الف - بعثت و مبارزه فرهنگى با ريشههاى مفاسد اجتماعى
راغب در مورد كلمه »بعثت« مىنويسد: بعثت يعنى برانگيختن و تهييج شىء و به حركت
انداختن او به سوى هدفى مشخص. اين معنى به اعتبار متعلق بعثت متعدد مىگردد، بعثت
بعير با بعثت انسان و با بعثت مرده از آن جهت كه برانگيختن را در همه موارد ايجاد
مىكند مشترك است ولى به اعتبار شتر، انسان و مرده هركدام نوع خاصى از برانگيختن را
اقتضا مىكند(204). ولى آنچه از قرآن فهميده مىشود اين است كه اين كلمه را خداوند
در دو مورد استعمال نموده است: نزول وحى و آغاز رسالت پيامبران، و زنده شدن مردگان.
عنوان »بعثت« را قرآن مجيد براى اين دوران مطرح نموده است »هوالذين بَعَثَ فى
الاميّين«(205) انتخاب اين كلمه از دو جهت قابل تأمل است جهت اول اين كه وضعيت مردم
در آن عصر آن چنان منحط بوده است كه گويا مرگ، همه آنها را فرا گرفته، به صورتى كه
ارزشها هيچ ظهورى در جامعه بشرى آن روزگار نداشته است و لذا محتاج بعثت شدهاند.
جهت دوم اين است كه پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله و مكتب او زمينهساز
حيات حقيقى انسان و جامعه بشرى است زنده شدن تمامى ارزشها و فضايل انسانى را بايد
در پيروى كردن از تعاليم آسمانى او جستجو نمود.(206)
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله در 40 سالگى مبعوث به رسالت شد تا جامعه
مرده آن روزگار را حيات مجددى بخشد و انسانيت را از ظلمات به نور هدايت نمايد.
در اين فصل به بررسى شيوههاى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در مبارزه با مفاسد
اجتماعى در مقطع تاريخ بعثت تا هجرت پرداخته مىشود. اين دوران هر چند دچار فراز
ونشيبهاى فراوان است ولى از اين نظر كه در طول 13 سال، مبارزه آن حضرت يك مبارزه
فكرى و فرهنگى بوده است يكسان است. رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله در مكه از
هرگونه مبارزه فيزيكى و درگيرى و جنگ با دشمنان خوددارى نمود و تمام تلاش خود را
متوجه ريشههاى مفاسد آن عصر كرده بود. جهاد او در اين 13 سال يك جهاد فكرى بود نه
جهاد مسلحانه و لذا مفسران، آيات جهاد در سورههاى مكى را به جهاد فكرى و عقيدتى
تفسير نمودهاند علت اين امر هم معلوم است زيرا مقتضيات زمان و مكان اجازه جهاد
مسلحانه را نمىداد و اين شيوه، زمانِ خاص خود را انتظار مىكشيد.
نگاهى به آيات جهاد در سورههاى مكى
»فلا تطع الكافرين و جاهدهم به جهاداً كبيراً«(207)
»پس تو از كافران پيروى مكن و با ايشان به وسيله قرآن جهاد كن جهادى بزرگ.«
مفسران مىنويسند(208) منظور از جهاد در اين آيه جهاد فكرى، فرهنگى و تبليغاتى است
نه جهاد مسلحانه. چرا كه اين سوره مكى است و مىدانيم دستور جهاد مسلحانه در مدينه
نازل شده است در حقيقت روش كلى مبارزه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در برخورد با
مفاسد اجتماعى در مكه، مبارزه و تهاجم فرهنگى بر عليه سرچشمههاى فساد و تباهى بود
و سلاح اين ميدان بزرگ قرآن كريم بود كه اين سلاح مؤثرترين وسيلهاى بود براى اين
جهاد عظيم، وسيلهاى به درخشندگى آفتاب و روشنايى روز، به آرامش بخشى پردههاى شب،
به حركت آفرينى بادها، به عظمت ابرها و به حيات بخشى قطرههاى باران. با اين سلاح و
سرمايه رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله با تلاش بىنظير، دستورات الهى را اجرا
نمود و پردههاى جاهليت را از بين برد و سرچشمههاى نور را به روى انسانِ غرق شده
در ظلمات آن عصر گشود.
