الگوى برتر
شيوه مبارزه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله با مفاسد اجتماعى

محمدرضا تويسركانى

- ۱۴ -


فصل سوم: شيوه مبارزه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله با مفاسد اجتماعى پس از هجرت

مقدمه

وضعيت اجتماعى مدينه قبل از ورود پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله
در روزگار پيشين، كاروان‏هاى تجارتى يمن پس از عبور از كنار مكه وارد دره‏اى طولانى مى‏شد كه آن را )وادى القرى( مى‏گفتند. در امتداد آن وادى، مناطق‏هاى سرسبز و خرمى وجود داشت كه يكى از آن‏ها شهر قديمى يثرب بود كه بعداً به نام مدينة النّبى معروف گرديد. دراين منطقه دو طايفه معروف اوس و خزرج كه از مهاجران اعراب يمن )قحطانى( بودند از اوايل قرن چهارم ميلادى، زندگى مى‏كردند. در كنار آن‏ها سه طايفه از يهود، بنى قريظه بنى النضير، بنى قينقاع( كه از مهاجران شمال شبه جزيره بودند سكنى گزيده بودند. طايفه ديگرى از يهود در جلگه وسيع حاصلخيزى كه در شمال مدينه به فاصله سى و دو فرسنگى قرار داشت و آن را وادى خيبر مى‏ناميدند اقامت داشتند. آنان براى سكونت و حفاظت خويش در آن نقطه، دژهاى هفتگانه محكمى ساخته بودند. از آنجا كه آب و خاك اين منطقه براى كشاورزى آمادگى كاملى داشت ساكنان آنجا در امور زراعت و جمع ثروت و تهيه سلاح و طريقه دفاع، مهارت كاملى داشتند. آمار جميعت آن‏ها بالغ بر 20 هزار نفر بود و در ميان آن‏ها مردان جنگاور و دلير فراوان به چشم مى‏خورد. در نزديكى خيبر سرزمين آباد و محصول خيزى قرار داشت كه فاصله آن با مدينه 140 كيلومتر بود كه پس از دژهاى خيبر، نقطه اتكاى يهوديان حجاز به شمار مى‏رفت. اين سرزمين را »فدك« مى‏ناميدند.
در شهر يثرب و اطراف آن اوس و خزرج و يهود زندگى مى‏كردند. اوسيان و خرزجيان از نظر فكرى بت پرست بودند و از نظر اقتصادى به كار كشاورزى و دادوستدهاى جزئى مشغول بودند. از نظر فرهنگى، فرهنگ عصر جاهليت را داشتند )آن چنان كه در ابتداى اين نوشتار ترسيم شده است(. از نظر سياسى، نظام قبيله‏اى بر آن‏ها حاكم بود و نكته مهم اين كه بين دو قبيله هميشه جنگ و درگيرى و عداوت وجود داشت به گونه‏اى كه بعضى از موّرخان سابقه جنگ بين اين دو گروه را 120 سال مى‏دانند(285).
آخرين جنگ كه در سال‏هاى نزديك هجرت بين اين دو قبيله در گرفت نزاعى سخت معروف به »يومَ بُعاث« بود.
در اين درگيرى بسيارى از دو طرف كشته شدند به صورتى كه هر دو قبيله به ستوه آمده و خواهان آشتى بودند(286)
؛اما طبق سنت رايج قبيله‏اى براى آن كه جنگ از ميان بر خيزد و طرف‏هاى درگير آشتى كنند بايد به كسان مقتول خون بها پرداخت شود. مبلغ اين خون بها را بايد مرد بزرگى كه همه رياست او را بپذيرند تعيين كند. به علاوه اين داورى را كسى بايد به عهده بگيرد كه خود در دسته بندى و نزاع شركت نداشته باشد. يافتن چنين كسى در يثرب ممكن نبود. چون اولاً بيشتر رؤساى مهم قبيله‏ها در جنگ داخل بودند و ثانياً رئيس هيچ قبيله‏اى حاضر نمى‏شد خود را از ديگران كمتر بداند. در اين ميان عبداللّه بن ُاَبّى بن اَبى سَلول كه از اشراف خزرج بود و در اين جنگ شركت نكرده بود نزد هر دو قبيله به عنوان فردى كه مى‏تواند رياست آن‏ها را بپذيرد و آن‏ها را از اين جنگ و خونريزى نجات دهد مورد توجه قرار گرفته بود حتى تاج اميرى براى او آماده شده بود كه در وقت مخصوص به سر گذارد .
