3 - پيشرفت اقتصادى
پيشرفت اقتصادى در عصر ظهور
قبل از آن كه به بيان پيشرفت اقتصادى در عصر ظهور بپردازيم ، نكتهاى را
درباره فقر و تنگدستى و رفتار ناهنجار ابرثروتمندان - كه دليل ناكامى پروژههاى
اقتصادى است - بيان مىكنيم :
كمبود مالى و فقر اقتصادى ، اساس و ريشه بسيار مهمّى براى وقوع بسيارى از
جنايتهايى است كه در عصر غيبت در سراسر جهان واقع شده و مىشود . اين واقعيّتى است
كه پس از ريشهيابى بسيارى از قتلها، خونريزىها، دزدىها و... روشن شده است .
كسانى كه به عقيده خود با قتل ، خونريزى ، دزدى و جنايتهاى ديگر مبارزه مىكنند
و مىخواهند آنها را در جامعه ريشهكن كنند ، بايد اساس و منشأ آنها را - كه فقر
يكى از عوامل مهمّ آن است - از جامعه بزدايند تا قسمت مهمّى از جنايتهايى را كه در
جامعه واقع مىشود نابود سازند ؛ زيرا همان گونه كه گفتيم فقر و نياز عامل بسيارى
از جنايتها است .
عالم مهمّ ديگرى كه داراى نقش اساسى در وقوع جنايتها مىباشد ، تكاثر و
افزونطلبى است ، تأثير اين عامل ، از عامل اوّل بسيار مهمّتر و بيشتر است ، زيرا
اگر يك فرد فقير و مستمند دست به سرقت يك خانه يا كشتن يك فرد مىزند ، قدرتمندان
براى تكاثر اموال و به خاطر افزونطلبى ، مال و ثروت يك جامعه را غارت مىكنند و
ملّتى را به خاك و خون مىكشانند .(1)
بديهى است همان گونه كه امكان خدمت براى فرد ثروتمند يا قدرتمند ، بيشتر از يك
فرد فقير و ضعيف مىباشد ، امكان خيانت او نيز بيشتر از يك فرد فقير و محتاج
مىباشد .
بنابراين فقرِ مستمندان و بيشتر از آن ، تكاثر و افزونطلبى ثروتمندان و
قدرتمندان ، دو عامل بسيار مهمّ براى وقوع جنايتها و خيانتها در دوران تيره غيبت
مىباشند و با فرا رسيدن عصر شكوهمند ظهور ، نه تنها اين دو عامل بلكه همه عوامل
جنايت ، نابود مىشوند و عوامل نجات و سعادت ، جايگزين عوامل فساد و تباهى مىگردند
.
وظيفه مهمّ ثروتمندان و قدرتمندان كمك به افراد فقير و ضعيف مىباشد تا هم فقر
اقتصادى آنان جبران شود و هم مانع طغيان خودشان گردد تا در نتيجه ، دو عامل مهمّ
تباهى برطرف گردد ؛ امّا متأسّفانه اين وظيفه بزرگ همچون بسيارى از وظايف ديگر به
دست فراموشى سپرده شده است ؛ ولى سرانجام روزگارى فرا خواهد رسيد كه اگر انسان
بخواهد از كسى دستگيرى كند ، هر چه جستجو كند فقيرى را نجويد !
نكتهاى كه بايد به آن توجّه شود اين است كه گفتيم : افزونطلبى و تكاثر
ثروتمندان و قدرتمندانِ بزرگ عاملى بسيار مهمّتر از فقر در وقوع جنايات جهان است ؛
افزونطلبى و ثروت ، ثروتمندان را به سوى ثروت بيشتر فرا مىخواند و قدرت و زورگويى
، قدرتمندان و زورگويان را به زورگويى بيشتر وا مىدارد .
در واقع ثروتِ ابرثروتمندان ، هم به عنوان دوّمين عاملى كه نام برديم داراى نقش
است و هم در عامل اوّل شركت دارد ؛ زيرا عامل مهمّ وجود فقر در ميان جامعه ،
ثروتمندانى هستند كه با نقشههاى شوم خود براى هر چه بيشتر شدن سرمايه خويش به
وسيله احتكار و يا افزايش قيمتها ، باعث ايجاد فقر و يا افزايش فقر تنگدستان
مىشوند . اين حقيقتى است كه در كلمات خاندان وحى عليهم السلام به آن تكيه شده است
.
توجّه كنيد به زمينخوارانى كه خود در كاخها و ويلاها زندگى مىكنند و با نگه
داشتن هكتارها زمين باعث افزايش نرخ زمين شده و در نتيجه مستمندان از خريد يك قطعه
زمين كوچك ناتوان مىمانند .
بنابراين بسيارى از ثروتمندان با انباشتن اموال ، هم باعث ايجاد فقر و يا افزايشِ
آن مىشوند - كه مقدّمه و زمينه فساد براى بعضى از افرادِ نيازمند مىشود - و هم
تكاثر و افزونطلبى آنان باعث طغيان و رها شدنشان از مقيّدات شرعى و عقلى مىگردد .
اكنون به اين جريان توجّه كنيد :
»خان مرو« يكى از اعيان و ثروتمندان تهران بود كه مسجد و مدرسهاى در آن شهر
ساخته و تاكنون به نام وى معروف است . گويند يكى از دوستان قديم وى چندين ماه هر
روز به درخت چنارى كه در مقابل خانه وى بود تكيه داده به انتظار بيرون آمدنِ خان
مىايستاد كه شايد در وقت خروج از منزل نگاهش به او افتد و تلطّفى در حقّ او بكند .
ولى خان ملتفت او نمىشد تا وقتى كه خان از منصبى كه داشت معزول و خانهنشين شد .
آن دوست به ديدن وى رفت .
خان گله كرد كه چرا در اين مدّت ياد ما نكردى و نزد ما نيامدى . آن شخص جريان
آمدن خود را نقل كرد . خان گفت : من در آن وقت چنار جلو منزل خود را با آن بزرگى و
بلندى نمىديدم تا چه رسد به تو كه زير آن ايستاده بودى ! (2)
آرى ؛ جهان قبل از ظهور امام عصر ارواحنا فداه شاهد ثروتمندان زيادى است كه پاى
از دايره انسانيّت بيرون نهاده و نتوانستهاند با تقيّدات شرعى و عقلى ، طغيان خود
را كنترل نموده و مهار نمايند .
