عصر ظهور
علي كورانى
- ۱۳ -
ايرانيان و نقش آنان در دوران ظهور
مقدمه
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
قبل از پيروزى انقلاب اسلامى ايران ، كشور ايران در تصوّر غربيها پايگاهى حياتى ،
آنهم در مرز شوروى و در قلب جهان اسلام به حساب مى آمد و از ديدگاه مسلمانها كشورى
اسلامى و اصيل به شمار مى رفت كه ((شاه ))
سرسپرده غرب و هم پيمان اسرائيل بر آن حكومت مى كرد و براى خودش خدمتى به
اربابانش ، كشورش را دربست در اختيار و خدمت آنان قرار داده بود.
علاوه بر آنچه كه در تصوير ديگران بود، در ذهن يك فرد شيعه مانند من ، كشورى بود كه
در آن مرقد مطهر امام رضا (ع ) و حوزه علميه قم وجود داشت و كشورى داراى تاريخى
اصيل و ريشه دار در تشيع و علماء و انديشمندان شيعه و تاءليفات گرانبها، زمانيكه به
روايات وارده در خصوص مدح و ستايش ايرانيان برمى خوريم و آنها را بررسى مى كنيم .
به يكديگر مى گوئيم : اين روايات مانند روايتهايى است كه مدح و ستايش و يا مذمّت
اهل يمن ، و يا بنى خزاعه را مى نمايد. از اين رو هر روايتى كه مدح و ستايش و يا
مذمّت گروهها و قبيله ها و بعضى كشورها را دربردارد، نمى تواند بدون اشكال باشد.
گرچه اين روايات صحيح و درست مى باشند، اما مربوط به تاريخ گذشته و احوال مختلف
ملتهاى صدر اسلام و قرنهاى اوليه آن است .
اين طرز فكر رائج بين ما بود كه ، امت اسلامى در حالتى جاهلانه و فرمانبردار سلطه
كفر جهانى و نوكران اوست ، در بين ملتها هيچيك بر ديگرى برترى ندارد، و چه بسا همين
ايرانيان مورد بحث ، بدتر از ساير ملتها بوده اند، بدليل اينكه آنان طرفداران تمدنى
كفرآميز و برترى جوئى هاى ملى و نژادى بوده اند كه سرسپردگانى چون شاه و اربابان
غربى اش براى ايجاد چنين تز و طرز فكرى و تربيت مردم ايران ، بر همين روش پافشارى
مى كردند.
... تا اينكه پيروزى انقلاب اسلامى در ايران ، مسلمانان را در سطح جهان غافلگير كرد
و قلبهاى غمگين آنان را چنان از خوشحالى و شادى سرشار نمود كه در قرن هاى گذشته بى
سابقه بود، بلكه بالاتر، آنان تصور چنين پيروزى را نداشتند. اين سرور و خوشحالى همه
كشورها و ملتهاى مسلمان را در برگرفت ، از جمله مظاهر خوشحالى مردم ، اين بود كه
همه جا صحبت از فضل و برترى ايرانيان و طرفداران سلمان فارسى بود، به طور مثال ،
يكى از صدها عنوانى كه غرب و شرق جهان اسلام منتشر و پخش شد، عنوان و تيتر مجله
تونسى (شناخت ) بود كه در آن آمده بود: ((پيامبر (ص )
ايرانيان را جهت رهبرى امت اسلامى برمى گزيند)) اين نوشته
ها، خاطرات ما را درباره ايرانيان تجديد كرد و دريافتيم رواياتى كه از پيامبر (ص )
درباره آنان وارد شده است تنها مربوط به تاريخ گذشته آنها نبوده ، بلكه ارتباط به
آينده نيز دارد...
ما با مراجعه به منابع حديث و تفسير و بررسى روايات مربوط به ايرانيان ، به اين
نتيجه رسيديم كه اين روايات و اءخبار بيش از آنكه مربوط به گذشته باشد، مربوط به
آينده است و جالب اينكه اينگونه روايات در منابع حديث اهل سنت بيشتر از شيعه وجود
دارد.
