(إثبات الهداة ج 3 ص 478):
عن الريان بن الصلت قال: قلت للرضا عليه السلام: أنت صاحب هذا الأمر؟ فقال: (أنا
صاحب هذا الأمر ولکنّي لست بالذي يملأها عدلاً کما ملئت جوراً وکيف أکون ذلک على ما
ترى من ضعف بدني؟ وإنَّ القائم هو الذي إذا خرج کان في سنّ الشيوخ ومنظر الشباب
قويّاً في بدنه حتَّى لو مدَّ يده إلى أعظم شجرة على وجه الأرض لقلعها ولو صاح بين
الجبال لتدکدکت صخورها، يکون معه عصا موسى وخاتم سليمان ذلک الرابع من ولدي يغيّبه
الله في ستره ما شاء الله ثمّ يظهره فيملأ به الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً
وظلماً).
بنقل از ريان بن صلت گفت: به حضرت امام رضا عليه السلام عرض کردم: شما صاحب الامر
مي باشيد؟ فرمود: من صاحب الامرم ولي آن صاحب الامري که زمين را پر از عدل وداد کند
چنانچه پر از ظلم شده باشد نيستم وچگونه آن باشم در حالي که ناتواني بدني مرا مي
بيني وهمانا قائم عليه السلام آن کس است که چون خروج کند در سن سالخوردگان ولي در
قيافه جوانان باشد نيروي بدني او قوي است تا آنجا که چون دست يازد به درخت بزرگي
آنرا از ريشه برمي کند واگر فرياد در ميان کوه ها بر کشد تمام صخره ها در هم کوبيده
شود عصاي موسى عليه السلام وانگشتري سليمان عليه السلام با او است واو چهارمين
فرزند من است خدا او را در پرده غيب خود هر چقدر بخواهد پنهان مي کند سپس ظاهرش مي
سازد وزمين را بوسيله او پر از عدل وداد فرمايد چنانکه پر از ظلم شده باشد.
(إثبات الهداة ج 3 ص 481):
عن يعقوب بن منقوش قال: دخلت على أبي محمّد الحسن بن علي عليه السلام وهو جالس على
دکان في الدار وعن يمينه بيت عليه ستر مسبل فقلت له: سيّدي من صاحب هذا الأمر؟ قال:
(ارفع هذا الستر)، فرفعته فخرج إلينا غلام خماسي له عشر أو ثمان أو نحو ذلک واضح
الجبينين أبيض الوجه درّي المقلتين شثن الکفّين معطوف الرکبتين في خدّه الأيمن خال
وفي رأسه ذوابة فجلس علي فخذ أبي محمّد الحسن فقال: (هذا صاحبکم) ثمّ وثب فقال له:
(يا بني اُدخل إلى الوقت المعلوم)، فدخل البيت وأنا أنظر إليه فقال: (يا يعقوب أنظر
من في البيت؟)، فدخلت فما رأيت أحداً.
بنقل از يعقوب بن منقوش گفت: بخدمت حضرت امام حسن عسکري عليه السلام رسيدم حضرت بر
مسدي نشسته بود ودر جانب راست اطاقي بود که پرده آويخته داشت من عرض کردم: اي سيد
ومولاي من صاحب الامر کيست؟ فرمود: اين پرده را بالا بزن، من پرده را بالا زدم پسري
پنج يا ده يا هشت ساله که پيشاني گشاده وسپيد روي وچشمهاي درخشان وکف دست هاي غليظ
وزانوان درشت ومتمايل به جلو در گونه راستش خال وبر سرش گيسو بود بيرون آمد وبر
زانوي امام عسکري عليه السلام نشست امام عليه السلام فرمود: اين صاحب الامر شما
هست، سپس آن پسر عليه السلام برخاست امام عليه السلام فرمود: اي پسر جانم به اطاق
داخل شو تا وقتي که براي تو معلوم است، آن پسر عليه السلام داخل اطاق گشت امام عليه
السلام فرمود: اي يعقوب ببين در اطاق کيست؟ من داخل اطاق شدم وکسي را نديدم.