با توجّه به اين نكته اين سؤال پيش مىآيد كه در عصر درخشان ظهور - كه در سراسر
جهان همه افراد ، بىنياز و داراى ثروت مىباشند - چگونه ثروتهاى بىكران باعث
طغيانِ آنان نمىگردد ؟ و به عبارت ديگر اگر ممكن است ثروتهاى كلان داراى اين همه
آثار شوم باشد ، چرا در عصر فرخنده ظهور مردم جهان از ثروتِ سرشار برخوردار مىشوند
؟
در پاسخ به اين سؤال بايد گفت : ثروتى كه از راه حلال باشد هيچ گاه شوم نيست ،
بلكه ممكن است وسيله خيرات باشد ولى اين ثروتمندان هستند كه از ثروت خود سوء
استفاده مىنمايند . اگر ثروت خود بذاته داراى آثار شوم مىبود ، بايد همه
ثروتمندان اين گونه مىبودند و حال آن كه اين گونه نيست و بعضى از افراد ثروتمند -
اگرچه در اين زمان اندكند - خدمتهاى شايانِ تقدير به جامعه نمودهاند و باعث
دستگيرى و نجات بسيارى از افراد گشتهاند و مورد مدح خاندان وحى عليهم السلام قرار
گرفتهاند . و اين دليل بر نقص فكرى و كوتاهى انديشه ثروتمندانى است كه در تلاش
افزايش ثروت و اندوختن و به جاى گذاردنِ آن براى وارثان خود هستند و گرنه اصل ثروت
همچون حربهاى است كه هم انسان مىتواند با آن دشمن را از سر راه خود دور كند و هم
مىتواند با آن خون افراد بىگناه را به زمين بريزد .
علاوه بر اين ، در عصر درخشان ظهور بر اثر تكامل معنوى انسانها و رشد فكرى و
عقلى آنان و بر اثر سعادتى كه آنان را فرا مىگيرد ، از طغيان و هلاكت در امان
مىباشند .
در آن عصر فرخنده و در آن روزگار شكوهمند ، توسعه ، افزايش و فزونى هست ، امّا
افزونطلبى و انباشتن وجود ندارد . ثروت ، نعمت و امكانات وجود دارد ؛ امّا هلاكت ،
طغيان و تجاوز از مرز دين وجود ندارد .
در آن زمان ثروتهاى سرشارى كه در دنيا وجود دارد ، چه ثروتهاى فراوان و انبوهى
كه در زير زمين وجود دارد و چه آنها كه بر روى زمين مىباشد ، گردآورى شده و به
نزد آن حضرت جمع مىگردد .
آيا مىدانيد در اعماق زمين چه گنجينههاى بسيار مهمّى از سنگهاى قيمتى ، طلا ،
نقره و ساير اشياء قيمتى وجود دارد ؟ آيا مىدانيد زمين كوههايى از طلا را در خود
پنهان ساخته است ؟ آيا مىدانيد پادشاهان و ثروتمندان قديم ثروتهاى بىكران خود را
در زير زمين پنهان مىنمودند ؟! آيا مىدانيد زلزلههاى سهمگين ، سرمايههاى عظيمى
را با صاحبان خود در دل خاك فرو برده است ؟ و آيا...
در عصر ظهور ، كه عصر آگاهى و آشكار شدن امور پنهانى است ، همه ثروتهايى كه در
زمين پنهان است ، آشكار مىگردد و مردمان عصر ظهور از آن برخوردار مىشوند .
قدرت كنترل
جالب توجّه است كه آنچه گفتيم - يعنى هم توسعه و فزونى ثروت براى همگان در عصر
ناشناخته ظهور و هم سعادتمند بودن و عدم طغيان و تجاوزِ مردم آن روزگار - در گفتار
خاندان وحى عليهم السلام به آن تصريح شده است .
روايتى كه مىآوريم شاهد گفتار ما مىباشد : حضرت باقر العلوم عليه السلام
فرمودند :
يقاتلون واللَّه حتّى يوحّد اللَّه ولايشرك به شيء وحتّى يخرج العجوز الضعيفة من
المشرق تريد المغرب ولاينهاها أحد ، ويخرج اللَّه من الأرض بذرها ، وينزل من
السّماء قطرها ، ويخرج الناس خراجهم على رقابهم إلى المهديّ ، ويوسّع اللَّه على
شيعتنا ، ولولا ما يدركهم من السعادة لبغوا .(3)
مىجنگند به خدا سوگند ، تا )همه( خداوند را يكتا بدانند و چيزى را شريك او ندانند
و تا اين كه پيرزن ضعيفى از مشرق به قصد مغرب خارج شود و هيچ كس او را از اين كار
باز ندارد .
و خداوند از زمين بذرش را خارج نموده و از آسمان باران را و مردم خراجهاى خود را
از اموال خود خارج ساخته و به سوى مهدى مىبرند و خداوند بر شيعيان ما توسعه مىدهد
و اگر نبود كه سعادت آنان را فرا مىگرفت ، حتماً طغيان مىنمودند .
ثروت و فقر همان گونه كه ممكن است منشأ سعادت انسان واقع شود ، ممكن است عامل
جنايت و خيانت نيز قرار گيرد ، يعنى هم فقر و هم دارايى ، داراى نقش اساسى در
افزايش جنايات مىباشند ؛ همان گونه كه ممكن است وسيله سعادت انسان باشند .
طمع براى به دست آوردن و حرص براى تكاثر و افزودن ، چنين روندى را به بار مىآورد
. ريشه اين جريان به خاطر نبودن قدرت كنترل در دوران تيره غيبت است .
آشنا نبودن جامعه از مقام ولايت و توجّه نداشتن انسان به مرتبه عظيم خاندان وحى
عليهم السلام ، سعادت را از دست او مىربايد و او را از مقام ولايت كه ضامن كنترل
توانها و قدرتهاست دور مىسازد .
امّا در روزگار ناشناخته ظهور كه جامعه بشريّت در پناه دژ محكم ولايت قرار دارد و
ابر رحمت الهى بر همه مردم جهان سايه مىافكند ، آنان را با قدرت ولايت الهيّه حضرت
مهدى ارواحنا فداه حفظ و حراست نموده و كنترل مىنمايد .
به دليل اين سعادت بزرگ - كه طعم آن را هنوز نچشيدهايم - در عصر درخشان و فرخنده
ظهور ، هر مقدار ثروت و مال مردم افزايش يافته و زياد شود ، باعث طغيان و تجاوز
آنان نمىگردد .
