شرايط نماز
در كتاب فقهى و عرفانى و اخلاقى آورده اند كه : نماز حقيقى است كه با
چهار هزار مسئله بدرقه مى شود . و اين كثرت مسائل ظاهرى و باطنى دليل بر
موقعيت ممتاز نماز در ميان عبادات اسلامى است .
مى نمى دانم در شناساندن حقيقت اين عمل مهم ملكوتى از كجا شروع كنم ،
مانند كسى هستم كه در كنار ساحل ايستاده و چشم اندازش درياى بى نهايت بزرگى
است .
براى نماز دو نوع شرط بيان كرده اند : ظاهرى و باطنى .
در اين بخش خيلى فشرده و سادى به شرايط ظاهرى و باطنى نماز اشاره مى شود
.
شرايط ظاهرى :
طهارت كه عبارت است از غسل و وضو و تيمم و رفع آلودگى از بدن و لباس و
حتى الامكان تمام محلّ نماز .
احتراز از لباس ابريشم ، حرير ، و نيز طلا براى مردان ، و دورى جستن از
لباسى كه از پوست و پشم و كرك حيوانات حرام گوشت تهيّه شده است .
مراعات وقت نماز ، بخصوص اول وقت ، و ايستادن در محلى كه كسى يا
چيزى از جلوى آدمى عبور نكند .
قرار گرفتن به طرف قبله با تمام وجود و توجه داشتن به اينكه انسان مى
خواهد چه برنامه اى را اجرا كند و در برابر چه قدرت عظيمى ايستاده است .
خواندن بعضى از آيات قرآن قبل از ورود به نماز از قبيل :
( وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ
حَنِيفاً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ) (29) .
برداشتن دو دست تا محاذى گوش ، در حالى كه دو كف به طرف قبله باشد .
مؤدب و موقّر قرار گرفتن در پيشگاه حضرت حق و چشم به محّل سجده دوختن ،
مخصوصاً به قطعه خاكى كه براى گذاردن پيشانى به روى خاك آن آماده شده است .
گفتن تكبير و خواندن حمد و سوره با طمأنينه ، زيرا سرعت و عجله در نماز
تمام بهره خدايى آن را از بين مى برد .
رفتن به ركوع ، قرار دادن پيشانى به خاك در دو سجده همراه با دو كف دست
، دو زانو ، دو سر انگشت پا و تشهد و سلام ، با توجه به اينكه نماز صبح دو
ركعت ، ظهر چهار ركعت ، عصر چهار ركعت ، مغرب سه ركعت ، و عشا چهار ركعت
است .
اين مسئله را هم توجّه داريد كه در هر دو ركعت از نماز پس از قرائت حمد
و سوره يك ركوع و دو سجده ، و در دو ركعت آخر نمازهاى چهار ركعتى ، خواندن
يك حمد يا سه بار « سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاّ
اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَر » يا يك بار با توجّه به فتواى مرجعى كه انسان از
او تقليد مى كند انجام مى شود .
اين است شرايط ظاهرى نماز كه از آن تعبير به مقدّمات و مقارنات شده .
شرايط باطنى
فيض بزرگوار در كتاب ارزشمند محجة البيضاء (30) مى فرمايد : روح نماز
بسته به شش حقيقت است :
1. حضور قلب
2. تفهّم
3. هيبت
4. تعظيم
5. اميد
6. حيا
حضور قلب :
حضور قلب حقيقتى است كه از تمركز در برنامه هاى نماز و توجّه عميق انسان
به حق پديد مى آيد . چنانچه در نماز فكر انسان و حالات قلب مكلف ، ميدان
جولانى جز ياد محبوب داشته باشد ، حضور روى نخواهد داد و روى جان به جانب
معشوق نخواهد شد و نمازگزار نخواهد توانست از عالم ملكوت كسب نور كند .
تفهّم :
تفهّم عبارت است از چشيدن معناى نماز و دريافت لطايف الهى آن است ،
لطايفى كه به دست آوردنش انسان را مست باده عالم معنا مى كند و قدرت عجيبى
براى معراج روح به وجود مى آورد .
