دادگستر جهان

ابراهيم امينى

- ۲۰ -


چرا مهدى ظهور نمى كند؟

جلالي: اكنون كه ظلم وستم وكفر وماديگرى همه جا را فرا گرفته چرا مهدى موعود ظاهر نمى شود تا باوضاع آشفتهء جهان خاتمه دهد؟

هوشيار: هرنهضت وانقلابى كه براى هدف معينى برپا شود درصورتى امكان پيروزى دارد كه زمينهء آن، از هرجهت فراهم باشد واوضاع وشرائط كاملا آماده باشد. يكى از شرائط مهم موفقيت اين است كه عموم ملت خواستار آن انقلاب باشند وافكارعمومى براى تأييد وپشتيبانى آن مهيا باشد. درغيراين صورت انقلاب با شكست مواجه خواهد شد. نهضت وقيام مهدى موعود نيز ازاين قاعدهء كلى مستثنى نبوده در صورتى مى تواند پيروز گردد كه اوضاع وشرائط مساعد وزمينه فراهم باشد. نهضت آنجناب يك نهضت سطحى وكوچك نيست بلكه يك انقلاب همه جانبه وجهانى است. برنامهء بسيارعميق ودشوارى دارد. مى خواهد تمام اختلافات نژادى وكشورى وزبانى ومرامى ودينى را برطرف سازد وسرتاسر گيتى را بايك حكومت نيرومند اداره كند تا همهء بشر با صلح وصفا دركنارهم زندگى كنند. او مى داند كه آب را بايد از سرچشمه اصلاح كرد ولذا علل وعوامل اختلاف انگيز را از ريشه قطع مى كند تاگرگ صفتان، خوى درندگى را از دست بدهند ومانند گوسفندان دركنارهم زندگى كنند. مى خواهد كفر وماديگرى را ريشه كن سازد وعموم جهانيان را بسوى قوانين وبرنامه هاى الهى متوجه كند ودين اسلام را آيين همگانى گرداند.

مى خواهد افكار پريشان بشررا بسوى يك هدف متمركز كند ومعبودهاى دروغين وفتنه انگيز را، مانند: مرزها، نژادها، كشورها، مرامها، حزبها، قاره ها، وشخصيتهاى كاذب را از مغز بشر ريشه كن سازد وبطور خلاصه، مى خواهد نوع بشرو جوامع انسانى را به سعادت وكمال واقعى برساند واجتماع صالحى به وجود آورد كه برپايهء فضائل وصفات انسان واخلاق نيك استوار باشد.

البته گفتن ونوشتن اينگونه مطالب دشوار نيست ليكن دانشمندان واهل تحقيق مى دانند كه به وقوع پيوستن يك چنين انقلاب جهانى وعميق كارى است بسيار دشوار وچنان نيست كه بدون تهيه اسباب ومقدمات وآمادگى افكار عمومى وفراهم بودن زمينه، امكان وقوع داشته باشد. يك چنين انقلاب عميقى بايد از اندرون دلهاى جهانيان سرچشمه بگيرد وهمهء انسانها بالاخص مسلمانان كه مى خواهد پرچمدار آن نهضت باشند، آمادگى داشته باشند. قرآن كريم نيز شايستگى وصلاحيت را شرط آن انقلاب دانسته مى فرمايد: ما در زبور نوشتيم كه بندگان شايسته وصلاحيتدار ماقدرت زمين را بدست مى گيرند.(1)

بنابراين، تا نوع بشر به حد كمال ورشد نرسد وبراى پذيرفتن حكومت حق آماده نگردد مهدى موعود ظاهر نخواهد شد.البته رشد فكرى يك حادثهء آنى نيست بلكه در طول ايام وبه واسطهء پيش آمدهاى روزگار پيدا مى شود وروبه كمال مى رود. بايد جهانيان آنقدراين كشور وآن كشور بگويند، وبرسرمرزهاى موهوم كشورى بجنگند وخونريزى كنند تا بستوه آيند وبفهمند كه حدود ومرزها ساخته وپرداخته افكار كوتاه وخودخواهى انسانهاست. درآن صورت ازآن حدود اعتبارى واختلاف انگيز منزجر مى شوند، وتمام جهان را يك كشور وهمهء افراد بشر راهموطن ودرنفع وضرر وسعادت وبدبختى شريك مى دانند. درآن هنگام سياه وسفيد،زرد وسرخ، آسيائى وآفريقائي، امريكائى واروپائي، شهرى ودهاتي، عرب وعجم را مى توانند به يك چشم نگاه كنند.

