يكصد پرسش وپاسخ پيرامون امام زمان

عليرضا رجالى تهرانى

- ۵ -


آيا ماجراى غيبت از جانب پيامبر وامامان معصوم پيش بينى شده بود؟

پاسخ: غيبت امام زمان (عجل الله فرجه) يک واقعيت مسلم است که از قبل، توسط پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) وامامان معصوم عليهم السلام پيش بينى شده وبه وقوع پيوسته است. داستان غيبت حضرت مهدى (عليه السلام) موضوع جديدى نيست، بلکه ريشه عميق دينى دارد. به عنوان نمونه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرموده است: (سوگند به خدايى که مرا براى بشارت برانگيخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدى که به او مى رسد غايب مى شود، به طورى که بيشتر مردم خواهند گفت: خدا به آل محمد احتياجى ندارد وديگران در اصل تولدش شک مى کنند.

پس هر کس زمان غيبت را درک نمود، بايد دينش را نگهدارى کند وشيطان را از طريق شک به خود راه ندهد، مبادا که او را از ملت من بلغزاند واز دين خارج کند، چنان که قبلا پدر ومادر شما را از بهشت بيرون کرد. خداوند شيطان را دوست وفرمانرواى کفار قرار داده است).(1)

ونيز اصبغ بن نباته نقل مى کند: امير المؤمنين (عليه السلام) حضرت قائم (عجل الله فرجه) را ياد کرده وفرمود: (آگاه باشيد که آن جناب به طورى غايب مى شود که شخص نادان خواهد گفت: خدا به آل محمد احتياجى ندارد).(2) واحاديث بسيارى که در کتب روايى مشهور است.

منظور از غيبت صغرى وغيبت کبرى چيست واز کجا آغاز شدند؟

پاسخ: از وقتى که پيشواى يازدهم شيعيان، حضرت عسکرى (عليه السلام) در سال 260 هجرى قمرى در گذشت ومقام امامت ورهبرى امت به فرمان خداوند بزرگ، به فرزند ارجمند وى حضرت مهدى موعود (عجل الله فرجه) منتقل شد، دشمنان امام، براى قتل حضرت کمر همت بستند، ولذا به فرمان الهى، بعد از تدارک مراسم به خاک سپارى پدر، در سرداب منزل غايب گرديد.

غيبت امام زمان (عجل الله فرجه)، به دو مرحله تقسيم گرديد: مرحله کوتاهى، که بدان غيبت صغرى گفته اند، ومرحله دراز مدت، که بدان غيبت کبرى گفته مى شود. (غيبت صغرى) از سال 260 که سال وفات امام عسکرى (عليه السلام) است، آغاز گرديد ودر سال 329 که سال وفات آخرين نماينده اوست پايان يافت.

اين غيبت، از دو جهت محدود بود؛ 1- جهت زمانى 2- جهت شعاعى.

از نظر زمانى بيش از 70 سال (69 سال وشش ماه وپانزده روز) به طول نينجاميد واز اين رو (غيبت صغرى) ناميده شد؛ واز نظر شعاعى نيز، اين غيبت، غيبتى همه جانبه نبود، وشعاع ودامنه آن محدود بود، يعنى در طول مدت 70 ساله اين غيبت، اگر چه امام از نظرها پنهان بود، ليکن اين غيبت وپنهانى، نسبت به همه کس نبود، بلکه کسانى بودند که به صورتى با امام در تماس بودند. واينان نايبان خاص امام بودند، کارهاى مردم را مى گذرانيدند، نامه ها وسؤالات مردم را به نزد امام مى بردند - يا مى فرستادند - وپاسخ امام را به مردم مى رساندند. وگاهى گروهى از مردم، به وسيله آن نايبان خاص به ديدار امام دوازدهم (عليه السلام) راه مى يافتند).(3)

البته برخى از مورخين، آغاز غيبت صغرى را از هنگام ولادت امام مهدى (عجل الله فرجه) به شمار آورده اند يعنى از سال 255 آغاز ودر سال 329 ختم شده که با اين حساب، دوره (غيبت صغرى) 75 سال خواهد شد.(4) از اين رو، امام زمان (عليه السلام) بنابر قول مشهور هنگام غيبت کبرى يک انسان کامل 75 ساله بودند. ولى پس از درگذشت آخرين سفير خصوصى آن حضرت، اين راه نيز به روى مردم بسته شد وفقهاى اسلام به عنوان مرجع رسمى ونايبان عام حضرت در امور دينى ودنيوى معرفى شدند، وبه خاطر بسته شدن همه تماسهاى خصوصى، وطولانى بودن زمان غيبت، نام آن را (غيبت کبرى) نهادند.

