عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام

محمد حكيمى

- فهرست -


اجراى اصل مساوات
برگرفته از كتاب : عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام
از برنامه هاى امام مهدى عليه السّلام ، اجراى اصل مساوات است به اين موضوع در احاديث بارها و بارها تصريح گشته است .
مساوات ، با ابعاد گوناگون ، و در زمينه هاى مختلف ، در تعاليم اسلامى آمده و از آغاز دعوت اسلام آموزش داده شده است . تعاليم اسلام با مساوات چنان در آميخته است كه دور و نزديك و مسلمان و غير مسلمان ، اسلام را دين مساوات مى دانند.
اصل مساوات و برابرى ، در آيات قرآن و احاديث پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليه السلام ، فراوان مورد تاءكيد قرار گرفته و ابعاد و جوانب آن شكافته شده و تبيين گشته است . مساوات در چندين زمينه ممكن است جريان يابد كه اين زمينه ها بنياد و پايه مساوات در زمينه هاى ديگر است :
1 - مساوات در نظام تكوين و آفرينش
مساوات در نظام تكوين ، به اين معنا است كه همه افراد انسانى داراى آفرينشى مساوى و يكسان و يك نوع و داراى نيازهاى طبيعى همانند و ارزشى مساوى و برابرند. نژاد، رنگ ، زبان ، شكل ، ويژگيهاى جغرافيايى ، مذهبى ، اجتماعى ، اخلاقى و ديگر مسائل تاءثيرى در اين يگانگى و يك نوعى و مساوات تكوينى ندارد، افراد از هر نژاد و رنگ و زبان و مذهب و سرزمين ، و داراى هر نوع عقيده و مرام و مسلك و اخلاق ، با يكديگر در بسيارى از خصوصيات انسانى و نيازهاى طبيعى برابرند، و در اصل ارزشى يكسان دارند و همه افراد نوع انسانى عضو جامعه بزرگى هستند كه جامعه بشرى نام دارد.
اين مساوات در قرآن و احاديث مطرح گرديده و روشن گشته است :
قرآن كريم :
((يا اءيهاالناس انا خلقناكم من ذكر و اثنى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عنداللّه اءتقيكم .... (143) ))
اى مردمان ! ما شما را از مردى و زنى آفريديم ، و به صورت ملتها و قبيله ها درآورديم ، تا با يكديگر آشنا شويد (نه آنكه تفاخر كنيد و بزرگوارى فروشيد كه بزرگوارى انسان به مليت و قبيله و رنگ و نژاد نيست ) و همانا بزرگوارتر از ميان شما در نزد خدا آن كس است كه پرهيزگارتر باشد... .
در اين آيه ، و امثال آن ، بر همسانى و برابرى افراد نوع انسان تاءكيد شده است ، و هرگونه امتياز، برترى و طبقه برتر و ممتاز در جامعه انسانى نفى گرديده است ؛ و فضيلت و برترى از آن تقوا شمرده شده است . و اين امتيازى آخرتى و خدايى است و پس از مرگ مايه برترى و امتياز است ، و در اين زندگى عامل هيچگونه امتياز اجتماعى و طبقاتى نيست .
در تعاليم نبوى نيز درباره اصل محورى مساوات احاديثى رسيده است :
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
(( ان الناس من عهد آدم الى يومنا هذا مثل اءسنان المشط، لافضل للعربى على العجمى و لا لاءحمر على الاسود، الا بالتقوى .)) (144)
مردمان ! از زمان حضرت آدم عليه السلام تاكنون چون دندانه هاى شانه مساويند، و عرب بر غير عرب و (نژاد) سرخ بر سياه برترى ندارد مگر به تقوا.
در بيان زيبا و عميق پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آدميان از آغاز خلقت اولين انسان يعنى حضرت آدم عليه السلام تاكنون چون دندانه هاى شانه برابر شمرده شده اند، و امتيازات قبيله اى و قومى چون عرب بودن و عجم بودن و امتيازهاى نژادى چون سياهپوست و سرخ پوست بودن مثلا نفى گرديده است و تنها مايه امتياز تقوا شمرده شده است ، نه در روابط اجتماعى ، بلكه در آخرت و پاداشهاى الهى .
امام رضا عليه السلام :
((عبداللّه بن الصلت ... قال : كنت مع الرضا عليه السلام فى سفره الى خراسان فدعا يوما بمائدة له ، فجمع عليها مواليه من السودان و غيرهم . فقلت : جعلت فداك ! لو عزلت لهؤ لاء مائدة ؟ فقال : ((مه ان الرب - تبارك و تعالى - واحد، والام واحدة ، والاب واحد، و الجزاء بالاءعمال . (145) ))
عبداللّه بن صلت گويد:... در سفر (امام ) رضا عليه السلام به خراسان با او همراه بودم ؛ روزى گفت تا سفره انداختند، و غلامان سياه و غير سياه خود را به سر سفره دعوت كرد. به او گفتم : فدايت شوم ، آيا بهتر نيست كه اينان بر سر سفره اى جداگانه بنشينند؟ گفت : ((خاموش ! كه پروردگار همه يكى است ، و مادر يكى ، و پدر يكى ، و پاداش به اعمال است .))
امام رضا عليه السلام در اين تعليم والاى خود، براى نفى هر گونه امتياز و برترى نخست به اصل اعتقادى و ايمانى استدلال مى كنند كه زيربنا و پايه همه معيارها و باورهاى اسلامى است . و آن ايمان به خداى واحد است . چون خداى همه يكى است پس همه در برابر او مساويند. در مرحله بعد به يگانگى نوع انسان و پدر و مادر اشاره مى كنند. و اين حقيقت را زمينه نفى طبقات و امتيازات مى شمارند.
2 - مساوات در برابر قانون
مساوات در برابر قانون ، يعنى همه مردم و افراد نوع انسانى ، در برابر قانون حقوقى همسان و برابر دارند، و هيچكس در برابر قانون بر ديگرى برترى و امتياز ندارد. سياه ، سفيد، عرب ، عجم ، كارگر، كارفرما، مالك ، زارع ، تهيدست ، ثروتمند، پير، جوان ، كوچك ، بزرگ ، عالم ، جاهل ، فرمانده ، فرمانبر، رئيس ، مرئوس ، و... همه در برابر قانون مساويند و قوانين بايد درباره همه يكسان اجرا شود، و امنيت اجتماعى و حقوق انسانى همگان را يكسان تاءمين كند.