آرى ؛ بر اثر سايهافكندن نيروى ولايت بر تمامى مردم جهان ، همه نيروها ، توانها
و امكانات را تحت پوشش و حفظ خود قرار داده و آنها را كنترل نموده و مهار مىنمايد
تا از تندروى و طغيان باز مانند .
اين همان سعادت و نيكبختى است كه امام باقر عليه السلام در پايان روايت به آن
تصريح فرمودند : »ولولا ما يدركهم من السعادة ، لبغوا« .
آرى ؛ قدرت كنترل و مهار از ويژگىهاى عصر ظهور براى همگان است ، و هر چه مال و
ثروت ، قدرت و توانايى ، نشاط و زيبايى و... افزايش يابد ، نور سعادت و نيكبختى در
آن عصر درخشان كه بر اثر ظهور ولايت درخشش يافته است ، همگان را مهار كرده به
گونهاى كه همراه با ميزان عقل ، به زندگى سرشار از نعمت كه چشم روزگار تا آن زمان
هرگز مانند آن را نديده و نخواهد ديد ، ادامه مىدهند .
به اين روايت بسيار جالب از امام صادق عليه السلام(4) توجّه كنيد :
تواصلوا وتبارّوا وتراحموا ، فوالّذي فلق الحبّة وبرأ النسمة ليأتينّ عليكم وقت
لايجد أحدكم لديناره ودرهمه موضعاً ، يعني لايجد عند ظهور القائم عليه السلام
موضعاً يصرفه فيه ، لإستغناء النّاس جميعاً بفضل اللَّه وفضل وليّه .
فقلت : وأنّى يكون ذلك؟
فقال : عند فقدكم إمامكم فلاتزالون كذلك حتّى يطلع عليكم كما تطلع الشّمس ، آيس ما
تكونون ، فإيّاكم والشكّ والإرتياب ، وانفوا عن أنفسكم الشكوك ، وقد حذّرتكم
فاحذروا ، أسأل اللَّه توفيقكم وإرشادكم .(5)
باهم در ارتباط باشيد و به يكديگر نيكويى كنيد و باهم مهربانى نماييد ، سوگند به
كسى كه دانه را شكافته و روح مىدمد ، حتماً زمانى بر شما فرا مىرسد كه احدى از
شما جايى براى مصرف دينار و درهم خود نداشته باشد ، يعنى در زمان ظهور حضرت قائم
عليه السلام جايى نمىيابد كه پول خود را در آن مورد خرج كند ، زيرا به فضل خداوند
و ولىّ او تمامى مردم بىنياز خواهند بود .
گفتم : اين چه زمانى خواهد بود ؟!
حضرت فرمودند : آن زمان كه شما امامتان را نيابيد ، پس همين گونه خواهيد بود تا
زمانى بر شما طالع شود همان گونه كه خورشيد طلوع مىكند ، اين در زمانى خواهد بود
كه از هر زمان به ظهور آن حضرت بيشتر نااميد باشيد .
پس بپرهيزيد از اين كه شك كنيد يا خود را به شك بيندازيد ، شكّها را از خودتان
دور كنيد ، به راستى من شما را برحذر نمودم پس برحذر باشيد . از خداوند توفيق شما و
ارشاد شما را خواهانم .
در اين روايت نكتههاى بسيار جالبى درباره پاكسازىِ دل از يأس و شكّ وجود دارد ،
كه تشريح آنها نياز به بحث گسترده دارد .
آن قسمت از روايت كه اكنون مورد استدلال ما است ، گفتار امام صادق عليه السلام
پيرامون عصر درخشان ظهور است كه آن حضرت درباره آن روزگار فرخنده مىفرمايد : در آن
زمان به خاطر بىنياز بودن تمامى مردمان ، فرد نيازمندى يافت نمىشود تا ثروتمندان
از مال خود به او كمك كنند .
بيش از 800 ميليون گرسنه در جهان
اكنون عصر شكوهمند ظهور را - كه همه مردم در آن زمان از نعمتهاى فراوان
برخوردارند به گونهاى كه در سراسر گيتى گرسنهاى پيدا نمىشود - با دوران تيره ما
بسنجيد كه صدها ميليون گرسنه در سراسر جهان پراكندهاند و كسى براى نجاتِ آنان گامى
مؤثّر برنمىدارد .
به اين گزارش توجّه كنيد :
»رئيس بانك جهانى : يك ميليارد نفر در جهان ، قشر غنى دنيا را تشكيل مىدهند كه
80% درآمد جهان را به خود اختصاص مىدهند . اين در حالى است كه بقيّه جمعيّت جهان
كه 5 ميليارد نفر هستند بايد فقط با 20% درآمد در جهان ، گذران عمر كنند .
سازمان خواربار و كشاورزى ملل متحد )فائو( : شمار گرسنگان جهان با 18 ميليون
افزايش به 842 ميليون گرسنه رسيده است .
پاريس؛ روزانه »ونت مينوت« چهارشنبه 16 اكتبر 2002 )يعنى 81/7/24) : در هر 4
ثانيه يك نفر در جهان بر اثر گرسنگى، جان خود را از دست مىدهند.
840 ميليون نفر در جهان، از سوء تغذيه رنج مىبرند و 799 ميليون نفر آنان در
كشورهاى در حال توسعه زندگى مىكنند .
در 30 كشور جهان ، حالت فوق العاده اعلام شده است و تنها در آفريقا 67 ميليون نفر
، به كمك اضطرارى نيازمند هستند . 194 ميليون نفر از جمعيت كشورهاى آفريقايى ، از
تغذيه مناسبى برخوردار نيستند . در قارّه آسيا 496) %20 ميليون نفر( از گرسنگى رنج
مىبرند .
فائو )سازمان خواربار كشاورزى سازمان ملل متحد( : روزانه 24 هزار نفر در جهان در
اثر گرسنگى مىميرند. سالانه 6 ميليون كودك كمتر از 5 سال بر اثر گرسنگى مىميرند
.«(6)
بديهى است اين همه گرسنگى ، تنگدستى ، بيكارى(7) و... دليل بر نقص مديريّت
كشورهاى جهان است . اگر سياستمداران مىتوانستند عوامل كمبودها را شناسايى كرده و
در زدودن آنها اقدام نمايند ، اين همه انسان گرسنه در جهان وجود نداشت .
