با مطالعه در آيات نورانى قرآن كريم و روايات اسلامى و تاريخ، به اين نكته پى
مىبريم كه عوامل اصلى مفاسد اجتماعى در عصر بعثت عبارتند از:
الف - انحرافات دينى و اعتقادى،
ب - جهل و بيسوادى،
ج - تقليد از پيشينيان و نياكان،
اين عوامل در آن عصر زمينه تحقق مفاسد را فراهم مىساختهاند يعنى فضايى را بوجود
مىآوردهاند كه انسانهاى آن زمان بطور طبيعى گرايش به فساد و تباهى پيدا كنند،
هرچند عوامل فوق علت تامه وجود مفاسد در آن دوران نبوده ولى نقش شرط و مقتضى را
داشتهاند در اين جا به توضيح اين عوامل مىپردازيم.
الف - انحرافات دينى و اعتقادى در عصربعثت
از بررسى آيات قرآن كريم و كتب تاريخى استنباط مىشود كه مردم از نظر اعتقادى در
جَزيرةالعرب و اطراف آن به هفت گروه تقسيم مىشدند: 1- پيروان آيين حنيف؛ 2- پيروان
آيين يهود؛ 3- پيروان آيين مسيحيت؛ 4- پيروان آيين مجوس )زرتشت(؛ 5- پيروان آيين
صائبى؛ 6-مشركين )پرستش بتها، شياطين و جن، فرشتگان، اجرام سماوى(؛ 7- دهريون؛
1- آيين حنيف
»يَأَهْلَ الْكتَبِ لِمَ تُحَاجُّونَ فى إِبْرَهِيمَ وَ مَا أُنزِلَتِ التَّوْرَاةُ
وَ الانجِيلُ إِلّا مِن بَعْدِهِ أَ فَلاتَعْقِلُونَ(99)»
اى اهل كتاب! چرا درباره ابراهيم، گفتگو و نزاع مىكنيد )و هر كدام، او را پيرو
آيين خودتان معرفى مىنماييد(؟! در حالى كه تورات و انجيل، بعد از او نازل شده است!
آيا انديشه نمىكنيد؟!
»حَنيف« از باطل به سوى حق گرويدن را گويند (100). عرب قبل از اسلام آيين ابراهيم
خليل الرحمنعليه السلام را به آيين رستگارى يا حنيفيه تعبير مىكردند و هر كسى كه
مراسم حج و طواف كعبه انجام مىداد و يا سنن خاص را كه منسوب به آيين ابراهيم بود
در طهارت و ازدواج و امور ديگر... رعايت مىكرد و يا ختنه مىنمود حنيف مىخواندند.
قرآن كريم نيز ابراهيمعليه السلام را پيشواى حنفاء و حنيف خوانده و آيين او را دين
حنيف توصيف كرده است(101).
ابراهيم خليل الرحمن جّد اعلاى بنىاسرائيل و انبياى يهود و بسيارى از حجازيها است
و تقريباً دو هزار سال قبل از ميلاد مسيح در شهر كوچك )ُاور( كه در لغت كلدانى به
معناى آتش است و در مجاور بابل پايتخت كلدانىها است متولد شد است. او از جانب
خداوند مبعوث به رسالت شد و به هدايت بتپرستان اين سرزمين كه دچار انحرافات شده و
بت مىپرستيدند، پرداخت(102).
)داستان مبارزات حضرت ابراهيمعليه السلام در سوره بقره / 261 و سوره انعام / 76-75
و سوره انبياء / 69 و 70 و آيات ديگر آمده است(.
حضرت ابراهيمعليه السلام براى بسط و گسترش دين و آيين حنيف در سرزمينهاى عراق،
مصر، فلسطين و حجاز اقامت مىنمود و به دعوت و ارشاد مىپرداخت و بر اثر مجاهدتهاى
او اكثر مردم اين مناطق آيين او را پذيرفتند قبايل عرب و مردم مكه به واسطه اقامت
هاجرعليه السلام و اسماعيلعليه السلام و بناى بيتاللّه الحرام وانجام مراسم حج و
قربانى كه زمينه حضور حضرت ابراهيم و سفرهاى متعدد او را فراهم كرده بود باشريعت
حنيف ابراهيم آشنا شدند و آيين او را پذيرفتند پس از آن حضرت، فرزندش اسماعيل كه در
حجاز سكونت داشت به هدايت خلق مبعوث شد و شريعت حنيف را تعليم مىداد. گذشت زمان و
عوامل مختلف به تدريج شريعت ابراهيمى را با انحرافات و خرافات آلوده كرد و اوّلين
كسى كه شريعت حضرت ابراهيمعليه السلام را تغيير داد )عمروبن لُحى( از نسل اسماعيل
بود(103) كه آيين شرك را پديد آورد )بررسى عقايد اين گروه و مسائل مربوط به آنان در
آينده مىآيد(.
