بعد از كلام خدا، بهترين شخصيتى كه مىتواند در مقام تبيين موفقيّتهاى رسول خداصلى
الله عليه وآله سخن بگويد حضرت علىعليه السلام است. در نهج البلاغه سخنان فراوان و
گهر بارى از آن حضرت پيرامون اين موضوع نقل شده است كه به تعدادى از آنها اشاره
مىشود.
1- آن حضرت در قسمتى از خطبه قاصعه مىفرمايد:
» تأملوا أمرهم في حال تشتتهم و تفرقهم ليالي كانت الأكاسرة و القياصرة أربابا لهم
يحتازونهم عن ريف الآفاق و بحر العراق و خضرة الدنيا إلى منابت الشيح و مهافي الريح
و نكد المعاش فتركوهم عالة مساكين إخوان دبر و وبر أذل الأمم دارا و أجدبهم قرارا
لا يأوون إلى جناح دعوة يعتصمون بها و لا إلى ظل ألفة يعتمدون على عزها فالأحوال
مضطربة و الأيدي مختلفة و الكثرة متفرقة في بلاء أزل و أطباق جهل من بنات موءودة و
أصنام معبودة و أرحام مقطوعة و غارات مشنونة النعمة برسول الله فانظروا إلى مواقع
نعم الله عليهم حين بعث إليهم رسولا فعقد بملته طاعتهم و جمع على دعوته ألفتهم كيف
نشرت النعمة عليهم جناح كرامتها و أسالت لهم جداول نعيمها و التفت الملة بهم في
عوائد بركتها فأصبحوا في نعمتها غرقين و في خضرة عيشها فكهين قد تربعت الأمور بهم
في ظل سلطان قاهر و آوتهم الحال إلى كنف عز غالب و تعطفت الأمور عليهم في ذرى ملك
ثابت فهم حكام على العالمين و ملوك في أطراف الأرضين يملكون الأمور على من كان
يملكها عليهم و يمضون الأحكام فيمن كان يمضيها فيهم لا تغمز لهم قناة و لا تقرع لهم
صفاة«(651)
در احوالات آنها روزگارى كه از هم جدا و پراكنده بودند انديشه كنيد، زمانى كه
پادشاهان كسرى و قيصر بر آنان حكومت مىكردند، و آنها را از سرزمينهاى آباد، از
كنارهاى دجله و فرات، و از محيطهاى سرسبز و خرم دور كردند، و به صحراههاى كم گياه،
و بى آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمينهايى كه زندگى در آنجاها مشكل بود تبعيد
كردند، آنان را كه در مكانهاى نامناسب، مسكين و فقير، هم نشين شتران ساختند،
خانههاشان پستترين خانه ملتها، و سرزمين زندگىشان خشكترين بيابانها بود، نه
دعوت حقى وجود داشت كه به آن روى آورند و پناهنده شوند، و نه سايه محبتى وجود داشت
كه در عزت آن زندگى كنند. حالات آنان دگرگون، و قدرت آنان پراكنده، و جمعيت
انبوهشان متفرق بود. در بلايى سخت، و در جهالتى فراگير فرو رفته بودند دختران را
زنده به گور، و بتها را پرستش مىكردند، و قطع رابطه با خويشاوندان، و غارت گريهاى
پياپى در ميانشان رواج يافته بود. حال به نعمتهاى بزرگ الهى كه به هنگامه بعثت
پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله بر آنان فرو ريخت بنگريد، كه چگونه اطاعت آنان را
با دين خود پيوند داد.و با دعوتش آنها را به وحدت رساند! چگونه نعمتهاى الهى
بالهاى كرامت خود را بر آنان گستراند، و جويبارهاى آسايش و رفاه برايشان روان ساخت!
و تمام بركات آيين حق، آنها را در بر گرفت! در ميان نعمتها غرق گشتند، و در خرمى
زندگانى شادمان شدند، امور اجتماعى آنان در سايه قدرت و حكومت اسلام استوار شد، و
در پرتو عزتى پايدار آرام گرفتند، و به حكومتى پايدار رسيدند. آن گاه آنان حاكم و
زمامدار جهان شدند، و سلاطين روى زمين گرديدند، و فرمانروايى كسانى شدند كه در
گذشته حاكم بودند، و قوانين الهى را بر كسانى اجرا مىكردند كه مجريان احكام بودند،
و درگذشته كسى قدرت در هم شكستن نيروى آنان را نداشت، و هيچ كس خيال مبارزه با آنان
را در سر نمىپروراند.