بايد دانشمندان، براى اصلاحات عمومى وسعادت وآسايش انسانها آنقدر قانون تدوين كنند وتبصره بآنها بزنند وبعداز مدتى آنها را لغو كنند وقوانين تازه ترى را به جاى آنها بگذارند تا خسته شوند وجهانيان به نقصان وسستى قوانين بشر وافكار كوتاه قانونگذاران پى ببرند واز اصلاحاتى كه به وسيلهء آن قوانين مى خواهد انجام بگيرد مأيوس شوند وبدين مطلب اعتراف كنند كه يگانه طريق اصلاح بشر پيروى از پيمبران واجراى قوانين الهى است. بشر هنوز حاضر نيست در مقابل برنامه هاى خدا تسليم شود.گمان مى كند كه به وسيلهء علوم واختراعات مى تواند اسباب سعادت انسانها را فراهم سازد، لذا برنامه هاى الهى ومعنويات را كنار گذاشته ودواسبه دنبال ماديات مى دود. بايد آنقدر بدود تا جانش به ستوه آيد وسرش به سنگ بخورد. آنگاه بدين مطلب اعتراف مى كند كه علوم واختراعات گرچه مى توانند انسان را به فضا پرواز دهند وكرات آسمانى را مسخرش گردانند وسلاحهاى كشنده وويران كننده را دراختيارش قراردهند اما نمى توانند مشكلات جهانى را حل كنند، استعمار وبيدادگرى را ريشه كن سازند وبشر را بسعادت وآسايش روانى برسانند.

ازآن وقتى كه بشر حاكم وزمامدار وفرمانروا پيدا كرده وحكومتشان را پذيرفته است همواره از آنان انتظارها داشته است. هميشه اميدوار بوده وهست كه آن افراد زورمند وزيرك جلو تعديات را بگيرند واسباب رفاه وآسايش عموم را فراهم سازند. ليكن كمترشده كه به اميد وآرزويش برسد وبه حكومت دلخواه دست يابد. درهرعصرى آن رابه صورتى درآورده شكل تازه اى بدان داده اند، اما بعد از چندى مشاهده شده كه وضع همان وضع سابق است وچندان تفاوتى نكرده است. بايد آنقدر حكومتهاى رنگارنگ درجهان تأسيس شود ومرامها واحزاب فريبنده به وجود آيد وبى لياقتى آنها ثابت شود تا بشر از اصلاحات آنها مأيوس گردد وتشنهء اصلاحات خدايى شود وبراى پذيرفتن حكومت توحيد آماده گردد. هشام بن سالم ازحضرت صادق(عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: تا همهء اصناف مردم به حكومت نرسند صاحب الامر قيام نمى كند. براى اينكه وقتى حكومتش را تشكيل داد كسى نگويد:اگرماهم به حكومت مى رسيديم باعدالت رفتارمى كرديم.(2)

امام باقر(عليه السلام) فرمود: دولت ما آخرين دولت است. هر خاندانى كه لياقت حكومت داشته باشند قبل از ما به حكومت مى رسند، تا وقتى حكومت ما تأسيس شد ورفتارآن را ديدند نگويند: ماهم اگر به حكومت رسيده بوديم مانندآل محمد عمل مى كرديم واينست معناى آيهء: (والعاقبة للمتقين).(3)

چارهء دردها ومشكلات لاينحل اجتماعى را در پيروى از مكتب انبيا مى دانند. احساس مى كنند كه بدو چيز گرانبها احتياج دارند:اول برنامه ونقشهء اصلاحات وقوانين كامل ودست نخورده وروشن الهي. دوم يك زمامدار معصوم وفوق العاده اى كه در طريق اجراى احكام وبرنامه هاى خدايى دچار سهو واشتباه وخطا نشود وهمه انسانها را به يك چشم نگاه كند. خداوند حكيم مهدى موعود را براى يك چنين موقع حساسى ذخيره نموده وقوانين وبرنامه هاى متين اسلام را در نزدش وديعه گذاشته است.

