ب - ماليات هاى اسلامى
ماليات هاى اسلامى در نظام اقتصادى اسلام، براى رسيدن به عدالت اقتصادى و تعديل
ثروتها و درآمدها و توازن اجتماعى و مبارزه با تكاثر و انباشته شدن ثروت و ايجاد
رفاه نسبى براى عموم مسلمانان و ريشه كن نمودن فقر و محروميت، نقش ويژه و تعيين
كنندهاى دارند و لذا بر اساس فرامين الهى مسلمانان موظف به پرداخت اين مالياتها
هستند و دولت اسلامى موظف است با جمع آورى اين اموال نيازمندىهاى عمومى جامعه را
برطرف كند اين مالياتها عبارتند از 1- زكات 2- خمس 3- جزيه 4- خراج يا ماليات
اراضى.
زكات
»الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّهُمْ فى الأَرْضِ أَقَامُوا الصلَوةَ وَ ءَاتَوُا
الزَّكوةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَ للَّهِ
عقِبَةُ الأُمُورِ«(427)
همان كسانى كه هر گاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مىدارند، و
زكات مىدهند، و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند، و پايان همه كارها از آن
خداست!
پيام اين آيه در بيان توصيف حكومت اسلامى است مىفرمايد بعد از قدرت يافتن مؤمنين
يعنى تشكيل حكومت دينى آنها هرگز همچون خودكامگان و جباران به عيش و لهو و لعب نمى
پردازند كه تبديل به يك طاغوت جديد شوند. بلكه معنويت و عدالت و نظارت عمومى را در
اجتماع ايجاد نموده و در جهت يك جامعه سالم تلاش مىنمايند. سمبل معنويت، نماز،
سمبل عدالت، زكات و سمبل نظارت عمومى، امر به معروف ذكر گرديده است.
جايگاه حكومت اسلامى در مورد زكات در آيه 103 سوره توبه تبيين شده است .
»خُذْ مِنْ أَمْولِهِمْ صدَقَةً تُطهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِم بهَا وَ صلِّ
عَلَيْهِمْ إِنَّ صلوتَك سكَنٌ لهَُّمْ وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ«(428)
از اموال آنها صدقهاى )بعنوان زكات( بگير، تا بوسيله آن، آنها را پاك سازى و
پرورش دهى! و )به هنگام گرفتن زكات،( به آنها دعا كن؛ كه دعاى تو، مايه آرامش
آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!
اين آيه شريفه متضمن حكم زكات مالى است ،امام صادق مىفرمايد: وقتى اين آيه نازل شد
)در ماه رمضان( پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دستور داد مناديش در ماين مردم ندا
دهد كه:
خداوند زكات را بر شما واجب كرده است همچنانكه نماز را واجب كرده و از همان زمان
زكات در طلا و نقره، شتر و گاو ، گوسنفد، گندم، جو، خرما، كشمش، واجب گرديد اين
مطالب به اطلاع مردم رسانده شد. و در پايان اعلام گرديد كه خدا از غير اين موارد
زكات نمىخواهد تا آنكه يك سال گذشت مردم رمضان بعدى را روزه گرفتند و افطار كردند
سپس حضرت دستور داد منادى ندا سر دهد »اى گروه مسلمين زكات اموالتان را بدهيد تا
نمازهايتان قبول شود آنگاه مأمورين وصول زكات را روانه كرد كه زكات و ماليات اراضى
را جمع كنند.«(429)
در تفسير نمونه در توضيح اين آيه شريفه آمده است:
اى رسول ما، تو با اين كار )گرفتن زكات( آنها را پاك مىكنى و نموّ مىدهى. آنها
را از رذائل اخلاقى از دنياپرستى و بخل و اِمساك پاك مىكنى. نهال نوع دوستى و
سخاوت و توجّه به حقوق ديگران را در آنها پرورش مىدهى. مفاسد و آلودگىهايى كه در
جامعه به خاطر فقر و فاصله طبقاتى و محروميت گروهى از جامعه بوجود مىآيد با انجام
اين فريضه الهى برمىچينى و صحنه اجتماع را از اين آلودگىها پاك مىسازى.(430)
خُمس
»وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شىْءٍ فَأَنَّ للَّهِ خُمُسهُ وَ
لِلرَّسولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْيَتمى وَ الْمَسكِينِ وَ ابْنِ السبِيلِ إِن
كُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ وَ مَا أَنزَلْنَا عَلى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ
يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ«(431)
بدانيد هرگونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى
ذىالقربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه )از آنها( است، اگر به خدا و
آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه )باايمان و
بىايمان( ]= روز جنگ بدر[ نازل كرديم، ايمان آوردهايد؛ و خداوند بر هر چيزى
تواناست!