مساوات به اين معنا در آيات قرآن كريم و احاديث معصومان عليه السلام فراوان مطرح گرديده است :
قرآن كريم :
((قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم ... و لا يتخذ بعضنا و بعضا اءربابا من دون الله ... .)) (146)
بگو: اى اهل كتاب ! به كلمه اى برابر ميان ما و شما، روى آوريد... و برخى از ما برخى ديگر را، به جاى خدا، ارباب و خداوندگاران خويش ‍ نشمارند....
قرآن كريم ، تكليفها و برنامه هاى خود را براى همه افراد انسانى آورده است ، و در هر امر و نهى به جامعه انسانى خطاب مى كند ((يا ايها الناس )) و ((يا ايها الانسان )) در قرآن بارها تكرار شده است
امام على عليه السلام :
((ان عليا لما حد غضب اليمانية ، فدخل طارق بن عبداللّه عليه فقال :
يا اميرالمؤ منين ! ما كنا نرى اءن اهل المعصية و الطاعة ، و اهل الفرقة و الجماعة ، عند ولاة العدل و معادن الفضل ، سيان فى الجزاء حتى راءينا ما كان من صنيعك باءخى الحرث ، فاو غرت صدورنا، و شتتت امورنا و حملتنا على الجادة التى كنا نرى اءن سبيل من ركبها النار فقال : ((و انها لكبيرة الا على الخاشعين .)) يا اخانهد! و هل هو الا رجل من المسلمين ؟ انتهك حرمة ما حرم الله ، فاءقمنا عليه حدا كان كفارته . ان اللّه تعالى - قال : ((و لا يجرمنكم شنان قوم على الا تعدلوا، اعدلوا هو اقرب للتقوى )) فلما جنة الليل ، همس ‍ هو و النجاشى الى معاوية ... (147) ))
- على ، در آن هنگام كه بر نجاشى (يمنى ) حد جارى كرد، يمنيها خشمناك شدند، سپس طارق بن عبداللّه نزد او آمد و گفت : يا اميرالمؤ منين ! ما تصور نمى كرديم كه اهل نافرمانى و فرمانبردارى و اهل پراكندگى و اجتماع ، از لحاظ كيفر و مجازات در نزد واليان عادل و مردان فضيلت با يكديگر در برابر باشند، تا آنكه عملى را كه در حق نجاشى انجام دادى مشاهده كرديم ، سينه هاى ما را از كينه شعله ور كردى ، و كار ما را پراكنده ساختى ، و ما را بر راهى انداختى كه تصور مى كرديم هر كس از آن راه برود به دوزخ خواهد رسيد. على گفت : ((و انها لكبيرة الا على الخاشعين :)) آن كارى دشوار است مگر بر خاشعان و فروتنان )) اى طارق نهدى ! مگر او غير از مردى از مسلمانان است ؟ حرمت آنچه را كه خدا حرام كرده بود دريد، ما هم حدى را كه كفاره آن بود بر او جارى كرديم . خداى متعال گفته است : ((و لا يجر منكم شنان قوم على الا تعدلوا، اعدلوا هو اقرب للتقوى :)) دشمنى قومى شما را بر آن ندارد كه داد نكنيد، دادگر باشيد كه دادگرى به پرهيزگارى نزديكتر است .)) پس چون شب فرا رسيد، طارق و نجاشى شبانه به جانب معاويه راه افتادند... (تا از مساوات و عدالت فرار كرده باشند).
امام على عليه السلام :
((- خطاب به حاكم مسلمان ... ((ثم واس بين المسلمين بوجهك و منطقك و مجلسك حتى لا يطمع قريبك فى حيفك و لا بياءس عدوك من عدلك ...)) (148) ))
-... سپس در روبرو شدن و سخن گفتن و نشستن (مسلمانان ) نزد تو برابرى مرا مراعات كن تا چنان نباشد كه نزديكان تو در بيعدالتى تو طمع بندند، و دشمن از عدالت تو نوميد نگردد...
جريان تاريخى شكايت امام على عليه السلام به قاضى منصوب خود درباره زره ، از يهودى فردى ذمى در كشور اسلامى و حكم قاضى به نفع يهودى ، در كتب تاريخ و حديثى نقل شده (149) و نمونه اعلاى علمى و عينى مساوات در برابر قانون است .
امام صادق عليه السلام :
((كان رسول اللّه صلى الله عليه و آله يقسم لحظاته بين اءصحابه ، فينظر الى ذا و ينظر الى ذا بالسوية .)) (150) ))
پيامبر نگاه كردن خود را نيز ميان اصحاب تقسيم مى كرد و به اين و آن ، برابر مى نگريست .
اين بالاترين آموزشى است درباره مساوات و رعايت اصل برابرى ميان انسانها، كه حتى در نگاه كردن مساوات رعايت گردد، و در مجالس و انجمنها تنها افرادى خاص مورد توجه و نگاه قرار نگيرند.
مساوات ديگرى نيز در اسلام مطرح گرديده است كه از ويژگيهاى تعاليم زندگى ساز اسلامى است و در سطحى آرمانى و بسيار متعالى قرار دارد، و آن اين است كه افراد مذاهب ديگر نيز در جامعه اسلامى با مسلمانان ، در برابر قانون ، همسان باشند و در اجراى قانون فرقى ميان مسلمان و غير مسلمان نباشد:
امام على عليه السلام :
((...رجل مسلم اشترى اءرضا من اءراضى الخراج ، فقال اميرالمؤ منين عليه السلام : له ما لنا و عليه ما علينا، مسلما كان او كافرا له ما لاهل اللّه و عليه ما عليهم . (151) ))
-... مرد مسلمانى زمينى از زمينهاى خراج را خريد، اميرالمؤ منين عليه السلام گفت : سود و زيان او و سود و زيان ما يكى است ، خواه مسلمان باشد خواه كافر. هر سودى يا زيانى به خدا پرستان برسد به او هم خواهد رسيد.
3 - مساوات در بهره بردارى از مواهب طبيعى
از نظر تعاليم قرآن كريم و آموزشهاى اسلامى ، مواهب طبعيت ، مواد، معادن ، و ديگر پديده هاى آن ، چون مراتع ، جنگلها، نهرها، درياها، و... همه همه در اختيار همه افراد نوع انسان قرار گرفته است . زمين گاهواره ، و قرارگاه و محل كار و تلاش و زندگى شمرده شده ، و خوان گسترده اى براى تاءمين نيازها و معاش همه آدميان قرار داده شده است : قرآن كريم :

((الذى جعل لكم الارض فراشا و السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لكم .)) (152) ))
- آن خداوندى كه زمين را چون فرشى بگسترد، و آسمان را چون بنايى بيفراشت ، و از آسمان آبى فرستاد، و بدان آب براى شما روزى از زمين هرگونه ثمره اى بروياند.
