دادگستر جهان

ابراهيم امينى

- ۱۳ -


فلسفه غيبت

مهندس: امام زمان اگر در بين مردم ظاهر بود وميتوانستند در مواقع احتياج خدمتش برسند ومشكلاتشان را حل كنند، براى دين ودنياى آنان بهتر بود.پس چرا غائب شد؟.

هوشيار: البته اگر مانعى وجود نداشت، ظهور آن حضرت اصلح وانفع بود.ليكن چون مى بينيم كه خداوندمتعال آن وجود مقدس را ازديده ها پنهانى داشته است وافعال خدا هم با نهايت استحكام وبر طبق مصالح وحكم واقعى صادر مى شود، غيبت آن جناب را نيز علت وحكمتى خواهد بود، گرچه تفصيلش براى ما مجهول باشد.حديث ذيل دلالت مى كند كه: علت وسبب اساسى غيبت،براى مردم بيان نشده وبجز ائمهء اطهار(عليه السلام) كسى از آن اطلاع ندارد.

عبدالله بن فضل هاشمى مى گويد:امام صادق(عليه السلام) فرمود:حضرت صاحب الامر ناچار غيبتى خواهدداشت، بطورى كه گمراهان در شك واقع مى شوند.عرض كردم: چرا؟فرمود: مأذون نيستيم علتش را بيان كنيم. گفتم: حكمتش چيست؟ فرمود همان حكمتى كه در غيبت حجتهاى گذشته وجود داشت، در غيبت آن جناب نيز وجود دارد. اما حكمتش ظاهر نمى شود مگر بعد از ظهور او، چنانكه حكمت سوراخ كردن كشتى وكشتن جوان واصلاح ديوار به دست خضر(عليه السلام) براى موسي(عليه السلام) آشكار نشد جزهنگامى كه مى خواستنداز هم جداشوند.اى پسر فضل! موضوع غيبت سرى است از اسرار خدا وغيبتى است از غيوب الهي.

چون خدارا حكيم مى دانيم بايد اعتراف كنيم كه كارهايش ازروى حكمت صادرمى شود، گرچه تفصيلش براى ما مجهول باشد.(1) از حديث مذكور استفاده مى شود كه علت اصلى واساسى غيبت بيان نشده است، يا براى اينكه اطلاع برآن صلاح مردم نبوده يااينكه استعداد فهمش را نداشته اند.

اما در احاديث، سه حكمت براى غيبت بيان شده است:

فائدهء اول: امتحان وآزمايش است. گروهى كه ايمان محكمى ندارند باطنشان ظاهر شود وكسانى كه ايمان در اعماق دلشان ريشه كرده به واسطهء انتظار فرج وصبر برشدائد وايمان به غيب ارزششان معلوم شود وبه درجاتى از ثواب نائل گردند.موسى بن جعفر(عليه السلام) فرمود: هنگامى كه پنجمين فرزند امام هفتم غائب شد، مواظب دين خود باشيد، مبادا كسى شما را از دين خارج كند.اى پسرك من! براى صاحب الامر ناچار غيبتى خواهدبود، به طوريكه گروهى از مؤمنين از عقيده برمى گردند. خدا به وسيلهء غيبت، بندگانش را امتحان مى كند.(2)

فائدهء دوم: به وسيلهء غيبت از بيعت نمودن با ستمكاران محفوظ مى ماند.

حسن بن فضال مى گويد: على بن موسى الرضا(عليه السلام) فرمود: گويا شيعيانم را مى بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم(امام حسن عسكري) در جستجوى امام خود همه جا را مى گردند اما او را نمى يابند. عرض كردم: چرا يابن رسول الله؟ فرمود: براى اينكه امامشان غائب مى شود. عرض كردم: چرا غائب مى شود؟ فرمود: براى اينكه وقتى با شمشير قيام نمود بيعت احدى در گردنش نباشد.(3)

فائدهء سوم: به وسيله غيبت از خطر قتل نجات مى يابد.