يكى از ماليات هاى اسلامى)خمس( است كه مسلمانان وظيفه دارند 15 از فوايد مالى
سالانه خويش را به دولت اسلامى بپردازند تا براى مصارف مشخص شده در قرآن، به مصرف
برسد. خُمس در آيه شريفه براى دو گروه اختصاص پيدا كرده است سهم حكومت دينى كه در
اختيار رهبر قرار داده مىشود و او نيازهاى عمومى جامعه را با آن تأمين مىكند و
سهم فقرا و محرومان از سادات و بنى هاشم كه حكومت دينى موظف است اين سهم را در ميان
اين گروه تقسيم نمايد.
آيا اختصاص نيمى از خمس به سادات و بنى هاشم تبعيض نيست؟
بعضى چنين تصور مىكنند كه طبق نظريه شيعه در مورد خمس يك نوع امتياز نژادى با
ملاحظات خويشاوندى در اين نظريه وجود دارد كه با روح عدالت اقتصادى و اجتماعى اسلام
سازگار نيست.
پاسخ اين اشكال: اولاً نيمى از خمس مربوط به نيازمندان سادات و بنى هاشم است و
كسانىكه احتياجى ندارند حق ندارند از اين سهم استفاده نمايند و نيم ديگر مربوط به
رهبر حكومت دينى است كه آن را صرف نيازهاى عمومى جامعه مىكند.
ثانياً اگر سهم سادات از خمس، بيشتر از نياز آنان باشد بايد به بيت المال برگردانده
شود و خرج نيازهاى جامعه گردد.
در حقيقت براى رفع فقر و نياز نيازمندان دو صندوق وجود دارد)صندوق زكات( و )صندوق
خمس( و هر گروهى حق دارد از يكى از اين صندوقها استفاده كند آن هم به اندازه مساوى
يعنى به اندازه نيازمندى يك سال تا زمانى كه احتياج آنها برطرف شود و علت جدا
نمودن سادات از صندوق زكات اين است كه زكات از مالياتهايى است كه مربوط به حكومت
اسلامى است. محروم بودن سادات از دست يابى به اموال عمومى)زكات( در حقيقت براى دور
نگهداشتن خويشاوندان پيامبر از اموال عمومى است تا بهانهاى به دست مخالفان نيفتد
كه پيامبر خويشان خود را بر اموال عمومى مسلط ساخته است ولى از سويى ديگر نيازمندان
سادات نيز بايد از طريقى تأمين شوند كه مقرر شده است از بودجه حكومت اسلامى
بهرهمند گردند نه از بودجه عمومى.
علت ديگرى كه براى اين امر )رفع نياز سادات فقير از خُمس( بيان شده است اين است كه
خداوند مىخواهد كه آل محمدصلى الله عليه وآله منزه و محترم باشند و به زكات مردم
محتاج نشوند لذا خمس را تا حدّى كه رفع نيازشان را بكند براى آنان قرار داد تا به
ذلت و مسكنت نيفتند.(432)
جزيه
از جمله دستورات خداوند در مبارزه با كفر اهل كتاب اين است كه اهل كتاب )يهود -
نصارى - مجوس( يا بايد آماده قتال باشند يا بايد تصميم بگيرند به صورت يك اقليت
سالم مذهبى با مسلمانان زندگى مسالمتآميز داشته باشند. اسلام را محترم بشمارند و
دست به تحريكات برضد مسلمانان و تبليغات مخالف اسلام نزنند و هر ساله ماليات مخصوصى
به نام )جزيه( بپردازند. و اين ماليات يك نوع كمك مالى است كه از طرف اهل كتاب در
برابر مسؤوليتى كه حكومت اسلامى به منظور تأمين امنيت جان و مال آنها به عهده
مىگيرد پرداخت مىگردد.