هيبت :
هيبت حالت خوف و ترس از مقام باعظمت الهى است كه مبدأش معرفت حقيقى به
حقّ است ، و آن كس كه از معرفت محروم است و به اين خاطر توجّه به مقام دوست
قلبش را تسخير نكرده ، نمى تواند داراى هيبت باشد .
تعظيم :
ممكن است انسان يا مستمعى سخن بگويد و فكرش متوجّه او باشد و مفاهيم
كلمات را نيز بداند ، ولى براى او اهميّتى قائل نباشد . مراد از تعظيم اين
است كه علاوه بر حضور قلب و توجه به معانى لطيف بايد نسبت به جناب او حالت
تعظيم داشته باشد .
اميد
چه بسا كه انسان از صاحب مقامى بترسد ، اما به عنايت و لطف او اميد
داشته باشد . نمازگزار علاوه بر تعظيم نسبت به حق و خوف از مقام صاحب هستى
بايد به مولا اميد داشته و از او متوقع لطف و كرم و رحمت باشد .
حيا
توجّه داشته باشد كه ذرّه اى ناچيز در برابر وجودى عزيز كه بى نهايت است
ايستاده ، و سراپاى وجودش غرق در تقصير است و وجودش عين عدم و عبادتش بى
مقدار ، و بداند كه حضرت حق بر درون و برونش آگاه است ، و توجه به تمام اين
امور را تمرين كند تا حيا از دوست در عرش جانش حاكم گردد .
اذان
چون صداى مؤذن را شنيدى ، دل از نداى روز قيامت پر از ترس كن و آستين
ظاهر و باطن را براى جواب دادن به نداى حق بالا بزن و براى ورود به نماز
عجله كن ، زيرا كسانى كه با شنيدن صداى اذان از خود بيخود شده و براى اجراى
دستور حق شتاب مى كنند ، روز قيامت مخاطب به نداى لطف و رحمت و احسان و
مرحمت و محبّت و عنايت مى شوند .
اذان را معيار نجات و عدم نجات خود در روز قيامت بگير : اگر با شنيدن آن
دلت شاد شد و غرق در نشاط گشتى اميد اهل نجاتى ، ورنه به علاج خود برخيز كه
دل و جان دچار مرض است . به اين معنا توجه داشته باش كه رسول اكرم (صلى
الله عليه وآله وسلم) نزديك وقت اذان به بلال مى فرمود :
* اَرِحْنا يا بَلالُ .
مؤذن من ! با گفتن اذان براى قلب ما شادى به وجود آور .
اذان با نام خدا آغاز مى شود و با نام او به پايان مى رسد ، يعنى كه اول
و آخر اوست . به وقت شيندن الله اكبر دل را در گردونه تعظيم كردن به حق
بياور و بدان كه بزرگى غير او وجود ندارد و غير او چيزى وجود حقيقى ندارد ،
كه اگر به اين معنا توجه نكنى در حقيقت تكبير نشنيده و تكبير نگفته اى .
وقت
به هنگام رسيدن وقت نماز ، توجه داشته باش كه موقعيت بسيار والايى
است كه حضرت دوست براى انجام بندگى تو قرار داده و زمان چنگ زدن به
عوامل نجات است ، پس گشاده رو و دلشاد باش ، زيرا وسيله نزديكى به حق
فراهم شده . بعضى از زنان پيامبر مى گويند : رسول حق با ما حرف مى زد و
ما با او سخن مى گفتيم ، چون وقت نماز مى رسيد انگار ما را نمى شناسد ،
و ما هم نسبت به او بيگانه ايم .
اميرالمؤمنين (عليه السلام) به هنگام دخول وقت لرزه بر اندامش مى
افتاد و به خود مى پيچيد . عرضه داشتند : چه شده ؟ مى فرمود : وقت اداى
امانتى رسيده كه به آسمانها و زمين و كوهها ارائه كردند ولى آنها از
قبولش سربرتافتند .
حضرت زين العابدين (عليه السلام) وقت نماز رنگ از چهره اش مى رفت و
به زردى مى گراييد .
