گلشن ابرار جلد ۱

جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم

- ۱۸ -


ز ) تجسم اعمال  
پس از آنكه اين عالم فرزانه ((تجرد نفس )) را با دلايل شش گانه به اثبات مى رساند آنگاه موضوع تجسم اعمال و پايدارى روح و آميختگى رفتار خوب و بد انسان با روح ، معنى مى يابد. بر اساس روح آدمى در روز قيامت همراه با وى محشور گشته ، تجسم اعمال در وجود انسان عينيت مى يابد. نراقى اين بحث اساسى را هم - كه از اركان علم و اخلاق به حساب مى آيد - با ژرف نگرى تمام دنبال مى كند و در بخشى از آن مى نويسد: ((واقعيت و حقيقت انسانها در روز قيامت همان تصويرهاى باطنى و نيتهاى قلبى و عملهاى آنان است كه در نفس انسان به صورت خوى ثابت درآمده است . وقتى روز قيامت ادراك انسان به حد بالا رسيده و چشم بصيرت باز كرد همه آنها را به طور واضح در وجود خود حاضر مى بيند. (907)))
وى مطالب پاره اى از احاديث را كه مى فرمايند: ((در روز قيامت انسانهاى گناهكار با مار و عقرب و انسانهاى نيكوكار با حور و غلمان همراه هستند، نوعى تجسم اعمال ياد مى كند و مى نويسد: ((در واقع حور و غلامان و مار و عقرب با ملك و شيطان جز اعمال خود انسان چيز ديگرى نمى توانند باشند. (908)))
ح ) امر به معروف و نهى از منكر  
عالم بزرگوار ملا مهدى نراقى ، در اين باب نيز گفتنيهاى ناب دارد. او معتقد است كه هر نهاد و سازمان و كسانى كه مسئوليت امر به معروف و نهى از منكر را به عهده مى گيرند، علاوه بر سعه صدر، بزرگوارى ، خوشرفتارى با مردم ، (909) بايستى داراى بينش عميق و شناخت كافى از موضوعات و مصاديق اين امر مهم باشند تا در وقت اقدام ، معروف را با منكر يا منكر را با معروف خلط نكنند. (910) همچنين قدرت طبقه بندى آنها را داشته باشند تا معروف و منكرهايى كه در يك مقطع چندان اهميت و اولويتى ندارند ناخواسته بر معروف و منكرهاى اساسى و مادر مقدم نشوند، كه در تاريخ ملتهاى مسلمان شواهد بسيارى در اين مورد به چشم مى خورد.
خدمت به مردم  
نراقى پس از سالها تلاش و تحقيق در نجف و كربلا، دوباره به وطن خود كاشان باز مى گردد تا جان در بدن دارد در خدمت مردم قرار گيرد. او در حل مشكلات آنان لحظه اى درنگ نمى كند و منزل ساده وى در پناهگاه هر دردمند و مظلوم قرار گرفته ، گره هاى كور و نزاعهاى ريشه دار در خانه باصفاى وى بازگشته ، به صلح و محبت تبديل مى شوند و اين بدان سبب است كه او هميشه در تلخيها و خوشيهاى زندگى در كنار آنان قرار مى گرفت .
در ميدان قلم  
از اين عالم توانمند تاليفات گرانبهايى در رشته هاى گوناگون به يادگار مانده كه هر كدام آنها از اهميت ويژه اى برخوردار است . فهرست اجمالى آن به شرح زير است :
الف - فقه :  
1. لوامع الاحكام
2. معتمد الشيعه
3. انيس النجار
4. انيس الحجاج
5. المناسك المكيه
6. صلاه الجمعه
7. تحفه رضويه
ب - اصول فقه :  
1. تجريد الاصول
2. جامعه الاصول
3. رساله الاجماع
4. انيس المجتهدين
ج - فلسفه و حكمت :  
1. جامع الافكار و فاقد الانظار
2. اللمعه الالهيه فى الحكمه المتعاليه
3. شرح الالهيات من كتاب الشفاء
4. قره العيون فى الوجود و الماهيه
5. لمعات العرشيه
6. الكلمات الوجيزه
7. انيس الحكماء
8. انيس الموحدين
ح - رياضيات و هيئت :  
1. توضيح الاشكال (هندسه اقليدسى )
2. رساله تحرير اكرثاذر سينوس
3. رساله عقود انامل
4. المستقصى (هيئت )
5. المحصل (هيئت )
6. معراج السماء (هيئت )
س - اخلاق :  
1. جامع السعادات
2. جامع المواعظ
ش - متفرقات :  
1. محرق القلوب (مقتل )
2. مشكلات العلوم (كشكول )
3. نخبه البيان (تشبيه ، استعاره و محسنات بديعه )
4. طائر قدسى (ديوان اشعار)
5. حواشى و تعليقات بر آثار علماى پيشين
بيشتر اين كتابهاى گران سنگ به صورت نسخه هاى خطى در كتابخانه هاى مختلف نگهدارى مى شود و تنها حدود 10 مورد از آن به مرحله چاپ و نشر رسيده (911) و بعضى از آنها نيز مانند ((انيس التجار)) چندين بار چاپ شده و از سوى مراجع بزرگ همچون آيات عظام سيد محمد كاظم طباطبايى يزدى ، سيد اسماعيل صدر و شيخ عبدالكريم حائرى يزدى حاشيه هايى بر آن زده شده است . (912)
در عرصه شعر  
از ميان اشعار سروده شده ملا محمد مهدى نراقى تعداد زيادى از آن از بين رفته و تنها بخش كوچكى از آن از ماخذ گوناگون به دست آمده است كه بيشتر جنبه عرفانى داشته و به شيوه مثنوى و ساقى نامه گفته شده است . حال از ميان اشعار فارسى و عربى او، چند شعر فارسى را مى آوريم :

اى خوش آن صبحدمى كه آيت بشرى رسدم
نفخه روح قدس از دم عيسى رسدم
ارمغان آوردم پير مغان راحت روح
آنچه در عقل تو نايد به هويدا رسدم
بشكند مرغ سماوى قفس ناسوتى
اذن پرواز سوى عالم بالا رسدم
برقع طبع به دور افكنم از چهره عقل
در فضاى جبروت اذن تماشا رسدم
روح قدسى گسلد بند طبيعت از پاى
رخصت سير بدين گنبد خضراء رسدم
عقل بگذارم و در دامن عشق آويزم
قاصدى گر به سر از منزل سلمى رسدم