(إثبات الهداة ج 3 ص 586):
عن أبي الجارود قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: جُعلت فداک أخبرني عن صاحب هذا
الأمر، قال: (يمسي من أخوف الناس ويصبح من أمن الناس، يوحى إليه هذا الأمر ليله
ونهاره)، قال: قلت: يوحى إليه يا أبا جعفر؟ قال: (يا أبا جارود إنَّه ليس وحي نبوّة
ولکنَّه يوحى إليه کوحيه إلى مريم بنت عمران وإلى اُمّ موسى وإلى النحل، يا أبا
الجارود إنَّ قائم آل محمّد صلَّى الله عليه وآله وسلَّم أکرم على الله من مريم بنت
عمران واُمّ موسى والنحل).
بنقل از ابي الجارود گفت: به حضرت امام باقر عليه السلام عرض کردم: فدايت شوم مرا
از صاحب الامر عليه السلام با خبر ساز. فرمود: شب مي کند در حالي که ترسناک ترين
مردم است وصبح مي کند در حالي که ايمن ترين مردم باشد در شب وروز اين امر به او وحي
مي شود. عرض کردم: آيا به او وحي مي شود؟ فرمود: اي ابي جارود اين وحي وحي نبوت
وپيغمبري نيست ولي در مقوله وحيي است که به مريم عليها السلام دختر عمران وبه مادر
موسى عليه السلام وبه زنبور عسل شده اي اي ابي جارود همانا قائم آل محمد صلَّى الله
عليه وآله وسلَّم در نزد خدا گرامي تر از مريم دختر عمران ومادر موسى عليه السلام
وزنبور عسل است.
(إثبات الهداة ج 3 ص 590):
وفي کتاب مجمع البيان عند قوله تعالى: (أَنَّ الأَْرْضَ
يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ) قد أورد الإمام أبو بکر أحمد بن الحسين
البيهقي في کتاب البعث والنشور أخباراً کثيرة في المعنى يعني الإخبار بالمهدي عليه
السلام... من طرق کثيرة ذکرها.. عن ذر عن (بن ظ) عبد الله عن النبيّ صلَّى الله
عليه وآله وسلَّم قال: (لو لم يبقَ من الدنيا إلاَّ يوم لطوَّل الله ذلک اليوم
حتَّى يبعث فيه رجلاً منّي أو من أهل بيتي)، وفي بعضها: (يواطئ اسمه اسمي يملأ
الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً).
در کتاب تفسير مجمع البيان در تفسير آيه کريمه: (همانا وارث زمين بندگان شايسته ي
من باشند) فرموده: امام ابو بکر احمد بن حسين بيهقي در کتاب بعث ونشور خود اخبار
بسياري راجع به مهدي عليه السلام... از راه هاي بسيار ايراد کرده. آنرا ذکر کرده از
ابن عبد الله از حضرت رسول کرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: اگر باقي نماند
از دنيا مگر يک روز البته خدا آنروز را طولاني کند تا برانگيزد مردي عليه السلام را
که از من يا از اهل بيت عليهم السلام من باشد، در بعضي روايات آمده: اسم او مطابق
اسم من باشد، زمين را پر کند از عدل وداد چنانچه پر از ظلم وجور شده باشد.
(إثبات الهداة ج 3 ص 597):
عن صدقة بن موسى عن أبيه عن الرضا عليه السلام قال: (الخلف الصالح من ولد أبي محمّد
الحسن بن علي عليه السلام وهو صاحب الزمان وهو المهدي).
بنقل از صدقه بن موسى از پدرش از حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: خلف صالح از
فرزندان ابي محمد امام حسن بن علي عسکري صلَّى الله عليه وآله وسلَّم باشد او صاحب
الزمان عليه السلام ومهدي عليه السلام است.
(بحار ج 51 ص 33):
عن الحميري، قال: کنت مع أحمد بن إسحاق عند العمري رضي الله عنه فقلت للعمري: إنّي
أسألک عن مسألة کما قال الله عزَّ وجلَّ في قصَّة إبراهيم: (قالَ
أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَلكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي) هل رأيت صاحبي؟
قال: نعم، وله عنق مثل ذي وأشار بيديه جميعاً إلى عنقه، قال: قلت: فالاسم؟ قال:
إيّاک أن تبحث عن هذا فإنَّ عند القوم أنَّ هذا النسل قد انقطع.
