عصر ظهور

علي كورانى

- ۲۴ -


مقام حضرت مهدى (ع ) در پيشگاه پروردگار
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
پيش از آنكه پاره اى از روايات و دعاها و زيارتهايى را كه نمونه هايى از اعتقاد و عواطف ما نسبت به حضرتش ارواحنافداه مى باشند بياوريم ، مناسب است ، اندكى از روايت هائى را كه نشانگر مقام و مرتبه آن بزرگوار مى باشد يادآور شويم . در منابع شيعه و سنى آمده است كه مقام و منزلت او در پيشگاه خداوند بس بزرگ و رفيع است او سرور و سالار دنيا و آخرت و از سروران اهل بهشت و طاوس بهشتيان است جامه هاى درخشنده اى از نور الهى بر تن دارد و الهام گيرنده و هدايت شده از سوى خداوند است ، هر چند پيامبر محسوب نمى شود، خداى سبحان كرامت ها و نشانه هاى معجزات بسيارى را به دست وحى جارى مى سازد.
بلكه روايات معروفى كه منافع شيعه و سنى آنرا نقل كرده اند، دلالت دارد كه آن حضرت در صفوف پيامبران و رسولان صلوات اللّه عليهم جاى دارد. چنانكه پيامبر (ص ) فرمود:
((ما فرزندان عبدالمطلب ، سروران اهل بهشتيم ، من و حمزه و على و حسن و حسين و مهدى )) (464)
همچنين در منابع ما روايات مشروحى در فضائل پيشوايان معصوم (ع ) و شاءن و مقام والاى ايشان در نزد پروردگار آمده است ، از آن جمله روايت هايى ويژه حضرت مهدى منتظر ارواحنافداه مى باشد به اينكه وى نور خدا در روى زمين و شريك قرآن در واجب الاطاعة بودن و معدن علم الهى و گنجينه سر خداوند است . آنچه را كه علما در كتب عقايد و تفسير و حديث به تفصيل آورده اند و بيشتر آنان آن حضرت را بر ساير امامان بعد از اميرمؤ منان و حسن و حسين عليهم السلام برترى و فضيلت داده اند، كه در اين باره روايت نيز آمده است .
و نزد اهل سنت نيز برترى او بر ابوبكر و عمر وارد شده است از ابن سيرين سؤ ال كردند:
((مهدى بهتر است يا ابوبكر و عمر؟ گفت : (مهدى ) از آن دو به مراتب بهتر است و با پيامبر و نبى همطراز مى باشد)) (465)
سخنان امامان درباره حضرت مهدى (ع )
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
نكته قابل توجه در اين زمينه اين است كه ما امامان (ع ) را پيشگامان و بيان كنندگان عواطف و اشتياق خود نسبت به حضرت مهدى (ع ) مى يابيم ، آنان با ايمان به وعده پيامبر و قبل از ولادت مهدى (ع ) نسبت به فرزند موعود خود و آنچه در آينده بدست او انجام خواهد گرفت پيشاپيش آگاهى داشتند. و اينك ما به ذكر سخنانى از امير مؤ منان و امام صادق عليهماالسلام بسنده مى كنيم .
حضرت على (ع ) فرمود:
((هان بدانيد كه مثل اهل بيت محمد صلى اللّه عليه و آله بسان ستارگان آسمان است كه هرگاه ستاره اى غروب كند ستاره اى ديگر طلوع مى كند. گوئيا مى بينم نعمت هاى الهى در پرتو خاندان پيامبر (ص ) بر شما تمام شده و شما به آرزوهاى خود دست يافته ايد (466)
((به اهل بيت پيامبر خود بنگريد، اگر سكوت كردند شما هم سكوت كنيد و اگر از شما يارى خواستند ياريشان كنيد كه خداوند ناگاه به واسطه مردى از ما اهل بيت (ع ) فرج و گشايشى بوجود مى آورد. پدرم به قربان فرزند بهترين كنيزان كه جز شمشير به آنها (دشمنان ) چيزى عطا نكند و به كشتار و نابودى آنان پردازد و هشت ماه سلاح بر دوش (مبارزه مى كند) تا جائيكه قريش گويند اگر اين شخص از فرزندان فاطمه مى بود به ما رحم مى كرد.