((هوالذى خلق لكم ما فى الارض جميعا...)) (153) ))
- اوست كه همه چيزهايى را كه در روى زمين است برايتان بيآفريد...
((و لقد مكناكم فى الارض و جعلنا لكم فيها معايش ...)) (154) ))
- در زمين جايگاهتان داديم و راههاى معيشتتان را در قرآن داديم ...))
((الذى جعل لكم الارض مهدا، و سلك لكم فيها سبلا، و اءنزل من السماء ماء فاءخرجنا به اءزواجا من نبات شتى . كلوا و اءرعوا اءنعامكم ...))(155) ))
خدايى كه زمين را آرامگاه شما ساخت . و برايتان در آن راههايى پديد آورد، و از آسمان باران فرستاد، تا بدان انواعى گوناگون از نباتات برويانيم . بخوريد و چارپايانتان را بچرانيد.... (156)
اين آيات كه نمونه هايى از مجموعه تعاليم قرآنى در اين زمينه هاست ، همگان را به بهره بردارى از مواهب طبيعى ، خوردنيها، آشاميدنيها و... دعوت كرده است ، و طبقه اى مخصوص و نژادى خاص در بهره بردارى بيشتر مجاز شمرده نشده و امكانات زمين در اختيار انسانهاى ويژه اى قرار نگرفته است . اين خطابها در قرآن كريم عام است و توجه به همه افراد نوع انسانى . با اندك بررسى و برآوردى روشن مى گردد كه موارد بسيار زيادى كه در قرآن ((لكم )) (براى شما) آمده است به دنبال
ذكر مواهب و امكانات طبيعى قرار گرفته و خطاب به جامعه انسانى است نه طبقه و گروهى ويژه .
در تعاليم نبوى و علوى و جعفرى و... نيز در اين زمينه اصولى ارزشمند و روشن رسيده است . در اينجا تنها به سخنى از امام صادق عليه السلام بسنده مى كنيم .
امام صادق عليه السلام :
((... فانك اذا تاءملت العالم بفكرك و ميزته بعقلك ، وجدته كالبيت المبنى المعد فيه جميع مايحتاج اليه عباده ... و كل شى ء فيها لشاءنه معد و الانسان كالملك ذلك البيت ، و المخول جميع ما فيه و ضروب النبات مهياة لماربه ، و صنوف الحيوان مصروفة فى مصالحه و منافعه ... (157) ))
-... چه اگر در انديشه خود درباره جهان تاءمل كنى و به عقل خود در صدد شناخت آن برآيى ، آن را همچون خانه اى خواهى ديد كه ساخته و پرداخته شده و هرچه مورد نياز بندگان بوده در آن فراهم آمده است ... و هر چيز در آن - چنانكه بايد - آماده شده است . و آدمى همچون مالك اين خانه است كه همه آنچه در آن است به اختيار وى قرار گرفته است . گونه هاى رستنى براى رفع نيازمندى هاى او آماده شده است ، و جانوران گوناگون در مصالح و منافع او مصروف مى شود...
4 - مساوات در تقسيم بيت المال
((بيت المال ))، مجموعه امكانات و اموال عمومى جامعه است كه به دست دولت و امام در جامعه سپرده مى شود، و مالكيت امام و دولت نسبت به آنها، مالكيت منصب و جهت است نه مالكيت شخصى و فردى . بخش عمده ثروت هر جامعه - بويژه جامعه هايى كه دچار استثمار و ظلم نباشند و سرمايه داران منابع ثروت را چپاول نكرده باشند - در دست دولت و بيت المال قرار مى گيرد. بيت المال از طرف دولت صرف هزينه هايى مى شود كه مستقيم يا غير مستقيم در خدمت مردم و به سود ايشان است ، چون سرمايه گذاريهاى مختلف ، درباره راه سازى ، ساختمان ، استخراج معادن ، سد سازى ، بازرگانى ، توليد، بهداشت ، فرهنگ و...
از زمانى كه حوزه مسؤ وليت دولتها گسترده تر شده است دولت به بسيارى از اموال كه گذشته ها در مالكيت دولتها نبود دسترسى يافته است مانند مالياتها، عوارض ، بيمه ، در آمدهاى گمركى ، و... امروزه اين اموال در اختيار دولتهاست و از بيت المال شمرده مى شود. با توجه به گستردگى و فراوانى اين سرمايه ها، اجراى اصل مساوات در آنها، بنياد و ريشه طبقات و اشرافيگرى و استكبار اقتصادى و فقر و استضعاف را مى خشكاند، و جامعه مردم را به زندگيى عادلانه و همسان و نزديك سوق مى دهد.
اگر منابع ثروت عمومى و بيت المال ، بطور برابر، در خدمت همگان قرار نگرفت و امكانات و سرمايه ها در هر بخشى از بخشهاى اقتصادى بيشتر به طبقات متنفذ و اشراف داده شد، مثلا بانكها به سرمايه داران وام دادند، دولت در بخش خصوصى و به سود آنان سرمايه گذارى كرد، معادن به سرمايه داران واگذار شد، آبها، مراتع ، جنگلها، و... در اختيار آنان قرار گرفت ، شهرسازى ، خيابان كشى ، آب و برق و ديگر سرويسهاى خدمات شهرى ، در حاشيه زمينهاى زمين داران به وجود آمد، و امكانات بهداشتى ، فرهنگى ، فنى ، و... در اختيار اشراف و متنفذان قرار گرفت ، و حتى گلكارى و تزيين شهر به محلات خاصى اختصاص داده شد و... مساوات در تقسيم بيت المال انجام نگرفته و امكانات جامعه مساوى ميان مردم تقسيم نگشته است ؛ و اين خود عامل و خاستگاه اصلى اكثريت قاطع محروميتها، فقرها و به وجود آمدن طبقات مرفه و تهيدست در جامعه است .
در آيين مقدس اسلام ، مساوات دستور كار لازم دولتها و حكومتها شمرده شده است ، و در صدر اسلام و دورانى كه اسلام اصيل حاكم بود، به اين مساوات كاملا عمل مى شد. دوران حكومت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و چهار سال حكومت امام على عليه السلام نمونه بسيار روشن اجراى اين اصل است :
امام على عليه السلام :
((... و اءعطيت كما كان رسول الله صلى الله عليه و آله يعطى بالسوية و لم اءجعلها (الاموال ) دولة بين الاغنياء... )) (158)
-... من چون پيامبر صلى الله عليه و آله (بيت المال ) برابر (به همه ) مى دهم ، و آن را ويژه اغنيا نمى سازم ...