علت ديگر

در روايات اهل بيت(عليه السلام) علت ديگرى نيز براى تأخيردرظهور ذكر شده است. حضرت صادق عليه السلام فرمود: خدا در صلب كافران ومنافقان نطفهء افراد با ايمانى را وديعه نهاده است، به همين جهت بود كه علي(عليه السلام) از كشتن پدران كافر، خوددارى مى نمود تا اولاد مؤمن از آنان به وجود آيد وبعداز آن، بهريك از آنان دست مى يافت به قتلش مبادرت مى كرد. همچنين قائم ما اهل بيت ظاهر نمى شود تا اينكه امانتهاى الهى از صلب كافران خارج شوند. بعداز آن ظاهر مى شود وكفار را به قتل مى رساند.(4)

برنامهء امام زمان اين است كه دين اسلام وخداپرستى را به كافران عرضه مى دارد هركس ايمان بياورد از قتل نجات پيدا مى كند وهركس سرسختى نشان داد واز قبول اسلام امتناع ورزيد كشته مى شود. ازطرف ديگر مى دانيم كه درطول تاريخ بسياراتفاق افتاده ومى افتد كه از نسل افراد كافر يا منافق فرزندان خداپرست ومؤمن به وجود آمده اند.مگر مسلمانان صدراسلام از پدران كافر به وجود نيامدند؟ اگر رسول خدا در فتح مكه، كفار مكه را قتل عام كرده بود آن همه مسلمان از نسلشان بوجود نمى آمد. لطف وفيض خدا اقتضا دارد كه انسانها را به حال خود بگذارد تا در طول ايام وروزگار دراز فرزندان مؤمنى كه امكان وجود دارند ازنسلشان پديد آيند. بايد جهان ماده به مقدار قابليت واستعدادش انسان مؤمن تحويل دهد واز جانب خدا به آنها وجود افاضه شود. مادامى كه نوع انسان ثمر مى دهد وافراد مؤمن وخداپرست ازآن به وجود مى آيد بايد باقى بماند واين وضع همچنان ادامه دارد تا هنگاميكه افكارعمومى براى پذيرش توحيد وخداپرستى آماده گردد در آن هنگام امام زمان(عليه السلام) ظهور مى كند. بسيارى از كفار به دست آنجناب ايمان مى آورند، افرادى هم كه با آن شرائط واوضاع در كفر وماديگرى پافشارى نمايند اشخاصى هستند كه فرزندان مؤمن از آنها به وجود نخواهدآمد.

دراين موقع وقت جلسه پايان يافت وقرار شد جلسه بعد در منزل آقاى دكتر تشكيل شود.

وقت ظهور را از كجا مى فهمد؟

پس از رسميت جلسه آقاى جلالى سؤالى را مطرح كرد:

امام زمان از چه راهى مى فهمد كه موقع ظهورش فرا رسيده است؟ اگر گفته شود كه در آن هنگام، از جانب پروردگارعالم، به وى اطلاع مى رسد لازمه اش اينست كه برآنجناب هم مانند پيمبران وحى بشود ودر نتيجه بين امام وپيغمبر فرقى نماند.

هوشيار: اولا ازبراهين ورواياتى كه در ابواب امامت وارد شده استفاده مى شود كه وجود مقدس امام نيز، با عالم غيب ارتباط دارد ودرمواقع احتياج حقائقى را دريافت مى كند. در بعض روايات وارد شده كه امام صداى ملك را مى شنود اما خودش را مشاهده نمى كند.(5)

بنابراين، ممكن است خداوند متعال وقت ظهور را به وسيلهء الهام به امام زمان(عليه السلام) بفهماند.