2- »مستقره خير مستقر و منبته أشرف منبت في معادن الكرامة و مماهد السلامة قد صرفت
نحوه أفئدة الأبرار و ثنيت إليه أزمة الأبصار دفن الله به الضغائن و أطفأ به
الثوائر ألف به إخوانا و فرق به أقرانا أعز به الذلة و أذل به العزة كلامه بيان و
صمته لسان«(652)
قرار گاه پيامبرصلى الله عليه وآله بهترين قرارگاه و محل پرورش و خاندان او
شريفترين پايگاه است در معدن بزرگوارى و گاهواره سلامت رشد كرد، دلهاى نيكوكاران
شيفته او گشته، توجه ديدهها به سوى اوست. خدا به بركت وجود او كينهها را دفت كرد
و آتش دشمنىها را خاموش كرد. با او ميان دلها الفت و مهربانى ايجاد كرد و نزديكانى
را از هم دور ساخت.
انسانهاى خوار و ذليل و محروم در پرتو او عزت يافتند و عزيزانى خودسر ذليل شدند.
گفتار او روشن گر واقعيتها و سكوت او زبانى گويا بود.
3- »أرسله بالضياء و قدمه في الاصطفاء فرتق به المفاتق و ساور به المغالب و ذلل به
الصعوبة و سهل به الحزونة حتى سرح الضلال عن يمين و شمال«(653)
خدا پيامبرصلى الله عليه وآله را با روشنايى اسلام فرستاد، و در گزينش، او را بر
همه مقدم داشت؛ با بعثت او شكافها را پر و سلطه گران پيروز را در هم شكست، و
سختيها را آسان و ناهمواريها را هموار فرمود تا آنكه گمراهى را از چپ و راست تار و
مار كرد.
4- »فصدع بما أمر به و بلغ رسالات ربه فلم الله به الصدع و رتق به الفتق و ألف به
الشمل بين ذوي الأرحام بعد العداوة الواغرة في الصدور و الضغائن القادحة في
القلوب«(654)
پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله آنچه را كه به او ابلاغ شد آشكار كرد، با پيامهاى
پروردگارش را رساند. او شكافهاى اجتماعى را به وحدت اصلاح، و فاصلهها را به هم
پيوند داد و پس از آنكه آتش دشمنىها و كينههاى برافروخته در دلها راه يافته بود،
ميان خويشاوندان يگانگى برقرار كرد.
5- » لقد رأيت أصحاب محمد ص فما أرى أحدا يشبههم منكم لقد كانوا يصبحون شعثا غبرا و
قد باتوا سجدا و قياما يراوحون بين جباههم و خدودهم و يقفون على مثل الجمر من ذكر
معادهم كأن بين أعينهم ركب المعزى من طول سجودهم إذا ذكر الله هملت أعينهم حتى تبل
جيوبهم و مادوا كما يميد الشجر يوم الريح العاصف خوفا من العقاب و رجاء
للثواب«(655)
من اصحاب محمّدصلى الله عليه وآله را ديدم، اما هيچ كدام از شما را همانند آنان
نمىنگرم، آنها صبح مىكردند در حالى كه موهاى ژوليده و چهرههاى غبار آلوده
داشتند، شب را تا به صبح در حال سجده و قيام به عبادت مىگذراندند، و پيشانى و
گونههاى صورت را در پيشگاه خدا بر خاك مىساييدند، با ياد معاد چنان ناآرام بودند
گويا بر روى آتش ايستادهاند. بر پيشانى آنها از سجدههاى طولانى پينه بسته
بود.)چون پينه زانوهاى بزها( اگر نام خدا برده مىشد چنان مىگريستند كه گريبانهاى
آنانتر مىشد.و چون درخت در روز تند باد مىلرزيدند، از كيفرى كه از آن بيم
داشتند، يا براى پاداشى كه به آن اميدوار بودند.
چكيده مباحث موفقيت پيامبر اكرم »صلى الله عليه وآله وسلم« از نگاه حضرت على »عليه
السلام«
1 - بهترين فرد براى تبيين موفقيت پيامبر اكرم »صلى الله عليه وآله وسلم« در مبارزه
با مفاسد اجتماعى حضرت على»عليه السلام« است .
2 - سخنان امير المؤمنين در اين رابطه در واقع تفسير آيات نورانى قرآن است و لذا آن
حضرت از ايجاد وحدت و تربيت انسانهاى نمونه بعنوان مهمترين موقعيتها نام مىبرد .