لازم بذكر است )جزيه( اندازه مشخص ندارد و ميزان آن بستگى به توانايى جزيه دهندگان
دارد و نظر امام مسلمين تعين كننده مقدار جزيه خواهد بود.
ماليات اراضى
از جمله مالياتهاى حكومت اسلامى كه نقش مؤثرى در رفع نيازمندىهاى عمومى و مبارزه
با فقر دارد ماليات اراضى است. اراضى تحت نظر حكومت اسلامى يا در داخل حكومت است يا
از دشمن گرفته شده است كه احكام اين زمينها در بحث اَنفال مطرح مىشود.
اِنفاقات
تعريف انفاق محدود به مال نمىباشد بلكه علم و عقل، قدرت و جان نيز مورد انفاق است
ولى آنچه كه در اين تحقيق از كلمه انفاق مورد نظر است انفاق مالى است ) بيشترين
استعمال اين كلمه در مورد بذل مال و ثروت است(.
نكته ديگر اين است كه در نظام اقتصادى اسلام، انفاق به دو قسمت تقسيم مىشود انفاق
واجب و انفاق مستحب.
انفاق واجب، زكاة و خمس است. و اَمّا انفاق مستحب در فرهنگ دينى با عناوين، صدقه،
برّ، خير، قرض الحسنه و جهاد با مال مورد بحث قرار گرفته است كه كلمه انفاق عنوان
جامع اين عناوين مىباشد.
»مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْولَهُمْ فى سبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ
أَنبَتَت سبْعَ سنَابِلَ فى كلِّ سنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضعِفُ
لِمَن يَشاءُ وَ اللَّهُ وَسِعٌ عَلِيمٌ«(433)
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه
بروياند؛ كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر كس بخواهد )و
شايستگى داشته باشد(، دو يا چند برابر مىكند؛ و خدا )از نظر قدرت و رحمت،( وسيع، و
)به همه چيز( داناست.
از جمله اقدامات مهم پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله براى ايجاد فرهنگ انفاق
در جامعه دينى تحول فكرى و ايجاد انگيزه هاى معنوى در تلاشهاى اقتصادى بود. آن
حضرت به ثروتمندان يادآور مىشد كه آنچه از ثروت در اختيار دارند امانت الهى است.
آنها امانت دار خداوند هستند نه مالك ثروت كه طبق ميل خود عمل نمايند.
»إِن تُبْدُوا الصدَقتِ فَنِعِمَّا هِىَ وَ إِن تُخْفُوهَا وَ تُؤْتُوهَا
الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيرٌ لَّكمْ وَ يُكَفِّرُ عَنكم مِّن سيِّئَاتِكمْ وَ اللَّهُ
بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ«(434)
اگر انفاقها را آشكار كنيد، خوب است! و اگر آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان
بدهيد، براى شما بهتر است! و قسمتى از گناهان شما را مىپوشاند؛ )و در پرتو بخشش در
راه خدا، بخشوده خواهيد شد( و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
د - مبارزه با بيكارى و ايجاد زمينه اشتغال
يكى از عوامل مهم فقر در جامعه بيكارى و تن پرورى است بر اين اساس پيامبر اكرمصلى
الله عليه وآله مسلمانان را به تلاش اقتصادى مفيد توصيه مىنمود و مىفرمود: »كسى
كه بار زندگى خويش را بر دوش ديگران نهد ملعون است.(435)» روزى در خدمت پيامبر
اكرمصلى الله عليه وآله از مردى عابد كه بسيار عبادت مىكرد ياد شد حضرت سؤال
كردند چه كسى معاش او را تأمين مىكند؟ عرض كردند: برادرش. حضرت فرمود: برادرش از
او عابدتر است.(436) در كنار اين نوع برخورد با بيكارى و تن پرورى ، آن حضرت اقدام
به برنامه ريزى در جهت اشتغال مسلمانان مىكرد كه به بعضى از اين اقدامات اشاره
مىكرد.