و به اين ترتيب پيروان حضرت ابراهيم كه از نسل فرزندش اسماعيل بودند و در مكه اقامت
داشتند از توحيد به بت پرستى گرايش پيدا كردند و در اطراف خانه كعبه كه بزرگترين بت
شكن تاريخ آن را براى پرستش خداى يكتا بنا كرده بود مشهورترين بتهاى عرب را نصب
كرده و به گِردش طواف مىكردند و از بتها حاجت مىطلبيدند و با اين حال خود را
وارث شريعت ابراهيمعليه السلام و كليددار خانه كعبه و ميزبان حجاج بيتاللّه
مىدانستند.
پيروان حضرت ابراهيم در ديگر مناطق هم از انحراف مصون نماندند و به عناوين مختلف
عقايد كهن خود را در دين حنيف داخل نمودند واز توحيد به ثنويت و چند خدايى و پرستش
ستارهها تمايل پيدا كردند و گروهى از آنان به اديان ديگر چون يهوديت و مسيحت و
آيين زرتشتى گرويدند تااين كه اسلام پديد آمد و پرده از روى معارف و عقايد آيين
واقعى ابراهيمعليه السلام برداشت. در اين ميان چهرههاى برجستهاى بودند كه به
آيين حنيف وفادار بودند كه نام نيك آنها در كتب تاريخ ثبت است(104).
2- آيين يهود
واژه عبرى يهود از يَهوه )نام خداوند به لغت عبرى( است و برخى مشتقات آن مانند هاد
عربى مىباشد. البته برخى از لغت نويسان اين واژه را عربى مىدانندومعتقد هستند اين
كلمه از هود كه به معناى رجوع است گرفته شده است(105).
حضرت موسىعليه السلام )كه آيين يهود متعلق به اوست( در حدود 1350 سال قبل از ميلاد
در زمان فرعون تسخير در مصر متولّد و در زمان سلطنت پسر او مبعوث به رسالت شد. مردم
مصر در اين زمان به آلهه متعدد عقيده داشتند گروهى نيز فراعنه را مىپرستيدند.
آن حضرت براى نجات بنى اسرائيل از گمراهى و مظالم فراعنه مصر زحمات زيادى متحمل شد
كه ماجراى مبارزات او با فرعون و هدايت مصريان و نجات بنىاسرائيل در قرآن كريم
و(106) كتب تاريخى آمده، است. عاقبت حضرت موسىعليه السلام در منطقهاى كه امروز
جزء سرزمين اردن هاشمى محسوب مىشود از دنيا رفت و بعد از مرگ او امت موسى، سرزمين
فلسطين را كه سرسبز و خوش آب و هوا بود براى سكونت خود انتخاب و با اعمال قدرت و
زور در اين سرزمين مستقر شدند. آنها در فلسطين تحت سرپرستى انبياء و قضاة
بنىاسرائيل قرنها زندگى كردند و به تدريج سازمان حكومتى آنان افزايش يافت ولى بر
اثر تفرقههاى مذهبى و تنازعات داخلى، حكومت آنها رو به ضعف نهاد و شاهان بابل به
سرزمين آنها طمع ورزيدند و در نهايت بخت النصر پادشاه بابل در حدود 600 سال قبل از
ميلاد، اورشليم و بيتالمقدس را تصرف كرد و پس از جنگهاى فراوان و فراز و نشيبهاى
گوناگون در آخرين حمله، فلسطين را محاصره كرد و تعداد بيشمارى را كشت و بناهاى
فراوانى را ويران كرد و معابد و مراكز مهم دينى را منهدم نمود و صندوق شهادت كه
نسخه هاى تورات در آن بود در همين واقعه نابود شد و نفوس باقيمانده يهود اسير و
جملگى به بابل برده شدند. و بالاخره در حدود 538 - 530 سال قبل از ميلاد كوروش سر
سلسله هخامنشيان به بابل حمله كرد و سلطنت كلدانيان را منقرض نمود و اسيران يهودى
را از اسارت رهانيد و اين حادثه زمينهاى شد براى استقرار يهوديان در مناطق
گوناگون.