امام صادق (عليه السلام) در اين رابطه فرموده است: (حضرت قائم (عجل الله فرجه) دو غيبت دارد: يکى طولانى (کبرى) وديگرى کوتاه (صغرى)).(5)

براى آگاهى واطلاع بيشتر، مراجعه به پرسش 37 مى تواند مفيد واقع شود.

نقش وتأثير غيبت صغرى در غيبت کبرى چيست؟

پاسخ: در ابتدا لازم به ذکر است که پيش از وقوع غيبت امام زمان (عجل الله فرجه)، توسط

امامان معصوم، خصوصا از عصر امام نهم به بعد، زمينه براى اين پيشامد فراهم مى گشته است.

بدين معنى که مردم کمتر امکان تماس با ائمه را داشته اند. زيرا حضرت هادى (عليه السلام) وامام عسکرى (عليه السلام) از سوى دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد وممنوع از ملاقات با مردم بودند، واز طرفى اين دو امام بزرگوار - جز با ياران خاص وکسانى که براى حل مشکلات زندگى مادى ودينى خود به آنها مراجعه مى نمودند - کمتر با مردم معاشرت مى کردند.

به خاطر اينکه دوران غيبت حضرت مهدى (عجل الله فرجه) نزديک بود، ومردم مى بايست کم کم بدان خو بگيرند، وجهت سياسى وحل مشکلات خود را از اصحاب خاصى که پرچمداران مرزهاى مذهبى بودند بخواهند وپيش آمدن دوران غيبت در نظر آنها عجيب نيايد.

حضرت مهدى (عجل الله فرجه) نيز در غيبت صغرى خود را از مردم پنهان مى کرد تا مردم زمينه يک غيبت طولانى را پيدا کنند.

در واقع (غيبت صغرى) مقدمه (غيبت کبرى) وزمينه سازى براى آن بود. واگر يک مرتبه (غيبت کبرى) واقع مى شد، باعث تعجب وحتى انکار عده اى واقع شده وموجب انحراف افکار مردم مى گرديد، وقبول قطع رابطه مستقيم با امام (عليه السلام)، چنانکه در غيبت کبرى واقع شده، براى اکثر مردم دشوار بود.

اما حضرت در مدت 70 سال غيبت کوتاه، به وسيله نايبان خاص خود، با مردم ارتباط برقرار مى کرد وحتى به بعضى از افراد اذن زيارت مى فرمود تا به تدريج ايشان را با غيبت طولانى خود، آشنا ومأنوس گرداند.

بدين ترتيب پاسخ اين پرسش که: چرا براى امام زمان (عجل الله فرجه) دو گونه غيبت معلوم گرديد واز همان ابتدا (غيبت کبرى) آغاز نشد؟ نيز داده شد.

علت غيبت امام زمان چيست؟

پاسخ: پيش از پرداختن به اسباب وعلل غيبت امام مهدى (عجل الله فرجه)، لازم به ذکر است: از روايات چنين استفاده مى شود که علت وفلسفه واقعى غيبت آن امام بر بشر پوشيده است، وجز خدا وپيشوايان معصوم عليهم السلام کسى نسبت به آن اطلاع کافى وکامل ندارد. چنانکه عبد الله بن فضل هاشمى روايت کرده که از حضرت صادق شنيدم مى فرمود: (صاحب الامر غيبتى دارد که ناچار از آن است، به طورى که اهل باطل در آن ترديد مى کنند.

عرض کردم: يا بن رسول الله! چرا غيبت مى کند؟ فرمود: به علتى که به ما اجازه نداده اند آشکار سازيم. عرض کردم: چه حکمتى در غيبت اوست؟ فرمود: همان حکمتى که در غيبت سفيران وحجتهاى پيش از او بوده است، حکمت غيبت قائم ظاهر نمى شود مگر بعد از آمدن خود او، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتى توسط خضر وکشتن آن بچه وتعمير ديوار، براى حضرت موسى (عليه السلام) ظاهر نگشت، مگر موقعى که خواستند از هم جدا شوند).(6)

اين روايت وروايات ديگر مثل اين، اشاره دارد که علت واقعى غيبت حضرت را نمى توان گفت وهر سبب وعلتى که بيان مى گردد، هر چند مى تواند علت باشد، اما علت حقيقى نيست.

