ملكوت اخلاق

سيد حسين اسحاقى

- ۱۴ -


حضرت وقتى با كسى دست مى داد، دست خود را نمى كشيد تا آن طرف دستش را بكشد(603). ايشان احترام فوق العاده اى به ميهمان مى گذاشت ، به گونه اى كه مشايعت ميهمان تا دم خانه از سنت پيامبر بود. همچنين هنگامى كه براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) ميهمان مى رسيد، حضرت با او غذا ميل مى فرمود و تا ميهمان از غذا خوردن دست نمى كشيد، رسول الله (صلى الله عليه و آله ) همچنان به خوردن ادامه مى داد(604). اگر كسى خدمت پيامبر مى رسيد و آن حضرت مشغول نماز بود، نمازش را مختصر مى كرد و به پايان مى رسانيد. پس از نماز، درخواست آن شخص را مى پرسيد و پس از برآوردن خواسته او، بار ديگر به نماز مى ايستاد(605).
پيامبر هر كس را مى ديد، نخست سلام مى كرد. هنگام دست دادن با اصحاب خويش ، نخست دست خود را پيش مى آورد. هر كس كه نزد پيامبر مى آمد، مورد احترام پيامبر قرار مى گرفت . چه بسا عباى خويش را براى او مى گسترد و تشكچه مخصوص خود را براى او پهن مى كرد و اگر آن شخص ‍ نمى پذيرفت ، با اصرار او را بر آن مى نشانيد(606).
روزى شخصى وارد مسجد شد. پيامبر نيز تنها در مسجد نشسته بود. وقتى متوجه شد شخصى تازه وارد به سوى او مى آيد، از جاى خود حركت كرد و اندكى جاى خود را تغيير داد. آن مرد عرض كرد: در جايى به اين بزرگى ، چرا جاى خود را عوض كرديد؟ پيامبر فرمود: حق هر مسلمانى بر مسلمانان ديگر آن است كه هر وقت ببيند شخصى مى خواهد نزد او بنشيند، به احترام او جاى خود را به او بدهد و كمى آن طرف تر برود(607).
72 - همسايه دارى
از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) روايت شده است :
كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، همسايه اش را آزار نمى دهد(608). همسايه خوب آن نيست كه همسايه اش را آزار ندهد، بلكه همسايه خوب آن است كه آزار همسايه را هم تحمل كند(609).
شخصى به محضر پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله ) آمد و از همسايه مردم آزار خود شكايت كرد. پيامبر به او فرمود: صبور و شكيبا باش . او رفت و پس از مدتى دوباره نزد پيامبر آمد و شكايت خود را تكرار كرد. پيامبر نيز همان پاسخ را داد. او براى بار سوم نزد پيامبر آمد و از همسايه اش شكايت كرد. اين بار پيامبر به او فرمود: روز جمعه كه مردم براى نماز جمعه حركت مى كنند، اثاث خانه ات را بر سر راه مردم بگذار. مردم از تو مى پرسند، چرا وسايل خانه ات را بيرون ريخته اى ؟ تو ماجراى آزار همسايه را به آنها بگو. آن مرد دستور پيامبر را اجرا كرد. همسايه اش براى حفظ آبروى خود، از او خواهش كرد: اثاث هايت را به خانه ات بازگردان و من با خدا عهد مى كنم كه ديگر به تو آزار نرسانم (610).
مولاى متقيان ، على (عليه السلام) نيز در آخرين لحظه هاى عمر، فرزندان را به رعايت حقوق همسايگان سفارش فرمود:
الله الله فى جيرانكم فانه وصيه نبيكم (611).
خدا را خدا را در مورد همسايگانتان (در نظر داشته باشيد و به آنها نيكى كنيد)؛ كه اين سفارش پيامبرتان است .
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
مردى از انصار خدمت پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله ) آمد و عرض كرد: من خانه اى در فلان محله خريده ام . نزديك ترين همسايه ام كسى است كه نه از شر او ايمنم و نه به نيكى او اميدوارم . پيامبر به على (عليه السلام) و سلمان و اباذر (راوى مى گويد چهارمى را فراموش كرده ام گمان مى كنم مقداد باشد) دستور داد در ميان مسجد با صداى بلند بگويند: لا ايمان لمن لم ياءمن جاره بوائقه ؛ ايمان ندارد كسى كه همسايه خويش را ايمن نگرداند از آزار و شر خود.)) پس از آن فرمود: ((اعلام كنيد تا چهل خانه از چهار طرف چپ و راست ، جلو و عقب ، همسايه به شمار مى روند(612))).