جلوه گر يار در آمد ز رخ افكنده حجاب
به وصالش رسم و جمله تمنا رسدم (913)
كلام بزرگان  
1 - علامه بزرگ آيت الله سيد محمد حسين طباطبايى :
((نراقيان (ملامهدى و پسرش ملااحمد) از علماى بزرگ اسلام و ناشناخته اند (914)
2 - آيت الله استاد حسن زاده آملى :
((بى شك آن جناب در تبحر و تمهر به جميع علوم و فنون عقلى و نقلى ، حتى در ادبيات و رياضيات عاليه در عداد طراز اول از اكابر علماى اسلام و در اتصاف به فضايل اخلاقى و ملكات ملكوتى از نوادر روزگار است حضرتش صاحب تصانيف فائقه و تاليفات لائقه در علوم گوناگون است (915)))
3 - دانشمند گرامى سيد جلال الدين آشتيانى :
((علامه نراقى از مجتهدين بزرگ عصر خود و از مراجع و زعماى دين و داراى محضر ترافع و قضا بود مولفين كتب فقهى به آثار او توجه نموده اند با اين وصف در حكمت و فلسفه الهى نيز داراى مقام شامخى است و در فنون رياضى نيز آثار نفيس دارد عالى ترين كتب رياضى را تدريس مى نمود. بعضى از او به افضل المهندسين تعبير نموده اند (916)))
غروب آفتاب نراق  
اين عالم خدمتگزار پس از سالها فداكارى و خدمت روز شنبه 18 شعبان 1209 در هشتاد و يك سالگى در شهر كاشان به ديار ابدى مى شتابد و با پرواز جاودانى خويش ملت مسلمان عصر خود را به عزا و ماتم مى نشاند در آن حال پيكر پاك و مطهر نراقى با شكوه و عظمت فراوان در اين شهر تشييع مى شود و سپس به نجف اشرف منتقل گشته ، در كنار حرم اميرالمومنين على عليه السلام سر بر آستان علوى مى گذارد (917) و براى هميشه در آن مكان مقدس آرام مى گيرد رضوان خدا بر روان او باد.
فرزندان و نوادگان  
پس از رحلت ملا محمد مهدى نراقى چهار فرزند برومند به نامهاى : ملا احمد، ملا ابوالحسن ، ملا اباذر و ملا مهدى از وى به يادگار ماندند و هر كدام از آنها با تحصيل علم و حكمت راه پدر را در پيش گرفتند. بزرگترين و دانشمندترين آنان ملا احمد نراقى ، صاحب كتابهاى ارزشمند: ((مستندالشيعه و معراج السعاده )) است كه كه هنوز مطالب آنها مورد استفاده و اعتماد علماى شيعه مى باشد.
همچنين بيشتر نوادگان و فرزندانى كه از نسل اين عالم فرزانه به دنيا آمدند همه از عالمان و دانشمندان بارز عصر خود شمرده مى شوند (918) و هر كدام در ابعاد گوناگون داراى نقش قابل توجهى در جامعه اسلامى بوده اند از جمله آنها روحانى مبارز و شهيد: آقا على نراقى است كه به طرفدارى از محرومان منطقه ، بر ضد خانها و سر سپرده هاى حكومت قيام مى كند و در نهايت در راه همين هدف مقدس مظلومانه به درجه رفيع شهادت نائل مى آيد. (919)
سيد بحرالعلوم متوفاى 1212ق . 
درياى بى ساحل
نورالدين على لو
جلوه نور 
محمد مهدى ، فرزند سيد مرتضى طباطبايى بروجردى ، از نوادگان امام حسن مجتبى عليه السلام در يك خانواده روحانى و پرهيزگار، در شب جمعه از ماه شوال 115 ق ./ 1113 ش . در شهر كربلاى معلى پا به عرصه هستى نهاد. (920) شبى كه سيد به دنيا آمد پدر وى در عالم خواب ديد كه امام رضا عليه السلام دستور دادند ((محمد بن اسماعيل بن بزيع )) (از اصحاب امام كاظم و امام رضا و امام جواد عليه السلام ) شمعى برفراز بام سيد مرتضى (منظور خود اوست ) بر افروزد. وقتى محمد بن اسماعيل آن شمع را روشن كرد نورى از آن شمع به آسمان بالا رفت كه نهايت نداشت . (921) پدر از آن روياى راستين بيدار مى شود و همزمان خبر مولود تازه رسيده را به او مى دهند.
در محضر اساتيد  
او از دوران كودكى در دامن پر مهر و محبت مادر پاكدامنش و در پرتو توجهات پدر بزرگوارش سيد مرتضى (متوفاى 1204 ق ) به آداب و اخلاق اسلامى خو گرفت و رفته رفته رشد يافت . پس از گذراندن دوره هاى علوم مقدماتى و سطح (فقه و اصول )، در آغاز بلوغ به درس خارج كه از سوى پدرش تدريس مى شد راه يافت و پس از پنج سال درس و بحث فشرده به مقام بلند اجتهاد نايل آمد.(922)
سيد محمد مهدى همچنين در محضر اساتيد بنام حوزه كربلا و نجف اشرف شركت جست ، فرهيختگان بنامى چون ، محمد باقر وحيد بهبهانى (1118 - 1208 ق )، شيخ يوسف بحرانى (1107 - 1186 ق )، محمد تقى دورقى نجفى (متوفى 1186 ق ) و مهدى فتونى نباطى عاملى (متوفى 1183 ق ). (923)
او حكمت و فلسفه را نزد آقا ميرزا ابوالقاسم مدرس فرا گرفت و آن حكيم وارسته نيز در نزد وى درس اصول و فقه را آموخت .(924)
وحيد بهبهانى در اواخر عمر خويش مردم را در مسائل و فتواهاى احتياطى به سوى سيد محمد مهدى راهنمايى مى كرد.(925) و او را مجتهدى جامع الشرايط مى دانست .
سيد در سال 1186 ق . به قصد زيارت مرقد مطهر امام رضا عليه السلام و ديدار با علماى بزرگ ايران وارد مشهد مقدس شد و در مدت اقامتش شش ‍ يا هفت ساله (926) خود در آن شهر، علاوه بر ديدارهاى علمى با مردم و مباحثات با علما، در درس استاد ميرزا مهدى اصفهانى خراسانى (1153 - 1218 ق ) شركت كرد و فلسفه ، عقايد و كلام را از آن مرد بزرگ آموخت و بر اندوخته علمى خويش افزود.
