شيوه فرماندهي پيامبر

محمود شيت خطاب
ترجمه : عبدالحسين بينش

- ۲۰ -


جـهـاد اسلامى هنگامى آغاز گشت كه تمركز نيروهاى مسلمانان به پايان رسيده بود و قدرت آن براى دفاع از اسلام كفايت مى كرد.
در بـيـعت دوم عقبه ، چگونگى پى بردن مشركان نسبت به موضوع ، و بى اعتنايى انصار نسبت بـه خـطـر آن را ديـديـم . سـعـد بـن عـبـاده گـفـت : (اى رسـول خـدا، بـه خـدايـى كه تو را به حق فرستاده سوگند، اگر بخواهى ، فردا با شمشير به ساكنان مِنا حمله مى بريم .)
اما رسول خدا(ص )دورانديش تر و ژرف نگرتر از آن بود كه دستخوش احساسات گردد. از اين رو فرمود: (چنين فرمانى نيافته ام ، سوى بار و بنه خود بازگرديد.)
رسـول خـدا(ص )، پـس از تـاءمـيـن هـمـه جـنـبـه هـاى تمركز مسلمانان در مدينه و بستن پيمان با سـاكـنان يهودى و مشرك آن شهر، مبارزه را آغاز كرد: زيرا در اين هنگام مسلمانان از قدرت كافى برخوردار و در تصميم گيريهايشان آزاد بودند.
پـيـامـبـر بزرگوار اسلام اصل تمركز نيرو را در همه جنگها به كار بست و هرگز در تمركز دادن بيشترين قدرت مادى و معنوى دچار ترديد نگشت .
5 ـ صرفه جويى در قوا(361)
رسول خدا(ص )اصل صرفه جويى در قوا را در همه غزوه ها به كار بست و هيچ نيرويى را به ماءموريت نفرستاد، مگر آنكه از همه جهات مناسب بود.
يك نگاه ساده به پيوست (ن ) و مقايسه ميان نيروهاى اسلامى و دشمنانشان ، ميزان تلاش پيامبر خدا(ص )براى به كار بستن اصل صرفه جويى در قوا را به روشنى آشكار مى سازد.
6 ـ تاءمين (362)
رسـول خـدا(ص )در هـمه غزوه ها براى حفظ نيروهاى خودى ، تاءمين مى گذاشت . او نهايت تلاش خـود را بـراى جـلوگـيـرى از دسـتـيـابى دشمن به اطلاعات خودى به خرج مى داد و با اين كار اصل تاءمين را به كار مى بست .
گـشـتـيـهـاى شـنـاسـايـى ، پـيـش قـراولان و عـقـبـدارهـايـى كـه رسـول خـدا(ص ) هـنـگـام حركت سوى دشمن و بازگشت از غزوه ها تعبيه مى كرد، همه به مقصود حمايت نيروها در برابر غافلگيرى بود.
هـمـيـن طور گماردن نگهبان و شبگرد نيز به منظور حفاظت نيروهاى خودى از غافلگير شدن به وسيله دشمن بود.
چـنـانـكـه پـيـش از ايـن ديـديم ، وى همانطورى كه نهايت تلاش را براى دستيابى به اطلاعات مـربـوط بـه دشـمـن انـجـام مى داد، براى جلوگيرى دشمن از دستيابى به اطلاعات مربوط به مسلمانان نيز مى كوشيد.
ايـشـان اصـل رازدارى و اسـتـتار را در همه كارهاى خويش به كار مى بست و مسلمانان را به حفظ اسرار و خوددارى از افشاى آنها تشويق مى كرد و به مسلمانان فرمان مى داد كه همه رويدادهاى مهم را بلافاصله به وى گزارش دهند.
حـقـيـقـتـاً كـسـى كـه دربـاره زنـدگـانـى رسـول خـدا(ص )بـه كـاوش مـى پـردازد، از آگـاهـى كامل آن حضرت نسبت به اطلاعات با اهميت و مؤ ثر در مصالح عمومى مسلمانان به شگفت مى آيد.
چـگـونـه آن حـضـرت از قـضـيـه نامه حاطب بن ابى بلتعه كه به منظور اطلاع قريش از حركت مسلمانان نوشته شده بود اطلاع يافت ؟
چگونه از قصد ابوسفيان مبنى برآمدن به مدينه براى تمديد دوره صلح باخبر گرديد؟
چگونه به همه تحركات منافقان و توطئه هاى يهوديان پى برد و آنها را خنثى كرد؟
چگونه اين تحركات را از ميان برد و از آشكار شدن مقاصد مسلمانان جلوگيرى كرد؟
هـمـه ايـن مـوارد حـاكـى از تـلاش بـسـيار آن حضرت براى پوشيده نگهداشتن اسرار مسلمانان و ناكامى دشمن از دستيابى به اهداف و مقاصد حركتهاى آنان بود.
7 ـ انعطاف پذيرى (363)
لشـكـريـان اسـلام هـدفـهـايـشـان را بـا كـمـال ليـاقـت و سـرعـت دنـبـال مـى كـردنـد. آنـها در رسيدن به هدف در هنگام مناسب و پيش از كسب آمادگى دشمن ، و نيز خنثى سازى نيات خصمانه اش موفق بودند.
