(بحار ج 52 ص 335):
روي عن أبي سعيد الخراساني، عن جعفر بن محمّد عليه السلام عن أبيه عليه السلام قال:
(إذا قام القائم عليه السلام بمکّة وأراد أن يتوجَّه إلى الکوفة نادى مناديه: ألا
لا يحمل أحد منکم طعاماً ولا شراباً ويحمل حجر موسى الذي انبجست منه اثنتي عشرة
عيناً فلا ينزل منزلاً إلاَّ نصبه فانبجست منه العيون فمن کان جائعاً شبع ومن کان
ظمآن روي فيکون زادهم حتَّى ينزلوا النجف من ظاهر الکوفة فإذا نزلوا ظاهرها انبعث
منه الماء واللبن دائماً فمن کان جائعاً شبع ومن کان عطشاناً روي).
از ابو سعيد خراساني روايت شده از حضرت امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش عليه
السلام فرمود: چون حضرت قائم عليه السلام درمکة مشرفه قيام کند وخواهد که متوجه
کوفه شود. منادي او فرياد برکشد: هان نبايد کسي خوردني ونوشيدني با خود برگيرد
وحضرت سنگ موسى عليه السلام را که دوازده چشمه از آن برجست با خود برگيرد وهر کجا
فرود آيد آنرا جاي دهد وچشمه ها از آن برجهد وهر کس گرسنه يا تشنه باشد چون از آن
بنوشد سير وسيراب گردد وآن سنگ توشه آنها باشد تا به نجف اشرف در پشت کوفه فرود
آيند از آن سنگ آب وشير پيوسته بيرون آيد هر کس گرسنه باشد واز آن بخو رد سير گردد
وانکه تشنه باشد چون بنوشد سيراب شود.
(بحار ج 52 ص 391):
قال أبو عبد الله عليه السلام: (کأنَّني بالقائم عليه السلام على ظهر النجف لابس
درع رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فيتقلَّص عليه، ثمّ ينتفض بها فيستدير
عليه، ثمّ يغشي الدرع بثوب استبرق ثمّ يرکب فرساً له أبلق بين عينيه شمراخ، ينتفض
به لا يبقي أهل بلد إلاَّ أتاهم نور ذلک الشمراخ حتَّى يکون آية له، ثمّ ينشر راية
رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم إذا نشرها أضاء لها ما بين المشرق
والمغرب...) الحديث.
امام صادق عليه السلام فرمود: گوئي قائم عليه السلام را در پشت نجف اشرف مي بينم که
زره رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم را در تن کرده وزره در بدنش چين خورده
حضرت آنرا مي جنباند در نتيجه چين خوردگي از ميان رفته سپس جامه اي از استبرق بر
روي زره مي افکند وبر اسب ابلق سوار گشته وميان دو چشم اسب خوشه ي خرما يا خوشه
انگوري آويخته وآنرا مي جنباند هيچ ساکن شهري نمي ماند جز آنکه نور آن خوشه به آنها
برسد واين نشانه هاي براي آن حضرت باشد. سپس پرچم رسول خدا صلَّى الله عليه وآله
وسلَّم را گشايد که نور آن پرچم فراگير مشرق ومغرب گردد.
سفياني:
(يوم الخلاص ص 67):
قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم: (يقع خروجه (أي المهدي عليه السلام)
بعد تدابر واختلاف بين أمراء العرب والعجم إلى أن يصير الأمر إلى رجل من ولد أبي
سفيان).
رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: خروج مهدي عليه السلام واقع مي شود
پس از نزاع واختلاف در ميان فرمانروايان عرب وعجم تا آنکه کار به مردي از فرزندان
ابوسفيان مي رسد.
(يوم الخلاص ص 670):
قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم: (ثمّ يقع التدابر والاختلاف بين أمراء
العرب والعجم، فلا يزالون يختلفون إلى أن يصير الأمر إلى رجل من ولد أبي سفيان).
رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: سپس نزاع واختلاف در ميان اميران عرب
وعجم پديد مي آيد وپيوسته اين اختلاف باقي مي ماند تا کار به مردي از فرزندان ابي
سفيان مي رسد.
(يوم الخلاص ص 675):
وکتب أمير المؤمنين عليه السلام إلى معاوية رسالة قبيل وقعة صفين: (... وإنَّ
رجلاً، من ولدک، مشوم ملعون، جلف جاف، منکوس القلب، فظّ غليظ، قد نزع الله من قلبه
الرحمة والرأفة، أخواله من کلب. کأنّي أنظر إليه، ولو شئت لسمَّيته ووصفته وابن کم
هو. فيبعث جيشاً إلى المدينة فيدخلونها فيسرفون فيها في القتل والفواحش ويهرب منهم
رجل من ولدي زکي نقي الذي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً وإنّي
لأعرف وابن کم هو يومئذٍ وعلامته وهو من ولد ابني الحسين ويقتل صاحب ذلک الجيش
رجلاً من ولدي زکياً بريئاً عند أحجار الزيت).
امير المؤمنين عليه السلام اندکي قبل از واقعه صفين نامه اي به معاويه نوشت: ...
وهمانا مردي از فرزندانت که شوم ونفرين شده جفاکار وسبک مغز صاحب قلب نگونسار وبدخو
وسختگير که خدا ترحم را از قلبش بر کنده ومهر را از او بدور داشته. دائي هاي او از
قبيله کلب باشند. گوئي او را مي بينم اگر بخواهي نام واو وصف او را بگويم که در چه
سني باشد. سپاهي را بسوي مدينه مکرمه گسيل دارد آنها پس از هجوم به آنجا زياده روي
در کشتار وفحشاء کنند. مردي از فرزندان من که پاک وپاکدامن است وزمين را پر از عدل
وداد کند چنانکه پر از ظلم وجور شده باشد بگريزد ومن اسم وسن او را در همانروز
وهمچنين نشاني او را مي دانم واو از فرزندان فرزندم امام حسين عليه السلام باشد
وفرمانده آن سپاه مردي از فرزندان مرا که پاک وبي گناه است در محل احجاز زيت بقتل
مي رساند.
(يوم الخلاص ص 670):
قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم: (يخرج رجل يقال له: السفياني في عمق
دمشق، وعامّة من يتبعه من کلب فيقتل حتَّى يبقر بطون النساء، ويقتل الصبيان. فيجتمع
لهم قيس (أي المصريون والمغاربة الذين يعارضون بيعته بحسب هذا النصّ) فيقتلها حتَّى
لا يمنع ذئب قلعة ويخرج رجل من أهل بيتي في الحرام، فيبلغ ذلک السفياني فيبعث إليهم
جنداً من جنده فيسير حتَّى إذا جاء ببيداء من الأرض خسف بهم فلا ينجو منهم إلاَّ
المخبر).
رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: مردي که او را سفياني گويند در داخل
دمشق خروج کند وعموم تابعانش از قبيله کلب باشند کشتار بسيار کند حتَّى شکمهاي زنان
را بشکافد وکودکان را بکشد پس قيس گرد هم آيند (مقصود از قيس مصريان ومردم مغرب
زمين مي باشند که اعراض از بيعت سفياني کنند بموجب همين نص) پس آنها را مي کشد تا
آنجا که از حمايت خود عاجز گردد. ومردي از اهل بيت من عليه السلام در حرم (مکه
مشرفه) خروج کند چون اين خبر به سفياني رسد گروهي از سپاهيان خود را بدانسو فرستد
وآنها حرکت کنند چون به بياباني رسند زمين همه ي آنها را فرو برد وتنها خبرگزار
آنها نجات يابد.
(يوم الخلاص ص 671):
قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم: (إذا حاد السفياني عن الحقّ، ومال عن
جادة الدين، تقوم له قيس من مصر فينتصر على جيشها الذي ترسله لقتاله).
رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: چون سفياني از طريق حق منحرف واز
جاده دين برکنار گردد. بني قيس از مصر قيام کنند وسفياني با سپاهي که براي قتال
وکارزار با آنها فرستاده از آنها انتقام گيرد.