چه مى توان كرد، زمانيكه در روايات مربوط به حضرت مهدى (ع ) و زمينه سازى حكومت آن
بزرگوار، ايرانيان و يمنى ها داراى سهم بسزائى بوده و كسانى هستند كه به مقام ايجاد
زمينه مناسب براى ظهور آن حضرت و شركت در نهضت وى نائل مى شوند.. و همچنين افراد
شايسته اى از مصر و مؤ منانى حقيقى از شام و گروههايى از عراق ... نيز اين فيض بهره
مند مى شوند و همينطور ساير دوستداران آن حضرت كه در گوشه و كنار جهان اسلام
پراكنده هستند، از اين موهبت برخوردار مى شوند، بلكه آنان از ياران ويژه و وزراء و
مشاورين آن حضرت ارواحنافداه مى باشند.
ما اينك ، رواياتى را كه پيرامون ايرانيان به طور عموم وارد شده است مورد بررسى
قرار داده ، و سپس به نقش آن در زمان ظهور مى پردازيم .
آيات و اخبار در ستايش ايرانيان
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
رواياتى كه درباره ايرانيان و پيرامون آياتى كه تفسير به ايرانيان شده وارد شده است
، تحت اين نه عنوان آمده است : ((الف طرفداران سلمان فارسى .
ب اهل مشرق زمين . ج اهل خراسان . د ياران درفش هاى سياه . ه فارسيان . و سرخ رويان
. ز فرزندان سرخ رويان . ح اهل قم . ط اهل طالقان )) البته
خواهيد ديد كه كه غالبا مراد از اين عناوين يكى است ، اخبار ديگرى نيز وجود دارد كه
با عبارت ديگرى از آنان ياد كرده است .
در تفسير قول خداى سبحان : و ان تتولوا يستبدل
قوما غيركم
خداى عزوجل فرمود:
((اينك شما كسانى هستيد كه فرا خوانده مى شويد تا در راه خدا
انفاق كنيد، برخى از شما در انفاق بخل مى ورزد و كسى كه بخل كند به خويش بخل مى كند
و خداوند بى نياز است و شما نيازمنديد و اگر روگردان شويد خداوند گروهى را غير از
شما جايگزينتان مى نمايد و آنان مثل شما نيستند))
(259)
صاحب كشاف نقل كرده كه از پيامبر (ص ) درباره كلمه (قوم ) كه در آيه شريفه آمده است
سئوال شد. سلمان فارسى نزديك پيامبر (ص ) نشسته بود آن حضرت با دست مبارك خود به
ران پاى سلمان زد و فرمود:
((بخدايى كه جان من در دست قدرت اوست ، اگر ايمان به
كهكشانها بستگى داشته باشد مردانى از فارس به آن دست مى يابند))
(260)
به نقل صاحب مجمع البيان از امام باقر (ع ) روايت شده كه فرمود:
((اى اعراب ، اگر روى برگردانيد، خداوند گروه ديگرى را
جايگزين شما مى گرداند، يعنى ايرانيان ))
و صاحب الميزان آورده كه ذرّالمنثور، روايتى را عبدالرزاق و عبدبن حميد و ترمذى و
ابن جرير و ابن ابى حاتم و طبرانى در كتاب اءوسط و و بيهقى در كتاب دلائل .. از
ابوهريره نقل كرده است كه وى گفت : پيامبر (ص ) اين آيه را
((و ان تتولوا يستبدل قوما غيركم ، ثم لا يكونوا امثالكم ))
قرائت فرمود، عرض كردند: يا رسول اللّه ! اينها چه كسانى هستند كه اگر ما روى گردان
شويم جايگزين ما مى شوند؟ پيامبر اسلام (ص ) با دست مبارك به شانه سلمان فارس زد و
سپس فرمود:
((او و طرفداران او، بخدايى كه جانم در دست قدرت اوست اگر
ايمان بستگى به كهكشانها داشته باشد مردانى از فارس (ايرانيان ) به آن دست مى يابند))
(261)
مانند اين روايت به طرق ديگرى از ابوهريره و همچنين از ابن مردويه از جابربن
عبداللّه نقل شده است .