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) در تفسير آيه و يمنعون الماعون (ماعون : 4) مى فرمايد:
كسى كه همسايه اش را از ماعون (يعنى نيازهاى ضرورى زندگى ) منع كند، خداوند در قيامت او را از خير خود منع مى كند و او را به خودش ‍ وامى گذارد و كسى كه خدا او را به حال خود واگذار كند، در بدترين حالت خواهد بود(613).
حضرت رسول الله (صلى الله عليه و آله ) مى فرمود:
همواره جبرئيل درباره همسايه سفارش مى كرد، تا بدان جا كه گمان كردم همسايه به زودى ميراث بر خواهد شد. كسى كه به پروردگار و روز رستاخيز باور دارد، همسايه اش را نيازارد.
ايشان نيازردن همسايه را تا بدان جا گسترش داد كه فرمود: ((اگر سگ همسايه ات را بزنى ، همسايه ات را آزرده اى (614))). در نبرد تبوك نيز فرمود: كسى كه همسايه اش را مى آزارد، همراه ما نيايد. به ايشان گفتند: فلان زن روزها روزه مى گيرد و شب ها عبادت مى كند و در راه خدا انفاق مى كند، ولى همسايه اش را با زبانش مى آزارد. فرمود: خيرى در او نيست و از دوزخيان است . گفتند: بانوى ديگرى است كه تنها نمازهاى واجبش را مى خواند و تنها ماه مبارك رمضان روزه مى گيرد، ولى همسايه اش را نمى آزارد. حضرت فرمود: او از بهشتيان است (615).
پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمود:
حق همسايه بر آدمى اين است : اگر همسايه اش از او پول طلبيد، به او وام دهد. اگر به همسايه اش نيكى رسيد، به او تبريك بگويد. اگر به همسايه اش ‍ گزندى رسد، دلدارى اش دهد، اگر ميوه اى مى خرد، به او هديه دهد. اگر به رايگان چيزى نمى بخشد، پس آن را پنهانى به خانه خويش برد. خانه اش را چنان بلند نسازد كه مانع عبور باد و نسيم شود، مگر با اجازه او. به فرزندش ‍ چيزى ندهد كه بچه هاى همسايه خشمگين شوند.
همسايه ها سه دسته اند: دسته اول سه حق دارند: حق مسلمان بودن ؛ حق همسايگى و حق خويشاوندى . دسته دوم دو حق دارد: حق اسلامى و حق همسايگى . گروه سوم نيز همسايگان كافرند كه تنها از حق همسايگى برخوردارند(616).
73 - رفتار با كودكان
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) با شخصيت و كرامتى كه داشت ، در برابر كودكان ، خود را همسان آنان قرار مى داد. با آنها بازى مى كرد، انس مى گرفت و به ديگران هم سفارش مى كرد: ((كسى كه كودك نزد وى است ، بايد كودكانه رفتار كند(617))).
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) مى كوشيد با بازى كردن و هديه دادن به كودكان ، آنان را خوشحال كند. پس در اين باره سفارش مى كرد:
كسى كه دختربچه خويش را خوشحال كند، مانند اين است كه برده اى از فرزندان اسماعيل (عليه السلام) را آزاد كرده باشد و كسى كه پسربچه خود را خوشحال كند، همانند اين است كه از خوف خدا، اشك ريخته باشد(618).
حضرت محمد (صلى الله عليه و آله ) بر آن بود تا كودكان آزرده خاطر نشوند. ايشان براى رشد و شكوفايى كودك به آنان شخصيت مى داد و به ديگران سفارش مى كرد كه به كودكان خود احترام بگذارند(619). خود ايشان با همه عظمتى كه داشت ، در كوچه و بازار به كودكان سلام مى كرد و مى فرمود: اين كار را مى كنم تا پس از من نيز سنت گردد(620). بايد توجه داشت همان گونه كه شخصيت دادن به كودكان سبب عزتمندى آنان مى گردد، تخريب شخصيت ، آنان را سست و زبون بار مى آورد.