(يوم الخلاص ص 671):
قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم: يخرج السفياني في ستّين وثلاثمائة راکب
حتَّى يأتي دمشق فلا يأتي عليهم شهر رمضان حتَّى يبايعه من کلب ثلاثون ألفاً فيبعث
جيشاً إلى العراق فيقتل بالزوراء مئة ألف ويخرجون إلى الکوفة فينهبونها).
رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: سفياني با سيصد وسيزده سوار خروج مي
کند تا به دمشق رسد وهنوز ماه مبارک رمضان نرسيده سي هزار نفر از قبيله کلب با او
بيعت کنند او سپاهي به سوي عراق فرستد ودر بغداد صد هزار نفر بکشد وبسوي کوفه روند
وآنجا را خاک کنند.
(يوم الخلاص ص 674):
قال أمير المؤمنين عليه السلام: (هو من ولد أبي سفيان حتَّى يأتي أرض قرار ومعين
فيستوي على منبرها).
امير المؤمنين عليه السلام فرمود: او (سفياني) از فرزندان ابو سفيان است به سرزمين
نجف اشرف يا کوفه که قرارگاه وجاي کمک است برس وبر منبرش بنشيند.
(يوم الخلاص ص 672):
قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم: (أشد خلق الله شرّاً وأکثر خلق الله
ظلماً شرس، قاسي القلوب يجمع له ولجيشه من کافّة الأقطار الإسلاميّة فيهزمهم
ويقتلهم وينادي بشعار له في حروبه هو: يا رب ثاري ثمّ النار!! (وقيل: بل هو:) يا
ربّ، النار ولا العار!!
رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: سخت ترين وبدترين وستمکارترين خلق
خدا. بدخوي. سنگدل که از همه اقطار اسلام جمعيت براي جنگ با او گرد آيند او همه را
درهم شکند وبکشد اينگونه در همه جنگها شعار دهد: پروردگارا انتقام من است وسپس آتش
(وگويند: بکله شعار او اين است) پروردگار آتش مي پذيرم وعار نمي پذيرم!!
(بحار ج 52 ص 206؛ ويوم الخلاص ص 672):
عن الصادق عليه السلام: (لو رأيت السفياني رأيت أخبث الناس، أشقر أحمر أزرق يقول:
ثاري ثمّ النار ولقد بلغ من خبثه أنَّه يدفن اُمّ ولد له حيّة مخافة أن تدلّ عليه).
امام صادق عليه السلام فرمود: اگر سفياني را ببيني ناپاک ترين مردم. سرخ رنگ که به
زردي وسياهي زند. سرخ رنگ کبود چشم مي گويد: انتقام من است وسپس آتش وخباثت وناپاکي
او بدان درجه باشد که ام ولد خود را (کنيزي که با او همبستر شده واز او فرزند
آورده) زنده در گور کند بترس آنکه جاسوسي او کند.
(يوم الخلاص ص 675):
قال أمير المؤمنين عليه السلام: (ويخرج يوم الجمعة، فيصعد منبر دمشق وهو أوّل منبر
يصعده ثمّ يخطب ويأمرهم بالجهاد ويبايعهم على أنَّهم لا يخالفون امره رضوه أم
کرهوه).
امير المؤمنين عليه السلام فرمود: در روز جمعه بيرون مي آيد وبه منبر دمشق بالا مي
رود وآن نخستين منبري است که بالا مي رود سپس سخن مي گويد وفرمان جهاد مي دهد وبا
مردم بيعت مي کند که با او مخالفت نکنند خواه راضي باشند وخواه نباشند.
(يوم الخلاص ص 686):
قال الباقر عليه السلام: (يخرج السفياني يوم جمعة فيصعد منبر دمشق ويبايع الناس على
أن لا يخالفوا أمره رضوه أم کرهوه. ثمّ يخرج إلى الغوطة فيجتمع إليه خمسون ألف
مقاتل ثمّ تختلف الرايات الثلاث: فراية الترک والعجم وهي سوداء وراية لبني العبّاس
صفراء وراية السفياني حمراء فيغلبهم السفياني بعد أن يقتل منهم ستّين ألفاً ويسير
إلى حمص فإلى الفرات مروراً بالرفة وسبا).