در اين روايت دو معنا كه همه بر آن اتفاق دارند، وجود دارد كه عبارتند از: اينكه
ايرانيان (فرس ) خط و جناح دومى بعد از اعراب ، براى به دوش كشيدن پرچم اسلام مى
باشند. بدليل اينكه ، آنان به ايمان درست مى يابند هر چند از آنان دور و دسترسى به
آن دشوار باشد.
چنانكه در همين روايت سه مطلب قابل بحث است :
اولا: اينكه خداوند متعال اعراب را تهديد به جايگزينى (فرس ) ايرانيان نموده است ،
آيا مخصوص زمان نزول آيه در زمان پيامبر (ص ) است و يا اينكه مربوط به همه نسلهاست
، بگونه اى كه داراى اين معنى باشد: اگر شما (اعراب ) روى گردان از اسلام شويد در
هر نسلى كه باشد (فرس ) را جايگزين شما مى گرداند؟
ظاهر معنى اين است كه به حكم قاعده (مورد، مخصص نمى باشد) اين نكته در همه نسلهاى
بعدى نيز استمرار دارد و آيات مباركه قرآن در هر طبقه و نسلى ، نقش خورشيد و ماه را
دارند (يعنى در نورافشانى يكسان اند) چه اينكه اين مطلب در روايات آمده و مفسران
نيز بر آن اتفاق نظر دارند.
ثانيا: حديث شريف مى گويد مردانى از فارس به ايمان دست خواهند يافت نه همه آنان ،
بديهى است كه اين خود، ستايشى است نسبت به افراد نابغه اى از بين آنها نه جميع
آنها..
اما ظاهر آيه شريف و روايت اين است كه هر دو، به طور عام ستايش از فرس مى نمايند،
چون در ميان آنان كسانى هستند كه به درجه دستيابى به ايمان و يا علم مى رسند. بويژه
با ملاحظه اينكه صحبت از گروهى است كه بعد از اعراب حامل آئين اسلام هستند.
بنابراين مدح و ستايشى كه براى آنان به شمار آمده بدين جهت است كه آنها زمينه
مناسبى براى به وجود آمدن نوابغ خود مى باشند و از آنان اطاعت و پيروى مى كنند.
ثالثا: آيا تاكنون روى گردانى اعراب از اسلام و جايگزين شدن (فرس ) بجاى آنان صورت
گرفته است يا خبر؟
جواب : بر اهل دانش و علم ، پوشيده نيست كه مسلمانان امروز، اعم از عرب و غيرعرب از
اسلام واقعى اعراض نموده روى گردان شده اند. بدين ترتيب متاءسفانه فعل شرط، در آيه
شريفه (ان تتولوا) (اگر روى گردان شويد)
تحقق يافته و تنها جواب شرط، يعنى جايگزين شدن فرس به جاى آنان باقى مانده است ، در
اين زمينه هم با دقتى منصفانه مى توان گفت كه وعده الهى ، در آستانه تحقق است .
بلكه ، روايت بعدى كه در تفسير نورالثقلين آمده است دلالت دارد كه اين جايگزينى ،
در زمان بنى اميه حاصل شده است ، چون زمانى كه عربها متوجه مراكز و مناصب و مال
اندوزى شدند، فرس (ايرانيان ) به كسب علوم اسلامى روى آورده و از آنان سبقت گرفتند
از امام صادق (ع ) منقول است كه فرمود:
((قد واللّه ابدل خيرا منهم ، الموالى ))
((سوگند بخدا كه بهتر از آن را جايگزين فرمود، يعنى عجم را))
گر چه تعبير به موالى در آن روز شامل غير فرس (ايرانيان ) يعنى تركان و رومى ها كه
اسلام آورده بودند نيز مى شده است اما آنچه مسلم است (فرس ) به عنوان مراكز ثقل ،
اكثريت آنان را تشكيل مى داده اند. بويژه با توجه به شناخت امام صادق (ع ) نسبت به
تفسيرى كه پيامبر (ص ) از آيه شريفه درباره (فرس ) فرموده است .