1- عقد قراردادهاى مزارعه و مساقات بين مهاجرين و انصار، اين كار علاوه بر آن كه
مهاجران بدون زمين را به كار كشاورزى واداشت موجب افزايش اشتغال نيروى مهاجران
گرديد و بازدهى زمينهاى زير كشت انصار را زيادهتر نمود.
2- لغو انحصار تجارت، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله پيشه وران و كشاورزان مدينه
را در فعاليتهاى اقتصادى شركت داد و با عقد قرار داد مضاربه و تهيه سرمايه و
امكانات حمل و نقل، تجارت را از انحصار عدهاى خاص آزاد كرد و به اين وسيله راه
خودكفايى و كسب معاش را براى مهاجر و انصار هموار ساخت.
3- واگذارى املاك آباد يا باير به مردم به منظور آباد نگه داشتن يا آباد كردن. اين
املاك كه تحت شرايط خاصى صورت مىپذيرفت. اين واگذارى اقطاع نام داشت به موجب اين
عمل فعاليتهاى اقتصادى از جمله ساخت واحدهاى مسكونى، حمام، بازار، احياء اراضى
موات، رونق خاصى يافت و تعداد زيادى از مردم زمينه اشتغال پيدا كردند .
شيوههاى مصرف
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله در راه ايجاد رفاه عمومى و عدالت اقتصادى،
شيوه هاى مصرف را نيز مورد توجه قرار مىداد و بر تنظيم و كنترل مصرف مسلمانان
تأكيد داشت. آن حضرت مسلمانان را به اين اصل متذكر مىنمود كه سرمايه هاى كه در
اختيار بندگان خدا مىباشد امانتى است كه خداوند براى مدتى محدود و معين در اختيار
آنها قرار داده است و آنان در مصرف، داراى اختيارات نامحدود نيستند بلكه وظيفه
دارند بر اساس دستورات الهى مصرف نمايند.
توصيه و دستور پيامبر گرامى اسلامى صلى الله عليه وآله در مصرف، اعتدال و كفاف بود.
آن حضرت مسلمانان را به اين شيوه دعوت مىفرمود و از اين شيوه به عنوان يك ضابطه در
همه فعاليتهاى اقتصادى استفاده مىكرد هر چند اعتدال و ميانه روى زيربناى تمام
تعاليم اسلام است و اصولاً اسلام با افراط و تفريط در تمام ابعاد زندگى بشر مبارزه
كرده است.(437)
8- )مبارزه پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله با مفاسد اخلاقى و فرهنگى در
مدينه(
نقطه اوج تلاش رسول خدا براى اصلاح جامعه، مبارزه با مفاسد فرهنگى و اخلاقى بود. در
عصر جاهليت مردم جزيرةالعرب در عرصههاى مختلف گرفتار اين مفاسد بودند و اين نوع
مفاسد، به صورت فرهنگ عمومى در جامعه آن روز حاكم بود و حتى مىتوان گفت عنوان
)جاهليت( براى آن عصر بيشتر به خاطر وجود رفتارهاى زشت و غير عقلايى و غير اخلاقى و
فرهنگى مردم آن زمان بود. تعدادى از مفاسد اخلاقى و فرهنگى آن دوران عبارتند از:
كشتن دختران و فرزندان ،زنا،دزدى، شراب، قمار،بىحجابى،تهمت ناموسى،تحقير
زن،دروغ،غيبت،نقض عهد،جنايت،غارتگرى و دشمنى،خيانت،مكر و حيله،تجسس در زندگى
ديگران،قضاوت عجولانه،سستى در انجام امور پسنديده،قطع رحم،آداب و رسوم جاهلى در
مورد نكاح و طلاق،و...
مهمترين شيوههاى آن حضرت در مبارزه با مفاسد اخلاقى
الف( معرفى عوامل اصلى فساد در جامعه بشرى و تبيين روش مبارزه با آنها
مبارزه با عوامل اصلى مفاسد ، مبارزهاى بسيار سخت و طاقت فرسا است و به همين جهت
نياز به معرفت عميق و اراده آهنين دارد. مبارزهاى كه بدون توجه به آن، تمام
تلاشهاى ديگر در مبارزه با مفاسد اجتماعى بى ثمر خواهد بود. مبارزهاى كه به خاطر
اهميّت آن رسول خدا نام مقدس جهاد را براى آن انتخاب نمود و حتى آن را جهاد اكبر
خواند.
