6 - تكامل معنوى
تكامل معنوى
جذب شدن به علوم طبيعى و غوطهور شدن در مسايل مادّى ، انسان را از درك امور
معنوى ، امدادهاى غيبى و توجّه به حقايق ارزنده عالم غيب باز مىدارد . به اين جهت
كسانى كه جذب امور طبيعى شده و در دام امور مادّى گرفتار گشتهاند ، از فكر و
انديشه درباره امور معنوى غفلت مىورزند .
بسيارى از افراد نيز بر اثر همنشينى با افرادى كه پايبند جهان مادّى گشتهاند ،
از آنان رنگ گرفته و تحت تأثير افكار و عقايد اشتباه آنان قرار گرفتهاند و بر اثر
دور بودن از حقايق عالم هستى ، از امورِ معنوى و امدادهاى غيبىِ شگفتانگيز خاندان
وحى عليهم السلام آگاهى ندارند .
براى روشن شدن اين حقايق و پيدا نمودن ايمان و اعتقاد به امور معنوى و امدادهاى
جهان ناشناخته غيب ، بايد از شيفتهبودن به عالم مادّه دست برداشت ؛ زيرا كسى كه
عينك ماديّت را بر ديدگان خود نهاده ، چگونه مىتواند جهان شگفتانگيز فراتر از
مادّه را بنگرد ؟ آيا كسى كه با عينك رنگى به اطراف خود مىنگرد ، مىتواند آنها
را با رنگ واقعى خود ببيند ؟
آيا كسى كه ماديّت را همچون ديوارى بر دور خود كشيده است ، مىتواند جهانِ خارج
از حصارِ خود را مشاهده كند ؟ آيا كسى كه در مكانى سربسته خود را زندانى نموده ،
مىتواند نظارهگر شادمانىها و شادابىهاى خارج از آن محيط باشد ؟
مردمى كه در عصر غيبت زاده شده و در آن به سر برده و با تيرگىها و تاريكىهاى آن
ساختهاند ، همچون كسانى مىباشند كه در مكانى زندانى شده و هيچ راهى براى فرار از
زندان پيدا نكردهاند ؛ بلكه حال مردم عصر غيبت كه با ظلمت آن ساختهاند ، از
افرادى كه در زندان هستند بسيار بدتر است .
زيرا زندانيان مىدانند كه در زندان هستند و همواره در آرزوى نجات از آن به سر
مىبرند و در فكر يافتن راه رهايى از بند اسارت مىباشند . امّا متأسّفانه مردمان
عصر غيبت ، چون در زمان غيبت زاده شده و بزرگ شدهاند ، از ماوراء زمان غيبت آگاهى
ندارند . چون نه آنان خود طعم عصر ظهور را چشيدهاند و نه كسى آنان را از آن دوران
پرشكوه و پر حلاوت آگاه ساخته است .
به اين جهت به سختىها و تاريكىهاى زندان غيبت ساخته و در انديشه نجات و رهايى
از شكنجههاى دوران وحشتزاى غيبت نبوده و نيستند .
بديهى است ما و همه زندانيان زندان غيبت با غفلتِ خويش از روزگار درخشان عصر ظهور
، زمان اسارت خود را در زندان غيبت تمديد مىكنيم .
پس زندان غيبتى كه در آن گرفتاريم همان غفلت ما است كه از آن دست برنداشتهايم .
گرفتار شدنِ جامعه در بند اسارت غيبت و غفلت به خاطر فراموش كردن عموم افراد
جامعه از بُعد معنوى خود مىباشد .
بُعد مادّى و معنوى انسان
همان گونه كه مىدانيد انسان از دو بُعد روحى و جسمى تركيب شده است و به اين
جهت نبايد فقط به بُعد مادّى و جنبههاى دنيوى و جسمانى خويش توجّه داشته باشد ؛
بلكه بايد به بُعد معنوى خود نيز كاملاً توجّه داشته باشد و گرنه توجّه به يك بُعد
و فراموش كردن بُعد ديگر ، غفلت و فراموشى از بُعد مهمّ وجود خود كه همان بُعد
معنوى است ، مىباشد .
عموم انسانها در عصر غيبت از بُعد معنوى خويش آن گونه كه بايد بهره نبردهاند ،
ولى در عصر ظهور كه روزگار تكامل شخصيّت انسانها است ، جامعه بشريّت در هر دو بُعد
مادّى و معنوى به تكامل مىرسد و در فضايى سرشار از نور دانش و بينش به انجام
برنامههاى حياتبخش مىپردازد .
در آن روزگار قوّه نظرى و عملى انسانها از پليدىها پاك شده به گونهاى كه در
افكار و رفتار خويش پيرو مكتب خاندان وحى عليهم السلام مىباشند و بر اين اساس وجود
خويش را فروزان از نور دانش و بينش مىسازند .
و به همين جهت ، احساسات و ادراكات انسان در آن روزگار پرشكوه ، پاك از پليدىها
شده و مكاشفات شيطانى آنان را به دام اشتباهات نمىاندازد .
بنابراين ؛ خوشا به حال آنان كه آن زمان را درك مىكنند و همان گونه كه در عصر
ظهور فرمانبردار آن بزرگوار مىباشند در عصر غيبت نيز از آن حضرت پيروى مىنمايند
.
اين حقيقتى است كه در كلمات اهل بيت عليهم السلام به آن تصريح شده است .
رواياتى كه بيانگر اين حقيقت و روشنگر چگونگى عصر نورانى ظهور است ، داراى
نكتههاى مهمّى مىباشد كه انسان را با وظيفه خود در زمان غيبت آشنا مىسازد و
برنامه عملى آنان را در دوران تيره قبل از ظهور بيان مىنمايد و هم بيانگر حالت
شادمانى و سرور پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام مىباشد .
امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نقل مىنمايند :
طوبى لمن أدرك قائم أهل بيتي وهو مقتد به قبل قيامه ، يتولّى وليّه ويتبرّأ من
عدوّه ، ويتولّى الأئمّة الهادية من قبله ، اُؤلئك رفقائي وذوو ودّي ومودّتي ،
وأكرم اُمّتي عليّ .(1)
خوشا به حال كسى كه قائم اهل بيت مرا درك نمايد در حالى كه قبل از قيام او از او
پيروى نموده ، دوست او را دوست مىدارد و از دشمنش بيزارى مىجويد . و ولايت
امامانِ هدايتگر قبل از او را دارا مىباشد . آنها رفقاى من و صاحب محبّت و مودّت
من مىباشند و براى من گرامىترين امّت من هستند .
بنابراين ، ميزان درك و فهم و مقدار شناخت انسان بايد تا حدّى باشد كه بتواند
دوستان آن حضرت را از كسانى كه ادّعاى دوستى مىكنند و نان را به نرخ روز مىخورند
تشخيص دهد ، و قاطعان طريق را به عنوان دوستان امام زمان ارواحنا فداه و نوكران آن
حضرت جايگزين ننمايد .
روايتى را كه نقل كرديم گرچه درباره عصر درخشان ظهور است ، ولى تكاليف بسيار
مهمّى از وظيفهها و برنامههاى عملى عصر غيبت را نيز بيان نموده كه متأسّفانه نه
آنها را از تكاليف عصر غيبت شمردهاند و نه به آنها درست توجّه مىشود .
