17- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد مرا على
ابن الحسن از پدرش واو از رفاعه بن موسى واو از عبد الله بن عطاء
که گفت: از ابى جعفر (امام باقر) عليه السلام پرسيدم وعرض کردم:
چون قائم قيام کند چه رفتارى در ميان مردم پيش خواهد گرفت؟ فرمود:
اساس پيشين را ويران ميکند همچنانکه رسول الله صلى الله عليه وآله
کرد واسلام را از نو شروع ميکند.
18- خبر داد ما را على بن الحسين او گفت: حديث کرد ما را محمد بن
يحيى عطار از محمد بن حسان رازى واو از محمد بن على کوفى واو از
احمد بن محمد بن ابى نصر واو از علاء واو از محمد بن مسلم که گفت:
شنيدم ابا جعفر (امام باقر) عليه السلام ميفرمود: اگر مردم
ميدانستند که حضرت قائم بهنگام خروج چه خواهد کرد بيشترشان دوست
ميداشتند که او را نبينند از بس مردم را خواهد کشت، هان که او آغاز
نخواهد کرد مگر بقريش که از قريش بجز شمشير نميمگيرد وبانان بجز
شمشير نميدهد(1)
تا آنجا که بسيارى از مردم ميگويند اين شخص از آل محمد نيست زيرا
اگر از آل محمد بود دلش ميسوخت.
19- وخبر داد ما را على بن الحسين باسنادش از احمد بن محمد بن ابى
نصر واو از عاصم بن حميد حناط واو از ابى بصير که گفت: ابو جعفر
(امام باقر) عليه السلام فرمود: امام قائم که قيام کند امرى نو
وکتابى نو وقضاوتى نو خواهد داشت وبر عرب سخت خواهد گرفت بجز شمشير
کارى نخواهد داشت نه توبه کسيرا مى پذيرد ونه در اجراى امر خداوند
از ملامت کسى باک دارد.
20- خبر داد ما را على بن الحسين باسنادش از محمد بن على کوفى واو
از حسن بن محبوب واو از على بن ابى حمزه واو از ابى بصير واو از:
ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آن حضرت فرمود: چرا به
خروج امام قائم شتاب مى کنيد به خدا قسم به جز جامه اى درشت بافت
نپوشد وبه جز غذاى ناگوار نخورد وبه جز شمشير در کار نباشد ودر
سايه شمشير، مرگ است.(2)
21- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت: حديث کرد
ما را احمد بن يوسف بن يعقوب ابو الحسن جعفى او گفت: حديث کرد ما
را اسماعيل بن مهران او گفت حديث کرد ما را حسن بن على بن ابى حمزه
از پدرش ووهيب وآن دو از ابى بصير واو از: ابى عبد الله (امام
صادق) عليه السلام که آن حضرت فرمود: هنگامى که امام قائم خروج کند
ميان او وعرب وقريش به جز شمشير نخواهد بود واز آن به جز شمشير
نخواهد گرفت چرا به خروج امام قائم شتاب مى کنيد به خدا قسم که
لباسش به جز درشت بافت وخوراکش به جز جو ناگوار نخواهد بود ووجود
او مساوى است با شمشير ومرگ در زير سايه شمشير.
22- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را
يحيى ابن زکريا بن شيبان او گفت: حديث کرد ما را يوسف بن کليب او
گفت: حديث کرد ما را حسن بن على بن ابى حمزه از عاصم بن حميد حناط
واو از ابى حمزه ثمالى که گفت: شنيدم ابو جعفر محمد بن على (امام
باقر) عليهما السلام ميفرمود اگر قائم آل محمد خروج کند خداوندش با
فرشتگان مسومين ومردفين ومنزلين وکروبيين ياريش ميکند وجبرئيل در
پيشاپيش او وميکائيل از راستش واسرافيل از چپش وهيبت ووحشت بفاصله
يکماه راه در پيشاپيش اش وپشت سرش واز راستش واز چپش وفرشتگان مقرب
در برابرش خواهند بود ونخستى کسيکه بدنبال او است محمد صلى الله
عليه وآله است ودومين کس على عليه السلام است(3)
وبهمراهش شمشير برهنه اى است که خداوند، روم وديلم وسند وهند وکابل
شاه(4)
وخزر را براى او ميگشايد. اى ابا حمزه، امام قائم قيام نميکند مگر
هنگاميکه ترس ووحشت فراوان در اجتماع باشد وزمين لرزه ها وگرفتارى
وبلا گريبان گير مردم شود وپيش از اينها بيمارى طاعون شيوع يابد-
وهنگامى قيام کند- که در ميان عرب شمشير براين ودر ميان مردم
اختلاف سختى بوده باشد ومردم دينشان درهم وبرهم وحالشان دگرگون
باشد آنچنانکه آرزو کننده در هر بامداد وشام آرزوى مرگ ميکند از
بسکه ميبيند گرفتارى مردم بزرگ است وهمديگر را ميخورند. وخروج
آنحضرت بهنگام ياس ونا اميدى است، اى خوشا بحال کسيکه بانحضرت برسد
واز يارانش باشد، وواى وهمه واى بر کسيکه با او مخالفت کند وبا
دستورات او مخالف ورزد واز دشمنانش باشد سپس فرمود: او قيام ميکند
با دستورى نور وروشى نوين وقضاوتى تازه که بر عرب سخت آيد کارش بجز
کشتن نباشد واز کسى توبه نپذيرد ودر راه خدا تحت تاثير هيچ ملامت
وسرزنشى قرار نگيرد.
23- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را
قاسم بن محمد بن سن بن حازم او گفت: حديث کرد ما را عبيس بن هشام
از عبد الله ابن جبله واو از على بن ابى المغيره که گفت: حديث کرد
ما را عبد الله بن شريک عامرى از بشر بن غالب اسدى او گفت: حسين بن
على عليه السلام مرا فرمود: اى بشر از قريش چه ميماند اگر قائم
مهدى پانصد نفر از آنان را پيش کشد وهمه را دست بسته گردن زند سپس
پانصد نفر را پيش کشد وهمه را دست بسته گردن زند سپس پانصد تن وهمه
را دست بسته گردن زند گويد: بحضرتش عرض کردم: خداوند حال شما را
اصلاح فرمايد آيا باينمقدار ميرسند؟ حسين بن على عليهما السلام
فرمود: هم پيمان هر طايفه از آن عده است. راوى گويد: بشير بن غالب
برادر بشر بن غالب بمن گفت: من گواهى ميدهم که حسين بن على شش بار
براى برادرم شمرد- يا شش بار گفت- (بر حسب اختلاف روايت).
24- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را
محمد ابن مفضل بن ابراهيم او گفت: حديث کرد مرا محمد بن عبد الله
بن زراره از حارث ابن مغيره وذريح محاربى که آندو گفتند): (امام
صادق) ابو عبد الله عليه السلام فرمود: ميان ما وعرب بجز سر بريدن
نمانده است- وبا دست اشاره بگلويش کرد.
25- خبر داد ما را على بن حسين او گفت: حديث کرد ما را محمد بن
يحيى عطار او گفت: حديث کرد ما را حسان رازى از محمد بن على صيرفى
واو از محمد ابن سنان واو از محمد بن على حلبي(5)
واو از سدير صيرفى واو از: مردى از اهل جزيره که کنيزى را نذر کرده
بود وبمکه اش آورده بود، آن شخص گويد: با پرده داران خانه تماس
گرفته وداستان نذر کردن کنيز را باآنان در ميان گذاشتم بهريک از
آنان که شرح ميدادم بمن ميگفت: کنيز را نزد من بيار تا خداوند نذرت
را قبول کند، پس مرا وحشت سختى فرا گرفت وجريان را با يکى از اهل
مکه که از خود ما بود گفتم، او بمن گفت: از من مى پذيري؟ گفتم:
آري. گفت: نگاه کن آن مردى که در رويا روى حجر الاسود مى نشيند
ومردم گردش را گرفته اند واو ابو جعفر محمد بن على بن الحسين عليهم
السلام است به نزد او برو واز اينکار آگاهش کن وبه بين چه تو را
ميگويد همان را رفتار کن. گويد: بخدمت آنحضرت آمدم وعرض کردم:
خداوند تو را رحمت کند من مردى از اهل جزيره ام وبهمراه کنيزى
داردم که او را بخانه خدا نذر کرده ام بخاطر قسمى که خورده بودم
واکنون آن کنيز را آورده ام وجريان رابه پرده داران گفتم ديدم با ه
ر يک که تماس ميگيرم ميگويد: کنيز را نزد من آر تا نذرت را خداوند
قبول کند ومرا از اين ماجرا وحشتى سخت فراگرفته است. فرمود: اى
بنده خدا خانه که نه ميخورد ونه مياشامد کنيزت را بفروش آنگاه در
جستجو باش هر يک از همشهريهاى خود را ديدى که بزيارت اين خانه آمده
وخرجى اش تمام شده است از آن پول آن مبلغ بانان بده که بتوانند
بشهرهاى خودشان باز گردند، ومن هم همين کارا کردم وسپس هر يک از
پرده داران را که ميديدم از من ميپرسيد کنيز را چه کردي؟ من نيز
آنچه را که ابو جعفر دستور داده بود ميگفتم، آنان ميگفتند: او
دروغگوى نادانى است که نميفهمد چه ميگويد من گفتار آنان را بامام
باقر عليه السلام عرض کردم فرمود: سخن آنان را بمن رساندى سخن مرا
نيز بانان برسان. عرض کردم: آرى ميرسانم. فرمود: بانان بگو ابو
جعفر شما را گفت: چگونه خواهيد بود اگر دستها وپاهاى شما بريده شود
ودر کعبه آويزان شود سپس به شما پيشنهاد شود که بايد فرياد بزنيد:
مائيم دزدان خانه خدا، همينکه خواستم برخيزم فرمود: من خود اينکار
را نخواهم کرد بلکه مردى از خاندان ما اينکار را انجام خواهد داد.(6)
حکم آن حضرت
26- خبر داد ما را على بن حسين او گفت: حديث کرد ما را محمد بن
