سنن النبی

علامه سید محمدحسین طباطبائی

- ۲ -


2آداب معاشرت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله‏

.50 امام صادق علیه السّلام به بحر سقّاء فرمود: اى بحر، خوش خلقى مایه آسانى‏امور و شادى زاست. . . سپس حدیثى نقل فرمود که مى‏رساند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله‏خوش خلق بود.

.51 امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چنان بود که از نیکى‏هایش‏قدردانى نمى‏شد، در صورتى که نیکى‏هاى آن حضرت بر قرشى و بر عرب و عجم‏جارى بود. کیست که بیش از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به این مردم نیکى کرده باشد؟!مااهل بیت نیز از نیکى‏هاى ما قدردانى نمى‏شود، همچنین مؤمنان برگزیده نیز ازنیکى‏هاشان قدردانى نمى‏گردد (بنابراین نباید دلسرد شد و دست از نیکى به دیگران‏کشید) .

.52 به روایت دیلمى، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله لباس خود را وصله مى‏زد، کفش خودرا مى‏دوخت، گوسفندان خود را مى‏دوشید، با بردگان غذا مى‏خورد، بر زمین‏مى‏نشست، بر درازگوش سوار مى‏شد و دیگرى را نیز ترک خود سوار مى‏کرد. حیا مانع نمى‏شد که شخصا نیازمندیهاى خود را از بازار تهیه کند و خود به خانه برد. باثروتمند و فقیر دست مى‏داد و دست خود را نمى‏کشید تا طرف مقابل دست خود رابکشد. با هر کس روبه‏رو مى‏شد از ثروتمند و فقیر و بزرگ و کوچک سلام مى‏کرد.

چیزى را که به آن دعوت مى‏شد کوچک نمى‏شمرد گرچه پست‏ترین نوع خرما بود.

آن حضرت کم خرج، بلند طبع، خوش معاشرت و خوشرو بود. همیشه لبخند بر لب‏داشت ولى بلند نمى‏خندید، و غمگین به نظر مى‏رسید اما عبوس و دژم نبود. فروتن‏بود اما خود را کوچک نمى‏نمود، بخشنده بود اما اسراف نمى‏ورزید، و نازکدل ومهربان با همه مسلمانان بود. هرگز از روى سیرى باد گلو نزد، و هرگز دست طمع به‏سوى کسى نگشود.

.53 به روایت طبرسى، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در آینه نگاه مى‏کرد و موى سر راصاف مى‏کرد و شانه مى‏زد، و بسا به آب نگاه مى‏کرد و موى سر را مرتب‏مى‏ساخت. نه تنها براى خانواده خود که براى یارانش نیز خود را مى‏آراست، ومى‏فرمود: خداوند دوست دارد که بنده‏اش هنگامى که براى دیدن برادران از خانه‏بیرون مى‏رود خود را آماده و آراسته نماید.

.54 رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: پنج چیز است که تا دم مرگ از آنها دست برنمى‏دارم : روى زمین با بردگان غذا خوردن، بر الاغ پالاندار سوار شدن، شیر بز را بادست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن، تا آنکه پس ازمن سنّت شود.

.55 به روایت قطب راوندى، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر کوچک و بزرگ سلام‏مى‏کرد .

.56 امیر مؤمنان علیه السّلام به مردى از قبیله سعد فرمود: . . . صبح یکى از روزهارسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به سراغ من و فاطمه آمد و ما هنوز در بستر خواب بودیم، فرمود : سلام بر شما. ما در آن شرایط شرم کرده، جواب نگفتیم. بار دیگر فرمود: سلام بر شما. باز جواب ندادیم. بار سوم فرمود: سلام بر شما. ما ترسیدیم که اگر جواب‏نگوییم آن حضرت باز گردد، زیرا عادت حضرتش چنین بود که سه بار سلام مى‏کرد، اگر جواب مى‏شنید داخل مى‏شد وگرنه باز مى‏گشت. پس گفتیم: و سلام بر شما اى‏رسول خدا، بفرمایید، و حضرت داخل شد. . .

.57 امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به زنان سلام مى‏کرد و آنان نیزپاسخ مى‏گفتند. و امیر مؤمنان علیه السّلام به زنان سلام مى‏کرد ولى کراهت داشت که به زنان‏جوان سلام کند و مى‏فرمود: مى‏ترسم از آهنگ صداى آنان خوشم آید، آن‏گاه‏زیان این کار بیش از اجرى که در نظر دارم بر من وارد شود.

.58 به روایت عبد العظیم حسنى رحمه اللّه، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سه گونه مى‏نشست : گاه‏[کف پاها را زمین نهاده‏]ساقهاى پاها را بلند مى‏کرد و دو دست خود را جلو آن قرارمى‏داد و ساق دست را در کف دست دیگر مى‏گرفت (چنبک مى‏زد) ، و گاه دو زانومى‏نشست، و گاه یک پا را تا کرده زیر ران مى‏نهاد و پاى دیگر را روى آن‏مى‏خواباند، و هرگز دیده نشد که آن حضرت‏[مانند متکبران‏]چهار زانو بنشیند.

.59 على علیه السّلام فرمود: هرگز نشد که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با کسى دست دهد و زودتراز او دستش را بکشد، بلکه درنگ مى‏کرد تا او دستش را بیرون کشد. و هرگز کسى باآن حضرت در کارى یا سخنى مشارکت نکرد که حضرت زودتر از او دست از کارکشد بلکه صبر مى‏کرد تا وى دست از کار بکشد. و نشد کسى با آن حضرت گفتگورا آغاز کند و حضرت پیش از او سکوت کند. و هرگز دیده نشد که نزد کسى پاى‏خود را دراز کند. و هرگز میان دو کار مخیّر نشد مگر اینکه دشوارترین آنها را اختیارمى‏فرمود. و در ستمى که به او مى‏شد در صدد انتقام بر نمى‏آمد مگر آنکه محارم‏خدا هتک شود، که در این صورت به خاطر خدا خشم مى‏گرفت. و هرگز در حال‏تکیه دادن چیزى نخورد تا از دنیا رحلت فرمود.