امام باقر عليه السلام فرمود: سفياني در روز جمعه بيرون مي آيد وبر منبر دمشق بالا
مي رود وبا مردم بيعت مي کند که خواه ناخواه با او مخالفت نکنند سپس بسوي غوطه رود
وپنجاه هزار جنگاور براي او گرد آيند آنگاه سه پرچم در پشت سر هم آيد پرچم ترکان
وعجم که سياه رنگ است وپرچم عباسيان که زرد رنگ است وپرچم سفياني که برنگ سرخ باشد
سفياني برنگ سرخ باشد سفياني پس از آنکه شصت هزار تن از آنها بکشد بر آنان چيره
گردد وبسوي حمص وفرات رود.
(يوم الخلاص ص 677):
قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم: (... وخروج السفياني براية حمراء،
أميرها رجل من بني کلب واثنا عشر ألف عنان من خيل السفياني تتوجَّه إلى المدينة
أميرها رجل من بني أميّة يقال له: خزيمة أطمس العين الشمال على عينه ظفرة غليظة
يتمثَّل بالرجال (أي يتسلّى بالمثلة بهم والتشنيع بجثثهم بعد قتلهم) لا ترد له راية
حتَّى ينزل بالمدينة في دار يقال لها: دار أبي الحسن الأموي ويبعث خيلا في طلب رجل
من آل محمّد قد اجتمع إليه ناس من الشيعة ثمّ يعود إلى مکّة في جيش أميره من غطفان،
إذا توسّط القاع الأبيض خسف به فلا ينجو إلاَّ رجلان يحوّل الله وجهيهما إلى قفاهما
ليکونا آية لمن خلفهما).
رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: وبيرون آمدن سفياني با پرچم سرخ است
که فرمانرواي آن پرچم مردي از بني کلب باشد ودوازده هزار سوار از لشکر سفياني که
بسوي مدينه منوره متوجه شوند که فرمانرواي آنها مردي از بني اميه باشد بنام خزيمه
که چشم چپش کور باشد بر چشم پوستي غليظ جاي دارد مردان را مثله مي کند (آرامش او به
مثله کردن مردان وبدرفتاري با بدنهاي آنان پس از کشته آنها است) هيچ پرچمي در مقابل
او مقاومت نکند تا وارد مدينه مشرفه گردد ودر خانه اي بنام خانه ابوالحسن اموي فرود
آيد وگروهي را به طلب مردي از آل محمد صلَّى الله عليه وآله وسلَّم که جمعي از
شيعيان بر او جمع شده باشند فرستد سپس بسوي مکه مشرفه حرکت کند در سپاهي که اميرش
از بني غطفان باشد وچون به وسط بيابان سفيد رسد زمين او را فرو برد واز آن جمعيت
کسي رهايي نيابد بجز دو مرد که خدا صورت آن دو را به پشت گردنشان برگرداند تا نشاني
وعبرت از براي آيندگان باشند.
(عن إلزام الناصب ص 176):
قال أمير المؤمنين عليه السلام: (والله لا يزالون حتَّى لا يدعوا محرَّماً إلاَّ
استحلّوه ولا عقداً إلاَّ أحلّوه وحتَّى لا يبقى بيت مدر ولا وبر إلاَّ دخله ظلمهم
ونبا به سوء رعيهم. وحتَّى يقوم باکيان. باک يبکي لدينه وباک يبکي لدنياه).
امير المؤمنين عليه السلام فرمود: بخدا قسم هميشه هيچ حرامي را فرو نگذارند جز آنکه
حلالش کنند وهيچ گرهي را باقي نگذارد مگر آنکه آنرا باز کنند وهيچ کلبه اي را که از
خاک ويا موي ساخته شد باشد رها نکنند جز آنکه ظلم وبيدادگريشان به آن برسد تا حدي
که ببيني دو نفر گريانند يکي براي دين خود ودگري براي دنياي خود مي گريد.
