أنوار صاحب الزمان

سيد حسن ابطحى

- ۳ -


ملاقات با امام زمان تابع چه شرايطي است وآيا براي همگان ممكن است؟

پاسخ ما:

اين مسأله خيلي مهم است، در زمان غيبت صغري خود امام عصر (عليه السّلام) يک راهي براي ملاقات افراد خاصّي که همان چهار نايب خاص آن حضرت وبعضي از خوبان بوده اند، باز فرموده بود، براي اينکه مردم يک دفعه در تاريکي مطلق غيبت فرو نروند، بلکه بايد خودشان را آماده براي غيبت کبري بکنند. امّا وقتي که غيبت کبري شروع شد، شروع غيبت کبري با اين عبارت بود، که بعد از اين جريان هر کس ادّعاي مشاهده بکند، افترا زننده وکذّاب است، ادّعاي مشاهده يعني يک نفر پيدا بشود بگويد من اجازه دارم که هر وقت بخواهم خدمت امام زمان (عليه السّلام) برسم، سؤالاتم را بپرسم وجواب يا براي خودم يا براي ديگري بگيرم. اگر کسي يک چنين ادّعائي کرد، شما بدانيد که اين شخص مطلقا دروغگو است، به جهت اينکه بابيّت ديگر قطع شده است، ارتباط وملاقات خصوصي که در اختيار شخص باشد، با امام زمان (عليه السّلام) ديگر نيست، البتّه خود حضرت هر کس را که صلاح بدانند به او ملاقات مي دهند ولي اين طور نيست که هر کسي هر چه هم اهل تقوي باشد با يک کاري مثلا چهل شب جمعه به مسجد جمکران برود يا چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله برود وحضرت را ملاقات کند. اگر بنا بود که با اين اعمال کسي موفّق بشود. بالاخره راهي باز مي شد وهمه اين کار را مي کردند وظهور انجام مي شد ومردم آن حضرت را از غيبت کبري بيرون مي آوردند بنابراين ملاقاتهائي که انجام مي شود تفضّلاتي است که حضرت مي کند حالا يک نفر روي صافي وپاکي خودش فکر کرده که اگر اين رياضت را بکشد، بيشتر احتمال دارد که خدمت حضرت برسد، حضرت هم اظهار لطفي مي کنند، نمي شود که اين يک برنامه عمومي باشد وبلکه برنامه يک شخص خاصّي هم نمي تواند باشد، حضرت بقيّة اللّه به هر که صلاح بداند ملاقات مي دهد، تا به حال آنچه هم ملاقات با حضرت انجام شده همين طوري بوده است.

پس اين سؤال که ما چه کنيم تا خدمت حضرت برسيم؟ اصلا غلط است، هيچ کاري نمي توان کرد چون راه بسته است، مسدود است، فرمود:

فمن الدّعا المشاهدة فهو مفتر کذّاب امّا ملاقات افراد با امام زمان که اختيار کار در دست حضرت باشد، شايد براي بعضي چندين بار اتّفاق بيفتد مثل سيّد بحرالعلوم يا سيّد بن طاووس که اين موفّقيّت را داشتند، پس ملاقات با خواست حضرت ميسّر است وبه هيچ وجه با اختيار ما ميسّر نيست، در رواياتي هم که هست کسي که ادّعاي رؤيت بکند کذّاب است، منظور اين است که با اختيار خودش ادّعاي ملاقات ومشاهده بکند.

وقتي حضرت ولي عصر تشريف مي آورند وضع تزکيه نفس کنندگان ووضع

پاسخ ما:

افرادي که قبل از ظهور حضرت تزکيه نفس کرده اند مقرّب اند. (وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ اُولَّئِکَ الْمُقَرَّبُونَ).(1)

اين درباره همه است. افرادي هم که تزکيه نفس نکرده اند ودر دلشان امراضي هست، حتّي مرض جاه طلبي وخودخواهي وامثال آنها، آنها را حضرت خيلي پست مي کند وآن قدر آنها را ضعيف مي کند که اصلا به فکر جاه ومقام نيفتند، چون مزاحم مي شوند. طبع زندگي آن زمان خواهي نخواهي رو به تزکيه نفس مي رود که در يک مدّت زمان شايد حدودا هفت يا هشت سال همه تزکيه نفس مي شوند، طبعا افرادي که در مرحله کمالات هستند مقرّب اند. حضرت به آنها اعتماد واطمينان مي کند وبه آنها کارهائي که مربوط به اداره کره زمين است، ارائه مي دهد. چون حضرت براي حفظ کره زمين خيلي کارمند لازم دارد. استاندارها وفرماندارها همه از ميان همين افراد تزکيه نفس شده که به عنوان ياران خوب حضرت هستند، انتخاب مي شوند وآنها هم که تزکيه نفس نکرده اند ويا کافر وملحدند ويا با امام عصر (روحي فداه) سر جنگ دارند وبالاخره اگر خيلي بد باشند، مثل غدّه سرطاني هستند که بايد آن را قطع کرد بنابراين آنها را امام (عليه السّلام) از بين مي برند مخصوصا که قدرتي هم در دستشان باشد.