در اهميت دادن رسول الله (صلى الله عليه و آله ) به كودكان موارد زير شنيدنى است :
1. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) چون در نماز مى شنيد كه كودكى گريه مى كند، نمازش را طول نمى داد تا مادرش به او رسيدگى كند(621).
2. رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) چون كودكان انصار را مى ديد، دست بر سر ايشان مى كشيد و به آنها سلام مى داد و بر ايشان دعا مى كرد(622).
3. چون حضرت رسول الله (صلى الله عليه و آله ) از سفر برمى گشت ، كودكان به استقبال وى مى آمدند. پيامبر مى ايستاد و مى فرمود تا آنها را با خود سوار كنند. خود، بعضى را بر پيش چهارپا مى نشاند و بعضى را در پس ‍ و بعضى را مى فرمود تا اصحاب سوار كنند(623).
4. چون نوزاد كوچكى را براى دعا يا نامگذارى به حضور پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) مى آوردند، حضرت براى احترام صاحبش ، او را در دامن خود مى گذارد. گاهى اتفاق مى افتاد كه كودكى در دامن پيامبر ادرار مى كرد. كسى كه بول كردن كودك را مى ديد، بر سر او فرياد مى كشيد، ولى نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمود: با تندى ، از ادرار كودك جلوگيرى نكنيد تا اينكه ادرارش تمام شود. هنگامى كه دعا يا نامگذارى تمام مى شد، والدين كودك با خوشحالى ، كودك خويش را مى گرفتند و آزردگى و ملالت خاطرى در پيامبر احساس نمى كردند. هنگامى كه آنان مى رفتند، حضرت ، لباس خود را تطهير مى كرد(624).
74 - درك جوانان
رسول گرامى اسلام ، جوانان را قدر مى نهاد و به خواسته هاى آنان توجه داشت . ايشان به آرمان خواهى و خواسته هاى دوران جوانى ، به ويژه به تمايل جنسى آنان توجه مى كرد. و براى تاءمين اين خواسته ها مى كوشيد. در جامعه مورد نظر رسول الله (صلى الله عليه و آله )، پيوند ازدواج ، ساده ترين و بى آلايش ترين و در عين حال ، استوارترين پيوندها بود كه به سادگى انجام مى گرفت . اين جامعه گرفتار چشم و هم چشمى ها، سخت گيرى ها و انتظارهاى بى جا از همسران نبود.
رسول الله (صلى الله عليه و آله ) با درك صحيح موقعيت ، احساسات ، عواطف و تمايلات جوانان ، به عزتمندى اين قشر آينده ساز توجه داشت و در ابعاد گوناگون بر آموزش جوانان تاءكيد مى كرد: علموا اءولادكم السباحه و الرمايه ؛ ((به فرزندان خويش تيراندازى و شنا بياموزيد(625).)) رسول گرامى حتى مسئوليت هاى بزرگ را به جوانان واگذار مى كرد. اين برخوردها چنان جوانان حجاز را مجذوب ايشان ساخت كه دست از خانه و كاشانه كشيدند و در سخت ترين شرايط در كنار ايشان ماندند. رسول الله (صلى الله عليه و آله )، مسئوليت هاى بزرگ فرهنگى ، اجتماعى و نظامى را به جوانان واگذار مى كرد. پيش از هجرت حضرت به مدينه ، مصعب بن عمير را كه نوجوانى بيش نبود، براى انجام رسالت فرهنگى و تبليغى به مدينه فرستاد. وى در جنگ هاى بدر و احد، فرمانده و پرچمدار سپاه حق بود كه با حماسه آفرينى در جنگ احد به شهادت رسيد.
پس از فتح مكه نيز عتاب بن اسيد را به عنوان والى مكه برگزيد، در حالى كه بيست و يك سال بيشتر نداشت و افراد بزرگتر از وى در بين صحابه هم فراوان بود. وقتى به اين كار حضرت اعتراض كردند، حضرت با متانت پاسخ داد كه بزرگى سن ، ملاك مسئوليت نيست . ملاك ، شايستگى و فضيلت است و شايستگى و فضيلت به سن و سال نيست . به تعبير ديگر، سن سبب بزرگى نيست . فضيلت و شايستگى مايه بزرگى است : فليس ‍ الاكبر هو الافضل بل الاءفضل هو الاكبر(626).