سپاه اسلام تا دومة الجندل ، تبوك ، در حدود فلسطين ، و طايف پيش رفتند، در حالى كه همه اين مناطق از پايگاه اصلى آنان يعنى مدينه دور بود. همه اين راهها شبانه و در شرايط بسيار سخت جـَوّى و تـداركـاتـى پـيـموده شد، چنانكه هنگام بازگشت از غزوه بنى مصطلق سى ساعت راه را يكسره طى كردند.
ديـديـم كـه چـگـونـه رسول خدا(ص )در طرح و اجراى نقشه هاى جنگى از خود انعطاف نشان داده هنگام نياز و با توجه به شرايط آنها را تعديل مى فرمود.
همه اين موارد نشان دهنده به كارگيرى اصل انعطاف پذيرى و به كارگيرى نيروها با سرعت ارتـشـهاى امروزى از سوى پيامبر(ص )است . زيرا راه پيماييهاى شبانه ، طى مسافتهاى دراز و سـى سـاعت حركت بدون وقفه و بدون استراحت نشان دهنده آموزش ‍ پيشرفته و كارآيى ممتاز مى باشد.
8 ـ هماهنگى (364)((365))
چـگـونـگـى هـمـاهـنـگى تيراندازان را با شمشيرزنان و نيزه داران ، در جنگ بزرگ بدر ديديم . تيراندازان با تيرباران و وارد ساختن خسارتهاى سنگين ، راه تهاجم شمشير زنان و نيزه داران را بـراى از مـيـان بـردن نـهـايـى مـقـاومت قريش هموار ساختند. در جنگهاى ديگر نيز همكارى ميان نيروهاى سوار و پياده چشمگير بود.
رسـول خـدا(ص )بـا سـپـردن مـاءمـوريـت مـنـاسـب بـه هـر يـك از يـگـانـهـاى رزم ، اصـل همكارى را در همه غزوه ها حفظ مى كرد. همينطور با ايجاد همكارى ميان صفهاى گوناگون ـ در زمان و مكان مناسب ـ راه پيروزى مطلوب سپاه خويش را هموار مى فرمود.
همچنين آن حضرت ميان قبايل گوناگون اسلامى ، چنان همكارى اى پديد آورد كه در شبه جزيره عربستان مانند نداشت :
(وَاذْكـُرُوا نـِعـْمـَةَ اللّهِ عـَلَيـْكـُمْ إِذْ كـُنـْتُم اءَعْداءً فَاءَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَاءَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً...)(366)
و نـعـمـت خـدا را بـر خـودتـان بـه ياد آوريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و دلهايتان را با يكديگر مهربان كرد و به لطف او برادر شديد...
9 ـ روحيه (367)
تـعـريـف روحـيـه چـنـين است : (ويژگيهايى كه ارتش آزموده و حرفه اى را از گروههاى چريكى ممتاز مى گرداند؛ و موجب مى شود كه فرمانبرى بر دوستى مبتنى گردد و شجاعت و شكيبايى در مـبـارزه و تـحـمـل دشـواريـها آشكار شود و همه مزيتهاى سربازان را فرمانبردار، دلاور و شكيبا نـمـودار گـردد. دربـاره فـرمـانـبـردارى مـبـتـنـى بـر دوسـتـى و اعـتـمـاد مـتقابل سربازان رسول خدا(ص )نسبت به ايشان ؛ و نيز درباره شجاعت و دلاورى آنان در مبارزه و شكيبايى در تحمل دشواريها با عزمى راسخ و شكست ناپذير نياز به گفت و گو نيست .
در ايـنـجـا تـنـهـا بـه يـادآورى داسـتـانـى كـه عـَبـدالرحـمـن بـن عـَوْف دربـاره قتل اَبُوجهل به وسيله دو جوان كم سن و سال نقل كرده است و نيز داستان نسيبه خزرجى ، ام عماره ، در جـنـگ احـد، بـسـنـده مـى كـنـم ـ ايـن دو داسـتـان مـشـهـورنـد و در هـمـيـن كـتـاب در جاى خودشان نـقـل شـده انـد ـ . بـه راسـتـى اگـر روحـيـه جـوانـان كـم سـن و سال و زنان مسلمانان تا اين اندازه بالا بوده باشد، روحيه مردان چگونه بوده است ؟
آنـچـه مـوجـب حفظ روحيه معنوى مى گردد، اهدافى است كه مردم ، به ويژه نظاميان بدانها ايمان دارنـد. هـدف همه مسلمانان در آن دوره اعتلاى كلمة الله و تلاش براى آزادى تبليغ اسلام ـ بدون دخالت ديگران ـ و برافراشتن پرچم عدالت و صلح ميان همه انسانها بود. اينها هدفهايى بود كـه مـسـلمـانان بدانها ايمان كامل داشتند و براى تحقق آنها با تمام توش و توان در راه خداوند به مبارزه پرداختند.
صـفات برجسته فرماندهان نيز موجب پيدايش و بقاى روحيه معنوى مى گردد. امتى خوشبخت است كـه از نـعـمـت رهـبـرى بـزرگ ، شـجـاع و خـردمند كه روح اعتماد را در آنها برانگيزد برخوردار باشد.