اما بعضى از علل غيبت حضرتش را که مى توان با اسناد به روايات ذکر نمود، بدين ترتيب مى باشند:

1- امتحان وآزمايش: غيبت آن حضرت سبب مى شود تا نفاق پنهان عده اى آشکار شود وايمان حقيقى محبان وشيعيان واقعى امام (عليه السلام) در کوره ولايت امام غايب (عجل الله فرجه) از ناخالصى ها ودو رويى ها وسست مايه ها جدا وپاک شود، ودر يک کلام مؤمن از منافق معلوم گردد.

جعفر جعفى گويد: به امام باقر (عليه السلام) عرض کردم: فرج شما کى خواهد رسيد؟ فرمود: (هيهات، هيهات! فرج، نخواهد رسيد تا شما غربال شويد (وسه بار تکرار کرد) وافراد آلوده بروند وافراد پاک ومخلص باقى بمانند).(7)

ونيز موسى بن جعفر (عليهما السلام) فرمود: (هنگامى که پنجمين فرزند امام هفتم غايب شد، مواظب دين خويش باشيد، تا مبادا کسى شما را از دين خارج کند! اى پسرک من! براى صاحب الامر به ناچار غيبت خواهد بود، به طورى که عده اى از مؤمنين از عقيده خود بر مى گردند، همانا خدا به وسيله غيبت، بندگانش را (امتحان) مى نمايد).(8)

2- بيعت نکردن با ستمکاران: در روايات متعددى، يکى از علل غيبت امام (عليه السلام) عدم بيعت با کسى بيان شده است. حسن بن فضال مى گويد: على بن موسى الرضا (عليه السلام) فرمود: گويا شيعيانم را مى بينم که هنگام مرگ سومين فرزندم (امام عسکرى) در جستجوى امام خود همه جا را مى گردند اما او را نمى يابند. عرض کردم: به چه دليل؟ فرمود: زيرا امامشان غايب مى شود، عرض کردم: چرا غايب مى شود؟ فرمود: براى اينکه وقتى با شمشير قيام نمود بيعت کسى در گردنش نباشد.(9)

3- ترس از گزند دشمنان: گفته شد که با تولد مهدى موعود (عجل الله فرجه) همه ستمگران وظالمان به وحشت افتادند، واز آنجا که مرگ وانقراض حکومت ظالمانه واعمال غير انسانى خود را دردست پرتوان امام (عليه السلام) مى دانستند ومى دانند، لذا جان امام مهدى (عجل الله فرجه) تهديد مى شود، لذا در روايات يکى ديگر از غلل غيبت، حفظ جان حضرتش از تعرض وگزند دشمنان ذکر شده است؛ چنانکه زراره بن اعين از امام صادق (عليه السلام) روايت کند که فرمود: اى زراره! قائم ما ناچار از اين است که غيبت کند. عرض کردم: براى چه؟ فرمود: از جان خود بيم وترس دارد. پس حضرت با دست به شکم خود اشاره کرد.(10)

البته بديهى است که اين تماس با عدم اراده خداوند به ظهور آن حضرت توأم است، وگرنه او نيز مانند پدران بزرگوارش از کشته شدن در راه خدا ترسى ندارند.

شيخ طوسى (رحمة الله عليه) مى نويسد: هيچ علتى مانع از ظهور آن حضرت نيست، جز اينکه مى ترسد کشته شود. زيرا اگر جز اين بود، جايز نبود که پنهان شود، بلکه ظاهر مى گشت وهر گونه ناراحتى وآزارى را متحمل مى شد. زيرا مقام رفيع امامان وهمچنين انبياى عظام وبزرگوارى آنها، به واسطه ناملايماتى بود که در راه دين خدا متحمل مى شدند.(11)

چه اصرارى است که امامان معصوم در دوازده تن منحصر شوند؟

چه اصرارى است که امامان معصوم عليهم السلام در دوازده تن منحصر شوند، تا لازم آيد خداوند، قوانين طبيعت را به خاطر امام دوازدهم به تعطيل درآورد؟

پاسخ: يکى از اصول اصيل شيعه اماميه، اصل امامت مى باشد، امامت استمرار نبوت است، که تحقق اهداف الهى در سعادت انسان ورسانيدن او به کمال مطلوب ومراتب قرب ورضاى الهى، بدون آن ممکن نيست. امام، فرد کامل انسانيت، ورابط ميان عالم مادى وعالم ربوبى است. وبنابر روايات اسلامى، چنانچه امام وحجت خدا نباشد، نوع انسان منقرض خواهد شد.