بنقل از حميري گفت: من با احمد بن اسحق در خدمت عمروي بوديم من به عمروي رضي الله
عنه عرض کردم: چيزي از تو مي پرسم بدانگونه که خداي عزَّ وجلَّ در داستان حضرت
ابراهيم عليه السلام فرمود: (مگر ايمان نداري عرض کرد: ايمان دارم ولي براي اطمينان
قلبم مي پرسم) آيا تو صاحب الامر عليه السلام را ديدار کرده اي؟ گفت: آري. او گردني
دارد مثل اين واشاره به گردن خود کرد. گفتم: اسم او چيست؟ فرمود: از اين بحث بگذر
زيرا اين قوم عقيده دارند که نسل امام حسن عسکري عليه السلام منقطع شده است.
(بحار ج 51 ص 34):
عن عبد الله بن عطا قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: إنَّ شيعتک بالعراق کثير،
ووالله ما في أهل البيت مثلک کيف لا تخرج؟ فقال: (يا عبد الله بن عطا، قد أمکنت
الحشوة من أذنيک والله ما أنا بصاحبکم). قلت: فمن صاحبنا؟ قال: (أنظروا من تخفى على
الناس ولادته فهو صاحبکم).
به نقل از عبد الله بن عطاء گفت: به امام باقر عليه السلام عرض کردم شيعيان شما در
عراق بسيارند بخدا قسم در ميان اهل بيت عليه السلام مانند شما کسي نيست چرا خروج
نمي کني؟ فرمود: اي عبد الله بن عطاء سخنان اراذل شيعيان را مي شنوي واز آنها مي
پذيري به آن خيالي که کرده اند ما ياران زيادي داريم وچرا خروج نمي کنيم بخدا قسم
من صاحب الامر شما نيستم. عرض کردم: پس صاحب الامر ما کيست؟ فرمود: بنگريد کسي که
ولادتش بر مردم پنهان باشد او صاحب شما خواهد بود.
(بحار ج 51 ص 114):
عن علي بن أبي طالب عليه السلام أنَّه قال: (صاحب هذا الأمر من ولدي هو الذي يقال:
مات هلک لا بل في أيّ وادٍ سلک؟).
حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود: صاحب اين امر از فرزندان من است او است همان
کسي که گويند مرد يا هلاک شد نه بلکه در کدام بيابان قرار دارد.
(بحار ج 52 ص 110):
عن البزنطي قال: سألت الرضا عليه السلام عن مسألة للرؤيا فأمسک ثمّ قال: (إنّا لو
أعطيناکم ما تريدون، لکان شرّاً لکم وأخذ برقبة صاحب هذا الأمر)، قال: وقال: (وأنتم
بالعراق ترون أعمال هؤلاء الفراعنة وما أسهل لهم، فعليکم بتقوى الله ولا تغرنَّکم
الدنيا ولا تغترّوا بمن أسهل له فکأنَّ الأمر قد وصل إليکم).
به نقل از برنظي گفت: از حضرت امام رضا عليه السلام مسئله اي را راجع به رؤيا
(ديدن) را پرسيدم حضرت درنگي کرد سپس فرمود: ما اگر آنچه مي خواهيد به شما مي دهيم
براي شما شر باشد وگريبان وگردن صاحب اين امر گرفته مي شود که گفته وفرمود: شما در
عراق کارهاي ان فرعونها را مي بينيد ومي بينيد آنچه به آنها مهلت به او داده شده
فريب مخوريد پس گوئي امر به شما رسيده است.
(بحار ج 52 ص 113):
عن علي بن جعفر، عن أخيه موسى بن جعفر عليه السلام قال: (إذا فقد الخامس من ولد
السابع من الأئمّة فالله الله في أديانکم لا يزيلنَّکم عنها أحد، يا بني إنَّه لا
بدَّ لصاحب هذا الأمر من غيبة، حتَّى يرجع عن هذا الأمر من کان يقول به، إنَّما هي
محنة من الله امتحن الله بها خلقه).