(يوم الخلاص ص 682):
قال أمير المؤمنين عليه السلام: (لم يزل يقتل السفياني من اسمه محمّد وعلي والحسن
والحسين وجعفر وموسى، وفاطمة وزينب ومريم وخديجة وسکينة ورقية حنقاً وبغضاً لآل
محمّد صلَّى الله عليه وآله وسلَّم).
امير المؤمنين عليه السلام فرمود: پيوسته سفياني کساني را که نامشان محمد صلَّى
الله عليه وآله وسلَّم وعلي عليه السلام وحسن عليه السلام وحسين عليه السلام وجعفر
عليه السلام وموسى عليه السلام وفاطمه عليها السلام وزينب عليها السلام ومريم عليها
السلام وخديجه عليها السلام وسکينه عليها السلام ورقيه عليها السلام باشد مي کشد
بخاطر عداوت وکينه اي که با آل محمد صلَّى الله عليه وآله وسلَّم دارد.
(يوم الخلاص ص 679):
قال أمير المؤمنين عليه السلام: (ثمّ الفتنة الغبراء والقلادة الحمراء (راية
السفياني) في عقبها قائم الحقّ يسفر عن وجهه بين أجنحة الأقاليم کالقمر المضي بين
الکواکب الدرّية ثمّ يظهر (أي ينتصر) القمر الأزهر، وتتم کلمة الإخلاص لله على
التوحيد).
امير المؤمنين عليه السلام فرمود: سپس فتنه زمين وپرچم سفياني خواهد بود در عقب آن
قائم بر حق عليه السلام چهره گشائي فرمايد در ميان جناح هاي اقليمها مانند ماه
تابان در ميان ستارگان درخشنده سپس انتقام گيرد ماه درخشان وکلمه اخلاص تمام گردد
وتوحيد خالص براي خدا باشد.
(يوم الخلاص ص 683):
قال زين العابدين عليه السلام: (إنَّ أمر القائم حتم من الله وأمر السفياني حتم من
الله ولا يکون قائم إلاَّ سفياني).
امام زين العابدن عليه السلام فرمود: همانا امر حضرت قائم عليه السلام از سوي خدا
حتمي وابرامي است وکار سفياني نيز از خدا حتم است وقيام قائم عليه السلام نخواهد
بود مگر بخروج سفياني.
(يوم الخلاص ص 687):
قال الباقر عليه السلام: (ويل لطغاة العرب من أمر قد اقترب).
امام باقر عليه السلام فرمود: واي بر طاغيان از اعراب از امري که وقوعش نزديک است.
(الغيبة للشيخ الطوسي ص 278؛ ويوم الخلاص ص 689):
قال الباقر عليه السلام: (أمارة خروج السفياني أن يحصل خسف بغربي مسجد دمشق حتَّى
يخرّ حائط المسجد ورجفة وتخسف قرية في جنوب دمشق تسمّى: الجابية، وذلک بعد أن يترک
الشام المغربي براياته).
امام باقر عليه السلام فرمود: علامت خروج سفياني حصول خسف است در غرب مسجد دمشق تا
جائي که ديوار مسجد فرو ريزد. ونيز زمين لرزه وفرو رفتن دهي است در جنوب دمشق بنام
جبابيه واين امر پس از آنست که مغربي با پرچمهاي خود شام را ترک گويد.
(الغيبة للشيخ الطوسي ص 269؛ ويوم الخلاص ص 689):
قال الباقر عليه السلام: (يقبل السفياني من بلاد الروم منتنصراً، وهو صاحب القوم).
امام باقر عليه السلام فرمود: سفياني از بلاد روم مي آيد در حالي که نصراني باشد
واو از اصحاب وياران همان قوم است.
(يوم الخلاص ص 693):
قال الباقر عليه السلام: (وينزل جيش السفياني البيداء، فينادي منادٍ من السماء: يا
بيداء أبيدي القوم فيخسف بهم).