يكى از علّتهاى گرسنگى ، افزايش قيمتها است . براى مبارزه با گرسنگى بايد از
بالا رفتن نرخها جلوگيرى كنند ؛ ولى متأسّفانه در اين باره ، برنامهاى كارساز
عملى نمىشود .
اكنون توجّه شما را به اين آمار كه درباره افزايش قيمت در ايران ، منتشر شده جلب
مىكنيم :
سال 57 62
67 82
جمعيّت كشور (نفر) 000 35000 40000000
46000000 68000000
افزايش نرخها :
اقلام يونجه جو سبوس كنجاله
شيرخام گوساله نر زنده گاو ماده زنده
سال
57 8 7 3 9 28
210 150
82 1200 1200 620 180 2000
14000 10000
مقدار افزايش 150برابر 172برابر 206برابر 206برابر 72برابر
67برابر 67برابر
83 1600 1550 درصد افزايش 83 به 82 - يونجه و جو %33 (8)
اين نمونهاى كوچك از چند قلم جنس در يك گوشه از جهان است ، همان گونه كه مشاهده
كرديد در مدّت 25 سال ، جمعيّت ايران نزديك به دو برابر افزايش يافته است و افزايش
برخى از نرخها به 200 برابر رسيده است با توجّه به اين نكته كه رشد جمعيّت ، دليلى
براى افزايش نرخها نيست مخصوصاً با اين همه تفاوت !(9)
افزايش نرخها فقط در ايران نيست ؛ بلكه در كشورهاى ديگر نيز گرانى ، افراد ضعيف
را از پاى درمىآورد و بالا رفتن نرخها حتّى در كشورهايى مانند آمريكا ، ژاپن و...
كه خود را پيشرفته مىدانند وجود دارد .(10)
افزايش ناگهانى نرخها دليل بر اين است كه سياست اقتصادى آنان قدرت بر كنترل و
مهار كردن قيمتها و به وجود آوردن تعادل را ندارد .
ابرثروتمندان نه تنها از افزايش نرخها غمى به دل راه نمىدهند ؛ بلكه آنها خود
طرّاح اصلى اين گونه اقتصادِ بيمار مىباشند تا با افزايش قيمتها ، سرمايههاى
كلان خود را چند برابر نمايند ؛ زيرا »دزد ، بازار آشفته مىخواهد« .
در اين ميان تودههاى ضعيف پايمال زرمندانِ زورمند مىشوند و كاش با اين همه
تزوير آنها را نمىپذيرفتند ! پس زر و زور و تزوير از آنِ دزدان بازار آشفته
اقتصاد جهان است و گرسنگى از آنِ بيش از 800 ميليون گرسنه در جهان ! و فقر و
تنگدستى از آنِ نيمى از مردمان دنيا !
به اين گزارش توجّه كنيد :
»صندوق بين الملل پول : بيش از 3 ميليارد نفر در جهان با كمتر از يك دلار در روز
، زندگى مىكنند . خبر ديگرى حاكى است كه يك ميليارد نيز ، كمتر از يك دلار در روز
، درآمد دارند . نيمى از مردم جهان زير خطّ فقر زندگى مىكنند . سه ميليارد انسان
هم كمتر از 3 دلار در روز درآمد دارند .
سازمان ملل : در دهه گذشته ، 54 كشور جهان ، فقيرتر شدهاند . از ميان 4/6
ميليارد انسان ساكن در كشورهاى در حال توسعه ، حدود 800 ميليون نفر از غذاى كافى كه
لازمه يك زندگى سالم ، فعّال و طبيعى است برخوردار نيستند .«(11)
اينها نمونهاى از وضع غمبار مردمان جهان است كه براى اندك آشنايى با شرايط عصر
تاريك غيبت نقل كرديم و همان بهتر كه دم از ادامه سخن فرو بنديم ؛ زيرا كه »طوطى ز
زبان خويش در بند افتاد« و با بيان غمها ، غمى بر غمها نيفزاييم .
پس ياد غمها را رها ساخته و به توصيف آيندهاى كه در آن نشانى از زور و تزوير
وجود ندارد همان گونه كه نياز و نيازمندى در آن زمان نيست ، مىپردازيم .
روزگارى كه سرشار بودن نعمتها و فراوان بودن ثروتها و امكانات ، همه نيازمندان
جهان را بىنياز مىسازد . در آن زمان از گرسنگى بيش از 800 ميليون گرسنه نشانى
نيست و پروژههاى ناتوان اقتصادى ، جامعه را به سوى ناتوانى نمىكشاند .
در آن زمان از فقر و تنگدستى خبرى نيست و غم به خانهاى راه نمىيابد . در آن
زمان حكومت الهى حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه ، جهان را همچون بهشت برين
مىسازد و بساط نشاط و شادمانى را در سراسر عالم مىگستراند و فراوانى نعمتها
جايگزين كمبودها و گرانىها مىشود .
جهان سرشار از نعمت و ثروت
اكنون كه سخن از سرشار بودن نعمت و ثروت در آن زمانِ بىمثال به ميان آمد ،
روايتى را از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در اين باره نقل مىكنيم :
تنعّم اُمّتي في زمن المهديّ نعمة لم ينعموا مثلها قطّ ، ترسل السّماء عليهم
مدراراً ، ولاتدع الأرض شيئاً من النّبات إلاّ أخرجته ، والمال كدوس ، يقوم الرجل
يقول : يا مهدي أعطني ، فيقول : خذ .(12)
امّت من در زمان مهدى به آنچنان نعمتى مىرسند كه هرگز مانند آن داراى نعمت
نبودهاند . آسمان بر آنان مىبارد و زمين هر چه از گياهان دارد خارج مىسازد و
ثروت فراوان است . شخصى مىايستد و به مهدى مىگويد : به من عطا كن و او مىگويد :
بگير .
واضح است كه در روزگار رهايى همه مكاتب جهان از گمراهى رهايى يافته و با جهانى
شدن دين اسلام همه مردمان آن زمان از امّت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم به
شمار مىآيند . به اين جهت آن حضرت از مردمان آن زمان به »اُمّتى« يعنى »امّت من«
تعبير فرمودهاند .
امّت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم كه همه مردمان جهان در آن روزگار فرخنده
مىباشند داراى دو ويژگى همگانى و عمومى هستند كه تا آن زمان بىسابقه است .
اين دو ويژگى كه همه از آن برخوردار هستند ، سبب گشودهشدن دربهاى آسمانى شده و
بركات الهى را از زمين و آسمان براى آنان و همه موجودات در سراسر گيتى به ارمغان
مىآورد . اين دو ويژگى عبارتند از : 1 - ايمان 2 - تقوا .