طهارت :
تو كه مكان نماز را پاك كردى و لباس و بدن را شستشو دادى و آنچه مربوط
به ظاهر بود آراسته نمودى ، آيا توجه به قلب و روح و مغز هم كردى ؟ آنجا
طهارت نمى خواهند ؟
پاكى جان و طهارت نفس با توبه و پشيمانى از گذاشته غلط و اراده ترك گناه
در آينده ميّسر است . پاكى درون را از ياد مبر كه خداوند بزرگ به درون نظر
خاص دارد .
ستر عورت
پوشاندن بدن به خاطر اين است كه خلق از ديدن قبايح و نقايص بدن دور
باشند . آرى ! انسان خجالت مى كشد كه بيننده محترمى عيوب ظاهرى او را بنگرد
. اينجاست كه از رسواييهاى درون و رذايل اخلاقى و بدفكرى ها و ... انسان
بايد با تمام وجود بنالد و از غصّه بميرد . برنامه هايى كه به طور دائم در
معرض ديد حق است . بايد آلودگى هاى باطن را با پشيمانى و حيا و ترس از خدا
و خوف از عذاب قيامت از مملكت درون زدود . حضرت صادق (عليه السلام)مى
فرمايد :
* زيباترين لباس براى انسان لباس خويشتشندارى از گناه است .
مكان
تصوّر كن در پيشگاه عدالت قرار دارى و محّل رسيدگى به حساب است ، اگر
پرونده ات سراسر از كثرت گناه سياه بود چه مى كردى ؟
توجّه داشته باش كه بهترين مكان براى نماز مساجد و مشاهد مشرّفه است ،
زيرا خداوند مهربان اين گونه مكانها را محل اجابت دعا و مركز رسيدن رحمت و
لطف و محبت و عنايت به بندگان قرار داده است .
امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد :
* چون به مسجد رسيدى ، آگاه باش كه اراده ورود بر پادشاه بزرگى دارى .
پادشاهى كه جز پاكان بر بساطش راه ندارد و غير راستان و اهل صدق اجازه
مجالست با او برايشان نيست .در آنجا به عجز و ناتوانى اقرار كن و به
بيچارگى خويش توجه داشته نما و از حضرتش طلب رحمت كن . او وجودى است كه از
همه كس به تو مهربان تر است و آماده قبول عمل با اخلاص ، اگر چه كم باشد .
قبله
قبله جهتى است كه ظاهر بدن بايد به طرف آن قرار گيرد ، و ظاهر اسوه اى
است براى باطن . بنابراين ، فكر و روح و قلب را به طرف صاحب قبله قرار ده و
به كلام رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) توجه كن كه فرمود :
* هنگامى كه عبد به نماز برمى خيزد و اراده و قلب را متوجه خدا مى كند
مانند روزى است كه از مادر متولد شده است .
حضرت صادق (عليه السلام) مى فرمايد :
* چون به سوى قبله قرار گرفتى از دنيا و هر چه در آن است نااميد شو ، دل
از غير او برگردان بزگى حق را بر جان و دل قرار بده ، به ياد روز قيامت باش
و بين اميد و ترس قرار بگير .
كعبه يك سنگ نشانى است كه ره گم نشود
|
|
حاجى احرام دگر بند ببين يار كجاست
|
ترجمه نماز
« نيت » قصد قلب و توجه دل و جهت گيرى روح به سوى حضرت معبود است و اين
كه نمازگزار مى خواهد راهى را بپيمايد كه از پاكى جان و رهايى از حقّ
النّاس و دورى از رذايل اخلاقى شروع مى شود و به خشنودى و رضايت حق پايان
مى يابد .
در حقيقت ، نمازگزار قصد دارد نماز را راه رسيدن به اخلاق الهى قرار دهد
و خويش را از نظر علم و عمل و كار و كوشش و نيّت و اعتقاد به مقام باعظمت
خليفة اللّهى برساند .