همين مطالب در مورد معاذ بن جبل كه 26 سال داشت ، مطرح شد. پيامبر، ايشان را به عنوان مبلغ دينى در مكه منصوب كرده بود(627). همچنين اسامه بن زيد را در سمت فرماندهى لشكرى به جنگ روميان فرستاد، در حالى كه تنها 18 سال داشت . پيامبر در پاسخ معترضان فرمود: اسامه همانند پدرش زيد شايسته اين مقام است (628).
فراهم آوردن وسيله ارتباطى جوانان با خداوند و خدامحورى در كارها، در سيره پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) جايگاهى بس رفيع داشت ، به گونه اى كه حضرت محمد (صلى الله عليه و آله ) در توصيه اى به يكى از جوانان عصر خويش مى فرمايد:
اى جوان ! كلماتى به تو مى آموزم : حق خداوند متعال را رعايت كن ؛ خداوند نيز تو را حفظ مى كند. حق خداوند را رعايت كن كه آن را فراروى خويش ‍ مى يابى . هر گاه چيزى بخواهى ، از خداوند بخواه . هر گاه يارى جستى ، از خداوند يارى جوى . بدان اگر همه مردمان گرد آيند تا بهره اى به تو رسانند، نخواهند توانست نفعى به تو برسانند، مگر آنچه خداوند متعال براى تو مقرر كرده است و اگر گرد آيند تا زيانى به تو برسانند، نخواهند توانست زيانى به تو برسانند، مگر آنچه خداوند به زيان تو مقرر كرده است (629).
باز ايشان در كلام زيبايى مى فرمايد:
من احب ان يعلم ما له عند الله فليعلم ما لله عنده (630).
هر كه دوست دارد بداند نزد خدا چه دارد، بايد بداند خدا نزد او چه دارد.
به فرموده ايشان ، اگر ياد خدا فزونى يابد، محبت خدا هم فراهم مى آيد:
من اكثر ذكر الله احبه ؛ هر كس بسيار خدا را ياد كند، خدا هم او را دوست خواهد داشت (631))).
مشورت ، از نگاه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) جايگاه ويژه اى داشت تا جايى كه مى فرمود: لا مظاهره اوثق من المشاوره ؛ ((هيچ پشتيبانى قابل اعتمادتر از مشورت نيست (632))).
ايشان پيوسته ياران و پيروان خويش را به مشاوره توصيه مى فرمود(633). رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) هفت سال سوم زندگى را دوران مشورت و وزارت جوان دانسته است (634). او به جوانان اهميت مى داد و در صحنه هاى مختلف ، ديدگاه هاى آنان را جويا مى شد.
در سال سوم هجرت كه قريش با سه هزار مرد جنگى با مسلمانان وارد جنگ شد و زمينه نبرد احد را فراهم آورد، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) پس از آگاهى از تصميم قريش ، در پى مقابله با هجوم مشركان برآمد. ايشان خوش نداشت كه جنگجويان مسلمان در بيرون شهر مدينه با دشمن روبرو شوند، بلكه برخورد با مشركان را در مدينه ترجيح مى داد(635).
از اين رو، نظر خود را با اصحاب در ميان گذاشت و آنان را به مشورت فراخواند. بزرگان مهاجر و انصار نيز ديدگاه پيامبر را پسنديدند و با ايشان هم عقيده شدند، ولى جوانان كه بسيارى از آنان به دليل كوچكى ، در نبرد بدر شركت نكرده بودند، به شوق شهادت ، با اين راءى مخالفت كردند و گفتند: اى رسول خدا! ما را بر سر دشمن ببر تا گمان نكنند كه ترسيده ايم و از ناتوانى و زبونى در شهر مانده ايم (636).