مـن هـيـچ يـك از رهـبـران امـتـهـاى گـذشـتـه و حـال را نـمـى شـنـاسـم كـه مـانـنـد رسـول خـدا(ص )از ويـژگـيـهـا و صـفـات شـايسته فرماندهى برخوردار بوده باشد. زيرا آن حـضـرت صـفـات و مـزيـتـهـايـى داشـت كـه بـا يـك امـت بـرابـرى مـى كـرد؛ و يـا بـه قول معروف او به تنهايى يك امت بود.
اگر ديده مى شود كه مسلمانان در دوران ناتوانى كه به وسيله مكيان از خانه هاى شان بيرون رانـده مـى شدند و نيز در اوج قدرت و دوران حكمرانى بلامنازع شبه جزيره عربستان از روحيه عالى معنوى برخوردارند، جاى هيچ شگفتى اى نيست .
10 ـ امور تداركاتى (368)
نقشه هاى عملياتى هر چند دقيق ، حساب شده و معقول باشند، در صورتى كه اجراى آنها از جنبه تـداركـاتـى دشـوار بـاشـد، بـه نتيجه مورد نظر نخواهد رسيد. بلكه بايد از اين هم فراتر رفته بگوييم : اجراى هر نقشه اى در گرو امكانات تداركاتى آن است .
رسـول خدا(ص )در نبردهاى خويش به مسائل تداركاتى اهتمام بسيار مى ورزيد و عموم مسلمانان براى تدارك آذوقه ، آب ، نقليه و سلاح رزمندگان همكارى مى كردند.
اسـلام جـهاد با مال و جان را قرين يكديگر ساخته است : (مقام كسانى كه ايمان آوردند و تن به هـجـرت دادنـد و بـا مـال و جـان در راه خـدا بـه جـهـاد بـرخاستند نزد خدا برتر است و آنها همان رسـتـگـارانـند)(369)... (مَثل كسانى كه اموالشان را در راه خدا انفاق مى كنند، همچون دانـه اى اسـت كـه هـفت خوشه بروياند و در هر خوشه يكصد دانه باشد. خداوند آن را براى هر كـس كـه بـخواهد چند برابر مى كند، خداوند گشايشگرى داناست )(370)... (پس چرا در راه خـدا انـفـاق نـمـى كنيد در حالى كه ميراث آسمانها و زمين از آنِ خداست )(371)... (به خدا و فرستاده اش ايمان بياوريد و با اموال و جان خويش در راه خدا جهاد كنيد، اگر بدانيد اين براى شما بهتر است .)(372)... (مؤ منانى كه بدون داشتن رنج و آسيبى ، از جهاد خـوددارى ورزنـد بـا مـجـاهـدانـى كـه بـا مال و جان در راه خدا كوشش كنند برابر نخواهند بود. خـداونـد كـسـانـى را كـه بـا مـال و جانشان به جهاد روند بر آنان كه بر جاى بمانند درجاتى برتر عطا فرموده است ....)(373)
چنانكه در آيه هاى شريفه به چشم مى خورد، مال پيوسته بر جان مقدم است كه خود نشان اهتمام اسلام به امور تداركاتى است .
قـرآن كـريـم دربـاره اسب مى فرمايد: (تمام امكانات خود را از نيرو گرفته تا اسبان ورزيده آمـاده كـنـيـد)(374)... و مى فرمايد: (سوگند به اسبان دونده دَم زننده ، كه به هنگام تـاخـت از بـرخورد سمشان بر سنگ جرقه هاى آتش بجهد، و با سرزدن صبح بر دشمن يورش برند، و گرد و غبار برانگيزند و سپاه دشمن را در ميان گيرند.)(375)
هـمـچـنـيـن دربـاره آهـن كـه سـلاح از آن سـاخته مى شود مى فرمايد: (و آهن را آفريديم كه در آن نـيـروى سـخـت و مـنـافـعـى بـراى مـردم وجـود دارد، تـا خداى ناديده معلوم دارد كه چه كسى او و رسولانش را يارى مى كند. مسلماً خداوند نيرومند قادر است .)(376)
مـسـلمـانـان نـخـسـتـيـن ، هـمـه امـوالشـان را در راه خـدا انـفـاق مـى كـردنـد: رسول خدا(ص )درحالى به سراى جاويد شتافت كه زره او در گروسى صاع جو از يك يهودى بـود. روزى كه ابوبكر اسلام آورد از معدود توانگران قريش بود. او همه اموالش را در راه خدا انـفـاق كـرد و دم مـرگ عـبـايـى بـيـش نـداشـت . عـمـر نـيـمـى از مال خود را انفاق كرد. عثمان علاوه بر اموال بسيارى كه در ديگر غزوه ها بخشيد، (جيش العسره ) را در غـزوه تـبـوك مـجـهـز سـاخـت . امـا در بـاره خـانـدان پـيـامـبـر(ع )، حـسـن چـنـيـن نقل مى كند:
روزى رسـول خـدا(ص )ضـمـن خـطـابـه اى فـرمـود: (بـه خـدا سـوگـنـد در نـُه خـانـه آل مـحمد يك صاع غذا يافت نمى شود.) سوگند به خدا اين سخنان را براى خودستايى نفرمود، بلكه هدفش اين بود كه امتش به آن حضرت اقتدا كند.
كـسانى كه در دوره هاى بعد قصد تاءسى جستن به پيامبر(ص )و يارانش را داشتند به سختى افتادند.