در تفسير گفته خداى سبحان : و آخرين منهم لما يلحقوابهم
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
خداى عزوجلّ فرمود:
((اوست آنكه برانگيخت در بين درس نخوانده ها رسولى را از
خودشان كه آيات خدا را بر آنان مى خواند و آنان را پاك مى سازد و كتاب و حكمت شان
مى آموزد اگر چه قبلا در گمراهى آشكارى بودند و افراد ديگرى از ايشان كه به آنان
نپيوسته اند و اوست خداى عزيز و حكيم ))
(262)
مسلم ، در صحيح خود از ابوهريره روايت كرده كه گفت : ((ما
حضور پيامبر (ص ) بوديم كه سوره مباركه جمعه نازل شد و حضرت آن را تلاوت فرمود تا
رسيد به آيه
((و آخرين منهم لما يلحقوا بهم ))
مردى از او سؤ ال كرد، يا رسول اللّه : اينان چه كسانى هستند كه هنوز به ما نپيوسته
اند؟ حضرت پاسخ نفرمود: ابوهريره گفت : سلمان فارسى نيز در بين ما بود پيامبر (ص )
دست مباركشان را بر سلمان نهاد و فرمود: بخدايى كه جانم در دست قدرت اوست اگر ايمان
بستگى به كهكشانها داشته باشد مردانى از اينها (طرفداران سلمان ) به آن دست خواهند
يافت )).
در تفسير على بن ابراهيم ، ذيل آيه
((و آخرين منهم لما يلحقوا بهم )) آمده است
كه :
((و افراد ديگرى كه به آنها نپيوسته اند))
يعنى كسانى كه بعد از آنان اسلام آورده اند. و صاحب مجمع البيان آورده
((آنان همه افراد بعد از اصحاب هستند تا روز قيامت ، سپس گفته است كه آنان
عجم ها و كسانى كه به لغت عربى حرف نمى زنند مى باشند چون پيامبر (ص ) به سوى هر
كسى كه وى را مشاهده كرده و كسانى كه بعدا مى آيند، اعم از عرب و عجم برانگيخته و
مبعوث شده است به نقل از سعيد بن جبير و نيز از امام باقر (ع ).
مطلق بودن كلمه ((و آخرين
منهم )) اقتضا دارد كه شامل همه طبقات و نسلهاى بعدى
از زمان پيامبر (ص ) از عرب و غيرعرب مى شود، اما با مقايسه كلمه (امّييّن ) و
(آخرين ) بهتر است كه بگوئيم مراد از (امّييّن ) اعراب و از (آخرين ) افرادى از
غيرعرب كه اسلام مى آورند باشد، چنانكه بعضى روايات اهل بيت (ع ) گوياى اين مطلب
است و صاحب كشاف نيز همين مبنا را پذيرفته است .
بنابراين ، پيامبر (ص ) كه آيه شريفه را به (فرس ) تفسير نموده است ، در حقيقت
منطبق بر مصداق مهمى براى كلمه (آخرين ) و يا مهم ترين مصداق ، از بين مصاديق آن مى
باشد، گرچه صرف تطبيق ، باعث فضل و برترى بيشتر نمى گردد، اما چون پيامبر (ص ) آنان
را ستوده به اينكه آنان به ايمان و علم و يا اسلام هر چند دور و مشكل باشند نائل
خواهند شد و از طرفى رسول خدا (ص ) در تفسير هر دو آيه عمدا، عين گفته خود را تكرار
مى كنند و زدن آن حضرت بر شانه سلمان فارسى ، دليل روشنى بر اين مدعى است .