به نقل از علي بن جعفر عليه السلام از برادر بزرگوارش حضرت امام موسى الکاظم عليه
السلام فرمود: وقتي که پنجمين عليه السلام فرزند از امام هفتم عليه السلام از
امامان مفقود گردد پس خدا را خدا را درباره ي دين شما کسي شما را از دين نلغزاند اي
پسر جانم صاحب الامر عليه السلام ناگزير از غيبت است تا آنکه از امر ولايت برگردد
کسيکه معتقد بدان بود همانا اين محنتي است از خدا که بدان خلق خود را امتحان
فرمايد.
حکمت در غيبت حضرت قائم:
(يوم الخلاص ص 846):
قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم لجابر بن عبد الله الأنصاري: (إنَّ هذا
أمر من أمر الله وسرّ من سرّ الله علَّته مطوية عن عباد الله فإيّاک والشکّ فإنَّ
الشکّ في أمر الله کفر).
رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم به جابر بن عبد الله انصاري فرمود: همانا
اين امري از امور خدا وسري از اسرار او مي باشد علت آن در علم خدا نهان است پس از
شک وترديد بر حذر باش که شک در امر خدا کفر است.
(أصول الکافي ج 1 ص 397):
قال الصادق عليه السلام: (إنَّه لا يموت منّا ميّت حتَّى يخلف من بعده من يعمل بمثل
عمله ويسير بسيرته ويدعو إلى ما دعا إليه).
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: هيچکس از ما نمي ميرد تا آنکه پس از خود جانشين
مي گذارد که مانند او عمل کند وروش چون روش او پيشي گيرد وآنچنانکه او دعوت کرده
دعوت کند.
(بحار ج 52 ص 90):
عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم: (لا
بدَّ للغلام من غيبة)، فقيل له: ولِمَ يا رسول الله صلَّى الله عليه وآله
وسلَّم؟ قال: (يخاف القتل).
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: آن پسر
(مهدي عليه السلام) ناگزير از غيبت است عرض شد: يا رسول الله صلَّى الله عليه وآله
وسلَّم چرا غيبت؟ فرمود: بترس از قتل.
(بحار ج 51 ص 154):
قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم: (إنَّما مثل قائمنا أهل البيت کمثل
الساعة (لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي
السَّماواتِ وَالأَْرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً)).
رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: همانا مثل قائم ما اهل بيت عليه
السلام مثل قيامت مي باشد: (جلوه نمي دهد براي وقتش مگر او (خدا) سنگين است در
آسمانها وزمين نمي آيد مگر ناگهان).
(إعلام الورى ص 400):
قال أمير المؤمنين عليه السلام: (إنَّ القائم منّا إذا قام لم يکن لأحد في عنقه
بيعة فلذلک تخفى ولادته ويغيب شخصه).
امير المؤمنين عليه السلام فرمود: همانا قائم ما عليه السلام چون قيام کند هيچکس بر
عهده او بيعتي ندارد از اين رو ولادتش پنهان وشخص او غائب مي شود.
(إعلام الورى ص 401؛ المحجّة البيضاء ج 4 ص 338؛ بحار ج 51 ص 132):
قال الحسن عليه السلام: (أمَا علمتم أنَّ الخضر لمَّا خرق السفينة وقتل الغلام
وأقام الجدار کان ذلک سخطاً لموسى بن عمران عليه السلام إذ خفي عليه وجه الحکمة فيه
وکان ذلک عند الله حکمة وصواباً، أمَا علمتم أنَّه ما منّا أحد إلاَّ ويقع في عنقه
بيعة لطاغية زمانه إلاَّ القائم).
حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: مگر نمي دانيد که خضر عليه السلام وقتي که
کشتي را سوراخ کرد وغلام را کشت وديوار ساخت موجب خشم موسى بن عمران عليه السلام
گرديد زيرا حکمت اين کار بر او مخفي بود در حالي که در پيشگاه خدا حکمت ودرست بود
مگر نمي دانيد که از ما (ائمه عليهم السلام) کسي نيست که در گردنش از طاغوت زمان
بيعتي نباشد بجز حضرت قائم عليه السلام.