حضرت صادق(عليه السلام) در تفسير آيهء ذيل فرمود: يكى از ما امامى است پيروز ولى مخفي، تا هنگامى كه ارادهء خدا تعلق گرفت كه آشكارش كند در قلبش اثرى مى گذارد پس ظاهر مى شود وبه امر خدا قيام مى كند.(6)

ابوجارود مى گويد: خدمت حضرت ابى جعفر(عليه السلام) عرض كردم قربانت شوم، از احوال حضرت صاحب الامر به من خبربده. فرمود: شبانگاه از بيمناك ترين مردم مى باشد ليكن صبحگاه از ايمن ترين مردم مى گردد. برنامهء كارش شبانه روز به وى وحى مى شود.عرض كردم به او وحى مى شود!؟ فرمود: وحى مى شود اما وحى پيمبرى نيست،بلكه مانند وحيى است كه به مريم دخترعمران وبه مادر موسى وبه زنبورعسل نسبت داده شده است. اى اباجارود! قائم آل محمد از مريم ومادرموسى وزنبورعسل نزد خدا گرامى تراست.(7)

از اين قبيل احاديث استفاده مى شود كه بروجود مقدس امام نيزوحى والهام مى شود ليكن درعين حال، فرق بين امام وپيغمبر محفوظ است. زيرا پيغمبر مشرع است واحكام وقوانين شريعت به وى وحى مى شود، به خلاف امام كه احكام وقوانين باو وحى نمى شود ونسبت به آنهاحافظ است.

ثانياً ممكن است گفته شود كه پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) وقت ظهور را به توسط ائمهء اطهار به مهدى خبرداده است ولو به اينطور كه حدوث حوادث معينى را از علائم وقرائن فرارسيدن وقت ظهور معرفى نموده وامام زمان در انتظار ظهور آن علائم است.

 پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: وقتى موقع ظهور مهدى فرا رسيد خداوند شمشير وپرچم آن جناب را به صدا مى آورد، مى گويند: اى دوست خدا! به پا خيز ودشمنان خدا را به قتل رسان.(8)

يكى از شواهد احتمال مذكور رواياتى است كه دلالت مى كنند برنامه ودستورالعمل تمام امامان مهركرده،از جانب پروردگارعالم بر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل شد وپيغمبر آن را به على بن ابى طالب(عليه السلام) تحويل داد. على (عليه السلام) در موقع خلافت صحيفهء خويش را گشود وبرطبق آن عمل نمود وبعداً آنرا به امام حسن(عليه السلام) تحويل داد وبه همين كيفيت، نوبت به هرامامى مى رسيد مهرنامه خويش را مى گشود وبرطبق آن عمل مى نمود، اكنون نيز برنامهء كارو دستورالعمل امام زمان(عليه السلام) دردستش موجود است.(9)

اسباب قيام دريك شب فراهم مى شود

علاوه بر اين، از احاديث اهل بيت استفاده مى شود كه هنگام ظهور مهدي(عليه السلام) حوادثى درجهان واقع مى شود كه اسباب پيشرفت وموفقيت آن حضرت را فراهم مى سازد ودرشبى كارهايش اصلاح ومقدمات نهضتش آماده مى شود. از باب نمونه:

عبدالعظيم حسنى نقل مى كند كه حضرت جواد(عليه السلام) در حديثى فرمود: قائم ما همان مهدى است كه در زمان غيبت بايد در انتظارش بود ودرزمان ظهور بايد اطاعتش نمود.او سومين فرزند من مى باشد. به آن خدايى كه محمد را به پيغمبرى مبعوث ومارا به امامت مخصوص داشت سوگند كه: اگر ازعمردنيا بيش از يك روز هم باقى نمانده باشد، خدا آنرا طولانى مى كند تا آنجناب ظاهر شود وزمين را ازعدل وداد پركند،چنانكه از ظلم وستم پرشده است.  خداوند متعال، كارش را دريك شب اصلاح مى كند چنانكه امركليم خود موسى را درشبى اصلاح نمود موسى رفت تا براى همسرش آتش بياورد ليكن با تاج نبوت ورسالت برگشت. سپس امام فرمود: يكى از بهترين اعمال شيعيان انتظار فرج است.(10)

پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:مهدى موعود از ماست،خداوند كارش را در شبى اصلاح مى كند.(11)

حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: تولد صاحب الامر از مردم مخفى مى شود تا وقتى ظاهر شد بيعت هيچكس در گردنش نباشد، خداوند متعال، در يك شب كارهايش را اصلاح مى كند.(12)

امام حسين(عليه السلام) فرمود: درنهمين فرزند من سنتى است از يوسف وسنتى از موسى به وقوع خواهد پيوست واوست قائم ما اهل بيت، خداوند متعال كارش را در يك شب اصلاح مى كند.