آنـها پانزده قرن پيش ، همه چيزشان حتى ابتدايى ترين لوازم زندگى را در راه خدا و مصالح هـمـگـانـى فـدا كـردنـد. كـجـاى ايـن فـداكـاريـهـا بـا رفـتـار رهـبران قرن بيستم شرق و غرب قـابـل مـقـايسه است ؟ زيرا اينان دفاع از محروم ، كارگر و كشاورز را وسيله تجارت قرار داده اند و در حالى كه به حساب تهيدست ، كارگر و كشاورز در ناز و نعمت به سر مى برند، به ظاهر نيز از آنان دم مى زنند.
3 ـ چند ويژگى ديگر
الف ـ مساوات
رسول خدا(ص )نه تنها در هر كارى با يارانش به مساوات رفتار مى كرد، بلكه انجام برخى از كارهاى پر خطر را خود به عهده مى گرفت ، تلاش آن حضرت چندين برابر ديگران بود و محروميتى بيش از ديگران تحمل مى كرد.
هـنـگـام سـاخـتـن مـسـجـد مـديـنـه ، هـمـانـنـد ديـگـر مـسـلمـانـان بـه حـمـل سـنـگ ، خاك ، تنه درخت خرما و خشت مى پرداخت . هنگام حركت به بدر، هفتاد شترى را كه در اخـتـيـار داشـت ، ميان يارانش تقسيم كرد. سهم او و على بن ابيطالب و مَرثَد بن اَبى مَرثد تنها يـك شـتـر بـود كـه به نوبت سوار مى شدند؛ درست همان كارى كه تك تك نيروهايش انجام مى دادند. در پاسخ به پيشنهاد همسفرانش كه گفتند: (ما در ركاب شما حركت مى كنيم )، فرمود: (نه شما از من نيرومندتريد و نه من براى پاداش بردن از شما بى نيازترم .)
در غـزوه خـنـدق ، با دستان مباركش زمين را مى كند و سنگ و خاكش را بر دوش مى كشيد. بُراء بن عـازِب گـويـد: رسـول خـدا(ص )در جنگ خندق آن قدر خاك برد كه شكم آن حضرت ، با وجود كم مويى ، پوشيده از خاك شده بود.
آن حـضـرت نـه تـنها در خوراك ، پوشاك و آشاميدنى چون يكى از يارانش بود، بلكه بهترين آنـها را به اصحاب مى داد و خود خشنترين و ناگوارترين را برمى گزيد. كارهاى خطرناك را خـود بـه عـهـده مى گرفت و اجازه نمى داد كه ياران او به تنهايى خود را در معرض خطر قرار دهند. در حالى كه ديگر فرماندهان يارانشان را به خدمت مى گيرند، آن حضرت خود را وقف خدمت به يارانش كرده بود.
ب ـ مشورت
رسـول خـدا(ص )در هـر كـارى كـه بـراى مـصالح نظامى و غير نظامى مسلمانان مؤ ثر بود، با يـارانـش رايـزنـى مـى فـرمـود. در هـمـه غـزوه هـا، بـجـز غـزوه حـديـبيه ، به مشورت پرداخت و پيشنهادهاى آنان را به اجرا درآورد. حتى در مواردى چون غزوه اُحد كه با ديدگاه خود آن حضرت مـخـالف بـود. در ايـن جـنـگ نظر بيشتر ياران آن حضرت بر بيرون رفتن از مدينه بود، امّا وى ماندن در شهر را ترجيح مى داد ـ.
دليل اين كه در غزوه حديبيه با ياران خود مشورت نكرد، چنانكه گفتيم ، اصرار آن حضرت بر مقاصد مسالمت آميزى بود كه آرامش مورد نياز براى انتشار اسلام را تاءمين مى كرد. او در پرتو دورانـديـشـى ، نتايج مثبت صلح را براى دعوت اسلامى به روشنى مى ديد، در حالى كه ياران وى تنها به پيروزى زودرس مى انديشيدند.
ج ـ شيوه هاى نو
رسول خدا(ص )در جنگ شيوه هايى نو به كار بست . در جنگ بدر با به كارگيرى شيوه صف ، بـر نـيـروى قـريـش كـه سـه برابر نيروى وى بودند، ـ اما به شيوه جنگ و گريز مبارزه مى كردند ـ پيروز گشت .
در غزوه خندق ، شيوه اى ناشناخته يعنى كندن خندق را عليه اعراب به كار بست .
در جـنـگـهـاى بـنـى نـضـيـر، بنى قريظه و خيبر از شيوه جنگ شهرى استفاده كرد. شگفت اين كه رسول خدا(ص )درست همان شيوه اى را به كار بست كه امروزه نيز به كار گرفته مى شود.
در مـحـاصـره طـايـف از مـنجنيق و دبابه استفاده كرد، در حالى كه استفاده از اين دو سلاح در ميان اعراب رواج اندكى داشت .
در غـزوه بـدر، مـقـرّى بـراى فـرمـانـدهى برگزيد و همه شرايط انتخاب مقرّ را مراعات كرد و همانند جنگهاى امروزى براى حراست از آن نگاهبان گماشت . كارها را ميان يارانش ‍ تقسيم مى كرد و بر اجراى كامل آنها نظارت داشت ، چنانكه در حفر خندق روى داد. آن حضرت به تهاجم بامدادى ، كه نيازمند به كارآيى و آموزش ممتاز است ، اقدام فرمود. همانند غزوه بنى مصطلق .