در آيات نورانى قرآن و سخنان پيامبر عظيم الشأن اسلامصلى الله عليه وآله اين عوامل
كه به عنوان دشمن اصلى معرفى شدهاند عبارتند از: 1- ابليس و ذرّيه او 2- نفسِ سركش
انسان .
از بررسى سورههاى قرآن در مورد ابليس اين نكته بدست مىآيد كه از آغاز بعثت مسئله
شيطان و نقش او در فريب و انحراف انسان و فاسد نمودن جامعه مورد توجه رسول خدا بوده
است اولين سورهاى كه موضوع شيطان را مطرح مىكند سوره تكوير )هفتمين سوره قرآن به
ترتيب نزول( مىباشد، سپس اين موضوع در 25 سوره ديگر مكى و در 10 سوره مدنى مطرح
مىگردد از اين آمار فهميده مىشود كه رسول خدا در طول 23 سال بعد از بعثت همواره
در برنامه تعليمى و اصلاحى خويش نقش محورى ابليس در گمراهى بشر را به مسلمانان تذكر
مىداده است .
در رابطه با كيفيت كار شيطان و چگونگى تسلط او بر انسان مطالب فراوانى وجود دارد كه
به صورت خلاصه به قسمتى از آن مطالب اشاره مىشود.
از قرآن مجيد استفاده مىشود كه شيطان نخست در عواطف نفسانيه انسان يعنى در بيم و
اميد او، در آمال و آرزوهاى او، در شهوت و غضب او تصرف نموده آنگاه در اراده و
افكارى كه از اين عواطف بر مىخيزد تصرف مىكند.
»قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنى لأَقْعُدَنَّ لهَُمْ صِرَطَكَ الْمُستَقِيمَ(16)ثُمَّ
لاَتِيَنَّهُم مِّن بَينِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمَنهِمْ وَ
عَن شمَائلِهِمْ وَ لا تجِدُ أَكْثَرَهُمْ شكِرِينَ«(438)
گفت: »اكنون كه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها كمين مى
كنم! سپس از پيش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان
مىروم؛ و بيشتر آنها را شكرگزار نخواهى يافت!«
»قَالَ رَب بمَا أَغْوَيْتَنى لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فى الأَرْضِ وَ لأُغْوِيَنهُمْ
أَجْمَعِينَ«(439)
گفت: »پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من )نعمتهاى مادّى را( در زمين در نظر آنها
زينت مىدهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت.
برخى از مفسرين معتقد هستند معنى اين آيات اين است كه، شيطان مىگويد: من امور
باطله و زشتىها و پليديها را از راه ميل و رغبتى كه عواطف بشرى به آن دارد در نظر
آنان زينت داده و به همين وسيله و به تدريج گمراهشان مىكنم مثلاً زنا را كه يكى از
گناهان كبيره است از آنجائيكه مطابق ميل شهوانى اوست در نظرش آنقدر زينت مىدهم تا
به تدريج از اهميت زشتى آن كاسته و همچنين مىكاهم تا يكباره تصديق به خوبى آن
نموده و مرتكبش شود پس ميدان تاخت و تاز شيطان همانا ادراك انسانى و ابزار كار او
عواطف و احساسات بشرى است.(440)
و به همين علت شيطان بيشترين استفاده را در جهت فاسد نمود فرد و جامعه بشرى از نفس
انسان مىبرد موجودى كه در درون انسانها قرار دارد كه اگر انسان موفق به كنترل و
تربيت او شود شيطان خلع سلاح مىگردد و ديگر كارى از او بر نمىآيد.
قرآن مجيد موضوع شيطان و نفس را در آيات متعددى مطرح نموده است كه پرداختن به آنها
نياز به بحث مستقلى دارد.(441)
علاوه بر اين گونه آيات، پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله در اين رابطه
سخنانى بيان نمودهاند كه به تعدادى از آنها اشاره مىشود.