در دو سوره مكى، يكى سوره نحل آيه 110 و ديگرى سوره عنكبوت آيات 6 و 69 سخن از جهاد
مطرح شده است كه مفسران اين آيات را يا مدنى مىدانند و يا جهاد را به جهاد عقيدتى
و فرهنگى تفسير نمودهاند.
نكتهاى كه بايد به آن اشاره نمود اين است كه محور جهاد فكرى در مكه، دو اصل سرنوشت
ساز توحيد و معاد بود. اولين سخن پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله اين بود كه :
»قولوا لا اله الا الله تُفلحوا«. آن حضرت از توحيد و نفى شرك و بتپرستى شروع نمود
البته توحيدى كه مسؤوليت آور بود و به همين دليل در كنار توحيد، از معاد و حساب و
كتاب الهى سخن مىگفت.
در 89 سورهاى كه در مكه نازل شده است توحيد و معاد به صورتهاى گوناگون مطرح شده
است. او با دلايل عقلى و با استفاده از مثالهاى مختلف و بيان داستانهاى گذشتگان
همراه با جاذبههاى بيانى، به مبارزه با سرچشمه و ريشه مفاسد آن روزگار كه بتپرستى
و بىاعتقادى به معاد بود، پرداخت. در حقيقت آن حضرت در مبارزه با مفاسد به سراغ
ريشهها و عوامل اصلى رفت نه معلولها.
در اولين سخنرانى علنى در جريان »و انذر عشيرتك الاقربين«(209) اين گونه فرمود: به
راستى هيچگاه راهنماى يك جمعيت به خويشان خود دروغ نمىگويد. به خدايى كه جز او
خداوندى نيست. من فرستاده شده خدا به سوى شما و عموم جهانيان هستم. هان اى
خويشاوندان من، شما بسان خفتگان مىميرد و همانند بيداران زنده مىگرديد و طبق
كردار خود مجازات مىشويد و اين بهشت دائمى خداست و دوزخ هميشگى اوست. هيچ كس از
مردم براى اقوام خود چيزى بهتر از آنچه من براى شما آوردهام نياورده است. من خير
دنيا و آخرت را براى شما آوردهام.(210)
نتيجهاى كه از اين مقدمه گرفته مىشود اين است كه شيوه اصلى پيامبر اكرمصلى الله
عليه وآله در مبارزه با مفاسد اجتماعى در مكه، يك شيوه فكرى و فرهنگى به صورت تهاجم
بر عليه بنيادهاى تباهى و فسادِ آن عصر بود. و سلاح و سرمايه اين جهاد، قرآن كريم
با محوريت توحيد و معاد و آنچه كه در اين مقطع مورد تهاجم آن حضرت قرار گرفت
ريشههاى مفاسد اجتماعى بوده است. (211)
ب - مرحله اول، مبارزه مخفى
قرآن مجيد مبارزه و جهاد پيامبراكرم را در مكه به دو مرحله تقسيم نموده است مرحله
اول مبارزه مخفى و مرحله دوم مبارزه علنى. دليل اين تقسيم بندى آيه 94 سوره حجر
مىباشد.
»فَاَصْدَعْ بِما تُؤمَرْ وَ اَعْرِض عَن الْمُشْرِكين«
اى رسول، آشكار كن آنچه را بدان مأمورى و از مشركان روى گردان
زمان نزول اين آيه مورد اختلاف است در اين رابطه سه نظر وجود دارد )سه سال بعد از
بعثت، چهار سال بعد از بعثت، پنج سال بعد از بعثت( كه بر اين اساس كمترين مدت
مبارزه مخفى سه سال و بيشترين مدت پنج سال مىباشد.(212)
لازم به ذكر است عدهاى از مفسرين شروع مرحله دوم را با نزول آيه 214 شعراء
مىدانند »و اَنْذِر عشيرتك الاقربين«؛
خويشاوندان نزديك خود را از عذاب الهى بترسان.