انتظار فرج

جلالي: مسلمانان در زمان غيبت امام زمان چه وظيفه اى دارند؟

هوشيار: دانشمندان وظائفى را تعيين كرده ودر كتابها نوشته اند. مانند: دعا كردن به آنحضرت، صدقه دادن براى او، حج كردن وحج دادن به نيابت او، استعانت واستغاثه به آنجناب ونظائر اينها. البته همهء اينها درجاى خويش نيكوست واحتياجى به بحث ندارد. مهمترين وظيفه اى كه درروايات وارد شده واحتياج به توضيح دارد انتظار فرج است. ليكن تا حدودى مورد غفلت واقع شده وبحث كافى درآن به عمل نيامده است. راجع به فضيلت انتظار فرج روايات بسيارى از ائمه اطهار صادرشده ودر كتابهاى حديث موجود است. از باب نمونه:حضرت صادق عليه السلام فرمود: كسيكه با ولايت ما اهل بيت بميرد در حاليكه منتظر فرج باشد مانند كسى است كه در خيمهء قائم باشد.(13)

حضرت رضا عليه السلام به واسطهء پدرانش از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت كرده كه فرمود: بهترين اعمال امت من انتظار فرج است.(14)

على بن ابيطالب عليه السلام فرمود: كسى كه در انتظاردولت ما باشد مانند كسى است كه در راه خدا به خون خويش بغلتد.(15)

حضرت رضا عليه السلام فرمود: صبرو انتظار فرج چقدرخوبست؟! آيا نشنيدند كه خدا در قرآن مى فرمايد: شما درانتظار باشيد منهم در انتظار خواهم بود؟ پس بردبار باشيد زيرا فرج، بعد از نوميدى خواهد رسيد. كسانيكه پيش از شما بودند از شما بردبارتربودند.(16)

از اين قبيل احاديث بسياراست. ائمه اطهار همواره به شيعيان سفارش مى كردند بايد شما در انتظار فرج باشيد. مى فرمودند:انتظار فرج خودش يك نوع فرج است كسيكه در انتظار فرج باشد مانند كسى است كه درميدان جنگ با كفار جنگ كند ودر خون خويش آغشته گردد. پس در اين جهت ترديد نيست كه بزرگترين وظيفه مسلمانان در زمان غيبت انتظار فرج مى باشد. اكنون بايد ديد معناى انتظار فرج چيست؟ وچگونه انسان مى تواند منتظر فرج باشد تا به آن همه ثوابهاى كلان نائل گردد؟ آيا در تحقق انتظار فرج همين قدر كافى است كه انسان با زبان بگويد:من منتظر ظهور امام زمان هستم؟ يا گاه وبيگاه با آه وناله بگويد:خدا فرج امام زمان را نزديك گرداند؟ يا بعداز اداى نمازهاى يوميه ودر مشاهد مشرفه براى تعجيل در ظهور دعا كند؟ يا بعد از ذكر صلوات،اللهم عجل فرجه الشريف بگويد؟ يا درروزهاى جمعه دعاى ندبه را با سوز وگداز بخواند؟ البته همهء اينها در جاى خويش نيكوست ليكن گمان نمى كنم تنها اين قبيل كارها انسان را مصداق حقيقى منتظر فرج قرار دهد كه آن همه فضيلت برايش ذكر شده ودر زبان ائمه با كسيكه در ميدان جهاد درخون خودش مى غلتد برابر معرفى شده است.