زراره مى گويد: حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: قائم بايد غائب شود. عرض كردم! چرا؟ فرمود: از كشته شدن مى ترسد، وبا دست به شكم خود اشاره كرد (120). سه حكمت مذكور، در احاديث اهل بيت منصوص است

امام زمان(عليه السلام) اگر ظاهر بود چه محذورى داشت؟

مهندس: اگر امام زمان در ميان بشر ظاهر بود، در يكى از شهرهاى جهان زندگى مى كرد ورهبرى دينى مسلمين را به عهده داشت وبا همين روش به زندگى ادامه مى داد تا هنگامى كه اوضاع عالم مساعد مى شد، با شمشير قيام مى نمود ودستگاه كفر وستم را برمى چيد، اين فرض چه مانعى داشت؟

هوشيار: فرضيهء خوبى است ولى بايد حساب كرد كه چه نتائج وعواقبى را در بر دارد. من موضوع را بر طبق جريان عادي، براى شما تشريح مى كنم:

چون پيغمبر اكرم وائمه اطهارعليهم السلام كراراً گوشزد مردم كرده بودند كه دستگاه ظلم وستم، عاقبت به دست مهدى موعود، برچيده مى شود وكاخهاى بيدادگرى را واژگون خواهد نمود، از اين جهت، وجود مقدس امام زمان، همواره مورد توجه دودستهء مردم واقع مى شد: يكى مظلومين وستم ديدگان كه متأسفانه هميشه عدهء آنان زياد بوده وهست. آنان به قصد تظلم واميد حمايت ودفاع، دور وجود امام زمان اجتماع نموده تقاضاى نهضت ودفاع مى نمودند وهميشه گروه كثيرى اطرافش را احاطه نموده انقلاب وغوغايى برپا بود.

دستهء دوم زورگويان وستمكاران خونخوارند كه بر ملت محروم تسلط يافته ودر راه رسيدن به منافع شخصى وحفظ مقام خويش از هيچ عمل زشتى پروا ندارند وحاضرند تمام ملت را فداى مقام خود كنند. اين گروه چون وجود مقدس امام را سد راه منافع ومقاصد شوم خود تشخيص مى دادند ورياست وفرمانروايى خويش را در خطر مى ديدند،ناچار بودند وجود مقدس آن جناب را از ميان بردارند وخودشان را از اين خطر بزرگ برهانند در اين تصميم اساسى كه حياتشان بدان بسته بود با هم متحد شده، تا ريشهء عدالت ودادخواهى را قطع نمى كردند هرگز از پاى نمى نشستند.

چرا از مرگ مى ترسد؟

جلالى: امام زمان اگر در راه اصلاح جامعه وترويج دين ودفاع از مظلومين كشته مى شد چه مانعى داشت؟ مگر خون او از خون پدران وجدش عزيزتر است؟اصلاً چرا بايد از مرگ بترسد؟

هوشيار: امام غائب نيز مانند پدرانش از كشته شدن در راه دين باكى نداشته وندارد، ليكن در عين حال، كشته شدنش به صلاح جامعه ودين نيست. زيرا هر يك از پدرانش كه از دنيا رحلت مى نمودند امام ديگرى جانشينش مى شد، ولى امام زمان اگر كشته شود جانشينى ندارد وزمين از حجت خالى مى گردد. در صورتيكه مقدر شده است كه عاقبت، حق بر باطل غالب شود وبه واسطهء وجود مقدس امام دوازدهم، دنيا به كام حق پرستان گردد؟

مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟

جلالى: مگر خدا قدرت ندارد وجود امام زمان را از شر دشمنان نگهدارى كند؟.

هوشيار: با اينكه قدرت خدا محدود نيست ليكن كارها را برطبق اسباب واز مجراى عادى انجام مى دهد. بنانيست براى حفظ وجود مقدس انبيا وائمه وترويج دين، از روش عمومى اسباب وعلل دست بردارد وبر خلاف جريان عادى عمل كند وگرنه دنيا، دار تكليف واختيار وامتحان نخواهد شد.