در آن روزگار ، اين دو خصلت عظيم معنوى اختصاص به گروه خاصّى ندارد و همگان از آن
بهرهمند خواهند بود ، به خاطر همگانى شدن اين دو خصلت ، غضب الهى از جهان برداشته
شده و آنچنان سبب گشودهشدن نعمتهاى الهى مىشود كه واقعاً شگفتانگيز و بهتآور
است .
براى اثبات اين مطلب به قرآن و سنّت روى مىآوريم :
امام صادق عليه السلام مىفرمايند :
ولينزلنّ البركة من السّماء إلى الأرض حتّى أنّ الشجرة لتقصف بما يريد اللَّه فيها
من الثمرة ، ولتأ كلنّ ثمرة الشتاء في الصيف وثمرة الصيف في الشتاء ، وذلك قوله
تعالى : »وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقُوا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ
بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا
يَكْسِبُونَ «(14) . (13)
حتماً بركت از آسمان به زمين نازل مىشود تا آنجا كه از درخت ، هر ميوهاى كه خدا
اراده كند مىرويد و حتماً ميوه تابستان را در زمستان و ميوه زمستان را در تابستان
مىخوريد و اين معناى گفتار خداوند است : »و اگر اهل قريهها ايمان مىآوردند و
باتقوا بودند حتماً بر آنان بركات را از آسمان و زمين مىگشوديم و لكن تكذيب نمودند
، پس ما به آنچه انجام دادند ، آنان را مؤاخذه كرديم« .
در اين آيه و روايت ، نكتههاى جالبى وجود دارد كه برخى از آنها را بيان مىكنيم
:
1 - فاء تفريعيّه در جمله »فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ« دلالت مىكند
كه تكذيب حقايق الهى و باور نكردن دستورات رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و ردّ
كردن آن ، سبب مؤاخذه مردم شده و عمل آنان ، بركات آسمان و زمين را به روى مردم
مىبندد و نكبت و بدبختى به سوى آنان رو مىآورد .
به اين جهت بايد درك كنيم كه سرچشمه همه جنايتها و كشتارها ، كمبودها و
نابسامانىها ، در اثر روى گرداندن مردم از سفارشات رسول خدا صلى الله عليه وآله
وسلم و ايمان نياوردن به آنها و در نتيجه نداشتن تقوا مىباشد .
اگر مردم از اوّل پيامبران الهى را تكذيب نمىنمودند و ايمان مىآوردند و بر اساس
ايمان ، تقوا را پيشه خود مىساختند ، هيچ گاه در گرداب بلا و گرفتارى ، گرفتار و
مبتلا نمىشدند .
بركت در عصر ظهور
2 - در عصر ظهور بر اثر ايمان و تقوا ، بركات الهى از زمين و آسمان بر آنان
وارد مىشود ؛ به گونهاى كه از هر درخت هر نوع ميوهاى كه خدا اراده كند چيده
مىشود و همچنين ميوهها - بر اثر يكسان شدن هوا در همه فصلها - مخصوص يك فصل نيست
، ميوه تابستان در زمستان هم بر درختان وجود دارد و ميوه زمستان در تابستان نيز بر
درختان هست .
مسأله بركت ، حقيقت بزرگى است كه جهان در عصر ظهور بر اثر وجود آن ، چهرهاى
ديگر به خود خواهد گرفت و بر اثر وجود بركت و نازل شدن آن بر مردمان عصر ظهور ،
گرفتارىهاى دوران تاريك غيبت برطرف مىشود(15) و گشايش و فراوانى سراسر گيتى را
فرا خواهد گرفت .
به اين گونه - همان طور كه گفتيم - جهان چهرهاى ديگر به خود مىگيرد و در آن
عصرِ گشايش و شكوفايى ، شكوفههاى قدرت و توانگرى سراسر زمين را پر مىكند و نشانى
از فقر و تنگدستى باقى نخواهد ماند .
در آن عصرِ همايون ، ضعف ، ناتوانى و شكستگى ، شكست خواهند خورد و قدرت ، توانايى
و خجستگى جايگزين آنها خواهند شد .
در آن عصر فرخنده ، خنده بر لبان همه نقش خواهد بست و قلبها سرشار از شادى و
شادمانى خواهد بود .
بركت توسّط ملائكه ايجادگر به وجود مىآيد . از نظر ديد مادّى مثلاً گندم فقط به
وسيله بذر و آب و خاك به وجود مىآيد ولى از ديدگاه كسى كه با امور غير محسوس
آشنايى دارد ، ايجاد اشياء منحصر به وسايل عادّى و طبيعى نيست ، بلكه از راههاى
غير طبيعى نيز محصول طبيعى ايجاد مىشود .
درست است كه خداوند كارها را بر اساس وسايل و اسباب قرار داده است ؛ ولى اين امر
نبايد ما را به گونهاى مشغول به وسايل و اسباب نمايد كه مسبّب الأسباب را فراموش
كنيم و گمان كنيم اسبابى كه خداوند براى امور ايجاد نموده منحصر به امور مادّى و
آنچه ما از آن آگاهى داريم ، مىباشد .
3 - در عصر رهايى ، مردم از گمراهى دست برداشته و هدايت مىيابند و اين دليل بر
جهانىشدن اسلامِ راستين و گرايش و ايمان مردم به حكومت جهانى حضرت بقيّة اللَّه
الأعظم عجّل اللَّه تعالى فرجه مىباشد .
در آن عصر فرخنده برخلاف اين عصر تلخ و ناكامى ، همه مردم جهان به دستورات رسول
خدا صلى الله عليه وآله وسلم و آيين اسلام ايمان مىآورند و بر اساس اعتقاد به خدا
تقوا را پيشه مىكنند .
بديهى است دستورات رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم جز پيروى از مكتب اهل بيت
عليهم السلام و قرآن كريم چيز ديگرى نيست و اجر رسالت آن بزرگوار جز مودّتِ ذوى
القربى نمىباشد .
خداوند در قرآن كريم مىفرمايد :
»قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى« .(16)
بگو بر رسالت خود پاداشى از شما نمىخواهم مگر مودّت ذوى القربى را .
در عصر رهايى بر اثر تكامل عقلى مردمان جهان ، گفتار رسول خدا صلى الله عليه وآله
وسلم را مىپذيرند و مودّتِ خاندان وحى عليهم السلام را دارا مىشوند . مقصود از
مودّت اهل بيت عليهم السلام ، محبّتى است كه باعث تقرّب انسان به آنان شود .