وظيفه مردم
كسى در زمان ظهور سرفراز است كه در عصر تيره غيبت به آن وظايف عمل نموده باشد
. ما چند وظيفه از آنها را در اينجا بيان مىكنيم :
1 - وظيفه مردم در عصر غيبت اين است كه از دستورات و خواستههاى حضرت بقيّة
اللَّه الأعظم ارواحنا فداه آگاه باشند و آنها را انجام دهند . دوستى با امام زمان
ارواحنا فداه و منتظر ظهور آن حضرت بودن و درك ظهور آن حضرت در صورتى تكميل مىشود
و بارور مىگردد كه انسان در عصر غيبت ، تابع و فرمانبردار امام عصر عجّل اللَّه
تعالى فرجه باشد .
2 - وظيفه ما در عصر غيبت اين است كه دوستان و شيفتگان حضرت امام عصر ارواحنا
فداه را دوست داشته باشيم .
3 - دوست داشتن آنان مبتنى بر شناخت آنان است ؛ زيرا تا انسان نداند كه دوستان آن
حضرت چگونه كسانى هستند ، نمىتواند آنها را دوست داشته باشد .
4 - ما بايد از دشمنان امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه متنفّر بوده و تبرّى
بجوييم .
5 - تبرّى و تنفّر از دشمنان امام زمان ارواحنا فداه متوقّف بر شناخت آنان است ،
پس بايد بداند آنها چگونه كسانى هستند تا از آنان بيزار باشد .
علاوه بر وظايفى كه شمرديم فرد منتظر وظيفه دارد در صورت درك ظهور آن بزرگوار
كاملاً فرمانبردار آن حضرت بوده و فرمودههاى آن بزرگوار را اطاعت كند .
حضرت امام صادق عليه السلام اين حقيقت را به ابا بصير اين گونه بيان فرمودهاند :
يا أبا بصير ؛ طوبى لمحبّي قائمنا ، المنتظرين لظهوره في غيبته والمطيعين له في
ظهوره ، اوليائه اولياء اللَّه لا خوف عليهم ولا هم يحزنون .(2)
اى ابابصير ؛ خوشا به حال دوستداران قائم ما كه در زمان غيبت او منتظر ظهورش
مىباشند و در زمان ظهور او فرمانبردار او هستند . اولياء او اولياء خدا هستند ؛ نه
حزنى بر آنان هست و نه آنان محزون مىگردند .
بنابراين روايت ، اولياى خداوند و اولياى امام زمان ارواحنا فداه كسانى هستند كه
علاوه بر دوستى و انتظار آن حضرت ، در صورت درك ظهور مطيع و فرمانبردار آن حضرت
باشند . و از گروهى نباشند كه در ابتداى ظهور از لشكر آن حضرت جدا مىشوند و به صف
دشمن مىپيوندند .
اين گونه افراد ، در واقع در انتظار ظهور آن حضرت نبودهاند ، بلكه در انتظار
رسيدن خودشان به مقامات و... بودهاند و وقتى كه مىبينند اهدافشان نقش برآب شده و
از دارا بودن مقام خبرى نيست از امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه كنارهگيرى
مىكنند .
دعوت عمومى براى گامبرداشتن به سوى تكامل
از برنامههاى مهمّى كه حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف براى عموم
مردم انجام مىدهند ، دعوت همگانى آنان به سوى آيين اسلام است . اين دعوت يك
فراخوانى عمومى است ؛ به گونهاى كه مردمان سراسر جهان را - پيرو هر دين و مكتبى كه
باشند - به سوى اسلام فراخوانده و از همگان مىخواهند از راه باطل دست برداشته و به
سوى دين خدا كه اسلامِ راستين و تشيّع است ، بشتابند .
از آنجا كه اين فراخوانى و دعوت ، همراه با جرياناتى است كه براى همه مردم جهان
تازگى دارد و معجزاتى را دربردارد كه تمام ابرقدرتهاى جهان را شكست مىدهد ، در
قلب مردمان جاى مىگيرد و مردم گروه گروه به سوى آيين اسلام روى مىآورند .
خداوند بزرگ در اين باره در قرآن كريم مىفرمايد:
»إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ × وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فى دينِ
اللَّهِ أَفْواجاً« .(3)
آن زمان كه يارى خدا و پيروزى فرا رسد و ببينى كه مردمان گروه گروه وارد دين خدا
مىشوند .
بنابراين در آن زمان ، مردمان به صورت گروهى - نه تكتك - به اسلام ايمان
مىآورند و دسته دسته و گروه گروه به سوى دين اسلام مىشتابند .
روىآوردن مردمانِ جهان به اسلام و گرايش عمومى به دين خدا ، پس از دعوت حضرت
بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه از مردم براى پذيرش اسلام است و آن بر اثر
جريانات شگفتانگيزى است كه آنان از ابتداى ظهور از آن حضرت و از ياوران آن بزرگوار
مىبينند . به اين جهت حقّانيّت آنان براى مردم واضح مىشود و به اين جهت گروه گروه
به سوى دين خدا روى مىآورند .
امام صادق عليه السلام مىفرمايند :
إذا قام القائم عليه السلام دعا النّاس إلى الإسلام جديداً ، وهداهم إلى أمر قد
دثر وضلّ عنه الجمهور ، وإنّما سمّي القائم مهديّاً ، لأنّه يهدي إلى أمر مضلول عنه
، وسمّي القائم لقيامه بالحقّ .(4)
هر گاه قائم ما قيام كند ، مردم را دوباره به اسلام دعوت مىنمايد و آنان را به
سوى امرى كه كهنه شده و عمده مردم از آن گمراه شدهاند ، هدايت و راهنمايى مىنمايد
.
و همانا قائم به نام »مهدى« نامگذارى شده ؛ زيرا او به سوى امرِ گمشده هدايت
مىشود و به نام »قائم« ناميده شده ؛ زيرا او به حق قيام مىكند .
از اين روايت استفاده مىشود كه حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه پس از قيام
، مردم را با يك دعوت و فراخوانى جديد به سوى اسلام مىخوانند و همچنين آنان را به
امرى كه كهنه شده و از آن گمراه شدهاند ، هدايت مىكنند .
در اين روايت سخنى از كشتار و خونريزى در ميان نيست ، بلكه پس از قيام ، فراخوانى
به اسلام و هدايت و راهنمايى شروع مىشود .
بديهى است دعوت انسانها به اسلام و راهنمايى آنان به راه حقّ نياز به برهان و
دليل دارد و اين همان برنامهاى است كه - طبق روايات - حضرت بقيّة اللَّه الأعظم
ارواحنا فداه آن را انجام مىدهند .
نتيجه و پيامد اين گونه دعوت كه همراه با برهان و دليل ، اعجاز و جمعبودن همه
عوامل ارشاد مردم است ، ايمان و هدايت گروهى و دستهجمعى آنان به سوى اسلام مىباشد
.
در آن هنگام است كه قرآن مجيد طراوت و شادابى خود را باز مىيابد و آيين اسلام پس
از فرسودگى ، طراوت و حيات تازه پيدا مىكند .
در زيارت امام حسن عسكرى عليه السلام وارد شده است :
السّلام عليك يا أبا الإمام المنتظر ، الظاهرة للعاقل حجّته ، والثّابتة في اليقين
معرفته ، والمحتجب عن أعين الظّالمين ، والمغيّب عن دولة الفاسقين ، والمعيد ربّنا
به الإسلام جديداً بعد الإنطماس ، والقرآن غضّاً بعد الإندراس .(5)
سلام بر شما اى پدر امام منتظر كه براى شخص خردمند حجّت و برهان او ظاهر است و
معرفت به او در گنجينه يقين ثابت است ، آن امامى كه از ديدگان ظالمين در حجاب است ،
و از دولت فاسقين پنهان و غايب است و خداوند به وسيله او اسلام را پس از تغيير ،
دوباره حيات تازه مىدهد و قرآن را پس از اندراس طراوت مىبخشد .