آيا مي توان در دوران قبل از بلوغ خدمت امام عصر رسيد وآيا اي

پاسخ ما:

تصوّر ما در خصوص امام زمان (عليه السّلام) نبايد بيشتر از اجداد آن حضرت باشد. بعضي ها خيال مي کنند که اگر ما گفتيم بچّه وبزرگ مي توانند امام زمان (عليه السّلام) را ببينند، ما امام زمان (عليه السّلام) را کوچک کرده ايم، ولي اگر گفتيم پيغمبر اکرم (صلّى اللّه عليه وآله) را همه حتّي ابوجهل وابوسفيان هم مي ديدند، پيغمبر را کوچک نکرده ايم، بلکه اين طبيعي بودن جريان است، اين اشتباه است که انسان فکر کند حتما بايد به مراحلي از کمالات برسد، تا ملاقاتي برايش حاصل بشود، به جهت اينکه کسي که به کمالات عاليه انساني رسيده هم معلوم نيست بتواند با اراده خود خدمت امام زمان (عليه السّلام) برسد، در حالي که يک آدم بسيار بد ممکن است خدمت امام زمان (عليه السّلام) برسد، چون اختيار ومصلحت در دست آن حضرت است واگر کسي گفت که من خدمت امام زمان (عليه السّلام) رسيده ام، دليل بر اينکه حتّي دينش درست باشد نيست چون در ملاقاتهائي که نقل کرده اند مسيحي، سنّي ناصبي، افراد بي سواد هم خدمت امام زمان (عليه السّلام) رسيده اند، قضايايش هم مسلّم ومعتبر وبا معجزه توام بوده است، علّت آن هم اين است که امام عصر (عليه السّلام) با همين بدن معمولي ميان مردم هستند ومانند ملائکه ويا اجنّه نيستند که غائب باشند وديده نشوند وگاهي براي بعضي از افراد خود را ظاهر کنند در هر کجا حتّي اگر در دهي زندگي مي کنند، اهل محل آن ده بچّه دارند، آدم بزرگ دارند، چه بشناسند چه نشناسند همه هر روز حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) را مي بينند. مسأله مهم شناخت ومعرفت حقيقي آن حضرت است. چون يقينا پيغمبر اکرم (صلّى اللّه عليه وآله) مقامش بالاتر از امام زمان (عليه السّلام) است، آن دو سه نفر (ابوجهل وابوسفيان وامثال اينها) هر روز پيغمبر را مي ديدند. ديدن تنها مسأله اي نيست بلکه معرفت آن حضرت مهم است. معرفتي که بشناسند، باز هم نه اينکه اسمش را بدانند وبگويند اين آقا امام زمان (عليه السّلام) است، بلکه معرفت به مقام حضرت بقيّة اللّه را داشته باشند، البتّه اين مال کمّلين وافرادي که اهل کمالات اند مي باشد.

امّا در مورد بچّه ها، چه اشکالي دارد که آنها امام زمان (عليه السّلام) را ببينند، چرا ما بايد آنها را تکذيب کنيم، اتّفاقا زياد هم هستند، البتّه گاهي مي شود پدر ومادرها با اين وسيله براي بچّه خود دکان باز مي کنند وهمان حالات روحي بچّه را هم از بين مي برند. به هر حال در کنار هر کار حقّي، باطلي هم هست. مثلا نماز که اين قدر پر ارزش است در مقابلش نماز با ريا وبراي نشان دادن به مردم هم هست که علاوه بر اينکه نمازش باطل است کار حرامي هم کرده که اين گونه نمازي را خوانده است. قرآن خواندن که اين قدر مهم است در کنارش ربّ تالي القرآن والقرآن يلعنه است يعني افرادي هستند که قرآن مي خوانند وقرآن لعنتشان مي کند در کنار ملاقات با امام زمان (عليه السّلام) هم يک عدّه هستند که سوء استفاده مي کنند وادّعاي بي جا مي نمايند خدا ما را از شرّ شيطان ونفس امّاره بالسّوء حفظ کند.