يحيى او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسان رازى او گفت: حديث کرد
ما را محمد ابن على صيرفى از حسن بن محبوب واو از عمرو بن شمر واو
از جابر که گفت: مردى بخدمت ابى جعفر (امام باقر) عليه السلام رسيد
وبانحضرت عرض کرد: خداوند سلامتت بدارد اين پانصد درهم را از من
بستان که زکوه مال من است. ابو جعفر عليه السلام باو فرمود: نزد
خودت باشد وبهمسايه هاى مسلمان ودرماندگان از برادران مومنت بده.(7)
سپس فرمود: هنگاميکه قائم اهل بيت قيام کند بطور مساوى قسمت ميکند
ودر ميان رعيت با داد رفتار ميکند پس هر کس از او فرمان برد از خدا
فرمان برده وهر کس او را نافرمانى کند خدا را نافرمانى کرده است
مهدى را مهدى ناميدند بخاطر آنکه بيک امر پنهان راهنمائى ميکند
وتوراه وديگر کتابهاى آسمانى را از غارى ک در نطاکيه است بيرون
ميکشد(8)
ودر ميان اهل توراه با توراه ودر ميان اهل انجيل با انجيل وميان
اهل زبور با زبور وميان اهل قرآن با قرآن حکم ميکند وثروت دنيا را
از اندرون ويرون زمين جمع ميکند وبمردم ميگويد بيائيد اين همان است
که شما بخاطر آن از خويشان کشتيد ودر راه آن خونهاى حرام ريختيد
ودر بدست آوردن آن آنچه را که خداى عز وجل حرام کرده بود مرتکب
شديد پس ثروتى بانان مى بخشد که هيچکس پيش از او چنين ثروتى نه
بخشيده باشد وزمين را پر از عدل وداد ميکند هم چنانکه از ستم وتعدى
وشر پر شده باشد.
27- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت: حديث کرد
ما را محمد بن مفضل بن ابراهيم وسعدان بن اسحاق بن سعيد واحمد بن
حسين بن عبد الملک ومحمد بن احمد بن حسن قطوانى همگى گفتند که حديث
کرد ما را حسن ابن محبوب از عبد الله بن سنان که گفت: شنيدم ابا
عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود عصاى موسى چوب آس بود از
درخت بهشتى که وقتى خواست بسوى مدين برود جبرئيل آن را برايش آورد
آن عصا با تابوت آدم در درياچه طبريه است نه ميپوسد ونه تغيير
مييابند تا آنکه قائم هر دو را بهنگام قيامش بيرون آورد.
ويژگى هاى آن حضرت ورفتارش
28- خبر داد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه او گفت: حديث کرد ما را
ابراهيم ابن اسحاق نهاوندى او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن
حماد انصارى او گفت: حديث کرد ما را ابو الجارود زياد بن منذر او
گفت: ابو جعفر محمد بن على (امام باقر) عليهما السلام فرمود:
هنگاميکه قائم عليه السلام ظهور کند با پرچم رسول خدا صلى الله
عليه وآله وسلم وانگشترى سليمان وسنگ وعصاى موسى ظهور ميکند سپس
بجارچى اش دستور ميدهد که جار بزند: توجه کنيد هيچ مردى از شما
نبايد خوردنى وآشاميدنى وعلوفه همراه خود بر دارد پس يارانش
ميگويند او ميخواهد ما را وچهار پايان ما را گرسنگى وتشنگى بکشد.
پس آنحضرت براه ميافتد در نخستين منزل که فرود ميايند (عصا را) بر
آن سنگ ميزند پس غذا وآب وعلوفه از آن بيرون ميريزد پس ياران وچهار
پايانشان ميخورند ومياشامند تا آنکه به نجف در پشت کوفه فرود
ميايند.
29- خبر داد ما را محمد بن همام ومحمد بن حسن بن محمد بن جمهور عمى
از حسن بن جمهور واو از پدرش واو از سليمان بن سماعه واو از ابى
الجارود واو از: ابى جعفر محمد بن على (امام باقر) عليهما السلام
که آنحضرت فرمود: هنگاميکه قائم از مکه خروج ميکند جارچى اش جار
ميزند: توجه کنيد هيچکس نبايد غذا وآبى با خود داشته باشد واو سنگ
موسى بن عمران را که بار شترى است بهمراه خود مياورد بهيچ منزلى
فرود نميايد مگر آنکه چشمه هائى از آن سنگ بيرون ميايد هرکس گرسنه
باشد سير ميشود وهر کس تشنه باشد سيراب ميگردد چهار پايانشان نيز
سيراب ميشوند تا آنکه بنجف در پشت کوفه نازل ميشوند.