1- اَعْدى عَدوّك نَفْسُك التى بين جنبيك.(442)
دشمنترين دشمنان تو نفسى است كه در درون تو قرار دارد.
2- »مَنْ مَقَتَ نَفْسه دُونَ مَقْت الناس آمَنهُ اللَّه مِنْ فزع يوم
القيامة.«(443)
هر كس به جاى دشمنى با مردم با نفس خويش دشمنى بورزد خداوند او را از هراس روز
قيامت ايمن كند.
3- »عن ابى عبد اللَّهعليه السلام اِنَّ النبّىصلى الله عليه وآله بَعَثَ سريَّةً
فلّما رَجَعوا قال: مرحباً بقوم قضَوُا الجهاد الاصغر و بقى عليهم الجهاد و الاكبر
فقيل: يا رسول اللَّه ما الجهاد الاكبر قال: جهاد النفس.«
حضرت امام صادق مىفرمايد كه همانا پيامبر اكرم فرستاد لشكرى را پس چون كه برگشتند
فرمود: آفرين باد به گروهى كه به جاى آوردند جهاد كوچك را و به جاى ماند بر آنها
جهاد بزرگ گفته شد اى پيامبر خدا جهاد بزرگ چيست؟ فرمود: جهاد با نفس است.(444)
در اين سخنان رسول خدا نفس را بعنوان دشمن اصلى معرفى مىكند در حالى كه از ابليس
هم به عنوان دشمن در منابع دينى ما ياد شده است.(445) راز اين مطلب در اين نكته
نهفته است كه دشمنى ابليس زمانى مؤثر مىباشد كه درون انسان در اختيار او باشد ولى
زمانى كه انسان تربيت الهى شد و نفس اماره او به مطمئنه تبديل شد ديگر جاى براى
وسوسهها و تدليسهاى ابليس باقى نمىماند و لذا تأكيد رسول خدا بر اصلاح انسان از
درون مىباشد و نام اين تلاش مقدس را جهاد اكبر مىنهد.
در باب جهاد اكبر پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله دستورات فراوانى صادر مىنمود و
مسلمانان را تشويق به عمل به اين دستوارت مىكرد و از آنان مىخواست كه به آنها عمل
كنند تا به فلاح و رستگارى نائل آيند سفارش مهم آن حضرت، انجام واجبات و ترك محرمات
بود و در اين ميان به واجباتى مانند نماز و روزه اهميت فراوان مىداد.
در رابطه با نماز مىفرمود:
»هيچ نمازى وقتش نمىرسد مگر آن كه فرشتهاى ندا سر مىدهد كه: اى مردم بپاخيزيد و
آتش هايى را كه با دست خود بر پشت خويش افروختهايد با نماز خود خاموش كنيد.«(446)
در باب نماز در سخنان آن حضرت توجه ويژهاى به نماز جماعت و نماز شب ديده مىشود كه
دليل بر تأثير سرنوشت ساز اين دو عمل در اصلاح فرد و جامعه است .