امام على عليه السلام :
((...و لو كان المال لى لسويت بينهم ، فكيف و انما المال مال الله ... )) (159)
-... اگر اين مالها از خود من بود مردم را در تقسيم برابر با يكديگر در نظر مى گرفتم ، تا چه رسد به آنكه اين اموال متعلق به خود مردم است ...
امام على عليه السلام :
((... فوالله ما اءنا و اءجيرى هذا الا بمنزلة واحدة . و اءومى بيده الى الاجير.)) (160)
-... به خدا سوگند من و اين كار گرم در يك منزلت (مساوى ) هستيم - با دست به كارگر اشارت كرد.
امام على عليه السلام جامعه و همه مردم را خانواده دولت و حكومت مى شمارد، و بودجه دولتها را تاءمين كننده مخارج جامعه مى داند، و چنانكه تبعيض در يك خانواده كوچك موجب نيازمندى در برخى و زياده روى در برخى ديگر است ، در سطح جامعه نيز نابرابرى در تقسيم بيت المال و استفاده از امكانات ، زمينه پيدايش طبقات با فاصله هاى وحشتناك و زيانبار و تباهى آفرين است .
امام على عليه السلام :
(( لان الناس كلهم عيال على الخراج و اءهله ... (161) ))
- همانا مردمان همه هزينه گير از خراج و اهل آنند...
امام على عليه السلام در برنامه حكومت خود - كه همان حكومت اسلامى است - بطور دقيق به دوران نبوى بازگشت ، و همان معيارهاى دقيق الهى را كه به وسيله پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تبيين گشت و به دست مبارك او اجرا گرديد، دنبال كرد، و راه و روش نبوى را، راه و روش حكومت خويش ‍ قرار داد، و جلو بسيارى از اموال را كه در دوران پيش از او، بر اساس امتياز دهى و طبقه پرورى به اطرافيان حكومت داده شده بود، باز پس گرفت و اين سخن جاودانه را بر زبان آورد:
امام على عليه السلام :
((... و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملك به الاماء لرددته ... )) (162)
-... به خدا سوگند كه اگر چنان مى ديدم كه با آن (اموال )، زن به همسرى گرفته شده و كنيز به ملكيت درآمده ، باز آنها را برمى گردانم ...
بسيارى از مخالفتها و پيمان شكنيها در دوران خلافت امام على عليه السلام به دليل اجراى دقيق همان اصول و معيارهاى عدل و مساوات بود، و جنگهاى داخلى امام براى اجراى عدالت و اصل مساوات انجام گرفت .
امام على عليه السلام :
(( - فى قوم من اءهل المدينة لحقوا بمعاوية بن ابى سفيان -... و عملوا اءن الناس عندنا فى الحق اسوة ، فهربوا الى الاءثر، فبعدا لهم و سحقا... (163) ))
- درباره گروهى از مردم مدينه كه به معاويه پيوستند (چنين فرمود:).... آنان دانستند كه مردم (همه ) نزد ما در حق برابرند پس به امتياز خواهى (و خود محورى ) گراييدند....
چون اين موضوع در تعاليم اسلامى - بويژه آن بخشها كه به حكومت مربوط است - و تعاليمى كه در راه و روشهاى امام مهدى عليه السلام رسيده است ، فراوان مورد تاءكيد قرار گرفته است ، و در همه دوران تاريخ از جمله عوامل زيربنايى و اصلى سامانيابى جامعه است ، حديث مشروحى را از امام على عليه السلام - پيشواى عدالت و مساوات - مى آوريم :
امام على عليه السلام :
((الا لايقولن رجال منكم غدا، قد غمرتهم الدنيا فاتخذوا العقار، وفجروا الانهار، و ركبوا الخيول الفارهة ، و اتخدوا الوصائف الروقة ، فصار ذلك عليهم عارا و شنارا، اذا ما منعتهم ما كانوا يخوضون فيه و اءمرتهم الى حقوقهم التى يعملون ، فينقمون ذلك و يستنكرون و يقولون : حرمنا ابن ابى طالب حقوقنا. الا و ايما رجل من المهاجرين و الانصار من اصحاب رسول الله ، يرى اءن الفضل له على من سواه لصحبته ، فان له الفضل النير غدا عند الله ، و ثوابه و اجره على الله . و ايما رجل استجاب لله و للرسول ، فصدق ملتنا و دخل فى ديننا، و استقبل قبلتنا، فقد استوجب حقوق الاسلام و حدودة . فاءنتم عباد الله و المال مال الله ، يقسم بينكم بالسويه ، لافضل فيه الاحد على احد؛ و للمتقين عند الله غدا اءحسن اجزاء، و اءفضل الثواب . لم يجعل الله الدنيا للمتقين اجرا، و لاثوابا... و اذا كان غدا - انشاء الله - فاغذوا علينا! فان عندنا مالا نقسمه فيكم و لا يتخلفن احد منكم ، عربى و لاعجمى ، كان من اهل العطاء اولم يكن ، الا حضر... فقال سهل بن حنيف : يا اميرالمؤ منين ! هذا غلامى بالامس و قد اعتقته اليوم ؟ فقال : ((نعطيه كما نعطيك )) فاعطى كل واحد منهم ثلاثة دنانير و لم يفضل احدا، و تخلف عن هذا القسم يومئذ طلحة و الزبير و عبدالله بن عمر و سعيد بن العاص و مروان بن الحكم و رجال من قريش ... (164) ))
- مبادا كسانى از شما بگويند كه دنيا به ايشان رو آورد، پس املاكى فراهم آوردند و نهرهايى روان ساختند و بر اسبان راهوار سوار شدند و كنيزكان زيبا به خدمت گرفتند. و چون آنان را از كارهايى كه مى كردند بازداشتيم و به حدود و حقوقشان آشنان ساختيم ، اين كار را براى خود ننگ و عار بدانند و خشمگين شوند و بگويند كه پسر ابيطالب ما را از حقوقشان مرحوم ساخت . بدانيد كه هر كسى از مهاجران و انصار، از اصحاب رسول الله ، كه خود را از لحاظ همصحبتى (با پيامبر) برتر از ديگران مى شمارد، بايد بداند كه برترى آشكار مربوط به فرداى قيامت است و در نزد خدا است و پاداش ‍ و اجر آن را خدا خواهد داد. و هر كس كه دعوت خدا و پيامبر را پذيرفت و به دين ما در آمد و رو به قبله ما ايستاد، مستحق حقوق و حدود اسلام است . شما بندگان خداييد و مال مال خدا است ، و ميان شما برابر پخش ‍ خواهد شد، و هيچ كس را در آن بر ديگرى برترى نيست ؛ و به پرهيزكاران فردا در نزد خدا نيكوترين جزا و برترين پاداش داده خواهد شد. خدا دنيا را پاداش و ثواب پرهيزكاران قرار نداده ، بلكه آنچه در نزد خداست براى نيكوكاران بهتر است . و چون فردا شود، ان شاء الله ، به نزد ما بياييد كه مالى هست و آن را ميان شما تقسيم خواهيم كرد، و هر يك از شما، چه عرب و چه عجم ، خواه جيره خوار بيت المال باشد يا نباشد، بايد كه حاضر شود و تخلف نورزد....