هدايت الهى را بر خواسته هاى نفسانى خود حاكم مى گرداند، آنگاه كه ديگران هواى نفس خود را بر هدايت الهى ترجيح مى دهند و قرآن را ملاك و معيار انديشه و عمل قرار مى دهد، آنجا كه ديگران قرآن را به راءى و نظر خويش تفسير مى كنند. زمين پاره هاى دل خود (معادن و ذخائر) را براى او خارج مى سازد و كليدهايش را تسليم او مى نمايد. آنگاه وى شيوه عدالت و راه و رسم پيامبر را به شما نشان خواهد داد و كتاب و سنت را كه پيش از او متروك و فراموش گرديده زنده خواهد كرد)) (467)
((زره حكمت بر تن نموده و آن را با رسم و آئين تمام و با توجه و آگاهى و جديت فرا گرفته است چرا كه حكمت گمشده اوست و او جوياى آن ، و مورد نياز است و او خواهان آن و هنگاميكه اسلام غريب مى گردد و همچون شترى كه از خستگى راه به زانو درآمده و گردن خود را به زمين مى گذارد، او از ديده ها پنهان مى گردد، وى حجت باقى مانده اى است از حجت هاى خداوند و جانشينى است از جانشينان پيامبران )) (468)
از سدير صيرفى نقل شده كه گفت : من و مفضل بن عمر و ابو بصيروابان بن تغلب حضور امام صادق (ع ) رسيديم ، ديديم آن حضرت با جامه خيبرى طوقدار و بدون يقه و آستين كوتاه بر روى خاك نشسته و با حالتى پريشان و دلى سوزان مى گريد، غم و اندوه در چهره اش نمايان و دگرگونى در سيمايش هويدا و اشك در ديدگان مباركش حلقه زده و مى گويد: اى سرور من ، غيبت تو، خواب را از من ربوده و بستر زمين را بر من تنگ نموده و آرامش قلبم را از بين برده است . سرور من ! غيبت تو گرفتارى و مصيبت مرا به مصائب اءبدى پيوند زده كه از دست دادن يكى پس از ديگرى موجب نابودى جمع و تعداد ما مى گردد، احساس نمى كنم اشكهاى چشم خشك شود و ناله سينه ام فرو نشيند و آرام گيرد...
سدير گفت : با مشاهده اين حالت هولناك و حادثه ناگوار عقل از سرمان پريد و قلبمان بيقرار و پريشان شد و گمان برديم كه آن حالت ، نشانه ناخوشى و بلاى خطرناكى است و يا آفتى از روزگار به او رسيده است ، عرض كرديم : اى فرزند بهترين خلق خدا، خداوند ديدگان شما را هرگز اشكبار نگرداند به خاطر كدام حادثه اينگونه گريان هستيد و چه پيش آمدى شما را بدين ماتم نشانده است .
سدير مى گويد: آنگاه امام (ع ) آهى دردناك از سينه برآورد بگونه ايكه نشانگر شدت خوف و ترس وى بود، و فرمود:
((واى بر شما، صبح امروز در كتاب جعفر ديدم و آن كتابى است مشتمل بر آگاهى به مرگها و بلاها و مصيبت ها و دانش گذشته و آينده تا روز قيامت و خداوند اين كتاب را به محمد (ص ) و امامان (ع ) بعد از او اختصاص داده است ، در اين كتاب درباره ولادت قائم ما اهل بيت و غيبت او و طولانى شدن آن و طول عمر وى و گرفتارى مؤ منان در آن زمان و پيدايش شك و ترديد در دلهايشان از طولانى شدن غيبت قائم و برگشتن بيشتر آنان از دين و دست كشيدن از ديانت اسلام كه خداوند سبحان مى فرمايد: ((ما مقدرات و نتيجه كردار نيك و بد هر انسانى را به گردنش ‍ افكنديم )) مطالعه مى كردم كه دلم سوخت و غم و اندوه بر من چيره شد.))
عرض كرديم : اى فرزند رسول خدا! لطفا شمّه اى از آنچه كه مى دانيد ما را آگاه فرمائيد، فرمود: خداوند در مورد قائم ما سه امر را كه درباره سه تن از پيامبران به اجرا درآورده عملى سازد ولادت او را همچون ولادت موسى (ع ) پنهان قرار داده و غيبت او را چون غيبت عيسى (ع ) و طول عمر وى را چون طول عمر نوح (ع ) مقدر فرموده است و بعد از آن عمر بنده شايسته خود يعنى خضر (ع ) را دليل بر عمر او قرار داده است .