ستمكاران تسليمش مى شدند

جلالي: اگر آن حضرت ظاهر بود، كفار وستمكاران چون دسترسى به وى داشتند ومى توانستند سخنان حقش را استماع نمايند، احتمال داشت در صدد قتلش برنيايند بلكه به دستش ايمان بياورند واز رفتارشان دست بردارند.

هوشيار: هر كسى در مقابل حق تسليم نمى شود بلكه از آغاز عالم تا حال، هميشه گروهى در بين بشر وجود داشته اند كه دشمن حق ودرستى بوده وبراى پايمال كردن آن با تمام قوا كوشيده اند. مگر پيمبران وائمه اطهار حق نمى گفتند؟ مگر سخنان حق ومعجزاتشان در دسترس ستمكاران نبود؟ باوجود آن، در نابود كردن آنان وخاموش نمودن چراغ هدايت از هيچ عملى پروا نكردند.حضرت صاحب الامر(عليه السلام) نيز اگر از ترس ستمكاران غائب نشده بود بسرنوشت آنان گرفتار مى شد.

سكوت كند تا محفوظ بماند

دكتر: بنظر من، اگر آن حضرت بكلى از سياست كناره گيرى مى كرد وبا كفار وستمكاران كارى نداشت ودر مقابل اعمالشان سكوت اختيار مى نمود وبه راهنمايى اخلاقى ودينى خود مى پرداخت، از شر دشمنان محفوظ مى ماند.

هوشيار: ستمكاران چون شنيده بودند كه مهدى موعود دشمن آنان مى باشد وبه دست وى كاخهاى ستم در هم فرو مى ريزد، مسلماً به سكوت او اكتفا نكرده خطر را از خودشان رفع مى نمودند. علاوه بر اين، مؤمنين وقتى مشاهده مى كردند، آن حضرت در مقابل تمام جنايات وستمها سكوت نموده آنهم نه يك سال ودو سال بلكه صدها سال، كم كم از اصلاح جهان وغلبهء حق مأيوس مى گشتند ودر نويدهاى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) وقرآن شريف شك مى كردند.علاوه بر همهء اينها، اصلاً مظلومين اجازهء سكوت به آنجناب نمى دادند.

پيمان عدم تعرض ببندد

مهندس:ممكن بود با ستمكاران وقت، پيمان عدم تعرض ومعاهده به بندد  كه در كارهايشان هيچگونه دخالتى ننمايد وچون به امانت ودرستى معروف بود معاهداتش محترم واطمينان بخش بود وبا وى كارى نداشتند.

هوشيار: برنامهء مهدى موعود، با سائر ائمه اطهار(عليه السلام) تفاوت دارد. ائمه مأمور بودند كه در ترويج وانذار وامر به معروف ونهى از منكر تا سرحد امكان كوشش نمايند ولى مأمور به جنگ نبودند ليكن از اول بنا بود كه سيره ورفتار مهدى دادگستر برخلاف آنان باشد. بنا بود در مقابل باطل وستم سكوت نكند وبا جنگ وجهاد، جور وستم وبدبينى را ريشه كن نمايد وستمگران را از كاخ خودسرى سرنگون سازد

اصلاً اين گونه رفتار از علائم وخصائص مهدى شمرده مى شد.