لقب ((بحرالعلوم )) از زبان اين استاد براى اولين با به سيد محمد مهدى طباطبايى گفته شد. استاد كه از هوش و استعداد او شگفت زده شده بود در حين درس خطاب به شاگرد خود مى گويد: ((اخا انت بحرالعلوم )) يعنى تو درياى علم هستى از آن لحظه سيد به اين لقب معروف شد.(927)
سفر حجاز  
سيد بحرالعلوم در اواخر سال 1193 ق راهى حجاز شد. استقبال شايان مردم و شخصيتهاى محافل علمى از او موجب شد كه به مدت دو سال در كنار خانه خدا اقامت ورزد و به درس و بحث بپردازد.
تسلط او به فقه اهل سنت و حسن معاشرت و سخاوتش او را چنان در ميان ساكنان آن ديار بخصوص اهل علم ، محبوب ساخت كه هر روزه شمارى از مردم و دانشمندان به ديدنش مى رفتند و از وى كسب فيض مى نمودند. شگفت آنكه پيروان هر كدام از مذاهب چنين مى پنداشتند كه بحرالعلوم پاى بند به مذهب ايشان است . او تمام اين مدت را با تقليد گذرانيد و جلسه درس او در علم كلام طبق مذاهب چهارگانه داير بود و در اواخر توقف در مكه ، مذهب خود را اعلان فرمود. وقتى خبر اظهار مذهب او به گوش ‍ پيروان مذاهب ديگر رسيد از اطراف به دور او ريخته ، با وى به مناقشه پرداختند و او با دانش انبوه خود بر تمامى آنها برترى پيدا كرد و همه آنها را با دليلهاى قوى و منطقى به سوى حقيقت اسلام مجذوب ساخت . (928)
تعيين و تثبيت جايگاه اعمال حج و مركزيت دادن به مواقيت احرام به طورى كه از نظر شرعى صحيح واقع شود و همچنين اصلاح مواقف حج ، يكى از گامهاى ارزشمند سيد بحرالعلوم بود. زيرا اين مكانهاى مقدس قبل از او چندان مشخص نبود.
علاوه بر اينها، سنگهاى فرش شده در حرم را كه حجاج بر آن اقامه نماز مى كردند تعويض نمود و سنگهاى معدنى را خارج كرد و سنگهايى را كه از نظر شيعه سجده بر آنها صحيح است جايگزين نمود. از آثار معنوى حضور اين مرد بزرگ در حجاز شيعه شدن امام جمعه مكه در هشتاد سالگى است . (929)
يادى از شاگردان  
اين عالم با ورع شاگردانى بزرگ و نامى تربيت كرد كه هر يك منشا خدمات فراوان به عالم اسلام شدند. در اينجا به نام چند تن از آنها اشاره مى كنيم :
1. شيخ جعفر نجفى معروف به كاشف الغطاء (1154 - 1227 ق .)
2. سيد محمد جواد عاملى معروف به صاحب مفتاح الكرامه (1164 - 1226 ق )
3. ملا احمد نراقى ، مولف كتاب معراج السعاده (1185 - 1260 ق )
4. محمد باقر شفتى رشتى ، ملقب به حجه الاسلام (1175 - 1260 ق )
5. سيد يعقوب كوه كمرى (1176 - 1256 ق )
6. سيد صدر الدين عاملى (متوفى 1263 ق )
7. سيد دلدار على نقوى رضوى نصير آبادى لكهنوى (1166 - 1235 ق )
8. شيخ محمد ابراهيم كلباسى (1180 - 1262 ق )
9. زين العابدين سلماسى (متوفى 1266 ق )
10. شيخ عبدالحسين الاعم (1177 - 1247 ق )
11. سيد على فرزند سيد محمد (1161 - 1231 ق )
12. سيد قيصر محمد فرزند معصوم رضوى خراسانى (1180 - 1255 ق )
13. اسدالله كاظمى (متوفى 1236 ق )
14. ابوعلى حائرى صاحب كتاب منتهى المقال (1159 - 1216 ق )
15. سيد عبدالله شير (متوفى 1244 ق )
16. شيخ محمد تقى اصفهانى ايوانكى ، صاحب حاشيه معالم (متوفى 1248 ق )
17. سيد محمد مجاهد، مولف كتاب المناهل (متوفى 1242 ق )
18. محسن اعرجى (متوفى 1227 ق )
19. ميرزا محمد عبدالصانع نيشابورى اخبارى
20. شيخ حسين نجف (930)
آثار علمى سيد 
آثارى كه در كتابها از آنها نام برده اند - كه بعضى از آنها چاپ گرديده و برخى چاپ نشده است - بدين قرار است :
- المصابيح فى الفقه (در سه جلد)
- الفوائد فى الاصول
- مشكاه الهدايه
- الدره النجفيه (رساله اى در فقه )
- رساله فى عصير الزبيبى
- شرح الوافيه (در علم اصول فقه )
- تحفه الكرام (در تاريخ مكه و بيت الله الحرام )
- مناسك حج
- حاشيه بر كتاب شرايع (بحث طهارت )
- حاشيه بر كتاب ((الذخيره )) سبزوارى .
- الدرة البهيه فى نظم رووس المسائل الاصوليه
- كتاب الرجال (معروف به فوائدالرجاليه )
- ديوان شعر و رساله اى فارسى در شناخت خدا (931)
آثار اجتماعى  
با توجه به سنگينى مسووليت هاى علمى سيد آثار اجتماعى و معنوى گرانبهاى از او مشاهده مى نماييم كه به نمونه هايى از آن يادگارها اشاره مى كنيم :
1. مشخص كردن مقام و جايگاه حضرت حجة بن الحسن (عج ) در مسجد سهله و بناگذارى قبه اى در اين جايگاه مقدس .
2. بنا كردن گلدسته در صحن شريف علوى در طرف جنوبى و تعمير ديوارهاى صحن ها و حجره هايى كه در حالى خراجى بود.
3. ترغيب و راهنمايى نسبت به تعمير مسجد شيخ طوسى در نجف اشرف .
4. ايجاد كتابخانه خطى (مكتبة بحرالعلوم )
5. بالا آوردن ارتفاع مسجد كوفه به منظور سهولت در تطهير و پاك نمودن آن .
6. مشخص كردن جايگاه مسجد راس الحسين در نجف اشرف .
7. تعيين جايگاه قبر مختار ثقفى كه الان به قبر مسلم معروف است .
8. تعيين جايگاه مرقد حضرت هود و صالح عليه السلام در نجف اشرف .