افرادى كه از زيربارهر نوع مسئوليت اجتماعى ووظيفهء امربه معروف ونهى ازمنكر شانه خالى مى كنند، در مقابل انواع فساد وبيدادگرى ساكت وبى اراده اند، صحنه هاى رقت انگيز فساد وماديگرى وظلم وستم را تماشا مى كنند ودر مقابل تمام اين حوادث بيش از اين عكس العملى نشان نمى دهند كه مى گويند: خدا فرج امام زمان را نزديك كند تا جلو مفاسد را بگيرد، گمان نمى كنم وجدان شما اين مطلب را باور كند كه اين افراد سست عنصر را در رديف افرادى قرار دهد كه براى دفاع از دين دست از زن وبچه ومال وثروت خودشان كشيده ودر ميدان جهاد جان گرامى خويش را سپر قرارداده در اين راه شربت شهادت را نوشيده اند؟!

بنابراين، بايد انتظار فرج معناى دقيق تر وارزنده ترى داشته باشد براى اينكه مطلب بهتر روشن شود ناچارم قبلا دو موضوع را به عنوان مقدمه ذكر كنم سپس به اثبات مقصد بپردازم.

مقدمهء اول: ازاحاديث استفاده مى شود كه برنامهء كارامام زمان، برنامهء بسيار وسيع وعالى ودشوارى است، زيرا بايد تمام جهان را اصلاح كند، ظلم وستم را بطور كلى ريشه كن سازد، آثار كفرو بى دينى وماديگرى را براندازد، تمام افراد بشر را خداپرست گرداند، دين اسلام را دين رسمى وهمگانى جهانيان قراردهد، عدل وداد را درتمام گيتى گسترش دهد، مرزهاى موهوم وغلط را از مغز افراد بشر بيرون كند، تا همهءآنان زير يگانه پرچم خداپرستى با صلح وصفا زندگى كنند. تمام اقوام وملل ونژادهاى بشر را تحت پرچم واحد توحيد داخل كند وحكومت واحدجهانى اسلام را تأسيس نمايد.البته اهل تحقيق ودانشمندان مى دانند كه اجراى چنين برنامه اى بسيار سنگين ودشوار است. بقدرى دشواراست كه گروهى در اصل امكان تحقق آن ترديد دارند. بنابراين، درصورتى ممكن است يك چنين نقشهء وسيع وعالى اجرا شود كه مزاج بشريت براى پذيرش آن مهيا گردد،سطح افكارعمومى به قدرى ترقى كند كه خواستار يك چنين برنامهء خدايى باشند واسباب ومقدمات نهضت امام زمان ودادگستر جهان از هرجهت فراهم گردد.

مقدمهء دوم: از احاديث اهل بيت استفاده مى شود كه امام زمان(عليه السلام) ويارانش به وسيلهء جنگ وجهاد، بركفر وماديگرى وبيداد گرى غلبه مى كنند وبه واسطهء نيروى جنگي، سپاه دشمن وطرفداران بى دينى وظلم وستم را مغلوب مى سازند. احاديث اين باب بسيار است. از باب نمونه:

امام محمد باقر(عليه السلام) فرمود: مهدى ازاين جهت، باجدش محمد شباهت دارد كه با شمشيرقيام مى كند، دشمنان خدا ورسول وستمكاران وگمراه كنندگان را به قتل مى رساند، با شمشير وترس نصرت مى يابد، هيچ يك از لشگريانش با شكست مواجه نمى شوند.(17)

بشير مى گويد: خدمت حضرت ابى جعفر(عليه السلام) عرض كردم: مردم مى گويند وقتى مهدى قيام كرد كارها طبعاً برايش روبراه مى شود وباندازه شاخ حجامتى هم خونريزى نمى شود؟

حضرت فرمود: به خدا سوگند چنين نيست. اگر چنين موضوعى امكان داشت براى رسول خدا صورت مى گرفت. درصورتى كه در ميدان جنگ دندانش خونين شد وپيشانى مباركش شكست. به خدا قسم نهضت صاحب الامر هم انجام نمى گيرد مگر اينكه در ميدان جنگ عرق بريزيم وخونها ريخته شود. سپس دست به پيشانى مباركش كشيد.(18)

از اين قبيل اخبار استفاده مى شود كه موفقيت وپيروزى مهدى موعود تنها در اثر تأييدات الهى ونيروى غيبى نيست وبنانيست كه بدون توسل به نيروهاى ظاهري، به طور اعجاز برنامه هاى اصلاحى خويش را به مرحله اجرا درآورد، بلكه علاوه برتأييدات الهي، از نيروى سپاه وسلاحهاى جنگى نيزاستفاده خواهد كرد. ترقى وپيشرفت حيرت انگيز علوم وصنايع واختراع سلاحهاى مخوف وخطرناك جنگى را نيز در نظرداشته باشيد.