و چیزى از آن جناب درخواست نشد که«نه»بگوید. و هرگز حاجتمندى را رد نکرد جز آنکه یا حاجت او را بر مى‏آورد، یا او را با سخنى نرم و دلنواز خرسندمى‏ساخت . نمازش در عین تمامیت از نماز همه مردم سبکتر، و خطبه‏اش از همه‏کوتاه‏تر و از بیهوده گویى بر کنار بود. و چون از راه مى‏رسید از بوى خوشش شناخته‏مى‏شد. و چون با دیگران بر سر یک سفره مى‏نشست اول کسى بود که شروع به غذاخوردن مى‏کرد و آخرین کسى بود که از غذا دست مى‏کشید، و هنگام غذا خوردن‏از جلو خود میل مى‏فرمود، و تنها هنگام خوردن رطب و خرما دست به سوى دیگرهم مى‏برد.

آشامیدنى را با سه نفس مى‏آشامید، و آب را مى‏مکید و یکباره سر نمى‏کشید.

دست راستش به خوردن و آشامیدن و گرفتن و دادن اختصاص داشت و جز با دست‏راست چیزى نمى‏گرفت و نمى‏داد، و دست چپش براى سایر اعضاى بدنش بود (1). درهمه کارها چون لباس پوشیدن، کفش پوشیدن و از مرکب پیاده شدن شروع با دست یاپاى راست را دوست داشت.

چون کسى را صدا مى‏زد سه بار تکرار مى‏کرد، ولى در سخن گفتن یک باربیشتر نمى‏گفت. و اگر اذن دخول مى‏گرفت سه بار تکرار مى‏فرمود. کلامش روشن‏بود و هر شنونده‏اى آن را مى‏فهمید . به هنگام سخن گفتن سفیدى دندانش برق مى‏زد، و اگر او را مى‏دیدى مى‏گفتى دندانهاى پیش او فاصله دارد ولى فاصله نداشت.

نگاه کردنش کوتاه بود و به کسى خیره نمى‏شد. با کسى سخنى را که او خوش‏نمى‏داشت نمى‏گفت . هنگام راه رفتن مانند کسى که از سراشیبى فرود مى‏آید قدم‏بر مى‏داشت. مى‏فرمود: بهترین شما خوشخوترین شماست. هیچ خوراکى را نکوهش‏یا ستایش نمى‏کرد. یاران آن حضرت در حضور او کشمکش و بگو مگو نمى‏کردند.

هر کس از او سخن مى‏گفت، مى‏گفت: هیچ کس را مانند آن جناب صلّى اللّه علیه و آله پیش از آن و بعد از آن ندیده و نخواهم دید.

.60 امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نگاهش را میان یارانش تقسیم‏مى‏کرد و به این و آن یکنواخت مى‏نگریست. آن حضرت در میان یاران هرگز پاى‏خود را دراز نکرد. و اگر مردى با آن حضرت دست مى‏داد حضرت دست او را رهانمى‏کرد تا او دست خود را عقب بکشد، و چون مردم این نکته را فهمیدند چون باآن حضرت دست مى‏دادند فورا دست خود را از دست حضرتش بیرون مى‏کشیدند.

به روایتى دیگر: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگز سائلى را رد نکرد، اگر چیزى داشت‏مى‏داد، وگرنه مى‏فرمود: خدا برساند.

.61 امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگاه با کسى مى‏نشست از جابر نمى‏خاست تا همنشین او از جا برخیزد.

.62 به روایت طبرسى: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به هنگام سخن گفتن لبخند مى‏زد.

.63 یونس شیبانى گوید: امام صادق علیه السّلام به من فرمود: شما با یکدیگر چگونه‏شوخى مى‏کنید؟گفتم: خیلى کم!فرمود: چرا شوخى نمى‏کنید؟!شوخى ازخوشخویى است. و با شوخى مى‏توانى برادر دینى خود را شاد سازى. همانارسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با مردم شوخى مى‏کرد و مى‏خواست بدین وسیله آنان را شاد سازد.

.64 امام صادق علیه السّلام فرمود: مؤمنى نیست مگر آنکه از شوخى بهره‏اى دارد.

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نیز شوخى مى‏کرد ولى جز سخن حق چیزى نمى‏گفت.

.65 معمّر بن خلاّد گوید: از حضرت رضا علیه السّلام پرسیدم و گفتم: قربانت گردم، آدمى در میان گروهى قرار دارد، سخنى به میان مى‏آید که همه شوخى مى‏کنند ومى‏خندند، این چه صورت دارد؟فرمود: مانعى نیست، اگر نباشد ـ و من یقین کردم‏منظور آن حضرت آن است که فحش و ناسزایى در میان نباشد ـ سپس فرمود: مردى‏از اعراب بادیه نشین نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى‏آمد و براى آن حضرت هدیه مى‏آورد وهمان‏جا مى‏گفت: پول هدیه مرا مرحمت کن!و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از این سخن‏ مى‏خندید. و هرگاه غمگین مى‏شد مى‏فرمود: اعرابى چه مى‏کند؟کاش نزد ما مى‏آمد[و با سخنانش ما را مى‏خندانید].

.66 امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بیشتر اوقات رو به قبله مى‏نشست.

.67 به روایت طبرسى: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چنان بود که کودک را براى دعاى‏برکت یا نامگذارى حضور انورش مى‏آوردند و آن حضرت به احترام کسانش او رادر دامن خود مى‏نشانید، و گاه مى‏شد که کودک در دامان آن حضرت ادرار مى‏کرد، برخى از کسانى که ناظر بودند به روى کودک فریاد مى‏زدند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏فرمود: باتندى از ادرار کودک جلوگیرى نکنید، او را رها کنید تا کاملا ادرار کند. آن‏گاه به‏دعا و نامگذارى وى مى‏پرداخت و کسان کودک نیز خوشحال مى‏شدند و آزردگى‏و ملالت خاطرى از این حادثه در پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نمى‏دیدند، و چون از نزد آن حضرت‏باز مى‏گشتند ایشان لباس خود را آب مى‏کشید.

.68 و نیز گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هنگامى که سواره بود نمى‏گذاشت کسى پیاده‏همراه او حرکت کند، یا او را با خود سوار مى‏کرد، و اگر وى نمى‏پذیرفت حضرت‏مى‏فرمود: جلوتر برو و هر جا در نظر دارى منتظر من بمان.

