جهان كيهان
فيزيك نجومى به ما مى آموزد كه آسمان صاف و بى ابر ، مجموعه پهناورى است
مركب از خورشيدهاى بى شمار كه مانند مولكول هاى گازى كه به جنبش آورند ، در
جهان بسيار متفاوت ، به طور شتابان رفت و آمد دارند .
« نَسْرِ واقِع » با سرعت ثانيه اى 13 كيلومتر به ما نزديك مى شود ، «
اَلْدَبَران » ثاينه اى 53 كيلومتر از ما دور مى شود ، « سِماك رامِح » با سرعت
ثانيه اى 135 كيلومتر مسير مورّبى را مى پيمايد ، دو ستاره آخرين دُبّ اكبر به
يك سو مى روند ، در عين اينكه ستارگان ديگر اين صورت فلكى با سرعت غير قابل
تصورى به جهت مخالف روانند .
منظومه شمسى ما نيز از اين سرنوشت مستثنى نيست : خورشيد با سرعت ثانيه اى 19
كيلومتر واله و حيران به سوى كناره كهكشان ما روان است و در اين راه بى پايان
زمين و سيارات ديگريرا كه موكب او را تشكيل مى دهند با خود مى برد ، و در همين
حين ، يك دستگاه منظومه شمسى همراه كهكشان كه يكپارچه مانند چرخ فلك آتشبازى
عظيمى به دور خود مى چرخند ، قوس بزرگى به سرعت ثاينه اى 240 كيلومتر را طى مى
كند .
خورشيدى كه هم اكنون مقابل ديدگان ماست در حالى است كه نسبت به عمر كهكشان
يا عالم هشت دقيقه پيش بوده ، با توجه به اين كه زمين خيلى جوان تر از خورشيد
است و در حدود 4 ميليارد و پانصد ميليون سال از عمرش گذشته .
شِعْراى يمانى نه سال جوان تر به نظر مى رسد . خوشه پروينى كه تماشا مى كنيم
منظره پانصد سال پيش آن است .
در شب صاف بى ماه ، با چشم بى سلاح در صورت مرأة المسلسله قطعه ابر مانندى
به بزرگى قرص ماه مى توان تشخيص داد كه نور ضعيفى مى پراكند . اين توده ابر
مانند ، ستارگان سحابى است . خارج از كهكشان وضعى كه اكنون از آن به نظر ما مى
رسد آن چنان است كه در دو ميليون سال پيش داشته . از آن زمان تا كنون بر
ستارگان بى شمار آن چه گذشته در اين باره هيچ چيز نمى توان گفت .
كهكشان مرأة المسلسله آخرين مرز ديد بشر است ، اما با كمك تلسكوپ مى توانيم
ميلياردها سال نورى پيش برويم .
انوارى كه اجرام اين جهانِ دور مى پراكنند به « نور فسيل » موصوف شده اند .
البته اين انوار بر بيشتر فسيلهايى كه در سرزمين بدست آمده اند مقدمند .
شگفت آنكه نورى آنچنان ضعيف كه ورقه شفّاف نازكى يا ذرّه غبارى مانع تابشش
مى شود ، با سرعت 300 هزار كيلومتر در ثانيه ، صد ميليون كيلومتر راه پيموده
است . ظهور همين انوار كه از بسيار دور به ما مى رسند خلأ نسبى فضا را ثابت مى
كند و تصويرى از عظمت دستگاه آفرينش را « كه دخالت عظيمى در كارگردانى حيات همه
موجودات دارد » آشكار مى سازد ، و اينجاست كه انسان را با تمام وجود وادار مى
كند فرياد بزند : ( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .
با تقسيم آسمان به چندين بخش ، و عكسبردارى از هر بخش ، ممكن خواهد بود كه
ستارگان گنبد نيلگون را شماره كرد . در رصدخانه ها اين كار مى شود . مثلا در
رصدخانه دانشگاه هاروارد ، كليشه اى كه 35 در 45 سانتى متر مساحت دارد بيش از
دو هزار كهكشان را نمايان مى سازد ، اما شمار كهكشان هايى كه جهان را تشكيل مى
دهند در حدود پانصد ميليون است .
در هر كهكشان چند ستاره وجود دارد ؟ قطاعهاى چندى از كهكشان منظومه شمسى را
شمرده اند . يك منجّم جوان ، بيش از دو ميليون ستاره جدا از يكديگر شمرده است .
به موجب اين رصدها و آزمايشهاى دقيق ، ستاره هاى يك كهكشان ما فقط بالغ بر صد
ميليارد است !