روشن است كه هر كس از انجام كارش قصد و هدفى دارد ، نمازگزار همه بايد
از اجراى اين عمل خدا را قصد كند و حضرت او را هدف قرار دهد ، و به وسيله
اين عمل بايد اراده كند كه خود را به اوج حقيقت و به مرز فضيلت برساند و به
قول قرآن مجيد در پايان سوره كهف بايد به سبب عمل صالح ( كه يكى ازم
مهمترين مصاديقش نماز است ) و نيز با طرد و نفى تمام معبودهاى باطل و بتهاى
درونى و بيرونى ، به لقاى حق برسد و در درياى رحمت دوست غرق گردد .
اگر چنين نيّتى نماز را تا به آخر بدرقه كند ، آن نماز آدمى را از تمام
فحشا و منكرات باز داشته و از انسان موجودى الهى و ملكوتى مى سازد كه با
تمام
وجود حقوق خدا و خلق را به رعايت برخيزد .
راستى اگر انسان نماز بخواند ولى در نيّت و قصدش پذيرفتن واقعيّات نماز
نباشد ـ واقعيّاتى كه عبارت است از باور كردن يگانگى حقّ و مالكيّت و
كارگردانى او نسبت به تمام هستى ، رحمانيّت و رحيميّت بى نهايت در بى نهايت
، وجوب شكر او ، اعتقاد به روز حساب ، تسليم بودن در برابر ذات مستجمع جميع
صفات كمال ، لزوم كمك گيرى از او در تمام شؤون حيات ، وجوب تبعيّت از انبيا
و امامان و دورى گزيدن از حالات و اخلاق مغضوبين و گمراهان ـ بى شك با عدم
الهام از اين حقايق ، نمازگزار نيّت نماز نكرده و وارد حوزه نماز نشده و در
حقيقت زحمات تمام انبيا و اوليا را ناديده گرفته و به خود و ديگران ستم روا
داشته است .
و اگر از ابتداى نماز در نيتّش باشد كه واقعيّات نماز را در زندگى خود
تحقق بخشد ، روح و نفس و مغز و قلب به تدريج آماده قبول تمام حقايق نماز مى
شود و پس از مدتى انسان منبع حقايق و ظرف واقعيّات مى گردد .
حضرت صادق (عليه السلام) در توضيح نيّت مى فرمايد :
* نيّت خالص و پاك كه منشأ آثار پربركت است ، از دل پاك و خالى از وساوس
شيطانى توقع مى رود ، چه اين كه سلامت دل از آلودگى ها و رذايل همچون حرص ،
بخل ، كبر ، حسد ، عُجب ، نفاق ، كينه و ... علت پاكى نيت و خلوص قصد و
اراده است .
خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد :
* ( يَوْمَ لاَ يَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ
بِقَلْب سَلِيم ) (31) .
آنچه در روز قيامت به شما سود مى بخشد دل سالم است نه مال و فرزندان .
رسول الهى (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
* نيّت مؤمن از عملش بهتر است .
فلسفه اين سخن اين است كه چون نيّت به منزله ريشه عمل است پس سلامت ريشه است
كه مايه سلامت فرع است و در صورتى كه ريشه سلامت نداشته باشد عمل از سلامت بى
بهره است .
و نيز آن حضرت فرمود :
* ارزش اعمال به نيّات شخص بستگى دارد و محاسبه عمل هر انسانى بر محاسبه
نيّت او قرار دارد (32) .
عبد وقتى مى تواند حقيقت بندگى و آثار عبادت را از خود ظهور دهد كه در تمام
حركات و سكنات نيّتش براى خدا باشد ، و اگر نيّت براى خدا قرار نگيرد غافل است
و غافل به فرموده قرآن مجيد ( كَالْاَنْعام )است (33) .
امام (عليه السلام) در باب نيّت كلام حكيمانه اش را بدين صورت ادامه مى دهد
:
* نيّت از قلب است ، چنانچه دل خانه نور و پاكى باشد نسبت به خلوص در نيت
نزديكتر است ، و اگر قلب از يقين و ايمان و باور و نورانيّت و احوالات الهيّه
دور باشد پديد كردن نيّت خالص با چنين قلبى كار مشكلى است .