.69 در اخبار آمده: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هیچ‏گاه براى خود از کسى انتقام‏نگرفت، بلکه آزار دهندگان را مى‏بخشید و از آنان گذشت مى‏فرمود.

.70 به روایت طبرسى: . . . (مانند روایت 61 است)

.71 و نیز گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله اگر یکى از یارانش را سه روز پیاپى نمى‏دیداز حال وى جویا مى‏شد، اگر در سفر بود برایش دعا مى‏کرد، اگر در شهر بود به‏دیدارش مى‏رفت، و اگر بیمار بود از او عیادت مى‏فرمود.

.72 انس گوید: نه سال خدمتگزارى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کردم، هرگز یاد ندارم که دراین مدت به من فرموده باشد: چرا فلان کار را نکردى؟!و هرگز در کارى بر من ایرادنگرفت .

.73 انس گوید: به خدایى که پیامبر را به حق مبعوث کرد، هرگز نشد که آن‏حضرت در کارى که خوشایندش نبود به من فرموده باشد: چرا چنین کردى؟!وهیچ‏گاه همسرانش مرا ملامت نکردند جز آنکه مى‏فرمود: کارى به او نداشته باشید، تقدیر و سرنوشت چنین بوده است.

.74 و نیز گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را کسى از یاران یا دیگران صدا نمى‏زد جزآنکه در جواب مى‏فرمود: لبّیک.

.75 و نیز گوید: آن حضرت براى احترام و به دست آوردن دلهاى یاران خودآنان را به کنیه صدا مى‏زد (2)، و براى کسانى که کنیه نداشتند کنیه قرار مى‏داد و مردم‏نیز او را به همان کنیه مى‏خواندند . همچنین براى زنان فرزنددار و بى فرزند و حتى‏بچه‏ها کنیه قرار مى‏داد و بدین وسیله دلهاى آنان را به دست مى‏آورد.

.76 هرگاه کسى بر آن حضرت وارد مى‏شد حضرت تشکچه‏اش را به اومى‏داد، و اگر شخص تازه وارد نمى‏خواست قبول کند او را سوگند مى‏داد تا بپذیرد.

.77 رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در ماه مبارک رمضان مانند باد تند و سریع بود که چیزى‏در دستش قرار نمى‏گرفت و هر چه داشت انفاق مى‏کرد.

.78 عجلان گوید: خدمت امام صادق علیه السّلام بودم که سائلى آمد، امام برخاست‏و از سبدى که در آن خرما بود دست خود را پر کرد و به سائل داد. سائلى دیگر آمد، امام دوباره برخاست و مشتى خرما برداشت و به او داد. سائل سومى آمد، بازبرخاست و مشتى خرما برداشت و به او داد. بار چهارم سائل دیگر آمد، امام فرمود: خداوند روزى‏رسان ما و شماست!سپس فرمود : کسى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چیزى ازدنیا نمى‏خواست مگر اینکه عطا مى‏فرمود، تا آنکه زنى پسر خود را نزد آن حضرت‏فرستاد و به او گفت: نزد حضرت برو و از او چیزى بخواه، اگر فرمود: فعلا چیزى‏نداریم، بگو: پیراهن خود را به من بده. امام فرمود: آن حضرت پیراهن خویش را در آورد و نزد پسر افکند (و به او عطا فرمود) ، آن‏گاه خداوند آن حضرت را به‏میانه‏روى ادب فرمود و این آیه را فرستاد: و لا تجعل یدک مغلولة الى عنقک (3)«دست خود را به گردنت مبند (بخل مورز) و نیز به طور کلى باز مکن (هر چه دارى‏مده) که در غیر این صورت ملول و دلتنگ خواهى نشست».

.79 امام باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از هدیّه میل مى‏کرد و از صدقه میل‏نمى‏فرمود.

.80 موسى بن عمران بن بزیع گوید: به امام رضا علیه السّلام عرض کردم: قربانت‏گردم، مردم روایت کنند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگاه از راهى مى‏رفت، در هنگام‏مراجعت از راهى دیگر باز مى‏گشت، آیا چنین است؟فرمود: آرى، من هم بسیارى‏از اوقات چنین مى‏کنم، تو نیز چنین کن، و آگاه باش که این کار برایت روزى‏آورتراست.

.81 امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پس از طلوع آفتاب از خانه بیرون‏مى‏رفت.

.82 امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگاه داخل منزلى (یا مجلسى) مى‏شد در نزدیکترین جا به محل ورود خود مى‏نشست.

.83 در کتاب«عوالى اللئالى»گوید: نقل است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله‏خوش نمى‏داشت کسى پیش پاى وى برخیزد، و مردم نیز از این جهت پیش پاى‏حضرتش بر نمى‏خاستند، ولى هنگامى که حضرت براى رفتن بر مى‏خاست آنان نیز بااو بر مى‏خاستند و تا در منزل بدرقه‏اش مى‏کردند .

.84 اسحاق بن عمّار گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگاه اراده جنگ مى‏کرد زنان‏خود را فرا مى‏خواند و با آنان مشورت مى‏کرد، سپس خلاف نظر آنان عمل‏مى‏نمود.

.85 در«مناقب»گوید: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در وقت نیمروز در اتاق امّ سلمه‏مى‏خوابید، و او عرق آن حضرت را جمع مى‏کرد و داخل عطر مى‏نمود.

ملحقات‏

1) امام صادق علیه السّلام فرمود: هیچ‏گاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با بندگان خدا به اندازه عقل‏خود سخن نگفت. خود آن حضرت فرموده است: ما گروه پیامبران مأموریم با مردم‏به اندازه عقل آنان سخن گوییم.

2) و نیز فرمود: ما گروه پیامبران همان‏گونه که مأموریم واجبات را بر پاداریم مأموریم با مردم به مدارا رفتار کنیم.

3) (تکرار روایت 2 است) .

4) سعد بن هشام گوید: نزد عایشه رفتم و از وى درباره اخلاق رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله‏پرسیدم، گفت: آیا قرآن نمى‏خوانى؟گفتم: چرا، گفت: اخلاق رسول خدا[همان‏دستورات اخلاقى‏]قرآن است.

5) پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: مردانگى و جوانمردى ما خاندان، در گذشتن از کسانى‏است که به ما ستم کرده‏اند و بخشش به کسانى است که ما را محروم ساخته‏اند.

6) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: پروردگارم مرا دستور داده که مسلمانان فقیر رادوست بدارم.

7) امام صادق علیه السّلام فرمود: صبر، راستگویى، بردبارى و خوش‏خلقى از اخلاق‏پیامبران علیهم السّلام است.

8) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بسیار به درگاه خدا تضرّع و زارى مى‏نمود و همیشه ازخداوند درخواست مى‏کرد که او را به آداب پسندیده و اخلاق نیک زینت بخشد، از این‏رو در دعاى خود مى‏گفت: خدایا اخلاق مرا نیکو ساز. . . خدایا مرا از اخلاق‏ ناپسند دور ساز.

9) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: فرشته روح الامین ـ جبرئیل ـ از سوى پروردگارجهانیان بر من نازل شد و گفت: «اى محمّد، بر تو باد به اخلاق خوش، زیرا ـ بدخلقى‏خیر دنیا و آخرت را از بین مى‏برد. »آگاه باشید که شبیه‏ترین شما به من کسانى هستندکه اخلاقشان از همه نیکوتر باشد.

10) حسین بن زید گوید: به امام صادق علیه السّلام گفتم: فدایت شوم، آیارسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگز با کسى شوخى مى‏کرد؟فرمود: خداوند او را به داشتن خلقى‏بزرگ ستوده است، در همه پیامبرانى که خداوند برانگیخت نوعى خشونت وگرفتگى وجود داشت، ولى محمّد صلّى اللّه علیه و آله را با مهر و رأفت آن حضرت به امتش این بود که با آنان شوخى مى‏کرد تا مبادا عظمتش چندان‏در آنان تأثیر کند که نتوانند به او نگاه کنند!جدّم على علیه السّلام فرمود: هرگاه‏رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله یکى از یارانش را غمگین مى‏دید با شوخى کردن دل او را شادمى‏ساخت. آن حضرت مى‏فرمود: خداوند کسى را که با ترشرویى با برادرانش دیدارکند دشمن مى‏دارد.

11) زید بن ثابت گوید: چون با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى‏نشستیم، اگر از آخرت‏شروع به سخن گفتن مى‏کردیم او نیز با ما همسخن مى‏شد، و اگر از دنیا سخن مى‏گفتیم‏باز هم با ما همسخن مى‏شد، و اگر از خوردنیها و آشامیدنیها سخن مى‏گفتیم باز هم باما در آن زمینه سخن مى‏گفت.

12) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با چشم و ابرو و دست اشاره نمى‏کرد.

13) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به یکى از زنان خود فرمود: آیا تو را نهى نکردم که‏چیزى را براى فردا ذخیره نکنى؟!زیرا خداوند روزى هر فردایى را خواهد رساند.

14) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: بهترین و گرامى‏ترین خوى پیامبران و راستان وشهدا و صالحان، به دیدار یکدیگر رفتن براى خداست.

15) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: از اخلاق پیامبران و راستان خوشرویى به هنگام‏دیدار و دست دادن به هنگام ملاقات است.

16) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگاه با مسلمانى دیدار مى‏کرد نخست با او دست‏مى‏داد .

17) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى‏فرمود: هیچ یک از شما یارانم از دیگرى نزد من‏بدگویى نکند، زیرا من دوست دارم که با دلى صاف و پاک نزد شما بیایم (و از کسى‏دلگیر نباشم) .

18) پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: ما گروه پیامبران و امینان و پرهیزگاران از تکلّف وزحمت بى‏جا به خود دادن برى هستیم.

19) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من برانگیخته شده‏ام تا مرکز حلم و معدن علم ومسکن صبر باشم.

20) ابوذر رحمه اللّه گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بدون امتیاز در میان اصحاب خودمى‏نشست به گونه‏اى که هرگاه شخص غریبى وارد مى‏شد نمى‏دانست پیامبر کدام‏است تا آنکه بپرسد. ما از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خواهش کردیم که براى خود جاى خاصى قراردهد تا شخص تازه وارد آن حضرت را بشناسد. پس برایش سکویى از گل ساختیم وحضرت بر آن مى‏نشست و ما در دو طرف او مى‏نشستیم.

21) روایت شده که از سنن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آن است که چون با گروهى سخن‏مى‏گویى در میان آنان فقط به یک فرد معین رو نکنى، بلکه همگان را مورد توجه‏قرار دهى.

22) و نیز روایت است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله لباس خود را مى‏دوخت و کفش‏خود را پینه مى‏زد، و بیشتر کارى که در خانه انجام مى‏داد خیاطى بود.

23) و نیز روایت شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگز غلام و کنیز و غیر آنان را نزدمگر در راه خدا، و هرگز براى شخص خود از کسى انتقام نگرفت و انتقام او تنها براى آن بود که خواسته باشد یکى از مجازاتهاى الهى را درباره کسى اجرا کند.

24) امام صادق علیه السّلام فرمود: خداى متعال هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد مگربه راستگویى و اداى امانت به صاحبش، نیکوکار باشد یا بدکار.

25) امام صادق علیه السّلام فرمود: امانت را به صاحبش بازگردانید، زیرارسول خدا صلّى اللّه علیه و آله حتى نخ و سوزنى را که به او سپرده بودند به صاحبش باز مى‏گرداند.

26) امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با مردى وعده نهاد که در کنارفلان صخره در انتظار او بماند تا بیاید. پیامبر در آنجا ماند و شدت گرمى آفتاب درآن مکان حضرت را رنج مى‏داد، یارانش گفتند: یا رسول اللّه، خوب است زیر سایه‏بروید !فرمود: من در اینجا با او وعده نهاده‏ام، و اگر نیامد خلف وعده از او خواهدبود.

27) امیر مؤمنان علیه السّلام مى‏فرمود: ما خاندان پیامبر دستور داریم بینوایان را طعام‏دهیم، گرفتاران را در سختى‏ها پناه دهیم و آن‏گاه که مردم در خوابند به نمازبرخیزیم.