توجه به اين حقايق از طرف انسان منصف و خردمند است كه او را به تعظيم در
برابر جلال و جبروت ربِّ عالمين وامى دارد و از او مى خواهد كه با تمام هستى
ظاهر و باطنش بگويد :( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .
در فهرست كتاب علم و زندگى عناوين شگفت آورى را درباره اوضاع هستى و مسائلى
كه در اطراف مى گذرد و آنچه در حيات ما مؤثر است و چيزى جز جلوه ربوبيّت حضرت
رب العالمين نيست ، بدين صورت مى خوانيم :
آب به چه شكل هايى يافت مى شود ؟ آب از چه چيز تركيب شده ؟ چگونه آب براى ما
كار انجام مى دهد ؟ چگونه آب در هوا وارد مى شود و چگونه از آن خارج مى گردد ؟
موجبات وزش باد چيست ؟ چگونه رطوبت هوا در وضع جوى تأثير مى كند ؟ موجب اختلاف
آب و هوا در نقاط مختلف چيست ؟
عمر زمين چقدر است ؟ چه نيروهايى باعث تخريب زمين مى گردد ؟ چه نيروهايى سبب
پيدايش كوهها مى گردد ؟ خاك چگونه تشكيل مى گردد ؟
چه فلزات سودمندى از زمين بدست مى آيند ؟ چه سوخت هايى از زمين مى گيريم ؟
كدام مصالح ساختمانى را از زمين بدست مى آوريم ؟
حرارت چطور به وجود مى آيد و چگونه اندزه گرفته مى شود ؟ حرارت چگونه اداره
مى شود ؟
نور چيست ؟ اشياء را چگونه مى بينيم ؟ چرا اشياء رنگ دارند ؟ الكتريسيته
ساكن از كجا مى آيد ؟ چگونه از مغناطيس استفاده مى كنيم ؟ جريان برق چگونه
توليد مى شود ؟ چگونه جريان برق به ما مى رسد ؟
چگونه صوت بوجود مى آيد ؟ صداها با هم چه تفاوت هايى دارند ؟ چگونه مى
توانيم بشنويم ؟
چگونه در خشكى مسافرت مى كنيم ؟ چگونه روى آب سفر مى كنيم ؟ موجب پيدايش
فصول چيست ؟ گياهان و جانواران از چه ساخته شده اند ؟ بدن گياهان و جانوران
چگونه ساخته شده است ؟ جانوران و گياهان چه كارهايى مى توانند انجام دهند ؟
گياهان چگونه براى انسان مفيدند ؟ جانوران چگونه تكثير مى شوند ؟ جانوران چگونه
توليد مثل مى كنند ؟
چرا ما به غذا احتياج داريم ؟ به چه نوع غذاهايى نيازمنديم ؟ چگونه گياهان
سبز غذاى ما را مى سازند ؟ غذاى ما چگونه هضم مى شود ؟ غذاى هضم شده چگونه به
تمام اعضاى بدن مى رسد ؟ انرژى چگونه در بدن توليد مى شود ؟
جواب هر يك از اين سؤالات كتاب مفصّلى لازم دارد ، و به قول فخر رازى عالم
بزرگ قرن پنجم براى شمردن نعمت هاى الهى ، يك ميليون كتاب هم كفايت نمى كند
. (36) به راستى در برابر اين مالك و مربى ، با كمال معرفت بايد گفت :(
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .
جهان نبات
اين جهان ، به حقيقت جهان شگفت آورى است و شرح هر زاويه اى از اين عالم كتاب
ها لازم دارد . در اين قسمت نيز به عناوين اوضاع جهان نبات براى توجه بيشتر به
جلال و جمال حضرت ربّ العزّه قناعت مى شود :
حسّ و حيات نباتات ، سلول نبات ، عناصر تشكيل دهنده سلول ، خاصيت هر از
عناصر ، تركيب هسته ، غشاء سلول ، اعمال فيزيكى آن ، كيفيت توليد نيرو ، چگونگى
تغذيه نباتات ، اسرار مرموز نموّ متناسب ، توليد و تكثير ، نسوج نباتى ، جهازات
داخلى هر يك ، خواص طبيعى آنها ، كيفيت ساختمان ريشه ها با هم ، طبقات ريشه ها
، استوارى آنها ، كيفيت جذب آب و املاح ، جريان شيره خام ، دفع موادّ زائد ،
كيفيت دفع مبارزه ريشه ها با هم ، ساختمان كلاهك يا سپر بر سر آنها ، عناصر
تركيب كننده آنها ، عمليات فيزيكى هر يك ، تأثير خاص رطوبت و حرارت و نور در
نباتات ، دستگاههاى گيرايى اين قوا در گياه ، وسايل تنفس گياه ، ساختمان برگ ،
تركيبات و طبقات و انواع آنها ، برگهاى خاردار ،عمل لقاح ، ابزار و وسايل لقاح
، باده ها و امواج مأمور ، حساسيت خاص برخى از نباتات ، تعاون گياهان نسبت به
هم ، درختهاى گوشتخوار ، نظام توارث در آبى صحرايى ، مقاومت گياهان در برابر
امراض ،امراض گياه ، مرگ گياه .