(يوم الخلاص ص 116):
قال الحسن عليه السلام (في حديث): (إنَّ الله عزَّ وجلَّ يخفي ولادته، ويغيب شخصه،
لئلاَّ يکون لأحد في عنقه بيعة إذا خرج).
امام حسن عليه السلام در ضمن حديثي فرمود: همانا خداي عزَّ وجلَّ ولادت مهدي عليه
السلام را مخفي وشخصي او را غايب مي سازد تا بهنگام خروج بيعت کسي بر گردنش نباشد.
(منتخب الأثر ص 287؛ بحار ج 51 ص 135؛ يوم الخلاص ص 116):
قال زين العابدين عليه السلام: (القائم منّا يخفى على الناس ولادته حتَّى يقولوا:
لم يولد بعد، ليخرج حين يخرج وليس لأحد في عنقه بيعة).
حضرت امام زين العابدين عليه السلام فرمود: ولايت قائم ما عليه السلام بر مردم
پنهان مي شود تا مردم گويند: او هنوز متولد نشده تا وقتي که خروج مي کند از کسي
بيعت بر گردنش نباشد.
(يوم الخلاص ص 120؛ بحار ج 52 ص 91):
قال الصادق عليه السلام: (متى علمنا أنَّه عزَّ وجلَّ حكيم، صدَّقنا بأنَّ أفعاله
کلّها حکمة، وإن کان وجهها غير منکشف لنا).
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: هر زمان که دانستيم خداي عزَّ وجلَّ حکيم است
تصديق داريم که همه ي کارهايش حکمت مي باشد اگر چه راه وجهة آن بر ما مکشوف نباشد.
(وسائل الشيعة ج 11 ص 27؛ يوم الخلاص ص 123):
قال الکاظم عليه السلام: (له (أي للمهدي عليه السلام) غيبة يطول أمدها خوفاً على
نفسه من القتل، يرتدُّ فيها قوم ويثبت آخرون).
حضرت امام کاظم عليه السلام فرمود: براي مهدي عليه السلام غيبتي است که مدت آن
طولاني مي باشد بترس کشته شدن که قومي مرتد وگروهي ثابت مي مانند.
(بحار ج 51 ص 152؛ يوم الخلاص ص 124):
قال الرضا عليه السلام: (کأنّي بالشيعة، عند فقدهم الثالث من ولدي _ أي العسکري
عليه السلام _ يطلبون المرعى فلا يجدونه لأنَّ إمامهم يغيب عنهم لئلاَّ يکون في
عنقه لأحد بيعة إذا قام بالسيف).
حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: گوئي شيعيان را مي بينم که فرزند سومين فرزندم
امام حسن عسکري عليه السلام را مفقود کرده اند چراگاه را مي جويند واو را نمي يابند
زيرا امامشان عليه السلام از آنان غائب مي شود تا از کسي بر عهده اش بيعتي نباشد
وقتي که با شمشير قيام کند.
(منتخب الأثر ص 269؛ يوم الخلاص ص 124):
قال الرضا عليه السلام: (للقائم عليه السلام غيبة أمدها طويل. کأنّي بالشيعة يجولون
جولان الغنم يطلبون المرعى فلا يجدونه ألا ومن ثبت منهم على دينه لم يقس قلبه لطول
غيبة إمامه فهو معي في درجتي يوم القيامة).
امام رضا عليه السلام فرمود: براي حضرت قائم عليه السلام غيبت طولاني باشد گوئي
شيعيان را مي بينم که مانند گوسفند براي جستن چراگاه در تکاپو باشند وآنرا نمي
يابند وکسيکه بر دين خود ثابت ماند براي طولاني بودن غيبت امامش عليه السلام سنگدل
نخواهد ماند ودر روز قيامت با من در درجه من باشد.
(يوم الخلاص ص 127):
ومن کتابه عليه السلام لحسين بن روح رضي الله عنه يبيّن فيه بعض أسباب الغيبة: (من
بحث فقد طلب ومن طلب فقد دلَّ ومن دلَّ فقد أشاط (أي هدر الدم)).