آيا زندگي حضرت ولي عصر به طور معمولي مي باشد يا از جنبه هاي

پاسخ ما:

ظاهر مطلب اين است که لازمه زندگي در کره زمين بايد به طور عادي ومعمولي باشد. وآن حضرت هم مثل ما زندگي کنند. با اين تفاوت که ما گاهي آن قدر مي خوريم که مريض مي شويم که حضرت اين کار را نمي کند، گاهي از آب وهواي بد استفاده مي کنيم که حضرت اين کار را نمي کنند، گاهي سيگار مي کشيم وريه هايمان را خراب مي کنيم وخودمان را مبتلا به سرطان مي کنيم که حضرت اين کار را نمي کنند، حضرت زندگي عادي پاک وپاکيزه مطابق شئون امامت وراهنمائي الهي دارد که اگر کسي بخواهد کُپي زندگي حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) را مو به مو انتخاب کند، شايد مثل ايشان عمرش هم زياد بشود وهميشه سالم وراحت باشد وقطعا هم امام عصر (عليه السّلام) چون در بين ما زندگي مي کنند، بايد با شرائط ما هم زندگي کنند، منتهي ما امام نيستيم واو بايد امام ما باشد ولي چون منحرفيم، رسومات وچيزهاي ديگر امام ما هستند. زندگي معمولي که همه مي کنند. امام ما است، عادت، امام ما است، مردم، امام ما هستند. مثلا اگر هيچ ميل به صبحانه نداشته باشيم چون همه نشسته اند ودارند صبحانه مي خورند، ما هم مي خوريم. هنوز وقت نهار نشده، شکممان سير است، ولي سفره را انداخته اند چکار مي شود کرد، بايد نهار را خورد، بايد در مجالسي که وقت را هدر مي دهد واعصاب را خورد مي کند وگاهي گناهان کبيره انجام مي شود رفت چون رسم است، اينها امامت بر ما دارند، ولي حضرت وليّ عصر (روحي فداه) بايد بر همه امام باشد، يعني آنچه او مي کند بايد سرمشق ما باشد وبراي انسانها امام باشد وامامت داشته باشد.

آيا مي توانيم بگوييم کساني که در زمان غيبت حضرت ولي عصر زندگ

به دليل اينکه آنها ايمان به شهود داشته اند واينها ايمان به غيب دارند؟ پاسخ ما:

بلي در تفسير آيه (ذلِکَ الْکِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدًي لِلْمُتَّقينَ اَلَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ).(2)

پيغمبر اکرم (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) به اين مضامين کساني را که در زمان غيبت کبري مسلمانند واهل تزکيه نفسند وپيرو حضرت علي بن ابيطالب هستند برادران خود دانسته وابراز محبّت به آنها کرده وملاقات با آنها را آرزو مي کند.

اصحاب عرض مي کنند ما مگر برادران شما نيستيم؟ مي فرمايد:

شما اصحاب منيد برادران من کساني هستند که در زمان غيبت آخرين وصيّم مي آيند وچيزي از معجزات وپيغمبر وامام (عليهم السّلام) را نديده اند ودر عين حال با نوشته هائي که در کتابها هست، ايمان به غيب وچيزهاي پنهاني مي آورند.(3)

آري الا ن همه چيز از نظر ظاهر براي ما پنهان است، خدا پنهان است، پيغمبر از دنيا رفته وائمّه هم از دنيا رفته اند، همه پنهانند، امام زمانمان هم که غائب وپنهان است، پس ما مؤمن به غيب هستيم وارزش مؤمنين به غيب بيشتر از مؤمنين به شهود است.

ايمان به غيب آن است که انسان با عقل وفکرش به چيزي اعتقاد پيدا بکند (از راه استدلالات علمي وعقلي) ولي ايمان به شهود ايماني است که انسان با ديدن آنها کسب اعتقاد مي کند، مثلا شما الا ن مي رويد حرم حضرت رضا (عليه السّلام) مي بينيد که يک مريضي را حضرت شفا داد وايمان پيدا مي کنيد، اين ايمان به شهود است امّا يک وقت هست که در خانه نشسته ايد وبا دلائل علمي اعتقاد به قدرت حضرت علي بن موسي الرّضا (عليه السّلام) پيدا مي کنيد، اين ايمان به غيب است وارزشش بيشتر از اوّلي است، چون اين ايمان علمي واستدلالي است.