كلمه »انطماس« در لغت به معناى »نابود شدن« نيز آمده است . مقصود امام حسن عسكرى
عليه السلام در اين روايت هر يك از دو معنى باشد ، دليل بر دگرگونى در چهره اسلام
در زمان غيبت مىباشد كه با قيام امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه ، اسلام دوباره
ارزش و اصالت خود را بازمىيابد . در هر نقطهاى از كشورهايى كه به نام اسلام شهرت
يافته ، احكام دين عمل نشود ، اگرچه به ظاهر نام اسلام وجود داشته باشد تا وقتى كه
دستورات آن پياده نشود ، گويا اسلام در آن مناطق محو و نابود شده است .
امر عظيم
آنچه را كه حضرت بقيّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالى فرجه براى جهانيان
ظاهر مىسازند ، گاهى در روايات به عنوان امر عظيم و گاهى به عنوان امر جديد مطرح
شده است .
ابى سعيد خراسانى مىگويد : به امام صادق عليه السلام عرض كردم :
المهديّ والقائم واحد ؟ فقال : نعم . فقلت : لأيّ شيء سمّي المهدي ؟ قال : لأنّه
يهدي إلى كلّ أمر خفي ، وسمّي القائم لأنّه يقوم بعد ما يموت ، إنّه يقوم بأمر عظيم
.(6)
مهدى و قائم يك نفر مىباشد ؟ فرمود : آرى .
گفتم : براى چه ايشان »مهدى« ناميده شده است ؟
فرمود : براى اين كه به هر چيزى كه مخفى باشد ، هدايت مىشود . و »قائم« ناميده
شده ؛ زيرا كه او بعد آن كه )نامش( مرده باشد قيام مىكند . قطعاً او به امرى عظيم
قيام مىنمايد .
همان گونه كه ديديد ، در اين روايت تصريح شده است كه حضرت قائم ارواحنا فداه براى
امر عظيم و بزرگى قيام مىنمايند .
عظمت و بزرگى كارى كه آن حضرت براى برپايى آن قيام مىكنند ، آنچنان بزرگ است كه
آن بزرگوار را به خاطر قيامى كه براى آن نمودهاند ، »قائم« مىنامند .
آيا اين امر عظيم كه قيام امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف براى آن است ،
همان برنامههايى است كه به وسيله رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و ائمّه اطهار
عليهم السلام براى مردمان عنوان شده ، و سپس به خاطر غصب مقام خلافت ، و ظهور بدعت
و مرور زمان به دست فراموشى سپرده شده است ؟ يا علاوه بر آن ، امور بزرگ ديگرى را
كه خاندان وحى عليهم السلام براى مردم بيان نفرمودند ، توسّط حضرت بقيّة اللَّه
الأعظم ارواحنا فداه بيان شده و براى عموم مردم آشكار مىشود ؟!
قبل از پاسخ به اين پرسش به روايتى كه از امام صادق عليه السلام نقل شده است ،
توجّه كنيد . آن حضرت فرمودند :
إذا قام القائم عليه السلام جاء بأمر جديد كما دعى رسول اللَّه صلى الله عليه وآله
وسلم في بدو الإسلام إلى أمر جديد .(7)
هرگاه قائم عليه السلام قيام نمايد ، امر تازه و جديدى را مىآورد ؛ همان گونه كه
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در صدر اسلام مردم را به سوى امر جديد فرا خواند
.
امام صادق عليه السلام در اين روايت آنچه را كه حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى
فرجه مىآورند ، تشبيه نمودهاند به آنچه را كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم
در ابتداى ظهور اسلام آوردند .
اين روايت اگر صريح نباشد در اين كه امر تازه و بياننشدهاى را حضرت بقيّة
اللَّه الأعظم ارواحنا فداه مىآورند ، حداقلّ در اين باره ظهور دارد .
ممكن است بعضى به تشبيهى كه امام صادقعليه السلام در اين روايت نمودهاند توجّه
نكنند و صراحت روايت و يا حتّى ظهور آن را نيز نپذيرند و بگويند چون بسيارى از
دستورات اسلام به مردمان جهان نرسيده است ، پس از بيان آنها ، براى آنان تازگى
دارد و به اين جهت از آنها به عنوان »امر جديد« ياد شده است .
در پاسخ آنها مىگوييم : اگر ما مماشات نموده و از صراحت و يا ظهور اين روايت
دست برداريم ، نكته ديگرى را عنوان مىكنيم و آن اين است كه آيا رسول خدا صلى الله
عليه وآله وسلم نفرمودند :
إنّا معاشر الأنبياء نكلّم النّاس على قدر عقولهم .(8)
ما گروه پيامبران ، با مردم به قدر عقلهاى آنان سخن مىگوييم .
با توجّه به اين روايت و همچنين با توجّه به تكامل عقل انسانها در عصر درخشان
ظهور ، متوجّه مىشويم كه حضرت بقيّة اللَّه عجّل اللَّه تعالى فرجه به خاطر رشد
عقلى مردم ، مطالب تازهاى را براى آنان بيان مىكنند كه ساير خاندان وحى عليهم
السلام آنها را شايد فقط براى خواصّ اصحاب خود بيان مىنمودند .
بنابراين مشكلى وجود ندارد كه آن حضرت با امر جديد ، دستورات تازه و نكتههاى نو
و مهمّى را براى مردم بيان كنند كه جامعه مردم از آن هيچ گونه آگاهى نداشتهاند .
البتّه بايد توجّه داشته باشيم كه هر امر جديد و دستور تازه در راستاى آيين
حياتبخش اسلام مىباشد ، نه اين كه دين جديدى توسّط حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه
تعالى فرجه بر مردم ارائه شود .
امر عظيم چيست ؟
اكنون اين سئوال مطرح مىشود كه آيا امر جديد كه در اين روايت به آن تصريح شده
همان امر عظيم است كه در روايت قبلى ذكر شده بود ؛ اگر مقصود از هر دو )امر جديد و
امر عظيم( يك چيز است ، آيا آن امر جديد و امر عظيم كه حضرت بقيّة اللَّه الأعظم
ارواحنا فداه به آن قيام مىفرمايند چيست ؟
بديهى است كه فقط آگاهانِ از اسرار از پاسخ اين سئوال آگاهى دارند و در روايات
اهل بيت عليهم السلام در اين باره چيزى جز اشارات يا نكتههاى سربسته پيدا نمىكنيم
.
معنى و تفسير آنها را كسى جز خواصّى كه با بطون كلمات اهل بيت عليهم السلام
آشنايى دارند و از كنايات و اشارات سخنان آنان نكتههاى بزرگ و عظيم مىآموزند ،
نمىداند .
آنان كسانى هستند كه از رموزاتِ كلمات خاندان وحى عليهم السلام نكتههاى ناگفته
مىيابند .
در روايتى امام صادق عليه السلام فرمودند :
حديث تدريه خير من ألف ترويه ، ولايكون الرجل منكم فقيهاً حتّى يعرف معاريض كلامنا
، وإنّ الكلمة من كلامنا لتنصرف على سبعين وجهاً لنا من جميعها المخرج .(9)
يك روايت را كه معناى آن را بفهميد بهتر از هزار روايت است كه آن را نقل كنيد .