پس نمازگزار قبل از نيت ، لازم است خانه دل را از تاريكى و ظلمت و جايگزينى
شيطان و وسوسه پاك كند تا بتواند دل و نيّت را به پيشگاه حق ببرد .
حضرت مى فرمايد :
* صاحبان نيّت خالص ، به خاطر حق با خواسته هاى غلط نفس در مبارزه اند ، و
يكى از آثار فوق العاده نيّتِ خالص حياست ، زيرا آن كس كه در هر كارى قصد خدا
دارد ظاهر و باطن خود را براى خدا يكسان سازد و با داشتن قصد پاك ، حيا مى كند
كه حق خدا را آنچنان كه هست بجا نياورد .
صاحب نيّت خالص در رنج است تا ديگران در راحت باشند ، زيرا آن كس كه در نماز
و در هر عملى نيّت قرب الى اللّه دارد بايد خويش را به تمام پاكى ها آراسته كند
و از رذايل دور بدارد و در كنار چنين نيّتى مجبور به رعايت حقوق انسان هاست ، و
اين نيست جز براى راحت ديگران خود را به زحمت انداختن ، و بدين گونه است كه
انسان با رعايت حق خالق و مخلوق ، لايق مقام قرب مى شود .
اَللّهُ اَكْبَر
خداوند بزرگر از آن است كه به وصف درآيد ، وجود مقدّس او اكبر از كلّ شىء
است و چيزى در برابر حضرت او بزرگى ندارد ، و چون چنين است دل برداشتن از او و
دل بستن به غير آن محبوب ، عين ضلالت و گمراهى است .
راستى ذرّه كوچكى چون انسان در برابر عظمتى بى نهايت در بى نهايت چگونه
نيروى وصف و توان تعريف دارد ؟
به هنگام گفتن تكبيرة الاحرام بايد محور ديدار و فانى در عظمت دوست شد ،
بمانند كسى كه براى حج حقيقى احرام بسته و از همه چيز جز معشوق چشم پوشيده .
احرام ببسته ام به كويت لبيك زنان به جستجويت
بالا بردن دست تا برابر گوش به وقت گفتن اللّه اكبر به اين معناست : اى اميد
همه عالم ! اى پناه هستى ! و اى مالك و مربّى تمام موجودات ! در اين وقت كه به
سوى تو در حركتم ، دنيا و هر چه در آن است پشت سر گذاشته و بدون اينكه در راه
سفرم مانعى باشد به سويت در پروازم .
اگر پس از تكبيرة الاحرام ، باز غرق در خيالات و اوهام و برنامه هاى مادّى و
دنيايى باشى از سفر باز مانده اى و به معراج مردم مؤمن و اولياى الهى نخواهى
رسيد .
چنين نمازى كه مخلوط با برنامه هاى غير حق است بنيادش سست و بنيانش بر الفاظ
خشك است ، و تنها سودش ساقط شدن تكليف و خروج از صف بى نمازان و مزدش اندك و
بهره اش به حقيقت ناچيز است .
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحمنِ الْرَحيمِ
اين آيه مباركه و اين جمله ملكوتى تعليمى است به همه بندگان كه هر كارى را
به نام و به ياد حضرت او شروع كنند و بى شك عملى كه به نام اللّه ـ كه داراى
جميع كمالات و پاك از هر عيب و نقص و مبدأ تمام حقايق و برنامه هاى مثبت است ـ
ابتدا مى شود ، انجامش به خير و سلامت و عامل سعادت دو جهان است .
گفتن بِسْمِ اللّه و درك مفهوم آن و اتّصال به مسمّايش ـ كه حضرت محبوب است
ـ در حقيقت ، قرار گرفتن در پناهگاهى است كه تمام موجودات در همه زمينه ها
نيازمند به آنند . و چه پناهى بالاتر و برتر از خداوندى كه دستگير و يار و
مددكار و پناه دهنده و اطمينان بخش به نيازمند و درمانده است ؟
راستى عجز و ناتوانى ، فقر و ذلّت ، مسكنت و حيرت ، ندارى و ظلمت و اضطرابى
كه با تمام انسان ها همراه است ، آيا جز با پناه بردن به حق و اتصال دادن هر
كارى به او و شروع هر عملى به نام و به ياد او قابل جبران است ؟!