9. اضافه كردن مقدارى از اراضى به مسافت حرم مطهر و ايجاد تاسيساتى در اطراف حرم كه مورد نياز زوار بود (932)
يادى از اشعار بحرالعلوم 
سيد در شعر و ادبيات فوق العاده چيره دست بود و شهرهاى او در فقه و اصول و رجال از آثار گرانبهاى به يادگار مانده آن درياى بى ساحل است و به نظم در آوردن نام اصحاب اجماع از سروده هاى اوست شعر ذيل را كه در رثاى سالار شهيدان عليه السلام سروده شده است ، براى نمونه ذكر مى كنيم :
الله اكبر ماذالحادث الجلل
و قد تزلزل سهل الارض و الجبل !؟
ماهذه الزفرات الصاعدات اسى
كانها من لهيب القلب تشتعل
ما للعيون منهاالدمع جارية
منها تخد خدودا و هى تنهمل
كان ففخة صورالحشر قد فجئت
فالناس سكرى و لاسكر و لا ثمل (933)

- اين چه حادثه بزرگى است كه از بزرگى آن كوه و بيابان متزلزل شده است .
- اين ناله ها از چه بلند است ! گويا ناله ها از سوز قلبها زبانه مى كشند.
- چه شده است كه چشمه هاى اشك ديده ها جارى است و جويبارى از آنها بر روى رخسار مى دود.
- گويا صوراسرافيل دميده شده و قيامت بر پاست و مردم مست اند در صورتى كه بهوش اند و مست نيستند.
مظهر فضيلتها  
سيد بحرالعلوم مرد فضيلت و تقوا و نمونه اى كامل از اخلاق نيكوى انبيا بود آن معلم اخلاق و انسانيت و از مصاديق بارز اخلاق نيكو فرزانه اى است كه شاگرد بلند آوازه او كاشف الغطاء در حقش چنين سروده است :
جمعت من الاخلاق كل فضيلة
فلا فضل الا عن جنابك صادر (934)

- همه فضايل و اخلاق شايسته را جمع كرده اى و در دنيا هيچ فضيلتى نيست مگر اينكه از حضور تو صادر شده و تو داراى آن فضيلت هستى .
او از نظر تواضع در مرتبه عالى قرار داشت و براى ديگران بيش از خود احترام و ارزش قائل بود و براى مردم پدرى مهربان به حساب مى آمد سخن گفتن و راه رفتن او انسان را متحير مى ساخت در ميان مردم كه راه مى رفت بيننده تصور مى كرد او فرشته است براى خدا سخن مى گفت و پيوسته به ياد خدا بود.
او در تهذيب اخلاق در مرتبه اى قرار داشت كه درك آن براى بسيارى از افراد مشكل است
او كارها و ساعات فعاليتهايش را تقسيم نموده بود وقتى سياهى شب همه جا را فرا مى گرفت مقدارى به تحقيق و آماده كردن مقدمات درس و بحث مى گذراند و پس از آن به طرف مسجد كوفه رفته در آنجا به مناجات با خدا مى پرداخت (935)
بحرالعلوم بر امور عبادى شاگردان خويش نيز فوق العاده اهتمام مى ورزيد و در صورت غفلت و كوتاهى شاگردان از اين مهم بسيار رنج مى برد يك بار براى چند روز تدريس را ترك فرمود: طلبه ها واسطه اى را نزد وى فرستادند تا علت تعطيلى درس را جويا شود بحرالعلوم در پاسخ او چنين فرموده بود: ((در ميان اين جمعيت طلبه هرگز نشنيدم كه در نصف شبها صداى تضرع و زارى و مناجات آنها بلند بشود با اينكه من غالب شبها در كوچه هاى نجف راه مى روم چنين دانش پژوهانى شايسته نيستند تا براى ايشان درس ‍ بگويم .)) چون طلاب اين سخن را شنيدند متحول شده شبها به ناله و گريه در محضر الهى پرداختند وقتى اين تحول اخلاقى در طلبه ها پديدار شد آن جناب دوباره تدريس را شروع كردند. (936)
تلاش سيد در حمايت از فقرا و محرومان را بايد از شبهاى تاريك و كوچه هاى باريك نجف اشرف و فقيران آن ديار پرسيد او هر شب در كوچه هاى شهر مى گرديد و براى فقرا نان و خوردنيهاى ديگر مى برد. (937)
سِّر عشق  
به منظور درك بيشتر عظمت و بزرگى سيد بحرالعلوم چند نمونه از ارتباط و ديدارهاى وى با حضرت مهدى (عج ) را بيان مى كنيم .
الف - ناقه سوار  
آخوند ملا زين العابدين سلماسى از شاگردان و ياران نزديك سيد مى گويد: ايامى كه در جوار خانه خدا نزد سيد به خدمت مشغول بودم روزى اتفاق افتاد كه در خانه چيزى نداشتيم مطلب را به سيد عرض كردم چيزى نفرمود از عادات جناب بحرالعلوم اين بود كه صبح اول وقت طوافى دور كعبه مى كرد و به خانه مى آمد و به اتاقى كه مخصوص خودش بود مى رفت ما قليان تنباكويى براى او مى برديم آن را مى كشيد و براى هر صنفى بر طريق مذهبش درس مى گفت در آن روزى كه از تنگدستى شكايت كردم چون از طواف برگشت به حسب عادت قليان را حاضر كردم كه ناگهان كسى در را كوبيد سيد بحرالعلوم بشدت مضطرب شد و به من گفت : قليان را بگيرد و از اينجا بيرون ببر آنگاه خود با شتاب به طرف در رفت و آن را باز كرد شخص ‍ بزرگوارى در لباس عربى داخل شد و در اتاق سيد نشست و سيد در نهايت فروتنى و ادب دم در نشست . ساعتى نشستند و با يكديگر سخن گفتند آنگاه برخاست و در خانه را باز كرد و دست مهمان را بوسيد او را بر ناقه اى كه دم در خانه خوابانده بود سوار كرد مهمان رفت و بحرالعلوم با رنگ دگرگون بازگشت و حواله اى به دست من داد و گفت : اين حواله اى ست براى مرد صرافى كه در بازار صفاست نزد او برو و هر چه بر او حواله شده بگير آن حواله را گرفتم و آن را نزد همان مرد كه سيد سفارش كرد براى بردم مرد چون حواله را گرفت به آن نظر نمود و آن را بوسيد و گفت : برو چند باربر و كارگر بياور پس رفتم و چهار باربر آوردم به قدرى كه آن چهار نفر قدرت حمل داشتند پول آن زمان را برداشتند و به منزل آوردند من فورى برگشتم نزد آن صراف كه از حال او و نويسنده حواله جويا شوم كه او چه كسى بود وقتى رفتم نه صرافى را ديدم و نه مغازه اى را كه ديده بودم از مغازه صراف پرس و جو كردم گفتند ما اصلا در اينجا دكان صرافى نديده ايم (938)