هر يك از اين عناوين خود موضوع علم خاصى است و داراى ميلياردها قانون و نظام
مستحكم مى باشد . به حقيقت كه با كمال شعور و معرفت در برابر اين همه عنايت
حضرت حق بايد گفت :( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .
جهان حيوانات
تنها در قسمت حشره ، تاكنون حشره شناسان نزديك به هفتصد هزار نوع حشره احصا
كرده اند . شماره حشرات به اندازه اى است كه ارقام براى بيان آن قاصر است . در
يك روز تابستانى كه هوا صاف باشد ، شماره سوسكها ، مگسها و خرخاكيها كه در
بريدگى هاى تپه اى براى نظام حيات در تكاپو هستند از عده نفوس يك قارّه بيشتر
است . اگر ناگهان نژاد بشر به كلى از روى زمين معدوم شود ، مخلوقات ديگرى كه بر
روى زمين مى لولند به زحمت متوجه غيبت او خواهند شد .
ژان هانرى فابر دانشمند نامى فرانسه هميشه مى گفت : تدبّر در ساختمان پيكر
حيوانى كوچك چون مور و تشكيلات منظم حياتى آن ، ميلياردها انسان را به سوى خدا
رهبرى مى كند .
همان تحيّر و اعجابى كه در جهان فضا و كواكب و عالم نباتات بر آدمى چيره مى
شود ، چندين برابر آن در جهان حيوانات به آدمى دست مى دهد . اين كه مى گوييم
چندين برابر آن ، به خاطر آن است كه خورشيد با آن هم عظمت فاقد عنصر حيات و حس
و اراده است ، اما در جهان حيوانات عنصر ناشناخته حيات با همه پيچيدگى و ابهامش
و با تشكليلات وسيع و عظيمش ، بر ساير عجايب عالم ماده افزون گرديده است .
در جهان حيوانات تشكيلات وسيع موجودات ذرّه بينى چون ويروس ها و باكترى ها و
ساير موجودات ذرّه بينى يا ميكرب ها ، گروههاى گوناگون آنها ، آثار مختلف حياتى
آنها ، نقش يكايك اصناف آنها در سازمان اين عالم خاصه در وضع حالات بشرى ،
ميكربهاى امراض ، ميكرب هاى زحمتكش و خدمتگزار ، حشرات ريز ، سازمان حياتى آنها
، قدرت احساس آنها ، كيفيت توالد و تناسل گوناگون سراسر جانداران ، تخم گذارى ،
تلقيح يا تركيب تخم نر و ماده ، حمل ، تقسيم ، اسرار اسپرماتوزوئيد ، اسرار
اوول ، تشكيلات كرموزوم ها ، ژن ها ، خزندگان ، پرندگان ، پستانداران ، حيوانات
آبى ، چهارپايان ، سازمان و ساختمان يكايك آنها ، نظامات زندگى آنها ، عواطف و
احساسات آنها ، و ميلياردها ميليارد موضوع ديگر وجود دارد كه هر يك از آنها
،رشته اى است طولانى و بس پرپيچ و خم كه علوم گوناگونى به بيان اسرار و نظامات
اين موجودات و سازمانهاى آنها پرداخته اند .
اينجاست كه بايد با كمال تواضع و فروتنى در برابر خالق هستى به نماز ايستاد
و با فرياد جان به پيشگاه مباركش عرضه داشت :( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ
الْعالَمين ) .
جهان انسان
به شاهكارها و تمامى اسرار خلقت آدمى ، تنها آفريدگار بزرگ آگاه است ، ولى
تا همان مقدارى كه بشر بر آن علم دارد از صدها كتاب قطور تجاوز مى كند .