« اللّه » : ذات پاك و منزّهى است كه صاحب جميع صفات كمال است و جامع همه
حقايق و فاقد همه نواقص .
آدمى با روى آوردن به او ، به نهايت بزرگوارى و كرامت و شرف و فضيلت و حقيقت
و عزّت مى رسد و به رفع و دفع نيازمنديها و عيوب و نقايصش موفّق مى گردد .
اين است قدرت نماز و حقيقت اين عبادت ، كه اگر غير اين باشد نماز نيست . به
حقِّ حق قسم كه اگر به وسيله نماز دردهاى فكرى و روحى و خانوادگى و اجتماعى و
درونى و بيرونى معالجه نشود ، اقامه نماز نشده ، بلكه الفاظى عربى با زبان
تكرار شده و به قول فقهاى بزرگ اسقاط تكليفى به انجام رسيده است .
اگر ارتباط روحى و قلبى با ذات جامع كمالات برقرار گردد ، تمام عيوب و نقايص
رفع مى شود ، كه اين رفع عيوب ، خاصيّت طبيعى اين ارتباط است .
اگر ارتباط و اتصال حقيقت داشته باشد ، به تدريج عيوب و نقايص و فحشا و
منكرات برطرف مى شود و آثار فيض و عنايت و تحقّق صفات الهى در انسان نمودار مى
گردد .
چونان كه تشنه با اتصال به آب و گرسنه با خوردن نان تشنگى و گرسنگى اش برطرف
مى شود ، ناقص هم در ارتباط با مبدأ كمالات ، نواقص فكرى و روحى و قلبى و
اخلاقى اش برطرف ، و با فناى در صفات و كمالات اللّه كامل مى شود .
« اَلْرَحْمن »وجود مباركى كه به تمام موجوداتى كه آفريده ، به مقتضاى
استعداد و لياقت هر يك ، عنايت و لطف دارد و سفره روزى آنان را بدون هر قيد و
شرطى از باب رحمت و محبّت گسترده و بر اين خوان يغما دوست و دشمن را نشانده و
به همه اجازه بهره بردارى و سود بردن از اين درياى بيكران نعمت را مرحمت فرموده
است .
« اَلْرَحْيم » : به مردمى كه داراى ايمان و عمل صالح اند داراى لطف خاص است
و به آن انسان هايى كه در دنيا از هدايت او بهره گرفتند و تسليم خواسته هاى
انبيا و ائمه شدند ، مزد آخرتى و منفعت ابدى و سود سرمدى عنايت مى فرمايد ، و
اين عنايت شامل آنان كه از ايمان و عمل صالح دورند نمى شوند ، چنانكه قرآن مجيد
فرموده است :
* ( ...إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُـحْسِنِينَ ) (34) .
به حقيقت كه رحمت خدا نزديك به نيكوكاران است .
در تفسير كشف الاسرار است :
اما حكمت در آن كه ابتدا به اللّه كرد ، سپس به رحمان ، پس به رحيم ، آن است
كه اين بر وفق احوال بندگان فرو فرستاد ، و ايشان را سه حال است : اول آفرينش ،
پس پرورش ، پس آمرزش . الله اشارت است به آفرينش در ابتدا به قدرت ، رحمان
اشارت است به پرورش در دوام نعمت ، رحيم اشارت است به آمرزش در انتها به رحمت .
چنان است كه اللّه گفتى اول بيافريدم به قدرت ، پس پروريدم به نعمت ، آخر
بيامرزم به رحمت .
در اينجا بايد توجه داشت كه برابر با قول قرآن و سنّت ، رحمت حق شامل مردمى
است كه وجود خود را شامل مردمى است كه وجود خود و نعمت هاى حق را در راه محبوب
به مصرف گذاشته و از ايمان و اجراى دستورهاى الهى برخوردار بودند :
الهى ! نام تو ما را جواز و مهر تو ما را جهاز . الهى ! شناخت تو ما را امان
و لطف تو ما را عيان . الهى ! فضل تو ما را لوا و كَنَف تو ما را مأوا . الهى !