عرض كردم : اى فرزند رسول خدا (ص ) اين مطالب را براى ما شرح دهيد. فرمود: اما ولادت موسى ، وقتى فرعون پى برد كه نابودى فرمانروائى او بدست حضرت موسى (ع ) خواهد بود، پيشگويان را احضار كرد و آنها فرعون را بر نسب و نژاد حضرت راهنمائى كردند و گفتند: او از نسل بنى اسرائيل است ، فرعون به ماءموران خود دستور داد همچنان شكم زنان باردار بنى اسرائيل را بشكافند (تا مانع تولد وى گردند) تا آنكه بيست و چند هزار نوزاد را بدين سان سر بريدند ولى از آنجا كه خداوند اراده حفظ او را داشت نتوانستند به وى دست يابند و او را بكشند.
همچنين بنى اميه و بنى عباس وقتى فهميدند زوال حكومت و نابودى فرمانروايان و جباران آنها بدست حضرت قائم (ع ) است به دشمنى با ما برخاستند و به روى اهل بيت رسول اللّه (ص ) شمشير كشيدند و به اميد دستيابى بر كشتن قائم (ع ) كمر به نابودى ذريه پيامبر بستند. ولى خداوند سبحان اجازه نداد كه امر وى بر ظالمى آشكار مى شود تا آنكه نور خود را كامل گرداند هر چند بر مشركان ناگوار آيد.
اما ماجراى غيبت عيسى (ع )، يهود و نصارى جملگى برآنند كه وى كشته شده اما خداوند آنان را در قرآن تكذيب نموده آنجا كه مى فرمايد:
((آنها نه او را كشتند و نه بردار زدند بلكه در اين امر به اشتباه افتادند)) (469)
((غيبت قائم (ع ) نيز بدينگونه است زيرا امت اسلام به سبب طولانى شدن غيبت ، آن را انكار مى نمايند...
و اينك داستان طولانى شدن عمر حضرت نوح (ع ) وقتى آن حضرت درخواست عذاب از آسمان براى قوم خود كرد خداوند جبرئيل را با هفت هسته خرما نزد وى فرستاد و گفت : اى رسول خدا، خداوند متعال مى فرمايد: اين مردم آفريده ها و بندگان من هستند و من آنها را به وسيله صاعقه آسمانى از بين نمى برم مگر بعد از ابلاغ دعوت و اتمام حجت ، بنابراين دوباره براى دعوت امت خود برگرد كه من به خاطر آن به تو پاداش ‍ مى دهم . اين هسته هاى خرما را غرس نما كه پس از روئيدن و رشد كردن و بارور شدن آنها، تو نيز به گشايش و نجات دست خواهى يافت و پيروان مؤ من خود را به اين امر بشارت بده .
وقتى درختان خرما روئيدند و شاخ و برگ برآورده و بارور شدند و پس از زمانى طولانى به ميوه نشستند، نوح (ع ) از خداوند سبحان درخواست نمود كه به وعده خود وفا كند، اما خداوند (بار ديگر) او را ماءمور كرد از هسته هاى همان نخل ها بكارد و باز صبر و تلاش پيشه سازد و دليل و حجت را بر قوم خود تمام گرداند. در اين هنگام گروه هايى كه به او ايمان آورده بودند از جريان باخبر شدند. در نتيجه سيصد نفر از آنان مرتد شدند و گفتند: اگر ادعا و دعوت نوح حق بود نمى بايست پروردگارش خلف وعده كند.
بدين ترتيب خداوند متعال ، تا هفت بار پى در پى او را ماءمور كاشتن و بارور ساختن نخل ها نمود و هر بار گروهى از پيروان او از دين برمى گشتند تا آنكه طرفداران او به هفتاد و چند تن رسيدند در اين هنگام به وى وحى فرستاد كه : اى نوح اينك ظلمت شب به صبح روشن تبديل گرديد و حق و حقيقت آشكار شد و زلال ايمان از كدورت كفر، با كنار رفتن بلا سرشتان باز شناخته شد...