نظامات و قوانين استخوآنها، اشكال گوناگون استخوان ، استخوان هاى مسطّح ،
استخوانهاى دراز و كوتاه ، با مفصل و بى مفصل ، مفصل ها ، حفرات استخوانى ،
جدارهاى استخوانى ، نسج اسفنجى استخوآنها ، تغذيه استخوآنها، تركبيات شيميايى
آنها ، غضروف ها ، شكل هاى گوناگون و عناصر تركيبى آنها ، شرح يكايك عضلات بدن
و ماهيچه ها ، كيفيت عمل انقباض و انبساط در عضلات ، عضلات جبهه ، عضلات بالا
كشنده يا جمع كننده ابروان ، عضله پلك ها ، عضلات دماغ ، عضلات لبها ، عضلات
سينه ، سلولهاى تشكيل دهنده عضلات ، نوع سلول ها ، برجستگى هاى زير پوست يا
مراكز قوّه لامسه ، اسرار درون اين برجستگى ها ، پاپيل ها ، حس ذائقه ، مراكز
گيرايى آن ، پاپيل هاى زبان ، قوه سامعه ، تشكيلات گوش خارجى ، خيمه گوش ، لاله
گوش ، سوراخ متناسب با گوش ، پرده صماخ ، مايع سمّى درون آن ، عناصر تركيبى اين
مايع ، دريچه هاى گوش وسطى ، مجراى شيپور اُستاش ، استخوانهاى چكشى ، سندانى ،
عدسى ، ركابى ، گوش داخلى ، دهليز آن ، سه نيم دايره استخوانى ، لوله مارپيچى ،
مايعات درون هر يك ، عناصر تركيب كننده هر يك از مايعات ، قوّه شنوايى ، صوت ،
اسرار صوتى ، امواج ، ارتعاشات موجى ، قوّه باصره ، تشكيلات ظاهرى چشم ، پلك ،
صفوف مژه ، غدد اشك ، مجارى دهگانه اشك ، انتر اشك ، شستشوى چشم با اشك ، كره
چشم صلبيّه ، قرنيه ، شفّافى قرنيه ، كيفيت عبور نور ، مردمك ، رنگ عنبيّه ،
اسرار اين رنگ و رنگها ، شبكيّه ، جليديّه ، نقش مايع زلاليّه ، مايع زجاجيّه ،
عناصر تركيب كننده مايعات ، اسرار درون يكايك طبقات چشم ، كيفيت ديد ، بحث نور
، معماى نور ، دستگاه عظيم گوارش ، معده ، روده ها ، غدّهاى ترشحّى ، مركز صفرا
، دهان ، حلق ، لوله هاضمه ، تشكيلات يكايك آنها ، كيفيت هضم غذا ، دستگاههاى
تنفسى ، بينى ، حنجره ، قصبة الريه ، نايژه ها ، برونش ، ششها ، حبابهاى ريوى ،
رگهاى خونى ، كيفيت جذب اكسيژن ، علل احتراق ، توليد حرارت ، مقدار حرارت ،
اسرار و تشكيلات يكايك آنها ، خون ، اسرار خون ، كيفيت پيدايش خون ، گلبولهاى
سفيد ، گلبولهاى قرمز ، عدد هر يك ، دستگاههاى گردش خون ، قلب ، اسرار قلب ،
شريانها ، وريدها ، مويرگها ،گردش بزرگ خون ، گردش كوچك خون ،دستگاه دفع مواد
زائد ، سازمان آن ، لوله كشى بدن ، دستگاه توليد ، نطفه سازى ، ماهيت نطفه و
...كه هر يك موضوع علم خاصى و تشكيل دهنده ميلياردها ميليارد اسرار است .
البته آنچه را كه مى بينيم عبارت است از ظاهرى از بدن و جسم ، ولى قواى
كارگردان اين جسم كه عبارت است از روح و عواطف و وجدان و انديشه و اخلاق ، و
هزاران قدرت نامرئى ، كه در هيچ لابراتوارى قابل تجزيه و با هيچ ميكروسكپى قابل
رؤيت نيست ، براى ما قابل شرح و درك نمى باشد .
تنها در برابر اين دستگاه باعظمت بدن و روح و نفس كه قرار مى گيريم پى به
اين مسئله مى بريم كه اين نظام عبرت آور را ناظم و صاحبى است « خدا » نام ، و
بايد با كمال خضوع و خشوع در برابر اين همه نعمت كه به ما ارزانى داشته در مقام
سپاسگزارى برآمده و از عمق جان فرياد بزنيم :( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ
الْعالَمين ) .