28) در روایت آمده: براى حضرت رضا علیه السّلام مهمانى رسید، امام مقدارى ازشب را با او نشسته و گفتگو مى‏کرد، در این میان نور چراغ تغییر کرد و کم‏سو شد، مهمان دست دراز کرد تا چراغ را اصلاح کند، حضرت رضا علیه السّلام جلو دست او راگرفت و پیشدستى نموده، خود به اصلاح چراغ پرداخت، سپس فرمود: ما مردمى‏هستیم که مهمانان خود را به کار نمى‏گیریم .

29) حریز بن عبد اللّه گوید: گروهى از قبیله جهینه بر امام صادق علیه السّلام واردشدند و آن حضرت از آنان پذیرایى کرد. چون خواستند از حضورش مرخص شوندامام توشه راه برایشان فراهم ساخت و به آنان صله داد و بخشش نمود، سپس به‏غلامان خود فرمود: از آنان دور شوید و در بستن بارهاشان کمک نکنید. چون‏مهمانان از بستن بار و بنه فارغ شدند و براى خداحافظى خدمت آن حضرت آمدند گفتند: یا بن رسول اللّه، ما را به مهمانى پذیرفتى و خوب هم پذیرایى فرمودى، اما درآخر به غلامان خود دستور دادى که در بستن بارها به ما کمک نکنند؟!فرمود: ماخاندان پیامبر مهمانان را براى رفتن از نزد خود کمک نمى‏کنیم.

30) موسى بن جعفر علیه السّلام فرمود: هنگامى که براى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مهمان‏مى‏رسید حضرت با او هم غذا مى‏شد، و تا مهمان از غذا خوردن دست نمى‏کشیدآن حضرت نیز دست نمى‏کشید.

31) غزالى گوید: از سنن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درباره مهمان آن است که او را تا دم‏درب خانه مشایعت کنند.

32) یکى از یاران امام صادق علیه السّلام گوید: بسا اتفاق مى‏افتاد که امام صادق علیه السّلام‏از ما با نان روغنى و حلواى روغن و خرما پذیرایى مى‏کرد و سپس نان و زیتون به مامى‏خورانید. به آن حضرت عرض شد: بهتر است حساب شده‏تر کار کنید تا اعتدال‏رعایت شود !فرمود: ما به حساب و تدبیر خدا کار مى‏کنیم؛وقتى خدا به ما گشایش‏دهد ما نیز در زندگى گشایش مى‏دهیم، و هرگاه تنگ گیرد ما نیز جمع و جورتر خرج‏مى‏کنیم.

33) امام صادق علیه السّلام به یارانش مى‏فرمود: کسى که به شما اظهار دوستى‏مى‏کند با ذکر عیبهایش به او طعنه نزنید و خوى زشتى را که گرفتار آن است به رخ اونکشید، زیرا این کار نه از اخلاق رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و نه از اخلاق اولیاى خداست.

34) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اگر مرا براى خوردن پاچه گوسفندى هم دعوت‏کنند مى‏پذیرم، و چنانچه آن را به من هدیه دهند قبول مى‏کنم.

35) معمّر بن خلاّد گوید: یکى از غلامان حضرت رضا علیه السّلام به نام سعد از دنیارفت، حضرت فرمود: مردى صاحب فضل و امانت را به من معرفى کن. عرض‏کردم: من به شما معرفى کنم؟ !امام به سان مردى خشمگین فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بایاران خود مشورت مى‏کرد، سپس به آنچه تصمیم مى‏گرفت عمل مى‏کرد. ‏

36) امام عسکرى علیه السّلام فرمود: به پدر بزرگوارم عرض کردم: هنگامى که یهودو مشرکان با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عناد و لجاجت مى‏ورزیدند، آیا آن حضرت با آنان‏مناظره و احتجاج مى‏کرد؟فرمود: آرى، بارها و بارها این اتفاق افتاد.

37) پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: از نخستین چیزهایى که خداوند مرا از آنها نهى‏کرد نزاع و کشمکش با مردم بود.

38) امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: وقتى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چیزى مى‏خواستند، اگرمى‏خواست آن را انجام دهد مى‏فرمود: آرى (به چشم) ، و اگر نمى‏خواست انجام‏دهد سکوت مى‏کرد، و هرگز درباره چیزى«نه»نمى‏گفت.

39) انس گوید: هرگاه خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏رسیدیم حلقه‏وار دور هم‏مى‏نشستیم .

40) جابر گوید: هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بیرون مى‏شد یارانش پیشاپیش‏آن حضرت راه مى‏رفتند و پشت سر او را براى فرشتگان مى‏گذاشتند.

41) جابر بن عبد اللّه انصارى در حدیثى که برخى از آداب جنگ‏رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را بر شمرده گوید: آن حضرت در جنگها آخر همه مردم حرکت‏مى‏کرد، و اگر شخص ناتوانى از رفتن باز مانده بود او را به نرمى و آرامى ردیف خودسوار مى‏کرد؛و براى شرکت کنندگان دعا مى‏نمود.

42) روایت شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از کالاى دنیا به آنچه در نظر دیگران‏نیکو و فریبنده بود نگاه نمى‏کرد.

43) و نیز روایت شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چون از چیزى ناراحت و غمگین‏مى‏شد به نماز و عبادت خدا پناه مى‏برد.

44) و نیز روایت شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با خوى خوش خود با مردم‏معاشرت مى‏کرد ولى دلش از آنان جدا بود؛ظاهرش با خلق خدا و باطنش باحق تعالى بود.

45) و نیز روایت است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تنهایى و خلوت با خدا را دوست‏داشت .

46) امّ سلمه گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در اواخر عمر همواره در حال برخاستن ونشستن و رفتن و آمدن مى‏گفت: «سبحان اللّه و بحمده، استغفر اللّه و اتوب الیه». چون‏علت آن را پرسیدیم، فرمود: از سوى خداوند دستور دارم؛سپس سوره‏إذا جاءنصر اللّه‏را مى‏خواند[که در آن دستور به تسبیح گفتن و استغفار کردن به آن حضرت‏داده شده است‏].

47) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: پروردگارم مرا به هفت چیز دستور فرموده است : مراسفارش کرده که در تمام کارهاى پنهان و آشکارم اخلاص ورزم، و از کسى که برمن ستم نماید درگذرم، و به هر که مرا محروم سازد بخشش کنم، و با هر که با من قطع‏رابطه کرد رابطه برقرار سازم، و سکوتم براى تفکر، و نگاهم براى پند و عبرت باشد.