به هر امامى گفته مى شد: چرا در مقابل ستمكاران قيام نمى كني؟ جواب مى داد: اينكار به عهده مهدى ماست. به بعضى از امامان اظهار مى شد: آيا تو مهدى هستي؟ جواب مى داد: مهدى با شمشير جنگ مى كند ودر مقابل ستم ايستادگى مى نمايد ولى من چنين نيستم وتوانايى آنرا هم ندارم. به بعضى عرض مى شد: آيا تو قائم هستي؟ پاسخ مى داد: من قائم بحق هستم، ليكن قائم معهودى كه زمين را از دشمنان خدا پاك مى كند نيستم. به بعضى اظهار مى شد: اميدواريم تو قائم باشى. مى فرمود: من قائم هستم اما قائمى كه زمين را از كفر وستم پاك كند غير من است. از اوضاع آشفتهء جهان وديكتاتورى ظالمين ومحروميت مؤمنين شكايت مى شد، مى فرمودند: قيام مهدى مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح واز ستمكاران انتقام گرفته خواهد شد. از كمى عدد مؤمنين وكثرت كفار وقدرت آنان سخن رانده مى شد، ائمه(عليه السلام) شيعيان را دلدارى داده مى فرمودند: حكومت آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) حتمى است وپيروزى وغلبه با حق پرستى خواهد شد، صبركنيد ودر انتظار فرج آل محمد باشيد ودعا كنيد. مؤمنين وشيعيان هم باين نويدها دلخوش بودند وهر گونه رنج ومحروميتى را برخود هموار مى كردند.

اكنون از شما تصديق مى خواهيم، با اين همه انتظاراتى كه مؤمنين بلكه بشريت از مهدى موعود داشتند، آيا امكان داشت آن جناب، با ستمكاران عصر پيمان مودت ودوستى ببندد؟! واگر چنين عملى را انجام مى داد، آيا يأس ونا اميدى بر مؤمنين چيره نمى شد وآن جناب را متهم نمى كردند كه با ستمكاران سازش نموده قصد اصلاح ندارد؟.

به نظر من اين عمل اصلاً امكان نداشت واگر انجام مى گرفت، آن جمعيت قليل مؤمنين هم در اثر يأس وبدبينى از اسلام ودرستى خارج شده طريق كفر وستم را پيش مى گرفتند.

علاوه بر اين، اگر با ستمكاران قرارداد دوستى وعدم تعرض امضا مى كرد، ناچار بود به عهد وپيمان خويش وفا دار باشد ودر نتيجه هيچ وقت اقدام به جنگ نكند، زيرا اسلام عهد وپيمان را محترم شمرده وعمل بآن را لازم دانسته است(4)..

از اين جهت است كه در احاديث تصريح شده كه يكى از اسرار غيبت ومخفى شدن ولادت حضرت صاحب الامر(عليه السلام) اين است كه ناچار نشود با ستمكاران بيعت كند تا هر وقت خواست نهضت كند بيعت كسى در گردنش نباشد، از باب نمونه:

حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: ولادت صاحب الامر مخفى مى شود تا اينكه وقتى ظاهر گشت پيمان هيچ كس در گردنش نباشد. خدا كارش را در يك شب اصلاح مى كند.(5)

علاوه برهمهء اينها، ستمكاران وزمامداران خودخواه، چون رياست ومنافع خودشان را در خطر مى ديدند، باين پيمانها مطمئن نمى شدند وچارهء نهايى را در قتلش تشخيص مى دادند وزمين را بى حجت وامام مى گردانيدند.

چرا نواب خاصى تعيين نكرد؟

جلالى: ما اصل لزوم غيبت را از شما قبول مى كنيم ليكن چرا در غيبت كبرى نيز، مانند غيبت صغرى، نوابى را براى خويش تعيين نكرد تا شيعيان به وسيلهء آنان با وى تماس گرفته مشكلاتشان را حل نمايند؟

هوشيار: دشمنان، نواب را آزاد نمى گذاشتند بلكه آنان را شكنجه وزجر مى دادند تا مكان امام را نشان دهند يا تحت شكنجه ودر كنج زندان جان سپارند.

جلالي:ممكن بود اشخاص معينى را به وكالت منصوب نكند، ليكن گاه گاهى براى بعضى از مؤمنين ظاهر شود وبه وسيلهء آنها دستورات لازم را براى شيعيان صادر كند.

هوشيار: اينكار نيز صلاح نبود زيرا ممكن بود همان شخص، امام ومكانش را به دشمنان نشان دهد واسباب دستگيرى وكشته شدنش را فراهم نمايد.