المودّة ؛ قرابة مستفادة .(17)
از مودّت ؛ قرب و نزديك بودن حاصل مىشود .
بنابراين روايت ، ايمان و تقواى عمومى جامعه كه با گرايش به خاندان وحى عليهم
السلام و دارا شدن مودّت آنان جلوهگر مىشود ، راز گشودهشدن درهاى آسمانى و نزول
بركات الهى است . پس اگر از اوّل بعثت مردمان گفتار پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم
را مىپذيرفتند و دست از مقام ولايت خاندان وحى عليهم السلام برنمىداشتند ،
تيرگىها و تاريكىهايى كه جهان را به ظلمت و تباهى كشيده است پيش نمىآمد و خداوند
كريم از عطاى نعمتها و بركات آسمانى دريغ نمىورزيد .
ولى متأسّفانه ، دست ستمگران از آستين جهالت بيرون آمد و سقيفه درخت افسانه خلافت
را غرس كرده و بارور ساخت ، و در نتيجه آتش اختلاف و ظلم و ستم شعلهور شد و همچنان
ادامه خواهد داشت تا دست الهى امام عصر ارواحنا فداه از آستين عدالت بيرون آيد و
عنصرهاى ظلمت را با درختِ افسانه خلافت به آتش كشد و زمين را از كران تا كران سرشار
از عدالت و رحمت نمايد .
بشارت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم درباره آينده درخشان جهان
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم كه از همان زمان آگاه از جريانات آينده
بودند و مردم را به شعلهور شدن آتش فتنه و فساد آگاه ساخته و تداوم آن را تا ظهور
حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه خبر دادهاند ؛ همان گونه كه وضع
سامانيافته اقتصاد جهان و فراوانى نعمتها را در آن زمان پرشكوه بيان كردهاند .
در اين جا نمونهاى از بشارتهاى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را در رابطه
با ظهور منتقم آل محمّد عليهم السلام و توسعه اقتصادى در آن زمان را ، نقل
مىنماييم :
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند :
اُبشّركم بالمهديّ يبعث في اُمّتي على اختلاف من الناس وزلازل ، فيملأُ الأرض
قسطاً وعدلاً كما ملئت ظلماً وجوراً ، يرضى به ساكن السّماء ، يقسّم المال صحاحاً
.
قلنا : وما الصحاح ؟
قال : بالسويّة بين النّاس ، فيملأ اللَّه قلوب اُمّة محمّد غنى ، ويسعهم عدله
حتّى يأمر منادياً فينادي : مَن له في مالٍ حاجة ؟
قال : فلايقوم من الناس إلاّ رجل ، فيقول : أنا ، فيقول له : ائت السادن - يعني
الخازن - فقل له : إنّ المهدي يأمرك أن يعطيني مالاً .
فيقول له : اُحث - يعني خُذْ - حتّى إذا جعله في حجره وأبرزه ]ندم[ فيقول : كنت
أجشع اُمّة محمّد نفساً أو عجز عنّي ما وسعهم ؟
قال : فيردّه فلايقبل منه ، فيُقال له : إنّا لانأخذ شيئاً أعطيناه .(18)
بشارت مىدهم شما را به مهدى كه در ميان امّت من برانگيخته مىشود به هنگامى كه
مردم در اختلاف با يكديگر هستند و زلزلهها به وقوع مىپيوندند . پس زمين را سرشار
از قسط و عدل مىنمايد همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد . به اين كار ، ساكن
آسمان راضى مىشود . مال را به گونه صحاح تقسيم مىنمايد .
گفتيم : صحاح يعنى چه ؟
فرمود : ميان مردم مساوى تقسيم مىنمايد . پس خداوند قلبهاى امّت رسول خدا صلى
الله عليه وآله وسلم را سرشار از بىنيازى مىنمايد و عدالت او همه آن را فرا
مىگيرد ، تا آنجا كه به منادى دستور مىدهد و او ندا مىدهد : چه كسى به مال
احتياج دارد ؟
پس از ميان مردم برنمىخيزد مگر يك نفر و مىگويد : من احتياج دارم ، به او
مىگويد : نزد سادن )يعنى خزينهدار( برو و بگو : مهدى امر مىكند كه به من مالى
بدهى . پس خزينهدار مىگويد : بگير ؛ تا مال را در لباس خود قرار مىدهد پشيمان
مىشود و مىگويد : نفس من حريصترين امّت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بود و
آيا عاجز گرديد از من آنچه به مردم وسعت بخشيد!
امام صادق عليه السلام فرمودند : آن مرد مال را به خزينهدار رد مىكند ولى از او
قبول نمىكند و مىگويد : ما چيزى را كه داديم پس نمىگيريم .
در اين روايت اختلاف ، زلزلهها ، ظلم و جورِ فراگير در سراسر زمين ، نياز و فقر
از نشانههاى ظهور امام عصر ارواحنا فداه شمرده شدهاند كه پس از قيام آن حضرت به
تمامى آنها خاتمه داده خواهد شد و سراسر گيتى سرشار از عدالت شده و همه مردم
بىنياز خواهند شد .
در روايتى ديگر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم مىفرمايند :
يحثي المال حثياً لايعدّه عدّاً ، يملأ الأرض عدلاً كما ملئت جوراً وظلماً .(19)
مال را )به سوى مردم( مىريزد ريختنى ! آن را نمىشمارد . زمين را سرشار از عدالت
مىسازد همان گونه كه از جور و ظلم پر شده باشد .
جهان سرشار از شادى و سرور
و نيز آن بزرگوار درباره آن روزگار حياتبخش كه جهان سرشار از شادى و سرور است
، مىفرمايند :
يرضى عنه ساكن السّماء وساكن الأرض ، ولاتدع السّماء من قَطْرها شيئاً إلاّ صبّته
، ولا الأرض من نباتها شيئاً إلاّ أخرجته حتّى تتمنّى الأحياء الأموات .(20)
ساكن آسمان و ساكن زمين از او راضى مىباشند و آسمان چيزى از باران وانمىگذارد
مگر آن كه مىريزد آن را و زمين چيزى از گياه خود را وانمىگذارد مگر آن كه آن را
خارج مىسازد تا آنجا كه زندگان آرزو مىكنند مردگان زنده بودند .