48) در روایت آمده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله کفش خود را پینه مى‏زد، و لباسش‏را وصله مى‏کرد، و خود در خانه را باز مى‏کرد، و شیر گوسفندان را مى‏دوشید، و شتررا مى‏بست سپس شیر آن را مى‏دوشید، و چون خادمش از آسیاب کردن خسته‏مى‏شد به او کمک مى‏کرد و خود آسیاب مى‏نمود.

آب وضوى شبش را خود تهیه مى‏کرد؛هیچ کس در شرم و حیا بر او پیشى‏نداشت؛هنگام نشستن تکیه نمى‏کرد در کارها به اهل خانه کمک مى‏نمود و با دست‏خود گوشت خرد مى‏کرد.

چون بر سر سفره غذا حاضر مى‏شد مانند بندگان مى‏نشست؛بعد از غذاانگشتان خود را مى‏لیسید، و هرگز در اثر پرخورى باد گلو نزد.

دعوت هر کسى را ـ آزاد باشد یا بنده ـ مى‏پذیرفت اگر چه براى خوردن‏دست و پاچه گوسفندى بود. هدیه را قبول مى‏کرد گرچه جرعه‏اى شیر بود و از غذاى‏هدیه مى‏خورد ولى از غذاى صدقه نمى‏خورد. به چهره کسى خیره نمى‏شد. براى‏ خدا خشم مى‏گرفت اما براى خویش خشم نمى‏گرفت.

گاهى از گرسنگى سنگ بر شکم مى‏بست. هر طعامى که حاضر مى‏شد میل‏مى‏کرد، و هر غذایى که مى‏یافت رد نمى‏کرد.

دو لباس روى هم نمى‏پوشید، گاه یک نوع برد راه راه یمانى به تن مى‏کرد، گاه عبایى پشمینه روى دوش مى‏افکند، و گاه لباسهاى کلفت از پنبه و کتان‏مى‏پوشید، و بیشترین لباسهاى حضرتش سفید بود. زیر عمامه شبکلاه به سرمى‏گذاشت. پیراهن را از سمت راست آن مى‏پوشید. یک لباس مخصوص روزجمعه داشت. هرگاه پیراهن نو مى‏پوشید پیراهن کهنه خود را به فقیرى مى‏داد. عبایى‏داشت که هر جا مى‏رفت آن را برایش دو تا مى‏کردند و بر روى آن مى‏نشست.

انگشترى نقره در انگشت کوچک دست راست مى‏کرد.

هندوانه و خربزه را دوست مى‏داشت، و از بوهاى ناخوش بدش مى‏آمد.

هنگام وضو گرفتن مسواک مى‏کرد. موقع سوار شدن، غلام خود و یا کس دیگرى راردیف خود سوار مى‏کرد، هر حیوانى که برایش میسّر بود سوار مى‏شد: اسب، استر، الاغ. بر الاغ بى‏پالان که تنها لگامى بر آن بود نیز سوار مى‏شد.

گاهى پیاده نیز و پابرهنه و بدون پوشیدن عبا و عمامه و عرقچین راه مى‏رفت.

تشییع جنازه مى‏کرد، و در دورترین نقاط شهر از بیماران عیادت مى‏فرمود.

با فقرا مى‏نشست، و با تهیدستان هم‏غذا مى‏شد و با دست خود براى آنان لقمه‏مى‏گرفت. به اهل فضیلت احترام مى‏گذاشت، و با نیکویى کردن به اشخاص آبرومندبا آنان انس مى‏گرفت. با خویشاوندان خود صله‏رحم مى‏کرد بدون آنکه آنان را بردیگران مقدم دارد مگر به آنچه خدا امر فرموده باشد.

بر کسى ستم و درشتى نمى‏کرد. پوزش عذرخواهان را مى‏پذیرفت. بیش ازهمه کس لبخند بر لب داشت مگر زمانى که قرآن بر او نازل مى‏شد و یا مردم راموعظه مى‏کرد. و خنده‏اش بدون قهقهه بود.

در خوراک و پوشاک از غلامان و کنیزان خود برترى نمى‏جست. هرگز به‏کسى فحش و ناسزا نگفت، و هیچ‏گاه زن یا خادمى را لعن و نفرین نکرد، و هیچ‏گاه‏کسى را در حضور آن حضرت سرزنش نکردند جز آنکه مى‏فرمود: رهایش کنید وبه او کار نداشته باشید.

کسى نزد او نمى‏آمد ـ آزاد باشد یا غلام یا کنیز ـ جز آنکه در پى حاجت اوبر مى‏خاست. خشن و درشتخو نبود، و در بازارها جار نمى‏زد. در مقابل بدى دیگران‏بدى نمى‏کرد، بلکه بدى آنان را نادیده مى‏گرفت و از آنان در مى‏گذشت. به هر کس‏مى‏رسید آغاز به سلام مى‏کرد .

هر کس براى کارى نزد او مى‏آمد با وى همکارى مى‏کرد تا آنکه خود آن‏شخص منصرف گردد. هرگز نشد کسى دست آن حضرت را بگیرد و ایشان پیش ازوى دستش را از دست او بیرون کشد. و چون به مرد مسلمانى مى‏رسید نخست با اودست مى‏داد.

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر نمى‏خاست و نمى‏نشست جز به یاد خدا. و هنگامى که درنماز بود کسى نزد او نمى‏نشست جز آنکه نمازش را کوتاه مى‏کرد و به وى رو نموده‏مى‏فرمود: آیا حاجتى دارى؟در نشستن اکثرا کف پاها را بر زمین مى‏گذاشت و زانوها را در بغل مى‏گرفت .

هنگام ورود به مجلس در نزدیکترین جایى که خالى بود مى‏نشست، و بیشتر اوقات‏رو به قبله مى‏نشست.

هر کس را که بر او وارد مى‏شد احترام مى‏کرد و بسا لباس خود را زیر اومى‏گسترد و شخص تازه وارد را بر خود ترجیح داده، بر تشکچه‏اش مى‏نشاند. درحال خشنودى و خشم جز به حق سخن نمى‏گفت.