امام صادق (ع ) فرمود: حضرت قائم دوران غيبتش بدين گونه طولانى مى شود تا حق كاملا روشن و صفاى ايمان از تيرگى و ناخالصى پاك و جدا گردد.)) (470)
نمونه هايى از دعاها و زيارت آن حضرت
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
((اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن ، صلواتك عليه و على آبائه ، فى هذه الساعة و فى كل ساعة ، وليّا و حافظا و قائدا و ناصرا، و دليلا و عينا... حتى تسكنه ، اءرضك طوعا، و تمتّعه فيها طويلا)).
((اللهم وصل على ولى اءمرك ، القائم المؤ مّل ، و العدل المنتظر، و حفّه بملائكتك المقربين ، و اءيده منك بروح القدس يا رب العالمين .
اللهم اجعله الداعى الى كتابك ، و القائم بدينك . استخلفه فى الارض كما استختلفت الذين من قبله . مكّن له دينه الذى ارتضيته له . اءبدله من بعد خوفه اءمنا يعبدك لا يشرك بك شيئا.
اللهم اءعزّه و اءعززبه ، وانصره و انتصربه ، و افتح له فتحا يسيرا، و اجعل له من لدنك سلطانا نصيرا.
اللهم اءظهربه دينك و سنة نبيك حتى لا يستخفى بشى ء من الحق مخافة احد من الخلق .
اللهم انا نرغب اليك فى دولة كريمة ، تعزّبها الاسلام و اءهله ، و تذل بها (الكفر) و النّفاق و اءهله ، و تجعلنا فيها من الدّعاة الى طاعتك ، و القادة الى سبيلك ، و ترزقنا بها كرامة الدنيا و الآخرة .
اللهم المم به شعثنا، و اشعب به صدعنا، و ارتق به فتقنا، و كثر به قلتنا، و اءعززبه ذلتنا، و اءغن به عائلنا، و اقض به عن مغرمنا، و اجبربه فقرنا، و سد به خلتنا، و يسريه عسرنا، و بيض به وجوهنا، و فكّ به اءسرنا، و اءنجح به طلبتنا، و اءنجزبه مواعيدنا، و استجب به دعوتنا، و اءعطنا به سؤ لنا، و بلغنا به من الدنيا و الآخرة آمالنا، و اءعطنا به فوق رغبتنا.
يا خير المسؤ ولين و اءوسع المعطين ، اشف به صدورنا، و اءذهب به غيظ قلوبنا، و اهدنا به لما اختلف فيه من الحق باذنك ، انك تهدى من تشاء الى صراط مستقيم ، و انصرنا به على عدوك و عدونا اله الحق آمين .
اللهم انا نشكو اليك فقد نبينا صلواتك عليه و آله ، و غيبة ولينا، و كثرة عدونا، و قلة عددنا، و شدة الفتن بنا، و تظاهر الزمان علينا، فصل على محمد و آل محمد، و اءعنا على ذلك كله بفتح منك تعجله ، و ضر تكشفه و نصر تعزه ، و سلطان حق تظهره ، و رحمة منك تجللناها، و عافية منك تلبسناها، برحمتك يا اءرحم الراحمين .
((... اللهم صلى على محمد و عليهم صلاة كثيرة دائمة طيبة ، لا يحيط بها الا اءنت ، و يا يسعها الا علمك ، و يا يحصيها اءحد غيرك .
اللهم صل على وليك المحيى سنتك ، القائم باءمرك ، الداعى اليك ، الدليل عليك ، و حجتك على خلقك ، و خليفتك فى اءمرك ، و شاهدك على عبادك .
اللهم اءعز نصره ، و مد عمره ، و زين الارض بطول بقائه .
اللهم اكفه بغى الحاسدين ، و اءعذه من شر الكائدين ، و ازجز عنه ارادة الظالمين ، و خلصه من اءيدى الجبارين .
اللهم اءعطه فى نفسه ، و ذريته ، و شيعته ، ورعيته ، و خاصته ، و عامته ، وعدوه ، و جميع اهل الدنيا ما تقر به عينه ، و تسر به نفسه ، و بلغه اءفضل امله فى الدنيا و الآخرة . انك على كل شى ء قدير.
اللهم جدد به ما محى من دينك ، و اءحى به ما بدل من كتابك ، و اءظهر به ما غير من حكمك ، حتى يعود دينك به وعلى يديه عضا جديدا خالصا مخلصا، لا شك فيه و لا شبهة معه ، و لا باطل عنده و لا بدعة لديه .