در نتيجه اصرار آنان ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله )، نظر جوانان را مقدم داشت و تصميم به حركت گرفت . پس به خانه رفت ، سلاح پوشيد و آماده حركت شد. ايشان در پاسخ به ياران جوانش كه در پى توبيخ صحابى بزرگ سعد بن معاذ و اسيد بن حضير، از اصرار خويش معذرت خواستند، فرمود: پيامبرى را سزاوار نيست كه لباس جنگ بپوشد و بى آنكه جنگ كند، آن را از تن در آورد. اكنون بنگريد به آنچه انجام مى دهيد و به نام خدا رهسپار شويد كه اگر شكيبا باشيد، پيروز خواهيد شد(637).
نيكويى مشاوره و شخصيت دادن به ياران جوان ، نزول اين آيات را به همراه داشت :
فبما رحمه من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لا نفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على الله ان الله يحب المتوكلين .(آل عمران : 159)
به (بركت ) رحمت الهى ، در برابر آنان نرم (و مهربان ) شدى و اگر خشن و سنگدل بودى ، از اطراف تو پراكنده مى شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب و در كارها با آنان مشورت كن ، ولى هنگامى كه تصميم گرفتى (قاطع باشى )، بر خدا توكل كن ؛ زيرا خداوند، متوكلان را دوست دارد.
نگاه مهربان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) به جوانان ، همراه با بزرگداشت شخصيت و تكريم احساسات آنان ، بسيار ارزشمند است . ايشان به ديگران نيز توصيه مى فرمايد:
اءوصيكم بالشبان خيرا فانهم ارق اءفئده (638).
شما را سفارش مى كنم كه با جوانان به خوبى و نيكى رفتار كنيد؛ چون آنان نازك دل ترند.
75 - پاسداشت كهن سالان
پيامبر اسلام مى فرمود: ((احترام به پيرمرد [و پيرزن ] مسلمان ، بزرگداشت خداوند است (639).)) جوانان را به احترام نهادن به كهن سالان تشويق مى كرد و مى فرمود:
هيچ جوانى ، كهن سالى را به خاطر پيرى اش گرامى نمى دارد، جز آنكه هنگام پيرى خودش ، خداوند كسى را برايش فراهم مى كند كه احترامش ‍ گذارد(640).
امام صادق (عليه السلام) فرمود: ((روزى دو مرد نزد حضرت آمدند. يكى پير و ديگرى جوان . مرد جوان پيش از همراه كهن سالش لب به سخن گشود. پيامبر فرمود: (ابتدا) بزرگ (تر) و بزرگ (تر)(641))).
رسول رحمت همواره خانواده ها را به احترام پيران فرا مى خواند و مى فرمود:
كهن سال در ميان خاندانش بسان پيامبر در ميان امتش است (642). از ما نيست كسى كه كهن سالان ما را احترام نكند(643)؛ (زيرا) بركت با بزرگان شماست (644).
عبدالرحمان بن عبدالله مى گويد: از پدرم شنيدم كه مى گفت پدرم ، بديل بن ورقاء برايم تعريف كرد وقتى مكه فتح شد، عباس عموى پيامبر، مرا در برابر رسول الله (صلى الله عليه و آله ) متوقف ساخت و عرضه كرد: اى رسول خدا! امروز، روزى است كه هر قومى (از مسلمانان ) به شرافت كارى دست يافتند. در مورد دايى خودتان ، بديل بن ورقاء كه از ريش سفيدان قبيله خود بوده و اكنون خانه نشين شده و كارى به او سپرده نشده است ، فكرى كنيد!
پيامبر به بديل فرمود: ابروان خود را كنار بزن . بديل ابروانش را بالا زد و نقاب از صورت برگرفت و محاسن سياهش پيدا شد. پيامبر پرسيد: چند سال دارى ؟ او در پاسخ گفت : اى رسول خدا، من نود و هفت سال دارم . پيامبر لبخندى زد و فرمود: خداوند بر جمال و سياهى (ريش ) تو بيفزايد و تو و فرزندانت را از مواهبش بهره مند سازد.
76 - يتيم نوازى
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) درباره يتيم نوازى و رسيدگى به آنان مى فرمايد:
محبوب ترين خانه هاى شما در نظر خداوند، خانه اى است كه در آن به يتيمى احترام نهاده شود(645).