و اما يهوديان - يهود برحسب آنچه در كتاب‏هاى دينى آن‏ها آمده است: مى‏پندارند خداوند آن‏ها را قوى، ممتاز و براى آقايى بر ساير بشر و متقابلاً بشر را براى بهره‏كشى يهود از آن‏ها آفريده است. بدين سبب يهود در هر جامعه‏اى كه باشند طبيعتى سلطه جو داشته، در پى گردن فرازى بر ديگران مى‏باشند. همچنين با خلق و خوى زراندوزى كه در خويش دارند براى تصاحب ثروت‏هاى اقوام ديگر با هر وسيله‏اى كه باشد تكاپويى شگفت دارند. آنان براى رسيدن به اين دو هدف - برترى بر سايه اقوام و تصاحب ثروت ايشان - در همه زمانها و در هر جامعه‏اى كه بوده‏اند و به هر وسيله‏اى كه در دسترس آن‏ها بوده تمسك مى‏نموده‏اند و نيز از آنجا كه يهود در جامعه‏اى كه اخلاقى استوار داشته باشد به اهداف خود نمى‏رسند، در هر جامعه‏اى كه باشند منشأ اشاعه بى بند و بارى و هر گونه فساد فتنه انگيزى در آن جامعه مى‏گردند با توجه به اين خصيصه‏هاى يهود، آنان در جامعه آن روز عرب مردمى ثروتمند و متكبّر بودند خواندن و نوشتن در ميان آن‏ها منتشر بود و خود را از نسل اسرائيل و برگزيده بشر و اهل شريعت و كتاب خود را اولين كتاب آسمانى مى‏دانستند و همين انديشه‏ها را در ميان توده مردم جزيرة العرب نيز انتشار داده بودند. آنان براى اظهار كردن فضيلت، پيشگويى‏هاى تورات را از بعثت خاتم الانبياء براى اهل مدينه نقل مى‏كردند و علامات ظهور آن حضرت را بيان مى‏داشتند و مى‏گفتند مبعوث شدن آن پيامبر نزديك است و جايگاه او مدينه خواهد بود. اين پيشگويى‏ها سبب شد ابوعامر كه نامش عبدعمرو و از قبيله اوس بود به اميد آن كه آن پيامبر موعود شود قبل از هجرت پيامبر به مدينه رو به عبادت خدا آورد. او پلاس مى‏پوشيد تا آنجا كه او را ابوعامر راهب ناميدند و آن گاه كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله به مدينه هجرت فرمود و ديد كه خودش پيامبر نشد بنابر كار شكنى گذاشت.(287)
يهوديان در مدينه در اثر خوى هميشگى شان، بين دو قبيله اوس و خزرج فتنه انگيزى مى‏كردند و آن دو قبيله را به جنگ وا مى‏داشتند. هر يك از دو قبيله اوس و خزرج با يكى از قبيله‏هاى يهود پيمان دوستى داشتند و در حال جنگ آن قبيله اوس يا خزرجى از قبيله هم پيمان يهودى خود سلاح جنگ اجاره مى‏كرد و از اين راه سودى كلان عايد آن قبيله مى‏شد و بيچارگى و درماندگى عايد قبيله اوس يا خزرج. در يك بررسى تاريخى به اين نتيجه مى‏رسيم كه شهر يثرب در اثر ترويج يهود در مورد پيامبر آخر الزمان و خستگى روحى و جسمى در اثر جنگ‏هاى صدوبيست ساله، و حضور مسلمانان مكه )مهاجرين( و مسلمان شدن تعدادى از اوسيان و خزرجيان و تلاش نماينده اعزامى پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله به يثرب، آمادگى كامل براى پذيرفتن آيين اسلام داشت. در چنين وضعيتى آن حضرت روز دوشنبه 12 ماه ربيع‏الاول وارد دهكده قبا در دو فرسخى مدينه، مركز قبيله )بنى عمروبن عوف( شدند و در منزل بزرگ قبيله فرود آمدند و تا آخر هفته در آنجا توقف نمودند، در اين مدت شالوده مسجدى را براى اين قبيله ريختند.(288))بعضى از موّرخان معتقدند پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در قبا مسجدى بنا نكردند و آيه 108 سوره توبه مربوط به مسجد النبى است زيرا مدت اقامت آن حضرت در قبا به آن اندازه نبود كه مسجدى بسازند(.(289)
و بعد از ملحق شدن حضرت على‏عليه السلام و همراهان، روز جمعه در ميان استقبال بى نظير مردم كه با طنين سرودهاى شادى همراه بود وارد مدينه شدند
طَلَعَ الَبَدرُ عَلَيْنا
مِنْ ثنياتِ الوِداع
وَجَبَ الشّكُر عَلَيْنا
ما دَعا لِلّه داع
اَيُّهَاالمَبْعُوثُ فينا
جِئتَ بِالامرِالُمطاع