ب - مانند دريا 
ميرزاى قمى - نويسنده كتاب قوانين - مى گويد: من با علامه بحرالعلوم در درس آقا وحيد بهبهانى هم مباحثه بودم اغلب من براى او بحث را تقرير مى كردم تا اينكه به ايران آمدم و كم كم شهرت علمى سيد بحرالعلوم به همه جا رسيد و من تعجب مى كردم تا زمانى كه خدا توفيق عنايت فرمود كه براى زيارت عتبات موفق بشوم وقتى به نجف اشرف وارد شدم سيد را ملاقات كردم مساله اى عنوان شد ديدم سيد بحرالعلوم درياى مواج و عميقى از دانشهاست پرسيدم : آقا ما كه با هم بوديم شما اين مرتبه را نداشتيد و از من استفاده مى كرديد حال شما را مانند دريا مى بينم سيد فرمود: ميرزا اين از اسرار است كه به تو مى گويم تا من زنده ام به كسى نگو و كتمان بدار من قبول كردم آنگاه فرمود: چگونه اين طور نباشم و حال آنكه آقايم (حجة بن الحسن عج ) مرا شبى در مسجد كوفه به سينه مبارك خود چسباند (939)
ج - تلاوت قرآن  
ميرزا حسين لاهيجى به نقل از شيخ زين العابدين سلماسى مى گويد: روزى بحرالعلوم وارد حرم مطهر امام على عليه السلام شد و سپس اين شعر را زمزمه كرد:
چه خوش است صوت قرآن
ز تو دلربا شنيدن
به رخت نظاره كردن
سخن خدا شنيدن
پس از آن از بحرالعلوم سبب خواندن اين شعر را پرسيدم فرمود: چون وارد حرم حضرت على عليه السلام شدم ديدم مولايم حجة بن الحسن (عج ) در بالاى سر به آواز بلند قران تلاوت مى كند چون صداى آن بزرگوار را شنيدم اين شعر را خواندم (940)
غروب آفتاب  
سيد بحرالعلوم كه به علت بيمارى مدتى توان تدريس نداشت و در منزل به مطالعه و تاليف مشغول بود، سرانجام در روز 24 ذيحجه (يا رجب ) سال 1212 ق . رخ داد فانى برتافت و به عالم بالا پرواز كرد.
درگذشت سيد در عالم اسلام اثرى عميق بر جاى گذاشت و دنياى شيعه را در ماتم فرو برد.
پيكر مطهر او پس از تشييع با شكوه و اقامه نماز، در جنب مرقد شيخ طوسى ، در نجف دفن شد.
سيد جواد عاملى متوفاى 1226 ق . 
گنجينه دار فقه
على عليزاده
طليعه  
عالمان بزرگ شيعه حقى بيش از آنچه كه در اين سطور و صفحات بگنجد، دارند. چرا كه از لحظه لحظه عمر مباركشان براى اداى رسالت دينى بهره برده و هميشه و همواره در تلاش و تكاپوى حفظ ميراث دينى و فرهنگى بوده اند. آثار جاويدى كه براى نسلهاى آتى يادگار گذارده نشان از بلندى همت آنان دارد.
علامه سيد محمد جواد عاملى دانشمندى بزرگ از همين قبيله است كه با كتاب ((مفتاح الكرامه ))اش درهاى كرامت را به روى فقيهان و عالمان شيعى گشوده است . اين سطور نگاهى گذرا به زندگى اين شخصيت ارجمند مى باشد.
ميلاد نور 
در سال 1152 ق . در شقراء از روستاهاى جبل عامل (نواحى لبنان ) و در خانواده اى اهل دين و دانش ، نوزادى پا به عرصه هستى گذاشت كه او را جواد نهادند.
از همان آغاز زمزمه زلال قرآن در وجودش جارى گشت و روح پاكش را سيراب ساخت . نسبت او از طرف پدر به امام حسين عليه السلام و از طرف مادر به امام حسن عليه السلام و امام موسى كاظم عليه السلام مى رسد. (941)
خانه سيد جواد همواره پايگاه و پناهگاه دوستداران و شيعيان اهل بيت عليه السلام بود و عالمان بزرگى از اين خاندان بپا خاسته اند و از آن جمله مى توان به سيد محسن امين مولف كتاب ارزشمند اعيان الشيعه اشاره نمود.
به سوى مكتب  
سيد جواد پس از آنكه دوران كودكى را پشت سر نهاد به مكتب رفت تا مقدمات علوم را از عموزاده اش ابوالحسن موسى فرا گيرد. او در درسها با علاقه زياد و شوق وافر شركت مى جست و در اندك زمانى توانست دروس ‍ مقدماتى را بياموزد و همين كوشش بى وقفه اى كه از هود نشان مى داد موجب گشت تا آشنايان او آينده بسيار روشنى را برايش پيش بينى كنند.
وى در آنجا با نسيم جانفزاى دانشها و فرهنگ والا و جاويد اسلام آشنا گشت . پس از آنكه استادش دار فانى را وداع گفت و ديگرى را ياراى سيراب كردن عطش علمى وى نبود او براى رسيدن به اهداف عالى وى نبود او براى رسيدن به اهداف عالى تصميم به هجرت گرفت .
هجرت علمى  
سيد جواد در سال 1194 ق ، با كوله بارى از اميد راهى اعتاب مقدس عراق شد تا بتواند از خرمن دانش انديشمندان شيعى حوزه نجف خوشه چينى كند. قبل از رسيدن به حوزه بزرگ نجف وارد شهر كربلا شد تا نخست خود را از فرات عشق سيراب سازد ولى هنگامى كه با حضور استوانه هاى گران سنگى همانند آقا وحيد بهبهانى (متوفى 1205 ق ) و سيد على طباطبايى (متوفى 1231 ق ) در كربلا مواجه شد در همانجا رحل اقامت افكند تا در جوار بارگاه ملكوتى امام حسين عليه السلام از محضر نورانى آن استادان بزرگ بهره اى علمى و عملى ببرد. (942)
اقيانوس بزرگ  
آن روزها كه حوزه نجف به مثابه بزرگترين مركز علمى تشيع محسوب مى شد و اساتيد و نام آورى در آن شهر به تدريس و تربيت دانش پژوهان علوم دينى اشتغال داشتند سيد محمد جواد نيز خود را به آن اقيانوس بزرگ رسانيد تا بتواند گامهاى بيشترى در عرصه علم و اجتهاد بردارد.