امام سجاد (عليه السلام) مى فرمايد: (ما پيشواى مسلمين، وحجت بر اهل عالم، وسادات مؤمنين ورهبر نيکان وصاحب اختيار مسلمين هستيم. ما امان اهل زمين هستيم، چنانکه ستارگان امان اهل آسمانند، به واسطه ماست که آسمان بر زمين فرود نمى آيد مگر وقتى که خدا بخواهد، به واسطه ماست که باران رحمت خداوندى وبرکات زمين خارج مى شود، اگر ما روى زمين نبوديم، اهلش را فر مى برد. سپس فرمود: از روزى که خدا آدم را آفريد تاکنون هيچگاه زمين از حجت خدا، چه ظاهر ومشهور، چه غياب ومستور، خالى نبوده است، وتا روز قيامت نيز از حجت خالى نخواهد بود، واگر چنين نبود خدا پرستش وعبادت نمى شد..).(12)

با توجه به اين مقدمه کوتاه، به بيان مسئله اى که ناشى از اراده ومشيت الهى است مى پردازيم وآن اينکه: چرا تعداد امامان از دوازده نفر بيشتر نيست؟

بايد دانست که مسئله امامت، لحظه اى به زمان واگذار نشد. بدين معنى که هرگاه امامى از دنيا رفت، يا به شهادت رسيد، امامى ديگر جاى او را گرفت. زيرا واگذاشتن امامت به زمان، در آينده موجب خواهد شد امامت در هاله اى از ابهام قرار گيرد وبرنامه الهى اسلامى را در معرض خطر جدى قرار دهد، واز سوى ديگر موجب تشويش اذهان وسرگردانى مردم وگمراهى وپراکندگى آنان وظهور اباطيل نابجاى فراوان به نام دين واسلام وبه حساب راه صواب وحق وحقيقت مى گردد.

همچنين فرصت به دست طمع ورزان هواپرست ومدعيان دروغين امامت خواهد افتاد تا به گمراهى مردم وبازى با دين واحکام آن وظهور بدعتهاى ناروا وتباهى حق بپردازند، تا آنجا که راه وصول به آن به صورت امرى محال ونا ممکن درآيد.

از طرفى هرگاه حاکمان احساس کنند کسى هست که آنان را به پيشگيرى، ملايمت ودورى از سختگيرى وفشار ملزم سازد، واز سوى ديگر قدرت کافى را براى نابودى منبع خطر آن، به صورت نهايى در اختيار دارند، بدان مبادرت خواهند کرد، وتمامى منابع خطر را از سر راه خود بر خواهند داشت وتند بادهاى حقه وکينه، وزيدن خواهد گرفت، وتمامى دستاوردهاى جهاد پيامبران واوصياى الهى وهمه بندگان با اخلاصى که در راه خداوند کوشيده اند، را چنان ريشه کن نمايند، که گويى اصلا چنين چيزى نبوده است.

براى اين منظور وبا توجه به مطالبى که گفته شد، وبر اساس مقتضيات وبه لحاظ هماهنگى با ضرورياتى که اين عينيت وساير اعتبارات تربيتى موجب مى شود، رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) در رواياتى، تعداد واسامى امامان بعد از خود را دقيقا بيان نموده، که اولين آنها امام على (عليه السلام) وآخرين آنها امام مهدى (عليه السلام) است.