در مورد روزه، آن حضرت خطاب به گروهى از مسلمانان فرمودند:
»آيا مايل هستيد شما را به چيزى رهنمون سازم كه اگر انجام دهيد شيطان به قدر فاصله
مغرب و مشرق از شما دور شود؟ همگى عرض كردند: آرى اى رسول خدا فرمود: روزه.«
آن حضرت دستورات اخلاقى و اصلاحى متنوعى دارد كه همگى آنها را مىتوان در باب جهاد
اكبر به حساب آورد زيرا در اين دستورات آن چيزى كه از مسلمانان خواسته شده است
كنترل نفس و اعضاء و جوارح آدمى است كه منشأ تمام مفاسد است. (447)
شخصى خدمت رسول خداصلى الله عليه وآله رسيد و عرض كرد:
درباره اسلام مطالبى بفرمائيد كه بدان عمل كنم و نيازى نباشد كه از ديگران در اين
باره سؤال كنم؟ حضرت فرمود: »بگو به خدا ايمان آوردهام و در اين راه استوار باش،
او دگر بار پرسيد از چه چيز خود را حفظ كنم؟ رسول خداصلى الله عليه وآله به زبان
خود اشاره كرد(448) )يعنى از زبانت بترس و آن را كنترل كن(
امام صادقعليه السلام مىفرمايند: شنيدم پدرم مىفرمود: مردى بيابانى خدمت رسول
خداصلى الله عليه وآله آمده عرض كرد:
من صحرا نشين هستم كلمات جامعى به من بياموزيد. آن حضرت فرمود:
»دستورت مىدهم كه غضب مكن. مرد عرب در خواست خود را سه بار تكرار كرد و همان جواب
را شنيد.(449)
در حديثى از آن حضرت نقل شده است:
» چهار چيز است كه هر كه دارد خدايش بر آتش حرام و از شيطان حراست كند آنكه به
هنگام رغبت و هنگام بيم و وقت شهوت و موقع غضب عنان خويش از كف نگذارد.«(450)
نكته مهم در دستورات رسول خدا تأكيد آن حضرت به ذكر خدا و ياد مرگ مىباشد در حقيقت
اين موضوع دو ركن اساسى جهاد اكبر مىباشد كه دستورات ديگر زير مجموعه آنها به حساب
مىآيد بر اين اساس آن حضرت مىفرمود:
»بدانيد بهترين اعمال شما پيش خداوند و پاكيزهترين آنها و رفيع آنها در درجات شما
و بهتر چيزى كه طلوع كرده آفتاب بر او ذكر خداوند سبحان است زيرا كه خداوند تعالى
خبر داده از خودش و فرموده است: من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند.«(451)
و در مورد ياد مرگ مىفرمود:
»به ياد بياوريد نابود كننده لذّت ما را؟ عرض كردند: چيست آن؟ فرمود: مرگ را«.(452)
از مطالبى كه مطرح شد اين نتيجه بدست مىآيد كه، شيوه اصلى مبارزه پيامبر اكرمصلى
الله عليه وآله با مفاسد اخلاقى و فرهنگى، اصلاح انسان از درون مىباشد كه اگر اين
مهم بدست آيد تمام مفاسد عالم از بين مىرود و جهان گلستان مىشود.
ب - تحريم شراب و قمار گامى بزرگ در اصلاح جامعه
در شبه جزيزه عربستان مىخوارگى به صورت يك بلاى عمومى و يك بيمارى اخلاقى در آمده
بود كه مبارزه با آن نياز به طول زمان داشت. پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله
مانند يك طبيب به درمان اين بيمارى كشنده )كه بزرگترين سرمايه بشر )عقل و خرد( را
از او سلب مىكرد( پرداخت قدم اول در مبارزه با اين فساد، بيدار كردن افكار عمومىو
توجه دادن جامعه به ضررها و مفاسد شراب بود تا آمادگى روحى و انگيزه درونى در مردم
ايجاد شود و زمينه اقدامات بعدى فراهم گردد.
در اين جا به آيات قرآن مجيد بر اساس ترتيب نزول اشاره مىگردد.
اولين آيه در مورد شراب آيه 67 سوره نحل است
»وَ مِن ثَمَرتِ النَّخِيلِ وَ الأَعْنبِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سكراً وَ رِزْقاً
حَسناً إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ«(453)
و از ميوههاى درختان نخل و انگور، مسكرات )ناپاك( و روزى خوب و پاكيزه مىگيريد؛
در اين، نشانه روشنى است براى جمعيّتى كه انديشه مىكنند!
در مورد اين آيه شريفه دو نظر وجود دارد نظر اول اين است كه اين آيه در مقام
زمينهسازى براى تحريم مُسكِرات است زيرا شراب گرفتن از خرما و انگور را ، در كنارِ
گرفتن رزق خوب قرار داده است. تا هشدارى باشد براى مردم و بفهماند شراب رزق نيكو و
خوب نيست نظر دوم اين است كه آيه شريفه در مقام بيان حلال و حرام نيست بلكه در اين
مقام است كه منافعى را كه بشر آن روز از اين ميوهها مىبردند بشمارد و بفرمايد همه
اين انتفاعات از نعمتهاى خداست و از ذكر آن نتيجه توحيد را بگيرد چون آيه شريفه در
مكه نازل شده است و خطابش به مشركان است.