اللهم نور بنوره كل ظلمة ، و هدّ بركنه كل بدعة ، و اهدم بعزته كل ضلالة ، و اقصم به كل جبار، و اءخمد بسيفه كل نار، و اءهلك بعد له كل جبار، و اءجر حكمه على كل حكم ، و اذلّ لسلطانه كل سلطان .
اللهم اءذل كل من ناواه ، و اءهلك كل من عاداه ، و امكر بمن كاده ، و استاءصل من حجد حقه و استهان باءمره ، و سعى فى اطفاء نوره ، و اءراد اخماد ذكره )) .
((...اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤ ك فى اءوليائك ، الذين استخلصتهم لنفسك ودينك ، اذ اخترت لهم جزيل ما عند من النعيم المقيم ، الذى لازوال له ولا اضمحلال بعد اءن شرطت عليهم الزهد فى درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها، فشرطوا لك ذلك ، و علمت منهم الوفاء به ، فقبلتهم و قربتهم ، و قدمت لهم الذكر العلى ، و الثناء الجلى ، و اءهبطت عليهم ملائكتك ، و اءكرمتهم بوحيك ، و رفدتهم بعلمك ، و جعلتهم الذرائع اليك ، و الوسيلة الى رضوانك .
فبعض اءسكنته جنتك الى اءن اءخرجته منها. و بعضى حملته فى فلكك و نجيته و من آمن معه من الهلكة برحمتك . و بعض اتخدته خليلا وساءلك لسان صدق فى الاخرين فاءجبته ، و جعلت ذلك عليا. و بعض كلمته من شجرة تكليما و جعلت له من اءخيه ردءا و وزيرا. و بعض اءولدته من غيراءت ،
و آئيته البينات ، و اءيدته بروح القدس .
و كلا شرعت له شريعة ، و نهجت له منهاجا، و تخيرت له اءوصياء، مستحفظا بعد مستحفظ، من مدة الى مدة ، و اقامة لدينكه ، و حجة على عبادك ، ولئلا يزول الحق عن مقره ، و يغلب الباطل على اءهله ، و لايقول اءحد: لولا اءرسلت الينا منذرا، رسولا منذرا، واقمت لنا علما هاديا، فنتبع آياتك من قبل نذل و نحرى ....
الى اءن انتهيت بالاءمر الى حبيبك و نجيبك محمد صلى الله عليه و آله فكان كما انتجبته ، سيد من خلقته ، و صفوة من اصطفيته ، و اءفضل من اجتبيته ، و اكرم من اعتمدته ، قدمته على اءنبيائك ، و بعثته الى الثقلين من عبادك ، و اوطاءته مشارقك و مغاربك و سخرت له البراق و عرجت به الى سمائك ، و اودعته علم ما كان و ما يكون الى انقضاء خلقك ....
فعلى الاءطائب من اءهل بيت محمد و على صلى الله عليهما و آلهما فليبك الباكون ، و اياهم فليندب النادبون ، و لمثلهم فلتدرف الدموع ، و ليصرخ الصارخون ، و يضج الضاجون ، و يعح العاجون .
اءين الحسن ، اءين الحسين ، اءين اءبناء الحسين ، صالح بعد صالح ، و صادق بعد صادق ....اءين السبيل بعد السبيل ، اءين الخيره بعد الخيره ، اءين الشموس ‍ الطالعة ، اءين الاءقمار المنيرة ، اءين الاءنجم الزهراه ، اءين اءعلام الدين ، و قواعد العلم ....
اءين بقية الله التى لاتخلو من العترة الهادية ، اين المعد لقطع دابر الظلمة ، اءين المنتظر لاقامد الاءمت و العوج ، اءين المرتجى لازالة الجور و العدوان ، اءين المدخر لتجديد الفرائض و السنن ، اءين المتخير لاعادة الملة و الشريعة ، اءين المؤ مل لاحياء الكتاب و حدوده ، اءين محيى معالم الدين و .هله ، اءين قاصم شوكة المعتدين ، اءين هادم اءبنية الشرك و النفاق .
اءين معزالاءولياء، و مذل الاءعداء، اءين جامع الكلم على التقوى ، اءين السبب المتصل بين اءهل الارض و السماء، اءين صاحب يوم الفتح ، و ناشرراية الهدى ....، اءين مؤ لف شمل الصلاح و الرضا، اين الطالب بذحول الاءنبياء و اءبناء، اءين الطالب بدام المقتول بكربلاء.