جلالي: احتمال خطر در صورتى بودكه براى هر فرد مجهول الحالى ظاهر مى شد، اما اگر فقط براى علماو مؤمنين مورد وثوق ظاهر مى شد هيچ احتمال خطرى نداشت.

هوشيار: اين فرضيه را ازچند راه مى توان پاسخ داد:

اول: امام زمان براى هركس مى خواست ظاهر شود، ناچار بود براى معرفى خودش معجزه اى اظهار نمايد بلكه براى اشخاص دير باور چندين معجزه انجام دهد، تا در صحت ادعايش يقين كنند. در اين ميان اشخاص حقه باز وساحر هم پيدا مى شدند كه مردم را فريب مى دادند وبا ادعاى امامت واظهار سحر وجادومردم عوام را گمراه مى نمودند، تميز بين معجزه وجادو هم كار هر كسى نيست وخود اين قضيه مفاسد واشكالات زيادى براى مردم توليد مى كرد.

دوم: افراد ظاهرالصلاح وحقه باز از اين موضوع سوءاستفاده مى كردند. در ميان جهال وعوام افتاده، ادعاى رؤيت امام مى كردند واحكام خلاف شرع را به وى نسبت مى دادند تا به مقاصد شوم خودشان نائل گردند.هر كس هر عمل خلاف شرعى را مى خواست انجام دهد، براى تصحيح وپيشرفت كار خودش مى گفت: من خدمت امام زمان رسيدم وديشب منزل ما تشريف آورد وبه من فرمود: فلان كار را انجام ده ودر فلان كار از من تأييد وپشتيبانى كرد. مفاسد اين موضوع بركسى پوشيده نيست.

سوم: ما دليل قاطعى نداريم كه امام زمان براى هيچ كس حتى افراد صالح ومورد اعتماد، ظاهر نشود بلكه ممكن است بسيارى از صلحا واوليا خدمتش برسند ولى مأمور به اخفا باشند وبه احدى اظهار نكنند در اين موضوع هر كس از حال خودش فقط اطلاع دارد وراجع به ديگران حق قضاوت ندارد.

امام غائب چه فايده اى دارد؟

مهندس: امام اگر پيشواى مردم است بايد ظاهر باشد. بروجودامام ناپيدا چه فايده اى مترتب است؟ امامى كه صدها سال غائب بماند، نه دين را ترويج كن، نه مشكلات جامعه را حل كند، نه پاسخ مخالفين را بدهد، نه امر به معروف ونهى از منكر كند نه از مظلومين حمايت كند، نه حدود واحكام الهى را جارى سازد ونه مسائل حلال وحرام مردم را روشن سازد، وجود چنين امامى چه سودى دارد؟!

هوشيار : مردم در زمان غيبت، آنهم به واسطهء اعمال خودشان از فوائدى كه شمرديد محرومند ليكن فوائد وجود امام منحصر به اينها نيست بلكه فوائد ديگرى نيز وجود دارد كه در زمان غيبت نيز مرتب است از جمله، دو فائده ذيل را مى توان شمرد:

اول : برطبق سخنان گذشته وبراهينى كه دركتب دانشمندان اقامه شده است واحاديثى كه در موضوع امامت وارد شده، وجود مقدس امام، غايت نوع وفرد كامل انسانيت ورابطهء ميان عالم مادى وعالم ربوبى است. اگر امام روى زمين نباشد نوع انسان منقرض خواهد شد.اگر امام نباشد خدا به حد كامل شناخته وعبادت نمى شود. اگر امام نباشد رابطهء بين عالم مادى ودستگاه آفرينش منقطع مى گردد. قلب مقدس امام به منزلهء ترانسفورموتوريست كه برق كارخانه را به هزاران لامپ مى رساند. اشراقات وافاضات عوالم غيبي، اولا برآينه پاك قلب امام وبه وسيله او بردلهاى ساير افراد نازل مى گردد. امام قلب عالم وجود ورهبر ومربى نوع انسان است ومعلوم است كه حضور وغيبت او، در ترتب اين آثار تفاوتى ندارد.آيا بازهم مى شود گفت: امام ناپيدا را چه نفعى است؟! گمان مى كنم شما اين اشكال را از زبان كسانى مى گوئيد كه به حقيقت معناى ولايت وامامت پى نبرده وامام را جز يك مسئله گو وجارى كنندهء حدود نمى داند، در صورتى كه مقام امامت وولايت از اين مقامات ظاهرى بسيار شامختر است.