30- خبر داد ما را احمد بن هوذه باهلى او گفت: حديث کرد ما را
ابراهيم ابن اسحاق نهاوندى او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن
حماد انصارى از عبد الله بن بکير واو از حمران بن اعين واو از: ابى
جعفر (امام باقر) عليه السلام که آنحضرت فرمود: گوئى مى بينم که
اين دين شما همچنان در ميان خونيکه بپايش ريخته ميشود در حرکت است
ودست وپا ميزند وهيچکس نتواند آن را بر شما بازگرداند مگر مردى از
ما اهل بيت که هر سال دو بار بر شما بخشش خواهد کرد ودر هر ماه دو
نوع روزى بر شما خواهد رساند ودر دوران ا واست که حکم بشما داده
خواهد شد تا آنجا که زن در خانه خودش نشسته باشد واز روى کتاب خدا
وسنت رسول خدا قضاوت کند. (مترجم گويد: در جمله کانى بدينکم هذا
الايزال متخخضا..... که در صدر روايت است پاره اى از نسخه ها بجاى
(متخضخضا) موليا ضبط کرده است وبنابر اين گوئى امام عليه السلام
دين را بسربازى که پشت بجنگ کرده ودر اثر زخمهاى فراوان در خون خود
دست وپا ميزند تشبيه فرموده است).
31- خبر داد ما را عبد الواحد بن عبد الله او گفت: حديث کرد ما را
احمد ابن محمد بن رباح او گفت: حديث کرد ما را محمد بن عباس بن
عيسى او گفت: حديث کرد ما را حسن بن على بطائنى از پدرش واو از
مفضل که گفت: شنيدم ابو عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود:
صاحب اين امر را خانه خانه اى است که خانه حمدش گويند ودر آن خانه
چراغى است که از روزيکه بدنيا پا نهاده تا روزيکه با شمشير قيام
ميکند آن چراغ خاموش نميشود.
32- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را
على بن حسن تيملى از پدرش(9)
واو از حسن بن على بن يوسف ومحمد بن على (کوفى) وآندو از سعدان بن
مسلم واو از بعضى از رجال حديث اش واو از): ابى عبد الله (امام
صادق) عليه السلام که فرمود: در آن ميان که مرد پشت سر قائم عليه
السلام ايستاده ومامور اجراى دستورات آنحضرت است که ناگاه دستور
ميدهد که او را برگردانيد پس او را به روياروى آنحضرت بر ميگردانند
پس دستور ميدهد تا گردنش را بزنند پس در خاور وباختر چيزى نمى ماند
مگر آنکه از او ميترسد.
33- حديث کرد ما را على بن احمد بندنيجى از عبيد الله بن موسى علوى
واو از احمد بن محمد بن خالد واو از پدرش واو از سعدان بن مسلم واو
از هشام بن سالم واو از: ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که
آنحضرت فرمود: در آن ميان که مردى پشت سر قائم دستور ميدهد کا
ناگاه آنحضرت دستور ميدهد تا گردنش زده شود پس در مشرق ومغرب کسى
نميماند مگر آنکه از او ميترسد.
بزرگوارى وفضيلت آن حضرت
34- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت: حديث
کرد ما را على بن حسن تيملى در ماه صفر بسال دويست وهفتاد وچهار
وگفت: حديث کرد مرا محمد بن على از محمد بن اسماعيل بن بزيع واو از
منصور بن يونس بزرج واو از حمزه بن حمران واو از سالم اشل که گفت:
شنيدم ابو جعفر محمد بن على (امام باقر) عليهما السلام که ميفرمود:
در سفر اول توراه فرمانروائى وفضيلتى که بقائم آل محمد داده ميشود
نظر موسى بن عمران را جلب کرد عرض کرد پروردگارا مرا قائم آل محمد
قرار بده باو گفته شد که او از ذريه احمد است سپس بسفر دوم نگاه
کرد همانند آنرا ديد وهمان تقاضا را کرد وهمان پاسخ شنيد سپس بسفر
سوم نگاه کرد ومانند آن را ديد وهمان تقاضا را کرد وهمان پاسخ را
شنيد.
آياتى قرآنى که درباره آن حضرت نازل شده است
35- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت: حديث
کرد ما را احمد بن يوسف بن يعقوب جعفى ابو الحسن از کتاب خودش او
گفت: حديث کرد ما را اسماعيل بن مهران او گفت: حديث کرد ما را حسن
بن على بن ابى حمزه از پدرش ووهيب وآندو از ابى بصير واو از: ابى
عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت در معناى آيه شريفه (وعد
الله الذين آمنوا منکم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض کما
استخلف الذين من قبلهم وليمکنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم وليبدلنهم
من بعد خوفهم امنا يعبدوننى لا يشرکون بى شيئا)- النور: 55
خدا بکسانيکه از شما ايمان آورده وعمل شايشته انجام دهند وعده
فرموده است که آنان را در زمين خليفه گرداند چننچه پيشينيانشان را
خليفه کرد ودين پسنديده آنان را بر همه اديان مسلط گرداند وآنان را
پس از آنکه ترسناک بودند ايمنى عطا کند تا تنها مرا پرستش کنند
وچيزى را شريک من قرار ندهند، فرمود: در باره قائم ويارانش نازل
شده است. (مترجم گويد: نظير آيه فوق آيه شريفه (ولقد
کتبنا فى الزبور من الذکر ان الارض يرثها عبادى الصالحون)
ميباشد زيرامضمون اين آيه وآيه پيش نه در زمان پيغمبر تحقق يافته
ونه پس از آنحضرت بله تحقق آن در زمان ظهور حضرت قائم خواهد شد وگر
نه خلاف وعده الهى لازم آيد (ولن يخلف الله
وعده).
36- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را
حميد بن زياد او گفت: حديث کرد ما را على بن صباح او گفت: حديث کرد
ما را ابو على حسن بن محمد حضرمى او گفت: حديث کرد ما را جعفر بن
محمد(10)
از ابراهيم بن عبد الحميد واو از اسحاق بن عبد العزيز واو از: ابى
عبد الله (امام صادق) عليه السلام در بيان آيه شريفه (ولئن
اخرنا عنهم العذاب الى امه معدوده)- هود:. 8 فرمود عذاب
يعنى خروج قائم عليه السلام وگروه شمرده شد يعنى شماره اهل بدر
وياران بد.
37- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را
احمد بن يوسف او گفت: حديث کرد ما را اسماعيل بن مهران از حسن بن
على واو از پدرش ووهيب وآندو از ابى بصير واو از: ابى عبد الله
(امام صادق) عليه السلام در بيان آيه شريفه (فاستبقوا
الخيرات اين ما تکونوا يات بکم الله جميعا)- بقره- 128 به
نيکيها پيشى گيريد که هر جا بوده باشيد خداوند همگى شما را فرا
خواهد آورد فرمود: در باره قائم ويارانش نازل شده است که بدون قرار
قبلى گرد هم فرا آيند.
38- خبر داد ما را على بن حسين مسعودى او گفت حديث کرد ما را محمد
ابن يحيى عطار قمى او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسان رازى او
گفت: حديث کرد ما را محمد بن على کوفى او گفت: حديث کرد ما را عبد
الرحمن بن ابى نجران از قاسم(11)
واو از ابى بصير واو از: ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام در
بيان آيه شريفه (اذن للذين يقاتلون بانهم
ظلموا وان الله على نصرهم لقدير)- حج 39 رخصت جنگ بجنگجويان
اسلام داده شد زيرا آنان از دشمن ستم کشيدند وهمانا خداوند بر يارى
نمون آنان توانا است فرمود: اين آيه در باره قائم وياران او است).
39- حديث کرد ما را على بن احمد او گفت حديث کرد ما را عبيد الله
بن موسى از احمد بن محمد بن خالد واو از پدرش واو از محمد بن
سليمان ديلمى واو از ابى بصير واو از: ابى عبد الله (امام صادق)
عليه السلام در بيان آيه شريفه يعرف المجرمون بسيماهم- الرحمن: 41
گناهکاران از قيافه شان شناخته ميشوند، فرمود: آنان را خداوند مى
شناسد ولى اين آيه در باره قائم نازل شده است که او آنان را از
قيافه شان ميشناسد واو ويارانش آنان را از دم شمشير ميگذرانند.
علائمى که امام بدان شناخته ميشود
40- حديث کرد ما را على بن احمد از عبيد الله بن موسى علوى وو از
محمد بن عبد الجبار واو از صفوان بن يحيى واو از ابى سعيد مکارى
واو از حارث بن مغيره نصرى که گفت: به ابى عبد الله (امام صادق)
عليه السلام عرض کردم: امام بچه چيز شناخته ميشود؟ فرمود: به سکينه
ووقار عرض کردم ديگر بچه چيز؟ فرمود: او را با حلال وحرام (ودر
بعضى از نسخه ها: با شناختن حلال وحرام) ميتوانى بشناسى وباينکه
همه مردم باو نيازمند باشند واواز همه بى نياز واسلحه رسول خدا در
نزد او باشد. فرمود: نميشود، بايد وصى فرزند وصى باشد.
41- حديث کرد ما را محمد بن همام ومحمد بن حسن بن محمد بن جمهور هر
دو از حسن بن محمد بن جمهور واو از پدرش واو از سليمان بن سماعه
واو از ابى الجارود که گفت: به ابى جعفر (امام باقر) عليه السلام
عرض کردم هنگاميکه امام قائم از اهل بيت از دنيا بگذرد آنکه پس از
او ميايد بچه چيز شناخته ميشود؟ فرمود: براهنمائى وسکوت ووقار
واينکه آل محمد به برترى او اقرار داشته باشند واز چيزيکه ميان دو
طرف زمين: (پشت وروى آن) هست از او نپرسند مگر آنکه پاسخ گويد.(12)
وصف لباس آن حضرت
در بعضى از نسخه ها است (در گونه ى جامه ى قائم عليه السلام است).