در تفسير كلام خداى بزرگ : بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باءس
شديد
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
((به بنى اسرائيل اعلام نموديم در كتاب ، ((تورات
)) كه دو بار در زمين فساد و سركشى بزرگى خواهيد كرد، پس چون وعده يكى از
آنها (فساد) برسد. بندگانى از خود را كه داراى قوت و نيرومندى شگرفى هستند به طرف
شما مى فرستيم تا در همه جا جستجو كنند و اين وعده اى انجام شده است ، سپس پيروزى
را مجددا براى شما برگردانيم و شما را با اموال و فرزندان يارى كنيم و شما را از
آنان (دشمنانتان ) بيشتر و قوى تر گردانيديم . اگر نيكى نموديد، براى خودتان و اگر
بدى نموديد گريبانگير خودتان مى شود و زمانيكه ديگر وعده آن (فساد) آيد رويهاى شما
را بد جلوه دهند تا اينكه داخل مسجد شوند همانگونه كه نخستين مرتبه وارد شوند و تا
اينكه نابود و تباه كنند آنچه را كه بر آن غلبه يافتند تباه كردنى
))
(263)
در تفسير نورالثقلين از روضه كافى پيرامون تفسير آيه شريفه
((بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باءس شديد)) از
امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود:
((آنان كسانى هستند كه خداوند تبارك و تعالى قبل از ظهور
قائم (ع ) آنها را برنمى انگيزد و آنان دشمنى از آل پيامبر (ص ) را فرا نمى خوانند
مگر اينكه او را به قتل مى رسانند))
و عياشى در تفسير خود از امام باقر (ع ) روايت كرده كه حضرت آيه شريفه
((بعثنا علكيم عبادا لنا اولى باءس شديد))
را قرائت مى كردند، سپس فرمودند:
((او قائم (ع ) و ياران اويند كه داراى قوت و نيروى زياد مى
باشند.))
و در بحارالانوار از امام صادق (ع ) منقول است كه : ((حضرت
آيه شريفه فوق را قرائت كردند... عرض كرديم فدايت شويم اينها چه كسانى هستند؟ سپس
حضرت 3 مرتبه فرمودند: بخدا سوگند آنان اهل قم هستند، به خدا سوگند آنان اهل قم
هستند، بخدا قسم آنان اهل قم هستند))
(264)
اما رواياتى كه از طريق شيعه و سنى در ستايش ايرانيان و نقش آنان در بدوش كشيدن
درفش هدايت اسلام وارد شده ، بسيار است ، از آن جمله :
روايت مربوط به مبارزه با اعراب ، براى بازگشت به اسلام
ابن ابى الحديد معتزلى در شرح نهج البلاغه نقل كرده است كه :
((روزى اشعث بن قيس نزد امير مؤ منان (ع ) آمد و از ميان
صفوف جماعت گذشت تا خود را به نزديكى حضرت رساند، بعد رو به آن بزرگوار كرده و گفت
: اى اميرمؤ منان اين سرخ رويان (ايرانيان ) كه اطراف شما را گرفته و نزديك شما
نشسته اند بر ما چيره شده اند. در اين لحظه كه حضرت كاملا سكوت فرموده و سرش را
بزير افكنده و با پاى خود آرام به منبر مى كوبيد (يعنى اشعث چه گفتى ) ناگهان صعصعة
بن صوحان كه يكى از ياران باوفاى حضرت بود گفت : ما را با اشعث چكار! امروز اميرمؤ
منان عليه السلام درباره اعراب مطلبى را مى فرمايد كه هميشه بر سر زبانها خواهد
ماند و فراموش نمى گردد، سپس حضرت پس از درنگى اندك ، سر را بالا گرفته و فرمود:
كداميك از اين شكم پرستان بى شخصيت مرا معذور مى دارد و حكم به انصاف مى كند، كه
برخى از آنها مانند الاغ در رختخواب خود مى غلطد و ديگران را از پند آموختن محروم
مى سازد! آيا مرا اءمر مى كنى آنان (ايرانيان ) را طرد كنم ، هرگز طرد نخواهم كرد.
چون در اين صورت از زمره جاهلان خواهم بود اما سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و
بندگانش را آفريد حتما شما را براى برگشت مجدد به آئين تان سركوب مى كنند همانگونه
كه شما آنان (ايرانيان ) را در آغاز، براى پذيرش آن آئين سركوب نموديد))
(265)
اشعث بن قيس رئيس قبيله بزرگ كنده و از سران منافقين و از جمله كسانى بوده كه در
قتل اميرمؤ منان (ع ) شركت داشت و دختر او جعده نيز همسر امام مجتبى (ع ) بود كه آن
حضرت را به وسيله زهر مسموم نمود و پسرش محمد بن اشعث از جمله افرادى بوده كه در
به شهادت رساندن سيدالشهداء حضرت حسين بن على (ع ) سهيم بوده است .