واز نامه حضرت قائم ارواحنا فداه که به حسين به روح نوشته برخي از اسباب غيبت خود
را تبيين فرموده است هرکس جستجو کند محققا (از طرف طاغوت) دنبال وتعقيب شود وکسيکه
دنبال وطلب شود محققا دلالت کند وکسي که دلالت کند محققا در هلاک خود کوشيده.
(يوم الخلاص ص 140):
قال زين العابدين عليه السلام: (لا يطَّلع على موضعه أحد من وليّ ولا غيره، إلاَّ
الذي يلي أمره).
حضرت امام زين العابدين عليه السلام فرمود: هيچکس از جايگاه او آگاه نباشد خواه
دوست وخواه غير آن بجز مگر کسي که متصدي امرش بود (خادم حضرت که کارهايش را انجام
مي داد).
(بحار ج 52 ص 92؛ يوم الخلاص ص 126):
ومن کتابه عليه السلام إلى سفيره محمّد بن عثمان يأمر شيعه بعدم الخوض في ما لا
يعنيهم: (... وأمَّا علّة ما وقع من الغيبة، فإنَّ الله عزَّ وجلَّ يقول: (يا
أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ
تَسُؤْكُمْ ...) إنَّه لم يکن أحد من آبائي إلاَّ وقعت في عنقه بيعة لطاغيه
زمانه وإنّي أخرج حين أخرج ولا بيعة لأحد الطواغيت في عنقي. وأمَّا وجه الانتفاع بي
في غيبتي، فکالانتفاع بالشمس إذا غيَّبها عن الأبصار السحاب. وإنّي لأمان لأهل
الأرض کما أنَّ النجوم أمان لأهل السماء. فأغلقوا باب السؤال عمَّا لا يعنيکم، ولا
تتکلَّفوا ما قد کفيتم، وأکثروا من الدعاء بتعجيل الفرج فإنَّ في ذلک فرجکم،
والسلام على من اتَّبع الهدى).
در نامه اي که حضرت مهدي قائم ارواح العالمين فداه به سفيرش محمد بن عثمان نوشت
شيعيانش را به بحث وتعمق رد کاري که سودي بحالشان ندارد فرمان داد نپردازند: ...
واما علت غيبتي که واقع شده خداي عزَّ وجلَّ فرمايد: (اي مؤمنان از چيزهائي که اگر
بر شما آشکار شود بدتان آيد سئوال نکنيد) احدي از پدران بزرگوارم عليه السلام نيست
جز آنکه در گردنش بيعتي از طاغوت زمانش بوده ومن وقتي که خروج مي کنم بيعت هيچ
طاغوتي بر گردنم نخواهد بود واما راه بهره يابي بوجود من در روزگار غيبتم مانند سود
زمين امانم همچنانکه ستارگان امان براي ساکنان آسمانند پس در سؤال از امري را که
مربوط به شما نيست ببنديد وخود را در امري که بقدر کافي به شما دستور داده شده
بزحمت ورنج دچار نسازيد وبراي تعجيل فرج بسيار دعاء کنيد که دراين کار فرج وگشايش
شما است وسلام بر کسي که پيروي هدايت کنند.
(بحار ج 52 ص 155؛ الکافي ج 1 ص 340؛ يوم الخلاص ص 141):
قال الصادق عليه السلام: (للقائم غيبتان: إحداهما قصيرة والأخرى طويلة فالأولى لا
يعلمنَّ بمکانه فيها إلاَّ خاصَّة شيعته، والأخرى لا يعلم بمکانه فيها إلاَّ خاصَّة
مواليه في دينه).
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: قائم عليه السلام دو غيبت دارد يکي کوتاه وديگري
طولاني است در غيبت کوتاه جز شيعيان خاص کسي از جاي حضرت آگاه نباشد ودر غيبت
طولاني فقط دوستان خاص او که در دين ثابتند علم به مکانش دارند.
(بحار ج 52 ص 151؛ إثبات الهداة ج 3 ص 444؛ الکافي ج 1 ص 338):
قال الصادق عليه السلام: (يفقد الناس إمامهم، يشهد الموسم فيراهم ولا يرونه).
امام صادق عليه السلام فرمود: مردم امام عليه السلام خود را نمي يابند ولي او در
موسم حج حاضر مي شود مردم را مي بيند ولي مردم او را نمي بينند.
