ياد خداوند هم براى انسان يقين‏آور است و هم بر يقين او مى‏افزايد . و بر اثر يقين در انسان حالت آرامش و آسودگى خاطر ايجاد مى‏شود يعنى قلب آرام مى‏گيرد و براى شك و ترديد و دلهره جايى باقى نمى‏ماند . به اين گونه انسان بر نفس خود مسلّط مى‏شود و مى‏تواند او را كنترل نموده و مهار نمايد و از خطر وسوسه شيطان نيز در امان مى‏ماند .

زيرا وسوسه شيطان در صورتى تأثير مى‏كند كه بتواند انسان را به كارى تحريك كند و كسى كه در آرامش است وسوسه در او اثر نمى‏گذارد مگر آن كه آرامش خود را از دست بدهد .

بنابراين انسانى كه قلبش آرامش يافته تا وقتى كه اين حالت را حفظ كند بر نفس و شيطان غالب و پيروز است و مى‏تواند حضور را احساس كند ، همان گونه كه حالت حضور مى‏تواند به انسان آرامش بخشيده و او را از گناه بازدارد .

اكنون به اين روايت توجّه كنيد : از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام سئوال شد : براى فرو بستن چشم از چه راهى مى‏توان كمك گرفت ؟

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در پاسخ فرمودند : 

بالخمود تحت السلطان المطّلع على سرّك .(25)

با آرام‏گرفتن در حضور سلطانى كه از سرّ تو آگاه است .

اگر انسان بداند كه خداوند و جانشينان او از ظاهر و باطن او آگاهند و در هر لحظه در حضور آنان است و از اين حقيقت غفلت نورزد ، ناخودآگاه ديدگانش از آنچه مايه دلبستگى و نگاه او مى‏شود بسته مى‏شود .

به اين جهت برخى از اولياء خدا ، براى دل بريدن از اغيار و راه‏يافتن به مقام قرب معنوى ، حالت حضور را مراعات مى‏كردند و خود را در محضر امام عصر ارواحنا فداه مى‏ديدند .

هر چه حالت حضور افزوده شود و انسان خود را بيشتر در محضر خدا و امام زمان ارواحنا فداه ببيند ، آسان‏تر و بهتر مى‏تواند از آنچه مورد رضايت آنان نيست ، دست بردارد ؛ بلكه حالت حضور ، كم‏كم حالات ارزنده را بدون تحميل و تحمّل و ناخودآگاه براى آنان ايجاد مى‏كند .

زيرا حالت حضور يك عامل بسيار مؤثّر و قوى براى كشيده شدن انسان به سوى خوبى‏ها و اعمال شايسته و صالح مى‏باشد .

عصر ظهور ، عصر حضور

با دقّت در روايتى كه از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نقل كرديم ، متوجّه مى‏شويم : آرام گرفتن در حضور شخص مقتدرى كه آگاه از باطن و سرّ انسان است ، سبب مى‏شود كه بتواند ديدگان خود را از حرام ببندد ؛ آن هم در عصر غيبت كه عصر هجوم شياطين و تحريكات نفسانى است . در چنين دورانى ، انسان مى‏تواند مالك ديدگان خود باشد و آن‏ها را كنترل كند .

بنابراين در عصر رهايى كه انسان از شرّ شيطان رجيم و نفس امّاره نجات يافته است به راحتى مى‏تواند در آرامش كامل قرار گيرد . و همان گونه كه گفتيم با پاك شدن دل و آرامش قلب انسان مى‏تواند نظاره‏گر عالم ملكوت باشد و به اين گونه ، حالت حضور را احساس نمايد .

از آنجا كه درباره حالت حضور و قدرت‏هاى معنوى انسان در عصر ظهور سخن و معناى حضور همچون معناى ظهور به خوبى واضح نشده است ، سزاوار درباره اين جريان بسيار حياتى و ارزنده بيشتر سخن بگوييم .