به گفته روايت ، اشعث در صف آخر نمازگزاران آنگونه كه آداب مسلمانهاست ننشست ، بلكه
صف ها را شكافت و گردنهاى نمازگزاران را اين طرف و آن طرف زد تا در صف اول نماز
بگزارد، همينكه به قسمت جلو رسيد گروه انبوهى از ايرانيان را ديد كه اطراف منبر
امير مؤ منان (ع ) گرد آمده اند. اشعث با قطع كردن خطبه و سخنرانى حضرت ، با صداى
بلند، آن بزرگوار را مخاطب ساخت : اى اميرمؤ منان اين سرخ رويان بر ما چيره شده
اند، البته سرّ اينكه تعبير به سرخ رويان كرده اين است كه عرب رنگ سبز را اگر زياد
باشد سياه مى گويند بهمين جهت در اثر سرسبزى و بسيارى نخل خرما در عراق ، آن كشور
را (ارض سواد) يعنى (سرزمين سياه ) مى نامند. از اين رو از سفيد نيز تعبير به سرخ
مى كنند. بدين جهت عجم (ايرانيان ) را چون سفيد پوست هستند، سرخ رويان و يا فرزندان
سرخ رويان مى گويند.
اما اينكه اميرمؤ منان (ع ) مكرر با پاى مباركش به منبر زد، با اين كار به اشعث مى
فرمود: چه مى گويى ؟ و بعد از آن ، امام (ع ) سكوت فرمود و به فكر جواب وى برآمد.
اما صعصعة بن صوحان عبدى كه از ياران برگزيده آن حضرت بود. اهميت قضيه را درك كرد
كه منظور اشعث طرح خلافت مسلمانهاست كه از ارزشهاى دنيوى است و بايد ويژه اعراب و
امثال آنان باشد. و سزاوار نيست مسلمانهاى جديد و سفيد پوست (ايرانيان ) اطراف حضرت
جمع شده باشند و از اشعث به آن بزرگوار نزديك تر باشند. وانگهى صعصعة عارف به آن
موازين اسلامى بود كه امير مؤ منان (ع ) به آنها ملتزم است . با توجه به اين شناخت
صعصعة مى دانست كه جواب امام (ع ) به اشعث كوبنده خواهد بود. از اين رو صعصعه با
جمله ((ما را با اشعث چكار)) او را
سرزنش كرد كه چنين نعره عشيره اى و نژادپرستى را ضد ايرانيان سرداد. كه امام (ع )
را وادار كرد، به نفع آنان (ايرانيان ) و بر ضد عرب سخنرانى كند، سپس امام (ع ) پس
از سكوتى طولانى سرش را بالا گرفت اما نه اينكه به اشعث نگاه كند و جوابش را بدهد
بلكه از او روى گردانيده و مسلمانان را مورد خطاب قرار داد كه : چه كسى مرا معذور
مى دارد؟ چه كسى بانصاف حكم مى كند درباره من ، از اين افراد بى شخصيت كه يكى از
آنان كه نه داراى انديشه است و نه هدف بلكه انسانى كودن و پرخواب و شهوتران با
لوليدن در رختخواب از ناز و نعمت پرخورى و شكم بارگى مانند حيوان ، به بى شخصيتى و
كسل بودن و تنبلى خود اكتفاء ننموده ، بلكه ديگران را نيز از آموختن معارف دين
محروم كند. و آنان را مورد طعنه قرار مى دهد زيرا آنان (ايرانيان ) قلب هايشان
متوجه علم و اهل دانش بوده و اطراف امام و پيشواى خود و منبر وى گرد مى آيند.
اى اشعث آيا مرا امر مى كنى كه آنان را طرد كنم آنگونه كه گروهى مرفه از طرفداران
حضرت نوح (ع ) چنين درخواستى را از او نمودند و بدو چنين گفتند: ((افرادى
كه اطراف تو را گرفته از تو پيروى مى كنند جز اراذل و اوباش و بى انديشه ها نيستند))،
بلكه اى اشعث پاسخ من به تو همان پاسخ پيامبر خدا حضرت نوح (ع ) به افراد پست و بى
شخصيت قوم خودش مى باشد كه فرمود: ((من آنان را طرد نخواهم
كرد چون در اين صورت از جمله جاهلان خواهم بود.))