به هنگام تقسيم سهل بن حنيف گفت : يا اميرالمؤ منين ، اين شخص تا ديروز غلام من بود و او را آزاد كردم ؟! گفت : ((به او نيز همان اندازه مى دهيم كه به تو مى دهيم )).
پس به هر يك سه دينار داد، و هيچ كس را بر ديگرى ترجيح ننهاد، طلحه و زبير و عبدالله بن عمر و سعيد بن عاص و مروان بن حكم و مردانى از قريش ‍ از جمله كسانى بودند كه در تقسيم غنايم شركت نجستند....
ترديدى نيست كه اين چهار نوع مساوات (165) كه از برنامه هاى انكارناپذير اسلام و آيين محمدى صلى الله عليه و آله و تشيع علوى است ، پس از دوران خلافت . امام على عليه السلام رو به مهجورى و ناكامى گذارد و از يادها رفت و حكومتها بظاهر اسلامى آنها را فراموش كردند، و محور كارها را بر امتيازدهى و اشراف پرورى نهادند. و بسيارى از عالمان فرق اسلامى يعنى آنان كه مى بايست خط اصلى اسلام ناب محمدى را بخوبى تبيين كنند، و مردمان را از حقوق خويش آگاه سازند، و دولت مردان را به معروف دعوت كنند و از منكر باز دارند، و انحرافها و سمتها را مانع گردند، در برابر اين ناهنجاريها دم فرو بستند، يعنى آنانكه مى بايست به رسالت اصلى خويش كه در سخن امام على عليه السلام آمده است : ((و ما اخذ الله على العماء ان لايقاروا على كظة ظالم و لا سغب مظلوم ... (166) ))
...خدا از عالمان پيمان گرفته است كه در برابر پرخورى ستمگران و گرسنگى ستمديدگان آرام نگيرند...)) عمل كنند، و حق ضعيفان را بگيرند، و اقويا را سرجايشان بنشانند، و مساوات اسلامى را كه مايه حيات همه طبقات جامعه است برقرار سازند. آرى بسيارى از عالمان ، در برابر اين انحرافهاى اصولى در راه و كار اسلام و امت اسلامى سكوت كردند، و در موارد بسيارى با نظامهاى فاسد و بيدادگر اشرافيگرى و طبقاتى ساختند، و راه و روش غير اسلامى و نادرست آنان را ستودند، و حتى با تاءويل و توجيه آيات و احاديث و تحريف معنوى و موضوعى احكام كار حكومتهاى طبقاتى را اسلامى جلوه دادند، و به تعبير امام حسين عليه السلام ضعيفان را تباه كردند و جانب قدرتمندان را گرفتند: ((....فاءما حق الضعفاء فضيعتم ... فاءسلمتم الضعفاء فى اءيديهم فمن بين مستعبد مقهور، و بين مستضف على معيشته مغلوب ...يتقلبون فى الملك بآرائهم ...(167) ))
... حق ناتوانان را شما ضايع كرديد.... ضعيفان را به دست جباران سپرديد، كه يا همچون برده مقهور باشند، يا همچون مستضعفى كه براى امور زندگى در دست آنان اسير است .... در كشوردارى به انديشه خود هر چه مى خواهند مى كنند.))
و چنين شد كه اسلام از هدفهاى اصلى خويش دور ماند، و آرمانهاى والاى رهبران اسلام ناكام گرديد، و همه آن آرمانها با غروب دوران كوتاه حكومت علوى ، غروب كرد.
طبق بشارات راستين قرآن كريم و رهبران معصوم اسلام ، ديگر بار اسلام به دوران عدل و مهدوى گام خواهند گذارد، و عدل مهدوى را به عدل علوى و محمدى پيوند خواهد داد، و گسترده تر از آن دوران و متناسب با فراخورى انسان مترقى و رشد اجتماعات بشرى ، مساواتى آرمانى و انسانى تحقق خواهد پذيرفت و در هنگامه ظهور، جامعه بشرى از آنهمه امتياز طلبيها و برترى خواهيها و سلطه جوييها ناروا نجات خواهد يافت ، و چهار نوع مساوات ياد شده بيگمان در آن دوره با قاطعيت و بيدرنگ به اجرا گذاشته خواهد شد.
مى توان از برخى احاديث احتمال داد كه در آن دوره مساوات ديگرى نيز مطرح مى گردد كه دقيقتر و آرمانى تر از مساواتهاى چهارگانه ياد شده است . و اگر چه با اجراى مساوات در آن چهار محور، جايى براى امتيازطلبى و باج خواهى طبقات سرمايه دار و وابسته به حكومتها نمى ماند، و همگان به طور مساوى و عادلانه از همه امكانات و زمينه ها بهره بردارى خواهند كرد، ليكن مساوات در حد و مرز بالاتر و والاترى به طور تكليفى اجتماع مطرح خواهد گرديد. و آن اجراى مساوات در سطح جامعه و به دست همه افراد است ، كه خود مردم نسبت به تهيه معاش و زيست سالم بينوايان بكوشند، و اين امر را چون وظيفه و تكليفى براى خود بدانند.