ترجمه: ماه از ثنية الوداع(290)طلوع كرد تا روزى كه روى زمين يك نفر خدا را مى‏خواند و عبادت مى‏كند. شكر اين نعمت بر ما لازم است اى آن كسى كه از طرف خداوند براى هدايت ما مبعوث شده‏اى فرمان تو بر همه ما لازم و مطاع است.

تشكيل حكومت دينى
با ورود رسول خدا صلى الله عليه وآله به شهر يثرب مقطع مهم و سرنوشت ساز مبارزه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله با مفاسد اجتماعى شروع مى‏شود. در اين مقطع آن حضرت روش‏هاى اجرا شده در زمينه‏هاى هدايتى و اصلاحى مكه را، با قوّت بيشترى دنبال و پى‏گيرى نمود و علاوه بر اين روش‏ها، اقدامات و شيوه‏هاى مبارزاتى ديگرى را در دستور كار خويش قرار داد و براى اين كه آنها به بهترين صورت ممكن مورد اجرا قرار گيرد ، مهم‏ترين و اساسى‏ترين اقدام را تشكيل حكومت دينى در مدينه‏اى مى‏دانست كه مردم آن با همه وجود به فرشته نجات خويش فرصت هرگونه اقدامى را مى‏دادند.
براى آن حضرت تحقق ولايت سياسى و حكومت دينى قدرت انجام اصلاحات را در همه زمينه‏ها به وجود مى‏آورد و از طرف ديگر اين حركت ساختار فاسد سياسى آن عصر را متحول نمود زيرا در آن دوران محور، قبيله و رئيس قبيله بود و همه امتيازات به شيخ قبيله تعلق داشت و او بر جان و مال و ناموس مردم قبيله مسلط بود و آنان موظف به اطاعت از او بودند.
نكته مهم اين است كه آيا تشكيل حكومت توسط رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله به خاطر شرايط خاص آن روز و دعوت و خواست مردم بود يا آنكه ريشه در تعاليم اسلام داشت . به تعبير ديگر، آن حضرت مأمور به تشكيل حكومت از طرف خدا بود يا اينكه تشكيل حكومت يك امر دينى نبود بلكه خواست مردم بود كه ايشان رهبرى آنان را به عهده گيرد.
با مراجعه به قرآن كريم به روشنى فهميده مى‏شود كه ولايت سياسى رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله ريشه در تعاليم دين داشته و از اراده و حكم الهى نشأت گرفته است و اشتباه است اگر فكر كنيم حكومت دينى پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله ريشه در خواست و انتخاب مردم داشته است. البته همان گونه كه معلوم است پذيرش و بيعت مردم زمينه اجرايى اين حكم الهى را فراهم آورد.(291)
آياتى كه ولايت مطلقه )سياسى و غير سياسى( رسول خداصلى الله عليه وآله را مطرح مى‏نمايد عبارتند از:
»النَّبىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَجُهُ أُمَّهَتهُمْ وَ أُولُوا الأَرْحَامِ بَعْضهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فى كتَبِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهَجِرِينَ إِلا أَن تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيَائكُم مَّعْرُوفاً كانَ ذَلِك فى الْكتَبِ مَسطوراً«(292)
پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسران او مادران آنها ]= مؤمنان [محسوب مى‏شوند؛ و خويشاوندان نسبت به يكديگر از مؤمنان و مهاجران در آنچه خدا مقرّر داشته اولى هستند، مگر اينكه بخواهيد نسبت به دوستانتان نيكى كنيد )و سهمى از اموال خود را به آنها بدهيد(؛ اين حكم در كتاب )الهى( نوشته شده است.
»إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَكِعُونَ«(293)
سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند؛ همانها كه نماز را برپا مى‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند.
»إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْك الْكِتَب بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَينَ النَّاسِ بمَا أَرَاك اللَّهُ وَ لا تَكُن لِّلْخَائنِينَ خَصِيماً«(294)
ما اين كتاب را بحق بر تو نازل كرديم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كنى؛ و از كسانى
مباش كه از خائنان حمايت نمايى!

»يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسولَ وَ أُولى الأَمْرِ مِنكمْ فَإِن تَنَزَعْتُمْ فى شىْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلى اللَّهِ وَ الرَّسولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ ذَلِك خَيرٌ وَ أَحْسنُ تَأْوِيلاً«(295)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر ]= اوصياى پيامبر[ را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد )و از آنها داورى بطلبيد( اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين )كار( براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.

اقدامات و شيوه‏هاى پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله در مبارزه با مفاسد اجتماعى در مدينه

1- مسجد مركز جنبش اصلاحى نبوى
از آنجا كه دعوت به توحيد و يكتا پرستى در سرلوحه برنامه مبارزاتى رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله با مفاسد اجتماعى قرار داشت آن حضرت لازم ديد اولين اقدام او در مدينه ساختن مركزى باشد كه روح توحيدى را در تمام اعمال و رفتار فردى و اجتماعى مسلمانان حاكم نمايد. همان كارى كه نمايندگان اعزامى آن حضرت به يثرب قبل از هجرت انجام دادند كه موجب گرديد بسيارى از مردم آن شهر به اسلام گرويدند. تدبير اين بود كه هر قبيله‏اى براى خود مسجدى داشته باشد تا روح قبيله‏گى آنان تحت تأثير تعاليم آسمانى اسلام كه در مسجد تبليغ و ترويج مى‏شد به تدريج از عرصه عمل فردى و اجتماعى محو شود.
تعداد اين مساجد به 9 مسجد مى‏رسيد كه عبارت بودند از:
1- مسجد بنى عمروبن مبذول از بنى نجار 2- مسجد بنى ساعده از خزرج 3- مسجد بنى غفار 4- مسجد بنى سلمه 5- مسجد بنى عبيد 6- مسجد بنى رائج 7- مسجد بنى زريق 8- مسجد بنى اسلم 9- مسجد بنى جُهَينه(296)
در نگاه پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله مسجد، تنها يك مركز پرستش ظاهرى نبود بلكه تمام معارف و احكام اسلامى در آنجا گفته مى‏شد و همه گونه تعليمات دينى و علمى حتى امور مربوط به خواندن و نوشتن در آنجا انجام مى‏گرفت. گاهى مسجد به صورت يك مركز ادبى در مى‏آمد. سخن سرايان بزرگ عرب كه سروده‏هاى آن‏ها با روح اخلاقى و روشن تربيتى اسلام وفق مى‏داد اشعار خود را در مسجد قرائت مى‏كردند. امور قضايى و فصل خصومات و اجراى حدود بر بزهكاران در مسجد انجام مى‏گرفت. پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله خطابه‏هاى آتشين خود را بر عليه شرك و مفاسد در آنجا ايراد مى‏فرمود و به بيان مساجد در آن زمان مكان هايى بودند كه اساسى‏ترين موضوعات و مسائل مربوط به اداره جامعه در آنها مطرح مى‏گرديد، و اهميت اين مسجد را در رفتار پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله هنگام ساختن مسجد قبا و مسجد النّبى مى‏توان درك نمود ، آن حضرت به اندازه‏اى در ساختن مسجد قبا خود را به زحمت انداخته و خشت‏ها را به دوش مى‏كشيدند كه اصحاب متأثر شده و از ايشان مى‏خواستند تا در كنارى نشسته و فقط ناظر امور باشند؛ اما ايشان نپذيرفته و چنين زمزمه مى‏كردند:

»قَدْ اَفْلَحَ مَن يَعْمُرُ المساجِدَ يَقْرَءُ القرانَ قائماً و قاعِداً «
رستگار كسى است كه مسجد را بنا كند و در آن نشسته و ايستاده قرآن بخواند
وهمين تلاش و جدّيت را اصحاب از رسول گرامى در مدّت هفت ماه كه ساختن مسجد النبى به طول انجاميد مشاهده مى‏كردند. يكى از اصحاب با ديدن تلاش آن حضرت چنين خواند )اگر ما بنشينيم و پيامبر كار كند براى ما امرى خطا و ضلالت‏بار است(.

و رسول خدا در پاداش زحمات اصحاب چنين مى‏سرود:
»لاعيش اّلا عيش الاخرة اللهم ارحم الانصار و المهاجر«(297)
زندگى جز زندگى آخرت نيست خدايا بر مهاجرين و انصار رحمت فرست.

2 - مبارزه با تفرقه و ايجاد وحدت
از قرن‏ها پيش از ظهور اسلام مردم شبه جزيره عربستان به دو دسته تقسيم مى‏شدند مقيم و بيابانگرد. جنوبيان شهر نشين و مردم مركز و شمال چادر نشين و بيابانگرد بودند. اين دو گروه همان‏گونه كه از لحاظ زندگى و محيط زيست با يكديگر اختلاف داشتند از جهت نژادى نيز به دو دسته تقسيم مى‏شدند. جنوبيان را قحطانيان يا، يمانيان و گروه ديگر را عدنانيان تشكيل مى‏دادند. اين نامگذارى به خاطر انتساب هر يك از دو دسته به نياى آنان بود . عرب‏هاى مكه از گروه عدنانيان بودند و مردم عرب يثرب از قحطانيان بشمار مى‏آمدند ، هر يك از اين دو گروه قحطانى )عرب يثرب( و عدنانى )عرب مكه( به قبيله‏ها و شاخه‏ها و تيره‏ها تقسيم مى‏شوند مثلاً قبيله قريش از گروه عدنانى و قبيله اوس و خزرج از گروه قحطانى بودند و هر قبيله‏اى به تيره‏هاى گوناگون تقسيم مى‏شدند به عنوان مثال هاشميان و امويان دو تيره از قبيله قريش بودند.
در عصر جاهلى محور زندگى اجتماعى مردم را قبيله و تيره‏هاى آن تشكيل مى‏داد. روحيات عرب بر اساس تعصب قبيله‏اى جهت پيدا مى‏كرد روحياتى كه از زندگى صحرانشينى و بيابانگردى آموخته مى‏شد مانند روحيه جوانمردى، فدكارى صميمت، خشونت، سرسختى و... اين روحيه‏ها در راه حفظ تيره، قبيله و نژاد مورد استفاده قرار مى‏گرفت و آن چيزى كه عرب را به هم پيوند مى‏داد و يا از يكديگر بيگانه مى‏ساخت تيره و قبيله بود. در ميان اعراب مثلى است كه مى‏گويد: من روياروى برادرم و پسرعمويم ايستاده‏ام، و من و پسرعمويم روياروى بيگانه. بسا كه تيره‏ها و قبيله‏هاى قحطانى و يا عدنانى درون خود درگيرى و جنگ داشتند و به يكديگر حمله مى‏بردند، اما همين كه يكى از دو تيره بزرگ در معرض حمله بيگانه قرار مى‏گرفت