امام باقر عليه السلام فرمود: وسپاهيان سفياني در بيابان فرود آيند منادي از آسمان
فرياد برآورد: اي بيابان اين قوم را هلاک پس آنها به زمين فرو مي روند.
(عن إلزم الناصب ص 201؛ ويوم الخلاص ص 694):
قال الباقر عليه السلام: (يخرج السفياني بمئة وسبعين ألفاً فينزل بحيرة طبرية.
ويسير إليه المهدي عليه السلام ثمّ يواقعه هناک ولا تکون ساعة حتَّى يهلک الله
أصحابه ولا يبقى إلاَّ هو وحده. فيأخذه المهدي عليه السلام فيذبحه تحت الشجرة التي
أغصانها مدلاة على بحيرة طبرية ثمّ يملک مدينة دمشق).
امام باقر عليه السلام فرمود: سفياني با يکصد وهفتاد هزار نفر خروج مي کند ودر کنار
درياچه ي طبريه فرود مي آيد وحضرت مهدي عليه السلام بسوي او حرکت ودر همانجا با او
برخود فرمايد ويکساعت طول نکشد که خدا ياران سفياني را نابود فرمايد واو تنها مي
ماند. مهدي عليه السلام او را مي گيرد ودر زير درختي که شاخه هايش بر درياچه طبريه
آويخته باشد سرش را ببرد سپس شهر دمشق را بگيرد.
(معاني الأخبار ص 346؛ ويوم الخلاص ص 694):
قال الصادق عليه السلام: (إنّا وآل أبي سفيان بيتان تعاديا في الله قلنا: صدق الله
وقالوا: کذب الله قاتل أبو سفيان رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم وقاتل
معاوية علي بن أبي طالب عليه السلام وقاتل يزيد ابن معاوية الحسين بن علي عليه
السلام والسفياني يقاتل القائم عليه السلام).
امام صادق عليه السلام فرمود: ما
وخاندان سفيان دو خانواده هستيم که در راه خدا دشمني داريم ما گوئيم: خدا راست گويد
آنها گويند: خدا دروغ گويد. ابو سفيان با حضرت رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله
وسلَّم قتال کرد. معاويه با حضرت امير المؤمنين علي بن ابي طالب صلوات الله وسلامه
عليه کارزار نمود. يزيد ابن معاويه با حضرت امام حسين بن علي صلوات الله وسلامه
عليهما قتال کرد وسفياني با حضرت قائم عليه السلام قتال کند.
(يوم الخلاص ص 702):
قال الصادق عليه السلام: (تکون وقعة بالزوراء)، قيل: وما الزوراء؟ قال: (مدينة
بالمشرق بين أنهار يسکنها شرار خلق الله وجبابرة من أمّتي تقذف بأربعة أصناف من
العذاب: بالسيف وخسف، وقذف ومسخ).
امام صادق عليه السلام فرمود: واقعه
اي در روزاء پيش مي آيد عرض شد: روزا چيست؟ فرمود: شهري است در مشرق ميان نهرها که
بدترين خلق خدا وجباران از امت من در آنجا سکونت مي کنند گرفتار چهار نوع عذاب مي
شوند: قتل با شمشير. خسف وزلزله وبه زمين فرو رفتن. فرو افتادن. مسخ شدن.
(يوم الخلاص ص 694):
قال الصادق عليه السلام: (... هو أحمر أشقر أزرق. ضخم الهامة، ربعة، خشن الوجه، في
وجهه أثر الجدري. إذا رأيته حسبته أعور وما هو بأعور لأنَّ في عينه نکتة بياض. وهو
من أخبث الناس لأنَّه لم يعبد الله قطّ، ولم يرَ مکّة ولا المدينة قطّ).
امام صادق عليه السلام فرمود: او
(سفياني) سرخ. رنگي که به سياه زرد مي زند کبود چشم است. جمجمه بزرگ دارد. ميانه
بالا. چهره ي خشونت آميز دارد در صورتش اثر آبله است. چون او را ببيني خيال کني او
يک چشم است ولي يک چشم نيست زيرا در چشم او نکته سفيد است واو از خبيث ترين مردم
باشد زيرا او هرگز خدا نپرستد وهرگز مکه معظمه ومدينه مشرفه را نبيند.
