الگوى برتر
شيوه مبارزه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله با مفاسد اجتماعى

محمدرضا تويسركانى

- ۲۳ -


3) تبيين حقوق دختران
»وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثى ظلَّ وَجْهُهُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ(58)يَتَوَرَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فى التُرَابِ أَلا ساءَ مَا يحْكُمُونَ«(520)
در حالى كه هرگاه به يكى از آن‏ها بشارت دهند دختر نصيب تو شده، صورتش )از فراب ناراحتى( سياه مى‏شود؛ و به شدّت خشمگين مى‏گردد؛... بخاطر بشارت بدى كه به او داده شده، از قوم و قبيله خود متوارى مى‏گردد؛ )و نمى‏داند( آيا او را با قبول ننگ نگهدارد، يا در خاك پنهانش كند؟! چه بدحكم مى‏كنند!
در بخش مفاسد اجتماعى در عصر بعثت بيان شد كه: تحقير و پَست شمردن دختر، يكى از افكار جاهلى و خرافى عصر بعثت بود. اعراب جاهلى براى اين تنفّر ، امورى را مطرح مى‏كردند از جمله اين كه: دختر نقش اقتصادى و توليدى ندارد و سربار زندگى مى‏باشد، دختر قدرت جنگيدن و دفاع در برابر بيگانه را ندارد و در جنگ‏ها اگر اسير شوند عامل ننگ قبيله‏اش مى‏شوند و... قرآن مجيد از اين فكر منحط و روش ظالمانه مبتنى بر آن اين گونه خبر مى‏دهد كه:
خبر دختردار شدن، موجب سياه شدن صورت آنان مى‏گشت و خود را از چشم مردم مخفى نگاه مى‏داشتند و به فكر فرو مى‏رفتند كه آيا او را حفظ كنند و ذلت و خوارى دختردارى را تحمل كنند و يا زنده د رخاك پنهانش سازند.
پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله بعد از تبيين شخصيت زن و جايگاه او در جهان بينى توحيدى، با اين سنت جاهلى و روش ظالمانه به شدت برخورد نمود و آن را از گناهان كبيره كه عذاب دردناك را به دنبال دارد معرفى نمود.(521)
آن حضرت با سيره عملى و احساسات و عواطف انسانى و الهى خويش به گونه‏اى رفتار نمود كه دختر كشى بطور كلى از جامعه آن روز عرب برداشته شد. پيامبر عزيز اسلام‏صلى الله عليه وآله زمانى كه اخبار زنده به گور كردن دختران را مى‏شنيد تحت تأثير اين اخبار قرار مى‏گرفت و قطرات اشك از صورتشان سرازير مى‏گشت و مى‏فرمود:
»من لايَرحم لايرُحم. آن كسى كه رحم نكند بر او رحم نشود.« و به پدرانى كه دست به اين اعمال وحشيانه زده بودند مى‏فرمود: »روزگار بدى را بايد در انتظار باشند «(522) و از طرف ديگر ايشان در سخنان خويش به وظيفه پدر و مادر در رابطه با دختر اشاره مى‏كردند و مسلمانان را به تكريم اين نعمت الهى و حُسن خلق با او توصيه مى‏فرمودند:
» چه فرزندان خوبى هستند دختران، با لطافت، آماده به خدمت، مونس، با بركت و اهل نظافت و پاكيزگى. «(523)
» هر كسى دخترى دارد يارى و بركت و آمرزش خدا شامل حالش مى‏شود. «(524)
» خداوند بزرگ بر زنان مهربانتر است تا بر مردان و هر مردى زنى را كه محرم اوست شادمان كند خدا نيز در روز قيامت او را شادمان مى‏نمايد.«(525)
» هر كس با خردسالان ما )چه دختر چه پسر( مهربانى نكند و به بزرگسالانمان احترام نگذارد از ما نيست.«(526)
علاوه بر اين سخنان، رفتار آن حضرت با دختران خويش نيز، درس عملى به مسلمانان مى‏داد آن‏ها شاهد احترام آن حضرت نسبت به دختران و تكريم شخصيت آنان بودند و در اين ميان رفتار ايشان با حضرت فاطمه)س( به گونه‏اى بود كه تعجب همگان را بر مى‏انگيخت زيرا براى مردم آن عصر قابل تصور نبود كه يك زن به مقامى دست پيدا كند كه شخصيتى مانند پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نسبت به او اين چنين رفتار نمايد.