هيچ مردى از شما فقيه نيست تا كنايههاى گفتار ما را بشناسد .
به راستى كه هر يك كلمه از كلام ما به هفتاد معنى برمىگردد كه براى ما از تمامى
آنها راه خروج )و تكميل معنى( وجود دارد .
در مكتب اهل بيت عليهم السلام اين گونه افراد را يعنى كسانى كه قدرت درك و فهم
معانى گوناگون كلمات آن بزرگواران را دارند ، فقيه مىگويند . پس كسى فقيه است كه
معاريض گفتار آنان را بفهمد .
به خاطر سنگينى امر عظيم ممكن است عنان قلم به بحثهاى ديگر كشيده شود ، به اين
جهت عنان قلم را در بنانِ ضعيف محكم كرده و به بيان مطالب قبل باز مىگرديم .
از آنجا كه توضيح و بيان آن امر عظيم از عهده نويسنده اين سطور خارج است ، قبل از
آنكه پاسخ اجمالى آن را بيان كنيم به ذكر اين نكته روحافزا مىپردازيم :
خوشا به حال انسانهايى كه نداى ملكوتى حضرت بقيّة اللَّه الأعظم از كنار خانه
خدا را لبّيك گفته و به پيروى و اطاعت از دستورات آن امام مهربان قيام مىنمايند .
خوشا به حال آن كسانى كه عصر درخشان ظهور را درك مىكنند و از هر دين خرابى دست
برداشته و در تحت لواى حضرت مهدى عجّل اللَّه تعالى له الفرج شاهد حكومتِ عدل الهى
آن بزرگوار خواهند بود .
مردم آن عصر و زمان در سايه حكومت حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه ، با ساختار
وجودى برتر ، حيات قلب و تكامل عقل بر فراز آسمان عالى معارفِ بلند صعود مىنمايند
و با رسيدن به رمز و راز خلقت از امر عظيم آگاه مىشوند .
مردم آن زمان درك خواهند كرد كه هر كدام معدنى گرانبها همچون معدنهاى طلا ، نقره
، الماس... (10) بودهاند ، ولى در عصر غيبت كسى آنان را از عظمت وجودشان آگاه
نساخته است !
مردم آن دوران خواهند فهميد خداوند بزرگى كه با خلقت انسان خود را احسن الخالقين
ناميده است چه قدرتها و توانايىهاى بزرگى را در وجود آنها نفهته است . ولى در
زمان تاريك غيبت در تاريكى به سر برده و از انوار تابناكى كه از سوى خاندان وحى
عليهم السلام بر قلب آنان كه حرم اللَّه است تابيده ، بىخبر ماندهاند !
مردم آن زمان كه دستان شفابخش حضرت مهدى ارواحنا فداه عقل و خرد آنها را كامل
كرده و به قلب آنان حيات معنوى مىبخشد ، نظارهگر عالم ملكوت خواهند بود .
اكنون براى اينكه پرسشى كه درباره امر عظيم عنوان كرديم بىپاسخ نماند ، مىگوييم
: امر عظيم نكته مهمّى در باب ولايت اهل بيت عليهم السلام مىباشد و در عصر ظهور آن
امر عظيم آشكار مىشود .
شناخت رمز ولايت و راز بزرگ اهل بيت عليهم السلام در دوران تيره غيبت براى مردمان
امكان ندارد ؛ زيرا در عصر تاريك غيبت ، ميزان درك و فهم و حدّ عقل و درايت
انسانها محدود است و توانايى درك و شناخت مسايل عظيم ولايت را ندارد ، به اين جهت
معرفتِ كامل مسايل عظيم ولايى و درك امور مهمِّ مربوط به خاندان وحى امكان ندارد ،
تا روزگارى كه حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه ظهور نموده و با دستان شفابخش
خود عقل انسانها را تكميل نموده و مغز بشر قدرت پذيرش مسايل بزرگ معنوى را پيدا
نمايد .
در آن زمان كه عقلها تكامل يافته و خردها از آشفتگى نجات يابد ، حضرت ولىّ عصر
عجّل اللَّه تعالى له الفرج نكتههاى بلند معارف را براى مردم بيان مىفرمايند و
قرآن درستى آن را گواهى مىدهد .
اين گفتار از جناب محمّد بن عمرو بن الحسن روايت شده است :
... إنّ أمر آل محمّد )عليهم السلام( امر جسيم مقنّع لايستطاع ذكره ، ولو قد قام
قائمنا لتكلّم به وصدّقه القرآن .(11)
... امر اهل بيت عليهم السلام امرى است عظيم و در پرده نهان شده ! امكان ذكر آن
وجود ندارد و هر گاه قائم ما قيام نمايد آن را بيان مىكند و قرآن آن حضرت را تصديق
مىنمايد .
با اين بيان روشن است كه امر ولايت - كه مسألهاى است بسيار باعظمت - امكان ندارد
در روزگار تيره غيبت ، رازهاى آن براى عموم مردم بيان شود ، مگر آن زمان كه ستمگران
كه باعث ايجاد تيرگىها و تاريكىها هستند و مانع تكامل همگانند از ميان برداشته
شوند و با ظهور و عنايت امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه عقل و درك انسانها تكميل
شود . در آن هنگام خداوند بزرگ اجازه خواهد داد كه امام زمان ارواحنا فداه حقّ را
ظاهر نمايند .
بديهى است آن زمان كه حضرت بقيّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالى له الفرج لب به
سخن بگشايند ، حقّ و حقيقت آشكار شده و شكّ و ترديدى براى مردم باقى نخواهد ماند .
آن بزرگوار در يكى از نامههاى خود اين گونه فرمودهاند :
إذا أذن اللَّه لنا في القول ظهر الحقّ ، واضمحلّ الباطل ، وانحسر عنكم .(12)
آن زمان كه خداوند اذنِ گفتن به ما دهد ، حق ظاهر مىشود و باطل نابود گرديده و
آشكار مىگردد .
معارف الهى
خاندان وحى عليهم السلام در رواياتى كه از تيرگىها و تاريكىهاى دوران غيبت
سخن به ميان آورده و عصر درخشان ظهور را در آنها ترسيم نمودهاند، مردمان عصر
ظهورِ نور را افرادى رستگار و سعادتمند معرّفى كرده و آنان را انسانهايى رهايى
يافته از هلاكت ، توصيف نمودهاند و فرمودهاند : خوشا به حال كسى كه آن زمان را
ببيند .
امام صادق عليه السلام درباره حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه مىفرمايند :
هو المفرّج للكرب عن شيعته بعد ضنك شديد وبلاء طويل وجور ، فطوبى لمن أدرك ذلك
الزمان .(13)
او گشايشدهنده هر سختى از شيعه خود مىباشد )و اين( بعد از سختى شديد و بلاى
طولانى و ستم است . پس خوشا به حال كسى كه آن زمان را درك نمايد .
آرى ؛ خوشا به حال كسى كه آن زمان را ببيند .
روزگار تكامل جهانى كه هدف از آفرينش جهان فرا رسيدن آن عصر نورانى مىباشد ،
عصرى است كه مردم خداوند را به شايستگى عبادت مىكنند . آنان بر اثر شكست نفس ،
نابودى شيطان و تكامل عقل خداوند را بندگى مىنمايند و به مقام نورانى خاندان وحى
عليهم السلام معرفت پيدا مىكنند .
خداوند مىفرمايد :
»وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلّا لِيَعْبُدُونِ«(14) .
من جنّ و انس را نيافريدم مگر براى اين كه عبادت كنند .