آلمانها به خود مى بالند كه نخستين مبتكر نامه هاى سر به مهر هستند، اما حقايق تاريخى حاكى از ابتكار اينگونه نامه ها به وسيله رسول خدا(ص )است .
آن حـضـرت بـراى پشتيبانى دعوت اسلامى در برابر دشمنان فراوان ، با بسيج همه نيروهاى مـادى و مـعـنـوى در راستاى هدفهاى نظامى ، جنگ همگانى را به معناى واقعى كلمه به كار بست . اين در حالى است كه اين نوع جنگ تنها پس از جنگ جهانى دوم شناخته شد و آلمانها به ابتكار آن افتخار مى كنند.
4 ـ فرماندهى نمونه
ديـديـم كـه رسـول خـدا(ص )هـمـه ويژگيهاى يك فرمانده نمونه را، طبق آنچه مورد نظر منابع نظامى جديد است ، دارا بود.
ديـديـم كـه چـگـونـه آن حـضـرت هـمـه اصـول جـنـگ را بـا كـمال شايستگى به كار بست ؛ و آراسته به مزيتهايى بود كه در منابع نظامى به چشم نمى خـورد. انـديـشـمـنـدان نظامى وجود همه اين ويژگيها را در فرماندهان بعيد مى شمارند. و در اين باره حق نيز به جانب آنهاست اما پيامبر(ص )يك فرمانده الهى بود در حالى كه آنان بشرى مى انـديـشـنـد. ديـديـم كـه چـگـونه آن حضرت اسلوبهاى نو را ابتكار فرمود و به كار بست و در مبارزات خود از سلاحهاى نو استفاده كرد.
بـراسـتـى كـدام فـرمـانـدهـى ايـن هـمـه مـزيـت دارد و هـمـه اصول جنگ را به كار بسته و اين همه شيوه را ابتكار كرده است ؟
ايـنـهـا نـخـسـتـيـن رمـز پـيـروزى مـسـلمـانـان بـر دشـمـنـانـشـان بـود. بـه قول معروف : (يكى بُوَد كه رساند حساب را به هزار.)
عامل دوّم :
سربازان ممتاز
1 ـ ويژگيهاى سربازان ممتاز
مزيتهاى يك سرباز ممتاز در موارد ذيل خلاصه مى گردد:
ايمان راسخ ، روحيه عالى ، انضباط كامل ، آموزش خوب ، سازماندهى صحيح و سلاح مناسب .
ايـنـهـا مـزيـتـهـاى سـربـازان مـمـتـاز در هـر زمـان و مـكـانـى اسـت . حـال بـبـيـنـيـم ، آيا سربازان رسول خدا(ص )به همه اين مزيتها ـ كه از آنان ارتشى نيرومند و شكست ناپذير مى ساخت ـ آراسته بودند؛ و آيا در اين زمينه با ديگر اعراب تفاوت داشتند؟
حـقـيـقـت امـر ايـن اسـت كـه ، كـسـى كـه سـپـاه اسـلامـى را بـه ايـن مـزيـتـهـاى عـالى آراسـت ، رسـول خـدا(ص )بـود. آن حضرت در اين راستا نهايت تلاش خويش را به كار بست و توانست از آنان نيرويى شكست ناپذير بسازد. در حالى كه پيش از آن همانند ديگر اعراب مردمى خودخواه و بى نظم و بى اعتقاد بودند.
تـغـيـيـر دادن روحيه نيروها، بدون كمك خداوند كار آسانى نيست . پيروزى در اين ميدان معجزه اى واقعى است كه از معجزات خيالى نيز بزرگتر و پراهميت تر است .
2 ـ شرح ويژگيهاى ياد شده
الف ـ ايمان راسخ
مـسـلمانان به رسالت پيامبر(ص )ايمان آوردند و براى پشتيبانى از آن تا اعتلاى كلمة الله با دشـمـنـان جـنـگـيـدنـد. آنـان در راه اعـتقاد، خانه و كاشانه و دار و ندار خود را رها كرده خود را در مـعـرض خـطـر قـرار دادنـد و حـتـى بـا فـرزنـدان ، خـويـشـاونـدان و اهل قبايلشان به مبارزه برخاستند.
آنان ؛ و هر چه داشتند در راه دين شان كه پذيرفته بودند بخشيدند.
پـدر بـا فـرزنـد؛ بـرادر بـا بـرادر و خـويـشـاونـد بـا خـويـشـاونـد رو در رو قرار گرفت و مخالفتهاى اصولى آنان با شمشير فيصله يافت .
ابـوبـكـر در سپاه اسلام شركت داشت در حالى كه پسرش ، عبدالرحمن با مشركان بود. عتبة بن ربيعه با قريش و پسرش ، حذيفه ، با مسلمانان بود.