از جمله سرزمينهايى كه آيين يهود قبل از اسلام در آنها رواج داشت جزيرةالعرب و
حجاز بود البته در اين كه يهوديان جزيرةالعرب از نژاد خاص يهود بوده و از فلسطين يا
نقطه ديگرى به اين سرزمين مهاجرت نمودهاند و يا از نژاد عرب بودند و بر اثر ارتباط
با يهوديان به آئين آنها متمايل شدهاند اقوال مورخان يكسان نيست ولى با توجه به
مجموع آنها مىتوان گفت كه هر دو نژاد در جزيرةالعرب بودند يهود خالص و عرب يهودى
در فدك، تيماء، خيبر، وادىالقدس و يثرب سكونت داشتند و بزرگترين طوايف آنها عبارت
بودند از بنىقريظه ، بنى نضير و بنىقَينقاع كه به كشاورزى و تجارت و صنعت مشغول و
داراى قدرت مادى مناسبى بودند.
يهود تعاليم دينى را كه به تورات منتسب(107) و آغشته به خرافات و افسانهها گشته
بود در جزيرة العرب منتشر مىنمود. قرآن مجيد به بخشى از انحرافات يهود در اين مقطع
اشاراتى دارد كه در ذيل مىآيد:
انحرافات دينى يهوديان در عصربعثت از نظرقرآن
الف - تحريف تورات و متون مذهبى:
قرآن مجيد تحريف تورات و متون مذهبى يهود را به دو صورت مطرح مىكند:
1- تحريف بالزيادة يعنى افتراء بر خداوند؛
2- تحريف بالنقيصه يعنى كتمان حقايق و خيانت به كتب آسمانى.
لازم به ذكر است نظر قرآن در مورد تحريف تورات، در مورد تحريف انجيل هم جارى است و
لذا آياتى كه به عنوان شاهد بر تحريف تورات ذكر مىشود، همان آيات در مورد تحريف
انجيل نيز آورده مىشود و معمولاً در اين گونه آيات خداوند تعبير به اهل كتاب دارد
كه منصرف به يهود و نصارى مىباشد.
1 - تحريف بالزيادة و افتراء بر خداوند توسط يهوديان در قرآن
از دو آيه 79 سوره بقره و 78 سوره آل عمران و آيات مشابه آن در قرآن كريم استفاده
مىشود كه گروهى از دانشمندان يهود بر اساس منافع دنيائى خويش دست به تحريف متون
دينى مىزدند و به اين وسيله عوام را گمراه مىنمودند و اين عمل را با علم و عمد
انجام مىدادند. اين تحريف پيرامون معارف الهى از قبيل توحيد، نبوّت، معاد بود كه
در تورات فعلى نيز موجود است. به دو نمونه از آنها توجه مىشود: در شماره 24 از
باب 32 سِفر پيدايش آمده است و »يعقوب تنها ماند و مردى با وى تا طلوع فجر كشتى
مىگرفت و چون او ديد بر وى غلبه نمىيابد كف ران يعقوب را لمس كرد و كف ران يعقوب
در كشتى گرفتن با او فشرده شد پس گفت مرا رها كن زيرا كه فجر مىشكافد. گفت: تا مرا
بركت ندهى رها نكنم. به وى گفت: نام تو چيست؟ پاسخ داد: يعقوب. گفت: از اين پس نام
تو اسرائيل باشد زيرا كه با خدا و انسان مجاهده كردى و نصرت يافتى. يعقوب از او
سؤال كرد: كه مرا از نام خود آگاه ساز. گفت: چرا اسم مرا مىپرسى؟«
و او را در آنجا بركت داد. يعقوب آن محل را »فيئل« ناميد و گفت: »براى آن كه خدا را
روبرو ديدم و جانم رستگارشد.«
طبق اين آيات تورات، خداوند متعال يك شب تا صبح با يعقوب مشغول كشتى گرفتن مىشود و
عاقبت وقتى حريف را قوى مىبيند به التماس افتاده و بالاخره با بركت دادن و باج، از
چنگال او نجات پيدا مىكند.