امام سجاد(عليه السلام) فرمود: ما پيشواى مسلمين وحجت بر اهل عالم وسادات مؤمنين ورهبر نيكان وصاحب اختيار مسلمين هستيم. ما امان اهل زمين هستيم چنانكه ستارگان امان اهل آسمانند. به واسطهء ماست كه آسمان بر زمين فرود نمى آيد مگر وقتى كه خدا بخواهد. به واسطهء ما باران رحمت حق نازل وبركات زمين خارج مى شود. اگر ما روى زمين نبوديم اهلش را فرو مى برد وآنگاه فرمود: از روزى كه خدا آدم را آفريده تا حال هيچگاه زمين از حجتى خالى نبوده است ولى آن حجت، گاهى ظاهر ومشهور وگاهى غائب ومستور بوده است، تا قيامت نيز از حجت خالى نخواهد شدو اگر امام نباشد خدا پرستش نمى شود.

سليمان مى گويد عرض كردم: مردم چگونه از وجود امام غائب، منتفع مى شوند فرمود: همانطور كه از خورشيد پشت ابر انتفاع مى برند.(6)

در اين حديث وچندين حديث ديگر، وجود مقدس صاحب الامر وانتفاع مردم از وي، تشبيه شده به خورشيد پشت ابر وانتفاع مردم از آن. وجه تشبيه از اين قرار است: در علوم طبيعى وفلكيات ثابت شده است كه خورشيد مركز منظومهء شمسى است، جاذبه اش حافظ زمين وآن را از سقوط نگه مى دارد. زمين را بدور خود چرخانده شب وروز وفصول مختلف را ايجاد مى كند. حرارتش سبب حيات وزندگى حيوانات وگياهان وانسانيت ونورش روشنى بخش زمين مى باشد در ترتب اين آثار بين اينكه ظاهر باشد يا پشت ابر، تفاوتى وجود ندارد. يعنى جاذبه ونور وحرارتش در هر دو حال موجود است، گرچه كم وبيش دارد.هنگامى كه خورشيد در پس ابرهاى تيره پنهان است يا شبانگاه،جهال گمان دارند كه موجودات از نور وحرارت خورشيد بى بهره اند، در صورتى كه سخت در اشتباهند، زيرا اگر دقيقه اى نور وحرارتش به جانداران نرسد يخ زده هلاك مى گردندو  به بركت تأثيرات همان خورشيداست كه ابرهاى تيره پراكنده مى شوند وچهره حقيقى آن نمايان مى گردد.

وجود مقدس امام هم خورشيد وقلب عالم انسانيت ومربى وهادى تكوينى اوست ودر ترتب اين آثار، بين حضور وغيبت آنجناب تفاوتى نيست. از دوستان عزيزم تقاضا مى كنم بحث چند جلسه قبل را كه درباره نبوت عامه وامامت بود(7)، در نظر داشته ويكبار ديگر با كمال دقت وتأمل آنرا مرور كنند، تا به حقيقت معناى ولايت پى ببرند ومهم ترين فائدهء وجود امام را دريابند وبفهمند كه نوع بشر هم اكنون هرچه دارد به بركت وجود همان امام غائب است.