(يوم الخلاص ص 168):
قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم لأحد أصحابه: (کيف أنت إذا استيأست
أمّتي من المهدي فيأتيها مثل قرن الشمس ليستبشر به أهل السماء والأرض).
حضرت رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم به يکي از اصحاب خود فرمود: چگونه
خواهي بود وقتي امتم از مهدي عليه السلام مأيوس شوند پس مهدي عليه السلام بنزد امت
مي آيد مانند شعاع آفتاب تا ساکنان آسمان وزمين بوجود او خوشحال شوند.
(يوم الخلاص ص 168؛ بحار ج 52 ص 380):
قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم (في حديث): (ثمّ يغيب عنهم إمامهم ما
شاء الله. ويکون له غيبتان إحداهما أطول من الأخرى. الحذر الحذر إذا فقد الخامس من
ولد السابع من ولدي (أي إذا غاب، فافتقدوه فلم يروه)).
حضرت رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم در ضمن حديثي فرمود: سپس امام عليه
السلام آنان آنچه خدا بخواهد غائب مي گردد. واو را دو غيبت باشد که يکي طولاني تر
از ديگري است. حذر کنيد زماني که پنجمين فرزند امام هفتم عليه السلام از فرزندانم
مفقود گردد (يعني چون غائب گردد واو را از دست دادند واو را نبينند).
(يوم الخلاص ص 168؛ بحار ج 51 ص 73):
وقد سأله جابر بن عبد الله الأنصاري: يا رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم،
وللقائم من ولدک غيبة؟ فقال: (إي وربّي (وَلِيُمَحِّصَ
اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكافِرِينَ) (آل عمران آية 141)).
جابر بن عبد الله انصاري رضي الله عنه از رسول خدا صلَّى الله عليه وآله وسلَّم
پرسيد: قائم عليه السلام از فرزندان شما غيبت دارد؟ فرمود: آري قسم به پروردگارم (و
براي آنکه خدا مؤمنان را خالص سازد ونابود فرمايد کافرانرا).
(يوم الخلاص ص 223):
قال رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم: طوبى للصابرين في غيبته. طوبى للمتّقين
على محبَّته أولئک الذين وصفهم الله في کتابه وقال: (هُدىً
لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ) (البقرة آية 2 و3).
رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: خوشا حال صبرکنندگان در زمان غيبتش
خوشا حال کساني که بر محبتش پابرجا باشند آنانند کساني که خدا وصفشان در کتاب خود
فرموده: (هادي است براي پرهيزگاران آنان که ايمان بغيب دارند).
(کمال الدين وإتمام النعمة ص 377؛ کشف الغمّة ج 2 ص 508؛ عيون أخبار الرضا ج 1 ص
52):
عن سلمان الفارسي رضي الله عنه قال: دخلت على النبيّ صلَّى الله عليه وآله وسلَّم
فإذا الحسين عليه السلام على فخذيه وهو يقول عينيه ويلثم فاه وهو يقول: (أنت سيّد
بن سيّد، أنت إمام بن إمام، أنت حجّة بن حجّة أبو حجج تسعة من صلبک، تاسعهم
قائمهم).
بنقل از سلمان فارسي رضي الله عنه گفت: بخدمت رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله
وسلَّم رسيدم در حالي که حضرت امام حسين عليه السلام بر زانوي حضرت نشسته بود ورسول
خدا صلَّى الله عليه وآله وسلَّم چشمانش را مي بوسيد ولبانش را بوسه مي زد ومي
فرمود: تو سيد پسر سيدي تو امام پسر امامي تو حجت پسر حجت وپدر نه حجت مي باشي که
همه از صلب تو باشند که نهمين آنان قائم عليه السلام باشد.
(سفينة البحار ج 2 ص 701):
روي في خبر: أنَّه صلوات الله وسلامه عليه سمّي المهدي لأنَّه يهدي لأمر خفي، وفي
رواية: لأنَّه يهدي إلى أمر خفي حتَّى أنَّه يبعث إلى رجل لا يعلم الناس له ذنب
فيقتله.