ايشان در آغاز ورود به اين شهر شهرت والايى پيدا نمود و در آن حوزه عظيم درخشش بيشترى كرد. او علاوه بر ادامه پژوهشهاى خود به تدريس ‍ و تاليف نيز پرداخت .
زمانى كه سيد جواد به حوزه نجف آمد اساتيد والا مقامى سكان كشتى حوزه كهنسال نجف را در دست داشتند و اين فرصت بسيار مغتنمى براى ايشان بود. اساتيدى كه سيد جواد در محضرشان زانوى شاگردى زد و از حضور پرفيضشان بهره هاى علمى و اخلاقى فراوان برد عبارتند از:
1. سيد بحرالعلوم (1154 - 1212 ق ): او از علماى بزرگ شيعه است و به موجب عظمت و مقام علمى و معنوى اش در ميان دانشمندان جايگاه خاصى دارد.
در ميان شاگردان بحرالعلوم سيد جواد از منزلتى ديگر برخوردار بود. نقل شده است كه وقتى سيد در حوزه با بركت نجف درس مى گفت روزى براى تدريس نيامد. شاگردان ناراحت شدند. بدين سبب سيد جواد را كه مورد اعتماد بحرالعلوم بود نزد ايشان فرستادند. سيد جواد علت نيامدن استاد را جويا شد استاد فرمود من پس از نيمه هاى شب ، براى سركشى به مدرسه مى آيم و قدم مى زنم . بتازگى وقتى آمدم سحرهاى چراغ حجره ها را خاموش ديدم و همه در خواب به سر مى بردند و از تضرع آنها خبرى نبود. به همين علت من حاضر نيستم براى كسانى كه نماز شب و تضرع و ناله هاى سحرگاهى را ترك مى كنند درس بگويم !
مى گويند وقتى اين كلام بحرالعلوم در ميان شاگردان زبان به زبان پيچيد صداى زمزمه هاى يا رب يا رب شاگردان ديگر بار در نيمه هاى شب به آسمان بالا رفت سيد عاليمقام نيز مجددا با اطمينان خاطر بر كرسى تدريس ‍ نشست . (943)
2. شيخ جعفر كاشف الغطاء (1154 - 1228 ق ): او از استوانه هاى علم و علماى نام آور است و سيد جواد از ايشان چنين ياد مى كند: امام ، علامه مورد اعتماد و از بزرگترين دانشمندان است . (944)
3. شيخ حسين نجف (1159 - 1251 ق ): وى از اسوه هاى فضيلت و تقوا و از عالمان كم نظير است . از ويژگيهاى اين عارف نامى اين بود كه هيچ گاه لب به سخن نمى گشود مگر با اينكه با آيه يا روايت و سخن حكمت آميز. ديگر آنكه ناملايمات روزگار در وى تاثير نمى گذاشت . علماى بزرگ شيعه چون كاشف الغطاء و سيد بحرالعلوم احترام خاصى براى ايشان قائل بودند.
اسوه اخلاق  
سيد جواد علاوه بر مقام والاى علمى از نظر اخلاقى نيز قله نشين فضايل بود. چرا كه آنچه را مى آموخت جامه عمل مى پوشاند.
وى بسيار متواضع بود به طورى كه همه تحقيقات وزين و نوآوريهاى علمى خود را به استادانش نسبت مى داد. (945) و براى استادان خود احترام زيادى قائل بود و همواره با تجليل فراوان از آنان ياد مى كرد و بسيار خوش اخلاق و مهربان بود. اين اسوه اخلاق جان خود را پاكيزه ساخته و به عالى ترين مراتب معنوى و اخلاق نايل گشته بود.
نشانه هاى سبز 
نوشته اند چون سيد بحرالعلوم اداره حوزه نجف را به عهده گرفت وظايف مهم حوزه را تقسيم كرد و هر كدام را به دست افراد با كفايتى سپرد. از جمله كارهاى تحقيق و تاليف را به سيد جواد واگذار نمود تا به پژوهش در علوم آل محمد صلى الله عليه و آله بپردازد. اين انديشمند عاليقدر نيز با توجه به اطلاعات فراوانى كه در اخبار و اقوال داشت . تاليفات پرارجى از خود به يادگار گذاشت . آن آثار جاويد عبارتند از:
1. مفتاح الكرامه (اين كتاب گران سنگ شرحى به سبك نو بر كتاب قواعد الاحكام علامه حلى است و در واقع كليد اجتهاد است .)
2. تجويد قرآن
3. حاشيه بر باب طهارت از كتاب مدارك الاحكام
4. منظومه اى درباره زكات
5. شرح وافيه
6. منظومه اى درباره خمس
7. حاشيه بر كتاب روضه البهيه شهيد ثانى
8. حاشيه بر كتاب معالم
9. رساله اى در اصل برائت
10. حاشيه بر تهذيب
11. رساله اى در رد اخباريين
12. حاشيه بر كتاب فوائد الرجاليه
تدريس  
فقيه نامى علامه سيد جواد عاملى پس از رحلت سيد بحرالعلوم و مسافرت علامه كاشف الغطا به ايران ، بر كرسى تدريس نشست و به موجب تبحر در فقه و اصول و احاطه اى كه بر اقوال متاخرين و متقدمين داشت شمار زيادى از دانش پژوهان در درس ايشان شركت مى نمودند.
عده اى از پژوهش يافتگان مكتب علامه عاملى و درس آموزان ((مفتاح الكرامه )) او به مقامات عالى رسيدند و در دانش و درستكارى سرآمد عصر خويش گشتند. از جمله شاگردان نمونه وى افراد ذيل اند:
1. شيخ محمد حسن نجفى مولف كتاب جواهر الكلام (متوفى 1266 ق .): او از عالمان والا مقام و مولفان كم نظير شيعه است كه سى سال از عمر شريفش را صرف گردآورى ((جواهر الكلام )) اين دايره المعارف فقه شيعه نمود.
2. صدر الدين عاملى : ايشان هنگامى كه دوازده ساله بود در درس سيد بحرالعلوم و آقا محمد باقر بهبهانى شركت مى جست . در آن زمان سيد بحرالعلوم مشغول به نظم درآوردن كتاب ((الدره النجفيه )) بود. او هر چه را كه به نظم در مى آورد به ايشان مى داد تا اشكالاتش را مرتفع سازد.