باءبى اءنت و امى ، و نفسى لك الوقاء و الحمى ، يابن السادة المقربين ، يابن النجباء الاءكرمين ، يابن الهداة المهتدين يابن الخير المهذبين ....
عزيز على اءن اءرى الخلق و لاترى ، ولا اءسمع لك حسيسا و لانجوى ، عزيز على اءن لاتحيط بى دونك البلوى ، ولاينالك منى ضجيج و لاشكوى ...بنفسى اءنت من مغيب لم يخل منا، بنفسى اءنت من نازح لم ينزج عنا...
الى متى اءخارفيك يا مولاى والى متى . و اءى خطاب اءصف فيك واءى نجوى . عزيز على ان اءجاب دونك و اءناغى . عزيز على اءن اءبيك و يخذ لك الورى عزيز على اءن يجرى عليك دونهم ماجرى . هل من معين فاءصيل معه العويل و البكاء. هل من جزوع فاءساعد جزعه اذا خلا. هل قذيت عين فساعدتها عينى على القذى .
هل اليك يابن اءحمد سبيل فتلقى هل يتصل يومنا منك بعدة فنحظى ....ترى اءترانا نحف بك و اءنت تام الملا، و قد ملاءت الاءرض عدلا، و اءذقت اءعداءك هوانا و عقابا.... و اجتثثت اصول الظالمين ، و نحن نقول الحمد الله رب العالمين .
الهم اءنت كشاف الكرب و البلوى ، و اليك اءستعدى فعندك العدوى ، و اءنت رب الاخرة و الاءولى .
...اللهم و نحن عبيدك التائقون الى وليك ، المذكر بك و بنبيك ، الذى خلقته لنا عصمة و ملاذا، اءقمته لنا قوما و معاذا، و جعلته للمؤ منين منا اماما، فبلغه منا تحية و سلاما.

...اللهم و اءقم به الحق ، و اءدحض به الباطل ، و اءدل به اءولياءك ، و اءذللبه اءعداءك ، وصل اللهم بيننا وصلة تؤ دى الى مرافقة سلفه ، واجعلنا ممن ياءخذ بحجزتهم ، و يمكث فى ظلهم ، و اءعنا على تاءدية ، حقوقه اليه ، والا جتهاد فى طاعة ، و الاجتناب عن معصيته ، و امنن علينا برضاه ، وهب لنا راءفته و رحمته و دعاءه ، و خيرما ننال به سعة من رحمتك ، و فوزا عندك ، واجعل صلواتنا به مقبولة ، و ذنوبنا به مغفورة ، و دعاءنا به مستجابا، و اجعل اءرزقنا به مبسوطة ، و همومنا به مكفية ، و حوائجنا به مقضية ، و اءقبل الينا بوجهك الكريم ، و اقبل تقربنا اليك ، و انظر الينا نظرة رحيمة ، نستكمل بها الكرامة عندك ، ثم لاتصرفها عنا بجودك . و اسقنا من حوض جده صلى الله عليه و آله ، بكاءسه و بيده ، ريا رويا، هنيئا سائغا، لاظماءبعده ...يا اءرحم الراحمين ... .
مهدى منتظر (عليه السلام ) از ديدگاه اهل سنت
يكسانى اعتقاد به مهدى منتظر از ديدگاه شيعه واهل سنت
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
برخى تصور مى كنند كه اعتقاد به مهدى منتظر، ويژه شيعيان است در حاليكه اصل اين عقيده از نظر اهل سنت با شيعه همسان بوده و بين اين دو فرقه از حيث بشارت هاى پيامبر صلى الله عليه و آله راجع به ظهور آن حضرت و ماءموريت جهانى وى و درباره شخصيت برجسته و مقدس آن بزرگوار و حتى نشانه هاى ظهور و ويژگى هاى انقلاب او، تفاوتى وجود ندارد، و تنها فرقى كه در اين مورد وجود دارد اين است كه ما شيعيان او را امام دوازدهم بنام محمد بن حسن عسكرى (عليه السلام ) و متولد به سال 255 هجرى مى دانيم و بر اين عقيده هستيم كه خداوند عمر او را همچون عمر خضر (عليه السلام ) طولانى نموده و او اكنون زنده و غايب است ، تا خداوند هر زمان اراده فرمايد ظهور خواهد كرد در حاليكه اغلب دانشمندان اهل سنت مى گويند هنوز متولد نشده و غايب نيست بلكه بزودى متولد خواهد شد و به آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله بشارت داده جامه عمل مى پوشاند و عده كمى از آنان در مورد ولادت و غيبت او با ما هم عقيده اند.