بنابراين ، خرسندى و خوشحالى ويژه مردمان كره زمين نيست بلكه ساكنين آسمان نيز از
آن حضرت راضى و خوشنود مىباشند و اين خود دليل بر آن است كه حكومت آن بزرگوار به
تمام معناى كلمه حكومت جهانى است به گونهاى كه آن حكومت عدل الهى ، رضايت همه
افراد را در آسمان و زمين جلب مىنمايد .
جالب توجّه است كه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم در روايتى ديگر خوشنودى و
خوشحالىِ فراگير عصر ظهور را مخصوص انسانها نمىدانند بلكه مىفرمايند : شادى و
فرح حتّى حيوانات را در آن زمانِ شادكامى شامل مىشود .
آن بزرگوار مىفرمايند :
هو رجل من ولد الحسين عليه السلام كأنّه من رجال شنسوة ، عليه عباءتان قطوانيّتان
إسمه إسمي ، فعند ذلك تفرح الطيور في أوكارها ، والحيتان في بحارها ، وتمدّ الأنهار
، وتفيض العيون ، وتنبت الأرض ضعف أكلها ، ثمّ يسير مقدّمته جبرئيل ، وساقته
إسرافيل فيملأ الأرض عدلاً وقسطاً كما ملئت جوراً وظلماً .(21)
او مردى از فرزندان حسين عليه السلام است گويا از مردان شنسوة مىباشد . بر او دو
عبايى كه از پنبه بافتهشده مىباشد . اسم او اسم من است ، پس در اين هنگام پرندگان
در آشيانههاى خود و ماهيان در دريا شاد مىشوند ، نهرها كشيده مىشود و چشمهها
جارى مىگردد و زمين دوچندان گياه و ميوه مىروياند ، سپس جبرائيل در مقدّمه )لشكر(
آن حضرت و اسرافيل در ميانه آن سير مىكنند ، پس زمين را از عدل و قسط پر مىكنند
همان گونه كه از جور و ظلم پر شده باشد .
آرى ؛ ارتش پرتوانى كه جبرائيل و اسرافيل - كه از حاملين عرش الهى هستند - در آن
لشكر مىباشند ، ويژه نجات توده مردمِ زمين نيست ، بلكه بساط شادى را براى موجوداتِ
ديگر نيز مىگسترد . حقّ مردم را از غاصبانِ حقوق مىگيرد و قرض مقروضان را هر چه
باشد از كوه تا كاه مىپردازد .
مفضّل به امام صادق عليه السلام عرض نمود :
يا مولاي ؛ من مات من شيعتكم وعليه دين لإخوانه ولأضداده كيف يكون ؟
قال الصادق عليه السلام : اوّل ما يبتدئ المهدي عليه السلام أن ينادي في جميع
العالم : ألا من له عند أحد من شيعتنا دين فليذكره حتّى يردّ الثومة والخردلة فضلاً
عن القناطير المقنطرة من الذّهب والفضّة والأملاك فيوفّيه إيّاه .(22)
اى مولاى من ؛ كسى از شيعيان شما بميرد و به برادران دينى و به مخالفين خود قرض
داشته باشد ، چه مىشود ؟
امام صادق عليه السلام فرمودند : اوّل كارى كه مهدى عليه السلام شروع مىكند اين
است كه منادى در تمام عالم ندا مىكند :
آگاه باشيد هر كس يكى از شيعيان ما به او قرضى دارد آن را بگويد . تا آنجا كه سير
و خردل را به صاحبش رد مىكند تا چه رسد به مالهاى بسيار از طلا و نقره و زمينها
كه آنها را به مالكش مىدهد .
شرمسارى
تاكنون از عصر ظهور با عناوين گوناگونى ياد كرديم : عصر حيات و زندگى ، روزگار
رهايى ، عصر درخشان ظهور ، روزگار شكوهمند ظهور ، روزگار فرخنده ظهور ، عصر نور ،
عصر تكامل جهان ، عصر نجات و...
اكنون بايد ببينيم ما براى فرارسيدن آن روزگار پرشكوه چه كارى انجام دادهايم و
چه گامى در راه نزديك شدنِ حكومت عدل جهانى برداشتهايم ، در اين راه چه قدر ثروت
خود را خرج كرده و از مال خود گذشتهايم ؟
آيا همان گونه كه براى سامان بخشيدن به زندگى خود و فرزندانمان تلاش و تكاپو
مىكنيم و در فكر آينده آنها هستيم ، درباره آينده جهان و وظيفهاى كه در اين باره
بر عهده داريم تلاش مىكنيم ؟
آيا ممكن است كسى منتظر ظهور باشد و در اين راه هيچ گامى برندارد ؟! آيا اين همه
تلاشهاى گسترده براى انباشتن ثروتهاى روزافزون و جمعآورى اموالِ كلان و بىتفاوت
بودن به وظيفه انسانى و دينى خود براى نجات جهان ، با مسأله انتظار سازگار است ؟!
آيا صحيح است كسى كه - نه تنها معتقد به ظهور بلكه - منتظر ظهور است همه روزه از
صبح تا شام براى پيشرفت مادّى خود بكوشد و وظيفه شرعى خويش را رها سازد ؟
شرم و سرافكندگى برخى از ثروتمندان آن گاه به اوج خود مىرسد كه در عصر ظهور مورد
سرزنش امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه واقع شوند و آن حضرت مردم را به خاطر
دنياپرستى و حمله به سوى جمعآورى مال و ثروت دنيا توبيخ نمايند .
حضرت باقرالعلوم عليه السلام در يك روايت تكاندهنده مىفرمايند :
يجمع إليه أموال الدنيا من بطن الأرض وظهرها ، فيقول للنّاس : تعالوا إلى ما قطعتم
فيه الأرحام ، وسفكتم فيه الدّماء الحرام ، وركبتم فيه ما حرّم اللَّه عزّ وجلّ ،
فيعطي شيئاً لم يعطه أحد كان قبله ، ويملأ الأرض عدلاً وقسطاً ونوراً كما ملئت
ظلماً وجوراً وشرّاً .(23)
ثروتهاى دنيا به سوى او جمع مىگردد ؛ ثروتهاى زيرزمينى و ثروتهاى روى زمين ،
آن گاه به مردمان مىگويد : بياييد به سوى آنچه به خاطر آن قطع رحم نموديد و
خونهاى حرام را ريختيد و مرتكب آنچه كه خداوند عزّ وجلّ حرام كرده بود شديد .