و ارتباط اين آيه با آيه 94 سوره حجر را اين گونه بيان مىكنند كه سوره شعراء چهل و
هفتمين سوره مكى و سوره حجر پنجاه دومين سوره مكى است و لذا آيه 214 سوره شعراء قبل
از آيه 94 سوره حجر نازل شده است يعنى مرحله اول مبارزه در اين مقطع با آيه انذار
پايان مىپذيرد. و بعد از انجام اين فرمان الهى، آن حضرت مأمور به »فاصدع بما تؤمر«
كه شروع مبارزه علنى است مىگردد.
چرا مبارزه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به صورت مخفى شروع شد؟
مخفى بودن دعوت و مبارزه در اين چند سال به خاطر ترس از دشمن و خوف از جان نبود
بلكه اين شيوه از يك الهام ربانى نشأت مىگرفت زيرا رسول خداصلى الله عليه وآله
مىخواست در نهضت خويش گذشته از اعتماد بر امدادهاى غيبى، از وسائل طبيعى و جريانات
عادى نيز بهره گيرد و بيهوده خود و ياران اندك و انگشت شمار خويش را در معرض خطر
قرار ندهد و براى آئين جهانى خود از نظر كميت و كيفيت و بلكه از جهت آمادگى روحى و
افكار عمومى زمينهاى را فراهم سازد و در فرصت مناسب دعوت و مبارزه را علنى و آشكار
سازد.(213)
به بيان ديگر رسول گرامى اسلام با توجه به شرائط زمانى و مكانى مبارزه خود را به
صورت مخفى شروع نمود و باز به همين دليل به اين روش پايان داد و مبارزه علنى را
شروع نمود.
تشكيل هسته مركزى مبارزه و مقاومت
بديهى است مبارزه با مفاسد اجتماعى آن عصر كه به صورت عميق و گسترده سراسر جامعه آن
روز را فرا گرفته بود نيازمند حضور عناصر فداكار و مقاوم بود كه بتوانند با اراده
آهنين و عشق سوزان و عزم راسخ و ايمان كامل، آن حضرت را در صحنههاى گوناگون مبارزه
يار و ياور باشند و بر اين اساس از اقدامات اوليه رسول گرامى اسلام در مرحله اول
شناسائى انسانهاى شايسته و جذب آنها و تشكيل هسته مركزى مبارزه بود آن حضرت
انسانهاى برجستهاى كه بتوانند اسلام را در عرصههاى مختلف مُبلّغ باشند و با مفاسد
و ريشههاى آن مبارزه نمايند را شناسائى مىكرد و آنها را مورد تربيت مخصوص قرار
مىداد و در حقيقت ايشان بودند كه با تحمّل شكنجههاى وحشتناك و آزار و اذيتهاى
فراوان دست از يارى پيامبر خدا بر نداشتند و سهم بزرگى در گسترش ارزشها و مبارزه با
پليدىها نصيب خويش نمودند.
اين گروه كه در ابتداى مبارزه جذب آن حضرت شدند قريب پنجاه نفر مىباشند(214). قرآن
مجيد در آيات متعددى، از آنان به نيكى ياد نموده است كه به بعضى از اين آيات اشاره
مىشود.
»وَ السبِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَجِرِينَ وَ الأَنصارِ وَ الَّذِينَ
اتَّبَعُوهُم بِإِحْسنٍ رَّضىَ اللَّهُ عَنهُمْ وَ رَضوُا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ
جَنَّتٍ تَجْرِى تحْتَهَا الأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذَلِك الْفَوْزُ
الْعَظِيمُ«(215)
پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار، و كسانى كه به نيكى از آنها پيروى كردند،
خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها )نيز( از او خشنود شدند؛ و باغهايى از بهشت
براى آنان فراهم ساخته، كه نهرها از زير درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند
ماند؛ و اين است پيروزى بزرگ!