سپس مولاى متقيان (ع ) با سوگندهايى كه پيامبر اسلام (ص ) از آينده كسانى كه اطراف
منبر او حلقه زده بودند و طرفدارانش ، گفتار خود را به پايان برد مانند فقره اى از
خطبه گذشته كه فرمود: ((سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و
موجودات زنده را آفريد، البته او شما (اعراب ) را براى اينكه به آئين اسلام برگرديد
سركوب مى كند آنگونه كه شما در اوائل ، آنان (ايرانيان ) مى زديد تا داخل در دين
اسلام شوند)) اين مطلب دلالت دارد كه وعده الهى بزودى در بين
اعراب محقق مى شود و آنان را از دين روبر مى گردانند و خداوند فرس (ايرانيان ) را
جايگزين آنها مى نمايد كه مانند آنان عرب زبان نيستند... و دلالت دارد كه پيروزى
اسلام در اين مرحله از ايران آغاز شده و به طرف قدس ادامه مى يابد و مقدمه براى
ظهور حضرت مهدى (ع ) است .
روايت : شيران بى فرار
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
اين روايت را احمد بن حنبل از پيامبر (ص ) نقل كرده كه آن حضرت فرمود:
((نزديك است كه خداوند متعال ، اطراف شما را از عجم پر
نمايد، آنان چون شيرانى هستند كه اهل فرار نيستند طرفهاى درگير و دشمنان شما را مى
كشند و از غنيمت هاى شما استفاده نمى كنند.))
(266)
اين روايت را نيز ابونعيم در كتاب خودش به چند طريق از حذيفه و سمرة بن جندب و
عبدالله بن عمر نقل كرده است ، الا اينكه او بجاى عبارت (از غنائم شما استفاده نمى
كنند) (استفاده مى كنند) آورده است .
(267)
روايت : گوسفندان سياه و سفيد
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
اين روايت را نيز حافظ ابونعيم در كتاب خود به چند طريق از ابوهريره و از مردى از
صحابه و از نعمان بن بشير و مطعم بن جبير و ابوبكر و ابويعلى حذيفه يمانى از پيامبر
صلى الله عليه و آله نقل كرده است كه عبارت حديث ، از حذيفه مى باشد:
((پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: امشب خواب ديدم
گوسفندانى سياه پشت سرم در حركتند، سپس گوسفندان سفيدى به آنها پيوستند، بطوريكه
ديگر گوسفندان سياه را نديدم ، ابوبكر گفت : اين گوسفندان سياه اعراب هستند كه از
شما پيروى مى كنند و گوسفندان سفيد عجم هستند كه از شما پيروى مى كنند و آنقدر
تعداد آنان زياد مى شود كه عربها در بين آنها ديده نشده و بشمار نمى آيند، پيامبر
صلى الله عليه و آله فرمود: درست است فرشته وحى هم چنين تعبير كرده است
))
(268)
در روايت ابونعيم عبارات گوناگونى است كه تعبير ابوبكر در آنها نيست و در برخى از
آن روايات آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خواب ديد كه گوسفندان سياهى
را آب مى دهد كه گوسفندان سفيد بسيارى نيز بطرف ايشان روى آوردند...تا آخر .
روايت :ايرانيان ،طرفداران اهلبيت
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
حافظ ابونعيم اين روايت را در كتاب ياد شده از ابن عباس نقل كرده و گفته است :
((نزد پيامبر صلى الله عليه و آله صحبت از فارس به ميان آمد، حضرت فرمود:
فارس (ايرانيان ) طرفداران و دوستداران ما اهل بيت هستند))
(269)
روايت : عجم ، مورد اعتماد پيامبر
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
اين روايت را نيز ابونعيم در كتاب خويش از ابوهريره روايت كرده كه گفت :
((نزد پيامبر صلى الله عليه و آله سخن از موالى و عجم ها
بميان آمد، حضرت فرمود: سوگند بخدا من بيش از شما (و يا بيشتر از بعضى از شما) به
آنها اعتماد دارم ))
(270)
قريب به همين مضمون را ترمذى در كتاب خود آورده
(271)، البته لفظ عجم ها در اينجا اعم از عجم (ايرانى ) است و شامل غير
عرب از عجم مانند تركان و غير آنها نيز مى شود .
|