حضرت در روايت ديگرى مى فرمايد:
در بهشت خانه اى به نام خانه شادمانى هست . تنها و تنها كسى به اين خانه مى رود كه يتيمان دين باور را شاد سازد(646).
ماه مبارك رمضان به پايان رسيده بود و مراسم جشن روز عيد فطر، به شكل مخصوصى برگزار مى شد. مردم به فقيران و بينوايان انفاق مى كردند و صدقه و فطريه بين آنان تقسيم مى گشت . نماز عيد و دعا و خطبه نماز عيد نيز مثل هميشه برگزار شد. جشن روز عيد فرا رسيد و خوراكى ها و شيرينى ها را ميان مسلمانان پخش كردند. اسباب بازى هايى در دسترس ‍ بچه ها گذاشته شده بود و كوچك و بزرگ سرگرم تفريح بودند. كودكان ، در اطراف ميدان به بازى و جست و خيز مشغول بودند. آنها لباس هاى نو بر تن داشتند و همراه پدر و مادرشان ، در گردش و حركت بودند. همه جا صداى خنده و شادى به گوش مى رسيد.
در چنين هنگامه اى ، چشم كنجكاو و پر مهر رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به كودكى افتاد كه جامه كهنه و پاره اى پوشيده و با قيافه اى اندوهگين و دلى پر از آرزو ايستاده بود و به بچه هايى كه به مجلس جشن آمده بودند، نگاه مى كرد. همين كه پيامبر او را ديد، دانست كه كودكى يتيم است . رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) به طرف آن كودك رفت و با لبخند شيرينى فرمود: امروز من مى خواهم پدر شما باشم ! پس كودك را از زمين بلند كرد و در آغوش گرفت و او را بسيار نوازش كرد. كودك از اين محبت پدرانه خوشحال شد، تبسمى بر لبانش نقش بست و همراه پيامبر، وارد ميدان جشن عمومى شد(647).
همچنين آورده اند: زمانى كه خبر شهادت جعفر بن ابيطالب به مدينه رسيد، رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) به خانه جعفر آمد و به همسر او اسماء بنت عميس فرمود: كودكان جعفر را بياور. وقتى اسماء كودكان يتيم جعفر را نزد پيامبر آورد، حضرت آنان را در آغوش گرفت و به آنها بسيار محبت كرد. عبدالله پسر جعفر مى گويد: خوب به خاطر دارم روزى را كه پيامبر نزد مادر آمد و خبر مرگ پدرم را به او داد و دست محبت بر سر من و برادرم كشيد(648).
در خبر ديگرى نيز آمده است : كودك يتيمى نزد رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) آمد و عرض كرد: پدرم از دنيا رفته و مادرم تنگدست و فقير است . خواهرم شوهر و سرپرستى ندارد. از چيزهايى كه خدا به تو عنايت فرموده است ، به من اطعام كن تا خداى تعالى خشنود گردد(649). پيامبر تحت تاءثير سخنان كودك قرار گرفت و به او فرمود: چقدر نيكو سخن مى گويى ! پس به بلال حبشى فرمود: با شتاب به حجره هاى همسران من برو و ببين اگر غذايى هست ، با خود بياور. بلال رفت و به جستجو پرداخت و 21 دانه خرما يافت و به خدمت پيامبر آورد. حضرت خرماها را به سه قسمت تقسيم كرد. هفت عدد آن را به كودك يتيم داد و فرمود: بقيه را بگير. نصف آن را به مادرت بده و نصف ديگر را به خواهرت . كودك يتيم در حالى كه خوشحال و خندان بود، به طرف خانه خود حركت كرد.
در اين هنگام ، يكى از ياران پيامبر به نام معاذ از جا برخاست و دست نوازش و محبت بر سر آن كودك يتيم كشيد و با سخنان مهرانگيز، وى را تسلى خاطر داد و گفت : خداوند يتيمى تو را جبران كند و تو را جانشين پدرت قرار دهد.
پيامبر به معاذ فرمود: اى معاذ! كار تو را ديدم . بدان كه هر كس يتيمى را سرپرستى كند و دست نوازش بر سر او بكشد، خداوند به هر تار مويى كه از زير دستش مى گذرد، پاداش نيكويى به او مى دهد و گناهى از گناهان او را محو مى كند و بر درجه و مقام او مى افزايد.