به قولي هر چشمي امام زمان را مي بيند واگر نبيند نابينا مي شود

پاسخ ما:

آن کسي که امام زمان (عليه السّلام) را نمي بيند نابينا است. نه اينکه نابينا مي شود، چون خورشيد تابان وجود مقدّس حضرت بقيّة اللّه (عليه السّلام) را با اين همه روايات وآيات که درباره اش هست وحتّي مذاهب مختلف اعتقاد به وجود مقدّسش دارند، نمي بيند کور است.

عميت عين لاتراک کور است چشمي که تو را نبيند، چون کسي که با 133 آيه در قرآن درباره امام زمان (عليه السّلام) وحدود دو سه هزار روايت از پيغمبر اکرم (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) وائمّه اطهار (عليهم السّلام) درباره امام زمان (عليه السّلام)، کتاب انجيل وتورات واوستاي زردشت همه بشارتهائي که درباره امام زمان (عليه السّلام) هست، در عين حال از نظر اعتقادي امام زمان (عليه السّلام) را نبيند، اين شخص کور باطن است ولي مطلبي را که سؤال کرديد ظاهرش درست نيست ومدرکي ندارد.

آيا صحت دارد که محل استقرار حضرت ولي عصر در کوه رضوي است وا

پاسخ ما:

رضوي وذي طوي که در دعاي ندبه آمده وامام (عليه السّلام) مي گويد:

ا برضوي او غيرها ام ذي طوي کوههائي است که در اطراف مکّه است، شيعه هاي سه امامي معتقدند که بعد از اينکه حضرت سيّدالشّهداء (عليه السّلام) شهيد گرديد، جناب محمّد بن حنفيّه امام آنها شد واو غائب گرديده است ودر کوه رضوي يا کوه ذي طوي مي باشد. لذا به آن کوهها زياد مسافرت مي کنند وآنجا دنبال امامشان مي گردند وما در دعاي ندبه مي خواهيم بگوئيم، پس ما چکار کنيم؟ ما کجا برويم؟ آيا ما هم مي توانيم در کوه رضوي دنبال شما بگرديم؟ (مثل آنها که مي گردند) يا در کوه ذي طوي شما را جستجو کنيم؟ يعني ما جائي را سراغ نداريم که قطعي باشد وحضرت وليّ عصر (عليه السّلام) در آنجا باشند وما در آن مکان به دنبالشان بگرديم پس امام (عليه السّلام) در دعاي ندبه يک چنين مطلبي را مي خواهد به ما ياد بدهد وحالت حزن وگريه مان بيشتر مي شود، چرا که آنها لااقل کوه ذي طوائي دارند که بروند وبه آن محل دلخوش کنند ولي ما نه کوه ذي طوائي بلديم ونه کوه رضوائي را داريم که به آنجا برويم والاّ احدي نگفته که حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) در کوه رضوي زندگي مي کند.

آيا سيد خراساني وسيد حسني دو نفر هستند يا يک نفر؟ کدام يک ا

پاسخ ما:

چون سيّد خراساني از خراسان خروج مي کند به او سيّد خراساني مي گويند وسابقا از بعد از تهران تا آن طرف بلخ وبخارا را خراسان مي گفته اند حالا اينکه او از کدام قسمت خراسان خروج مي کند نمي دانيم.

سيّد حسني هم کسي است که از اولاد امام حسن مجتبي (عليه السّلام) است البتّه سيّد حسيني هم گفته اند. ممکن است از طرف پدر حسيني واز طرف مادر حسني باشد. چون هر سيّد حسيني، حسني هم هست. به جهت اينکه حضرت امام سجّاد (عليه السّلام) همسرشان فرزند امام حسن مجتبي (عليه السّلام) بوده است. بنابراين همه فرزندان امام سجّاد (عليه السّلام) از طرف مادر سيّد حسني هستند. همچنين شخص مورد بحث ممکن است هم سيّد حسني باشد وهم حسيني وهم خراساني اکثر ساداتي که اهل خراسان هستند همين طورند يعني هم سيّد حسني هستند هم حسيني وهم خراساني.

البتّه او از علائم حتميّه هم نيست که فکر شود حتما بايد سيّد حسني يا حسيني يا خراساني خروج کند تا امام زمان (عليه السّلام) ظهور نمايد. او قبل از ظهور هم هست. منتها وقتي ظهور مي شود بروز مي کند يعني حرکت مي کند وبا جمع اصحابش به امام زمان (عليه السّلام) ملحق شده وآنجا شناخته مي شود که اين آقا سيّد حسني است شايد قبل از ظهور هيچ کس او را نشناسد وخودش هم نداند که چه کاري خواهد کرد. بعضي خيال مي کنند که خودش مي داند کيست. در صورتي که شايد خودش هم نداند وقتي امام زمان (عليه السّلام) ظهور مي کنند به فکرش مي آيد که بروم ببينم اين آقا چه مي گويند لذا با دوستانش حرکت مي کند ومي رود وبعد برايش معلوم مي شود که ايشان خود امام زمان (عليه السّلام) هستند ولذا آنجا با حضرت بيعت مي کند.