3. شيخ مهدى ملا كتاب : او يكى ديگر از سيراب شدگان مكتب علمى و عملى سيد جواد عاملى است كه از نظر اخلاقى كم نظير و در واقع تنديس ‍ اخلاق بوده و از نظر معنوى به مقامات عالى رسيده است .
مشايخ اجازه  
دانشمندان گرانقدرى كه به علامه اجازه روايت داده اند عبارت اند از:
1. آيه الله محمد باقر بهبهانى (ره )
2. سيد محمد مهدى بحرالعلوم (ره )
3. ميرزاى قمى (متوفى 1231 ق )
4. سيد على طباطبايى ، مولف كتاب رياض المسائل
5. شيخ جعفر كاشف الغطاء
6. آيه الله مهدى شهرستانى
روايت كنندگان  
عالمانى كه از علامه بزرگوار سيد جواد عاملى اجازه روايت اخذ كرده اند بدين قرارند:
1. شيخ محمد حسن نجفى
2. فرزند ايشان ، آقا سيد محمد
3. شيخ رضا فرزند زين العابدين نوه علامه عاملى
4. محمد على هزار جريبى
5. شيخ جواد ملا كتاب
6. شيخ حسن بن محمد على العبودى
7. ميرزا عبدالوهاب
در سنگر جهاد  
اين عالم سخت كوش و خستگى ناپذير هنگامى كه وهابيون به نجف حمله بردند به صف مبارزان پيوست و علاوه بر اين با نوشتن رساله ((وجوب الذب عن النجف الاشرف )) مردم را به جهاد و دفاع ترغيب نمود و با قلم و شمشير، به دفاع از ارزشهاى اسلامى پرداخت و در همان زمان نيز مشغول نگارش كتاب مفتاح الكرامه بود و با چنين كارى پيوندى ميان دانش و مبارزه ايجاد نمود. ايشان خود چنين گفته است : نبايد دفاع و مهيا كردن نيروها براى دفاع ، مرا از تاليف و تصنيف باز دارد. (946)
گنجينه پرارج  
يكى ديگر از يادگارهاى با ارزش ايشان كتابخانه اش بود كه در آن بسيارى از نسخ خطى علماى بزرگ از قرون پيشين را جمع آورى كرده ، در آن زمان از كتابخانه هاى غنى به شمار مى آمد. در اين گنجينه گران سنگ كتابهاى نفيس ‍ فقهى ، رجالى ، حديثى و... نگهدارى مى شد. ايشان در كتاب مفتاح الكرامه به اين ذخاير ارزشمند اشاره كرده و بدون واسطه به آنها استناد جسته است .(947)
فرزندان  
از علامه سيد جواد عاملى دو فرزند كه اهل علم و فضل بوده اند به يادگار ماند:
1. سيد محمد حسينى نجفى عاملى :
ايشان از عالمان صاحب نام در عصر خويش و از شاگردان افتخارآفرين پدر بزرگوارش بود و جمعى از علما از ايشان روايت نقل نموده اند. در سال 1269 ق . در شهر نجف به جوار رحمت الهى شتافت و در همان حجره اى كه پدر بزرگوارش مدفون است به خاك سپرده شد.(948)
2. دختر ايشان نيز بانويى عالم ، مهذب و مورد اطمينان و اعتماد عالمان عصر خويش بود و در نزد فقيه بزرگ جواهر الكلام از احترام خاصى برخوردار بود. با اينكه حدود نود و پنج سال زندگى كرد در پيرى هم از حواس و ادراك صحيح برخوردار بود. (949)
هجرت آخر  
علامه سيد جواد عاملى در اواخر عمر مباركش نيز مشغول نگارش كتاب مفتاح الكرامه بود، او در آن لحظه هاى آخر چنين وصيت مى كند: در حالى مشغول تاليف هستم كه وهابيها به عتبات حمله مى كنند و مضافا اينكه در حال مريضى و ضعف جسم مى باشم . پس شما را سفارش مى كنم كه در هر حال در تحصيل علم تلاش و جديت كنيد. (950)
اين عالم فرزانه و محقق ژرف نگر و سخت كوش پس از عمرى خدمت به شيعه ، سرانجام در سال 1226 ق . به سوى معبود خويش پر كشيد و در جوار رحمت الهى ماوا گرفت و حوزه هاى علميه را در سوگ نشاند.
شايان ذكر است كه تعيين محل دفن ايشان نيز بر طبق وصيت خودشان بوده است زيرا در عالم رويا قبر خود را مشاهده مى كند، پس از آن سفارش ‍ مى نمايد كه او را در يكى از حجره هاى شرقى از طرف باب قبله روبروى مرقد مطهر اميرالمومنين على عليه السلام دفن كنند و اكنون مزارش زيارتگاه عاشقان اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام است و در برخى از كتابها كراماتى براى تربت پاكش ذكر كرده اند. (951) رحمت بى منتهاى پروردگار نصيب او باد.
ميرزاى قمى متوفاى 1231 ق . 
احياگر علم اصول
محمد حسين عرفانى
ولادت  
گردش زمان سال 1151 هجرى قمرى (952) را نشان مى داد. در خانه محقر و پرصفا و صميميت آخوند ملا محمد حسن در جاپلق (953) كودكى ديده به جهان گشود كه او را ابوالقاسم نام نهادند. رفته رفته اين كودك سعادتمند در دامان پاك مادرى دلسوز و مهربان و زير نظر پدر گرامى اش پرورش يافت . وى درسهاى نخستين زندگى را كه شالوده شخصيت علمى و معنوى او و سنگ بناى ايمانش بود در همان ايام به نزد پدر بزرگوار و مادر گرامى اش ‍ آموخت و شخصيت معنوى اش شكل گرفت .
پدر بزرگوار ميرزا، آخوند ملا محمد حسن ، از اهالى شفت گيلان بود كه در آغاز جوانى براى تحصيل و فراگرفتن علوم اسلامى ، گيلان را به قصد اصفهان ترك گفته و به آن ديار مهاجرت كرده و پس از تحصيل از محضر دو تن از مدرسان آن شهر به نام ميرزا هدايت الله و برادرش ميرزا حبيب الله همراه استاد به چاپلق رهسپار شده بود.
مادر وى نيز دختر ميرزا هدايت الله (از بانوان بزرگوار و پرهيزگار) بوده است . (954)
آغاز تحصيل  
ابوالقاسم داراى استعدادى خدادادى بود و از كودكى نشان رشد و پويايى در چهره او ديده مى شد و از آينده درخشان وى حكايت مى كرد. او مقدمات تحصيل خود را در محضر پدر بزرگوار گذراند و بعدها براى ادامه تحصيل به خوانسار مسافرت كرد و از محضر آقا سيد حسين خوانسارى (متوفاى 1191 ق .) كه از بزرگان علماى آن عصر و اساتيد اجازه نقل روايت و از محققان علم رجال بود فقه و اصول را آموخت ، و در اين زمينه به مقام والايى از علم و كمال نايل گرديد. او در همان شهر با خواهر استادش آقا حسين خوانسارى ازدواج كرد.