بارى، اقتضاى حکمت الهى است که عمر امام دوازدهم (عليه السلام) آنقدر دراز شود که فرصت را براى انجام حرکت اصلاحى جهان شمول اسلام آماده کند. حتى با اين تعيين دقيق وآن نص صريح هم، صحنه اجتماع اسلامى از ادعاهاى دروغين مدعيان امامت در امان نماند. اين مقام براى زيد بن على بن الحسين (عليهما السلام)، محمد بن حنفيه، اسماعيل فرزند امام صادق (عليه السلام) وديگران ادعا شده است. اما از اهميت وتأثير چندانى برخوردار نبوده اند. بنابراين منحصر کردن تعداد امامان عليهم السلام به دوازده نفر، کاملا ضرورى بوده است؛ تا به نيازى که در عينيت جامعه هست، مطابقت کند. اگر برهه اى را که امامان ما عليهم السلام در سه قرن اول پس از وفات رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) در آن به سر بردند، به طور دقيق مطالعه کنيم، درخواهيم يافت که: امت اسلامى در اين مدت توانست تمامى جوانب تشريع واهداف مختلف آن را در سطح عمومى فراگيرد وبر زمينه هاى گوناگون زندگى اشراف يابد.

آرى، اگر غيبت امام غايب (عليه السلام) در کار نباشد، فرصت عمل وحفظ دستاوردهايى که ثمره جهاد وتلاش پيامبران ومخلصان فداکار در طول تاريخ است، کم کم از دست خواهد رفت، تا جايى که به صفر برسد.(13)

اما در جواب اينکه چرا براى حفظ امام دوازدهم (عليه السلام) قوانين طبيعت را تعطيل کرده است، بايد گفت که اين اولين مرتبه نيست که خداوند متعال براى نگهدارى از فردى که حکمتش اقتضا مى کند، قانون طبيعت را تعطيل مى نمايد.

در آن هنگام که ابراهيم (عليه السلام) را در آتش افکندند، تنها راه جلوگيرى از نابوديش، تعطيل اين قانون بود. پس به آتش گفته شد که (بر ابراهيم خنک وسلامت شو!) واين چنين شد. دريا براى موسى (عليه السلام) شکافته شد. کار بر روميان مشتبه شد وپنداشتند که عيسى (عليه السلام) را دستگير کرده اند، در حالى که دستگير نکرده بودند. حضرت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) از خانه خود که در محاصره انبوه قريشيان بود وآنان ساعتها در کمين او بودند تا بر وى بتازند، بيرون رفت وکسى او را نديد، زيرا خداوند مى خواست تا پيامبرش را از چشمهاى آنان پوشيده دارد.

لذا هر گاه پاسدارى از زندگانى يکى از حجتهاى خداوندى، براى ادامه کارش وپايان بردن نقش سازنده اش ضرورى باشد، الطاف خداوند دخالت کرده وبراى حفظ او، يکى از قوانين طبيعى را به حالت تعطيل در مى آورد.

وبر عکس، اگر مدت ماموريت او سر آمده باشد، ووظيفه الهى تعيين شده اش را به انجام رسانده باشد، هماهنگ با قوانين طبيعى حيات با مرگ روبرو مى شود، يا به شهادت مى رسد.

جاى بسى شگفتى است که گروهى، همه اين مطالب را در جاى خود که پيرامون تعطيل شدن قانونى از قوانين طبيعت است، پذيرفته اند، اما هنگامى که با عقيده شيعه، در مورد طول عمر امام زمان (عجل الله فرجه) روبرو مى شوند، انگشت حيرت به دهان مى گيرند واين گونه عقايد را غير عاقلانه وغير منطقى مى دانند؟!

چه مانعى داشت امام مهدى در آخر الزمان متولد مى شد؟

پاسخ: براى جلوگيرى از تکرار کلام، پاسخ اين پرسش را به طريق ايجاز، چنين بيان مى کنيم:

اولا، روايات معتبر اسلامى تصريح دارند که بر طبق مشيت الهى، امامان معصوم عليهم السلام دوازده تن بيشتر نخواهند بود که همگى آنها از خاندان پيامبر رحمت (صلى الله عليه وآله وسلم) مى باشند، وآخرين آنها وجود نازنين امام مهدى (عليه السلام) است. ثانيا، طبق روايات معتبر، سنت الهى چنين است که زمين را از حجت خود خالى نگذارد واگر حجتهاى الهى يعنى پيشوايان معصوم، بر روى زمين نبودند، جهان وجهانيان نابود مى گشتند. ثالثا، مى دانيم که امام يازدهم حضرت عسکرى (عليه السلام) در سال 260 هجرى قمرى در شهر سامرا بدرود حيات گفته وبه شهادت رسيدند.

با توجه به اين سه امر مسلم، نتيجه مى گيريم که اگر امام زمان (عجل الله فرجه) تاکنون متولد نشده بود، لازم مى آيد از سال 260 تاکنون که حدود 1145 سال مى شود، جهان واهل آن بدون حجت الهى بوده باشند واين امر با آنچه در ابتداى سخن گفتيم، منافات دارد.