توضيح: درباره اين آيه شريفه سخن زياد گفته شده است ولى آن نكتهاى كه مربوط به بحث
ما مىباشد اين است كه السابقون الاوَّلون من المهاجرين كسانى هستند كه پايههاى
دين خدا را در جامعه آن روزاستوار نمودند در فتنهها و سختىها شكيبائى ورزيدند و
از ديار و اموال خود چشم پوشيدند و پيامبر اكرم را در مبارزه با مفاسد يارى نمودند
اين گروه پيشگامان انقلاب اسلامى در صدر اسلام هستند و تا آخر عمر به ايمان و عمل
صالح پايدارى نشان دادند البته در مورد مصاديق اين گروه اختلاف نظر وجود دارد ولى
جمعى را همه مذاهب اسلام در زمره اين گروه مىدانند مانند حضرت علىعليه السلام،
حضرت خديجهعليها السلام، ابوذر غفارى، ياسر، سميّه، عمار، بلال، جعفر بن ابىطالب،
خبّاب بن ارث، حمزه، زيد بن حارثه، عبدالله بن مسعود، ارقم بن ابى ارقم و...(216)
»مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم
مَّن قَضى نَحْبَهُ وَ مِنهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً«(217)
خدا كافران را با دلى پر از خشم بازگرداند بىآنكه نتيجهاى از كار خود گرفته
باشند؛ و خداوند )در اين ميدان(، مؤمنان را از جنگ بىنياز ساخت )و پيروزى را
نصيبشان كرد(؛ و خدا قوّى و شكستناپذير است!
در اين آيه خداوند گروهى از مؤمنين را به خاطر پايدارى و وفا به عهدى كه از راه
ايمان بر عهده آنان بوده است مورد ستايش و مدح خويش قرار مىدهد. همان انسانهاى
برجستهاى كه در غربت مكه و مظلوميت اسلام، پيامبر گرامى را در راه مبارزه با مفاسد
يارى نمودند و در نهايت جان خويش را تقديم اسلام كردند مانند حضرت علىعليه السلام،
حمزه، جعفر و ديگر ياران با وفاى آن حضرت.
ج - شروع مبارزه علنى و آغاز مرحله دوم
هدف پيامبر گرامى اسلام از مبارزه با مفاسد اجتماعى، ايجاد بستر مناسب براى رسيدن
انسانها به سعادت حقيقى بود و روشن است اين هدف با توجه به اوضاع منحط آن عصر به
آسانى محقق نمىشد بعد از اينكه هسته مركزى مبارزه شكل گرفت و زمينه مساعد جهت علنى
شدن و عمومى شدن دعوت به آئين اسلام كه همان مبارزه با وضع موجود بود فراهم گرديد.
آن حضرت اقدام به عوت از اقوام و خويشان خود به آئين اسلام كرد و اين اولين حركت
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله در مرحله جديد بود. به بعضى از دلائلى كه موجب
انتخاب اين شيوه در ابتداى اين مرحله شد اشاره مىگردد:
1- هر مصلحى كه بخواهد به اصلاح اجتماعى كه در آن زندگى مىكند دست بزند و آنها را
از آلودگى پاك كند بايد از نزديكان خود شروع كند تا زمينه پذيرش دعوت او توسط مردم
فراهم گردد.
2- از آنجا كه اساس زندگى عرب در آن عصر بر زندگى قومى و قبيلهاى بنا شده بود و هر
كس مىخواست به اقدامى اجتماعى و عمومى و به خصوص فعاليتهاى اصلاحى دست بزند ناچار
بود تا ياورانى مخلص و معتمد داشته باشد و بهترين راه براى يافتن چنين يارانى،
استمداد از افراد قبيله و خويشان بود كه بر اساس روابط محكم قبيلهاى خود را موظف
به دفاع از افراد قبيله در برابر دشمن مىدانستند از اين رو آن حضرت نيز مأمور شد
تا در آغاز دعوت و مبارزه از آنها شروع نمايد.