اما راجع به فوائد ديگرى كه ذكر نموديد، گواينكه عامهء مردم در زمان غيبت،از آنها محرومند ليكن از جانب خداوندمتعال ووجود مقدس امام، منع فيضى وجود ندارد بلكه تقصير وكوتاهى از ناحيهء خود افراد انسان است. اگر موانع ظهور را برطرف مى ساختند واسباب ومقدمات حكومت توحيد ودادگسترى را فراهم مى نمودند وافكار عموم جهانيان را آماده ومساعد مى كردند،امام زمان ظاهر مى شد وجامعهء انسانيت را از فوائد بى شمارى بهره مند مى گردانيد.

ممكن است بگوييد: درصورتى كه شرائط عمومى مساعد ظهور امام زمان نيست پس كوشش نمودن در اين راه سخت وپرخطرچه سودى براى ما دارد؟! اما بايد بدانيد كه همت مسلمين نبايد محدود به جلب منافع شخصى باشد، بلكه وظيفهء هر فرد مسلمان است كه در راه اصلاح امور اجتماعى جميع مسلمين وحتى عموم جهانيان كوشش كند. جديت در راه رفاه عمومى ومبارزهء با بيدادگرى از بزرگترين عبادات به شمار مى رود.

بازهم ممكن است بگوييد: كوشش كردن يكنفر يا چند نفر معدود به جايى نمى رسد واصولاً من چه گناهى دارم كه از فيض ديدار امام محروم شده ام؟!

در جواب مى گويم: ما اگر در راه رشد افكار عمومى وآشنانمودن جهانيان با حقائق اسلام ونزديك شدن به هدف مقدس امام زمان كوشش كنيم وظيفهء خودمان را انجام داده ايم ودر مقابل، به ثواب بزرگى نائل مى شويم وجامعه انسانيت را گرچه يك قدم باشد، بسوى هدف نزديك نموده ايم كه ارزش اينكار بر دانشمندان پوشيده نيست. لذا در روايات زياد وارد شده كه انتظار فرج يكى از بزرگترين عبادات است.(8)

يار صفحه:


(1)بحار الانوار ج 52 ص 91.
(2)قال موسى بن جعفر عليه السلام: اذا فقد الخامس من ولد السابع من الائمة فالله الله فى اديانكم لا يزيلنكم عنها احد، يا بنى انه لا بد لصاحب هذاالامر من غيبة حتى يرجع عن هذا الامر من كان يقول به، انما هى محنة من الله امتحن الله بها خلقه ــ  بحار ج 52 ص 113.
(3)بحار الأنوار ج51 ص 152.
(4)در سوره مائده آيه 1 مى گويد: يا ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود. ودر سورهء اسراء آيهء 34 مى گويد: واوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولا.ودر سورهء مؤمنون آيهء 8 مى گويد:الذين هم لاماناتهم وعهدهم راعون.
(5)بحار الأنوارج 52 ص96.
(6)عن جعفر الصادق عن ابيه عن جده على بن الحسين عليه السلام قال: نحن ائمة المسلمين وحجج الله على العالمين وسادات المؤمنين وقادة الغرالمحجلين وموالى المسلمين ونحن امان لاهل الارض كما ان النجوم امان لاهل السماء وبنايمسك السماء ان تقع على الارض الا باذنه وبنا ينزل الغيث وتنشر الرحمة وتخرج بركات الارض ولولا ما على الارض منالساخت باهلها.  ثم قال: ولم تخل منذ خلق الله آدم من حجة الله فيها، اما ظاهر مشهور او غائب مستور، ولا تخلوالارض الى ان تقوم الساعة من حجة ولولاذلك لم يعبدالله. قال سليمان: فقلت لجعفرالصادق عليه السلام كيف ينتفع الناس بالحجة الغائب المستور؟ قال: كما ينتفعون بالشمس اذا سترها سحاب. ينابيع المودة ج 2 ص 217.
(7)بحث نبوت عامه وامامت:از صفحه 70 تا صفحه 83 همين كتاب.
(8)بحار الأنوار ج 52 ص 122-150.