با توجه به اين دو مطلب اكنون بايد ديد كه شرائط ظهور مهدى موعود چيست؟ مسلمانان در قبال نهضت آنجناب چه وظيفه اى دارند ودر چه صورتى مى توان گفت مسلمانان براى قيام جهانى ودشوار آن حضرت آمادگى دارند ودر انتظار ظهور وتأسيس دولت نيرومند الهى روزشمارى مى كنند؟. من از احاديث اهل بيت چنين استفاده مى كنم كه مهمترين وظيفهء مسلمانان در زمان غيبت امام زمان اين است كه اولا در اصلاح نفوس خودشان كوشش وجديت كنند، به اخلاق نيك اسلامى آراسته شوند، به وظائف فردى خودشان عمل نمايند واحكام ودستورات قرآن رابه كار بندند. ثانياً احكام وبرنامه هاى اجتماعى اسلام را استخراج كنند ودر بين خودشان بطور كامل اجرا سازند. به واسطهء اجراى برنامه هاى اقتصادى اسلام مشكلات اقتصادى خودشان را حل كنند وبافقر وبيكارى وتمركز ثروتهاى غيرمشروع مبارزه نمايند وبا بكار بستن قوانين نورانى اسلام جلو ظلم وبيدادگرى را حتى المقدور بگيرند. به طور خلاصه احكام وبرنامه هاى سياسى واجتماعى واقتصادى وحقوقى وعبادى اسلام را بطور كامل در بين خودشان اجرا نمايند ونتائج درخشان آنرا عملاً درپيش جهانيان مجسم سازند.

در تحصيل دانش وصنايع جديت نمايند وغفلت وسستى وعقب افتادگى سابق خودشان را جبران كنند. نه تنها خودشان را به كاروان تمدن بشرى برسانند بلكه از هر جهت برجهانيان تقدم جويند. عملاً به جهانيان بفهمانند كه احكام وقوانين نورانى اسلام مى تواند مشكلاتشان را حل كند وسعادت دوجهانى آنان را تضمين نمايد. با بكار بستن قوانين وبرنامه هاى نورانى اسلام يك دولت نيرومند ومقتدراسلامى به وجود آورند وبه عنوان يك ملت متمدن ونيرومند ومستقل اسلامى در صفحهء گيتى ظاهر شوند.

نيروى شرق وغرب را مهار كنند ومقام رهبرى جهانيان را اشغال نمايند. در تقويت نيروى دفاعى وتحكيم قواى نظامى وتهيهء سلاحهاى جنگى تا سرحد قدرت بكوشند. ثالثاً طرحها وبرنامه هاى سياسى واقتصادى واجتماعى اسلام را استخراج كنند وبه سمع جهانيان برسانند. ارزش ومزاياى برمانه هاى خدايى را براى بشريت به اثبات رسانند. افكار جهانيان را براى پذيرفتن قوانين خدايى آماده سازند، اسباب ومقدمات حكومت واحد جهانى اسلام ومبارزهء با ظلم وبيدادگرى را آماده نمايند.

كسانى را كه در اين راه سعى وكوشش مى نمايند وبراى پيشبرد هدف مقدس امام زمان وتهيهءاسباب ومقدمات نهضت وقيام آن جناب جديت مى كنند، مى توان منتظرفرج خواند ودرباره شان گفت خودشان را براى ظهورو قيام مهدى دادگستر آماده مى سازند. چنين افراد فداكار وكوشايى را مى توان گفت مانند كسانى هستند كه در ميدان جنگ در خون خويش مى غلتند.