ضعيفان را پناهى ، قاصدان را بر سر راهى ، مؤمنان را گواهى ، چه بود كه افزايى
و نكاهى ؟ الهى ! چه عزيز است او كه تو او را خواهى ، ور بگريزد او را در راه
آيى ، طوبى آن كس را كه تو او رايى ، آيا كه تا از ما خود كرايى (35) .
« بِسْمِ اللّه » آغاز تمام سوره هاى قرآن جز سوره توبه است ، و مردم مسلمان
مأمورند در ابتداى تمام برنامه هاى خود آن را بگويند . و گفتن اين جمله و توجه
به مفهومش به خاطر اين است كه روى دل و فكر انسان از غير خدا برگردد ، و هر كار
و عملى به ياد خدا و به نام او شروع شود ، تا همچنانكه آغاز كار اتصال به خير
مطلق داشت ، انجامش نيز به محصول و ثمر بنشيند .
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ
« شكر » سپاسگزارى در برابر نعمت است بدون توجه به مقام منعم ، « مدح »
ستايش ممدوح است به خاطر جمال و كمالى كه دارد بدون توجه به نعمت و احسان منعم
،« حمد » جامع معناى شكر و مدح است . حمد يعنى سپاسگزارى در برابر تمام نعمت ها
با توجه به مقام عالى منعم كه جامع تمام صفات كماليّه است .
در اين جمله يعنى هر شكر و مدحى ـ چه با زبان بيان ، و چه با زبان عمل و چه
با زبان وجود ـ مخصوص ذات با كمالى است كه مالك و تربيت كننده تمام اجزاء هستى
است .
بايد حمد و ستايش را تنها براى مبدأيى دانست كه لطف تربيتش سراسر جهان و همه
موجودات را فرا گرفته ، هر ناتوانى را توانا مى گرداند ، هر بى جانى را جان مى
بخشد و فراخور احتياجش ساز و برگ زندگى به او مى دهد واز آنچه هست برترش مى
سازد تا به جمال عقلش مى آرايد ، آن گاه براى تكميل تربيت ، پيامبران را برمى
انگيزد و شرايط و قوانين فراراهش مى گذارد و تربيت تكوين را با تشريع تكميل مى
كند .
بدين جهت در قرآن كريم كه ظهور تربيت و اراده حق است ، آيات تكوين و تشريع
با هم آمده و همه را آثار قانون تربيت « ربّ العالمين » مى شمارد .
با بيان اين حقيقت ، معلوم مى شود كه حمد به اندازه پهناى جهان بزرگ از نظر
مفهوم توسعه دارد .
هر چه بيشتر اسرار جهان باز شود و خرد انسان پيش رود ، مجهولات نظام طبيعت
بيشتر معلوم مى گردد و حقيقت حمد و توجه به ربوبيّت جهان بيشتر تحقق مى يابد و
معنا و واقعيّت آن عميق تر و وسيع تر مى گردد .
به راستى توجه به مالك و ربّ عالم و مسئله تربيت موجودات كه وقف حريم
كبرياست و سازمان وجودى عالمين ، اعم از جماد و نبات و حيوان و انسان ، امرى
بسيار لازم و حقيقى واجب است .
كافى است كه درك اسرار وجودىِ كوچكترين ذرّه عالم آدمى را به خضوع و خشوع و
شكر و سپاس در برابر مالك و مربّى جهان وادارد ، چه رسد به اينكه واقعيّات
بيشترى از جهان بالا يا اسرار نباتات و حيوانات و وجود انسان براى ما كشف شود ،
و چه نيكو است كه نمازگزاران عزيز هر يك از چهار جهان حيرت انگيز : جهان بالا و
نبات و حيوان و انسان ، مسائل كلى را در نظر بگذرانند تا از اين پس بدانند در
برابر چه مالك و مربّى عظيمى به عبادت و خضوع و بندگى مى ايستند !!