در روايات عبادت و بندگى را به معرفت و آشنايى تفسير فرمودهاند .
بنابراين با فرا رسيدن آن روزگارِ سرشار از علم و معرفت ، پس از گذشت قرنهاى
طولانى ، هدف خلقت و راز آفرينش تازه عملى مىشود .
در آن عصرِ بىنظير ، همه انسانهاى جهان در راه تكامل قرار گرفته و بر اثر لمس
دستان شفابخش منجى عالم بشريّت ، همه بندگان الهى به تكامل عقلى رسيده و از
وسوسههاى نفسانى و افكار شيطانى رهايى يافته و در نتيجه به مقام معرفت نايل
مىشوند .
مردم عصر ظهور از زبان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم
در آن زمان مردم خداوند را به يكتايى بندگى كرده و از مقام نورانيّت اهل بيت
عليهم السلام آگاه شده و معرفت پيدا مىكنند و به اين جهت از سيرتى پاك و سيمايى
نورافشان برخوردار خواهند بود .
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم مردم عصر ظهور را همچون مشك عطرآگين و همچون
ماه نورانى معرّفى مىكنند .
در يك روايت طولانى حضرت امام جواد عليه السلام از پدرانشان عليهم السلام از
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم جريان خروج منتقم آل محمّد صلوات اللَّه عليهم
اجمعين را نقل كردهاند . در آن روايت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به اُبىّ
بن كعب مىفرمايند :
... يخرج وجبرئيل عن يمنته وميكائيل عن يسرته ، وسوف تذكرون ما أقول لكم ولو بعد
حين واُفوّض أمري إلى اللَّه عزّ وجلّ .
يا اُبيّ ؛ طوبى لمن لقيه ، وطوبى لمن أحبّه ، وطوبى لمن قال به ، ينجّيهم من
الهلكة . وبالإقرار باللَّه وبرسوله وبجميع الأئمّة ، يفتح اللَّه لهم الجنّة ،
مثلهم في الأرض كمثل المسك الّذي يسطع ريحه فلايتغيّر أبداً ، ومثلهم في السّماء
كمثل القمر المنير الّذي لايطفأ نوره أبداً .(15)
)حضرت مهدى عجّل اللَّه تعالى فرجه( خارج مىشود در حالى كه جبرئيل در طرف راست او
و ميكائيل در طرف چپ او است و آنچه را كه براى شما بيان مىكنم به ياد خواهيد آورد
اگرچه پس از گذشت زمانى باشد و امر خود را به خداوند عزيز و جليل واگذار مىنمايم .
اى اُبىّ ؛ خوشا به حال كسى كه با او ملاقات كند و خوشا به حال كسى كه او را دوست
داشته باشد و خوشا به حال كسى كه به او معتقد باشد ، او آنان را از هلاكت نجات
مىبخشد .
و به خاطر اقرار به خداوند و به رسول او و به همه امامان ، خداوند بهشت را به روى
آنان مىگشايد . مثَل آنان در زمين همچون مشك است كه بويش پخش مىشود و تغيير
نمىكند و مثَل آنان در آسمان همچون ماهِ نورافشان است كه نورش هرگز خاموش نمىگردد
.
چهرههاى همچون ماه نورانىِ مردمان عصر ظهور ، جلوهاى ملكوتى به آنان بخشيده و
انوار تابناك معارف الهى كه در سينه دارند ، سيماى آنان را درخشان مىسازد . آنان
نظارهگران عالم ملكوت هستند و نظاره بر آن عالم چقدر زيباست !
امام جواد عليه السلام از امام صادق عليه السلام نقل كردهاند كه آن حضرت به جناب
الياسِ پيغمبر (16) فرمودند :
فوددت أنّ عينيك تكون مع مهديّ هذه الاُمّة ، والملائكة بسيوف آل داود بين السماء
والأرض ، تعذّب أرواح الكفرة من الأموات ، وتلحق بهم أرواح أشباههم من الأحياء ،
ثمّ أخرج سيفاً ، ثمّ قال : ها ! إنّ هذا منها .(17)
بسيار دوست دارم كه چشمان تو نظارهگر مهدى اين امّت باشد ، كه ملائكه با شمشيرهاى
آل داود در ميان آسمان و زمين ارواح كافرانى را كه از دنيا رفتهاند عذاب مىدهند و
كفّار زنده را به آنان محلق مىكنند .
آن گاه امام صادق عليه السلام شمشيرى را بيرون آوردند و فرمودند : ها ! اين يكى از
آنها است !
چقدر زيباست نظاره بر ملائكهاى كه با شمشيرهاى خونآشام كافران را راهى دوزخ
مىسازند .
حكومت در جهان مرئى و نامرئى
مسأله علم امامعليه السلام يكى از اركان اعتقادى ما در باب معارف خاندان
وحىعليهم السلام است ، و از نظر ما بر اساس دلالت بسيارى از روايات ، علم ائمّه
اطهار عليهم السلام ، از مطالب مهمّ و جالب مباحث اعتقادى مىباشد .
در زيارت امام عصر ارواحنا فداه مىخوانيم :
قد آتاكم اللَّه يا آل ياسين خلافته ، وعِلْم مجاري أمره فيما قضاه ودبّره ورتّبه
وأراده في ملكوته .(18)
اى آل ياسين ؛ خداوند مقام جانشينى خود را به شما داده است ، و به مجارى امر خود
در ملكوت خود نسبت به آنچه حكم مىكند و تدبير و تنظيم مىنمايد و اراده مىكند ،
به شما علم و آگاهى داده است .
پس از بيان اين مقدّمه بايد توجّه داشته باشيم كه عصر درخشان ظهور ، عصر حكومت و
پياده شدن علم و آگاهى است . در آن روزگار بسيار باعظمت، حضرت بقيّة اللَّه الأعظم
عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف بر اساس علم و دانش خويش عدالت را در سراسر عالم
اجراء نموده و جهان مرئى و نامرئى را حيات تازه مىبخشند .
با استفاده از بعضى از رواياتى كه درباره شگفتىهاى عصر ظهور وارد شده است ، حضرت
امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف نه تنها به تكميل و پاكسازى عالم مرئى
مىپردازند بلكه جهان نامرئى را نيز از وجود موجودات پليد پاك مىسازند .
با اين بيان روشن مىشود كه قيام آن بزرگوار تنها جنبه ظاهرى ندارد ، بلكه علاوه
بر عالم ظاهر و مرئى به تكميل عالم نامرئى نيز مىپردازند و موجودات عالم غير مرئى
نيز در پرتو حكومت الهى آن بزرگوار قرار مىگيرند .
پس قيام آن حضرت ، يك قيام همه جانبه ، فراگير و كامل است كه همه ابعاد جهان را
فرا مىگيرد و عالم مرئى و عالم نامرئى را به تكامل مىرساند .
بنابراين نمىتوان گفت : قيام آن حضرت ، فقط انقلاب از نظر مادّه و ظاهر مىباشد
و فقط شامل جهانِ آشكار و مرئى مىشود ، بلكه بايد بدانيم موجودات نامرئى - مانند
اجنّه و شياطين - نيز در پرتو حكومت آن حضرت قرار خواهند گرفت و آنها نيز پاكسازى
شده و يا به تكامل مىرسند .
عالم ملك و عالم ملكوت
با نيروهاى باطنى و حواسّ درونى بايد به عالم غيب و عالم ملكوت راه يافت . عصر
ظهور ، عصر تكامل عالم ملك و همچنين راهيابى به عالم عظيمِ ملكوت است .