روزى عايشه به رسول خداصلى الله عليه وآله عرض كرد:
به گونه‏اى با فاطمه)س( رفتار مى‏كنى كه با هيچ كدام از دخترانت اين گونه رفتار نكرده‏اى ؟
پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در جواب او مطالبى فرمود. از جمله فرمودند:
»هرگز فاطمه را نبوسيدم مگر اين كه بوى خوش درخت بهشتى طوبى را از وجود او در روح و روانم يافتم.«(527)
در روايات متعددى آمده است:
هرگاه فاطمه)س( بر رسول خداصلى الله عليه وآله وارد مى‏شد آن حضرت از او استقبال گرم مى‏كرد و دستهايش را مى‏بوسيد و او را در جاى خود مى‏نشانيد. و مى‏فرمود:
»فاطمه عزيزترين مردم نزد من است.«(528)
و به اين وسيله پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله )با سخنان سيره عملى و تبيين وظايف پدر و مادر در مورد فرزند دختر( موفق شد اين سنت وحشيانه و غير انسانى را از جامعه آن روز بزدايد و بخش ديگرى از مفاسد اجتماعى آن عصر را نابود سازد.

د - نظارت عمومى )امر به معروف و نهى از منكر(
بعد از بعثتِ پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله و آگاه شدنِ مردم از حقايق هستى و تبيين معروف و منكر در ابعاد مختلف، مهم‏ترين مرحله‏اى كه هدف از بعثت در آن تحقق پيدا مى‏كرد حاكميت معروف )ارزشها و دستورات خداوند( در صحنه عملِ زندگى مردم بود. پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در اين مرحله از روشهاى گوناگونى استفاده نمود كه از مهم‏ترين آن‏ها نظارت عمومى يا اصل امر به معروف و نهى از منكر بود. آن حضرت با تلاوت و تبيين آيات نورانى قرآن، مسلمانان را به اهميّت و جايگاهِ سر نوشت ساز اين اصل آگاه نمود. امر به معروف و نهى از منكر اصلى بود كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله قبل از هجرت از آن بطور كلى ياد نموده بود نه تفصيلى، زيرا زمينه پياده شدن اين دستور فراهم نبود و از طرف ديگر بايد ذهن جامعه با اين اصل حياتى آشنا مى‏شد و لذا در سوره‏هاى مكى سه آيه پيرامون امر به معروف و نهى از منكر وجود دارد. سوره اعراف/ 157 و 199، لقمان / 17.
هر چند از ابتداى بعثت، رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله مردم را به دورى از فحشا و منكر فرمان مى‏داد و از آنان مى‏خواست كه به )معروف( عمل كنند(529) ولى اصل امر به معروف و نهى از منكر در مدينه و بعد از هجرت زمانى كه آن حضرت تشكيل حكومت داد مورد تأكيد و اجرا قرار گرفت كه همين امر مى‏تواند دليل خوبى باشد كه اين اصل بيشتر صبغه حكومتى دارد. و به عبارت ديگر اين اصل زمانى مى‏تواند بطور دقيق و كامل در جامعه پياده شود كه قدرت سياسى در اختيار مؤمنين باشد تا آن‏ها در پناه حكومت دينى قادر بر امر به معروف و نهى از منكر باشند(530)
تذكر: مطلبى كه بيان شد در زمانى كه اساس دين مورد تهديد جدى قرار گيرد نمى‏تواند دليل و بهانه‏اى براى بى تفاوتى و عدم دفاع از دين باشد زيرا در چنين وضعيتى بر همگان واجب است از كيان اسلام و موجوديت دين دفاع كنند هر چند در اقليت و در موضع ضعف قدرت سياسى باشند(
مسلمانان در پناه قرآن كريم و با تلاش رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله به اين حقيقت آگاه شدند كه:
امر به معروف و نهى از منكر برترين فريضه الهى است.
امر به معروف و نهى از منكر راه انبيا و سيره صالحان است.
امر به معروف و نهى از منكر نگهدارنده دين و ارزشهاى الهى است.
و فلاح و رستگارى نتيجه امر به معروف و نهى از منكر و دعوت به خير است و بخاطر اين جايگاه بسيار مهم است كه:
بهترين امت، آنانى معرفى شده‏اند كه امر به معروف و نهى از منكر كنند(531)
پيامبر عظيم الشأن اسلام‏صلى الله عليه وآله براى حفظ دستاوردهاى بعثت در سخنرانى ها و ديدارهايى كه با مردم داشت اهميّت اين اصل )امر به معروف و نهى از منكر( را به مردم گوشزد مى‏نمودند و از آنان مى‏خواستند كه براى حفظ حكومت دينى آمر به معروف و ناهى از منكر باشند.
از آن حضرت نقل شده است:
»هر كس امر به معروف و نهى از منكر كند، خليفه خداوند در زمين خواهد بود و نيز جانشين رسول خدا و كتاب او )قرآن( خواهد شد.«(532)
طبق اين روايت امر به معروف و نهى از منكر خلافت سه گانه )خدا، رسول و قرآن( را به انسان هديه مى‏كند زيرا اين اصل زمينه تحقق ارزشهاى محبوب خدا رسول و قرآن را بوجود مى‏آورد.