دومين آيهاى كه پيرامون مفاسد شراب نازل گرديد آيه 219 سوره بقره بود
»يَسئَلُونَك عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كبِيرٌ وَ
مَنَفِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَكبرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَ يَسئَلُونَك مَا ذَا
يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِك يُبَينُ اللَّهُ لَكُمُ الاَيَتِ لَعَلَّكمْ
تَتَفَكَّرُونَ«(454)
در باره شراب و قمار از تو سؤال مىكنند، بگو: »در آنها گناه و زيان بزرگى است؛ و
منافعى )از نظر مادى( براى مردم در بردارد؛ )ولى( گناه آنها از نفعشان بيشتر است. و
از تو مىپرسند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: از مازاد نيازمندى خود.« اينچنين خداوند
آيات را براى شما روشن مىسازد، شايد انديشه كنيد!
اين آيه در جواب سؤال گروهى كه پيرامون شراب و قمار نظر اسلام را جستجو مىكردند
مىفرمايد: شراب و قمار گناه بزرگى هستند و در عين حال منافعى نيز دارند اما مفاسد
شراب از منافع او براى جامعه بشرى بيشتر است. اين آيه براى گروهى از مسلمانان كافى
بود كه از مىگسارى اجتناب كنند ولى گروهى بودند كه نياز به نهى صريح داشتند تا از
ارتكاب اين عمل ناشايست خوددارى كند. و لذا آيه زير نازل شد:
»يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَقْرَبُوا الصلَوةَ وَ أَنتُمْ سكرَى حَتى
تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ«(455)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا بدانيد چه
مىگوييد!
تأثير اين آيه به حدى بود كه گروهى ديگر براى هميشه ميگسارى را رها كردند ولى گروه
ديگرى بودند كه همچنان به اين عمل ناشايست اقدام مىكردند حتى يك نفر از )انصار( در
ضيافتى كه ترتيب داده بود شراب را در برنامه پذيرايى قرار داد. دعوت شدگان پس از
صرف شراب با همديگر به نزاع پرداختند و يكديگر را مجروح كردند سپس به محضر رسول خدا
شكايت بردند و لذا آيه 90 سوره مائده نازل شد(456).
»يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّمَا الخَْمْرُ وَ الْمَيْسرُ وَ الأَنصاب وَ
الأَزْلمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشيْطنِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ
تُفْلِحُونَ«(457)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! شراب و قمار و بتها و ازلام ]= نوعى بختآزمايى [،
پليد و از عمل شيطان است، از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد!
به اين ترتيب در چهار مرحله )به طور تدريج( بعد از فراهم شدن زمينه مناسب حرمت قطعى
شراب به همگان اعلام گرديد رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله براى تثبيت و تأكيد
بر حرمت شراب سخنان فراوانى در نكوهش مىگسارى فرموده است. تا آنجا كه حتى كسانى كه
زمينه سازان اين گناه هستند ملعون شمرده شدهاند.(458)آن حضرت، شراب را به عنوان
ريشه و اصل تمام زشتيها و گناهان بزرگ معرفى نمود(459) و فرمود:
» ايمان و شراب به هيچ صورت با هم جمع نمىشود(460) و مسلمانان بايد با شارب خمر
قطع ارتباط نمايند و او را مورد تحريم اقتصادى و اجتماعى قرار دهند.(461) تا او از
اين فساد عظيم دست بردارد.«
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در مبارزه با شرب خمر به سخن و موعظه و تذكر اكتفا
ننمود بلكه براى اين عمل زشت حدّ شرعى مقرر فرمود و دستور داد: »اگر كسى شرب خمر
كرد او را تازيانه بزنيد و اگر براى مرتبه دوم اين كار را كرد مجدداً او را تازيانه
بزنيد و اگر براى مرتبه سوم به اين عمل اقدام كرد او را بكشيد.«(462)
و به اين ترتيب رسول خداصلى الله عليه وآله با تلاوت آيات نورانى قرآن و تبيين اين
فساد بزرگ و اقدامات تنبيهى، جامعه دينى را از اين آلودگى پاك نمود.