با اين كه در عصر غيبت نيز انسان مىتواند كليدهاى ورود به عالم غيب را در اختيار
بگيرد و قدرتهاى درونى او مىتواند آدمى را به سوى عالم ملكوت برساند ، ولى افرادى
اندك در عصر غيبت به عالم عظيم ملكوت راه مىيابند ، در حالى كه آشنايى با عالم
ملكوت در عصر ظهور يك مسأله عمومى مىباشد و به صورت يك جريان عادّى براى مردمان آن
روزگار پرشكوه درمىآيد .
كسانى كه به صورت مادرزادى بعضى از حواسّ ظاهرى را فاقد هستند - مثلاً از اوّل
توّلد قدرت ديدن يا شنيدن نداشتهاند - نمىتوانند ديدنىها و شنيدنىها را آن گونه
كه هست درك كنند و اگر منكر آنها شوند ، دليل بر نقص و عجز خود آنان است نه آن كه
گواه بر نبودن ديدنيها و شنيدنيها باشد .
به همين گونه كسانى كه منكر عالم ملكوت مىباشند اين خود دليل بر نقص و عجز آنان
در درك عالم پهناور ملكوت مىباشد ، نه دليل بر عدم وجود آن . و همان گونه كه اگر
اعجاز رخ داده و بر اثر معجزهاى فرد نابينا قدرت ديدن پيدا كند ، كمكم ديدنىها
براى او به صورت عادّى جلوهگر مىشوند و با جهانِ ديدنىها و عالم مُلك آشنا شده و
به صورت عادّى و طبيعى برخورد مىكند . در روزگار پرشكوه ظهور نيز بر اثر به كار
افتادن حواسّ باطنى و قدرتهاى درونى نه تنها مردم عصر ظهور با عالم عظيم ملكوت
آشنا شده و آن را مىبينند ، بلكه اين حالت براى آنان عادّى شده و به آن اُنس
مىگيرند . ديدن ملائكه ، همنشينى با آنان و سير با ملائكه از امورى است كه در
روايات اهل بيت عليهم السلام به آن تصريح شده است .
مردمان آن روزگار فرخنده درخواهند يافت كه چگونه به عالم ملك و به جهان ماديّات
دل بسته بودند؟! و چگونه از عالم عظيم ملكوت غافل بودهاند؟! و سالهايى از عمر خود
را سپرى نمودند و با وجود حضرت مهدى ارواحنا فداه در اين عالم - گرچه زمان غيبت
بوده - چرا نتوانستند قدرتهاى درونى و حواسّ باطنى خود را شكوفا سازند ؟!
حسرت و تأسّف آنان آن گاه افزايش مىيابد كه به درگذشت بسيارى از عزيزان و
نزديكان خود توجّه مىكنند و درك مىكنند كه بسيارى از آنان را در دوران تيره غيبت
از دست دادهاند و بدون اين كه آنان چيزى از جلوههاى بزرگ عالم عظيم ملكوت را
ببينند ، قدم در خاك نهادهاند و همچون افراد نابينايى كه نابينا به دنيا آمده و
نابينا دنيا را ترك كردهاند ، عزيزان آنان نيز ، راه به عالم ملكوت نيافته و جهان
را وداع كرده و در زير خاك نهان گشتهاند .
به اين جهت آرزو مىكنند كه اى كاش آنان نيز زنده بودند و در روزگار فرخنده ظهور
- كه عصر تكامل قدرتهاى عظيم انسانى است - به تكامل دست يافته و از تماشاى عالم
بزرگ ملكوت بهرهمند مىشدند و در كنار هم به سر مىبردند .
اين حقيقتى است كه بارها ائمّه اطهار عليهم السلام آن را بيان نمودهاند تا همگان
از اين حقيقت آگاهى يابند . ولى افسوس كه عالم مادّه آنچنان ما را به عالم ملك
پيوند زده و با آن مأنوس ساخته است كه از حقايق بزرگ عالم هستى غافل ماندهايم .
راهيابى به عالم ملكوت يا از ويژگىهاى عصر ظهور
همان گونه كه گفتيم در عصر ظهور همه مردمان جهان ، پاكانديش و داراى شرافت و
صلاحيّت مىباشند . در آن دوران شكوهمند همه مردان و زنان جهان صالح و صالحه هستند
؛ زيرا زمانى كه حكومت از آنِ صالحان باشد ، همگان را به سوى صلاح رهنمون مىشوند و
آنان را به اعمال صالح عامل مىگردانند . خداوند بزرگ در قرآن كريم در اين باره
فرموده است :
»إِنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ« .(19)
همانا زمين را بندگانِ صالح من به ارث مىبرند .
يكى از ويژگىهاى مهمّ دولت كريمه امام زمان عجّل اللَّه تعالى له الفرج شايستگى،
صلاحيّت و صالح بودن جامعه بشريّت در آن روزگار فرخنده است ؛ زيرا پس از نابودى
عوامل فساد و تباهى و ايجاد وسيلههاى هدايت و سداد ، راهى براى فساد باقى نمىماند
و مردمان جهان به خاطر تحوّل اساسى كه در وجود آنان ايجاد مىشود ، از گمراهى و
تباهى دور شده و به سوى رشد و تعالى روى مىآورند . دور شدن آنان از فساد و
روىآوردن آنان به صلاحيّت و سداد ، سبب مىشود كه جامعه جهانى آن روزگار را همه
افراد صالح تشكيل دهند و همگان به سوى اعمال پسنديده و داراى صلاحيّت رو آورند .
در اين صورت درهاى عالم ملكوت به سوى جامعه بشرى گشوده مىشود و انسانها
نظارهگر جهان نامرئى ملكوت شده و به آن راه مىيابند ؛ زيرا اين ، لازمه عمل صالح
و شايسته است .
بديهى است عمل صالح در ساختار وجود انسان تحوّل و دگرگونى ايجاد مىكند و درهاى
بسته را به سوى او مىگشايد .
در صحيفه نجات حضرت ادريس آمده است :
وبالعمل الصالح ينال ملكوت السّماء .(20)
به وسيله عمل صالح ، انسان به ملكوت آسمان راه مىيابد .
آنچه تاكنون دنيا به آن راه يافته است ، نقطهاى بسيار كوچك از آسمان و فضا
مىباشد . تازه آن هم به جنبه مادّى آن راه يافته است نه جنبه ملكوتى آن . ولى در
عصر ظهور چون عمل صالح همگانى مىشود و كارهاى زشت ريشهكن مىشود ، انسانها به
ملكوت آسمان و فضا راه مىيابند .
پس در آن زمان فرخنده جامعه جهانى ، جامعهاى راهيافته و ملكوتى است كه از
ويژگىهاى بسيار عظيمِ مناسب با آن عصرِ پيشرفته ، برخوردار است .
اميدواريم خداوند بزرگ هرچه زودتر آن روزگارِ رهايى را برساند ، و جامعه بشريّت
را در دولت كريمه امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه به نهايىترين درجه كمال و
تمدّن برساند .
در دولت الهى حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه شگفتىهاى جهان آفرينش براى
انسانها ظاهر مىشود و همگان مىتوانند چيزهايى را كه نديدهاند ببينند ؛ زيرا در
آن زمان ديدگان همه پاك است و به همين جهت مىتوانند شگفتىهاى جهان را ببينند .
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند :
غضّوا أبصاركم ، ترون العجايب .(21)
چشمان خود را ) از حرام و دلبستگىهاى دنيا ( ببنديد ، عجايب جهان را مىبينيد !