چه مانعى داشت امام زمان غايب نمى شد وخداوند از کشته شدن آن ممانعت مى كرد؟

پاسخ: در رابطه با اين سؤال، به پاسخ شيخ طوسى (رحمة الله عليه) اکتفا مى کنيم که فرمود: (ممانعتى که با تکليف بندگان خدا منافات ندارد، اين است که خداوند مردم را از مخالفت فرمان او برحذر دارد ودستور دهد که از او پيروى کنند واو را يارى نمايند ودر برابرش تسليم گردند؛ اينها همه کارى است که خدا بايد بکند.

اماايجاد مانع ميان او ومردم، منافى تکليف داشتن بندگان بوده، ونقض غرض است. زيرا مقصود از مکلف داشتن مردم، اين است که به ثواب برسند، وحال آنکه ايجاد مانع وحايل ميان آن حضرت ومردم، با اين منظور، منافات دارد. ضمن اين که گاهى ايجاد حايل ومانع براى جلوگيرى از کشته شدن آن حضرت، موجب بروز مفسده اى براى مردم شود، که البته اين کار از خداوند نيکو وپسنديده نيست).(14)

امام غايب چه فايده اى براى مسلمانان مى تواند داشته باشد؟

گفته مى شود که زندگى امام در عصر غيبت يک زندگى خصوصى محسوب مى شود، در صورتى که يک پيشوا وامام بايد در بين مردم ودر اجتماع باشد، با اين وضع حق داريم بپرسيم که اين امام غايب چه فايده اى مى تواند براى مردم داشته باشد؟

پاسخ: بايد دانست که مفهوم غايب بودن امام مهدى (عجل الله فرجه) اين نيست که وجودى نامرئى دارد وبه يک وجود پندارى شبيه تر از يک وجود عينى باشد. بلکه او نيز از يک زندگى طبيعى عينى خارجى برخوردار است وتنها استثنايى که در زندگى او وجود دارد، عمر طولانى اوست. وگرنه آن وجود نازنين در جامعه انسانى به طور ناشناس زندگى مى کند، چنانکه خواهد آمد.

غافل تو يکى لحظه ز آن شاه نباشى
شايد که نگاهى کند آگاه نباشى

بعد از بيان اين مسئله که مهدى (عليه السلام) يک پندار نيست بلکه يک حقيقت عينى است، مى گوييم: اگر چه حضور شخصى امام (عليه السلام) در بين مردم سبب مى شود که مسلمانان از برکات بيشتر ودر سطح بسيار وسيعترى بهره مند شوند، وليکن اين چنين نيست که اگر شخص امام (عليه السلام) غايب بود، هيچ گونه فايده وثمره اى براى امت اسلام ومردم نداشته باشد. بلکه مردم را تحت نفوذ شخصيتى خود مى گيرد. در احاديث متعددى که پيرامون فلسفه وفايده وجود امام (عليه السلام) در دوران غيبت به ما رسيده است، فوايد گوناگونى را عنوان فرموده اند که به طور اختصار به بعضى از آنها اشاره مى کنيم:

1- امام غايب (عليه السلام)، واسطه فيض وامان اهل زمين: گفته شد که امامان معصوم عليهم السلام وامام زمان (عجل الله فرجه) امان اهل زمين اند واگر زمين از اين حجت هاى الهى خالى بماند دنيا واهلش نابود خواهند شد. لذا وجود امام (عليه السلام) موجب برکات بسيارى مى باشد، حال به ظاهر حاضر باشد يا غايب، فرقى در اين زمينه نمى کند.

پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) رمز وراز اين مسئله را با بيانى نغز وپر معنى بيان کرده ودر پاسخ اين پرسش که وجود مهدى (عليه السلام) در عصر غيبت چه فايده اى دارد، مى فرمايد: (آرى، به خداوندى که مرا به پيغمبرى مبعوث گردانيده است؛ آنها از وجود او منتفع مى شوند واز نور ولايتش در طول غيبت بهره مى گيرند، چنانکه از آفتاب پشت ابر استفاده مى برند).(15)

وحضرت صاحب الامر (عجل الله فرجه) نيز در اين رابطه فرموده است: (همان طور که از خورشيد در وقتى که توسط ابرها پنهان شده بهره گيرى مى شود، از من نيز در زمان غيبتم به همان صورت بهره مى برند. وهمانا من سبب آرامش وامنيت مردم روى زمين هستم، چنانکه ستارگان امان اهل آسمانند).(16)

راجع به علت تشبيه امام غايب به خورشيد پنهان در ابر، به پرسش بعدى مراجعه فرماييد.