اين اصل در تعاليم انسانى اسلام آمده است . و در دوران امام مهدى عليه السلام جامه عمل مى پوشد، و در پرتو تربيت عميق و والايى كه انسانها مى بينند و رشد عقلى و علمى كه مى يابند معيارهاى برترى بر زندگيها حاكم مى گردد، و بسيارى از ضوابط و روشهايى را كه اكنون جامعه ها آنها را اخلاقى مى دانند، در آن دوران تكليفى و قانونى و لازم شناخته مى شود. در اينجا نخست نمونه اى از اين تعاليم را كه در فرهنگ اسلام آمده است مى آوريم ، سپس به چگونگى تحقق حتمى آنها در رستاخيز ظهور اشاره مى كنيم :
مساوات به عنوان نوعى مسئوليت اجتماعى
برابرى و همسان در زندگى و امور معاش ، به عنوان اصلى انسانى ، در تعاليم اسلامى ، از راهها و شيوه هاى گوناگونى آموزش داده شده است :
1- در پاره اى از تعاليم اسلامى ، ثروتمندان به مشاركت با تهيدستان در زندگى فرا خوانده شده اند، و بينوايان شريك اغنيا به حساب آمده اند:
امام على عليه السلام :
((الله ! الله ! فى الفقراء و المساكين فشار كوهم فى معائشكم .... (168) ))
-....خدا! خدا! درباره كم داران و نيازمندان ، بايد ايشان را در امور زندگى شريك خويش قرار دهيد....
امام على عليه السلام
((..و فقراء المسلمين اءشركوهم فى معيشتكم ... (169) ))
-...بينوايان را در زندگى خويش شريك سازيد....
امام على عليه السلام
((ان الله سبحانه فرض فى اءموال الاءغنياء اءقوات الفقراء، فما جاع فقير الا بما منع غنى ، و الله تعالى جده سائلهم عن ذلك .)) (170) ))
- خداوند سبحان روزى بينوايان را در اموال ثروتمندان قرار داد پس هيچ فقيرى گرسنه نماند، مگر به سبب سرباز زدن ثروتمندان از دادن حق محرومان ، خداوند بزرگ ايشان (سرمايه داران ) را بر اين امر (امر معاش ‍ بينوايان ) باز خواست خواهد كرد.
امام على عليه السلام :
((... ففرض الله فى اءموال الاءغنياء ما يقوتهم و يقوم به اودهم . ))
-... خداوند، ثروتمندان را مكلف ساخت تا از مال خويش به بينوايان خوراك بدهند، و بارسنگين زندگى را از دوش آنان بردارند.
امام صادق عليه السلام :
((ان الله - تبارك و تعالى - اشرك بين الاغنياء و الفقراء فى الاموال فليس لهم ان يصرفوا الى غير شركائهم . (171) ))
- خداى متعال ، ثروتمندان و بينوايان را در اموال شريك قرار داد، پس ‍ ثروتمندان حق ندارند به غير شريكانشان بدهند... (يعنى بريزند و بپاشند و خود در مصرف زياده روى كنند).
2- در برخى ديگر از تعاليم ، رعايت اصل مساوات نسبت به برادران دينى از تكليفهاى لازم جامعه مؤ منان شمرده شده است :
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
((لى ما رواه الامام الباقر عليه السلام : ما امن بى من بات شبعان و جاره جائع . قال : و ما من اءهل قرية يبيت فيهم جائع ،ينظر الله اليهم يوم القيامة . (172) ))
پيامبر صلى الله عليه و آله - به روايت امام باقر عليه السلام آنكس كه شب بخوابد و همسايه او گرسنه باشد، به من ايمان نياورده است . و هر آباديكه در ميانشان گرسنه اى باشد، خداوند در روز رستاخيز به آنان نظر رحمت نكند.
امام صادق عليه السلام :
((امتحنوا شيعتنا عند ثلاث : عند مواقيت الصلوة كيف محافظتهم عليها، و عند اسرار هم كيف حفظهم لها عند عدونا، والى اءموالهم كيف مواساتهم لاخوانهم فيها. (173) ))
- شيعيان ما را در سه مورد امتحان كنيد. (174) در مراقبت نسبت به اوقات نماز، و در پوشيده دارى اسرارشان از دشمنان ما (175) ، و در مساوات با برادرانشان در اموال .
امام صادق عليه السلام :
((ايما مؤ من مؤ منا شيئا يحتاج اليه و هو يقدر عليه من عنده او من عند غيره ، اءقامه الله يوم القيامة مسودا وجهه ، مرزقة عيناه ، مغلولة يداه الى عنقه . فيققال هذا الخائن خان الله و رسوله )) ثم يؤ مر به الى النار. (176) ))
- هر مؤ منى كه چيزى از چيزهاى مورد نياز مؤ من ديگرى را از او دريغ دارد، و حال آنكه مى تواند از خود يا ديگران آنرا تهيه كند، روز رستاخيز خداوند او را با چهره اى سياه ، و چشمهايى از حالت برگشته ، و دستهايى بر گردن آويخته ، برپاى دارد، و به او گفته شود: اين شخص خائنى است كه به خدا و رسول او خيانت كرده است ، سپس فرمان داده شود تا او را به آتش برند.
در اين سخن كوبنده امام صادق عليه السلام ، نياز به واژه ((شيئا: چيزى )) تعبير شده است و اين كلمه كمترين نياز و هر نوع آن را شامل مى شود و تنها به نيازهاى مادى نظر ندارد؛ بلكه مردم به هر چيز و از هر مقوله و به هر مقدار نيازى بيابند انسانهاى ديگر وظيفه دارند براى برآورد آن نيازها تلاش ‍ كنند. بنابراين مسئوليت و تعهد برادرى اسلامى ، فراتر از دائره كمك رسانى مادى و مالى است ، و بايد براى حفظ و نجات برادران در جامعه اسلامى از همه امكانات مادى و معنوى مايه گذاشت ، بلكه بايد با هستى خويش به يارى برادران دينى شتافت .
امام رضا عليه السلام :
((...و مواساتهم (الاخوان ) و مساواتكم فى كل ما يجوز فيه المساواة و الموساة ... (177) ))
-...با برادران دينى در هر چيز مساوات و برابرى روا است ، به مساوات و برابرى رفتار كند...
دائره و قلمرو مساوات اسلامى در اين تعاليم رضوى تا به هر چيز كشيده مى شود كه مساوات در آن جايز است . روشن است كه برخى از امور اختصاصى است و مساوات اجتماعى و اقتصادى در آنها راه ندارد، چون شغلها، تخصصها، ذوقها، هنرها، (178) ، زن ، و فرزند و.... در اينگونه امور همسانى و مساوات مفهومى ندارد، از اينها كه گذشت در ديگر مسائل و امور برابرى و مساوات اسلامى ، مسئوليتى اجتماعى و تعهدى دينى است كه آحاد مردم بايد آن را در روابط اجتماعى در جامعه اسلامى رعايت كنند، و از طبقه سازى و اشرافيگرى و فراتر و فروتر ساختن گروههاى انسانى دورى گزينند، و شيوه هاى طبقاتى و نابرابريهاى اجتماعى را اسلامى ندانند.