اَلْرَّحمنِ الرَّحيم
با اينكه اين دو لفظ در آيه شريفه « بسم اللّه » بود ، ولى تكرارش بعد از «
ربّ العالمين » لطف مخصوصى دارد ، كه ربوبيّت حق از جهت قهر و غلبه و فشار بر
موجودات نيست ، بلكه از جهت رحمت عام و خاص است ، كه موجودات در پرتو اين دو
حقيقت پرورش مى يابند و هر مربى و معلم و حاكمى آن گاه تربيتش به ثمر مى رسد كه
با مهر و محبت باشد و نظام تربيت خلق با خالق و انسان و جهان هماهنگ شود .
اين اتصال ربوبيت حق نسبت به موجودات و بخصوص انسان ، كه اتصالى است دائم و
هميشگى و شامل زندگى دنيا و آخرت ، نه بر سبيل قهر و غلبه بلكه از راه عنايت و
لطف و مرحمت و محبت است . پس مدح و شكر آن وجود مقدس ، در حقيقت پاسخگويى به
نداى فطرت در برابر رحمانيت و رحيميت اوست .
مالِكِ يَومِ الدين
انسان داراى گوهر پربهاى آزادى و اختيار است . آزادى و اختيار داشتن در نيت
و عمل ، بهترين علت براى ارزش پيدا كردن حالات باطن و حركات ظاهر است . چنانچه
اراده و عمل به مقتضاى قواعد فطرى و خدايى و وجدانى از انسان صادر گردد ، مقتضى
اجر و مزد و ثواب عالى است ، و اگر نيت و عمل بر مبناى صحيح صادر نگردد ، چون
ظلم به خود و ديگران است ، مقتضى عذاب و عقاب است .
علت ثواب و عقاب همين آزادى در نيت و عمل است ، و اين را نه فقط شرع و شارع
حق مى داند بلكه عقل و منطق و حكمت و فطرت هم قضاوتش همين است ، كه موجود آزاد
بايد در برابر نيكى و اخلاص پاداش ، و در برابر بدى و نيت سوء عقاب و عذاب
ببيند .
به همين خاطر حضرت حق روزى را به نام « روز دين » براى پاداش نيكوكاران و
عذاب بدكاران قرار داده و زمام تمام امور آن روز را به دست با قدرت خود مى داند
: « مالِكِ يَوْمِ الدين » .
در اينجا اين پرسش مطرح مى شود : مگر خداوند مالك هر روز نيست ؟ مگر جزاى
عمل نيك و بد مخصوص به دنياى ديگر است ؟ مگر انسان در همه لحظات ، چه از طريق
وجدان و چه از طريق عكس العمل عمل خويش ، در دنياى درون و برونش در معر پاداش و
عقوبت نيست ؟
بايد گفت : چرا ، خداوند مالك همه لحظات است و آدمى هم در برابر هر عمل نيك
و بدى بلافاصله در معرض اجر و عقوبت است . به هنگام كار نيك انبساط درون برايش
حاصل مى شود ، و اين خوبى و نيكى براى او در بيرون عامل كسب آبرو و اعتبار
اجتماعى مى گردد ، و به وقت كار بد گرفتار تازيانه وجدان مى شود و عكس العمل
اجتماعى خطرناكى براى او حاصل مى گردد . ولى اين اجر و عقوبت نسبت به عملى كه
داشته كامل نيست بلكه نسبى است . به علاوه ، در برابر بعضى از اعمال راه فرار
از عقوبت دارد ، و از طرفى چه بسا كه انسانى سراپا نيكوكار باشد ولى در دنيا به
مزد واقعى اش نرسد .
در اين زمينه به حيات پربركت انبيا و ائمه و عاشقان راه حق نظر كنيد كه
سراسر مثبت بود ، و در برابر مخالفان چه زجرها و مصائبى كه به آنان وارد نشده و
عاقبت هم بدون رسيدن به اجر و مزد متناسب با ايمان و اعمال و اخلاق الهى خود از
دنيا رفتند . همچنين به حيات ننگين ستمكاران تاريخ توجه كنيد كه بدون چشيدن
كمترين غذايى در برابر آن همه جنايت در كمال راحت و آسايش جان دادند .