اما افرادى كه حل مشكلاتشان را از قوانين موضوعه بشرى انتظار دارند، قوانين اجتماعى وسياسى اسلام را به طور كلى ناديده گرفته اند احكام اسلام را در مساجد ومعابد محصور نموده در بازار واجتماعشان اثرى از اسلام ديده نمى شود، انواع فساد وبيدادگرى رامشاهده مى كنند وبه جز گفتن (خدا فرج امام زمان رانزديك كند) عكس العملى نشان نمى دهند، در علوم وصنايع كاسه ليس دگرانند، اختلافات داخلى وپراكندگى در بينشان حكمفرماست، با اجانب مى سازند ولى با خودشان نمى سازند، دربارهء چنين ملتى نمى توان گفت منتظر فرج آل محمد ونهضت مهدى موعود مى باشند. چنين افرادى براى تأسيس حكومت جهانى اسلام آمادگى ندارند، گرچه روزى صدها مرتبه بگويند: اللهم عجل فرجه الشريف.

يار صفحه:


(1)سورهء انبياء آيهء105.
(2)بحار الأنوار ج 52 ص 244.
(3)با توجه به سخنان گذشته روشن شد كه هنوز طبع انسانيت براى تحمل حكومت توحيد آماده ومهيا نشده، ليكن چنان نيست كه براى هميشه از اين نعمت بزرگ محروم بماند. بلكه خداوند حكيم كه انواع موجودات را به كمال مطلوب مى رساند، نوع انسان را نيز از رسيدن به غايت مطلوب، محروم نخواهد ساخت. بشر از روزى كه پا به زمين گذاشته هميشه در آرزوى يك زندگى اجتماعى خوش وسعادتبخش بوده ودر راه رسيدن به آن تلاش وكوشش مى نموده است. هميشه از جان ودل خواستار يك عصر درخشان واجتماع صالحى بوده كه ظلم وتعدى  در آن نباشد. اين خواستهء درونى بشر بى هدف وغايت نيست وخداوند حكيم نوع انسان را از وصول به چنين غايت مطلوبى محروم نخواهد كرد بطور قطع جهان روزى را در پيش دارد كه افكار مردم كاملاً بيدار مى شود، از احكام وقوانين وبرنامه ومرام هاى گوناگون مأيوس مى گردند، از حكام وفرمانروايان بشر نااميد مى شوند، از مشكلات وگرفتاريهايى كه به دست خودشان تهيه شده بستوه مى آيند وازهرطرف متوجه خدا وقوانين الهى مى شوند.
(4)اثبات الهداة ج 7 ص105.
(5)اصول كافى ج 1 ص 271.
(6)مفضل بن عمر عن ابيعبدالله عليه السلام فى قول الله ـ فاذا نقرفى الناقورـ قال ان من منا اماما مظفراً مستتراً فاذا ارادالله اظهارامره نكث فى قلبه نكتة فظهرفقام بامرالله تبارك وتعالى ـ اثبات الهداة ج 6 ص 364.
(7)ابوالجارودقال قلت لابى جعفرعليه السلام:جعلت فداك،اخبرنى عن صاحب هذالامر؟ قال: يمسى من اخوف الناس ويصبح من آمن الناس، يوحى اليه هذاالامرليله ونهاره. قال قلت: يوحى اليه يا اباجعفر؟! قال يا اباجارود انه ليس وحى نبوة ولكنه يوحى اليه كوحيه الى مريم بنت عمران والى ام موسى والى النحل، يا اباجارود ان قائم آل محمداكرم على الله من مريم بنت عمران وام موسى والنحل ـ اثبات الهداة ج 7 ص 172 وبحار الأنوار ج 52 ص 389.
(8)بحار الأنوار ج 52 ص 311.
(9)اصول كافى ج 1 ص 279.
(10)اثبات الهداة ج 6 ص 420.
(11)كتاب الحاوى للفتاوى تأليف جلال الدين سيوطى ط 3 ج 2 ص 124.
(12)قال ابوعبدالله عليه السلام: صاحب هذاالامر تغيب ولادته عن هذا الخلق لئلا يكون فى عنقة بيعة اذا خرج ويصلح الله عزوجل فى ليلة ـ بحار الانوار ج 52 ص 96.
(13)كمال الدين ج 2 ص 357.
(14)كمال الدين ج 2 ص 357.
(15)كمال الدين ج 2 ص 358.
(16)كمال الدين ج 2 ص 358.
(17)بحار الأنوارج 51 ص 218.
(18)بحار الأنوار ج 52 ص 358.