زيرا شگفتىهاى عالم وجود ، بيشتر در عالم غيب و نهان قرار دارد ، گرچه جهان
مرئىِ ما نيز عجايب فراوانى را دربردارد ولى در مقايسه با واقعيّتهاى جهانِ ناپيدا
، اندك است .
براى ديدن شگفتىهاى عالم آفرينش و مسايل عجيب جهانِ پيدا و ناپيدا بايد ديدگان
را نه تنها از حرام بلكه از آنچه وسيله دلبستگى انسان مىشود ، فرو بست .
اگر كسى بتواند ديده خود را از هر چه سبب دلبستگى مىشود فرو بندد و به مظاهر
فريبنده دنيا چشم ندوزد ، دلش از آلودگىها پاك مىشود و مىتواند نظارهگر عجايب
خلقت و شگفتىهاى جهان آفرينش شود .
در اين باره رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم چنين فرمودهاند :
لولا أنّ الشياطين يحومون على قلوب بنيآدم ، لنظروا إلى الملكوت .(22)
اگر شيطانها اطراف دلهاى بشر را فرا نمىگرفتند ، آنان به عالم ملكوت نظاره
مىكردند .
بنابراين در روزگارى كه ابليس و شياطين نابود شده و از وسوسههاى گمراهكننده
آنان اثرى نيست ، قلب انسانها را نورانيّت و صفا فرا گرفته و مىتوانند به عالم
نورانى ملكوت نظاره كنند و با ديدن آن بر صفا و نورانيّت خود بيفزايند .
نكته مهمّ يا احساس حضور !
اكنون به اين نكته مهمّ توجّه كنيد : در عصر ظهور در عالم ملك و ملكوت چه
وجودى از حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه ملكوتىتر است ؟ پس در آن زمان در
هر كجاى گيتى كه باشند مىتوانند نظارهگر حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه و
خود را در حضور آن بزرگوار ببينند . براى روشن شدن احساس حضور به روايت بسيار جالب
ابوبصير درباره احساس حضور رجوع كنيد .(23)
بايد توجّه داشته باشيم در دوران غيبت دو عامل مهمّ مانع احساس حضور و نظارهگر
شدن و راهيابى انسانها به عالم ملكوت مىباشند . آن دو يكى شيطان و ديگرى نفس
امّاره است ؛ كه در عصر درخشان ظهور شيطان نابود شده و نفس امّاره انسانها تحوّل
مىيابد و به مراحل عالى مىرسد .
به همين جهت در عصر ظهور ، مانعى براى راهيابى به عالم ملكوت در برابر جامعه
صالح آن دوران وجود ندارد . ولى در اين دوران ، شيطان با نيرنگهاى خود نفس امّاره
انسان را مىفريبد و با كمك نفس ، مانع جذب شدن او به سوى عالم ملكوت مىشود و پر و
بال او را بسته و در عالم ملك زمينگير مىسازد .
بر اين اساس، جامعه دوران غيبت نه تنها نمىتواند نظارهگر عالم شگفتانگيز ملكوت
باشد ، بلكه گاهى افرادى به انكار آن مىپردازند ! به اين جهت جامعه ما وظيفه دارد
تفاوتهاى دو عصر را بجويد تا شايد راه نجات را بيابد .
سخنى با غيرتمندان
درباره تفاوتهاى موجود بين دوران تاريك غيبت و عصر درخشان ظهور ، نكتههاى
اساسى فراوانى وجود دارد كه ويژگىهاى عصر ظهور ، آن زمان را از دوران غيبت در
نهايت برترى قرار مىدهد اگر چه متأسّفانه جامعه ما از آن ويژگىها و برترىها كمتر
آگاهى دارد و به همين جهت از آشنايى با باب بسيار بزرگى از معارف مكتب اهل بيت
عليهم السلام محروم است .
هر شيعه غيرتمند بايد امورى را كه سبب توقّف و زمينگير شدن او شده است ، بشناسد
و نيز از عوامل رشد و تعالى خود آگاه باشد .
هر شيعه غيرتمند بايد بداند چرا پر و بالش بسته شده ؟ چگونه مىتواند آنها را
بگشايد ؟ و چه عواملى پر و بال او را بسته است ؟
طرح اين سئوالها از اين جهت است كه جامعه ما اگر پاسخ اين سئوالها را بداند با
دانستن و به كار بستن آنها زمينهساز دولت كريمه امام زمان ارواحنا فداه خواهد بود
.
اى جوانان غيرتمند شيعه ! اى پسران و دختران پاكطينتِ پيرو مكتب وحى ! و اى
تمامى مردان و زنانى كه صدها و هزاران بار به خاطر غصب خلافت و خانهنشينى امير
عالم هستى اشك ماتم ريختهايد و از سكوت مسلمانان آن زمان حسرت خوردهايد ! آيا
سزاوار است همچون آنان آرام گرفته و همانند آنان بىتفاوت باشيد ؟ مگر غصب مقام اهل
بيت عليهم السلام چند قرن بايد تداوم يابد ؟ آيا دوازده قرن غيبت و غربت حضرت بقيّة
اللَّه الأعظم ارواحنا فداه كافى نيست ؟!
چرا قرنها از مظلوميّت اهل بيت عليهم السلام مىگذرد و شيعيان همچنان از اين امر
مهمّ در غفلت هستند ؟ چه چيزى باعث بىتفاوتى آنان شده است ؟ و چرا ...
در پاسخ به اين پرسشها مىگوييم : شكستهباد دستان ناشناختهاى كه قرنها جهان
را با نقشههاى شوم خويش از اصل دين غافل نموده تا در نتيجه مردم باب شهر علم و
ولايت را به دست فراموشى سپارند . و بريده باد دستان مرموزى كه از آستين آمريكا ،
انگليس و... درآمد و با تبليس ابليس به تدليس امّت پرداخت و آنان را در طول قرون و
اعصار از اصل و رئيسِ مكتب غافل و دور ساخت . گرچه امّت هم علاوه بر قصور تقصير نيز
دارد .
اكنون با اميد به شركت در شكستن و بريدن دستان مرموز ناشناخته ، به اصل مطلب
بازمىگرديم و به بيان يكى از ويژگىهاى حكومت عدالتگستر حضرت بقيّة اللَّه
ارواحنا فداه مىپردازيم :
عصر ظهور ، عصر اطمينان و آرامش
ويژگىها، برترىها ، امتيازهاى عصر درخشان ظهور نسبت به عصر غيبت بسيار است ،
به گونهاى كه ما در اين كتاب تنها درباره چند نمونه از آنها مطالبى را عنوان
نمودهايم . يكى از آن ويژگىها كه در ارتباط با بحث ما مىباشد اين است كه آن
دوران شكوهمند عصر آرامش است .
عصر نجات و آسايش از شك و دلهره است ، عصر رهايى از افسردگى و فرسودگى دل از
افكار سياه و ويرانگر است ؛ زيرا در آن روزگار با نابودى شيطان ، تحوّل نفس و تكامل
عقل انسانها ، خدا و امام زمان ارواحنا فداه را در خاطرهها ياد مىكنند و اين خود
باعث آرامش آنها مىشود . زيرا ياد خداوند آسايشدهنده و آرامبخش است .
خداوند در قرآن كريم مىفرمايد :
»أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنّ الْقُلُوب« .(24)
آگاه باش با ياد خداوند دلها آرامش مىيابند .