ايشان در سخن ديگرى مى فرمايد: آيا دوست دارى دلت نرم شود و به حاجت خود برسى ؟ به يتيم مهرورزى كن ، او را نوازش كن و از غذاى خويش به او بخوران تا دلت نرم شود و به حاجت خود برسى (650).
77 - ميهمان دوستى
ميهمان دوستى و ميهمان نوازى از ويژگى هاى سخاوتمندان است . اين كار در سيره رسول گرامى اسلام بسيار ديده مى شود.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) همراه خانواده و خدمتكار و همزمان با آنان غذا مى خورد. اگر مسلمانى هم به ميهمانى دعوت شده بود، همراه آنان ، نشسته بر زمين و بر روى هر چه كه ديگران طعام مى خوردند، غذا مى خورد و از هر چه خانواده اش مى خوردند، با آنان مى خورد. مگر آنكه ميهمان داشته باشد كه تنها در اين صورت ، ترجيح مى داد با ميهمانش غذا بخورد. محبوب ترين غذا و سفره در نظر پيامبر، غذايى بود كه شركت كنندگان بيشترى بر سر طعام باشند(651).
در سفره هاى جمعى ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله )، زودتر از همه دست به غذا مى برد و ديرتر از همه دست از غذا مى كشيد تا ديگران بدون حجب و حيا و خجالت كشيدن ، غذا بخورند(652). مى فرمود تا هر كس از جلوى خودش غذا بخورد. آن حضرت غذا خوردن به تنهايى را دوست نداشت و تنها غذا نمى خورد(653).
هر گاه با جمعى به ميهمانى مى رفت ، اگر كسى كه دعوت نبود، با او و يارانش همراه مى شد، نزديك خانه ميزبان كه مى رسيدند، مى فرمود: تو را كه دعوت نكرده اند، همين جا باش تا براى تو از ميزبان ، اجازه بگيريم (654). هر گاه ميهمان به خانه وى مى آمد، با ميهمان غذا مى خورد و از سر سفره دست نمى كشيد تا آنكه ميهمان از طعام دست بكشد(655). غذاى داغ نيز نمى خورد(656).
سلمان فارسى مى گويد: بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وارد شدم و ديدم آن بزرگوار به پشتى تكيه داده است . آن پشتى را براى من گذاشت و فرمود: اى سلمان هر مسلمانى كه برادر مسلمانش بر او وارد شود و جهت احترام و بزرگداشت براى او پشتى بگذارد، خداوند او را مى آمرزد(657).
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) نقل شده است :
هر مسلمانى كه به مسلمانان ديگر خدمت كند، خداوند به تعداد آنها در بهشت برايش خدمت گزار قرار مى دهد(658).
معاذ بن جبل مى گويد: روزى ميهمانى بر من وارد شد و من چيزى در خانه نداشتم ، مگر مقدارى نان خشك و آبگوشت كه با خجالت آنها را نزد او گذاشتم . بعدها از پيامبر پرسيدم : آيا اين كار اجرى هم داشته است ؟ حضرت فرمود: اگر تمام فرشتگان آسمان ها جمع شوند، قادر نخواهند بود كه ثواب اين اطعام و اكرام را ذكر كنند(659).
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) روايت شده است :
هنگام ملاقات و اولين برخورد، سلام كنيد و مصافحه كنيد (يعنى دست يكديگر را بفشاريد) تا گناهانتان ريخته شود(660).
بنابراين ، پيشوازى از ميهمان و مصافحه كردن با او از وظايف ميزبان است . باز از آن حضرت روايت است :
كسى كه ميهمان خود را غذا بدهد، خداوند از طعام ها و ميوه هاى بهشتى به او مى خوراند(661).
78 - صله رحم
پيامبر گرامى اسلام مى فرمود:
كسى كه پيوند خويشاوندى را گسسته است ، با ما همنشين نمى شود؛ چون لطف خداوند بر گروهى كه ميان آنان قطع رحم شده است ، فرود نمى آيد(662).
به گفته جابر بن عبدالله ، روزى رسول گرامى خطاب به مسلمانان فرمود: