ملكوت اخلاق

سيد حسين اسحاقى

- ۱۶ -


3. نمونه ديگر از توجه پيامبر به ارزش ها، تجليل از شهيد و خانواده شهيد بود. در سال هشتم هجرت در جريان جنگ موته هنگامى كه فرماندهى لشكر به عهده جعفر بن ابيطالب بود، نبرد سختى در برابر دشمن كرد تا آنكه دست راست و چپ او قطع شد. وى در حالى كه زخم هاى بسيار بر بدنش ‍ وارد شده بود، به شهادت رسيد. پيامبر در توصيف مقام او فرمود:
ان الله ابدل جعفرا بيديه جناحين يطير بهما فى الجنه حيث شاء.
خداوند در عوض دو دست جعفر كه قطع شد، دو بال به او عطا كرد كه با آنها در بهشت پرواز مى كند، به هر كجا كه بخواهد.
پس از اين جنگ ، هنگامى كه لشكر اسلام به طرف مدينه مى آمد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) همراه مسلمانان به استقبال آنان رفتند و گروهى از كودكان در حالى كه سرود مى خواندند، در ميان آنان بودند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) كه سوار بر مركبى بود، فرمود: كودكان را سوار كنيد و فرزند جعفر را به من بدهيد. آنگاه عبدالله بن جعفر را كه پدرش به شهادت رسيده بود، جلو خود سوار كرد. عبدالله مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به من فرمود من به تو تبريك مى گويم كه پدرت همراه با فرشتگان در آسمان پرواز مى كند(702).
85 - تعاون و هميارى
پيامبر اسلام ، مسلمانان را به همكارى و تعاون سفارش مى كرد و خود نيز مروج اين فرهنگ بود. با آنكه اصحاب آن حضرت همواره آماده بودند تا به جاى ايشان كارها را انجام دهند، ولى وى نمى پذيرفت . اين روحيه حتى پيش از بعثت رسول الله (صلى الله عليه و آله ) هم در وجود ايشان ديده مى شد. پيش از بعثت ، مردم مكه فقر و فشار اقتصادى شديدى را تحمل مى كردند. ابوطالب ، بزرگ طايفه بنى هاشم به جهت پرتعداد بودن خانواده اش زير فشار مالى بود. حضرت محمد (صلى الله عليه و آله ) با ديدن اين وضع آرام نگرفت تا آنكه سراغ عموى ديگرش عباس كه وضع بهترى داشت ، رفت و گفت : اى عباس ، عائله برادرت ابوطالب زياد است و مى بينى كه مردم در فشار هستند. بيا با هم برويم و عائله اش را كم كنيم . يكى از بچه هايش را من تحويل مى گيرم و يكى را هم تو تحويل بگير. عباس هم پذيرفت و رفتند. محمد (صلى الله عليه و آله )، على را همراه خود برد و عباس ، جعفر را. با اين كار خداپسندانه ، دو نفر از عائله ابوطالب كم شد(703).
در روايتى ديگر آمده است كه با ورود پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله ) به مدينه ، وجود مسجد براى انجام امور عبادى و كارها و گرفتارى هاى سياسى و اجتماعى مسلمانان ضرورى جلوه مى كرد. پيشنهاد ساختن مسجد از جانب رسول الله (صلى الله عليه و آله ) مطرح و با استقبال مسلمانان روبه رو شد. پس از اينكه زمين مسجد را خريدند، شور و شوق ساختن مسجد ميان مردم فزونى گرفت . همه دست به كار ساختن مسجد شدند و پيامبر هم در اين امر خير كمك و همكارى مى كرد. اسيد بن حقير مى گويد: پيامبر سنگى را در بغل گرفته بود و مى آورد. گفتم : يا رسول الله ! سنگ را بدهيد من مى برم . آن حضرت فرمود: نه ، برو سنگ ديگرى را بياور(704).
در يكى از مسافرت ها، همين كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) و يارانش ‍ از مركب هاى خويش فرود آمدند و بارها را بر زمين نهادند، تصميم جمعيت بر اين شد كه براى غذا، گوسفندى را بكشند و بپزند. يكى از اصحاب گفت : من گوسفند را ذبح مى كنم . ديگرى گفت : كندن پوست آن با من . سومى گفت : پختن گوشت گوسفند با من . رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هم فرمود: جمع كردن هيزم از صحرا با من . جمعيت گفتند: يا رسول الله ! شما زحمت نكشيد و راحت بنشينيد. ما خودمان با كمال افتخار همه اين كارها را انجام مى دهيم . پيامبر فرمود: مى دانم شما انجام مى دهيد، ولى خداوند دوست ندارد بنده اش را در ميان يارانش با وضعى ممتاز ببيند كه براى خود نسبت به ديگران امتيازى قائل شده باشد. سپس به صحرا رفت و مقدارى خار و خاشاك از صحرا جمع كرد و آورد(705).
پيامبر گرامى اسلام در تمام مشكلات و سختى ها در كنار ديگر مسلمانان بود. در آخرين روزهاى حيات خويش كه در بستر بيمارى بود، به بلال فرمود تا مردم را فرا بخواند. آنگاه به مسجد آمد و به منبر رفت و فرمود: اى گروه اصحابم ، چگونه پيامبرى براى شما بودم ؟ آيا همراه شما به جهاد نپرداختم ؟ آيا دندانم نشكست ؟ آيا چهره ام غبارآلود نشد؟ آيا خون بر صورتم جارى نشد تا آنجا كه محاسنم را فرا گرفت . آيا از گرسنگى سنگ بر شكم نبستم ؟ اصحاب گفتند: آرى يا رسول الله (صلى الله عليه و آله )، همانا تو صابر بودى و از كارهاى زشت در آزمايش الهى نهى مى كردى . خدا برترين جزا را به تو عنايت كند. حضرت نيز فرمود: خداوند هم به شما جزاى خير عنايت كند(706).
86 - حفظ حريم ها در معاشرت
نشانه هاى فراوانى از اخلاق كريمانه و بزرگوارانه ، در رسول الله (صلى الله عليه و آله ) وجود دارد. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد:
كان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) اجود الناس كفا و اكرمهم عشره (707).
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از همه مردم بخشنده تر و از همه مردم در معاشرت بزرگوارتر بود.
در بزرگوارى ايشان همين بس كه يقبل معذره المعتذر اليه ؛ ((عذرخواهى كسى را كه از او معذرت مى خواست ، مى پذيرفت (708))). ايشان هرگز بدى را با بدى پاسخ نمى داد، بلكه از بدى هاى مردم در مى گذشت و آنان را مى بخشيد. هيچ گاه نيز دوست نداشت در حضور وى از يارانش بدگويى كنند. ايشان مى فرمود:
لا يبلغنى احد منكم عن احد من اصحابى شيئا فانى احب ان اخرج اليكم و انا سليم الصدر(709).
هيچ كدام از شما، درباره يكى از اصحابم چيزى به من نگوييد و به گوشم نرسانيد؛ چون دوست دارم هر گاه از نزد شما بيرون مى روم ، سينه و دلم نسبت به يارانم ، سليم و بى غل و غش باشد.
به روايت اميرالمؤمنين على (عليه السلام)، مجلس پيامبر، مجلس ‍ بردبارى ، شرم و حيا، صدق و امانت بود. سر و صدا و فرياد در آن مجلس ‍ شنيده نمى شد. حرمت افراد هتك نمى شد و هيچ كدام در پى لغزش ‍ ديگران و عيب جويى از آنان نبودند. همه اهل پيوند و صفا و ارتباط بر محور تقوا بودند. بزرگان و سالخوردگان مورد تكريم و احترام قرار مى گرفتند. به خردسالان ترحم و شفقت مى شد و افراد نيازمند و مراجعانى را كه كار داشتند، مراعات مى كردند و پناهگاه غريبان بودند(710).
در محضر آن حضرت ، وقتى سخن گفته مى شد، همه گوش مى كردند و سخن يكديگر را قطع نمى كردند. هنگام سخنرانى رسول خدا (صلى الله عليه و آله )، سراپا گوش بودند، چنان كه گويى مرغى بر سرشان نشسته است . چون كلام پيامبر تمام مى شد، آنان آغاز به سخن مى كردند. هنگام سخن گفتن ديگرى نيز تا پايان كلامش صبر مى كردند و به ميان سخنان او نمى دويدند(711).
محضر رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) همواره پربار بود؛ هم در جهت شناخت معارف دينى و هم الهام گيرى از اخلاق و سلوك اجتماعى و گرايش و عنايت به عبادت و تكليف . سخنان پيامبر، روشن و گويا بود، چنان كه هر شنونده اى آن را مى فهميد: كان كلامه فضلا يتبينه كل من سمعه (712).
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:
ما كلم رسول الله (صلى الله عليه و آله ) العباد بكنه عقله قط قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ) انا معشر الانبياء امرنا ان نكلم الناس على قدر عقولهم (713).
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هرگز با مردم ، با عمق عقل و درك خود سخن نگفت و مى فرمود: ما پيامبران ماءموريم كه با مردم به اندازه عقل آنان حرف بزنيم ، نه به قدر فهم خودمان .
جابر بن عبدالله انصارى مى گويد:
و كان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) فى اخريات الناس يزجى الضعيف و يردفه و يدلهم (714).
پيامبر خدا آخر مردم راه مى رفت . به ناتوانان يارى مى رساند و بر مركب خويش سوار مى كرد و آنان را راهنمايى مى كرد.
87 - خطاپوشى
با مهربانى و حوصله بسيار، اشتباه ديگران را اصلاح مى كرد. معاويه پسر حكم سلمى مى گويد: ((هنگامى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در نماز بود، مردى عطسه كرد. گفتم : خدايت بيامرزد! ديگر نمازگزاران با نگاهشان برايم خط و نشان كشيدند. گفتم : [گويا] مادرم مرده است ! چرا مرا اين گونه نگاه مى كنيد؟ ماءمومان ، دستانشان را بر ران هايشان زدند. چون ديدم [با اين كارشان ] مرا به سكوت دعوت مى كنند، ساكت شدم . هنگامى كه نماز به پايان رسيد، پيامبر مرا خواست . پدر و مادرم فدايش باد! چنين آموزگارى كه به خوبى آموزش دهد، نه پيش از آن ديدم نه پس از آن . سوگند به خداوند، نه بر سرم فرياد كشيد و نه كتكم زد و نه دشنامم داد و فرمود: در نماز نبايد حرف زد. نماز، نيايش كردن ، تكبير گفتن و قرآن خواندن است (715))).
مردم را از كارهاى ناپسند بر حذر مى داشت و خود نيز از اخلاق ناپسندشان دورى مى جست . در عين حال ، اخلاق نيك و خوشرويى را از آنان باز نمى داشت . همنشينان خود را مورد تفقد قرار مى داد و به هر يك از آنان به اندازه اى كه مى بايست ، احترام مى گزارد(716).
در غزوه حنين كه سهمى از غنايم را به اقتضاى مصلحت به تازه مسلمانان اختصاص داد، سعد بن عباده و جمعى از انصار كه از پيش قدمان و مجاهدان بودند، زبان به اعتراض گشودند كه چرا آنها را بر ما ترجيح دادى ؟ ايشان فرمود تا همگى معترضان در يك جا گرد آيند. آنگاه با بيانى شيوا و دلنشين ، آنان را از فلسفه اين كار و پندار اشتباهشان آگاه ساخت . چنان كه همگى به گريه افتادند و پوزش خواستند(717).
در همين واقعه ، مردى از قبيله بنى تميم به نام حرقوص (كه بعدها از سردمداران خوارج نهروان شد) اعتراض كرد و با لحن تندى گفت : با عدالت رفتار كن . عمر بن خطاب از گستاخى او برآشفت و گفت : اجازه بدهيد او را مجازات كنم . فرمود: نه او را به حال خودش بگذار. پس رو به سوى او كرد و با خونسردى فرمود: اگر من به عدالت رفتار نكنم ، پس چه كسى رفتار خواهد كرد(718)
در صلح حديبيه ، عمر بن خطاب از معاهده آن حضرت با قريش انتقاد مى كرد كه چرا با شرايط نابرابر پيمان مى بندد. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) با منطق و دليل ، نه با خشونت و تندى ، او را قانع كرد(719).
88 - اداى حقوق دوستان
حضرت محمد (صلى الله عليه و آله ) در پاسخ دوستان و غير دوستان و هر كس كه صدايش مى كرد، مى گفت : لبيك (720). بيشتر از هر كس ديگرى به دوستانش لبخند مى زد و از آنچه نقل مى كردند، اظهار شگفتى مى كرد. جابر مى گويد: ((رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را ديدم . به او سلام كردم . پس ‍ از پاسخ سلام ، با من دست داد و دستم را فشرد و فرمود: وقتى مردى دست دوستش را مى فشارد، گويا بر او بوسه مى زند(721))). مى فرمود:
سه چيز است كه دوستى آدمى را با برادر مسلمانش زلال و محكم مى كند: هنگام ديدار، با چهره اى گشاده با دوستش روبه رو شود؛ زمان نشستن در مجلس ، برايش جا باز كند و او را با محبوب ترين نامش بخواند. چون با دوستانش برخورد مى كرد، دستانشان را مى گرفت و مى فشرد(722). براى احترام و دلجويى از دوستانش ، آنان را به كنيه شان صدا مى زد(723). حتى نگاه هايش را ميان دوستانش تقسيم مى كرد؛ گاهى به اين و گاهى به آن ، به گونه اى مساوى مى نگريست (724). اگر سه روز يكى از دوستانش را نمى ديد، به جستجو بر مى آمد. اگر مى گفتند نيست ، برايش دعا مى كرد. اگر دوستش در مسافرت نبود، به ديدنش مى شتافت و اگر بيمار بود، عيادتش ‍ مى كرد.(725)
پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمود:
حكايت همنشين خوب بسان عطرفروش است كه اگر عطر خويش به تو ندهد، بوى خوش آن در تو خواهد ماند...(726). هم نشينى با آن كس ‍ سودى ندارد كه آنچه را براى خود مى خواهد، براى تو نخواهد(727). بدى هاى همديگر را نزد من بازگو نكنيد؛ زيرا من دوست دارم با دلى آرام و خالى از كدورت نزد شما بيايم .(728)
89 رعايت حال نمازگزاران
رعايت حال ناتوانان و سالمندان در سيره رسول الله (صلى الله عليه و آله ) جايگاه ويژه اى دارد. ايشان سخت گيرى را بر آنان روا نمى شمرد و به اندازه تاب و توان آنان رفتار مى كرد و ديگران را نيز به اين شيوه پسنديده فرا مى خواند.
مردى نزد پيامبر آمد و گفت : اى فرستاده خدا! به خاطر اينكه فلانى نماز (جماعت ) را خيلى طول مى دهد، (توفيق ) نماز (جماعت ) را از دست مى دهم . راوى كه ابو مسعود انصارى است ، مى گويد: هيچ روزى پيامبر را بسان آن روز نديدم كه با خشم موعظه كند. حضرت فرمود: اى مردم ! شما (ديگران را از خود) مى رانيد. كسى كه براى مردم نماز مى خواند، بايد نمازش را سبك گيرد و كوتاه كند، چرا كه ميان آنان بيمار، ضعيف و نيازمند هم وجود دارد(729).
در خلوت و در حالت انفرادى ، ساعت هاى طولانى در تهجد و شب زنده دارى به سر مى برد و به نماز و مناجات قيام مى كرد، ولى وقتى به نماز جماعت مى ايستاد، براى رعايت حال نمازگزاران به اختصار مى كوشيد و مى فرمود: دلم مى خواهد بيشتر در نماز بايستم ، ولى همين كه صداى گريه كودك يكى از زنان را كه در صف جماعت ايستاده است ، مى شنوم ، از قصد خود منصرف مى شوم و نمازم را كوتاه ادا مى كنم .(730)
روزى مرد مسلمانى كه همه روز را آبيارى كرده بود، پشت سر معاذ بن جبل به نماز ايستاد. معاذ به خواندن سوره بقره آغاز كرد. آن مرد طاقت ايستادن نداشت و نماز خود را فرادا به پايان رسانيد. معاذ به او گفت : تو نفاق كردى و از صف ما جدا شدى . رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از اين ماجرا آگاه و چنان خشمگين شد كه نظير آن حالت را از او نديده بودند. پس به معاذ فرمود: ((شما مسلمانان را فرارى مى دهيد و از دين اسلام بيزارشان مى كنيد. مگر نمى دانيد كه در صف جماعت ، بيماران و ناتوانان و سالخوردگان و كاركنان نيز ايستاده اند. در كارهاى دسته جمعى بايد طاقت ضعيف ترين افراد را در نظر گرفت . چرا از سوره هاى كوتاه نخواندى (731)؟)).
هنگام سرما، نماز جماعت (ظهر) را اول وقت مى خواند و هنگام گرما، نماز (ظهر) را تا خنك شدن هوا به تاءخير مى انداخت (732). در شب هاى بارانى ، نماز مغرب و عشا را با هم مى خواند و مى فرمود: ((كسى كه رحم نكند، به او رحم نخواهند كرد(733).)) در سفر و هنگام كار ضرورى نيز نمازهاى ظهر و عصر يا مغرب و عشا را با هم مى خواند(734).
90 عيادت و پرستارى از بيمار
عيادت از بيمار در سيره پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله ) جايگاه ويژه اى داشت ؛ چون عيادت از بيمار عامل تذكر و بيدارى است . پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود:
عودوا المريض و اتبعوا الجنازه يذكركم الاخره (735).
به عيادت بيمار برويد و در تشييع جنازه شركت كنيد كه شما را به ياد آخرت مى اندازد.
پيامبر، عيادت كننده را در رحمت الهى غوطه ور مى بيند و مى فرمايد:
عائد المريض يخوض فى الرحمه (736).
عيادت كننده از بيمار در رحمت الهى غوطه ور مى شود.
ايشان از بيمار در دورترين بخش شهر عيادت مى كرد، حتى اگر بيمارى اش ‍ چشم درد بود(737).
رسول رحمت درباره آداب عيادت از بيمار مى فرمايد:
تمام عياده المريض اءن يضع اءحدكم يده عليه و يساءله كيف انت ؟ كيف اصبحت ؟ و كيف اءمسيت (738)؟
كمال عيادت بيمار در آن است كه دست بر (سر) او بنهى ، حالش را بپرسى و از اينكه شب و روز خود را چگونه مى گذراند، بپرسى .
خوب است عيادت از بيمار سبك و كوتاه باشد تا مايه ناراحتى بيمار نگردد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمايد: خير العياده اءخفها(739)؛ ((بهترين عيادت آن است كه سبك تر برگزار شود)).
در روايتى آمده است كه مسلمانان ديدند پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) سر به آسمان برداشت و لبخندى زد. علتش را پرسيدند. فرمود: از دو فرشته اى تعجب كردم كه از آسمان به زمين فرود آمدند و به سراغ بنده مؤمن و درستكارى در مصلايش كه در آن نماز مى خواند، رفتند تا عمل روز و شب او را بنويسند. وى را در نمازگاهش نيافتند. پس به آسمان رفتند و عرض كردند: اى پروردگار ما! به سراغ فلان بنده مؤمنت در مصلايش رفتيم تا عمل شبانه روز او را بنويسيم ، ولى پيدايش نكرديم ، بلكه او را در دام بيمارى يافتيم . خداى عزوجل فرمود: براى بنده ما تا زمانى كه در دامن من است ، مانند خير و ثوابى را بنويسيد كه در زمان سلامتى اش در شب و روز انجام مى داد؛ زيرا بر من است كه وقتى سلامتى را از او باز مى گيرم ، پاداش ‍ كارى را كه در زمان تندرستى اش مى كرد، برايش بنويسم (740).
اين سخن نشان دهنده ارزش بيمار نزد پروردگار است . ((حتى آفريدگار در روز رستاخيز مى فرمايد: آدمى زاد! بيمار شدم ، مرا عيادت نكردى . آدمى گويد: خدايا، چگونه تو را كه پروردگار جهانيانى ، عيادت كنم ؟ يزدان پاسخ مى دهد: مگر نمى دانستى كه فلان بنده ام بيمار بود و او را عيادت نكردى ؟ مگر نمى دانستى كه اگر او را عيادت مى كردى ، مرا نزد او مى يافتى (741))).
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) با تاءكيد بر عيادت بيمار، پاداش آن را در پيشگاه خداى متعال ، چنين يادآور مى شود:
من عاد مريضا فجلس عنده ساعه اءجرى الله له عمل اءلف سنه لا يعصى الله فيها طرفه عين (742).
كسى كه بيمارى را عيادت كند و ساعتى نزد او بنشيند، خداوند، پاداش ‍ عمل هزار سال را كه لحظه اى در آن معصيت نكرده باشد، به او ارزانى مى دارد.
پيامبر مهربان كه همواره جوياى احوال مسلمانان مى شد، شنيد يكى از يارانش بيمار شده است . پس به عيادت او رفت و كنار بسترش نشست و احوال پرسى كرد. بيمار گفت : در نماز مغرب كه با شما به جماعت خواندم ، شما سوره ((قارعه )) را خواندى . تحت تاءثير قرار گرفتم و عرض كردم : خدايا اگر من در پيشگاه تو گناهكار هستم و مى خواهى مرا عذاب كنى ، در همين دنيا مرا عذاب كن . اينك مى بينى كه گرفتار بيمارى هستم . پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: درست نگفتى . بايد بگويى :
ربنا آتنا فى الدنيا حسنه و فى الاخره حسنه و قنا عذاب النار.(بقره : 201)
پروردگارا! هم در دنيا و هم در آخرت به من پاداش بده و مرا از عذاب دوزخ حفظ كن .
آنگاه پيامبر براى وى دعا كرد و او بهبود يافت (743).
پيامبر گرامى اسلام در آخرين روزهاى عمر خود، در آخرين خطبه اى كه در مدينه ايراد كرد، پس از دعوت همه مردم به مسجد، بر فراز منبر قرار گرفت . ايشان در موعظه و پيامى رسا كه اشك ها را جارى ساخت ، فرمود:
من قام على مريض يوما و ليله بعثه الله مع ابراهيم الخليل (عليه السلام) فجاز على الصراط كالبرق اللامع و من سعى لمريض فى حاجه فقضاها خرج من ذنوبه كيوم ولدته امه (744).
كسى كه يك روز و يك شب پرستارى بيمارى را به عهده بگيرد، خداوند، او را با ابراهيم خليل (عليه السلام) محشور مى كند. پس همچون درخشش ‍ برقى از صراط مى گذرد و كسى كه در برطرف كردن نيازهاى بيمار تلاش كند و نياز او را برآورد، همانند روزى كه از مادر متولد شده است ، از گناهان پاك مى شود.
برپا كردن خيمه پرستارى در مسجد پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) به دستور آن حضرت در نخستين روزهاى حكومت اسلام در مدينه ، از ديگر امورى است كه اهميت پرستارى را در نگاه ايشان نشان مى دهد. در سيره ابن هشام آمده است : ((يكى از اصحاب خاص پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) به نام سعد بن معاذ را كه جراحت سختى در جنگ خندق برداشته بود، به دستور حضرت در مسجد در خيمه زنى از قبيله اسلم كه به او رفيده مى گفتند، قرار دادند. رفيده در اين خيمه مجروحان جنگ را درمان مى كرد و به پرستارى و مراقبت از آنان مى پرداخت (745))).
ايشان علاوه بر يادآورى پاداش ها و آثار معنوى پرستارى ، خود نيز به اين عمل ارزشمند اقدام مى كرد. علامه مجلسى از حضرت على (عليه السلام) نقل كرده است : ((شبى تب وجودم را فرا گرفت و خواب را از من ربود. بدين جهت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نيز تا صبح بيدار بود و شب را بين من و نماز تقسيم مى كرد. پس از نماز نزد من مى آمد و جوياى حال من مى شد و با نگاه كردن به من از وضعيت بيمارى ام اطلاع مى يافت . و شيوه پيامبر تا طلوع صبح چنين بود. پس از آنكه حضرت با اصحاب نماز گزارد، در حق من دعا كرد كه : خدايا على را شفا ده و سلامتى بخش كه به خاطر بيمارى اش تا صبح نخوابيدم (746))).