همچنين در متون مذهبى يهود است كه: خدا از قوم يهود خواست كه بر بام خانههاى خود
خون گوسفند بپاشند تا چون خدا مىخواهد مردم مصر را هلاك كند يهوديان را اشتباهاً و
نادانسته هلاك نكند.(108)
بىشك عقل سليم به آسانى در پناه وحى ناب )قرآن( به بطلان اين سخنان دست مىيابد و
اين نكته بايد مورد توجه قرار گيرد كه از جمله بركات قرآن مجيد پاك نمودن اين سخنان
زشت از چهره تورات مىباشد. در حقيقت قرآن مجيد با تعاليم خويش انسانها را به حقايق
هستى آشنا مىكند و عمل پليد بعضى از دانشمندان اديان كه به خاطر منافع دنيايى خويش
به كتب آسمانى خيانت كردهاند را رسوا مىنمايد كه اگر قرآن مجيد نبود قطعاً انسان
هاى تشنه حقايق نمىتوانستند به اين واقعيّتها دست پيداكنند.
قرآن مجيد از عمل اين گروه به »افتراء على اللّه« ياد مىكند.
»فَمَنِ افْترَى عَلى اللَّهِ الكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَلِك فَأُولَئك هُمُ
الظلِمُونَ«(109)
بنا بر اين، آنها كه بعد از اين به خدا دروغ مىبندند، ستمگرند! )زيرا از روى علم
و عمد چنين مىكنند(.
در همين رابطه علامه طباطبائى قدس سره مىفرمايد: منظور از افتراى كذب بر خداوند
سبحان، توصيف خداوند متعال است به صفتى كه در او نيست و يا نسبت دادن چيزى به ناحق
و يا بدون علم و مدرك به او است و افترا از روشنترين مصاديق ظلم و گناه است و
معلوم است كه ظلم نسبت به هر كسى يك حكم ندارد، هر قدر كسى كه مورد ظلم واقع شده
بزرگتر باشد ظلم ما نيز به همان نسبت بزرگتر خواهد بود تا آنجا كه به بزرگترين مقام
يعنى به ساحت عظمت و كبريايى پروردگار منتهى شود كه افتراء و ظلم به او، عظيمترين
ظلم خواهد بود.(110)
2 - تحريف با لنقيصه يا كتمان حقايق آسمانى توسط گروهى از دانشمندان يهود در قرآن
از مصاديق بارز تحريف، كتمان و مخفى نمودن حقايق آسمانى است و اين انحراف از جانب
بعضى از علماى منحرف صورت مىگيرد. قرآن مجيد از وجود اين انحراف در ميان يهوديان
خبر مىدهد و ضمن نكوهش اين عمل، عاملان اين حركت زشت را به عذاب دردناك الهى تهديد
مىنمايد.
»يَأَهْلَ الْكِتَبِ لِمَ تَلْبِسونَ الْحَقَّ بِالْبَطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ
وَ أَنتُمْ تَعْلَمُون«(111)
اى اهل كتاب! چرا حق را با باطل )مىآميزيد و( مشتبه مىكنيد )تا ديگران نفهمند و
گمراه شوند(، و حقيقت را پوشيده مىداريد در حالى كه مىدانيد؟!
»وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَبَ لَتُبَيِّنُنَّهُ
لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظهُورِهِمْ وَ اشترَوْا بِهِ
ثمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ«(112)
و )به خاطر بياوريد( هنگامى را كه خدا، از كسانى كه كتاب )آسمانى( به آنها داده
شده، پيمان گرفت كه حتماً آن را براى مردم آشكار سازيد و كتمان نكنيد! ولى آنها،
آن را پشت سر افكندند؛ و به بهاى كمى فروختند؛ و چه بد متاعى مىخرند؟!
توضيح: قرآن مجيد در اين آيات به پيمانى اشاره مىكند كه بر اساس آن مقرر گشته بود
كه اهل كتاب، آيات الهى را براى مردم آشكار سازند و هرگز آن را كتمان نكنند، ولى به
خاطر منافع مادى آنان به آيات الهى خيانت نمودند، قرآن از اين عمل زشت در آيه 71
سوره آل عمران به »تلبسون الحق باالباطل« تعبير نموده است و در آيه 187 همان سوره
به »فنبذوه وراء ظهورهم« و امّا توضيحى در مورد اين دو تعبير. كلمه لَبس كه فعل
مضارع تلبسون از آن مشتق شده به معناى القاى شبهه و آرايش باطل به صورت حق و يا به
عكس است. معناى آيه اين است: »اى اهل كتاب! چرا حق را به صورت باطل جلوه مىدهيد يا
باطل را در صورت حق جلوه مىدهيد و يا اين كه چرا حق و باطل را به هم مىآميزيد و
با داشتن علم و آگاهى حقيقت را كتمان مىكنيد« كه مصداق روشن اين گونه اعمال، مخفى
ساختن معرفى پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله و نشانههاى او در تورات و انجيل
مىباشد.