42- حديث کرد ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد ما را احمد بن
زياد کوفى او گفت: حديث کرد ما را حسن بن محمد بن سماعه او گفت:
حديث کرد ما را احمد بن حسن ميثمى از عمويش حسين بن اسماعيل واو از
يعقوب بن شعيب واو از): ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که
فرمود آيا پيراهنى را که قائم بهنگام قيام آن را در بر خواهد داشت
نشانت ندهم؟ عرض کردم چرا، گويد: جعبه اى را خواست وآنرا گشود واز
آن پيراهن کرباسى بيرون آورد وبازش کرد با کمال تعجب ديدم که آستين
چپش خون آلود بود سپس فرمود: پيراهن رسول خدا صلى الله عليه وآله
وسلم همين بود روزيکه دندانهاى جلويش ضربت ديد وحضرت قائم اين
پيراهن در برش قيام ميکند من آن خون را بوسيدم وبر صورتم نهادم سپس
امام صادق عليه السلام پيراهن را پيچيده وبرداشت.
وضع سپاهيان وسواران آن حضرت
43- حديث کرد ما را على بن احمد از عبيد الله بن موسى علوى واو از
على بن حسن واو از على بن حسان واو از عبد الرحمن بن کثير واو از:
ابى عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت در معناى آيه
شريفه اتى امر الله فلا تستعجلوه فرمان خدا فرا ميرسد شتابزدگى
آنرا نداشته باشيد. فرمود: آن امر ما است که خداوند دستور فرموده
است که شتاب در آن نشود تا آنگاه که خداوندش با سپاهيان سه گانه
تاييد فرمايد با فرشتگان، با مومنان وبا رعب، وخروج آنحضرت مانند
خروج رسول الله خواهد بود آنجا که خدا فرمايد: (کما
اخرجک ربک من بيتک بالحق وان فريقا من المؤمنين لکارهون)
چنانکه خداوند ترا از خانه ات بحق (وبراى اعلاء دين حق) بيرون آورد
گر چه گروهى از مومنان آن را خوش نداشتند(13)
(الانفال: 5).
44- حديث کرد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه او گفت: حديث کرد ما
را ابراهيم بن اسحاق نهاوندى او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن
حماد انصارى از على بن ابى حمزه که گفت: ابو عبد الله (امام صادق)
عليه السلام فرمود: هنگاميکه حضرت قائم قيام ميکند فرشتگان روز بدر
فرود ميايند وآنان پنجهزاراند يک سوم بر اسبهاى سپيد که با سياهى
آميخته اند ويک سوم بر اسبهاى سياه وسپيد ويک سوم بر اسبهاى (حو)
سوارند، عرض کردم حو چيست؟ فرمود: سرخ.
45- وبهمين سند از عبد الله بن حماد واو ازابى حمزه واو از: ابى
عبد الله قائم قيام ميکند شمشيرهاى مخصوص جنگ فرود ميايد که بر هر
شمشير نام مردى معين ونام پدرش نوشته شده است. اى کسانيکه خداوند
بشما بينايى وخرد داد وتميز ومغز انديشمند عطا فرموده است نيکو
بينديشيد در اين رواياتى که در صفت قائم رسيده است که او براى خدا
وبحق قيام ميکند، ورواياتى که در روش آنحضرت ودر ويژه گيهائى که
خداوند باو عطا فرموده از برترى اش وتاييدش بفرشتگان وتعهداتى که
خود آنحضرت نسبت بخود دارد از درشتى جامه وناگوارى غذا وبرنج انداختن
جان وتن خود در اطاعت خداى تبارک وتعالى وجهاد در راه او ونابود
ساختن ستم(14)
وتعدى وطغيان وگسترش دادن انصاف وداد واحسان ودر وصف کسانى که
بهمراه او خواهند بود از يارانى که روايات شماره آنان را معين کرده
که سيصد وسيزده مرد خواهند بود وآنان فرمانروايان روى زمين
ونمايندگان آنحضرت در زمين خواهند بود وخاور وباختر بدست آنان
گشوده شود با فرشتگانى که خداوند بيارى ميفرستد وبه بينيد که اين
چه مقام بزرگى ومرتبه شريفى است که خداوند آنحضرت را مخصوص بان
فرموده وهيچيک از امامان پيشين را چنين عطائى نفرموده است. وتمام
شدن وکامل گشتن دينش را وپيروزى آنرا بر همه اديان ونابودى مشرکان
وعملى شدن وعده ايکه خداوند به پيغمبرش داده که او را بر همه اديان
پيروز خواهد کرد همه اينها بدست او انجام خواهد گرفت تا آنجا که
امام صادق عليه السلام در باره او وخودش فرمود آنچهرا که روايت
کرده است:
46- على بن احمد بندنيجى از عبيد الله بن موسى علوى واو از حسن بن