3- در بيان قانون زكات نيز بر اصل مساوات تاءكيد شده و علت وجوب آن را ايجاد تعادل و برقرارى مساوات شمرده اند.
امام صادق عليه السلام :
((... مقدار زكاتى كه گرفته است صرف خانواده خود كند تا آنان را به (پايه و سطح زندگانى ) مردم برساند.))
امام رضا عليه السلام
((ان علة الزكاة من اءجل قوت الفقراء...لان الله كلف اءهل الصحة القيام بشاءن اءهل الزمانة و البلوى ...و الحث لهم على المساواة ... (179) ))
- قانون زكات ، براى تاءمين زندگى بينوايان وضع شد... چون خداوند توانمندان را مكلف كرده است كه براى امور ناتوانان و بينوايان بپاخيزند.... و سوق دادن جامعه به مساوات و برابرى ...
اينگونه احاديث روشن مى كند كه قوانين و ضرايب مالى در اسلام ، براى نفى جامعه طبقاتى و از ميان بردن فاصله هاى زياد در زندگى اجتماعى - اقتصادى است . در احاديثى كه درباره مصرف زكات رسيده نيز آمده است كه زكات بگيران با زكات به حج مى روند، خدمتكار مى گيرند، صدقه مى دهند. اينها همه براى رسيدن به اصل مساوات اجتماعى است يعنى قرار گرفتن زكات بگير در سطح زكات بده .
در اينجا سخنى والا و ارزنده از فقيه نابغه ، آية ا... شهيد، سيد محمد باقر صدر مى آوريم : ((ان نصوص الزكاة صرحت باءن الزكاء ليست لسد حاجة الفقير الضرورية فحسب ، بل لاعطائه المال بالقدر الذى يلحقه بالناس فى مستواه المعيشى ، اى لابد من توفير مستوى من المعيشة للفقير يلحقه بالمستوى العالم للمعيشة ، الذى يتمتع به غير الفقراء فى المجتمع . و هذا معنى اءن توفير مستوى معيشى موحد او متقارب لكل افراد المجتمع هدف اسلامى ، لابد للحاكم الشرعى من السعى فى سبيل تحقيه ... (180) )): احاديث زكات تصريح كرده است كه زكات تنها براى رفع نيازهاى ضرورى نيست ، بلكه براى اين است كه به نيازمند تا آن حد زكات بدهند تا در سطح زندگى ديگران قرار گيرد، يعنى ناگزير بايد براى بينوايان زندگييى فراهم گردد، همسطح زندگى عموم مردم ، يعنى آنچه متمكنان جامعه دارند، و اين معناى اين (اصل ) است كه فراهم كردن سطح زندگى يكسان يا نزديك (به يكسان ) براى همه افراد جامعه ، هدفى اسلامى است ، كه حاكم شرع بايد در راه تحقق آن بكوشد...))
4- مساوات در شكل آرمانى بس والايى نيز مطرح شده و بدان پايه همسان زيستى و برابرى و برادرى آموزش داده شده است كه مرزى ميان مالكيتها و محدوديتها نماند، و داشتنها و نداشتنها مطرح نباشد و انسانها از اين موضوع و عوارض سوء آن گذشته باشند و به مسائل بالاترى انديشه كنند، و آدميان در موضوع مالكيت و امكانات و علائق فردى نسبت به اموال و كالاها، چون رهگذرانى باشند كه از كنار رودخانه اى عظيم مى گذرند، و هر كس نياز به آب دارد بدون مانع جامى بر مى گيرد و مى نوشد و به راه ادامه مى دهد. هيچكس مانع ديگرى در بهره بردارى از آب نمى گردد. اين آرمان بالايى است كه مردمان نسبت به مالكيت چنين بينشى بيابند، و به چنين پايه اى از رشد عقلى و معنوى و انسانى برسند، و در روابط اجتماعى هدف اصلى از آفرينش مواهب طبيعى را نيك شناخته باشند، و در عمل بدانها تحقق بخشند.
امام على عليه السلام :
((... يا نوف ! هل تدرى شيعتى ؟ قال لا واللّه . قال : شيعتى ... و فى اءموالهم يتواسون ، و فى الله يتباذلون . يا نوف ! درهم و درهم ، وثوب وثوب ، والا فلا... (181) ))
-... اى نوف ! آيا مى دانى شيعه ما چه كسانيند؟ گفت : نه به خدا سوگند.
امام گفت : شيعه من ... در اموال خود ديگران را شريك مى كنند. (با آيين برادرى رفتار مى كنند) و آن را در راه خدا به يكديگر مى بخشند، اى نوف ! درهمى و درهمى (درهمى براى خود و درهمى براى ديگران ) و جامه اى و جامه اى (جامه اى براى خود و جامه اى براى ديگران ) و گر نه ، نه (و گر نه شيعه نيستند).
امام باقر عليه السلام :
((جعلت فداك ان الشيعة عندنا كثير. فقال : فهل يعطف الغنى على الفقير؟ و هل يتجاوز المحسن عن المسى ء؟ و يتواسون ؟ فقلت : لا. فقال : ليس هولاء شيعة ، الشيعة من يفعل هذا. (182) ))
- (راوى مى گويد به امام باقر عليه السلام گفتم :) فدايت شوم ، پيروان و شيعيان شما در شهرهاى ما فراوانند. امام گفت : آيا بى نيازان آنان به حال بينوايان توجه مى كنند؟ و آيا نيكوكاران از خطاكاران چشم مى پوشند؟ و در اموالشان به مواسات رفتار مى كنند؟ نه (چنين نيست ). امام گفت : اينان شيعه نيستند، شيعه كسى است كه چنين كند.
امام باقر عليه السلام :
((ايجئى احدكم الى اءخيه ، فيدخل يده فى كيسه فياءخد حاجته فلا يدفعه ؟ قال الراوى : فقلت : ما اعرف ذلك فينا. فقال فلا شى ء اذا. قلت فالهلاك اذا؟ فقال اءن القوم لم يعطوا اءحلامهم بعد. (183) ))
- آيا شما نزد برادرتان مى رويد و دست در جيب او مى بريد و به اندازه نياز بر مى داريد و او مانع شما نمى گردد؟ راوى مى گويد: گفتم اين رسم در ميان ما نيست . امام فرمود: پس قابل توجه نيست . گفتم آيا هلاكت در پيش ‍ است ؟ گفت : اين مردم هنوز به رشد عقلانى نرسيده اند.