آن حضرت خیار را گاه با خرما و گاه با نمک میل مى‏کرد. در میان میوه‏هاى‏تازه هندوانه و خربزه و انگور را بیش از همه دوست مى‏داشت. بیشتر خوراک‏ آن حضرت آب و خرما بود. شیر را با خرما میل مى‏کرد و آن را دو غذاى پاکیزه‏مى‏نامید. گوشت را بیش از غذاهاى دیگر دوست داشت، و ترید را با گوشت تناول‏مى‏کرد. کدو را دوست داشت. از گوشت شکار مى‏خورد ولى خود شکار نمى‏کرد.

نان و روغن میل مى‏کرد. از گوشت گوسفند، ماهیچه و سردست را دوست داشت، واز پختنى‏ها«کدو حلوایى»، از خورش‏ها«سرکه»، از خرما«عجوه» (که نوعى‏خرماى پرگوشت است) ، و از سبزى‏ها«کاسنى و ریحان کوهى و کلم»را دوست‏داشت.

49) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در دعاى خود مى‏گفت: خدایا، مرا مسکین و تهیدست‏زنده بدار، و مسکین و تهیدست بمیران، و در زمره مسکینان و تهیدستان محشورفرما. . .

50) عبد اللّه بن ابى اوفى گوید: هرگاه کسى زکاتى نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله‏مى‏آورد، آن حضرت قوم و قبیله او را دعا مى‏کرد و مى‏گفت: خداوندا، بر آل فلان‏درود فرست.

51) در روایت آمده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فال نیک را دوست داشت و از فال‏بد بدش مى‏آمد (یعنى دوست نداشت کسى فال بد بزند) .

52) على علیه السّلام فرمود: هرگاه کسى نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سخن دروغى مى‏گفت، آن حضرت لبخند مى‏زد و مى‏فرمود: او یک حرفى مى‏زند!53) روایت است که هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سخنى مى‏گفت یا چیزى از اومى‏پرسیدند سه مرتبه تکرار مى‏کرد تا هم حرف طرف کاملا روشن شود و هم‏دیگران فرمایش او را درست بفهمند.

54) روایت است که چون یاران رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خدمت ایشان مى‏رسیدند[به‏جاى سلام‏]مى‏گفتند: «صبح به خیر و شب به خیر»و این سلام و تحیّت مردم زمان‏جاهلیت بود، پس خداوند این آیه را فرستاد: «و هنگامى که نزد تو مى‏آیند تو را به‏ چیزى تحیّت گویند که خداوند تو را با آن تحیّت نگفته است (4). »آن‏گاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به‏آنان فرمود: خداوند بهتر از این را که تحیّت بهشتیان است به ما ارزانى داشته و آن«السلام علیکم»است.

55) هرگاه یکى از مسلمانان به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله سلام مى‏کرد و مى‏گفت: «سلام‏علیک»در پاسخ مى‏فرمود: «و علیک السلام و رحمة اللّه»، و چون مى‏گفت: «السلام‏علیک و رحمة اللّه»پیامبر مى‏فرمود: «و علیک السلام و رحمة اللّه و برکاته»، وآن حضرت بدین گونه در پاسخ سلام سلام کنندگان مى‏افزود.

56) على علیه السّلام فرمود: هرگاه تولد دخترى را به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مژده مى‏دادندمى‏فرمود: شاخه گلى است و روزیش بر خداست.

57) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من مأمورم که زکات را از ثروتمندانتان بگیرم وبه نیازمندانتان برسانم.

58) امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله زکات روستاییان را میان‏روستاییان، و زکات شهریان را میان شهریان تقسیم مى‏کرد. . .

59) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من تربیت شده خدا هستم، و على تربیت شده من‏است؛پروردگارم مرا به بخشش و نیکى کردن دستور داده، و از بخل و جفا کردن نهى‏فرموده است.

60) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: هر که از ما چیزى بخواهد، اگر آن را داشته باشیم‏از وى دریغ نمى‏کنیم.

61) على علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگاه چیزى را فراموش مى‏کرد پیشانى‏خود را در میان کف دستش مى‏گذاشت و مى‏گفت: «بار الها، سپاس و ستایش ویژه‏توست، اى به یادآورنده هر چیز و انجام دهنده آن، آنچه را فراموشم شده به یادم‏آر».

62) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: خداى تبارک و تعالى شش خصلت را براى من‏خوش نداشت و من نیز آنها را براى جانشینان پس از خود از فرزندانم و پیروانشان‏خوش نمى‏دارم : بازى کردن در نماز[با اعضاى بدن یا لباس‏]، بدزبانى در حال روزه، منّت نهادن پس از صدقه دادن، با جنابت به مسجد رفتن، سرکشى در خانه‏هاى مردم، و خندیدن در گورستان.

63) امام صادق علیه السّلام فرمود: چهار چیز از اخلاق پیامبران است: نیکى، بخشش، صبر بر پیشامد ناگوار، و اقدام به اداى حق مؤمن.

64) على علیه السّلام فرمود: بسیارى از اوقات، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نگین انگشتریش رادر کف دست قرار مى‏داد و به آن مى‏نگریست.

65) امام باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چیدن خرما و درو کردن زراعت رادر شب کراهت داشت‏[زیرا نمى‏خواست فقرا و تهیدستان بى‏بهره بمانند].

66) روایت است که پیامبر گرامى صلّى اللّه علیه و آله هنگامى که میوه‏ها مى‏رسید دستورمى‏داد در دیوار باغ شکافى ایجاد کنند[تا دیگران نیز بتوانند از میوه‏هاى آن استفاده‏کنند] .

67) على علیه السّلام فرمود: کسانى خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏رسیدند و گرد او جمع‏مى‏شدند که چیزى نداشتند؛انصار[که اهل مدینه بودند]گفتند: خوب است از هرنخلستانى یک خوشه از خرما به اینان اختصاص دهیم. و این سنّت جارى شد و تاامروز ادامه یافته است .

68) نقل است که جبرئیل علیه السّلام گفت: در روى زمین خانواده‏اى نماند جز اینکه‏آنها را زیر و رو و بررسى نمودم و کسى را بخشنده‏تر از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نسبت به مال‏دنیا نیافتم.