معاويه(15)
واو از حسن بن محبود واو از خلاد صفار(16)
که گفت: ابو عبد الله (امام صادق) عليه السلام سئوال شد: آيا حضرت
قائم متولد شده است؟ فرمود: نه واگر من باو ميرسيدم همه عمر بخدمت
ميايستادم. حال بيانديشيد در آنچه اين باطل گويان ادعا ميکنند واين
گروه دور از دين وبدعت گذار بان افتخار ميکنند وکسى را که صفتش اين
چنين است وحال ومقامش در نزد خداى عز وجل آنچنان است بر صاحب
خودشان تطبيق ميکنند(17)
وکسيکه چنين ادعائى برا او ميکنند چهار صد هزار سوره دارد ودر خانه
اش چهار هزار خدمتگذار رومى وصقالبى دارد(18)
به بينيد آيا شنيده ايد ويا روايتى ديده ويا از پيغمبر وائمه
طاهرين بشما رسيده است که قائم بحق رااينگونه که اينان توصيف
ميکنند توصيف کرده باشند؟ وگفته باشند که آنضرت ظهور ميکند وپس از
ظهورش اينهمه ساليان دراز قيامش بطول ميانجامد ودر طول اينمدت ابو
يزيد اموي(19)
با او بجنگ بر ميخيزد وگاهى بر او پيروز ميشود واو را شکست ميدهد
وگاهى او بر ابو يزيد پيروز ميشود وپس از ظهورش ونيرومند شدنش
وگسترش فرمانروائيش در مغرب باز دنيا بهمان حالت که بود باقى
ميماند؟ اگر عقلهاى شما تحت تاثير ديگران قرار نگرفته باشد ونيروى
تميز شما از هواى نفس صاف باشد خواهيد فهميد که خداوند آنرا که
حالش چنين است از آن مقام دور ساخته است که او قائم لله بحق باشد
ويار وياور دينش باشد وخليفه او در روى زمين وتازه کننده شريعت
پيغمبرش گردد، پناه ميبريم بخدا از کورى ولالى وحيرت وکري، اين
گونه صفات صفاتى است که با اوصاف خليفه خداى رحمن مباينت دارد
خليفه اى که بايد بر همه اديان پيروز گردد وبر انس وجن غلبه کند
وبدانش وبيان ونگهدارى علوم قرآن وفرقان وشناخت تنزيل وتاويل ومحکم
ومتشابه وخاص وعام وظاهر وباطن وديگر معانى قرآن وتفسير هاى آن
وتصرفات در آن وريزه کارى هاى دانش هاى قرآن ومشکلات رازهاى آن
ونامهاى بزرگ خدا که در آن است اختصاص يابد وکسيکه جعفر بن محمد
الصادق عليه السلام در باره او ميفرمايد: من اگر باو برسم همه عمر
خدمتش را خواهم کرد. وسپاس خدايرا که پروردگار جهانيان است وسزاوار
است که همه ستايش وسپاس بينهايت بر او شود که جمال ولايت ونور
هدايت را بر ما ارزانى داته واز او خواستارم که منت هايش را بفضل
وکرمش بر ما زيداه گرداند.
پىنوشتها:
(1)
يعنى معامله وبرخوردش با آنان جز کشتار نيست.
(2)
اين روايت دلالت دارد بر آنکه در آغاز ظهور کار مشکل خواهد
شد چنانچه کلينى در روايت تقريبا صحيح از معلى بن خنيس نقل
مى کند که گويد: روزى به امام صادق عرض کردم فدايت شوم به
ياد فلانيها ونعمتهائى که از آنها برخوردارند افتادم وپيش
خود گفتم اگر اين حکومت به دست شما بود ما نيز به نوائى مى
رسيديم فرمود: هرگز اى معلى به خدا قسم اگر چنين مى بود جز
آنکه شبها به کار سياست وروزها به کار مردم بپردازيم وجامه
ى درشت بافت وخوراکى نامطبوع داشته باشيم نبود وبه همين
جهت به دست ما نرسيد آيا به جز اين مورد موردى را ديده اى
که خداوند ستمى را به نعمت تبديل کند؟ ونظير اين روايت از
مؤلف نيز خواهد آمد در باب آنکه (پيش از ظهور کار سخت
خواهد شد).
(3)
اول کسى که از او تبعيت مى کند به قرينه ى اينکه در روايت
است که فرشتگان حضرتش را يارى مى کنند واز راست وچپ آن
حضرت هستند معنايش آن است که روح پيغمبر صلى الله عليه
وآله وعلى عليه السلام به همراه او ويار وياورش خواهند بود
ودر بعضى از نسخه ها کلمه ى (تبعه) بدون نقطه نوشته شده
است که ممکن است (نعته) خوانده شود يعنى کسى که او توصيف
کرد والبته اين معنى هيچ اشکالى ندارد ودر بحار (يتبعه) از
باب تفعيل است به معناى پيروى کردن که معناى صحيحى ندارد
مگر آنکه به رجعت توجيه شود ولى آن هم به حسب روايات مقارن
با ظهور نيست بلکه پس از گذشت مدتها او ظهور است ودر بعضى
از نسخه ها (يبايعه) است يعنى بيعت اش مى کند.