در خبري روايت شده که قائم عليه السلام از آن جهت مهدي عليه السلام ناميده شد که
هدايت براي امر مخفي فرمايد ودر روايتي است که حضرت براي کار پنهاني کند تا آنجا که
م فرستد بسوي مردي که مردم براي او نمي دانند وفرمان قتل او را مي دهد.
(أصول الکافي ج 1 ص 337):
عن عبد الله بن بکير، عن زرارة قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: (إنَّ
للغلام غيبة قبل أن يقوم)، قلت: ولِمَ؟ قال: (يخاف _ وأومأ بيده إلى بطنه _)، ثمّ
قال: (يا زرارة وهو المنتظر وهو الذي يشکُّ في ولادته منهم من يقول: مات أبوه بلا
خلف، ومنهم من يقول: حمل، ومنهم من يقول: إنَّه ولد قبل موت أبيه بسنتين وهو
المنتظر غير أنَّ الله عزَّ وجلَّ يحبُّ أن يمتحن الشيعة فعند ذلک يرتاب المبطلون،
يا زرارة (قال: قلت: جُعلت فداک إن أدرکت ذلک الزمان أيّ شيء أعمل؟ قال: يا زرارة)
إذا أدرکت هذا الزمان فادع بهذا الدعاء: اللّهمّ عرّفني نفسک فإنَّک إن لم تعرّفني
نفسک لم أعرف نبيّک، اللّهمّ عرّفني رسولک فإنَّک إن لم تعرّفني رسولک لم أعرف
حجَّتک اللّهمّ عرّفني حجَّتک فإنَّک إن لم تعرّفني حجَّتک ضللت عن ديني)، ثمّ قال:
(يا زرارة لا بدَّ من قتل غلام بالمدينة)، قلت: جُعلت فداک أليس يقتله جيش
السفياني؟ قال: (لا ولکن يقتله جيش آل بني فلان يجيء حتَّى يدخل المدينة فيأخذ
الغلام فيقتله فإذا قتله بغياً وعدواناً وظلماً لا يمهلون فعند ذلک توقَّع الفرج
انإشاء الله).
بنقل از عبد الله بن بکير از زرارة رضي الله عنه گفت: از حضرت امام صادق عليه
السلام شنيدم مي فرمود: همانا براي پسرم عليه السلام پيش از آنکه قيام کند غيبت
است. عرض کردم: چرا؟ فرمود: مي ترسد واشاره به شکم خود فرمود: سپس فرمود: اي زرارة
واو است همان کسي که انتظار او را دارند وشک در ولادت او کنند برخي گويند: پدرش مرد
در حالي که اولاد نداشت وبرخي گويند: هنوز در حمل است. وبرخي گويند: او دو سال پيش
از مرگ پدرش متولد شده. واوست که همه به انتظار او باشند جز آنکه خدا دوست دارد که
شيعه امتحان فرمايد در اين هنگام باطل پرستان بشک در افتند اي زرارة. زرارة گفت:
عرض کردم: فدايت شوم اگر من آن زمان را دريابم چه کار کنم؟ فرمود: اي زرارة چون آن
زمان را دريابي اين دعاء را بخوان: (بارالها خودت را به من بشناسان اگر خودت را به
من نشناساني پيغمبرت عليه السلام را نخواهم شناخت بارالها پيغمبرت صلَّى الله عليه
وآله وسلَّم را بمن بشناسان که اگر پيغمبرت را به من نشناساني حجتت را نخواهم شناخت
بارالها حجتت عليه السلام را به من بشناسان که اگر حجتت عليه السلام را به من
نشناساني از دين خود گمراه مي شوم) سپس فرمود: اي زرارة ناچار پسري در مدينه منوره
کشته مي شود عرض کردم: فدايت شوم آيا لشکريان سفياني او را مي کشند؟ فرمود: نه ولي
سپاهيان بني فلان او را مي کشند مي آيد تا داخل مدينه منوره مي گردد وپسر را مي
گيرد ومي کشد وچون او را از روي ظلم وستم مي کشد به آنها مهلت داده نمي شود در اين
هنگام است که بخواست خدا توقع وانتظار فرج بايد داشت.