الگوى برتر
شيوه مبارزه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله با مفاسد اجتماعى

محمدرضا تويسركانى

- ۲ -


بخش اول: «مفاسد اجتماعى در عصر بعثت»

قرآن كريم با تعابير گوناگونى از عصر بعثت ياد كرده است گاه به صورت كلى گاه به صورت جزئى كه برخى از جلوه‏هاى جاهليت عصر بعثت را تبيين كرده است. بر اين اساس در سه فصل عصر بعثت را مورد بحث قرار خواهيم داد.
فصل اول: ترسيم كلى قرآن و روايات از عصر بعثت
فصل دوم: جلوه‏هاى برجسته مفاسد اجتماعى در عصر بعثت
فصل سوم: ريشه‏هاى جاهليت در عصر بعثت

فصل اول: ترسيم كلى قرآن و روايات از عصر بعثت

الف( عصر بعثت در قرآن
قرآن كريم عصر بعثت را، عصر گمراهى آشكار معرفى مى‏نمايد
»هُوَ الَّذِى بَعَثَ فى الأُمِّيِّينَ رَسولاً مِّنهُمْ يَتْلُوا عَلَيهِمْ ءَايَتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَبَ وَ الحِْكْمَةَ وَ إِن كانُوا مِن قَبْلُ لَفِى ضلَلٍ مُّبِينٍ«(23)
و كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آن‏ها مى‏خواند و آن‏ها را تزكيه مى‏كند و به آنان كتاب )قرآن( و حكمت مى‏آموزد هر چند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
ضلالت آشكار كه در ذيل اين آيه به عنوان سابقه قوم عرب بيان شده است اشاره سربسته و پرمعنايى است به آن دوران كه گمراهى در سراسر جامعه آنها حكم فرما بود. قرآن مجيد اين گونه گمراهى را گاه در بينش‏هاى جاهلى مطرح مى‏كند و گاه در ارزشهاى جاهلى و گاه در رفتارهاى جاهلى.
»ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاساً يَغْشى طائفَةً مِّنكُمْ وَ طائفَةٌ قَدْ أَهَمَّتهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظنُّونَ بِاللَّهِ غَيرَ الْحَقِّ ظنَّ الجَْهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شىْ‏ءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كلَّهُ للَّهِ يخْفُونَ فى أَنفُسِهِم مَّا لا يُبْدُونَ لَك يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شىْ‏ءٌ مَّا قُتِلْنَا َههُنَا قُل لَّوْ كُنتُمْ فى بُيُوتِكُمْ لَبرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلىَ اللَّهُ مَا فى صدُورِكمْ وَ لِيُمَحِّصَ مَا فى قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصدُورِ«(24)
سپس ]خداوند[ بعد از آن اندوه، آرامشى ]به صورت[ خواب سبكى، بر شما فرو فرستاد، كه گروهى از شما را فرا گرفت، و گروهى ]تنها [در فكر جان خود بودند؛ و در باره خدا، گمانهاى ناروا، همچون گمانهاى ]دوران[ جاهليت مى‏بردند. مى‏گفتند: »آيا ما را در اين كار اختيارى هست؟« بگو: »سررشته كارها ]شكست يا پيروزى[، يكسر به دست خداست.« آنان چيزى را در دلهايشان پوشيده مى‏داشتند، كه براى تو آشكار نمى‏كردند. مى‏گفتند: »اگر ما را در اين كار اختيارى بود ]و وعده پيامبرصلى الله عليه وآله واقعيت داشت [در اينجا كشته نمى‏شديم.« بگو: »اگر شما در خانه‏هاى خود هم بوديد، كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده، قطعاً ]با پاى خود[ به سوى قتلگاههاى خويش مى‏رفتند. و ]اينها [براى اين است كه خداوند، آنچه را در دلهاى شماست ]در عمل [بيازمايد؛ و آنچه را در قلبهاى شماست پاك گرداند؛ و خدا به راز سينه‏ها آگاه است.
در اين آيه بخشى از بينش‏هاى جاهلى عصر بعثت را خداوند مطرح مى‏نمايد به اين صورت كه: خداوند مسلمانان در جنگ احد به دو دسته تقسيم مى‏نمايد براى گروهى آرامش بعد از غم را نازل مى‏كند و گروه ديگر را رجعت كننده به دوران جاهليت معرفى مى‏نمايد زيرا در صحنه سخت جنگ احد نشان دادند كه بينش جاهليت در عمق جانشان وجود دارد. و ايمان آنها يك اقرار لسانى و سطحى است.
علامه طباطبائى رحمةالله عليه در ذيل اين آيه مى‏نويسد: بت پرستان جاهليت معتقد بودند كه براى هر صنف از اصناف حوادث از قبيل زرق، حيات، موت، عشق، جنگ و امثال آن و همچنين براى هر نوع از انواع موجودات عالم از قبيل انسان، زمين درياها و غير اينها، ربّ و مدبّرى، جداگانه است كه امور هر يك را ربّ آن‏ها اداره مى‏كند و اين ارباب و خدايان در اداره خود شكست ناپذيرند.
مشركان، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله را ربّى پنداشتند كه خداوند امر پيروزى و غنيمت گرفتن از آنها به خود آن حضرت واگذار نموده است و لذا اعتقاد داشتند كه اگر پيامبر بر حق باشد خداوند مشركين را بر او مسلّط نمى‏كرد و به همين جهت قرآن مجيد اين بينش و تفكر را، تفكر جاهليت مى‏داند كه در عرب قبل از اسلام وجود داشته است(25)
»أَ فَحُكْمَ الجَْهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ«(26)
آيا آن‏ها حكم جاهليّت را )از تو( مى‏خواهند؟ و چه كسى بهتر از خدا براى قومى كه اهل يقين هستند حكم مى‏كند؟!
اين آيه با ارزشهاى دوران جاهليت اشاره مى‏كند كه عده‏اى از مسلمانان خواستار قضاوت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله بر اساس ارزشهاى قبل از اسلام بودند.
قرآن كريم با ردّ درخواست اين گروه اعلام مى‏كند قوانين قبل از اسلام را جاهلى دانسته زيرا پايه و ركن آنها تبعيض و عدم رعايت اصول انسانى است. در حالى كه احكام الهى بر اساس حق و عدل استوار است نه ارزشهاى جاهلى. در همين موضوع )يعنى ارزشهاى جاهلى( مى‏توان به ماجراى صلح حديبيه اشاره كرد قرآن كريم به اين موضوع اين گونه پرداخته است.
»إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فى قُلُوبِهِمُ الحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الجَْهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سكينَتَهُ عَلى رَسولِهِ وَ عَلى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كلِمَةَ التَّقْوَى وَ كانُوا أَحَقَّ بهَا وَ أَهْلَهَا وَ كانَ اللَّهُ بِكلِّ شىْ‏ءٍ عَلِيماً«(27)
)به خاطر بياوريد( هنگامى را كه كافران در دلهاى خود خشم و نخوت جاهليّت داشتند؛ و )در مقابل( خداوند آرامش و سكينه خود را بر فرستاده خويش و مؤمنان نازل فرمود و آن‏ها را به حقيقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر كس شايسته‏تر و اهل آن بودند؛ و خداوند به همه چيز دانا است.
در عصر بعثت ، طبق آداب و سنن عربهاى جاهلى، زيارت خانه خدا براى همه مجاز و سرزمين مكه حرم امن بود حتى اگر قاتلى را در آن سرزمين مى‏ديدند مزاحم او نمى‏شدند با اين وجود در ماجراى حديبيه آنان مانع ورود پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله و مسلمانان به خانه و انجام مراسم عمره و قربانى شدند گفتند »اگر اينها كه در ميدان جنگ پدران و مادران ما را كشته‏اند وارد سرزمين و خانه‏هاى ما شوند و سالم باز گردند عرب درباره ما چه خواهد گفت و چه اعتبار و حيثيتى براى ما باقى خواهد ماند؟«
اين كبر و غرور و تعصب جاهلى و ارزشهاى خيالى موجب گرديد مشركين با اين عمل )يعنى منع ورود پيامبر به مكه( هم احترام خانه خدا و حرم امن او را شكنند و هم سنتهاى خود را زير پا بگذارند.
و اما رفتارهاى جاهلى: قرآن مجيد نمونه‏اى از رفتار جاهلى آن دوران را در رفتار زنان آن عصر مطرح نموده است.
»وَ قَرْنَ فى بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبرَّجْنَ تَبرُّجَ الْجَهِلِيَّةِ الأُولى وَ أَقِمْنَ الصلَوةَ وَ ءَاتِينَ الزَّكوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ «(28)
و در خانه‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليّت نخستين )در ميان مردم( ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و خدا و رسولش را اطاعت كنيد .
درباره جاهليت اولى دو نظر وجود دارد، گروهى از مفسرين جاهليت اولى را دوران مابين حضرت آدم و حضرت نوح يا زمان داوود و سليمان يا زمان ولادت حضرت ابراهيم يا دوران فترت بين حضرت عيسى و حضرت محمدصلى الله عليه وآله مى‏دانند و گروهى ديگر جاهليت اولى را عصر بعثت مى‏دانند زيرا در آن زمان زنان حجاب درستى نداشتند و دنباله روسريهاى خود را پشت سر مى‏انداختند بطورى كه گلو و قسمتى از سينه و گردنبند و گوشواره‏هاى آن‏ها نمايان بود. بر همين اساس به آن دوران جاهليت اولى گفته شده است يعنى جاهليت قديم.(29)
نمونه ديگرى كه قرآن از رفتارهاى جاهلى آن عصر مطرح نموده است موضوع خشونت و جنگ مى‏باشد.
»وَ اعْتَصِمُوا بحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَينَ قُلُوبِكُمْ فَأَصبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَ كُنتُمْ عَلى شفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنهَا كَذَلِك يُبَينُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَتِهِ لَعَلَّكمْ تهْتَدُونَ«(30)
و همگى به ريسمان خدا ]= قرآن و اسلام، و هر گونه وسيله وحدت[ چنگ زنيد ، و پراكنده نشويد! و نعمت )بزرگِ( خدا را بر خود به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دلهاى شما الفت ايجاد كرد، و به بركتِ نعمتِ او برادر شديد! و شما بر لبِ حفره‏اى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد؛ اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما آشكار مى‏سازد؛ شايد پذيراى هدايت شويد.
در تفسير اين آيه مفسرين گفته‏اند: مراد از آتش يا آتش دوزخ است يا آتش جنگ و تفرقه .اگر منظور آتش آخرت باشد يعنى: شما اى ياران پيامبر در كنار گودالى از جهنم بوديد كه بين شما و آن جز مرگ فاصله‏اى نبود ولى خداوند شما را واسطه بعثت نجات داد. و اگر مراد از آتش، جنگ و خونريزى باشد يعنى شما قبل از اسلام ، در لبه آتش جنگ‏هاى جاهلى بوديد كه هر لحظه ممكن بود به بهانه‏هاى واهى برپا گردد ولى خداوند شما را آرامش هدايت كرد. البته ممكن است مراد از آتش در آيه شريفه، آتش جنگ در دنيا و آتش جهنم در آخرت باشد يعنى شما در عصر جاهلى به واسطه داشتن بينش و رفتار غير انسانى هم در آخرت و هم در دنيا از آرامش و امنيت بى بهره بوديد و به واسطه بعثت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله از اين آتش نجات يافتيد و به سعادت دنيا و آخرت رسيديد.(31) از بررسى اين آيات اين نتيجه به دست مى‏آيد كه، از نظر قرآن كريم عصر بعثت، عصر ضلالت آشكار و عصر جاهليت است. زيرا مردم آن دوران هدف و راه رسيدن به آن را گم كرده بودند و در بينش‏ها و ارزشها و رفتارهاى جاهلى سرگردان و متحير بودند و به همين لحاظ در سراشيبى سقوط و انحطاط قرار گرفته بودند كه خداوند آنها را به بركت بعثت نبوى از اين هلاكت نجات داد و آنها را به هدف عالى انسانى هدايت نمود.

ب( عصر بعثت در روايات
روايت اوّل: خطبه تاريخى پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله در حجةالوداع در سرزمين عرفات(32): اى مردم اين سخنان را بشنويد شايد پس از اين شما را در اين نقطه ملاقات نكنم.
اى مردم خونها و اموال شما بر يكديگر تا روزى كه خدا را ملاقات نماييد مانند امروز و اين ماه، محترم و هر نوع تجاوز به آن‏ها حرام است.
بعد از سؤال و جواب مختصرى كه بين آن حضرت و مردم رد و بدل شد، فرمودند.
هان! اى مردم خون‏هايى كه در دوران جاهليت ريخته شده همگى بايد به دست فراموشى سپرده شود و قابل تعقيب نيست حتى خون ابن ربيعه )يكى از نزديكان پيامبر( نيز بايد فراموش شود، شما به زودى به سوى خدا باز مى‏گرديد، در آن جهان به اعمال نيك و بد شما رسيدگى مى‏شود، من به شما ابلاغ مى‏كنم هر كس امانتى نزد او باشد بايد به صاحبش برگرداند، اى مردم بدانيد ربا در آيين اسلام شديداً حرام است كسانى كه سرمايه‏هاى خود را در راه اخذ ربا بكار انداخته‏اند فقط مى‏توانند سرمايه‏هاى خود را باز ستانند نه ستم كنند و نه ستم كشند و سودى كه عباس قبل از اسلام از بدهكاران خود مى‏خواست اكنون ساقط است و حق مطالبه ندارد.
اى مردم شيطان از اين كه در سرزمين شما مورد پرستش قرار گيرد نا اميد گشته ولى اگر در امور كوچك از او پيروى كنيد از شما راضى و خرسند مى‏گردد، از پيروى شيطان بپرهيزيد.
تغيير و تبديل ماههاى حرام ناشى از افراط در كفر است و افراد كافر كه با ماههاى حرام آشنايى ندارند بر اثر اين تبديل گمراه مى‏شوند و اين تغيير باعث مى‏شود كه ماه حرام در يكسال ماه حلال گردد و سال ديگر ماه حرام شود، آنان بدانند كه با اين عمل حرام خدا را حلال و حلال او را حرام مى‏كنند بايد ترتيب ماههاى حرام و حلال در سال همچون روزى باشد كه خداوند در آن روز آسمان و زمين و ماه خورشيد را آفريد. شماره ماهها نزد خداوند دوازده است و چهار ماه از دوازده ماه را ماه حرام قرار داده است و اين چهار ماه عبارتند از ذى‏القعده، ذى‏الحجة و محرم كه پشت سرهم قرار دارند و ماه رجب. اى! مردم زنان شما بر شما حق دارند شما نيز به گردن آنان حق داريد، حق شما اين است كه بدون رضايت شما كسى را به خانه نپذيرند و مرتكب خلافى نشوند و در غير اين صورت خدا به شما ِاذن داده كه بستر آن‏ها را ترك كنيد و آنان را تأديب نماييد اگر به راه حق باز گشتند سايه لطف و محبت خود را به بستر آن‏ها بيفكنيد و وسائل زندگى آن‏ها را به طور مرفه فراهم سازيد.
من در اين سرزمين به شما سفارش مى‏كنم كه به زنان نيكى كنيد زيرا آنان امانتهاى الهى در دست شما هستند و با قوانين الهى بر شما حلال شده‏اند.
اى مردم در سخنان من دقت كنيد و فكر كنيد من در ميان شما دو چيز به يادگار مى‏گذارم، مادامى كه به آن‏ها چنگ بزنيد گمراه نمى‏شويد يكى كتاب خدا و ديگرى سنت و گفتار من.
اى مردم سخنان مرا بشنويد و درباره آن‏ها فكر كنيد هر مسلمانى با مسلمان ديگر برادر است و همه مسلمانان جهان با يكديگر برادرند و چيزى از اموال مسلمانان براى مسلمانى حلال نيست مگر اين كه آن را به طيب خاطر بدست آورده باشد.
اى مردم! حاضران به غايبان برسانند بعد از من پيامبرى نيست و پس از شما مسلمانان امتى نيست.
اى مردم! بدانيد من امروز اعلام مى‏كنم كه تمام مراسم و عقايد دوران جاهلى را زير پاى خود نهاده بطلان آن را به اطلاع شما مى‏رسانم در اين جا پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله سخنان خود را قطع كرد و در حالى كه با انگشت سبابه به آسمان اشاره مى‏كرد. فرمود: خدايا! پيامهاى ترا رسانيدم پس با گفتن سه بار »اَللهُم اَشْهِد« گفتار خود را به پايان رسانيد(33).
روايت دوم: در خطبه دوم نهج البلاغه حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: خداوند متعال رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله را فرستاد در وقتى كه مردم مبتلى به فتنه‏هاى بسيار بودند كه در آن ريسمان دين پاره شده ستونهاى ايمان و يقين متزلزل گرديده، اصل دين مورد اختلاف و كار آن درهم و برهم، راه خارج شدن از آن فتنه‏ها تنگ، فرار از آن‏ها غير ممكن و وسيله‏اى براى هدايت نبود، پس راهنمايى و هدايت از بين رفته، كورى و گمراهى شيوع داشت بر خداوند سبحان، عاصى و شيطان را يار بودند، ايمان ذليل و ستونهاى آن ويران گشته بود آثار و نشانه‏هايش تغيير كرده راههاى آن خراب و نابود شده بود مردم پيرو شيطان بودند در راههاى او قدم نهاده به سر چشمه‏هايش وارد مى‏شدند و به كمك ايشان حيله‏هاى او بكار افتاد و پرچم كفر و ضلالتش افراشته گرديد، در فتنه‏هاى كه مردم را پايمال و لگدكوب كرد و همگى در آن سرگردان و حيران و نادان و گرفتار بودند، در بهترين محل دنيا )مكه معظمه( و ميان بدترين همسايه )اهل مكه( كه خواب آنان بى‏خوابى و سرمه چشمشان گريه بود در سرزمينى كه دهان داناى آن بسته و ذليل و نادانش افسار گسيخته و ارجمند بود.
روايت سوم - اميرالمومنين على بن ابى طالب‏عليه السلام مى‏فرمايد: بتحقيق خداوند متعال فرستاد حضرت محمدصلى الله عليه وآله را در حالى كه ترساننده بود جهانيان را از عذاب الهى و امين بود بر آنچه نازل مى‏شد.
و شما اى گروه عرب در آن هنگام پيرو بدترين كيش بوديد كه شرك و بت پرستى بود و در بدترين جايگاه به سر مى‏برديد.
)قحطى و فتنه و فساد در آنجا بسيار بود( و در زمين‏هاى سنگلاخ و ميان مارهاى پُر زهرى اقامت داشتيد كه گويا كر بودند و از فريادها فرار نمى‏كردند. آب لجن سياه را مى آشاميديد و غذاى خشن مى‏خورديد و خون يكديگر را مى‏ريختيد و از خويشاوندان دورى مى‏كرديد. بت‏ها در ميان شما نصب شده بود و از گناهان دورى نمى‏كرديد...(34)
روايت چهارم - خطبه 234 نهج البلاغة
در قسمت دوازدهم اين خطبه كه به خطبه قاصعه معروف است مى‏فرمايد: خاموش كنيد آتش عصبيّت و كينه‏هاى زمان جاهليت را كه در دلهاى شما پنهان است.
در قسمت ديگرى فرمودند: آگاه باشيد شما در ستمگرى بسيار جهد و كوشش نموديد و در زمين فساد و تباهكارى كرديد.(35)
در قسمت ديگرى فرمودند: اعراب زبون‏ترين امت‏ها بودند از جهت خانه و جايگاه و بدبخت‏ترين آن‏ها از جهت آسايشگاه، كسى نبود كه آن‏ها را به دين و آيينى دعوت نمايد تا از اين بدبختى نجات پيدا كنند و نه به زير سايه الفت و مهربانى كه بر عزت و بزرگوارى آن تكيه كنند پس با حالات نگران و دست‏هاى مختلف و پراكنده، در رنج سخت و جهل و نادانى از قبيل زنده به گور كردن دختران، پرستيدن بت‏ها و دورى جستن از خويشان و غارتگرى از هر راهى بودند.(36)
روايت پنجم: حضرت فاطمه زهراعليها السلام در بخشى از خطبه فدكيه، دوران بعثت را اين گونه ترسيم مى‏نمايند: گواهى مى‏دهم كه پدرم محمدصلى الله عليه وآله بنده و فرستاده اوست پيش از آن كه او را بيافريند
برگزيدش و پيش از فرستادن او را به نامى ناميدش كه سزاوار آن بود و اين در آن هنگام بود كه بندگان در حجاب غيب مستور در پس پرده هول‏انگيز نيستى پوشيده و در پهنه بيابان عدم سرگردان بودند.
پروردگار بزرگ بر پايان هر كار توانا و بر دگرگونى‏ها محاط و به انجام هر چيز بيناست. حضرت محمدصلى الله عليه وآله را برانگيخت تا فرمانش را كامل و حكمش را نافذ و آنچه را مقدر ساخته بود به انجام رساند. پيامبر مشاهده نمود كه هر گروه آيينى پذيرا گشته‏اند دسته‏اى بر گرد آتش در طواف، گروهى در برابر بت به نماز، همگان ياد خداى را كه مى‏شناسند از خاطر زدوده‏اند پس خداوند به نور حضرت محمدصلى الله عليه وآله بساط ظلمت را سترد، دلها را از تيرگى كفر رهانيد و ابرهاى تيره و تار از مقابل ديدگان به يك سو افكند...
شما )اعراب قبل از اسلام( در حالى كه گروهى اندك بوديد و از نادارى و تهى‏دستى سپيد روى و شكم بر پشت چسبيده بوديد، شما در آن روز بر كنار گودالى از آتش بوديد، از كمى نفرات همچون جرعه‏اى براى تشنه و لقمه‏اى براى خورنده و شكار هر درنده و لگدكوب هر رونده بوديد از آب گنديده و ناگوار مى‏نوشيديد و از پوست جانور و مردار سدّجوع مى‏نموديد، پست و ناچيز بوديد و از هجوم همسايه و همجوار در هراس، پس خداوند - تبارك و تعالى - حضرت محمدصلى الله عليه وآله را به سوى شما گسيل داشت، او پس از آن همه رنج‏ها كه ديد و سختى‏ها كه كشيد شما را از ذلّت و خوارى رهايى بخشيد.(37)
روايت ششم: جعفر بن ابى طالب‏عليه السلام در دربار نجاشى پادشاه حبشه: در پاسخ به اين سؤال كه: چرا از آئين نياكان خود دست برداشته‏ايد و به آئين جديد كه نه با دين ما تطبيق مى‏كند و نه با كيش پدران شما، گرويده‏ايد گفت: ما گروهى بوديم نادان و بت‏پرست، از مردار اجتناب نمى‏كرديم همواره به گرد كارهاى زشت بوديم، همسايه پيش ما احترام نداشت ضعيف و افتاده محكوم زورمندان بود، با خويشاوندان خود به ستيزه و جنگ بر مى‏خواستيم، روزگارى به اين منوال بوديم تا اين كه يك نفر از ميان ما كه سابقه درخشانى در پاكى و درستكارى داشت برخاست و با فرمان خداوند ما را به توحيد و يكتاپرستى دعوت نمود و ستايش بتان را نكوهيده شمرد و دستور داد در ردّ امانت بكوشيم و از ناپاكيها اجتناب ورزيم و با خويشاوندان و همسايگان خوش‏رفتارى نماييم و از خونريزى و آميزشهاى نامشروع و شهادت دروغ و از بين بردن اموال يتيمان و نسبت دادن زنان به كارهاى زشت دور باشيم.(38)

چكيده مباحث ترسيم كلى قرآن و روايات از عصر بعثت
1 - قرآن كريم عصر بعثت را عصر گمراهى مبين و آشكار معرفى مى‏كند و در آيات گوناگون اين ضلالت را تبيين مى‏نمايد .
2 - گمراهى آشكار مردم آن عصر، در بينش ،رفتار ، قضاوت در ارتباط با همديگر و... ظهور داشته است كه همگى اين‏ها را قرآن با وصف جاهليت توصيف نموده است .
3 - در روايات )مانند آيات قرآن( وضعيت زندگى مردم حجاز قبل از بعثت در همه ابعاد مورد بررسى قرار گرفته است ونكته محورى اين وضعيت بودن مردم در جاهليت مطلق مى‏باشد .