هنگامى كه رسول خدا(ص )درباره سرنوشت اسيران بدر با عمر به مشورت پرداخت ، وى گفت : (نـظـر مـن ايـن است كه فلان كس ـ يكى از خويشاوندانش ـ را به من بسپارى تا گردن بزنم ؛ عـقـيـل را بـه عـلى بـسـپـارى تـا گـردن بـزند؛ فلان برادر حمزه را به او بسپارى تا گردن بـزنـد، تـا خـداونـد بـدانـد كـه ذره اى از مـحـبـت مـشـركـان در دل ما نيست .)(377)
هـنـگـامـى كـه جـنـازه عـُتـْبـَةِ بـْنِ رَبـيـعـه را ـ كـه در جـنـگ بدر كشته شد ـ آوردندكه درون چاه بياندازند، چشم رسول خدا(ص )به پسرش ، حذيفه افتاد و او را اندوهگين و رنگ پريده يافت . و فرمود: (حذيفه ! گويى وضعيت پدرت تو را متاءثر كرده است )؟ گفت : (نه به خدا سوگند اى رسـول خـدا، مـن دربـاره پـدرم و سـرنـوشـت او هـيـچ تـرديدى ندارم ، اما چون كه او را مردى خـردمـند، بردبار و با فضيلت مى دانستم ، اميدوار بودم كه اين صفات ، وى را به اسلام هدايت كـنـد. ايـنـك كـه سـرنوشت او را مى بينم و به ياد مى آورم كه با وجود اميدى كه من در او داشتم كافر مرده است ، اندوهگين شده ام .)
در غـزوه بـنـى مـصـطـلق ، عـبـدالله بـن اءُبَىّ، سركرده منافقان ، تلاش كرد تا ميان مهاجران و انـصـار فـتـنـه بـر پـا كـنـد. امـا رسـول خـدا(ص )بـراى جـلوگـيـرى از گـسـترش دامنه آشوب بـلافـاصـله فـرمـان حركت داد. پس از رسيدن به مدينه ، پسر عبدالله نزد پيامبر(ص )رفت و اجـازه خـواسـت تـا پـدرش را بـه جـرم فـتـنـه انـگـيـزى بـكـشـد. امـا رسـول خـدا(ص )از گـنـاه عـبـدالله در گـذشت و به فرزند مؤ من او گفت : (ما او را نمى كشيم ، بلكه تا زنده است با او با مدارا و نيكى رفتار مى كنيم .)
در غـزوه بـنى قريظه ، يهوديان خواستار حضور اَبُو لبابه براى مشورت با وى گرديدند. رسـول خـدا(ص )به او اجازه داد كه نزد آنها برود. يهوديان از او پرسيدند: (آيا حكم محمد(ص )را بـپـذيريم )؟ گفت : (آرى )؛ و در همين حال به گلويش اشاره كرد. گويى به آنان هشدار مى داد كه سرشان بريده خواهد شد.
هـيـچ يـك از مـسـلمـانان از اين كار ابولبابه اطلاع نداشت . اما او بلافاصله دريافت كه با اين اشـاره بـه خـدا و رسـول او خـيـانـت كـرده اسـت . در نـتـيـجـه بـا كـمـال درمـانـدگـى بـه مـسـجـد رفـت و خـود را بـه يـكـى از سـتـونـهـا بـسـت و بـه هـمـان حال ماند تا آنكه خداوند توبه اش را پذيرفت .
انـدكـى پـيـش از غـزوه فـتـح مـكـه ابـوسـفـيـان به مدينه آمد و به خانه دخترش ام حبيبه ، همسر رسـول خـدا(ص )رفـت . امـا وى فـرش را از زير پاى پدرش كشيد، زيرا خوش نداشت كه آن را زير پاى مشركى ناپاك ببيند، هر چند آن مشرك پدرش باشد.
مـسـلمـانـان هـمـه امـوال خـود را در راه خـدا انـفـاق كـردنـد. بـراى مـثـال ، ابوبكر پيش از اسلام ثروتى معادل چهل هزار دينار داشت ، اما پس از اسلام تنها يك عبا برايش مانده بود.
آيـا چـيـزى جـز اعتقاد استوار و ايمانى بزرگ مى تواند كسى را به چنين كارهاى شگفت انگيزى وادارد؟ آيـا مـبـارزه مـؤ مـنـانـى چـنـيـن پـايـدار، بـا مـبـارزه كسانى كه انگيزه اى جز خودخواهى و عصبيتهاى جاهلى ندارند يكسان است ؟
اهداف بلند اعتقادى مسلمانان آنان را وامى داشت تا در راه دفاع از آنها جان فشانى كنند.
ب ـ روحيه عالى
ارتـشـى كـه روحـيـه نداشته باشد، هر چند شمار زياد، نظمى دقيق و سلاح و تجهيزاتى ممتاز داشته باشد بى ارزش است .
ارتـش ايتاليا در جنگ دوم جهانى به نوترين و مرگبارترين سلاحها مجهز بود. سازماندهى آن دقـيـق و شـمار نيروهايش نيز بسيار زياد بود. اما روحيه نداشت و در نتيجه سربار آلمانها شد. مـتـّفـقـين از مواضع اشغال شده به وسيله ايتاليائيها (منطقه تهى از نيروى نظامى ) تعبير مى كـردنـد، زيـرا بـه مـحـض احـسـاس خطر واقعى يا خيالى ، بدون مبارزه ، حاضر به تسليم مى شدند... در نتيجه بود و نبودشان يكسان بود.