69) على علیه السّلام فرمود: هرگاه سائلى نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى‏آمد[و درخواستى‏مى‏کرد]آن حضرت مى‏فرمود: مانعى نیست، مانعى نیست‏

70) جابر گوید: هرگز نشد که چیزى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله درخواست شود وآن حضرت«نه»بگوید. ابن عتیبه گوید: اگر چیزى حاضر نداشت وعده آن را مى‏داد.

71) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگاه مى‏خواست لشکرى به سویى بفرستد اول روزاعزام مى‏کرد.

72) امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چون لشکرى را روانه مى‏ساخت‏براى آنها دعا مى‏کرد.

73) حضرت رضا علیه السّلام فرمود: هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله لشکرى را به، سویى‏مى‏فرستاد و فرماندهى بر آنان پیشوایى مى‏کرد، آن حضرت یک نفر از معتمدین‏خود را با وى مى‏فرستاد تا اخبار او را گزارش دهد.

74) امام صادق علیه السّلام فرمود: هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرماندهى را با لشکرى‏گسیل مى‏داشت، نخست او را به رعایت تقواى الهى درباره خود و عموم یارانش‏سفارش مى‏کرد، سپس مى‏فرمود: به نام خدا و در راه خدا پیکار کن، با منکران خدابجنگید، مکر نکنید، خیانت نکنید، کشتگان را مثله نکنید (گوش و بینى و انگشتان‏آنان را نبرید) کودکان و کسانى را که در سر کوهى به عبادت مشغولند (راهبان را) نکشید، درختان خرما را آتش نزنید و در آب غرق نسازید، هیچ درخت میوه‏دارى‏را نبرید و زراعتى را آتش نزنید، زیرا شما نمى‏دانید، شاید به آن نیازمند شوید. و ازچهارپایان حلال گوشت غیر آن را که ناچار از خوردن آنید پى نکنید، و چون بادشمن مسلمانان روبرو شدید آنان را به یکى از سه چیز (مسلمان شدن، جزیه دادن، ترک جنگ) فرا خوانید، پس اگر در مورد هر یک از آنها پاسخ مثبت دادند از آنان‏بپذیرید و دست از سر آنان بردارید.

75) على علیه السّلام فرمود: هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با دشمن روبه‏رو مى‏شد پیادگان وسوارگان و شتر سواران را آماده مى‏کرد، آن‏گاه مى‏گفت: خداوندا، تو پناه و یاور وحافظ من از خطرهایى؛خداوندا، به یارى تو حمله مى‏کنم و مى‏جنگم. ‏

76) قتاده گوید: هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در میدان جنگ حضور مى‏یافت‏مى‏گفت : خداوندا، به حق حکم فرما!77) در یکى از نامه‏هاى على علیه السّلام به معاویه آمده است : هرگاه تنور جنگ‏گرم مى‏شد و مردم از ترس عقب‏نشینى مى‏کردند، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله اهل بیت خود راپیشاپیش لشکر قرار مى‏داد و یارانش را به وسیله خویشان خود از سوز شمشیرها ونیزه‏ها نگاه مى‏داشت. . .

78) حضرت رضا علیه السّلام در هنگام بیعت با مردم بر ولایتعهدى خویش فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با مردم این چنین بیعت مى‏کرد؛آن‏گاه خود آن حضرت از مردم‏بیعت گرفت در حالى که دست مبارکش بالاى دست آنان قرار داشت.

79) على علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با زنان دست نمى‏داد و هرگاه‏مى‏خواست از آنان بیعت بگیرد ظرف آبى را مى‏آوردند، آن حضرت دست خود رادر آب فرو مى‏برد سپس بیرون مى‏آورد، آن‏گاه مى‏فرمود: شما هم دستهایتان را درآب فرو برید، که من با شما بیعت کردم .

80) از جمله امورى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در بیعت با زنان شرط مى‏فرمود این‏بود که جز با مردان محرم با مردان دیگر سخن نگویند.

81) ابن عبّاس گوید: هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به مردى مى‏نگریست و از اوخوشش مى‏آمد، مى‏پرسید: آیا او شغلى دارد؟اگر مى‏گفتند: نه، مى‏فرمود: از چشمم‏افتاد!مى‏گفتند : یا رسول اللّه، چرا از چشمتان افتاد؟مى‏فرمود: زیرا وقتى مؤمن بیکاربود دین خود را سرمایه زندگانیش قرار مى‏دهد.

82) امام صادق علیه السّلام فرمود: قرض و عاریه و پذیرایى مهمان از سنن‏رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است.

83) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در هنگام قرض اگر درهمهاى فاسد مى‏گرفت، در هنگام‏پرداخت درهمهاى صحیح و سالم مى‏داد. ‏

84) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: خداوند به من وحى کرد که چهار کس را دوست‏بدارم : على، اباذر، سلمان و مقداد را. . .

85) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: خداوند تو را امرمى‏کند که على را دوست بدارى، و دیگران را نیز به دوستى و ولایت او امر نمایى.

86) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: پروردگارم مرا به هفت خصلت دستور فرموده: دوست داشتن مساکین و تهیدستان و نزدیک شدن به آنان، و اینکه فراوان ذکر«لا حول و لا قوّة الاّ باللّه»بگویم، و با خویشان خود صله رحم کنم اگر چه آنان بامن قطع رابطه کرده باشند، و[در امور مادى‏]به کسانى که پایین‏تر از من قرار دارندبنگرم و به بالاتر از خود نگاه نکنم، و در راه خدا سرزنش سرزنش کننده مرا دلسردنکند، و حق را بگویم اگر چه تلخ باشد، و از کسى چیزى درخواست نکنم.

87) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اگر توانستى که در تمام روز و شب خود حقد وکینه‏اى از کسى به دل نداشته باشى چنین کن، زیرا این از سنّت من است، و هر که سنّت‏مرا زنده کند مرا زنده کرده، و هر که مرا زنده کند در بهشت با من خواهد بود.

پاورقي‌


[1] در روایت است که الیمین للوجه، و الیسار للفرج«دست راست براى صورت و بالاتنه است، و دست‏چپ براى پایین تنه».
[2] به پاورقى صفحه 86 رجوع شود.
[3] اسراء/ .29
[4] مجادله/ .8