واين اختلاف نسخه ها دليل است بر آنکه اين کلمه در اصل
خوانا نبوده وهر کس طبق ذوق خودش چيزى نوشته است وما نيز
به مقتضاى حفظ امانت به همان طور که در نسخه بود ترجمه
کرديم ولى بهتر وبى اشکالتر شايد همان (نعته) باشد ودر
کمال الدين با سند صحيح از ابان ابن تغلب نقل مى کند که
امام صادق فرمود نخستين کسى که با قائم بيعت مى کند جبرئيل
است که به شکل مرغى سفيد از آسمان فرود مى آيد وبا آن حضرت
بيعت مى کند وصدوق نيز همين روايت را در علل وعياشى در
تفسيرش از ابان نقل مى کنند.
(4)
ظاهرا کابل شاه تصحيف کابلستان باشد کمه در سر حدات
طخارستان است چنانچه در مراصد الاطلاع است.
(5)
در بعضى از نسخه ها (محمد بن على حنفى) ودر بعضى (محمد بن
على خثعمى) است وهر دو غلط است.
(6)
کلينى در کتاب حج کافى در باب (آنچه به کعبه اهداء مى شود)
رواياتى آورده است که هديه هاى کعبه حکمش چيست وچه بايدش
کرد.
(7)
در بعضى از نسخه ها (برادران مسلمانت) است.
(8)
انطاکيه از شهرهاى سرحدى شام واز شهرهاى معروف وداراى آب
وهوائى لطيف است (تلخيص از المراصد).
(9)
شايد کلمه ى (عن ابيه) زائد باشد زيرا روايت حسن بن فضال
از حسن بن على بن يوسف غريب مى نمايد وهمچنين روايتش از
ابى سمينه کوفى ومن در هيچ مورد روايت او را از اين دو
نديده ام.
(10)
يعنى جعفر بن محمد بن سماعه.
(11)
ظاهرا قاسم غلط است وعاصم صحيح است ومقصود عاصم بن حميد
حناط کوفى است که ثقة وعين وصدوق است واز ابى بصير يحيى بن
قاسم حداء اسدى که واقفى است ولى نجاشى توثيقش کرده است
روايت مى کند.
(12)
در بعضى از نسخه ها (لا يسئل عن شيء الا بين) است يعنى از
چيزى پرسيده نمى شود مگر آنکه بيان مى کند به جاى (لا يسئل
عن شيء بين صدفيها الا اجاب) که در متن بود.
(13)
اين روايت در باب مأموريت شيعه به صبر وخوددارى به شماره ى
9 گفته شد بدون آيه که در آخر روايت است.
(14)
در بعضى از نسخه ها به جاى (محو الظلم) جمله ى (غسل الظلم)
است يعنى شستشوى ستم.
(15)
در بعضى از نسخه ها (حسن بن يعقوب است) وظاهرا غلط است
وشايد صحيح تر حسن بن محمد بن سماعة باشد که گاهى از او به
حسن بن سماعة تعبير مى شود واز ابن محبوب فراوان روايت
دارد.
(16)
نسخه ها مختلف است بعضى خلاد بن قصار وبعضى خلاد بن قصاب
وبعضى خلاد ابن مصار نوشته اند وهمگى غلط است ودر باب
روايات راجع به سفيانى به شماره ى 7 (خلاد صائغ) خواهد آمد
که در رجال عنوانى از او نشده است.
واما خلاد بن صفار همان ابن عيسى صفار است چنانچه در
الجامع است واز خلاصه برمى آيد که او همان خلاد صفارى است
که ابن عقده از عبد الله بن ابراهيم بن قتيبه واو از ابن
نمير نقل مى کند که او ثقة ثقة است ولى ابن حجر آن دو را
در تحت دو عنوان نقل کرده وترجمه شان را نيز به اختلاف
آورده است.
(17)
مقصود: (محمد بن عبيدالله مهدى) است که قائم به امر الله
ودومين خليفه ى فاطميين است او از فرزندان اسماعيل بن جعفر
بن محمد عليهما السلام است که به سال 278 متولد وبه سال
334 وفات کرد وممکن است مقصود: فرزندش المنصور بالله باشد
که به سال 302 متولد وبه سال 341 وفات کرد وسومين خليفه ى
فاطميين بود.
(18)
صقالبه طايفه اى هستند سرخ پوست که در بلاد خزر در
بلنديهاى کوههاى روم ساکنند.
(19)
او مخلد بن کيداد ابويزيد است که در روزگار القائم بامر
الله خروج کرد واو را در پايتخت المهدية محاصره کرد
وجنگهاى فراوان ميان آنان شد که گاهى غالب وگاهى مغلوب شد
وبعضى ها نيز دجالش ناميده اند وداستان درازى دارد به
تواريخ حوادث سال 330 تا 344 مراجعه شود.