وى سرانجام براى تكميل تحصيلات و فراگيرى بيشتر، در سال 1174 هجرى به سوى كشور عراق رهسپار شد و در جوار آستان مقدس امام حسين عليه السلام اقامت گزيد.
در اين دوران مدتى از محضر آيت الله وحيد بهبهانى كه در آن روزها استاد كرسى فقاهت بود به شاگردى پرداخت و از مشعل علم و سرچشمه كمال آن استوانه بزرگ علمى كسب نور كرد و از آن جناب به گرفتن اجازه اجتهاد و نقل روايت نايل آمد.
ميرزاى قمى پس از اقامت طولانى ، در حوزه علميه كربلا و فراگيريهاى شايسته از آن مهد دانش و معرفت به منظور انجام رسالت مهم دينى به زادگاه خويش (چاپلق ) بازگشت و در روستايى به نام ((دره باغ )) كه جاى زندگى او و پدرش بود ساكن شد و مدتى نيز به روستاى ((قلعه بابو)) رفت و در آنجا به تبليغ و تدريس مشغول شد.(955)
مهاجرت به قم  
ميرزا در چاپلق و روستاى قلعه بابو همچنان به ترويج مسائل دين و تدريس ‍ فقه و اصول مشغول بود ولى از طرفى چون در آنجا طالب علم و محصل چندانى وجود نداشت به ناچار به قم مهاجرت كرد و آن سرزمين مقدس را براى سكونت برگزيد و از بركت حضرت فاطمه معصومه (ع ) در مدت زمانى اندك رشد و ترقى شايانى كرد و شهرت عالمگير يافت و رياست و مرجعيت شيعه به وى رسيد. او پس از آن به كار تاليف و تصنيف ، تدريس و صدور فتوا، و تبليغ و ترويج دين پرداخت و مسجد جامع شهر را براى اقامه نماز جمعه و جماعت برگزيد. (956) و بدين گونه رفته رفته آن شهر علم و دين كه پس از فتنه افغانها از عالم تهى گشته بود رونق پيشين خود را باز يافت و در شمار مراكز مهم علمى شيعه درآمد. در نتيجه حوزه علميه قم حوزه اصفهان را - كه در آن زمان حوزه فعال و پرتحرك و داراى مدرسان بزرگ شيعه بود - تحت شعاع خود قرار داد و توجه مسلمانان را به سوى خويش جلب كرد. (957)
فتحعلى شاه قاجار در اين ايام بود كه در نخستين سفرش به قم به فضايل اخلاقى و كمالات نفسانى و مراتب فضل ميرزا پى برد و براى زيارت او به مسجد جامع شهر آمد و در شمار مامومين وى قرار گرفت و نماز ظهر و عصر را به آن بزرگوار اقتدا كرد و در نخستين ملاقات حلقه ارادت و محبت آن جناب را به گردن افكند.
آثار علمى  
ميرزاى قمى در اكثر علوم اسلامى چون فقه و اصول و كلام و علم معانى و بيان و غير آنها تاليفات و تصنيفات ارزنده و بى سابقه اى از خود به يادگار گذاشته است كه هر يك از آنها بيانگر نبوغ فكرى و احاطه علمى افزون و حسن سليقه اوست .
گرچه اين محقق عالى قدر اكثر آثار قلمى خود را در دوران سكونت در قم تاليف كرده است . (958)، آغاز فعاليت تاليفى و تصنيفى وى به دوران جوانى و همان ايامى كه در حوزه علميه خوانسار در خدمت آقا حسين خوانسارى مشغول تحصيل بوده مربوط مى شود. زيرا به طورى كه آقا بزرگ تهرانى ذكر مى كند منظومه اى كه ايشان در علم بيان تصنيف كرده است در ربيع الثانى سال 1173 بيست و دو سالگى و در خوانسار پايان يافته است . (959) و از تاليف كتاب ((مجموعه فوائد و بعض رسائل )) در ماه محرم سال 1175 يعنى در اوايل تحصيل در كربلا (در 24 سالگى ) فارغ شده است . (960)
اكنون برخى از آثار قلمى او را معرفى مى نماييم :
1. قوانين الاصول : مهمترين و مشهورترين تصنيف ميرزا همين كتاب بوده كه به زبان عربى نوشته شده و مولف در سال 1205 از تاليف آن فراغت يافته است . اين كتاب يك دوره كامل علم اصول است كه جلد اول آن شامل مباحث الفاظ و جلد دوم آن حاوى مباحث عقلى است .
2. حاشيه بر قوانين : اين كتاب در علم اصول است ، و در آن به ايرادهاى وارد بر قوانين الاصول پاسخ داده شده است .
3. حاشيه بر زبده الاصول شيخ بهايى
4. حاشيه بر تهذيب الاصول علامه حلى
5. حاشيه بر شرح مختصر اين حاجب عضدى (اين سه كتاب هر سه در علم اصول است .)
6. جامع الشتات يا اجوبه المسائل (در سه جلد)
حاوى يك دوره فقه از بحث طهارت تا مبحث بيان ديه ها به صورت سوال و جواب . بعلاوه برخى از سوالهاى متفرقه و عقايد دينى و مسائل كلامى ، از جمله رد بر صوفيه در آخر كتاب ذكر شده است .
7. مناهج الاحكام (در فقه )
8. غنائم الايام فيما يتعلق بالحلال و الحرام : (فقه استدلالى )
9. معين الخواص : (در فقه - بخش عبادات )
10. مرشد العوام : (رساله عمليه - به زبان فارسى )
11. منظومه اى در علم بديع (در 140 بيت ) و منظومه اى در علم بيان .
12. فتحيه : (در علم كلام )
13. ديوان شعر: (پنج هزار بيت شعر فارسى و عربى )
14. رساله اى در اصول الدين : (به زبان فارسى )
15. رساله اى پيرامون موضوع و حكم غناء
16. رساله اى در عموميت حرمت ربا در تمام معاوضات
17. مجموعه اى از نصايح و مواعظ (نامه مفصل به فتحعلى شاه )
18. رساله اى در رد صوفيه و غلات

 

next page

fehrest page

back page