در كتابهاى تاريخ و روايات آمده است كه پيامبر اسلام در جنگ ها با دلجويى از پرستاران و پرداخت غنيمت به ايشان ، از تلاش آنان قدردانى مى كرد. براى نمونه ، علامه مجلسى نقل مى كند كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) براى درمان مجروحان ، بعضى از زنان را با خود به جبهه جنگ مى برد و از انفال (اموال عمومى كه در اختيار حاكم اسلامى است ) به آنان مى بخشيد(747). از ابن عباس نيز نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) زنان پرستار را به جنگ مى برد تا مجروحان را درمان كنند و از غنيمت به آنان عطا مى كرد(748).
نكته ارزشمند ديگر اين است كه پرستارى و كمك به كسانى كه از نظر جسمى ناتوانند، پاداش فراوانى دارد. رسول رحمت در اين باره مى فرمايد:
من اعان ضعيفا فى بدنه على امره ، اعانه الله على امره و نصب له فى القيامه ملائكه يعينونه على امره و نصب له فى القيامه ملائكه يعينونه على قطع تلك الاءهوال و عبور تلك الخنادق من النار، حتى لا يصيبه من دخانها و على سمومها و على عبور الصراط الى الجنه سالما امنا(749).
هر كس انسانى را كه ناتوانى جسمى دارد، يارى كند، خداوند، او را در كارهايش يارى مى دهد و در قيامت ، فرشتگانى را مى گمارد تا او را در پيمودن مسير هولناك قيامت و گذر از گودال هاى آتش به گونه اى كه از سموم آنها آسيب نبيند نيز در گذر از صراط به سوى بهشت ، با سلامت و امنيت كامل يارى دهند.
91 دانش پرورى
پيامبر خدا فرمود: اذا جاء الموت بطالب العلم مات و هو شهيد؛ كسى كه در حال دانش اندوزى بميرد، شهيد است (750))).
مردى از انصار نزد رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! جنازه شخصى در ميان است و بايد تشييع و سپس دفن شود. مجلسى علمى هم هست كه از شركت در آن بهره مند مى شوم . وقت و فرصت هم نيست كه در هر دو شركت كنم . در هر كدام از اين دو كار شركت كنم ، از ديگرى محروم مى مانم . شما كدام يك از اين دو را بيشتر دوست داريد تا من در آن شركت كنم ؟
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: اگر افراد ديگرى هستند كه همراه جنازه بروند و آن را دفن كنند، در مجلس علم شركت كن ؛ چون شركت در يك مجلس علمى از حضور در هزار تشييع جنازه و هزار عيادت بيمار و هزار شب عبادت و هر روز روزه گرفتن و هزار درهم تصدق و هزار حج غير واجب و هزار جهاد غير واجب بهتر است . اينها كجا! و حضور در محضر عالم كجا. مگر نمى دانى به وسيله علم است كه خدا اطاعت و عبادت مى شود. خير دنيا و آخرت با علم همراه است ، همان گونه كه شر دنيا و آخرت با جهل همراه است .(751)
روزى پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله ) وارد مسجد شد. دو گروه در مسجد بودند. دسته اى قرآن مى خواندند و نيايش مى كردند و جمعى مى آموختند و مى آموزاندند. حضرت فرمود: هر دو كار نيك مى كنند. اينان قرآن و خدا را مى خوانند. اگر خدا بخواهد به آنان مى بخشد يا باز مى دارد و آنان فرامى گيرند و مى آموزانند. همانا من آموزگار برانگيخته شدم و در جمع آنان نشست (752).
پيامبر بزرگوار اسلام مى فرمود:
دانش را بجوييد، گرچه در (سرزمينى دور دست ) چين باشد. همانا دانش جويى براى هر مسلمان ضرورى است . فرشتگان بال خويش را براى او مى گسترانند؛ زيرا از آنچه او در جستجوى آن است ، خشنودند(753).