به اين جهت قبل از آن كه روايتى را در اين باره نقل كنيم مى‏گوييم : 

در زمان ظهور ، توانايى‏هاى انسان در اوج خود قرار مى‏گيرد ؛ بطورى كه داراى شخصيّتى تازه و جديد مى‏شود و از امكانات و قدرت‏هاى فوق‏العاده برخوردار مى‏گردد .

انسان در عصر پيشرفته ظهور نه تنها در مسائل مهمّ روحى و قدرت‏هاى عقلى ، پيشرفت‏هاى شگفت‏انگيز مى‏كند ، بلكه از نظر قدرت‏هاى جسمى نيز چنان تكامل مى‏يابد كه صفحات جديدى از تاريخ در صحنه جهان گشوده مى‏شود ؛ زيرا تاريخ ، اجتماعى را به ياد ندارد كه همچون اجتماع پيشرفته و تكامل يافته عصر ظهور به صحنه گيتى پا گذارده باشد .

انسان عصر ظهور ، به رهبرى و امامت حضرت بقيّةاللَّه ارواحنا فداه همه قدرت‏هايى را كه در وجود خويش دارد ظاهر مى‏سازد و جهان را سرشار از طراوت ، تازگى و قدرت‏هاى نهفته خويش مى‏سازد . همان گونه كه در آن روزگار ، زمين همه گنج‏هاى خود را آشكار مى‏سازد و آنچه در اعماق زمين وجود دارد هويدا مى‏شود ؛ در آن زمان همه قدرت‏ها و توانايى‏هايى كه در اعماق وجود انسان‏ها نهفته است ، آشكار مى‏شود و بهره‏بردارى و استفاده از قدرت‏هاى خارق‏العاده‏اى كه در وجود انسان قرار دارد ، به راحتى انجام مى‏گيرد .

انسان‏ها اگرچه از نظر مادّى داراى جسمى كوچك هستند ولى جهانى از اسرار و قدرت‏هاى ناشناخته را در خود پنهان نموده‏اند كه در روزگار پرشكوه ظهور آن‏ها را آشكار مى‏كنند و به اين وسيله ، صحنه گيتى چهره‏اى ديگر به خود مى‏گيرد .

در عصر درخشان ظهور ، تحوّلات و دگرگونى‏هاى گوناگونى صحنه گيتى را فرا مى‏گيرد كه ما اكنون با راهيابى از كلمات خاندان وحى عليهم السلام گوشه‏هايى از آن را مى‏توانيم درك كنيم .

پاورقى:‌


1) الغيبة شيخ طوسى رحمه الله : 275 .
2) إحقاق الحقّ : 349/13 ، از ينابيع المودّة : 422 .
3) سوره نصر ، آيه 1 و 2 .
4) بحار الأنوار : 30/51 ، الإرشاد : 344 ، اعلام الورى : 461 ، نوادر الأخبار : 272 .
5) مصباح الزائر : 410 ، بحار الأنوار : 67/102 ، الصحيفة المباركة المهديّة : 614 .
6) بحار الأنوار : 30/51 .
7) بحار الأنوار : 338/52 .
8) بحار الأنوار : 242/2 .
9) بحار الأنوار : 184/2 .
10) اشاره به حديث شريف : »الناس معادن كمعادن الذهب والفضّة« .
11) بصائر الدرجات : 28 ، بحار الأنوار : 196/2 .
12) الغيبة شيخ طوسى رحمه الله : 176 .
13) كمال الدين : 647 .
14) سوره الذاريات ، آيه 56 .
15) بحار الأنوار : 311/52 .
16) حضرت الياس يكى از چهار پيامبرى است كه در قيد حيات مى‏باشد و در عصر غيبت و ظهور از ياوران حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه است .
17) بحار الأنوار : 364/46 .
18) صحيفه مهدّيه : 571 .
19) سوره انبياء ، آيه 105 .
20) بحار الأنوار : 465/95 .
21) مصباح الشريعة : 9 .
22) بحار الأنوار : 59/70 .
23) صحيفه مهديّه : 93 .
24) سوره رعد ، آيه 28 .
25) مصباح الشريعة : 9 .