آن حضرت در حديثى اين مقام را به صورت ديگرى كه تجسّم اخروى مقام دنيايى امر به معروف است توصيف مى‏فرمايد:
»آيا از مردمانى كه نه جزو پيامبران بودند، نه از شهدا ولى روز قيامت پيامبران و شهدا به مقام و منزلت آنان نزد خدا غلبه مى‏خورند و بر منبرهايى از نور نشسته‏اند براى شما سخن نگويم؟«
سؤال شد اى رسول خدا آنان چه كسانى هستند؟ فرمود:
»آنان كسانى هستند كه بندگان خدا را )محبوب( خدا مى‏كنند و خدا را )محبوب( بندگانش مى‏سازند.«
پرسيدند: اين كه خدا را محبوب بندگان او سازند روشن است؛ اما چگونه بندگان را محبوب خدا مى‏سازند؟ فرمود:
»آن‏ها را به آنچه خدا دوست دارد امر مى‏كنند و از آنچه خدا دوست ندارد نهى مى‏كنند پس اگر آنان گوش كردند و اطاعت نمودند خداوند هم آنان را دوست خواهد داشت.«(533)
در سخن ديگرى آن حضرت مى‏فرمايد:
»هر كس امر به معروف يا نهى از منكر كند يا به كار خيرى راهنمايى نمايد يا حتى اشاره بدان نمايد پس او در ثواب آن عمل شريك است و هر كس به كار بد امر كند يا بدان دلالت و يا اشارت نمايد او نيز در گناه آن عمل شريك است.«(534)
پيامبر اسلام ضمن معرفى سيماى آمران به معرفى به معروفى چهره و جايگاه تاركان اَمر به معروف و نهى از منكر مى‏پرداخت و به اين وسيله حساسيت لازم را در توجه به اقامه امر به معروف ايجاد مى‏نمود. به رواياتى در اين زمينه توجه نماييد:
»همانا خداوند تبارك و تعالى مؤمن ضعيفى كه دين ندارد مورد غضب خود قرار مى‏دهد.«
از آن حضرت پرسيدند: مؤمن ضعيفى كه دين ندارد كيست؟ آن حضرت فرمود:
»كسى است كه نهى از منكر نمى‏كند.«(535)
»از ما نيست كسى كه امر به معروف و نهى از منكر را انجام ندهد.«(536)
»قسم به خدايى كه جانم در اختيار اوست كسانى كه درباره گناهان سستى نشان مى‏دهند و نهى از منكر نمى‏كنند )در حالى كه قدرت اين كار را دارند( روز قيامت به صورت خوك و ميمون از قبرشان خارج مى‏شوند.«(537)
و امّا رواياتى كه ضررهاى اجتماعى ترك امر به معروف و نهى از منكر را براى ايجاد انگيزه‏هاى درونى در اجراى اين اصل الهى مطرح مى‏كند:
رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله: تا زمانى كه مردم امر به معروف و نهى از منكر نمايند و يكديگر را بر نيكى يارى كنند همواره در خير و سعادت خواهند بود و در غير اين صورت بركات الهى از آنان گرفته خواهد شد و گروهى )اشرار( بر جامعه مسلط خواهند شد و در اين زمان براى مردم ديگر ياورى، نه در زمين و نه در آسمان نخواهد بود.(538)
در روايت ديگرى آن حضرت به همين مضمون مى‏فرمايد:
هر گاه مسلمانان امر به معروف و نهى از منكر ننمايند و از خوبان خاندانم پيروى نكنند خداوند اشرار را بر آنان مسلط مى‏نمايد در اين هنگام انسانهاى خوب دعا مى‏كنند ولى دعايشان اجابت نمى‏گردد.(539)

عبرت از پيشينيان
عبرت از گذشتگان شيوه‏اى مؤثر در مبارزه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله با مفاسد اجتماعى بود و بيان داستانهاى پيشينيان در قرآن و در سخنان آن حضرت براى رسيدن به اين هدف صورت مى‏گرفت.
»لَقَدْ كانَ فى قَصَصِهِمْ عِبرَةٌ لأُولى الأَلْبَبِ مَا كانَ حَدِيثاً يُفْترَى وَ لَكن تَصدِيقَ الَّذِى بَينَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كلِّ شىْ‏ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ«(540)
در سرگذشت آن‏ها درس عبرتى براى صاحبان انديشه بود! اينها داستان دروغين نبود؛ بلكه )وحى آسمانى است، و( هماهنگ است با آنچه پيش روى او )از كتب آسمانى پيشين( قرار دارد؛ و شرح هر چيزى )كه پايه سعادت انسان است(؛ و هدايت و رحمتى است براى گروهى كه ايمان مى‏آورند!