در جـنگ بدر، رسول خدا(ص )پيش از جنگ و در اثناى آن ، با تشويق يارانش روحيه شان را بالا برد تا به برترى نيروى قريش اعتنا نكنند. در نتيجه روحيه مسلمانان بسيار عالى بود.
هـمـانـطـور كـه در مـسـابـقـه پـسـران عـفـرا و بـراى كـشـتـن ابوجهل ديديم ، نوجوانها نيز از روحيه اى بسيار عالى برخوردار بودند.
آيا اگر روحيه عالى مسلمانان نبود، مى توانستند كه در جنگ بدر بر مشركان پيروز شوند؛ يا در جنگ احد مشركان را تعقيب كنند و يا در غزوه خندق پايدارى بورزند؟
رسـول خـدا(ص )از راهـهـاى گـونـاگون و در مناسبتهاى مختلف روحيه يارانش را بالا مى برد و روحـيـه دشـمـن را خـرد مـى كـرد. بـراى نـمـونـه غزوه حديبيه ، عمره قضا و غزوه تبوك در حقيقت جنگهاى روانى بودند و نه نظامى .
بـدون شـك عـمـره قضا موجب تسخير دلهاى مردم مكه گشت ، زيرا روحيه آنان را خرد كرد و غزوه فـتـح مـكـه مـوجـب گـشوده شدن دروازه هاى مكه گرديد. چنانكه پيامد غزوه تبوك ، شكست روحيه رومـيـان بـود و اعـرابـى كـه تـا پـيـش از آن مـبـارزه بـا روم را محال مى پنداشتند، اينك به امكان چنين كارى اطمينان پيدا كردند.
رسـول خـدا(ص )در هـمـه غزوه هايش نه تنها دنبال شكستن روحيه نيروهاى دشمن بود، بلكه به اين كار، اهميتى بيش از نابودسازى قدرت مادى آنان مى داد. وى پيوسته اميد داشت كه دشمنان او بـه راه راست هدايت شوند، در نتيجه دوست داشت زنده بمانند تا هدايت گردند: (خداوندا قوم مرا هدايت كن ، چه اينها نمى دانند.)
بـيـشـتـر غـزوه هـاى پـيـامـبـر(ص )جـنـبـه روحـى داشـت و بـه جـاى آنـكـه بـه جـان و مال مردم زيان برساند، دل و جان آنها را تسخير مى كرد.
لازم اسـت كـه نـقـش اعـتـقـاد بـه قـضا و قدر در بالا بردن روحيه مسلمانان براى خطر كردنهاى شـجـاعـانه را نبايد از ياد برد. آنها باور داشتند كه آنچه مقدر باشد به طور حتم واقع خواهد گشت و شهيد به بهشت مى رود و شهادت يا پيروزى تنها راهى است كه مجاهد در پيش ‍ دارد.
(قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا اِلاّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ اءَنْ يُصيبَكُمُ اللّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ اءوْ بِاءَيْدينا)(378)
بـگـو آيـا براى ما جز يكى از اين دو نيكى را انتظار مى بريد؟ در حالى كه ما انتظار مى كشيم كه خدا از جانب خود يا به دست ما عذابى به شما برساند.
ج ـ انضباط كامل
مـسـلمـانـان نـهـايـت فـرمـانـبـردارى را نـسـبـت بـه فـرمـانـهـاى رسول خدا(ص )دارا بودند و آنها را بدون هيچ شك و ترديدى مو به مو و با اشتياق و امانتدارى كامل ، هر اندازه هم كه دشوار مى بود، به اجرا درمى آوردند.
كمال انضباط رزمندگان اسلام نياز به ذكر ندارد، زيرا نمونه هاى آن از شمار بيرون است . از ديدگاه قرآن كريم اطاعت عين ديندارى است :
(يا اءَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اءَطيعُو اللّهَ وَ اءَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اءُولِى الاَْمْرِ مِنْكُمْ)(379)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد.
د ـ آموزش پيشرفته
رسـول خـدا(ص )به آموزش تيراندازى و اسب سوارى يارانش اهتمام مى ورزيد و مى فرمود: (هر كس تيراندازى را بياموزد و سپس آن را رها كند، به نعمتى از نعمتهاى خداوند كفران ورزيده است .)
وى تـنـهـا بـه تـشـويـق آموزش مستمر تيراندازى و اسب سوارى ـ (آموزش فردى ) بسنده نكرد، بـلكـه فـنـون حركت از مبداء به مقصد، شيوه هاى مبارزه ، وظايف نگهبانانى (آموزش ‍ عمومى ) را نيز به يارانش آموخت .
در حـركـت از مبداء به مقصد، در همه غزوه ها، تشكيلات تاكتيكى مناسب را اتخاذ مى فرمود و به ايـن تـرتـيـب پشتيبانى لازم براى نيروى خودى را تاءمين مى كرد و دشمن را از غافلگير كردن آنان محروم مى ساخت .
در نبردهاى بدر و اُحد و بسيارى از نبردهاى ديگر به شيوه صف جنگيد و در غزوه احزاب مواضع دفاعى پشت خندق را سازمان داد؛ و در جاهاى آسيب پذير نگهبان گماشت .