چطور انسان مي تواند بفهمد که ارتباط روحي با امام زمان پيدا ک

پاسخ ما:

شما در هر کجاي عالم که باشيد اگر سلام خدمت حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) عرض کنيد حضرت به شما جواب مي دهند واگر انسان حاجتي بخواهد به او مي دهند، همين اعمال ما ارتباطات روحي است. مثلا اين همه جمعيّت در حرم حضرت رضا مي روند وسلام عرض مي کنند ارتباط روحي است.

بالاخره ارتباط روحي از جانب ما، همان توجّهات به امام زمان ومقام مقدّس ايشان واحاطه روحي ايشان بر تمام عالم وجود است.

ارتباط ايشان با ما که بدانيم حرف ما را شنيده اند يا نه، مربوط به اعتقاد ما است. ما بايد اعتقاد داشته باشيم که امام قلب عالم امکان است. مثلا اگر شما به هر کجاي بدنتان دست بزنيد قلبتان که همان روحتان است متوجّه مي شود چون حسّاس است. اگر در يک لحظه به ده جاي بدن شما ده تا سوزن فرو کنند، تمام ده مورد را احساس مي کنيد. اين مثلي براي اين است که امام (عليه السّلام) لايشغله شأن عن شأن است. ودرد اين سوزن شما را از درد آن سوزن باز نمي دارد. وقتي ذهنتان روي يک سوزن مي رود نمي گوئيد جاي ديگرم نمي سوزد بلکه مي گويم ده جاي بدنم مي سوزد. اين مثالي است براي اينکه چطور يک موجود ده تا، هزار تا احساس را يک دفعه درک مي کند چطور امام (عليه السّلام) يک دفعه مي تواند صحبتهاي همه را درک کند. چون او قلب است، مرکز حسّاسيت عالم است. شما هر کجاي عالم که باشيد، اگر عالم را بدن فرض کنيد وامام زمان را قلب تمام اين عالم فرض نمائيد هر کجاي عالم اشکالي پيدا کند او متوجّه مي شود. سلولهاي بدن را اگر بجاي بشر بگيريم که شايد بيشتر از اين سلولها تعداد افراد بشر نباشد وتمام بدن را کره زمين بگيريم، هر سلولي که درد بگيرد قلب وروح متوجّه مي شود. ما چون محدوديم فقط درد را متوجّه مي شويم. حالا اگر هر سلولي عقل وفکر ودانش مي داشتند با روح انسان صحبت مي کردند وروح صحبتشان را مي فهميد، مثال کاملا تطبيق مي کرد.

اگر انسان بخواهد ارتباطات روحي خود را با امام زمان (عليه السّلام) بيشتر کند بايد توجّهش ويقينش را به امام زمان بيشتر نمايد وبداند که آن حضرت هر کجاي عالم که هست صداي او را مي شنود ومتوجّه او هست که فرموده اند:

وبيمنه رزق الوراء وبوجوده ثبتت الارض والسّماء.

آيا بعد از ظهور وشهادت آقا امام زمان ديگر کسي به روي زمين ب

در کتاب اصول کافي جلد يک حديثي است از امام صادق (عليه السّلام) که فرمودند:

اگر از مردم زمين تنها دو کس باشند يکي از آن دو امام وحجّت است. وآخرين کسي که بميرد امام وحجّت است. تا کسي بر خداي عزّ وجلّ احتجاج نکند که او را بدون حجّت واگذاشته است. لطفا بفرمائيد آيا بعد از ظهور وشهادت آقا امام زمان (عليه السّلام) ديگر کسي به روي زمين باقي نخواهد ماند واصولا وضع بشر وزندگيش وهمچنين اوضاع کره زمين در آن وقت چگونه خواهد بود؟ آيا اختلاف از بين رفته ووحدت کلمه به معناي کلّي در زندگي ساکنين کره زمين حاکم خواهد شد؟ پاسخ ما:

اين روايت درست است ودر جلد يک اصول کافي صفحه 179 اين روايت به اين مضمون نقل شده که امام صادق (عليه السّلام) فرمود:

لو بقي اثنان لکان احدهما الحجّة علي صاحبه يعني اگر در روي زمين دو نفر باقي بمانند يکي از آنها بر ديگري حجّت وامام است.

ودر روايت ديگر فرمود:

لو لم يکن في الارض الا اثنان لکان احدهما الحجّة ولو ذهب احدهما بقي الحجّة.(4)

يعني اگر در روي زمين جز دو نفر باقي نباشند يکي از آنها حجّت وامام است واگر بنا باشد يکي از آن دو نفر از بين بروند حجّت وامام است که باقي مي ماند.

وبالاخره اوّل کسي که پا روي کره زمين گذاشت حجّت خدا بود که حضرت آدم باشد. وآخرين کسي که پا از روي کره زمين بردارد بايد حجّت خدا باشد. (لِئَلاّ يَکُونَ لِلنّاسِ عَلَي اللّهِ حُجَّةٌ).(5)

طبيعي است اگر يک نفر روي کره زمين باقي بماند وامام وحجّتي نداشته باشد وراه انحراف را بپيمايد خدا نمي تواند از او مؤاخذه کند وبعد هم خدا به او ظلم کرده است زيرا او را راهنمائي نکرده. بنابراين اين روايت درست است عقلي هم هست واين لطف پروردگار است.

ايشان در سؤالشان فکر کرده اند که حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) وقتي از دنيا رفتند ديگر امامي بعد از ايشان نيست. ولي بايد بدانيم که پس از شهادت حضرت صاحب الزّمان (عليه السّلام) رجعت شروع مي شود ويک يک از ائمّه گذشته (عليهم السّلام) چهارده معصوم يا دوازده امام روي نوبت تشريف مي آورند. وزياد هم عمر مي کنند وتا آخرين ساعتي که روي کره زمين انساني هست طبعا حجّتي از حجج الهي با آنها خواهد بود. واينکه ايشان فکر کرده اند که بعد از ظهور اختلاف از بين مي رود ووحدت کلمه به طور کلّي بوجود مي آيد چون بعضي اين حرف را زده اند که ديگر نيازي به امام نيست، اين طور نيست امام (عليه السّلام) مجري احکام الهي است حاکم است. بشر چه بعد ظهور چه قبل از ظهور، چه در عالم ذر چه برزخ داراي اختيار است وداراي يک نوع جهل هم هست واينها ايجاد اختلاف مي کند. اگر يک حاکم مطلق ودادگستر واحدي بر سر آنها حکومت نکند طبعا ظلم وستم دوباره بوجود مي آيد الان هم که اين همه ظلم وستم وچپاول که هست به خاطر اين است که يک امام واحد وحکومت واحدي در جهان حکومت نمي کند، اگر مردم همه آماده شوند براي حکومت واحد جهاني، طبعا حکومت واحد جهاني بوجود مي آيد ومردم زير سايه او با عدالت زندگي مي کنند ويک عدّه از افراد که مي خواهند ظلم کنند از ناحيه حاکم وامام وکسي که از طرف خدا بر مردم حکومت مي کند جلوگيري مي شود. وضع زمين پس از ظهور به حال طبيعي خودش هست وامام زمان (عليه السّلام) فقط عدالت را برقرار کرده واوضاع کره زمين همين طور است که هست. وطبيعي است که وقتي عدالت برقرار شود ومعادن زمين ظاهر گردد وضع مردم وکره زمين فرق مي کند.

بنابراين با توجّه به سؤال فوق، يک فرض اين است که پس از امام زمان (عليه السّلام) ديگر کسي روي کره زمين نباشد. بعد گفته اند يا اينکه وضع زمين پس از ظهور چه خواهد شد؟ وضع زمين به همين حالت طبيعي خودش هست وامام زمان عدالت وحکومت الهي را برقرار کرده وبه اوضاع کره زمين البتّه تغييراتي داده مي شود ولي از نظر ساختمان زمين فرقي نمي کند وهمين طور است که هست وبعد گفته اند يا اينکه اختلاف از بين رفته ووحدت کلمه به معناي کلّي در زندگي ساکنين کره زمين حاکم خواهد شد، توجّه به وجه سوّم پيدا نکردند.

يعني يا وحدت کلمه باشد وزندگي مردم کره زمين تحت يک قوانين واحد برقرار شود وطرف ديگر اينکه از بين بروند، نه يک وجه سوّم هم دارد. همان طوري که در روايات هم آمده واز ضروريات مذهب ما است وآن اعتقاد به رجعت است واين موضوع در روايات وآيات هم هست که بايد اعتقاد داشته باشيم وحتّي در زيارت حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) مي گوئيم:

وانّ رجعتکم حقّ لاريب فيها ورجعت اين است که پس از شهادت حضرت وليّ عصر (ارواحنا فداه) حضرت سيّدالشّهداء (عليه السّلام) تشريف مي آورند. بعد حضرات ائمّه مي آيند، اينها سالها، نه صد سال ودويست سال بلکه خيلي بيشتر در دنيا هستند وزندگي مي کنند وحکومت مي کنند وتا آخر وجود حيات روي کره زمين تشريف دارند حالا نوبتها چگونه است بماند ولي اجمالا اين اندازه مسلّم است که زمين هيچ وقت از وجود اين ائمّه (عليهم السّلام) خالي نخواهد بود.

آيا امام زمان آينه تمام نماي پروردگار است وتمام صفات الهي د

پاسخ ما:

از روايات استنباطي به اين مضمون داريم که خداي تعالي آن تعدادي را که از صفات خود در ممکن، امکان اظهارش بوده در امام زمان (عليه السّلام) اظهار کرده است. با يک مثال مطلب توضيح داده مي شود:

يک نفر را تصوّر کنيد که نقّاش بسيار ماهر وزبردستي است يک تابلوي يک متر در يک متر به او مي دهند. طبعا اگر گفتيم روي اين تابلو هنرش را پياده کرده معنايش اين است که هر مقدار اين تابلو استعداد داشته هنرش را پياده کرده نه اينکه هنرش فقط همين است.

مي دانيم که خداي تعالي در تمام صفات، بي نهايت است. چون ذاتش بي نهايت است صفات ذاتش هم بي نهايت است. امّا در صفات افعالش (که در اينجا توضيح اين مطلب لازم است که بگوئيم صفات پروردگار به دو قسم است:

يک قسمت صفات ذات ويک قسمت صفات افعال خدا است.

صفات ذات، صفاتي است که از خدا به هيچ وجه جدا نمي شود. يعني تا گفتيم خدا، آنها هم هستند. مثلا خدا قادر است نمي شود گفت يک زماني خدا بوده وقادر نبوده. خدا عالم است نمي شود گفت زماني بوده که خدا عالم نبوده ولي مي توان گفت که خدا بوده ولي رازق نبوده بلکه قدرت بر رزق دادن را داشته است وقادر بوده است. مثلا يک نفر نجّاري را خوب بلد است وقادر به نجّاري است ولي تا بحال نجّاري نکرده، آيا قادر به نجّاري هست؟ بله ولي تا کار را نکرده باشد به او نجّار نمي گوئيم. خدا قادر بر خلقت ورزق دادن ورحم کردن است امّا اگر خلق را خلق نکرده رزقي به آنها نداده وکسي نبوده که به او رحم کند ورحمي نکرده بوده ولي قادر بر رحم وخلق ورزق دادن هست به او نمي شود رحيم ورحمان ورازق وخالق گفت. همين طور که به من که آدم نکشته ام ومي توانم بکشم نمي گوئيد قاتل، به من که مي توانم کتک بزنم امّا نزده ام نمي گوئيد ضارب. صفاتي که اين طور است صفات افعال خدا است صفات افعال يعني اسم گذاشتن روي کار خدا. اگر به کسي مي گوئيد قاتل، اين اسم خودش نيست از وقتي اين کار را کرده اسمش قاتل شده يعني قتل اسم کارش است وچون او کرده به او مي گويند:

قاتل. ضارب هم اسم زدنش است. نقّاشي اسم کار آن فرد است. به خدا هم وقتي مي گوئيد خالق، اسم کارش است نه اسم خودش، رحمان اسم کار خدا است رحيم اسم کار خدا است. اسم خودش نيست. اسم خودش اللّه است اسم خودش عالم وقادر است که بيشتر اسمهائي که هست اسم کار خدا است. قاضي الحاجات به خدا مي گوئيم واين وقتي است که حاجت را برآورده مي کند. مي گوئيد:

يا غفّار الذنوب، اگر همه معصوم بودند وهيچ کس گناه نکرده وخدا هم کسي را نيامرزيده، خدا غفّار الذنوب نيست يعني قادر هست بر اين عمل ولي چون عمل نکرده او را غفّار نمي گويند پس اين اسمِ کار خدا است. توجّه داشته باشيد که اسم کار غير از اسم ذات است. لذا در تعبيرات اين گونه از اسماء را مي گويند اسماء افعال نه اسماء ذات. در مورد ما هم همين طور است که ما دو اسم داريم يکي اسممان آقاي نقّاش است يکي آقاي عليرضا. عليرضا را پدرمان روي مجموع وجودمان اسم گذاشته ولي از وقتي نقّاشي کرده ايم، نقّاش شده ايم.

بنابراين در صفات افعال پروردگار از اين جهت که يک طرفش تکيه اش به اسم ذات است بي نهايت است امّا از نظر اينکه يک تکيه اش به موجودات محدود است، محدود عمل مي شود. لذا در صفات افعال چون يک طرف تکيه اش به قدرت پروردگار است خدا بي نهايت قدرت دارد وبي نهايت هم مي تواند خلق کند امّا يک طرفش مربوط به مخلوق است وخالق بودن ورازق بودن او بي نهايت نيست، يعني خدا بي نهايت رزق به مخلوق محدود نمي دهد بلکه محدود رزق مي دهد وبراي همين جهت است که نمي توانيد بگوئيد خدا اللّه ترين خداها است.

چون اللّهي جز خدا نداريم که او اللّه تر باشد او عالم تر وقادرتر باشد چون قادر مطلق وعالم مطلق او است امّا مي توانيم بگوئيم خدا احسن الخالقين است يعني بهترين خالقها است.

حضرت عيسي مي گويد:

(اَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطّينِ کَهَيْئَةِ الطَّيْرِ).(6)

هيئت طير را من از گِل خلق مي کنم، اين را حضرت عيسي مي گويد، پس خالق است ولي خدا احسن الخالقين است.

شما به کسي مهرباني مي کنيد ولي خدا ارحم الراحمين است خدا رحيم ترين است مهربان ترين مهربانها است. شما چيزي را پرورش مي دهيد ربّ هستيد پدر ومادر ربّ فرزندانند ولي خدا ربّ الارباب است.

بنابراين صفات الهي که در ائمّه اطهار جمع شده صفات فعل خدا است نه صفات ذات خدا. يعني اگر ائمّه داراي صفات الهي هستند منظور صفات فعل خدا است. خدا رزق مي دهد آنها هم رزق مي دهند خدا مهربان است آنها هم مهربان هستند. خدا سريع الرضا است زود مي گذرد اينها هم سريع الرضا هستند. اين صفات به شکل بسيار کوچکترش در يک انسان معمولي هم ممکن است بوجود بيايد ولي در ائمّه اطهار در حدّ زيادش که ممکن است در وجود يک مخلوق پيدا شود در آنها پيدا شده. لذا آنها مظاهر صفات الهي هستند وبه تعبيري آينه تمام نماي صفات افعال خدا مي باشند.

وبا توضيح بالا صفات الهي محدود نخواهد شد.

آيا ابليس پس از ظهور مبارک حضرت صاحب الزمان زنده مي ماند؟

پاسخ ما:

در تفسير آيه شريفه قرآن که شيطان مي گويد:

خدايا مرا تا قيامت مهلت بده، خداي تعالي مي فرمايد:

(قالَ فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرينَ اِلي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ).(7)

(در تفسير دارد) تا زمان ظهور امام زمان به او مهلت دادند حالا يا مي ميرد يا او را مي کشند.(8)

ويا او را بر کنارش مي کنند يا فعّاليّتش را از بين مي برند به هر حال تا آن زمان بيشتر فعّال نيست وکسي که فعّاليّت نداشته باشد مرده است.

عن اسحق بن عمّار قال سألت ابا عبداللّه (عليه السّلام) عن قول ابليس ربّ فانظرني الي يوم يبعثون قال فانّک من المنظرين الي يوم الوقت المعلوم قال له وهب جعلت فداک ايّ يوم هو قال يا وهب اتحسب انّه يوم يبعث اللّه فيه النّاس ان اللّه انظره الي يوم يبعث فيه قائمنا فاذا بعث اللّه قائمنا کان في مسجد الکوفة وجاء ابليس حتّي يحبثوا بين يديه علي رکبتيه فيقول يا ويله من هذا اليوم فيأخذ بناصيته فيضرب عنقه فذلک يوم الوقت المعلوم.

پاورقى:‌


(1) سوره واقعه آيات 10 و11.
(2) سوره بقره آيات 2 و3.
(3) بحار الانوار.
(4) بحار الانوار جلد 23 صفحه 43 و52.
(5) سوره نساء آيه 165.
(6) سوره آل عمران آيه 49.
(7) سوره حجر آيات 37 و38 وسوره ص آيات 80 و81.
(8) بحارالانوار جلد 52 صفحه 376 وجلد 63 صفحه 254.