(بحار ج 52 ص 271؛ ويوم الخلاص ص 686):
قال الباقر عليه السلام: (لا يکون ذلک (أي الظهور) حتَّى يخرج خارج من آل أبي
سفيان، يملک تسعة أشهر کحمل المرأة. ولا يکون حتَّى يخرج من ولد الشيخ، فيسير حتَّى
يقتل ببطن النجف فوَالله کأنّي أنظر إلى رماحهم وسيوفهم وأمتعتهم إلى حائط من حيطان
النجف يوم الاثنين ويستشهد يوم الأربعاء).
امام باقر عليه السلام فرمود: ظهور
تحقق نمي گيرد. تا کسي از آل ابو سفيان خروج کند ونه ماه را مالک شود مانند بارداري
زن وتحقق نمي گيرد تا خارج شود از فرزندان شيخ پس سير مي کند تا در داخل نجف اشرف
کشته شود بخدا قسم گوئي به سر نيزه ها وشمشيرها وکالاهاي آنها نظر مي کنم در ديواري
از ديوارهاي نجف در روز دوشنبه ودر روز چهارشنبه بشهادت مي رسد.
(بحار ج 52 ص 271):
عن سدير قال: قال الصادق عليه السلام: (الزم بيتک وکن حلساً من أحلاسه واسکن ما سکن
الليل والنهار فإذا بلغ أنَّ السفياني قد خرج فارحل إلينا ولو على رجلک).
بنقل از سدير گفت: امام صادق عليه السلام به من فرمود: در خانه ي خود بنشين وپلاس
خانه ي خود باش ومانند سکونت شب وروز ساکن باش وچون خبر رسيد که سفياني خروج کرده
پس بسوي ما کوچ کن واگر چه پياده باشي.
(بحار ج 52 ص 210؛ وکشف الغمّة ج 2 ص 460):
عن بکر بن محمّد عن أبي عبد الله عليه السلام قال: (خروج الثلاثة السفياني
والخراساني واليماني في سنة واحدة في شهر واحد يوم واحد وليس فيها راية أهدى من
راية اليماني لأنَّه يدعو إلى الحقّ).
بنقل از بکر بن محمد از امام صادق عليه السلام فرمود: خروج سه تن: سفياني وخراساني
ويماني در يکسال در يک ماه در يک روز صورت مي گيرد ودر آن پرچمي هادي تر وراهنماتر
از پرچم يماني نيست زيرا آن دعوت به حق مي کند.
(إثبات الهداة ج 3 ص 619):
عن بن مسعود رحمه الله عن النبيّ صلَّى الله عليه وآله وسلَّم في حديث السفياني
أنَّه يبعث جيشاً إلى الکوفة وخمسة عشر ألف راکب إلى مکّة والمدينة لمحاربة المهدي
ومن معه وذکر الحرب في الکوفة والمدينة إلى أن قال: (ثمّ يسيرون نحو مکّة لمحاربة
المهدي عليه السلام ومن معه، فإذا وصلوا إلى البيداء مسخهم الله أجمعين، فذلک قوله
تعالى: (وَلَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَأُخِذُوا
مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ)).
بنقل از ابن مسعود رحمه الله از رسول خدا صلَّى الله عليه وآله وسلَّم در حديث
سفياني که او سپاهي بسوي کوفه مي فرستد وپانزده هزار کس را بسوي مکه مشرفه ومدينه
مکرمه براي جنگ با مهدي عليه السلام وهمراهانش مي فرستد وآنگاه جنگ در کوفه ومدينه
مکرمه ذکر کرد تا آنجا که فرمود: سپس بسوي مکه مشرفه براي جنگ با مهدي عليه السلام
که همراهانش روند وچون به بيابان رسند خدايشان همگي را مسخ کند واين است تفسير آيه
کريمه: (و اگر ببيني).