اصالت اعتقاد به حضرت مهدى (عليه السلام ) از ديدگاه اصل سنت از آنجا روشن مى گردد كه روايات فراوانى در منابع و اصول روائى و اعتقادى آنها و نيز فتاوا و آراء دانشمندان و تاريخ علمى و سياسى آن در خلال نسل هاى گذشته وجود دارد كه كه گواه براين عقيده است .
بنابراين حركت هايى كه از سوى مدعيان مهدويت در جوامع اسلامى اهل سنت رخ داد مانند جنبش مهدى سودانى در قرن گذشته و حركتى كه در آغاز اين قرن در حرم مكه اتفاق افتاد و جنبش هايى كه انديشه هاى مهدويت را به شكل آشكارى نشان مى داد، مانند ((جنبش جهاد و هجرت )) در مصر و حركت هاى مشابه آن ، كه در اثر بوجود آمدن خلاء فكرى و يا تحت تاءثير تفكرات شيعى ، درباره حضرت مهدى (عليه السلام ) آنگونه كه برخى تصور مى كنند، پديد نيامد.
شمار راويان احاديث مربوط به حضرت مهدى (عليه السلام ) از صحابه و تابعين اهل سنت كمتر از راويان شيعه نيست همچنين است اشخاصى از آنان كه روايات ياد شده را در اصول و مجموعه اى احاديث ، تدوين نموده و كسانى كه داراى تاءليفات ويژه اى در اين زمينه مى باشند.
كهن ترين كتاب اهل سنت درباره مهدى
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
شايد كهن ترين كتابى كه از اهل سنت درباره مهدى (ع ) بدست ما رسيده است ، كتاب ((فتن و ملاحم )) اثر حافظ نعيم بن حماد مروزى (متوفاى سال 227 ه‍) باشد كه مؤ لف آن از اساتيد بخارى و ديگران بوده است و از مصنفان صحاح ششگانه بشمار مى رود نسخه اى از اين كتاب در كتابخانه دائرة المعارف عثمانى در حيدر آباد هند شماره 3187-83 و نسخه اى در كتابخانه ظاهريه دمشق به شماره 62- اءدب ، وجود دارد و نسخه اى در كتابخانه موزه انگلستان است كه حدود دويست صفحه پشت و رو دارد و تاريخ نسخه بردارى آن سال 706 هجرى مى باشد و روى پاره اى از صفحات آن عبارت (وقف حسين افندى ) ديده مى شود كه نشانگر اين است كه نسخه مذكور از موقوفات تركيه گرفته شده است و در سال 1924 م . در كتابخانه بريتانيا ثبت گرديده است . و يكى از منابع ما در كتاب حاضر كه از آن روايت نقل كرده ايم همين نسخه است . اما ساير منابع روائى و اعتقادى اهل سنت كه راجع به بيش از پنجاه ماءخذ مى رسد كه كتب صحاح نيز در ميان آنهاست . و اما شمار تاءليفات ، رساله ها و پژوهش هاى ويژه تقريبا به تعداد منابع و ماءخذ مى باشد.
قديمى ترين اثر شيعى درباره عقيده مهدى
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
چنانكه قديمى ترين اثر شيعى درباره عقيده مهدى (ع ) كه بدست ما رسيده كتاب ((غيبت )) و يا كتاب ((قائم )) از فضل بن شاذان نيشابورى است كه معاصر نعيم بن حماد بوده است وى كتاب خويش را قبل از ولايت حضرت مهدى (ع ) و غيبت او تاءليف نموده است !
نسخه هاى اين كتاب در قرون گذشته در دسترس علماى ما بوده است ولى متاءسفانه در اين قرن از آن خبرى نيست تنها مقدارى از اين اثر در ضمن تاءليفات و كتابهاى دانشمندانى كه از آن كتاب استفاده كرده اند برجاى مانده است ، بويژه علامه مجلسى كه رواياتى از آن كتاب را در دائرة المعارف خود ((بحارالانوار)) نقل نموده است .

next page

back page