3- شريعت مقدس اسلام مائدهاى الهى و يا به تعبير خود آن حضرت خير دنيا و آخرت بود
كه رسول خداصلى الله عليه وآله مىخواست بر بشريت آن روز عرضه كند و اين يك مِنّتى
بود كه خداوند متعال بر خويشان نزديك آن حضرت گذارد و آنها را به استفاده از اين
نعمت عظيم ربانى دعوت نمود.
4- پيامبر گرامى اسلام با دعوت از خويشان براى پذيرفتن حق و دورى كردن از بتپرستى
و مفاسد، جديّت خود را در راه مبارزه اعلام نمود با اين روش ديگران متوجه اهميّت
اقدام او و استقامت آن حضرت شدند و فهميدند كه ايشان در راه مبارزه با مفاسد،
ملاكهاى جاهلى را زير پا گذاشته است و نزديكان خويش را در نهى از منكر بر ديگران
مقدم داشته است(218).
بعد از دعوت نزديكان، نوبت به سخن گفتن با مردم مىرسد در تاريخ آمده است: روزى در
كوه صفا روى سنگ بلندى قرار گرفت و با صدائى بلند فرمود: يا صباحا )عرب اين كلمه را
به جاى زنگ خطر به كار مىبرد و گزارشهاى وحشتآميز را به اين كلمه آغاز مىكند(.
نداى آن حضرت موجب گشت گروهى از قبائل مختلف قريش به حضور وى شتافتند، پس فرمود: اى
مردم هرگاه من به شما گزارش دهم كه پشت اين كوه دشمنان شما موضع گرفتهاند و قصد
جان و مال شما را دارند آيا مرا تصديق مىكنيد؟ همگى گفتند: ما در طول زندگى از تو
دروغى نشنيدهايم.
پس فرمود: اى گروه قريش خود را از آتش نجات دهيد من براى شما در پيشگاه خدا
نمىتوانم كارى انجام دهم من شما از عذاب دردناك مىترسانم.
موقعيت من همان موقعيت ديدهبانى است كه دشمن را از نقطه دورى مىبيند و سريع براى
نجات قوم خود به سوى آنان شتافته و با شعار مخصوص يا صباحاه آنها را از اين پيشامد
با خبر مىسازد.(219)
در همين رابطه و در ذيل آيه شريفه »فاصدع بما تؤمر« آمده است وقتى اين آيه نازل شد
رسول خداصلى الله عليه وآله برخاست و بر حجر اسماعيل ايستاد و فرمود: اى گروه قريش
واى مردم عرب من شما را دعوت مىكنم به اينكه شهادت دهيد خدائى جزى خداى يكتا نيست
و اينكه من فرستاده اويم و من شما را دستور مىدهم به اينكه بتها را به دور افكنيد
و دستور مرا بپذيريد تا به اين وسيله بر عرب فرمانروا شويد و مردمان غير عرب نيز
فرمانبردار شما شوند و در بهشت نيز فرمانروايان باشيد.(220)
اين دو سخنرانى در شروع مبارزه علنى از آن حضرت نقل شده است و اينكه كدام اول بوده
و كدام دوّم، خيلى مهم نيست آنچه اهميت دارد اين است كه آن حضرت با لسان انذار و
بشارت شروع نموده و مردم معمولى را مورد خطاب قرار داده است او براى ايجاد تحول در
جامعه به سراغ صاحبان اصلى جامعه مىرود و با آنان مستقيم و صادقانه سخن مىگويد و
اين شيوهاى بود كه پيامبر اكرم در شروع مبارزه علنى انتخاب نمود.
در اين مرحله پيامبر گرامى اسلام با دو گروه روبرو است يك گروه سردمداران كفر و شرك
و مُفسدان روزگار و گروه ديگر عموم مردم، روشهاى آن حضرت در اين مرحله، به دو بخش
تقسيم مىشود بخش اول روشهايى كه آن حضرت در مقابل اقدامات ملأ و اَشراف به كار
مىگرفت بخش دوم روشهايى كه ايشان در هدايت مردم و آگاه نمودنآنان از صلاح و فساد
و تربيت آنها داشت و بديهى است اين روشها همزمان مورد عمل قرار مىگرفت و هيچ
تقدمى بر يكديگر نداشتند.