و اما جمله »فنبذوه وراء ظهورهم« كنايه جالبى است از عمل نكردن و به دست فراموشى
سپردن زيرا انسان هر برنامهاى را كه مىخواهد ملاك عمل قرار دهد پيش روى خود
مىگذارد و پىدرپى به آن نگاه مىكند ولى هرگاه نخواهد به آن عمل كند آن را از پيش
رو برداشته و پشت سر مىافكند.
و با اين تعبير قرآن مجيد مىفرمايد: اهل كتاب به ميثاق خويش عمل نكردند و
دنياپرستى آنان عاملى شد براى خيانت به كتب الهى و مخفى ساختن حقايق كتاب خدا.
در ابتدا گفته شده تحريف دو نوع است: افتراء على اللّه و كتمان آيات الهى. لازم است
در اينجا اشارهاى داشته باشيم به تفسير رأى كه بعضى از مفسران از اين عمل به تحريف
معنوى ياد مىكنند. در حقيقت مىخواهند بگويند تحريف يا لفظى است يا معنوى كه تحريف
لفظى به دو صورت تحقق پيدا مىكند )كه بيان آن گذشت( و تحريف معنوى كه همان تفسير
به رأى است، يكى از آياتى كه جامع تمام صور تحريف است آيه 13 سوره مائده است. )آيه
41 سوره مائده هم موضوع تحريف را به طور جامع مطرح نموده است(
»فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَقَهُمْ لَعَنَّهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَسِيَةً
يُحَرِّفُونَ الْكلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَ نَسوا حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ
لا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلى خَائنَةٍ مِّنهُمْ إِلا قَلِيلاً مِّنهُمْ فَاعْف
عَنهُمْ وَ اصفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ(113)»
ولى به خاطر پيمان شكنى، آنها را از رحمت خويش دور ساختيم؛ و دلهاى آنان را سخت و
سنگين نموديم؛ سخنان )خدا( را از موردش تحريف مىكنند؛ و بخشى از آنچه را به آنها
گوشزد شده بود فراموش كردند؛ و هر زمان از خيانتى )تازه( از آنها آگاه مىشوى، مگر
عده كمى از آنان؛ ولى از آنها درگذر و صرفنظر كن، كه خداوند نيكوكاران را دوست
مىدارد!
در مورد »يحرفون الكم عن مواضعه« علامه طباطبائى قدس سره مىفرمايد: يعنى يهوديان
كلام الهى را طورى تفسير كردند كه صاحب كلام، آن معنى را در نظر نداشت و خداوند كه
صاحب كلام بود به آن تفسير راضى نبود و يا از كلام خدا هرچه را كه نمىپسنديدند حذف
نمودند و چيزهايى كه دلشان مىخواست از پيش خود به آن اضافه كردند و يا كلام خدا را
جابجا نمودند. همه اين ها تحريف است.(114)
در خاتمه اين بحث اشارهاى تاريخى به تحريف تورات مىشود. بسيارى از محققان پس از
بررسىهاى فراوان به اين نتيجه رسيدند كه تورات اصلى در همان فتنهها و جنگهاى
اوليه فلسطين از بين رفته است. هورن مىگويد: نسخه اصلى تورات والواح احكام عشره پس
از رحلت موسى در صندوق شهادت جا داشته و علماى بنىاسرائيل طبق وصيّت موسى هر چندى
يكبار آن را بيرون آورده و بر بنىاسرائيل مىخواندند. آن نسخه با همان صندوق قرنها
قبل از ميلاد مسيح طعمه جنگها و حوادث شد. سپس جمعى از يهوديان كه از جمله آنها
عزير يا عزراى يهود باشد به تدريج با كمك گرفتن از محفوظات و مكتوبات ديگر به نوشتن
توراتى جديد پرداختند(115).