گروه‏هاى كوچك دشمنى‏ها را فراموش مى‏كردند و در برابر گروه مهاجم متحد مى‏شدند. خلاصه آنچه كه حاكم بود تعصب قبيله‏اى بود و گاهى اوقات اين تعصب منجر به جنگ‏هاى طولانى مى‏گشت و معمولاً ريشه‏اى اين خشونت‏ها و اختلافات حوادث بى اهميت بود گاهى اوقات به خاطر اين كه شتر يك قبيله بى اجازه به چراگاه قبيله ديگر مى‏رفت 40 سال ميان اين دو قبيله جنگ و درگيرى ادامه پيدا مى‏كرد و براى اين حادثه حماسه‏نامه‏ها و قصيده‏ها مى‏ساختند تا كودكان و نوجوانان آن‏ها را حفظ كنند كه اين جنگ از نسلى به نسل ديگر منتقل گردد. سال اول هجرت در مدينه النبى، گروه‏هايى جمع شده بودند كه در سابقه آنان جنگ و خشونت و تحقير موج مى‏زد از يك طرف عرب‏هاى مكه )عدنانيان( و عرب‏هاى مدينه )قحطانيان( بودند كه سال‏هاى طولانى همديگر را تحقير مى‏كردند و بر يكديگر فخر مى‏فروختند، دو گروهِ عُمده عرب كه كينه‏اى عميق از يكديگر داشتند. از طرف ديگر در ميان عرب‏هاى مدينه دو قبيله اوس و خزرج بودند كه 120 سال با همديگر در حال جنگ بودند و در كنار اين دو گروه )قحطانى و عدنانى( با اين خصوصيات، يهوديان مدينه حضور داشتند. آنان با ثروت و امكانات فراوانى كه در اختيار داشتند هميشه سعى در برترى‏جويى بر اعراب را داشتند و براى رسيدن به اين هدف از روش اختلاف و تفرقه ميان قبايل عرب بهره مى‏بردند.
با اين وضعيت معلوم بود كه تلاش‏هاى رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله ثمر نخواهد داد و لذا آن حضرت براى حل اين مشكل و فساد بزرگ )اختلاف و تفرقه( دست به ابتكار و شيوه جالبى زد و آن اين بود كه ميان دو گروه قحطانى و عدنانى بر پايه و محور اسلام، عقد برادرى جارى نمود.(298) در حقيقت اين دو گروه كه بر اساس روابط قبيله‏اى با همديگر دوست و دشمن بودند، روابط قبيله‏اى را با تدبير پيامبر اكرم كنار نهادند و روابط ايمانى را جايگزين آن نمودند. از اين تاريخ به عرب عدنانى )مهاجر( و به عرب قحطانى )انصار( لقب داده شد در واقع روحيات مثبت اعراب مانند حمايت، فداكارى، سرسختى و... بر اساس ايمان به خدا مورد استفاده قرار مى‏گرفت كه در اين حادثه روحيه صفا و صميميت و فداكارى آنان تبديل به برادرى اسلامى گشت.
با اين شيوه، اختلاف و تفرقه ميان پيروان پيامبر اسلام از بين رفت و وحدت ايمانى و دينى جايگزين آن گرديد. وحدتى كه منشأ آثار و بركات فراوان بر جامعه آن روز گشت.