در اين حديث اشاره به رشد جامعه بشرى شده است ، كه در آينده تحقق مى يابد، و انسان به بلوغ انسانى و عقلى مى رسد، و مال و منال دنيوى وسيله - نه هدف - شناخته مى شود، و مردمان همه به هدفها و ارزشهاى والاى انسانى مى گرايند، و از اسارت ارزشهاى پست مادى آزاد مى گردند.
امام باقر عليه السلام :
((يا ابن اءرطاة ! كيف تواسيكم ؟...يدخل اءحدكم يده فى كيس اءخيه فياءخذ حاجته اذا احتاج اليه ؟ قلت : اما هذا فلا. فقال : لو فعلتم ما احتجتم .)) (184)
- اى پسر ارطاة ! آيا ديگران را در مال خود شريك مى كنيد؟.... آيا كسى از شما به جيب برادرش دست مى برد و نياز خود را بر مى دارد؟ گفتم : اينگونه امور (در ميان ما) نيست . امام فرمود: اگر چنين مى كرديد محتاج و نيازمند نمى شديد.
امام كاظم عليه السلام :
((يا عاصم ! كيف اءنتم فى التواصل و التواسى ؟...اءياتى اءحدكم الى دكان اءخيه او منزله عند الضائقة فيستخرج كيسه و ياءخذ ما يحتاج اليه فلا ينكر عليه ؟ قال : لا قال : فلستم على ما احب فى التواصل .)) (185)
- اى عاصم ! چگونه پيوندهاى اجتماعى را محكم مى داريد و ديگران را در مال خود شريك مى سازيد؟...آيا در تنگدستيها كسى از شما به دكان يا منزل برادرش مى رود و آنچه را نياز دارد بر مى دارد و (صاحب آن ) مانع او نمى گردد؟ گفت : نه چنين نيستيم . امام فرمود: شما (در روابط اجتماعى ) آنطور كه من دوست دارم نيستند.
امام كاظم عليه السلام در اين سخن به جامعه آرمانى تشيع و اسلام اشاره مى كنند، كه روابط اجتماعى بر اصل يارى رسانى و ديگرى خواهى استوار مى گردد، و بستگى به مال و مال اندوزى و دنياپرستى رنگ مى بازد، و تعهد و مسئوليت اصل ضابطه در روابط اجتماعى مى گردد. و اين چنين اجتماعى ، اجتماع آرمانى تشيع است .
اينها نمونه هاى بسيار اندكى بود در تعاليم اسلامى از اصل مساوات و مواسات (يعنى شركت دادن ديگران در مال خود و اختصاص دادن بخشى از مال خود به ديگران ) و اصل اخوت و اصل برادرى اسلامى ، كه در متن قرآن (186) كريم مطرح گرديده است و در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله جامه عمل پوشيده است . (187) اينها اصل بردبارى و اخوت و مساوات و برابرى را تثبيت مى كند، زيرا كه برادرى با تبعيض و اختلاف طبقاتى و داشتنهاى افراطى و نداشتنهاى تفريطى مطلقا سازگار نيست . همچنين در احاديث حق و حقوق مؤ منان نسبت به يكديگر اگر نيك نگريسته شود و سبك و شيوه بيان و واژگانى آنها درست مورد دقت قرار گيرد، كاملا روشن مى شود كه در جامعه اسلامى بايد همسانى و همسويى حاكم باشد.(188)
پس از اين نمونه ها كه ياد شد، درباره دوران ظهور و تحقق اصل مساوات و گسترش برادرى و برابرى در سراسر اجتماعات ، احاديثى رسيده است كه از بيان و محتواى آنها مى توان كشف كرد كه در دوران امام منجى مساوات اجتماعى در سطحى بسيار متعالى عينيت مى يابد، كه شايد چگونگى آن و فراگيرى و عمق نفوذ آن ، در اين روزگاران ، براى ما - با ذهنيتهاى موجود پذيرفتنى نباشد. و شايد برنامه و روشهاى امام موعود عليه السلام در اين زمينه از جمله معيارها و اصول اجتماعى اسلامى است كه در آنها تحريف روى داده است ، آنطور كه بايد مطرح نگرديده و تبيين و تفسير نگشته است ليكن امام مهدى عليه السلام آنها را به شكل درست و اصلى و اسلاميش ‍ ديگر بار عرضه مى كند، چنانكه در بخش ((برنامه و كتاب جديد)) مطرح خواهيم كرد، كه امام مهدى عليه السلام اسلام جديد و كتاب تازه اى عرضه مى كند. و با توجه به اينكه اسلام دينى ابدى و قرآن قانون جاودانه است ، آيين نو و كتاب تازه به معناى برداشتها و تفسيرها و كشف مسائل و قوانينى است كه در جامعه هاى اسلامى يا دچار تحريف گشته يا شناخته نشده است ، و اگر شناخته شده بدانها عمل نشده است . از اين رو ممكن است با نشر تربيت قرآنى درست و تعالى بخشيدن به انگيزه ها و ايجاد آرمانهاى انسانى در ذهن جامعه و افراد، انسان گرايى و انسان دوستى چنان عميق و ريشه اى گردد، و تعهد و تكليف شناسى و مسؤ وليت پذيرى بدان پايه در درون آدميان جايگزين شود، كه حتى اموال شخصى ، بدون هيچ مانعى براى رفاه انسانها صرف گردد. و هنگامى كه امام از مردم دعوت كند كه از اموال شخصى خود به ديگران بدهند و نيازهاى جامعه را بر آورند، يا هر چه دارند روى هم بريزند و همگى در خانواده اى بزرگ به نام خانواده بشرى برادرانه زندگى كنند، همه آمادگى داشته باشند، و از دستورات امام در اين زمينه ها با آغوش باز فرمان برند. زمينه ها و هسته هاى اصلى اين معيارها و ضوابط در روابط اجتماعى ، در تعاليم اسلامى آموزش داده شده است و ما نمونه هايى از آنها را آورديم . اين تعاليم در سطح جامعه بشرى ، در هنگامه ظهور و رستاخيز دولت مهدى عليه السلام ، شكوفا خواهد شد.
روشن است كه اجراى دقيق و قاطع و بدون استثناى اصل مساوات در سه محور ياد شده ، جامعه مرفه و هم سطح را مى سازد، و ريشه طبقه و امتيازات طبقاتى و افراط و تفريط مالى را مى خشكاند، و نيازى براى اجراى مساوات در اموال شخصى نمى ماند، و بر فرض بماند، برنامه هاى متعالى ترى در كار است ، كه افراط و تفريطها را بكلى ريشه كن مى كند، و تعادل و توازنى عادلانه و انسانى برقرار مى سازد، احاديثى در اين زمينه رسيده است كه همگى بيانگر همين اصل است :