پس روز ديگرى لازم مى آيد كه در آن روز ، نيكوكاران به پاداش واقعى ، و
بدكاران به جريمه حقيقى خود برسند و كسى جز حضرت حق دخالتى در آن روز نداشته
باشد و مجرم براى فرار عقوبت راهى پيش پاى خود نبيند ، و آن روز به نام روز دين
ناميده شده و احدى جز حق در اوضاع آن روز دخالت ندارد و اين همه مفهوم آيه
شريفه « مالِكِ يَوْمِ الدين » است .
قرآن مجيد متجاوز از هزار آيه در تجزيه و تحليل روز جزا دارد كه گوشه اى از
آن روز را در آيات اول سوره غاشيه چنين مى خوانيم :
* آيا سخن روز فراگيرنده به تو نرسيده ؟ در آن روز چهره هايى بى اعتبار و
ورشكسته و ترساننده ، زيرا در دنيا بيهوده كار كرده و عبث رنج برده اند . اينان
به آتشى سوزان مى رسند و از چشمه اى بسيار داغ و جوشان چشانده مى شوند . در
آنجا غذايى بجز خار سخت ندارند كه آن غذا فربه و سيرشان نمى كند . و كسانى كه
در آن روز در نعمت اند و از كوشش خويش خوشنود . در بهشت برين هستند كه در آنجا
ياوه و بيهوده نمى شنوند ، و در آن چشمه سارهايى روان باشد و تخت هاى رفيع و
قدحهاى آماده و پشتيها و فرشهاى گسترده براى استراحت .
و نيز گوشه اى از آن روز را در سوره مباركه ذاريات بدين صورت قرائت مى كنيم
:
* مرگ بر دروغگويان ! همان كسانى كه در گردابى از بى خبرى هستند . مى پرسند
رستاخيز و روز پاداش چه وقت است ؟ روزى كه به آتش درافتند و درگير شوند . عذاب
خود را بچسيد . اين است آن چيزى كه به شتاب طلب مى كرديد . به راستى پرهيزكاران
در باغات و جشمه سارها دريافت كننده بخشش پروردگار خويش اند . اينان در دنيا
نيكوكار بودند ، كمى از شب را مى خوابيدند و سحرگاهان با راز و نياز از خداوند
آمرزش مى خواستند و از درآمد و دسترنجشان براى مستمندان و بينوايان سهمى قرار
مى دادند .
اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعين
عبادت و بندگى مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه خضوع و تواضع و به خصوص تسليم
در اين مفهوم قرار گرفته و يا لازمه آن است .
انسان وقتى از بركت تفكّر و انديشه به ربوبيّت و مالكيّت و رحمت و محبّت بى
پايان ناظم و مدبّر و معمار هستى پى برَد ، هيچ گاه تسليم غير او نمى شود و بند
بندگى ديگران را به گردن نمى نهد .
انسان وقتى به اين معنا واقف شود كه جز حضرت الله وجودى بالاستقلال در دار
هستى نيست ، چه معنا دارد كه غير او را مورد پرستش قرار دهد ؟
غير اگر جماد است جزئى است كوچك از اجزاء هستى . اگر حيوان است موجودى است
ناچيز در گوشه اى كوچك از عرصه گاه حيات . اگر انسان است فقير و نيازمند و
دردمند و مستمندى است چون خود شما . پس جايى براى پرستش و اطاعت و عبادت غير
نمى ماند ، كه روى آوردن به غير عين كفر و شرك و درحقيقت بت گرايى و بت پرستى
است و عبادتى كه جز ضرر و خطر چيزى عايد زندگى انسان نمى كند .
اين عبادت واقعى كه با جمله « اِيّاكَ نَعْبُدُ » در نماز اعلام مى شود ،
عبارت است از به اجرا گذاشتن تمام دستورهاى حق و پيامبران و امامان و فقيهان
واجد شرايط و كناره گيرى از محرّمات و آنچه حضرت حق بر انسان نمى پسندد .
بى شك ، پيمودن راه عبادت صحيح بدون رفع موانع ، و رهايى از قيد و بند اوهام
و مكتبهاى غلط ، و آزادى از هوى و هوس ، و سرپيچى از اوامر و نواهى طاغوت و
طاغوتيان امكان ندارد .
انسان با اين عجز و فقرى كهخ دارد ، بدون كمك خواهى از خداوند نمى تواند با
اين همه موانع به مبارزه برخيزد . اين است كه در راه عبادت بايد از خدا كمك
خواست تا امورى مادى و معنوى را براى جبران ضعف و ناتوانى انسان با او همراه
كند ، و البته توجه به پروردگار و كمك خواهى از حضرتش ، در حقيقت جلب كشش و لطف
و دستگيرى اوست .