كتاب غيبت

محمد بن ابراهيم نعمانى

- ۱۶ -


22- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد مرا احمد بن يوسف بن يعقوب ابو الحسن جعفى او گفت: حديث کرد مرا اسماعيل بن مهران او گفت: حديث کرد ما را حسن بن على بن ابى حمزه از پدرش ووهيب وآندو از ابى بصير واو از: ابى جعفر (امام باقر) عليه السلام که فرمود: قائم عليه السلام در سالهاى فرد: نه، يک، سه، پنج، قيام خواهد کرد وفرمود: هنگاميکه بنواميه اختلاف کردند وحکومتشان از دست رفت سپس بنى عباس بحکومت خواهند رسيد وهمواره در بهار حکومت وطراوت زندگى خواهند بود تا آنکه در ميان خودشان دچار اختلاف شوند همينکه باختلاف دچار شدند حکومت شان از دست خواهد رفت ومردم خاور وباختر باختلاف دچار خواند شد. آرى اهل قبله نيز گرفتار اختلاف شوند ومردم بناراحتى وسختى خواهند افتاد از بسکه ترس بر آنان خواهد گذشت وبهمين حال هستند تا آنگاه که اواز دهنده اى از آسمان آواز دهد پس چون آواز دهد بکوچيد بکوچيد که بخدا قسم گويا او را مى بينم که در ميان رکن ومقام ايستاده واز مردم بامر نو وکتاب نو وحکومت آسمانى نو بيعت ميگيرد بدانيد که هر پرچمى که بسوئى گسيل دارد تا پايان عمر او هرگز بازگردانيده نشود.

23- خبر داد ما رااحمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را على ابن حسن از پدرش واو از احمد بن عمر حلبى واو از حسين بن موسي(1) واو از فضيل بن محمد مولاى محمد بن راشد بجلى واو از: ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: آوازيکه از آسمان بنام قائم داده خواهد شد در کتاب خدا روشن است عرض کردم: خداوند حال شما را اصلاح فرمايد در کجا است؟ فرمود: در طسم تلک آيات الکتاب المبين آنجا که فرمايد: ان نشا ننزل عليهم من السماء آيه فظلت اعناقهم لها خاضعين . فرمود: آنگاه که صدا را بشنوند همچون کسانى که پرنده بر سرشان نشسته باشد بى حرکت ميايستند.

24- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را احمد ابن يوسف بن يعقوب جعفى او گفت: حديث کرد ما را اسماعيل بن مهران او گفت حديث کرد ما را حسن بن على بن ابى حمزه از پدرش واو از ابى بصير واو از: ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: هنگاميکه عباسى بر فراز چوبهاى منبر مروان نشيند حکومت بنى عباس رونق خواهد گرفت وفرمود: پدرم حضرت باقر مرا فرمود: بناچار بايد آتشى در آذربايجان روشن شود که هيچ چيز در مقابلش نتواند ايستاد وچون چنين شد در خانه هاى خود بنشينيد وتا موقعيکه ما آرام هستيم شما نيز آرام باشيد ولى هنگاميکه متحرک خاندان مابحرکت در آمد بسوى او برويد هر چند با زانو بخدا قسم گوئى مى بينمش که در ميان رکن ومقام از مردم بر کتاب نو بيعت ميگيرد ونسبت بعرب سخت گير خواهد بود وفرمود: واى بر عرب از شريکه نزديک است.

25- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد مرا على ابن حسن تيملى او گفت: حديث کرد ما را محمد واحمد فرزندان حسن از على بن يعقوب هاشمى واو از هارون بن مسلم واو از عبيد بن زراره واو از: ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: قائم رابنام بخوانند ودر پشت مقام بخدمتش برسند وعرض کنند: نام شما اعلام شده است منتظر چه هستيد سپس دستش را ميگيرند وبيعتش ميکنند. راوى گويد: زراره بمن گفت: خدا را شکر زيرا ما مى شنيديم که بيعت قائم بصورت اکراه انجام ميگيرد ولى نميدانستيم که چرا آنحضرت کراهت خواهد داشت بعدا فهميديم که کراهتى است که گناهى در آن نخواهد بود.

26- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد باسنادش از هارون بن مسلم واو از ابى خالد قماط واو از حمران بن اعين واو از: ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: از حتمياتيکه بناچار بايد پيش از قيام قائم واقع شود خروج سفيانى است وفرو رفتن زمين در بيداء وکشته شدن نفس زکيه وآواز دهنده اى از آسمان.

27- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد مرا احمد بن يوسف بن يعقوب او گفت: حديث کرد ما را اسماعيل بن مهران او گفت: حديث کرد ما را حسن بن على از پدرش ووهيب بن حفص وآندو از ناجيه قطان(2) که او شنيد: ابو جعفر امام باقر عليه السلام ميفرمود:آن آواز دهنده چنين آواز خواهد داد: (مهدى (از آل محمد) فلانى فرزند فلانى است) بنام خودش ونام پدرش شيطان هم آواز خواهد داد که (فلانى وپيروانش بر حقند- ومقصودش مردى از بنى اميه باشد).

28- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را على ابن حسن از عباس بن عامر بن رباح ثقفى واو از عبد الله بن بکير واو از زراره بن اعين که گفت: شنيدم ابا عبد الله امام صادق عليه السلام ميفرمود: (آواز دهنده اى از آسمان آواز خواهد داد که فقط فلانى امير است) وآواز دهنده ديگرى آواز دهد که (فقط على وشيعيانش پيروزند).

عرض کردم: پس از اين آواز چه کسى با مهدى ميجنگد(3) فرمود: شيطان آواز ميدهد که (فلانى وشيعيانش پيروزند- از براى مردى از بنى اميه) عرض کردم: چه کسى ميتواند راستگو را از دروغگو بشناسد؟ فرمود: کسانيکه حديث ما از براى آنان روايت شده وپيش از آنکه واقع شود وقوعش را نقل ميکنند وميدانند که انان بر حق وراستگويند ميشناسند.

29- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را على بن حسن تيملى از حسن بن على بن يوسف واو از مثني(4) واو از زراره بن اعين که گفت: بابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام عرض کردم: خداوند حال شما را اصلاح فرمايد شگفتم آمد وهم در شگفتم از قائم عليه السلام که چگونه با او بجنگ بر خيزند با وجود آنچه از شگفتيها مى بينند از قبيل اينکه در بيابان سپاهيان بزمين فرو ميروند وآوازيکه از آسمان بلند ميشود؟ فرمود: همانا شيطان آنان را رها نميکند تا آنجا که همانند آوازيکه روز عقبه براى رسول خدا داد آواز دهد.(5)

30- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت:حديث کرد مارا على ابن حسن او گفت: حديث کرد ما را محمد بن عبد الله از محمد بن ابى عمير واو از هشام بن سالم که گفت: بابى عبد الله (عليه السلام) عليه السلام عرض کردم: جريرى برادر اسحاق بما ميگويد که شما ميفرمائيد: آن صداها دو صدا است پس کداميکه از آن دو راستگو است ودروغگو کيست؟ ابو عبد الله عليه السلام فرمود: باو بگوئيد: همانا کسيکه اين خبر را بما داده- وتو انکار دارى که چنين خواهد شد- همان راستگو است. (شرح: يعنى قبول اين خبر پيش از وقوع، خود دليل شناخت است پس از وقوع).

31- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد بهمين اسناد از هشام ابن سالم که گفت: شنيدم ابا عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود: آنها دو صيحه است، صيحه اى در آغاز شب وصيحه اى در پايان شب دوم گويد عرض کردم: بچه کيفيت؟ گويد: فرمود: يکى از آسمان است ويکى از ابليس عرض کردم: اين از آن چگونه شناخته ميشود؟ فرمود: آنکس که پيش از وقوع شنيده است- واطلاع قبلى دارد- ميشناسد.

32- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را على بن حسن تيملى از پدرش واو از محمد بن خالد واو از ثعلبه بن ميمون واو از عبد الرحمن بن مسلمه جريرى که گويد: بابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام عرض کردم: مردم ما را سرزنش ميکنند وميگويند: حقگو از باطل گو از کجا شناخته خواهد شد هنگاميکه آندو واقع شود؟ فرمود: شما بانان چه پاسخ ميدهيد؟ عرض کردم:هيچ پاسخ نميدهيم. راوى گويد: آنحضرت فرمود: بانان بگوئيد: هر وقت که آن کار شد آنکس کپيش او وقوعش ايمان بان داشت آن وقتهم تصديقش خواهد نمود (فرمرود): خداى عزوجل ميفرمايد: افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لايهدى الا ان يهدى فما لکم کيف تحکمون آيا آنکس که راهنماى بسوى حق است سزاوارتر به پيروى است يا کسيکه خودش راهياب نيست مگر آنکه راهنمائيش کنند شما را چه شده است اين چگونه قضاوتى است که شما داريد.

33- حديث کرد ما را احمد او گفت: حديث کرد ما را على بن حسن تيملى از کتاب خودش در ماه رجب بسال دويست وهفاد وهفت او گفت: حديث کرد ما را محمد بن عمر بن يزيد سابرى فروش ومحمد بن وليد بن خالد خزار هر دو از حماد بن عثمان(6) واو از عبد الله بن سنان که گفت: شنيدم ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود: بنام صاحب اين امر آواز دهنده اى از آسمان آواز ميدهد (توجه: فلانى فرزند فلانى کار رابدست گرفته- وبر اوضاع مسلط است- بيهوده براى چه جنگ ميکنيد؟).

34- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه باهلى او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن اسحاق نهاوندى در نهاوند بسال دويست وهفتاد وسه او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن حماد انصارى در ماه رمضان بسال دويست وبيست ونه از عبد الله بن سنان که گفت: شنيدم ابا عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود: (اين کاريکه شما گردنها بسوى آن کشيده- وبانتظارش هستيد- نخواهد شد تا آنگاه که منادى از آسمان آواز دهد (توجه: فلانى صاحب امر است جنگ براى چيست؟).

35- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت ک حديث کرد ما را محمد ابن مفضل بن ابراهيم وسعدان بن اسحاق بن سعيد واحمد بن حسين بن عبد الملک ومحمد بن احمد بن حسن قطوانى همگى گفتند: حديث کرد ما را حسن بن محبوب زراد او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن سنان او گفت: شنيدم ابا عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود: مرگ وميرى مردم را فرا خواهد گرفت که مردم بحرم پناهنده شوند پس آواز دهنده راستگوئى از شدت جنگ آواز دهد:(7) (اين کشت وکشتار بخاطر چيست؟ صاحب شما فلانى است).

36- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را قاسم بن محمد بن حسن بن حازم او گفت: حديث کرد ما را عبيس بن هشام از عبد الله ابن جبله واو از محمد بن سليمان واو از علاء واو از محمد بن مسلم واو از): ابى جعفر محمد بن على (امام باقر) عليه السلام که آنحضرت فرمود: سفيانى وقائم در يکسال خواهند بود.

37- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را احمد بن يوسف بن يعقوب جعفى ابوالحسن او گفت: حديث کرد ما را اسماعيل بن مهران او گفت: حديث کرد ما را حسن بن على بن ابى حمزه از پدرش ووهيب بن حفص آنان از ابى بصير واو از): ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: در آن ميان که مردم در عرفات ايستاده اند سوارى که بر شتر تندرو سوار است ميرسد وبانان خبر ميدهد: خليفه ايکه در مرگ او فرج آل محمد وفرج همه مردم فرا خواهد رسيد مرد. وفرمود: آنگاه که نشانه اى در آسمان ديديد: آتش بزرگى که از جانب مشرق چند شب سر ميکششد آنوقت فرج مردم فرا رسيده است واندکى پيش از قائم خواهد بود.

38- حديث کرد ما را على بن احمد بندنيجى از عبيد الله بن موسى علوى او گفت: حديث کرد ما را محمد بن موسى از احمد بن ابى احمد وراق جرجاني.(8)

از محمد بن على واو از على بن حکم واو از عمرو بن شمر واو از جابر واو از ابى طفيل که گفت: ابن کواء از امير المؤمنين عليه السلام از (غضب) پرسيد حضرت فرمود: کو تا غضب؟ کو؟ مرگهائى بايد باشد که ميان آن مرگها مرگهائى روى دهد وبايد آنکس که سوار بر شتر تندرو چيست؟ شتريکه ميانش با بند کمرش بهم آميخته باشد وآن سوار بانان خبرى ميدهد که او را ميکشند اين هنگام است که آن غضب فرا ميرسد. (شرح: مجلسى فرموده است که احتمال ميرود آميخته بودن بند کمر با ميان شتر کنايه از لاغرى ويا فربهى ويا سرعت سير باشد).

39- حديث کرد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه باهلى او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن اسحاق نهاوندى او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن حماد انصارى از ابى مالک حضرمى واو از محمد بن ابى الحکم واو از عبد الله بن عثمان واو از اسلم مکي(9) واو از ابى طفيل واو از حذيفه بن يمان که گفت:

خليفه اى کشته ميشود که نه در آسمان عذر پذيرى دارد ونه در زمين ياورى وخليفه اى از خلافت خلع ميشود که بر روى زمين راه رود وهيچ چيز از زمين از آن نباشد و(ابن السبيه) را (10) جانشين خود گرداند، گويد: ابو طفيل گفت:اى فرزند برادرم کاش که من وتو از اهل زمان او بوديم راوى گويد: گفتم: دائى چرا چنين آرزوئى داري؟ گفت: بخاطر آنکه حذيفه مرا حديث کرد که حکومت بخاندان نبوت برگشت خواهد نمود.

40- حديث کرد مارا احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را احمد بن يوسف بن يعقوب ازکتابش او گفت: حديث کرد مارا اسماعيل بن مهران او گفت: حديث کرد ما را حسن بن ابى حمزه از پدرش ووهيب وآندو از ابى بصير که گفت: از ابو جعفر (امام باقر) عليه السلام از تفسير اين آيه شريفه سوال شد سنريهم آياتنا فى الافاق وفى انفسهم حتى يتبين لهم انهالحق- فصلت: 53 (بزودى نشانه هاى خود را که در جهان هستى است ودر جان آنها است بانان نشان خواهيم داد تا برايشان روشن شود او بر حق است) فرمود: آنچه در جانشان بانان نشان ميدهد مسخ شدن است وآنچه در جهان نشان ميدهد تنگ شدن محيط زندگى است بر آنان پس قدرت خدا را در جان خودشان ودر محيطشان مشاهده ميکنند واينکه فرمود: حتى يتبين لهم انه الحق مقصود خدا خروج قائم است که او حق است از جانب خداى عز وجل که اين خلق او را مى بينند وچاره اى از آن نيست.

41- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما راعلى بن حسن تيملى ازعلى بن مهزيار واو از حماد بن عيسى واو از حسين بن مختار واو ازابى بصير که گفت: بابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام عرض کردم خداى عز وجل که ميفرمايد: (عذاب الخزى فى الحيوه الدنيا وفى الاخره) (فصلت: 16 مراجعه شود) عذابيکه در دنيا خوارى آورد چيست؟ فرمود: اى ابا بصير کدام خوارى بيشتر از اين است که مرد در خانه واطاق خود ودر کنار برادران ودر ميان اهل وعيال خود نشسته باشد که ناگهان اهل وعيالش گريبانها چاک زنند وفرياد بر آرند ومردم بگويند چه شده است؟ گفته شود: که فلانکس در همين ساعت مسخ شد عرض کردم پيش از قيام قائم عليه السلام است يا پس از قيام؟ فرموده: نه، بلکه پيش از قيام.

42- خبر داد ما راعلى بن احمد بندنيجى از عبيد الله بن موسى علوى واو از محمد بن موسى واو از احمد بنابى احمد وراق واو از يعقوب (بن) سراج که گفت: بابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام عرض کردم: فرج شيعه شما کى خواهد بود؟ فرمود: هنگاميکه فرزندان عباس اختلاف کنند وپايه هاى حکومتشان سست شود وطمع در آنان بندد کسيکه طمع نميکرد وعرب عنان گسيخته شود وهر کس که وسيله دفاع دارد آن را بر افرازد (واز آن استفاده کند) وسفيانى ظاهر شود ويمانى روى آورد وحسنى حرکت کند آنوقت صاحب اين امر با ارثيه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم از مدينه بسوى مکه خروج خواهد کرد. عرض کردم ارثيه رسول خدا صلى الله عليه وآله چيست؟ فرمود: شمشير او وزره او وعمامه او وعباى پشمين او وپرچم او وعصاى او واسب او وآلات جنگى او وزين او.

43- حديث کرد ما را احمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را محمد بن مفضل وسعدان بن اسحاق بن سعيد واحمد بن حسين بن عبد الملک ومحمد بن احمد بن حسن قطوانى همگى گفتند: حديث کرد ما را حسن بن محبوب از يعقوب سراج که او گفت: بابى عبد الله (امام صادق) عرض کردم: فرج شيعه شما چه وقت خواهد بود؟ فرمود: هنگاميکه بنى عباس اختلاف کنند وحکومتشان سست شود وعين حديث بالا را ذکر کرده تا رسيده است به آلات جنگى وزين واضافه نموده است که: تا بر فراز مکه فرود ميايد پس شمشير رااز غلافش بيرون ميکشد وزره را ميپوشد وپرچم وعبا را باز ميکند وعمامه را بر سر ميگذار وعصا را بدست ميگيرد واز خداوند اذن ظهور ميطلبد، بعضى از خادمان آنحضرت از قضيه آگاه ميشود پس بنزد حسنى ميايد وخبر را باو ميرساند حسنى پيش دستى ميکند وخروج ميکند،پس مردم مکه عليه او بر ميخيزند واو را ميکشند وسرش را بنزد شامى ميفرستند در اين هنگام صاحب اين امر ظاهر ميشود پس مردم بيعتش کنند وپيروش گردند اين هنگام سپاهى را شامى روانه مدينه ميکند ولى بمدينه نرسيده خداوند آنان را هلاک ميکند آن روز هر کس از فرزند على عليه السلام که در مدينه باشد از مدينه فرار نموده وخود را بمکه ميرساند وبصاحب اين امر مى پيوندد وصاحب اين امر خود بسوى عراق روى مياورد وسپاهى بسوى مدينه روانه ميکند ودستور ميدهد که خاندانش بمدينه بازگردند.

44- حديث کرد ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد ما را جعفر بن محمد بن مالک او گفت: حديث کرد ما را معاويه بن حکيم او گفت: حديث کرد ما را احمد بن محمد بن ابى نصر او گفت: شنيدم: امام رضا عليه السلام ميفرمود: بيش از اين امر، (بيوح) خواهد شد من نفهميدم که بيوح يعنى چه؟ پس بحج رفتم وشنيدم عربى ميگفت: امروز روز (بيوح) است باو گفتم: بيوح يعنى چه؟ گفت: يعنى بسيار گرم.(11)

45- خبر داد مرا احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را على ابن حسن تيملى از احمد ومحمد دو فرزند حسن وآندو از پدرشان واو از ثعلبه بن ميمون واو از پدر بن خليل اسدى که گفت: در نزد ابى جعفر محمد بن على (امام باقر) عليه السلام بودم فرمود دو نشانى پيش از قيام قائم عليه السلام خواهد بود که از وقتيکه خداوند، آدم را بزمين فرود آورده هرگز آندو نشانى اتفاق نيفتاده است وآن اينکه آفتاب در نيمه ماه رمضان وماه در آخر آن گرفته ميشوند. مردى بانحضرت عرض کرد يابن رسول الله نه، بلکه آفتاب در آخر ما وماه در نيمه، ابو جعفر عليه السلام باو فرمود: ميدانم چه ميگويم آندو نشانى نشانه هائى است که از هبوط آدم تا آن روز اتفاق نيفتاده است.

46- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را قاسم بن محمد بن حسن بن حازم او گفت: حديث کرد ما را عبيس بن هشام ناشرى از عبد الله بن جبله واو از حکم بن ايمن واو از ورد(12) - برادر کمست- واو از): ابى جعفر محمد بن على (امام باقر) عليه السلام که فرمود: پيش از اين امر به پنج روز گرفتگى ماه است وپانزده روز پيش گرفتگى آفتاب واين در ماه رمضان خواهد بود وآنهنگام حساب ستاره شناسان بهم خواهد خورد.

47- و......(13) ازعلى بن ابى حمزه واو از ابى بصير واو از: ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: نشانه خروج مهدى گرفتگى آفتاب است در ماه رمضان سيزدهم يا چهاردهم از ماه.

48- حديث ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد ما را جعفر بن محمد بن مالک او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسين بن ابى الخطاب از حسن ابن على واو از صالح بن سهل واو از): ابى عبد الله جعفر بن محمد عليهما السلام در معناى آيه شريفه (سئل سائل بعذاب واقع)- المعارج: 1 (پرسش کننده اى از عذابيکه واقع خواهد شد پرسيد) فرمود: تاويل اين آيه در آينده است عذابى که در ثويه واقع ميشود- يعنى آتشي- تا کناسه بنى اسد سر کشد وتا قبيله ثقيف نيز بگذرد وهيچ جايگاه ستم بر آل محمد نمى ماند مگر آنکه ميسوزاند، واين پيش ازقيام قائم خواهد بود.

49- حديث کرد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن اسحاق نهاوندى از عبد الله بن حماد انصارى واو ازعمرو بن شمر واو از جابر که گفت: ابو جعفر (امام باقر) عليه السلام فرمود: اين سوره را چگونه ميخوانيد؟ عرض کردم کدام سوره؟ فرمود: سوره (سئل سائل بعذاب واقع) پس فرمود: سئل سائل بعذاب واقع نيست بلکه (سال سائل) است وآن آتشى است که در ثويه(14) ميافتد واز آنجا بکناسه بنى اسد راه مى يابد وسپس به ثقيف ميرسد پس جايگاه ظلمى بر آل محمد را نميگذارد مگر آنکه ميسوزاند.(15)

50- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد مرا على بن حسن از برادرش محمد بن حسن(16) واو از پدرش واو از احمد بن عمر حلبى واو از حسين بن موسى واو از معمر بن يحيى بن سام واو از ابى خالد کابلى واو از: ابى جعفر (امام باقر) عليه السلام که آنحضرت فرمود: گوئى قومى را مى بينم که از خاور خروج کرده اند وخواستار حقند ولى بانان داده نميشود سپس باز خواستار حقشان شوند وبانان ندهند چون چنين بينند شمشيرها برهنه کنند وبر گردنها گذارند اينوقت حق آنان را بانان بدهند ولى آنان نپذيرند تا آنکه قيام کنند وآن باز ندهند مگر بصاحب شما کشته گانشان شهيدند، هان که اگر من آنروز را درک ميکردم جان خود را براى يارى صاحب اين امر نگاه ميداشتتم.

51- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را على بن حسن از يعقوب بن يزيد واو از زياد قندى واو از ابن اذينه واو از معروف ابن خربوذ که گفت: هيچوقت بخدمت ابى جعفر (امام باقر) عليه السلام نرسيديم مگر آنکه فرمود: خراسان خراسان، سجستان سجستان، گوئى در اين سخن مژده اى بما ميداد.(17)

52- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را على بن الحسن او گفت: حديث کرد ما را حسن ومحمد دو فرزندان على بن يوسف ازپدرشان واو از احمد بن عمر حلبي(18) واو از صالح بن ابى الاسود واو از ابى الجارود که گفت: شنيدم ابا جعفر (امام باقر) عليه السلام ميفرمود: آنهنگام که بيعت پسر بچه ظاهر شود هر کس که آلت دفاعى داشته باشد با آلت دفاعى خودش قيام ميکند.

53- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را على بن الحسن او گفت: حديث کرد ما را محمد بن عبد الله از محمد بن ابى عمير واو از هشام بن سالم واو از: ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: اين کار صورت نخواهد گرفت تا آنکه هيچ صنفى از مردم نماند مگر آنکه بر مردم حکومت کنند تا آنکه کسى نگويد: اگر ما حاکم ميشديم بعدالت رفتار ميکرديم سپس قائم عليه السلام بحق وعدالت قيام ميکند.(19)

54- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد بهمين اسناد از هشام بن سالم واو از زراره که گفت: به ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام عرض کردم: آن آواز، حقيقت دارد؟ فرمود: آرى بخدا قسم تا آنجا که هر قومى بزبان خودشان آن را ميشوند، وفرمود: اين کار صورت نخواهد گرفت تا آنکه نه دهم از مردم از ميان بروند.(20)

55- خبر داد ما را على بن احمد او گفت: حديث کرد ما را عبيد الله بن موسى علوى او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن حماد انصارى او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن عبيد الله بن علاء(21) او گفت: حديث کرد مرا پدرم از: (ابى جعفر بن محمد عليهما السلام که امير المؤمنين عليه السلام از چيزهائى که پس از آنحضرت تا قيام قائم پديد خوهد آمد سخن گفت: پس حسين عليه السلام عرض کرد يا امير المؤمنين: کى خداوند روى زمينرا از ستمکاران پاک نخواهد تا آنکه خون حرام ريخته شود. سپس جريان کار بنى اميه وبنى عباس را ضمن حديث مفصلى بيان کرد سپس فرمود: همانکه قائم در خراسان قيام کرد وبر کوفان وملتان مسلط شد واز جزيره بنى کاوان گذشت وقائمى از ما در گيلان قيام کرد وآبر وديلمان) او را اجابت کردند وفرزندان مرا پرچمهاى ترک که در اطراف واکناف پراکنده باشند ظاهر گرديد آنان در ميان اين گير ودارها باشند وهنگاميکه بصره ويران شود وامير اميران در مصر قيام کند. پس آنحضرت داستان درازى نقل کرد سپس فرمود: هنگاميکه هزاران نفر آماده شوند وصفها آراسته شود وقوچ نر گشته شود آنجاست که آرى بپاخيزد وفتنه انگيز آشوب کند وکافر هلاک گردد سپس قائمى که در آرزويش باشند واماميکه ناشناخته باشد وشرافت وفضيلت از آن او است قيام کند واو از فرزندان تو است اى حسين فرزند بى مانندي. در ميان دو رکن ظاهر شود در دو جامه پوسيده بر جن وانس پيروز گردد وزمينى را بدون کشت نگذارد خوشا آنکه زمانش را درک کند وبان وقت برسد وآن روزگار بيند.

56- محمد بن همام گفت: حديث کرد ما را جعفر بن محمد بن مالک فزارى کوفى او گفت: حديث کرد مرا محمد بن احمد(22) از محمد بن سنان واو از يونس بن ظبيان واو از): ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: چون شب جمعه شود خداى تعالى فرشته اى را باسمان دنيا فرو فرستد وچون صبح بر آيد آن فرشته بر عرش نشيند که بر فراز بيت المعمور است واز پاى محمد وعلى وحسن وحسين منبرهائى از نور نصب شود آنانرا بر آن منبرها شوند وفرشتگان وپيمبران ومومنان همه بر گرد آن منبرها در آيند ودرهاى آسمان گشوده شود چون آفتاب از نيم روز بگذرد، رسول خدا صلى الله عليه وآله عرض کند: پروردگارا وعده اى که آن را در کتابت داده اى فرا رسيده است وآن اين آيه است: (وعد الله الذين آمنوا منکم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذين من قبلهم وليمکنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم امنا)-النور: 55 خداوند بکسانيکه از شما ايمان آورده اند وکار شايسته انجام داده اند وعده فرموده است که حتما آنان را خليفه در زمين گرداند همانطور که پيشينيانشان را خليفه کرد ودينى را که براى آنان پسنديده در اختيارشان قرار دهد وترس آنان را بامنيت تبديل فرمايد. سپس فرشتگان وپيامبران نيز همين عرض را ميکنند، سپس محمد وعلى وحسن وحسين بسجده درافتند سپس گويند: پروردگارا به خشم آى که حريم تو هتک شده وبرگزيدگانت را کشته گشته اند(23) وبندگان شايسته ات زبون گشته اند پس خداوند هر آنچه بخواهد ميکند واين روز معينى است.

57- حديث کرد ما را عبد الواحد بن عبد الله بن يونس او گفت: حديث کرد ما را محمد بن جعفر قرشى او گفت: حديث کرد مرا محمد بن حسين بن ابى الخطاب او گفت: حديث کرد ما را محمد بن سنان از حسين بن مختار واو از خالد قلانسى واو از: ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: آنگاه که ديوار مسجد کوفه از پايان که بخانه ابن مسعود چسبيده است ويران شد، حکومت بنى فلان زائل خواهد شد، هان که ويران گر آن ديوار دو باره آن را بنا نخواهد کرد.

58- حديث کرد ما را عبد الواحد بن عبد الله او گفت: حديث کرد ما را احمد بن محمد بن رباح زهرى او گفت: حديث کرد ما را احمد بن على حميرى از حسن بن ايوب واو از عبد الکريم بن عمرو خثمعى واو از مردى وآنمرد از): ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: قائم قيام نخواهد کرد تا آنگاه که دوازده نفر مرد قيام کنند وهمگى اين سخن گويند که او را ديده اند واو تکذيبشان خواهد کرد.

59- خبر داد ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد ما را حميد بن زياد او گفت: حديث کرد ما را حسن بن محمد بن سماعه او گفت: حديث کرد ما را احمد ابن حسن ميثمى از ابى الحسن على بن محمد واو از معاذ بن مطر(24) واو از مردى که گفت: واو را کسى بجز مسمع ابا سيار نميدانمش که گفت: ابو عبد الله (امام صادق) عليه السلام فرمود: پيش از قيام قائم جنگ قيس بجنبش خواهد آمد.

60- حديث کرد ما را على بن الحسين او گفت: حديث کرد ما را محمد بن يحيى عطار او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسان رازى از محمد بن على کوفى اوگفت: حديث کرد ما را محمد بن سنان از عبيد بن زراره او گفت: در محضر ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام سخن از سفيانى بميان آمد فرمود تا آن خواب آلود درارنده چشمانش در صنعاء خروج نکرده او کجا خروج کند؟

61- خبر داد ما را على بن الحسين او گفت: خبر داد ما را محمد بن يحيى از محمد بن حسان رازى واو از محمد بن على کوفى واواز ابراهيم بن ابى البلاد واو از على بن محمد بن اعلم ازدى واو از پدرش واو از جدش(25) که گفت: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: پيشاپيش قائم مرگ سرخ ومرگ سفيد وملخى فصلى وملخى غير فصلى که همچون خون سرخ رنگ است خواهد بود امام مرگ سرخ بوسيله شمشير است واما مرگ سفيد يعنى طاعون.(26)

62- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را على ابن حسن تيملى از کتابش در ماه رجب بسال دويست وهفتاد وهفت او گفت: حديث کرد ما را محمد بن عمر بن يزيد سابرى فروش ومحمد بن وليد بن خالد خزاز اينان گفتند: حديث کرد ما را حماد بن عثمان از عبد لله بن سنان او گفت: حديث کرد مرا محمد بن ابراهيم ابى البلاد او گفت: حديث کرد ما را پدرم از پدرش واو از اصبغ ابن نباته که گفت: شنيدم على عليه السلام ميفرمود: پيشاپيش قائم سالهائى فريبهائى خواهد بود که راستگو در آن دروغگو ودروغگو در آن راستگو پنداشته شود وشخص (ماحل) در آن مقرب شود- ودر حديثى است که در رويبضه در آن بسخن در آيد،- گفتم: روبيضه وماحل چه باشد؟(27) فرمود: مگر قرآن نميخوانيد که خدا ميفرمايد: وهو شديد المحال يعنى مکر خدا شديد است. گفتم: ماحل بچه معنا است؟ گفت: مقصودش حيله گر بود.

63- حديث کرد ما را عبد الواحد بن عبد الله او گفت: حديث کرد ما را محمد بن جعفر قرشى او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسين بن ابى الخطاب او گفت: حديث کرد مرا محمد بن سنان از حذيفه بن منصور واو از): ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: خداى را سفره اى است (ودر غير اين روايت: بجاى (مائده) کلمه (مادبه) است که بمعناى طعام است در بلدى کنار فرات موسوم بقرقيسيا که کسى از آسمان سر بر آرد وندا دهد اى پرندگان هوا واى درندگان زمين بيائيد وشکم خود را از گوشتهاى ستمکاران پر کنيد.(28)

64- حديث کرد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه باهلى او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن اسحاق او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن حماد انصارى از ابى بصير او گفت: حديث کرد ما را ابو عبد الله (امام صادق) عليه السلام (وفرمود): قائم را بنام آواز دهند که فلان فرزند فلان برخيز.

65- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را محمد بن مفضل وسعدان بن اسحاق بن سعيد واحمد بن حسين بن عبد الملک ومحمد بن احمد بن حسن همگى از حسن بن محبوب واو از يعقوب سراج واو از جابر واو از): ابى جعفر (امام باقر) عليه السلام که آنحضرت فرمود: اى جابر، قائم ظهور نميکند (مردم را) در شام فتنه اى فرا گيرد که بدنبال راه گريز باشند ونيابند وکشتارى در ميان کوفه وحيره اتفاق افتد که از هر دو طرف بيک ميزان کشته شود وآواز دهنده اى از آسمان آواز دهد.

66- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد از اين چهار نفر وآنان از حسن ابن محبوب واو از علاء بن رزين واو از محمد بن مسلم واو از): ابى جعفر (امام باقر) عليه السلام که آنحضرت فرمود: بانتظار صدائى باشيد که ناگهان از سوى دمشق بشما خواهد رسيد در آن صدا شما را فرجى بزرگ خواهد بود.

67- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد از همين چهار نفر وآنان از ابن محبوب وخبر داد ما را محمد بن يعقوب کلينى ابو جعفر او گفت: حديث کرد مرا على بن ابراهيم بن هاشم از پدرش که گفت: حديث کرد مرا محمد بن عمران او گفت: حديث کرد مرا احمد بن محمد بن عيسى او گفت: وحديث کرد مرا على بن محمد وغير او از سهل بن زياد وهمگى از حسن بن محبوب (که گفت) و(29) حديث کرد ما را عبد الواحد بن عبد الله موصلى از ابى على احمد بن محمد بن ابى ناشر(30) از احمد ابن هلال واو از حسن بن محبوب واو از عمرو بن ابى المقدام واو از جابر بن يزيد جعفى که گفت: ابو جعفر محمد بن على الباقر عليهما السلام فرمود: اى جابر زمين گير باش ودست وپائى نزن تا آنگاه که نشانه هائى را که برايت ميگويم به بينى اگر بانها برس. اولش اختلاف بنى عباس است وبنظر من تو آن روز را درک نخواهى کرد ولى از من بکسانى که پس از من خواهند آمد بازگو کن وآواز دهنده اى که از آسمان آواز خواهد داد واز سوى دمشق آوازه فتح وپيروزى بشما خواهد رسيد ويکى از آباديهاى شام بنام جابيه(31) فرو خواهد رفت وبخشى از مسجد دمشق که در سمت راست واقع شده سقوط کند وگروهى خارج از دين که از ناحيه ترک باشند خروج کنند وبدنبالش در روم اغتشاش شود وبرادران ترک روى آورند تا آنکه بجزيره فرود آيند وگروه خارج از دين روميان روى آورند تا آنکه برمله فرود آيند. در آن سال اى جابر در هر ناحيه از مغرب اختلاف فراوانى روى خواهد داد پس نخستين سر زمينى که ويران شود سرزمين شام باشد(32) اينهنگام اختلافشان بسه پرچم انجامد: پرچم اصهب وپرچم ابقع وپرچم سفيانى پس سفيانى با ابقع بر خورد کند وبجنگند وسفيانى او وپيروانش را بکشد وسپس اصهب را بکشد سپس همتى بجز آنکه رو بسوى عراق کند نخواهد داشت وسپاهيانش بقرقيسياء(33) گذر کنند ودر آنجا بجنگند ويکصد هزار از ستمگران در آن جنگ کشته شوند وسفيانى سپاهى بکوفه روانه کند که هفتاد هزار بشمار آيند واهل کوفه را بکشند وبدار آويزند واسير کنند. در اينميان بناگاه پرچمهائى از جانب خراسان روى آور شود وبسرعت طى منازل کند وچند نفر از اصحاب قائم با آنان همراه خواهد بود سپس مردى از کارگران اهل کوفه با جمعى ميکند که فرمانده سپاه سفيانى او را ميان حيره وکوفه ميکشد وسفيانى هيئتى را روانه مدينه کند پس مهدى از مدينه بمکه فرار کند، اين خبر به سفيانى مى رسد که مهدى به مکه رفته است پس سپاهى به دنبال او مى فرستد ولى موفق به دستگيرى او نمى شوند تا آنکه آن حضرت در حال ترس ومراقبت طبق سنت موسى ابن عمران داخل مکه مى شود.

پى‏نوشتها:‌


(1) در بعضى از نسخه ها (حسن بن موسى) است ولى آنچه ما نوشته ايم درست است زيرا در رجال نام حسين بن موسى بن سالم خياط کوفى مولى بنى اسد که کتابى هم دارد ثبت است.

(2) در بعضى از نسخه ها (ناجيه ى عطار) است وظاهرا او همان ناجية بن ابى عماره است به قرينه ى آنکه حسن بن على بن فضال از او روايت مى کند واو از اصحاب امام باقر عليه السلام است.

(3) در بعضى از نسخه ها به جاى (مهدى) لفظ (قائم) است.

(4) او مثنى بن وليد حناط است به قرينه ى آنکه حسن بن على خزاز از او روايت مى کند وآنچه در بعضى از نسخه ها ميثمى نوشته وغلط است.

(5) مقصود عقبه ى دوم است آنجا که پس از بيعت کردن نقبا بر ان حضرت، شيطان از بالاى عقبه با صداى رسائى فرياد زد اى اهل منزلها.

(6) در بعضى از نسخه ها (حماد بن عيسى) نوشته شده است ولى آنچه در متن است صحيح است زيرا محمد بن وليد از او فراوان روايت دارد ولى از حماد بن عيسى روايتى نکرده است.

(7) در بعضى از نسخه ها (از شدت بلا) است.

(8) به اين عنوان در جائى نيافتم وشايد احمد بن محمد بن احمد جرجانى باشد که در مصر بود ودر حديثش ثقة بود وبا ورع که طعنى بر او نزده اند حديث فراوانى از اصحاب وسنيان شنيده است واصحاب ما گفته اند که کتاب بزرگى از او به دستشان رسيده است که در آن رواياتى را نقل کرده است که گفته اند مهدى از فرزندان حسين است واخبار قائم عليه السلام نيز در آن کتاب است چنانچه در فهرست نجاشى است.

(9) در بعضى از نسخه ها (حسين مکى) است ودر بعضى (حکم مکى) وهر دو غلط است وصحيح همان است که در يکى از نسخه هاى خطى است: (اسلم مکى) واو مولاى محمد بن حنفيه بود وداستانى با حضرت باقر دارد که نقل اش بد نيست وآن اينکه حضرت باقر روزى به او فرمود که او: يعنى محمد بن عبد الله بن حسن - در اين نزديکى خروج مى کند ودر حال فشار وسختى کشته مى شود. سپس فرمود: اى اسلم اين حديث را به هيچ کس مگو که آن را نزد تو به امانت سپردم.

اسلم گويد: من حديث را به معروف بن خربوذ نقل کردم ولى همان پيمانى را که امام باقر از من گرفته بود من از او گرفتم تا آنکه روزى معروف از امام باقر عليه السلام اين موضوع را پرسيد حضرت روى به اسلم کرد ومتوجه او شد اسلم عرض کرد: فدايت شوم همان عهدى که شما از من گرفتيد من نيز از او گرفتم حضرت فرمود: اگر همه ى مردم شيعه ى ما مى بودند سه چهارمشان شکاک مى شدند ويک چهارم ديگرش احمق. اين روايت را کشى در رجالش آورده است.

(10) درباره ى اين کلمه قبلا بحث شد.

(11) در بحار چاپ حروفى (البئوح) نوشته شده وبئووح به معناى ظهور وشهرت است ودر قرب الاسناد از بزنطى واو از امام رضا عليه السلام روايت مى کند که فرمود: پيش از اين امر (کشتار بيوح) روى خواهد داد گفتم بيوح چيست؟ فرمود: پيوسته ى بدون سستي.

(12) او ورد بن زيد اسدى کوفى است برادر کميت بن زيد واز اصحاب امام باقر عليه السلام است وآنچه در پاره اى از نسخه ها نوشته شده است (وردان) يا (داود) غلط نوشته شده است.

(13) در متن ساقط شده است ولى مؤلف از حسن بن على بن ابى حمزه روايت مى کند به واسطه ى احمد بن محمد بن سعيد واو از احمد بن يوسف بن يعقوب جعفى واو از اسماعيل بن مهران واو از حسن بن على بن ابى حمزه واو از پدرش على وسقط يا از قلم مؤلف است زيرا بنابراين نيست که اگر سند مانند قبل باشد اين چنين نوشته شود ويا از نساخ وحق آن بود که ما سند را در متن بياوريم ولى چون برخلاف امانت بود نياورديم.

(14) ثوبه اولش مفتوح ودوم مکسور وبا ياء مشدد جائى در کوفه يا در نزديکى آن مى باشد - وبعضى به صورت تصغيرش خوانده اند - وبعضى گفته اند خرابه اى است در سمت حيره که از آن تا حيره يک ساعت راه است. وکتاسه بضم کاف محله اى است در کوفه که يوسف بن عمروثقفى که از طرف هشام بن عبد الملک والى عراق بود زيد بن على بن الحسين عليهما السلام را در آنجا بدارزد وداستانش مشهور است به مقاتل الطالبين ابوالفرج اصفهانى مراجعه شود.

(15) گوئى امام باقر عليه السلام از راوى پرسيده است که مضمون آيه واقع شده است يا آنکه بعدا واقع خواهد شد؟ وسپس خودشان فرموده اند که يکى از مصاديق آيه در آينده خواهد شد چنانچه در تفسير قمى است (که از امام باقر عليه السلام) از معناى اين آيه سؤال شد فرمود: آتشى از مغرب سرکشد وفرشته اى آن را از پشت مى راند تا از سمت خانه بنى سعد بن همام به مسجدشان مى رسد وخانه اى از بنى اميه به جاى نمى گذارد مگر آنکه همه را با اهلش مى سوزاند وخانه اى که در آن ستمى به آل محمد شده باشد نمى گذارد مگر آنکه مى سوزاند واين همان مهدى است. ومقصود آنکه از علامتها ونمونه هاى کار مهدى عليه السلام آن است که همانطور که آنان زيد بن على ويارانش را در ثويه تا کناسه وثقيف کشتند بايد انتقام پس بدهند وهر خانه اى که خونى در آن از آل محمد ريخته شده باشد سوزانده مى شود.

(16) در نسخه ها چنين است (از پدرش ومحمد بن الحسن) گوئى کلمه ى (از پدرش و) زايد است وصحيحتر اينکه (على بن الحسن از محمد بن الحسن واو از پدرش) هم چنانکه در سندهاى معمول چنين است زيرا ابن فضال به واسطه ى دو برادرش محمد واحمد از پدرش روايت مى کند.

(17) ظاهرا اشاره به علامت ظهور است ومحتمل است که اشاره به حوادث عصر آن حضرت عليه السلام باشد مانند قيام ابو مسلم که منجر به انقراض دولت بنى اميه شد.

(18) مقصود احمد بن عمر بن ابى شعبه است که ثقه است.

(19) از اين جمله استفاده مى شود که همه ى نظامها پيش از ظهور آن حضرت نظام ظلم وجور است.

(20) در بعضى از نسخه ها چنين است: (تا آنکه نه دهم مردم هلاک شوند).

(21) در بعضى از نسخه ها (ابراهيم بن عبد الله بن علاء - است وبه گمانم که هر دو غلط باشد وصحيحش) ابراهيم بن عبد الحميد بن ابى العلاء است.

(22) يعنى محمد بن احمد بن يحيى بن عمران اشعرى چنانچه در بحار تصريح به آن نموده است.

(23) در بعضى از نسخه ها است (وبرگزيدگانت خوار وذليل گشته اند).

(24) در بعضى از نسخه ها (احمد بن محمد بن معاذ بن مطر) وعلى بن محمد ظاهرا همان ابوالحسن سواق باشد واما معاذ بن (مطر) را من جائى نديده ام.

(25) اعلم ازدى چنانچه در رجال برقى آمده از دوستان امير المؤمنين عليه السلام بود ودر اختصاص مفيد (علم ازدى) ضبط شده است.

(26) در بعضى از نسخه ها است (مرک سفيد به وسيله ى طاعون خواهد شد).

(27) ظاهرا در اينجا سقطى باشد وآن اينکه حضرت پاسخ رويبضه را نفرموده اند ودر نهاية جزرى است: در حديث مقدمات قيامت (واينکه رويبضه در امر عامه سخن گويد) عرض شد رويبضه چيست يا رسول الله؟ فرمود: مرد پست وناچيز که در کار عامه سخن گويد.

(28) در روضه کافى به شماره ى 451 خبرى از ميسر واو از حضرت باقر عليه السلام نقل کرده است که توضيح اين خبر را متضمن است به آنجا مراجعه شود.

(29) گوينده مصنف است.

(30) در بعضى نسخه ها (ابى ياسر) است.

(31) جابيه دهى است از دهات دمشق واز توابع جيدور از سمت جولان نزديک معراج الصفر.

(32) در بعضى از نسخه ها است که (نخستين زمين مغرب سرزمين شام خواهد بود) وعياشى آن را در تفسيرش نقل کرده وآنجا است که نخستين زمين مغرب که ويران مى شود زمين شام خواهد بود) ودر اختصاص مفيد نيز چنين است.

(33) قرقيساء: شهريست در خابور در کنار فرات.