ملكوت اخلاق

سيد حسين اسحاقى

- ۱۵ -


اى مسلمانان ! از خداوند پروا كنيد و با خويشان پيوند برقرار سازيد. همانا بوى بهشت از فاصله هزار سال راه استشمام مى شود، ولى كسى كه پيوند خويشى بگسلد، آن را استشمام نمى كند(663).
همچنين نقل است كه فردى خدمت حضرت رسيد و گفت : خويشاوندى دارم كه با آنها رابطه دارم ، ولى آنان آزارم مى دهند. تصميم گرفته ام آنان را ترك كنم . رسول الله (صلى الله عليه و آله ) فرمود: آنگاه خدا هم تو را ترك مى كند! گفت : پس چه كنم ؟ رسول الله (صلى الله عليه و آله ) فرمود: به كسى كه محرومت كرده است ، عطا كن . با كسى كه از تو بريده است ، رابطه برقرار كن . كسى كه بر تو ستم روا داشته ، از او درگذر. هر گاه چنين كردى ، خداوند پشتيبان تو خواهد بود(664).
با خويشاوندان خود مى پيوست ، بى آنكه آنان را بى جهت بر ديگران برترى دهد. ايشان مى فرمود:
نيكوكارى و پيوند، عمرها را طولانى ؛ شهرها را آباد و دارايى را زياد مى كند، گرچه انجام دهندگان آن بدكاران باشند. كسى كه به سوى خويشاوندى مى رود تا با مال و جانش با او پيوند برقرار كند، آفريدگار والا، پاداش صد شهيد را به وى عطا مى فرمايد و براى هر گامش چهل هزار پاداش مى نويسد و چهل هزار گناه از وى مى زدايد و به همين مقدار بر درجه اش بيفزايد و گويا صد سال صبورانه خداوند را عبادت كرده است (665).
آورده اند هنگامى كه خواهر رضاعى پيامبر، شيماء را ميان اسيران هوازن خدمت پيامبر آوردند و آن حضرت او را شناخت ، رداى خويش را گسترد و به او فرمود: اگر دوست دارى نزد ما باش . ما تو را محترم مى داريم و محبت خواهيم كرد و اگر بخواهى نزد قوم خود بازگردى ، تو را به سوى آنان باز مى گردانيم . شيماء خواست كه نزد قوم خويش بازگردد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) نيز او را با هدايايى به سوى قومش روانه كرد(666).
ثويبه ، كنيز ابولهب ، پيامبر را در كودكى شير داده بود. پيامبر به منظور حق شناسى ، هدايايى از پول و لباس ، براى او فرستاد. هنگامى كه ثويبه از دنيا رفت ، آن حضرت تحقيق كرد كه خويشان و بازماندگانش چه كسانى هستند كه به آنان احسان كند. به آن حضرت اطلاع دادند كه ثويبه خويشاوند و بازمانده اى ندارد(667).
با همه احترامى كه براى خويشان خود قائل بود، هيچ گاه مرز ارزشها را نمى شكست . در تاريخ بسيار ديده شده است اگر فردى زمامدار كشورى گردد، خويشاوندان و اقوام و اطرافيان او سوءاستفاده ها و چپاولگرى هاى بسيار مى كنند، ولى پيامبر در همان آغاز به طور قاطع جلوى بستگان خود را گرفت تا از مرز حق خود تجاوز نكنند. ابوعبيده مى گويد: شنيدم امام صادق (عليه السلام) فرمود:
پس از فتح مكه ، پيامبر، بنى هاشم را به دور خود جمع كرد و خود بر بالاى صفا ايستاد و به آنها رو كرد و فرمود: اى فرزندان هاشم ! و اى فرزندان عبدالمطلب ! من رسول و فرستاده خدا به سوى شما هستم و همه شما را دوست دارم . نگوييد محمد (صلى الله عليه و آله ) از ماست . به خدا سوگند، كه دوست من از ميان شما و غير شما نيست ، جز پرهيزگاران . پس ‍ مى بينم شما را در حالى كه روز قيامت ، دنيا را بر گردن هاى خود حمل مى كنيد و ديگران (غير بستگان ) را كه آخرت را با خود حمل مى كنند. آگاه باشيد كه من عذر خود را بين خود و شما، با خداوند متعال بيان كردم . و به درستى كه عمل من از آن من است و عمل شما براى شماست (668).
به اين ترتيب ، آنها را مثل ديگران در رفتار و كردارشان مسئول خود دانست و از غرور خويشى با پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله )، بيرون آورد و از هر گونه سوءاستفاده احتمالى پيش گيرى كرد.
79 - مسكين نوازى
پيامبر رحمت و هدايت ، وسيله نزديك شدن به خداوند را دوست داشتن مسكينان و نزديك شدن به آنان اعلام كرد. رسول گرامى اسلام ، بينوايان را سخت دوست مى داشت و مى فرمود:
امرنى ربى اءحب المساكين المسلمين (669).
پروردگارم به من فرمان داده است كه مسلمانان بى چيز را دوست بدارم .
از اميرالمؤمنين على (عليه السلام) روايت شده كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) نقل كرده است خداوند در شب معراج به او فرمود:
اى احمد! دوست داشتن خدا؛ دوست داشتن فقيران و نزديك شدن به ايشان است . گفت : آنها چه كسانى هستند؟ فرمود: كسانى كه به اندك خشنودند و بر گرسنگى شكيبايند و بر زندگى گوارا سپاس گزارند و از گرسنگى و تشنگى شكايت نمى كنند و با زبانشان دروغ نمى گويند و بر پروردگارشان خشمناك نباشند و بر آنچه از دست داده اند، افسرده خاطر نمى شوند و به آنچه به دست مى آورند، شادمان نمى شوند. اى احمد! دوست داشتن من ، دوست داشتن فقيران است . به فقيران و مجلسشان نزديك شو تا تو را به خود نزديك كنم و از ثروتمندان و مجلسشان دور شو كه فقيران ، دوستان من هستند(670).
پيامبر خدا، ياران خود را به نزديك شدن به مستضعفان و دوستى ايشان سفارش مى كرد. سلمان فارسى مى گويد:
حبيبم ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مرا به هفت خصلت سفارش ‍ فرمود: اينكه در هيچ حالى آنها را ترك نكنم . اينكه به پايين تر از خود بنگرم و به آنكه برتر از من است ، ننگرم و اينكه مستمندان را دوست بدارم و به آنان نزديك شوم (671).
آنان كه محبوب خدا هستند، وسيله رحمت هاى الهى اند. واقدى مى نويسد: ((از عكرمه برايم نقل كرده اند كه مى گفت : مردم درباره كيفيت تقسيم غنيمت هاى جنگ بدر دچار اختلاف شدند. پس رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) دستور داد تا همه غنيمت ها را به بيت المال برگردانند و همه برگردانده شد. شجاعان گمان مى كردند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) غنيمت ها را به آنها اختصاص خواهد داد، بدون اينكه به ناتوانان چيزى داده شود، ولى پيامبر دستور داد، تا غنيمت ها به طور مساوى ميان مردم تقسيم شود. سعد بن ابى وقاص گفت : اى رسول خدا! آيا سواركارى كه قوم را حمايت كرده است ، بايد با ضعيف و ناتوان مساوى باشد؟ پيامبر فرمود: مادرت به عزايت بنشيند! مگر شما جز به واسطه ضعيفانتان يارى شديد؟(672)))
آن حضرت فرموده است :
انما ينصر الله هذه الامه بضعيفها، بدعوتهم و صلاتهم و اخلاصهم (673).
خداوند اين امت را به واسطه ناتوانانش و دعاى ايشان و نماز و اخلاصشان يارى مى كند.
همچنين رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مى فرمود:
اللهم اءحينى مسكينا و اءمتنى مسكينا و احشرنى فى زمره المساكين (674).
خدايا! مرا مسكين زنده بدار و مسكين بميران و با مسكينان مشحور كن .
خاتم پيامبران الهى ، خود را از مسكينان و مستضعفان مى دانست و هرگز از اين شاءن و روحيه دور نگشت . قاضى عياض مى نويسد:
كان اءحب الاءسامى اليه اءن يقال له مسكين (675).
محبوب ترين نامها براى آن حضرت ، آن بود كه وى را مسكين بنامند.
پيامبر خدا هرگز اجازه كوچك شمردن مستضعفان را نمى داد و مى فرمود:
بدانيد كه هر كس فقير مسلمانى را تحقير كند، همچون كسى است كه حق خدا را تحقير كرده باشد و خداوند در روز قيامت او را تحقير كند، مگر اينكه توبه كند. كسى كه فقير مسلمانى را گرامى بدارد، در روز قيامت ، خدا را در حالى ديدار كند كه از وى راضى است (676).
80 - پاداش نيكى ها
پاسخ به نيكى هاى ديگران ، خصلت نيك مردان است . آنها بر اساس تربيت قرآنى ، هر هديه و خدمتى را با چيزى بزرگتر از آن پاسخ مى دهند. اساسا از انسان هاى بزرگ ، جز اين هم نمى توان انتظار داشت و پيامبر گرامى اسلام كه اشرف مخلوقات است ، در اين ميان ، سرآمدترين آنهاست .
حليمه سعديه ، مادر رضاعى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) از طايفه بنى سعد، تيره اى از قبيله هوازن بود. اين طايفه در جنگ جزو سپاه شرك بودند و افراد بسيارى از آنها به اسارت سپاه اسلام درآمده بودند. از جمله خواهران رضاعى ، عمه ها و خاله هاى رضاعى پيامبر و خدمت كاران دوران كودكى آن حضرت در ميان اسيران بودند.
يكى از صفات برجسته پيامبر آن بود كه خدمات افراد را هر چند كوچك بوده و ده ها سال از آن گذشته باشد، ناديده نمى گرفت . در ميان مسلمانان ، چهارده تن از طايفه بنى سعد مسلمان شده بودند و در ميانشان زهير بن صرد و عموى رضاعى پيامبر حضور داشتند. اين دو نفر از حضرت آزادى اسيران بنى سعد را درخواست كردند و يادآور شدند كه آنها از خاندان حليمه سعديه (مادر رضاعى شما) هستند.
پيامبر فرمود: من سهميه خود و فرزندان عبدالمطلب را حاضرم ببخشم ، ولى سهميه ديگر مسلمانان از مهاجر و انصار به خودشان مربوط است و بايد آنها تصميم بگيرند. پس از آنكه من نماز ظهر را خواندم ، شما در ميان مردم برخيزيد و از آنها تقاضا كنيد كه سهم خود را ببخشند. طايفه بنى سعد بنابر راهنمايى پيامبر، پس از نماز ظهر، از مردم تقاضاى بخشودگى سهم خود را كردند. آنها به پيروى از پيامبر حاضر شدند كه سهم خود را ببخشند. تنها چند نفر مانند حابس و عينيه سهميه خود را نبخشيدند. پيامبر، اسيران آنها را در برابر هر يك ، با شش اسير ديگر عوض كرد و در نتيجه ، همه اسيران هوازن جز يك پيرزن كه عينيه از بخشيدن او خوددارى ورزيد، آزاد شدند(677).
اين كار نشان دهنده اوج وفادارى پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله ) به خدمات حليمه سعديه و خواهران و برادران رضاعى خود بود. نكته جالب توجه اينكه يكى از افرادى كه در ميان اسيران جنگى وجود داشت ، شيماء، خواهر رضاعى پيامبر بود. وقتى وى به حضور رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) رسيد و عرض كرد من خواهر رضاعى تو (دختر حليمه سعديه ) هستم كه اسير شده ام ، پيامبر عباى خود را روى زمين پهن كرد و او را روى آن نشاند. پس با احترام خاص به او نگريست و با محبت سرشارى از او احوالپرسى كرد و فرمود: من وقتى كه كودك بودم ، تو از من نگهدارى كردى و مدتى كه مادرت به من شير داد، با هم بوديم . اينك اگر مى خواهى ، نزد ما بمان كه با كمال احترام شما را حفظ مى كنيم و اگر مى خواهى ، به سوى قومت برگرد(678). شيماء با تشكر از محبت هاى پيامبر، درخواست آزادى اسيران طايفه خود را مطرح و بازگشت به وطن را انتخاب كرد.
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در حق خواهر رضاعى خود احترام فراوان كرد و در مورد سهم مسلمانان نيز كارى كرد كه آنها با خشنودى و رضايت خاطر، سهمشان را بخشيدند. اين بخشش بزرگوارانه ، موجب برانگيختن انگيزه هاى انسانى آنها گشت و فطرت خفته آنها را بيدار كرد، به گونه اى كه همگى از صميم دل مسلمان شدند و راه گشاى اسلام آوردن تيره هاى ديگرى از قبيله هوازن گرديدند.
روزى هيئتى از طرف نجاشى ، پادشاه حبشه بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) وارد شد. آن حضرت بلند شد و از آنان پذيرايى كرد. اصحاب عرض ‍ كردند كه يا رسول الله (صلى الله عليه و آله ) شما بفرماييد، ما از آنان پذيرايى مى كنيم . پيامبر فرمود: اين جماعت به اصحاب ما در حبشه احترام گذاشته اند و من دوست دارم كه محبت آنان را تلافى كنم (679).
پيامبر خواست در چاهى غسل كند. حذيفه كه همراه حضرت بود، پيراهنى را جلوى او گرفت تا پوشيده باشد. بعد از پيامبر، حذيفه خواست غسل كند. حضرت نيز مانند حذيفه پيراهن را جلوى او گرفت . حذيفه نپذيرفت و گفت : اى پيامبر خدا، پدر و مادرم فداى شما باد، اين كار را نكنيد. پيامبر اصرار كرد و تا پايان غسل ، پيراهن را جلو حذيفه گرفت و فرمود: از دو نفرى كه با يكديگر همراهند، هر كدامشان كه با رفيقش مهربان تر باشد، نزد خداوند محبوب تر است (680).
81 - مردم دارى
يكى از موفقيت هاى بزرگ پيامبران الهى به ويژه رسول الله (صلى الله عليه و آله )، برقرارى ارتباط صميمى و نزديك آنان با مردم است . آنان به دليل فروتنى در برابر مردم ، مردمى ترين رهبران جامعه بودند و بيشترين موفقيت را در اجراى رسالت خويش به دست آوردند كه خداى سبحان نيز بر حسن رسالت و موفقيتشان درود مى فرستد: و سلام على المرسلين .(صافات : 181)
در اين ميان ، روش رسول الله (صلى الله عليه و آله ) بين پيامبران ، مثال زدنى است . وى در همسانى با مردم آنقدر فروتنى نشان مى داد كه آيه : و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين ؛ ((بال عطوفت خويش را زير پاى پيروانت بگستران )). به خوبى بيانگر اين معناست و پيامبر در همسانى با مردم و مردمى بودن ، آنقدر پيش رفت كه مردم وى را از خود مى دانستند و رازهاى زندگى خويش را با وى در ميان مى گذاشتند. در اين راه ، برخى از مردم به علت سهولت دسترسى به رسول الله (صلى الله عليه و آله ) آن مقدار زياده روى كردند كه خداى سبحان به آنها سفارش ‍ فرمود:
يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى الا اءن يؤ ذن لكم الى طعام غير ناظرين اناه و لكن اذا دعيتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستاءنسين لحديث ان ذلكم كان يؤ ذى النبى فيستحيى منكم .(احزاب : 53)
اى مؤمنان ! بدون دعوت و اجازه پيامبر وارد خانه وى نشويد. هنگامى كه دعوت شديد، پيش از موعد وارد نشويد تا منتظر طعام بمانيد و هنگامى كه طعام صرف شد، پس از پذيرايى در خانه پيامبر به سخن گفتن با هم انس ‍ نگيريد؛ زيرا حضور طولانى شما موجب آزار وى مى شود و حضرت شرم دارد كه به رو آورد.
اساسا جاذبه شخصيتى هر كس ، تا حد زيادى مرهون رفتار محبت آميز او با مردم و رعايت ارزش و كرامت انسان هاست . كسى كه در غم و شادى در كنار مردم باشد، در دل مردم جاى مى گيرد و اين شيوه در جذب دل ها و عواطف مردمى اثر فراوانى دارد. از امام على (عليه السلام) روايت شده است :
اذا تفقد الرجل من اخوانه ثلاثه ايام ساءل عنه ، فان كان غائبا دعا له و ان كان شاهدا زاره و ان كان مريضا عاده (681).
هر گاه يكى از برادران دينى اش را سه روز نمى يافت ، سراغ او را مى گرفت . پس اگر غايب و در سفر بود، برايش دعا مى كرد. اگر شاهد و حاضر در شهر بود، به ديدارش مى شتافت و اگر بيمار بود، به عيادتش مى رفت .
چنين رفتارى ، نشان دهنده رابطه صميمى و نزديك پيامبر با ياران و اصحابشان بود. با اينكه ايشان پيامبر برگزيده خدا بود و از نظر معنوى در جايگاه بسيار بالايى قرار داشت ، معاشرت و برخورد وى بسيار مردمى بود. در سخن گفتن هم سطح مردم حرف مى زد و با فقيران همنشين مى گشت : يجالس الفقراء و يؤ اكل المساكين ؛ ((با تهيدستان ، همنشين و با بينوايان هم غذا مى شد(682))).
حضرت مى كوشيد خود را همراه مردم سازد، به گونه اى كه حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد:
يضحك مما يضحكون و يتعجب مما يتعجبون فيه (683).
از آنچه مردم مى خنديدند يا از آن تعجب مى كردند، او نيز به خنده يا تعجب مى افتاد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در مجالس ، جاى خاصى براى خويش ‍ تعيين نمى كرد و در قيد و بند صدرنشينى در مجالس نبود. هر جا كه بود، مى نشست و يارانش را نيز به همين مسئله فرمان مى داد:
كان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) يجلس على الاءرض و ياءكل على الاءرض (684).
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) روى زمين مى نشست و روى زمين غذا مى خورد.
به همه يكسان نگاه مى كرد تا كسى در نگاه و توجه به مخاطب احساس ‍ تبعيض نكند(685). مردى وارد مسجد شد و به حضور پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) رسيد. رسول الله (صلى الله عليه و آله ) تنها نشسته بود، ولى در عين حال ، جا به جا شد و براى مرد تازه وارد جا باز كرد. آن مرد گفت : يا رسول الله ! جا كه وسيع است . حضرت فرمود: حق مسلمان بر مسلمان ديگر آن است كه وقتى ديد مى خواهد نزديك او بنشيند، برايش ‍ جا باز كند و جا به جا شود(686).
82 - رعايت حقوق ديگران
رعايت حقوق ديگران در تحقق عدالت اجتماعى ، در سيره رسول الله (صلى الله عليه و آله ) جايگاه ويژه اى دارد. ايشان حتى در نگاه كردن به حاضران نيز تفاوت نمى گذاشت :
كان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) يقسم لحظاته بين اءصحابه ينظر الى ذا و ينظر الى ذا بالسويه (687).
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) لحظه هاى خود را ميان اصحاب تقسيم مى كرد و به همه يكسان مى نگريست .
با اين حال ، در مواردى كه پاى استحقاق افراد به ميان مى آمد، رعايت استحقاق ها را معيار عدل قرار مى داد. چنان كه وقتى طعامى خدمت حضرت آوردند، وى خواست بين همه اهل صفه تقسيم كند، ولى چون طعام به مقدارى نبود كه به همه برسد، آن را به آنانى داد كه نياز بيشتر داشتند و پس از ديگران عذرخواهى كرد(688).
حضرت منتظر نبود تا نيازمند به او مراجعه كند، بلكه خود در پى رفع حاجت نيازمندان بر مى آمد. اگر چيزى اضافه مى آمد كه مورد هزينه اش ‍ پيدا نمى شد و شب فرا مى رسيد، به خانه بر نمى گشت تا مستحق آن را پيدا كند و مسئوليت را انجام دهد و آسوده خاطر به خانه برگردد(689).
اين گونه تلاش براى تاءمين حقوق مردم و استقرار عدالت اجتماعى ، الگويى است تا رهبرى جامعه چنان خود را متعهد ببيند كه به داد مستمندانى برسد كه قدرت فرياد كشيدن و دادخواهى ندارند. رسول الله (صلى الله عليه و آله ) به مردم سفارش مى كرد، خواسته هاى مستحقان را به ايشان برسانند تا حقى از آنان پايمال نشود:
ابلغونى حاجه من لا يقدر على ابلاغ حاجته (690).
خواسته هاى كسانى را كه قادر نيستند نيازهاى خود را مطرح كنند، به من برسانيد.
ايشان در جايى ديگر سفارش مى كند:
من اءصبح و لا يهتم بامور المسلمين فليس منهم (691).
آنكه در انديشه سامان دادن به زندگى مسلمانان نباشد، مسلمان نيست .
وى در تفسيم غنايم ميان مسلمانان به شدت احتياط مى كرد. در جنگ حنين غنايم فراوانى نصيب مسلمانان شد (بيست و چهار هزار شتر، چهل هزار گوسفند و چهار هزار اوقيه نقره از جمله آنهاست (692)). عقيل بن ابيطالب سوزنى را بدون اجازه با خود برد. ناگهان شنيد منادى ندا مى دهد هر كس از غنايم چيزى برده است حتى سوزن و نخ ، برگرداند. وى سوزن را برگرداند. حضرت گرفت و كنار ديگر غنايم گذاشت . آنگاه در كنار شترى ايستاد و از كرك شتر اندكى كند. آن را بين دو انگشت خود قرار داد و به مردم اعلان كرد: من از غنايم حتى از اين كرك تنها يك پنجم سهم دارم . خيانت بر خائن ، عار و ننگ و آتش است (693).
در آن بيمارى كه به رحلت حضرت انجاميد، با خبر شد كه چند درهم از بيت المال نزد وى مانده و آن را تقسيم نكرده است . فرستاد آن را از نزد يكى از همسران حضرت آوردند و در مورد خاصش تقسيم كرد. آنگاه خطاب به خود فرمود: تو چه فكر مى كردى اگر خدا را ملاقات مى كردى ، در حالى كه اين درهم ها نزد تو بودند(694)؟
شخصى از آن حضرت طلب داشت و در مطالبه خود درشتى مى كرد. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) همچنان ساكت بود، ولى اصحاب برآشفتند و در صدد تاءديب او برآمدند. ايشان فرمود: متعرض او نشويد. بگذاريد صاحب حق ، حرف خود را بزند. آنگاه دستور داد شترى هم سال شتر او بخرند و به او بدهند. گفتند: هم سال آن پيدا نمى شود و هر چه هست ، بهتر از مال اوست . فرمود: همان بهتر را به او بدهيد(695).
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) با اين روش خود، عدل و رحمت را به هم آميخته بود و راه و رسم حكومت را به فرمانروايان دنيا مى آموخت تا بدانند كه منزلت آنها در جوامع بشرى ، مقام و مرتبه پدر مهربان و خردمند است ، نه مرتبه آقا و سرور. بايد همه جا مصلحت و صلاح زيردستان را در نظر بگيرند، نه اينكه هوس هاى خود را بر آنان تحميل كنند. پس مى فرمود: من به رعايت مصلحت مردم ، از خود آنان نسبت به خودشان ، اولى تر و شايسته ترم ؛ كه قرآن مجيد مى فرمايد: النبى اءولى بالمؤمنين من اءنفسهم .(احزاب : 7)
پس هر كس از شما از دنيا برود، چنانچه مالى از خود به جا گذاشته باشد، متعلق به ورثه اوست و هرگاه وامى داشته باشد يا خانواده مستمند و بى پناهى از او باز مانده است ، دين او بر ذمه من و سرپرستى خانواده اش بر عهده من است (696).
83 - وفاق و هم گرايى
جامعه هم گرا، جامعه اى است كه مردمى متعهد، متشكل و صميمى دارد. پيامبر اسلام با بهره گيرى از رهنمودهاى قرآنى چنان جامعه متشكلى را سامان داد كه تاريخ مانند آن را به ياد ندارد. رسول الله (صلى الله عليه و آله ) انسان ها را از انزوا و فردگرايى به هم گرايى فراخواند و با شعار و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا(آل عمران : 103) از آنان خواست كه همه با هم به ريسمان الهى چنگ بزنند و از جدايى و تفرقه بپرهيزند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله )، مسلمانان را به مهرورزى ، راستگويى ، امانت دارى ، امنيت و وفاق فراخواند. خداوند در اين زمينه مى فرمايد:
يا اءيها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون .(آل عمران : 200)
مؤمنان پايدارى كنيد و با هم مقاومت كنيد و با هم رفت و آمد داشته باشيد و تقوا پيشه كنيد تا شايد به رستگارى برسيد.
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) از جامعه اى خودمحور، قوم گرا، برترى جو و انحصار طلب ، جامعه اى با گذشت و ايثارگر ساخت كه ديگران را همواره بر خويش ترجيح مى دادند. حضرت محمد (صلى الله عليه و آله )، آن جامعه ديندار را به مانند اعضاى يك جسم ، يك دست و متشكل كرد: و هم يد على من سواهم (697).
ايشان وحدت و هم گرايى مسلمانان را وظيفه دينى اعلام كرد: و اللزوم لجماعتهم (698). همچنين ميان مهاجر و انصار و همه مسلمانان پيوند برادرى برقرار كرد. امتى كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) تشكيل داد، هر چند از نظر تعداد كم بود، ولى از نظر تشكل و هم سويى در اوج كمال قرار داشت و با همين اتحاد و يك رنگى بر سخت ترين مشكلات و تنگناها چيره شدند.
84 - ارزش مدارى
ارزشهاى اخلاقى مانند راستى ، گذشت ، انصاف ، عزت نفس ، استقامت ، پايدارى و مانند آن مورد احترام همه انسان هاست . پيامبر گرامى اسلام كه براى تعالى اين ارزش ها مبعوث شده بود، مى فرمود: انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق (699). به همين دليل ، براى نهادينه كردن اين ارزشها تمام هم و غم خود را به كار مى بست . اكنون نمونه هايى از توجه پيامبر به ارزش مدارى را بيان مى كنيم .
1. امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: اسيرانى را نزد پيامبر آوردند و حضرت دستور قتل همه آنان جز يك نفر را صادر كرد. آن مرد گفت : چگونه است كه فقط مرا از ميان آنان آزاد كردى ؟ رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: جبرئيل از قول خداوند متعال به من خبر داد پنج خصلت در تو وجود دارد كه خدا و رسول ، آنها را دوست دارند: اول ، غيرت بسيار در مورد خانواده و محارم ؛ دوم ، سخاوت و بخشندگى ؛ سوم ، حسن خلق ؛ چهارم ، راست گويى ؛ پنجم ، شجاعت (700).
2. اميرالمؤمنين على (عليه السلام) مى فرمايد: وقتى اسيران قبيله طى را آوردند، زنى در ميان اسيران به پيامبر عرض كرد: به مردم بگو مزاحم من نشوند و با من خوش رفتارى كنند؛ زيرا من دختر رئيس قبيله هستم و پدرم كسى بود كه به عهد و پيمان ها وفادار مى ماند. اسيران را آزاد و گرسنگان را سير مى كرد. همواره آشكارا سلام مى كرد و هرگز نيازمندى را از خود نمى راند. من دختر حاتم طايى هستم . آنگاه پيامبر فرمود: اين صفاتى كه گفتى ، نشانه هاى مؤمنان حقيقى است . اگر پدر تو مسلمان بود، بر او رحمت مى فرستادم . سپس فرمود: او را رها كنيد و كسى مزاحم او نشود؛ زيرا پدرش ‍ كسى بوده كه مكارم اخلاق را دوست داشت و خدا مكارم اخلاق را دوست دارد(701).