پس به اندازهاى ثروت عطا مىكند كه احدى قبل از او به ديگرى عطا نكرده ، و زمين
را سرشار از عدالت و قسط و نور مىنمايد همان گونه كه پر از ظلم و جور و شرّ شده
باشد .
آرى ؛ آن زمان ، زمان شرمسارى و سرافكندگى است ؛ شرمسارى و سرافكندگى براى كسانى
كه امكانات مادّى براى آنان فراهم بود و در راه نجات انسانها و رفع گرفتارىهاى
مردمان گامى برنداشتند و شرمسارتر از آنان ، كسانى خواهند بود كه نه تنها از اموال
خود دريغ ورزيده ، بلكه مال امام زمان ارواحنا فداه را نيز نگه داشته و از صرف آن
در امورى كه مورد رضايت آن حضرت مىباشد خوددارى مىكنند . آيا اين گونه افراد
نبايد در رفتار و كردار خود تجديد نظر نمايند ؟!
پاورقى:
1) بايد دقّت شود كه تكاثر و افزونطلبى ، فقط تكاثر و افزونطلبى در اموال نيست
؛ بلكه شامل همه افزونطلبيهايى كه عامل مهمّ خيانت و جنايت است ، مىشود كه شامل
افزونطلبى در اموال ، رياست ، شهرت ، شهوت و... مىشود .
2) دوازده هزار مثَل فارسى : 432 .
3) بحار الأنوار : 345/52 .
4) قسمتى از اين روايت در كتاب »عقد الدرر : 226» آمده و آن را به امام حسين عليه
السلام نسبت داده است همان گونه كه روايات ديگرى را كه از امام صادق عليه السلام
روايت شده به امام حسين عليه السلام نسبت داده است مانند روايت معروف : »لو أدركته
لخدمته أيّام حياتي« . علّت اشتباه او اشتراك كنيه امام صادق عليه السلام با امام
حسين عليه السلام - كه »ابو عبداللَّه« است - مىباشد . مؤلّف »عقد الدرر« گمان
كرده است مقصود از ابوعبداللَّه ، امام حسين عليه السلام مىباشند .
5) الغيبة مرحوم نعمانى : 150 .
6) آمارها پرده برمىدارند: 190 .
7) سازمان ملل : شمار بيكاران جهان به يك ميليارد و 800 ميليون نفر رسيد كه در
مقايسه با سال قبل 20 ميليون نفر افزايش يافته است . طبق آمار منتشره از سوى بانك
جهانى ، در طىّ ده سال آينده، جمعيّت بيكار خاورميانه به 47 ميليون نفر مىرسد .
)آمارها پرده برمىدارند : 187)
8) ماهنامه كشاورز : ص 36 ، شهريور ماه 83 ، شماره 297 .
9) هزينه زندگى در ايران در 20 سال گذشته ، 100 برابر شده است در حالى كه دستمزدها
55 برابر افزايش يافتهاند .
بر اين اساس و بر اساس خطّ فقرى كه بانك مركزى اعلام كرد ) هر كس درآمدش كمتر از
185 هزار تومان باشد فقير محسوب مىشود ( 15% جمعيّت ايران از فقر مطلق و 45% از
فقر نسبى رنج مىبرند . همچنين مخارج واقعى خوراك خانوادههاى شهرى در دو دهه اخير
، بيش از 43% كاهش يافته است . )آمارها پرده برمىدارند : 82)
10) رجوع كنيد به روزنامه دنياى اقتصاد : 4 آبان 1383 صفحه 4 ، و روزنامه پول : 4
آبان 1383 صفحه 4 .
11) آمارها پرده برمىدارند : 190 .
12) التشريف بالمنن : 149 .
13) سوره اعراف ، آيه 96 .
14) بحار الأنوار : 63/53 .
15) يكى از نتيجههاى حاكم نبودن تقوا و پرهيزگارى در اجتماع ، اسراف و زيادهروى
است كه لازمه آن كمشدن بركات الهى و يا از ميان رفتن آن مىباشد . متأسّفانه اسراف
در سطح جهان وجود دارد و براى ريشهكن شدن آن اقدامى نمىشود . به اين گزارش توجّه
كنيد :
رئيس مركز تحقيقات صنايع غذايى : با دور ريختن 20 ميليون تن محصولات غذايى ، غذاى
15 ميليون نفر در كشور ، دور ريخته مىشود .
معاون وزارت بازرگانى : سالانه 2 ميليون تن گندم به ارزش 300 ميليون دلار )حدود
2400 ميليون تومان( در كشور ، هدر مىرود .
معاون برنامهريزى ادارى - مالى استاندارد گيلان : هر ساله ، معادل هزينه ساخت 80
كتابخانه روستايى در استان گيلان ، نان دور ريخته مىشود .
هر سال به ازاى هر ايرانى ، 50 كيلوگرم نان هدر مىرود ؛ در حالى كه اين ميزان
ضايعات برابر با نياز غذايى چند كشور جهان است .
آيا مىدانيد ميزان نانى كه در يك روز ، در كشور ما دور ريخته مىشود براى سير
كردن 15 ميليون نفر كافى است ؟ آيا مىدانيد اگر ضايعات نان حذف شود ، ما ديگر
نيازى به وارد كردن گندم به كشور نخواهيم داشت ؟ آيا مىدانيد كه ايران دوّمين مصرف
كننده و سوّمين ضايع كننده نان در دنيا است ؟ روزانه 85 تن ضايعات نان در تهران ،
توسّط شهردارى جمعآورى مىشود . )آمارها پرده برمىدارند : 83)
بر اثر حاكم شدن تقوا و ريشهكن شدن اسراف و گناهان ديگر در عصر ظهور ، بركتهاى
الهى همه را فرا مىگيرد و از فقر و نياز اثرى باقى نخواهد ماند .
16) سوره شورى ، آيه 23 .
17) بحار الأنوار : 165/74 .
18) التشريف بالمنن : 322 ، عقد الدرر : 219 ، إحقاق الحقّ : 146/13 ، و نظير آن در
بحار الأنوار : 92/51 آمده است .
19) التشريف بالمنن : 147 .
20) التشريف بالمنن : 146 .
21) بحار الأنوار : 304/52 .
22) بحار الأنوار : 34/53 .
23) الغيبة مرحوم نعمانى : 237 باب 13 ح 26 ، نوادر الأخبار : 275 ، و نظير آن در
بحار الأنوار : 29/51 .