در مـبارزه عليه يهوديان دست به پيكار شهرى زد، همانطور كه سريه ابوسلمه بر سر بنى اسد، يك تهاجم بامدادى بود. پيروزى در اين دو نبرد نشان آموزش پيشرفته مسلمانان است .
همچنين رسول خـدا(ص )بـه راه پـيـمـايـيـهـاى طـولانـى در اوضـاع و احوال گوناگون شب و روز اقدام فرمود، كه مى توان از آنها به آموزش دشوار تعبير كرد.
هـمه اين آموزشهاى فردى ، عمومى و دشوار موجب پيشرفت مسلمانان مى گرديد؛ و آنان را توانا مى ساخت تا در اوضاع و احوال گوناگون با لياقت هرچه تمامتر مبارزه كنند.
ه‍ ـ سازماندهى صحيح
سـپـاه اسـلامـى از مـهـاجـران و انـصـار و مـسـلمـانـان ديـگـر قـبـايـل مـعـروف آن دوران تـشكيل مى گرديد. از اين رو افتخار پيروزيها به يك قبيله اختصاص نـداشت ، همانطور كه شكست نيز موجب خفّت يك قبيله تنهانمى گرديد، چون سپاه تركيب قبيله اى و يـا عربى نداشت ، بلكه سپاهى بود اسلامى و همه مسلمانان ، عرب و غير عرب ، در آن شركت داشتند.
بـه عـقـيـده مـن ايـن سـازمـانـدهـى كـه فـقـط در سـايـه اعـتـقـاد واحـد بـه وجـود آمـده بـود، قـبـايـل مـخـالف اسـلام را وادار كـرد تـا آن مـقـاومـتـى را كـه در بـرابـر ديـگـر قـبـايـل نـشـان مـى دهند، در برابر اينان نشان ندهند؛ و اين امر موجب سهولت ماءموريتهاى جنگى مسلمانان گرديد.
و ـ تسليحات خوب
تـا هـنـگـام غزوه خندق ، برترى تسليحاتى با مشركان بود، اما پس از آن وضعيت تسليحاتى مـسـلمـانـان رو بـه بـهـبـود نـهاد. براى نمونه در توصيف (كتيبه خضرا) كه در غزوه فتح زير فرمان رسول خدا(ص )بود، نقل شده است كه عناصر اين گردان چنان غرق در آهن بودند كه جز چشمهايشان ديده نمى شد.
پيامبر(ص ) مسلمانان را به ساختن سلاح تشويق مى كرد و مى فرمود:
(خداوند با يك تير سه نفر را به بهشت مى برد: سازنده ـ كه براى او در نامه عملش كار خير نوشته مى شود ـ تيرانداز و آماده كننده براى او. پس تيراندازى و سواركارى كنيد و بدانيد كه نزد من ، تيراندازى از سواركارى محبوبتر است .)
عامل سوّم :
جنگ عادلانه (380)
1 ـ تعريف جنگ عادلانه :
(اگـر مـلتـى عليه ملتى ديگر دست ستم بگشايد و قصد خوددارى از تجاوز هم نداشته باشد، جنگ عليه او عادلانه خوانده مى شود.)
از شرايط جنگ عادلانه اينهاست :
1 ـ با اصول انسانى سازگار باشد.
2 ـ هدف آن تحقق صلح دايمى باشد.
3 ـ احترام به جان و مال بى گناهان در آن رعايت شود.
4 ـ با اسيران و گروگانها خوشرفتارى شود.
ايـن مـفـهـومـى اسـت كـه مـقـررات جـنـگ و بـى طـرفـى مـنـشـور بـيـن الملل ، از جنگ عادلانه ارائه مى دهد.
بـنـابـرايـن جـنـگ عـادلانـه ، جنگى است دفاعى و نه تجاوزكارانه ، رسيدن به صلح دايمى را دنـبـال مـى كـنـد، اغـراض آن انـسـانـى اسـت ، بـه جـان و مال بى گناهان احترام مى نهد و با اسيران و گروگانها به نيكى رفتار مى كند.
شـرايطى كه پانزده قرن پيش از اين از سوى اسلام براى جنگ عادلانه تعيين گرديده از آنچه در مـنـشور بين الملل قرن بيستم آمده به مراتب عادلانه تر است . جنگ عادلانه از ديدگاه اسلام ، عـلاوه بـر شـرايـط يـاد شـده چـنـد شـرط ديـگـر نيز دارد: انگيزه نژادپرستى و جهان گشايى نـداشـتـه بـاشـد، در راسـتـاى هـدفـهـاى مادى يا استعمارى بر پا نشود و دفاع از فكر و عقيده (صـحـيـح ديـنـى ) را وظـيـفـه خـود بداند. چگونگى به كارگيرى همه اين شرايط را در رفتار رسول خدا(ص )خواهيم ديد.
2 ـ بيان تفصيلى مفهوم جنگ عادلانه
الف ـ دفاعى بودن
هنگامى كه مسلمانان در مكه بودند، قريش هرگونه ستم و تجاوزى را نسبت به آنان روا داشتند. در آنـجـا هـيـچ چـاره اى بـراى مـسـلمـانـان بـاقـى نـمـانـد، جـز ايـنـكـه اموال و خويشاوندان خود را به جا گذاشته براى رهايى از اين ستم و تجاوز نخست راه مهاجرت به حبشه و سپس مدينه را در پيش گيرند.