از جمله داستانهاى قرآنى كه نكات عبرت‏آموز فراوانى دارد داستانِ اصحاب سَبت است كه در سوره بقره / 65 ، سوره نساء / 47 و 154 و سوره اعراف / 163 تا 166 به آن اشاره شده است.
به فرمان خداوند براى گروهى از بنى اسرائيل كه در ساحل دريا زندگى مى‏كردند، صيد ماهى در روزهاى شنبه ممنوع بود؛ اما در همان روز ماهى‏ها جلوه گرى بيشترى مى‏كردند و حضور فراوان آن‏ها باعث شد اين قوم، قانون الهى را با مكر وحيله شكستند و با ساختن حوضچه‏هاى ساحلى و بستن راه خروجى ماهى‏ها، روزهاى شنبه ماهيان در حُوضچه‏ها گير مى‏كردند و يكشنبه به راحتى صيد مى‏شدند و مدّعى بودند كه طبق فرمان خدا روز شنبه صيد نكرده‏ايم. اين اقدام را گروهى ديگر از مردم تحمّل نكردند و به نهى از منكر پرداختند ولى عده‏اى ديگر بودند كه نه نهى از منكر مى‏كردند و نه صيد ماهى، بلكه موضع بى تفاوتى را انتخاب كرده بودند، در حقيقت بنى اسرائيل سه گروه بودند قانون شكن، دلسوزان ناهى از منكر، بى تفاوت.
بى تفاوتها به ناهيان از منكر مى‏گفتند: خودتان را خسته نكنيد چون سخنان شما در فاسقان اثر ندارد ولى آن‏ها در جواب مى‏گفتند: سخنان ما بى اثر نيست حداقل آن كه ما نزد خدا معذوريم.(541)
»فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنهَوْنَ عَنِ السّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كانُوا يَفْسقُونَ«(542)
امّا هنگامى كه تذكراتى را كه به آن‏ها داده شده بود فراموش كردند، )لحظه عذاب فرا رسيد؛ و( نهى‏كنندگان از بدى را رهايى بخشيديم؛ و كسانى را كه ستم كردند، بخاطر نافرمانيشان به عذاب شديدى گرفتار ساختيم.
اين آيه، گروه بنى اسرائيل را به دو دسته تقسيم كرده است دسته‏اى كه نجات يافتند كه همان اهل نهى از منكر بودند و دسته‏اى كه عذاب شدند و بعنوان ظالم معرفى گشته‏اند. نكته مهم اين جاست كه قرآن مجيد گروه بى تفاوتان را در كنار فاسقان قرار داده است و هر دو گروه را گرفتار عذاب دردناك خداوند معرفى مى‏نمايد.
بيان اين داستان براى مسلمانان نكات فراوانى را به همراه داشت از جمله اين كه ترك امر به معروف و نهى از منكر و بى تفاوتى در برابر فاسقان، انسان را در كنار فاسقان قرار مى‏دهد. آن‏ها بخاطر گناهى كه انجام داده‏اند عذاب مى‏شوند و اين‏ها بخاطر سكوتى كه كرده‏اند.

داستانى از زبان رسول خداصلى الله عليه وآله در آثار ترك امر به معروف و نهى از منكر
خداوند به جبرئيل وحى فرستاد و وى را فرمان داد تا شهرى را كه مردى كافر و فاجر داشت نابود سازد. جبرئيل عرض كرد:
پروردگارا همه را نابود مى‏كنم بجز فلان انسان زاهد را. جبرئيل اين را گفت تا بداند فرمان خداوند در مورد اين شخص چيست. خداوند فرمود: بلكه آن شخص را بيشتر از ديگران عذاب كن!
جبرئيل پرسيد: پروردگارا به من بگو با اين كه او انسانى زاهد و عابد است چرا بايد از بين برود؟!
خداوند فرمود: چون با وجود اين كه قدرت و امكانات در اختيارش نهادم، امرِ به معروف و نهى از منكر نمى‏كند و گنهكاران را با اين كه مورد خشم و غضب من هستند بسيار دوست دارد.
اصحاب عرض كردند: اى رسول خدا. پس حال ما چون خواهد بود با اين كه بر انكار منكراتى كه مى‏بينيم توانايى نداريم؟
رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: حتماً امر به معروف و نهى از منكر كنيد در غير اين صورت عذاب خداوند همه شما را در بر خواهد گرفت.
آنگاه فرمود:
هر يك از شما منكرى را ديد اگر مى‏تواند با دست و قدرت جلوى آن را بگيرد و اگر نتوانست با زبانش و اگر نتوانست با قلبش و براى چنين شخصى همين بس، كه خداوند مى‏داند او قلباً از آن منكر ناراحت گشته است.(543)