ياد خداوند هم براى انسان يقينآور است و هم بر يقين او مىافزايد . و بر اثر
يقين در انسان حالت آرامش و آسودگى خاطر ايجاد مىشود يعنى قلب آرام مىگيرد و براى
شك و ترديد و دلهره جايى باقى نمىماند . به اين گونه انسان بر نفس خود مسلّط
مىشود و مىتواند او را كنترل نموده و مهار نمايد و از خطر وسوسه شيطان نيز در
امان مىماند .
زيرا وسوسه شيطان در صورتى تأثير مىكند كه بتواند انسان را به كارى تحريك كند و
كسى كه در آرامش است وسوسه در او اثر نمىگذارد مگر آن كه آرامش خود را از دست بدهد
.
بنابراين انسانى كه قلبش آرامش يافته تا وقتى كه اين حالت را حفظ كند بر نفس و
شيطان غالب و پيروز است و مىتواند حضور را احساس كند ، همان گونه كه حالت حضور
مىتواند به انسان آرامش بخشيده و او را از گناه بازدارد .
اكنون به اين روايت توجّه كنيد : از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام سئوال شد :
براى فرو بستن چشم از چه راهى مىتوان كمك گرفت ؟
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در پاسخ فرمودند :
بالخمود تحت السلطان المطّلع على سرّك .(25)
با آرامگرفتن در حضور سلطانى كه از سرّ تو آگاه است .
اگر انسان بداند كه خداوند و جانشينان او از ظاهر و باطن او آگاهند و در هر لحظه
در حضور آنان است و از اين حقيقت غفلت نورزد ، ناخودآگاه ديدگانش از آنچه مايه
دلبستگى و نگاه او مىشود بسته مىشود .
به اين جهت برخى از اولياء خدا ، براى دل بريدن از اغيار و راهيافتن به مقام قرب
معنوى ، حالت حضور را مراعات مىكردند و خود را در محضر امام عصر ارواحنا فداه
مىديدند .
هر چه حالت حضور افزوده شود و انسان خود را بيشتر در محضر خدا و امام زمان
ارواحنا فداه ببيند ، آسانتر و بهتر مىتواند از آنچه مورد رضايت آنان نيست ، دست
بردارد ؛ بلكه حالت حضور ، كمكم حالات ارزنده را بدون تحميل و تحمّل و ناخودآگاه
براى آنان ايجاد مىكند .
زيرا حالت حضور يك عامل بسيار مؤثّر و قوى براى كشيده شدن انسان به سوى خوبىها و
اعمال شايسته و صالح مىباشد .
عصر ظهور ، عصر حضور
با دقّت در روايتى كه از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نقل كرديم ، متوجّه
مىشويم : آرام گرفتن در حضور شخص مقتدرى كه آگاه از باطن و سرّ انسان است ، سبب
مىشود كه بتواند ديدگان خود را از حرام ببندد ؛ آن هم در عصر غيبت كه عصر هجوم
شياطين و تحريكات نفسانى است . در چنين دورانى ، انسان مىتواند مالك ديدگان خود
باشد و آنها را كنترل كند .
بنابراين در عصر رهايى كه انسان از شرّ شيطان رجيم و نفس امّاره نجات يافته است
به راحتى مىتواند در آرامش كامل قرار گيرد . و همان گونه كه گفتيم با پاك شدن دل و
آرامش قلب انسان مىتواند نظارهگر عالم ملكوت باشد و به اين گونه ، حالت حضور را
احساس نمايد .
از آنجا كه درباره حالت حضور و قدرتهاى معنوى انسان در عصر ظهور سخن و معناى
حضور همچون معناى ظهور به خوبى واضح نشده است ، سزاوار درباره اين جريان بسيار
حياتى و ارزنده بيشتر سخن بگوييم .
به اين جهت قبل از آن كه روايتى را در اين باره نقل كنيم مىگوييم :
در زمان ظهور ، توانايىهاى انسان در اوج خود قرار مىگيرد ؛ بطورى كه داراى
شخصيّتى تازه و جديد مىشود و از امكانات و قدرتهاى فوقالعاده برخوردار مىگردد .
انسان در عصر پيشرفته ظهور نه تنها در مسائل مهمّ روحى و قدرتهاى عقلى ،
پيشرفتهاى شگفتانگيز مىكند ، بلكه از نظر قدرتهاى جسمى نيز چنان تكامل مىيابد
كه صفحات جديدى از تاريخ در صحنه جهان گشوده مىشود ؛ زيرا تاريخ ، اجتماعى را به
ياد ندارد كه همچون اجتماع پيشرفته و تكامل يافته عصر ظهور به صحنه گيتى پا گذارده
باشد .
انسان عصر ظهور ، به رهبرى و امامت حضرت بقيّةاللَّه ارواحنا فداه همه قدرتهايى
را كه در وجود خويش دارد ظاهر مىسازد و جهان را سرشار از طراوت ، تازگى و قدرتهاى
نهفته خويش مىسازد . همان گونه كه در آن روزگار ، زمين همه گنجهاى خود را آشكار
مىسازد و آنچه در اعماق زمين وجود دارد هويدا مىشود ؛ در آن زمان همه قدرتها و
توانايىهايى كه در اعماق وجود انسانها نهفته است ، آشكار مىشود و بهرهبردارى و
استفاده از قدرتهاى خارقالعادهاى كه در وجود انسان قرار دارد ، به راحتى انجام
مىگيرد .
انسانها اگرچه از نظر مادّى داراى جسمى كوچك هستند ولى جهانى از اسرار و
قدرتهاى ناشناخته را در خود پنهان نمودهاند كه در روزگار پرشكوه ظهور آنها را
آشكار مىكنند و به اين وسيله ، صحنه گيتى چهرهاى ديگر به خود مىگيرد .
در عصر درخشان ظهور ، تحوّلات و دگرگونىهاى گوناگونى صحنه گيتى را فرا مىگيرد
كه ما اكنون با راهيابى از كلمات خاندان وحى عليهم السلام گوشههايى از آن را
مىتوانيم درك كنيم .
پاورقى:
1) الغيبة شيخ طوسى رحمه الله : 275 .
2) إحقاق الحقّ : 349/13 ، از ينابيع المودّة : 422 .
3) سوره نصر ، آيه 1 و 2 .
4) بحار الأنوار : 30/51 ، الإرشاد : 344 ، اعلام الورى : 461 ، نوادر الأخبار :
272 .
5) مصباح الزائر : 410 ، بحار الأنوار : 67/102 ، الصحيفة المباركة المهديّة : 614
.
6) بحار الأنوار : 30/51 .
7) بحار الأنوار : 338/52 .
8) بحار الأنوار : 242/2 .
9) بحار الأنوار : 184/2 .
10) اشاره به حديث شريف : »الناس معادن كمعادن الذهب والفضّة« .
11) بصائر الدرجات : 28 ، بحار الأنوار : 196/2 .
12) الغيبة شيخ طوسى رحمه الله : 176 .
13) كمال الدين : 647 .
14) سوره الذاريات ، آيه 56 .
15) بحار الأنوار : 311/52 .
16) حضرت الياس يكى از چهار پيامبرى است كه در قيد حيات مىباشد و در عصر غيبت و
ظهور از ياوران حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه است .
17) بحار الأنوار : 364/46 .
18) صحيفه مهدّيه : 571 .
19) سوره انبياء ، آيه 105 .
20) بحار الأنوار : 465/95 .
21) مصباح الشريعة : 9 .
22) بحار الأنوار : 59/70 .
23) صحيفه مهديّه : 93 .
24) سوره رعد ، آيه 28 .
25) مصباح الشريعة : 9 .