2- اثر اميد بخشى به مسلمين: ايمان واعتقاد به امام غايب (عجل الله فرجه) سبب اميدوارى مسلمانان نسبت به آينده پر مهر وصفاى خويش در عصر ظهور امامشان مى گردد. جامعه شيعى، طبق اعتقاد خويش به وجود امام شاهد وزنده، همواره انتظار بازگشت آن سفر کرده را که صد قافله دل همره اوست مى کشد.

هر چند او را در ميان خود نمى بيند، اما خود را تنها وجداى از او نمى داند. اگر اين رهبر اصلا وجود خارجى نداشته باشد وعلاقمندان مکتب اسلامى سازش در انتظار تولد وپرورش او در آينده باشند وضع بسيار فرق مى کند.

بارى، امام غايب (عجل الله فرجه) همواره مراقب حال ووضع شيعيان خويش مى باشد، وهمين مسئله باعث مى گردد که پيروانش به اميد لطف وعنايت حضرتش، براى رسيدن به يک وضع مطلوب جهانى تلاش کرده ودر انتظار آن منتظر بسر برند. چنانکه خود فرموده است: (ما در رسيدگى وسرپرستى شما، کوتاهى نکرده وياد شما را از خاطر نبرده ايم. پس تقواى الهى پيشه کنيد وما را يارى کنيد تا از فتنه اى که به شما رو مى آورد، شما را نجات بخشيم.(17)

خستگان عشق را ايام درمان خواهد آمد
غم مخور آخر طبيب دردمندان خواهد آمد

3- پاسدارى از آيين اسلام ودين خدا: از جمله آثار وفوايد امام غايب (عجل الله فرجه) اين است که عاشقان وسربازان آن حضرت خود را به اميد عصر ظهور براى دفاع از دين آماده مى نمايند.

حضرت على (عليه السلام) در اين رابطه مى فرمايد: (به برکت آن امام گروهى از مردم براى دفاع از دين ودرهم کوبيدن فتنه ها آماده مى شوند، چنان که شمشير وتير به دست آهنگر تيز مى گردد. چشم آنها به واسطه قرآن روشن است، تفسير ومعانى قرآن در گوششان گفته مى شود وشب وروز از جام حکمت وعلوم الهى سيراب مى شوند).(18)

فوايد ديگرى نيز براى وجود نازنين آن امام در پس پرده غيبت بيان شده که ما در اينجا به همين سه فايده اکتفا مى کنيم.

پاورقى:‌


(1) اثبات الهداه، شيخ حر عاملى، ج 6، ص 386.
(2) اثبات الهداه، شيخ حر عاملى، ج 6، ص 393.
(3) خورشيد مغرب، محمد رضا حکيمى، ص 43.
(4) ارشاد، شيخ مفيد، ترجمه ساعدى خراسانى، ص 673.
(5) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 52، ص 155.
(6) کمال الدين وتمام النعمه، شيخ صدوق، ص 482.
(7) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 51، ص 113.
(8) همان مأخذ.
(9) همان ماخذ، ص 152.
(10) کمال الدين وتمام النعمه، شيخ صدوق، ص 342.
(11) مهدى موعود، ترجمه ونگارش على دوانى، ص 852.
(12) ينابيع الموده، قندوزى، ج 3، ص 147.
(13) جزيره خضرا، افسانه يا واقعيت؟ علامه جعفر مرتضى عاملى، ترجمه سپهرى، ص 35.
(14) مهدى موعود، ترجمه ونگارش على دوانى، ص 852.
(15) (اى، والذى بعثنى بالنبوه، انهم لينتفعون به ويستضيئون بنور ولايته فى غيبته، کانتفاع الناس بالشمس وان جللها السحاب). (ينابيع الموده، قندوزى، ج 3، ص 170).
(16) کمال الدين وتمام النعمه، شيخ صدوق، ص 485.
(17) احتجاج طبرسى، ج 2، ص 497.
(18) نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 150، ص 208.