در صورتى كه صاحب مال و اهل تجارت و كسب و صنعت
به آنچه ذكر شد عمل ننمايد، زيان بزرگى از مال متوجهش خواهد بود و بهرهاى از آن
براى آخرتش نمىبرد(242).
و در هر حال و براى هر كس ادامه طاعت و وظيفه
عبوديت، بيدارى شب و خالى كردن دل از دوستى دنيا و كم كردن خوراك و جهاد با نفس و
تصفيه و تزكيه و تجليه به قدر وسع، موجب بهره بردارى از اين عمر و سعادت باقى است و
به يقين هر چه رنج بيشتر برد، ثمره زيادتر يابد.
خداوند تعالى مىفرمايد:
خداوند پاداش كسى كه كار نيكو كند هدر نمىكند(243).
رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز مىفرمايد:
پاداش تو به مقدار كوشش و رنج و تواست(244).
به رنج اندر است اى خردمند گنج
|
|
نيابد كسى گنج، نابرده رنج |
حالات متفاوت انسان در حق دين
بنده در حق دين، يا سالم و آن كسى است كه به اداى واجبات و ترك
محرمات اكتفا نمايد و يا رابح (سود برنده) است و آن عمل كننده به نوافل و اسباب قرب
الى الله است و يا خاسر و زيانكار و آن تقصير كننده در واجبات است. اگر رابح نيستى،
سعى كن خاسر نباشى.
رفتار انسان نسبت به ديگران
هر كس نسبت به ديگران نيز يكى از اين سه قسم است:
اول آن كه: به منزله ملائكه باشد كه تمام كوشش او رساندن خير به
ساير مردم و انجام حاجتهاى آنهاست.
دوم آن كه: به منزله بهايم و جمادات باشد، اگر نفعى به ديگران
نمىرساند، اذيتى هم نمىنمايد.
سوم آن كه: به منزله درندگان و مارها و عقربها؛ يعنى حيوانات موذى
باشد.
اگر در حق مردم ملائكه نيستى، بكوش كه درنده و گزنده هم نباشى.
اهتمام به نماز ظهر و جماعت
پس از اتمام مقصد خود، از تجارت و كسب و جز اين دو، پيش از زوال؛
براى نماز ظهر بايد آماده شود و در صورتى كه ميسر شود، خواب قيلوله (خواب پيش از
ظهر) را ترك ننمايد. پس از آن براى انجام فريضه ظهر با جماعت رو به مسجد رود.
در حديث چنين رسيده: هنگام ظهر درهاى آسمان
درهاى بهشت باز مىشود و دعا مستجاب مىگردد، پس خوشا! به حال كسى كه كار نيكش بالا
رود(245).
پس مشغول نماز ظهر و عصر شود با رعايت آداب آنها و آنچه در مطلب
سوم ذكر گرديد.
پس از فراغت از نماز اگر نيازمند به كسب معشيت است، سرگرم باشد با
رعايت آنچه قريبا بيان گرديد تا نزديك غروب.
اگر بتواند پيش از غروب به مسجد رود و سرگرم تسبيح و استغفار شود
كه خداوند در قرآن مجيد تسبيح در اين وقت را ستوده است(246).
پس سرگرم به نماز مغرب با آداب آن شده و پس از اتمام آن و هر نماز
ديگر، تسبيح حضرت زهرا(عليه السلام) را بخواند، پس از نافله مغرب و نماز عشاء و
نافله آن، تعقيبات را ترك ننمايد تا بخشى از شب مشغول به ذكر يا مراجعه به علوم
اخروى باشد. با وضو ساعتى رو به قبله بنشيند و به ذكر مشغول شود، چون خواب بر او
غلبه كند، بر پهلوى راست رو به قبله بخوابد و دعاى وارده را بخواند(247).
و مخصوصا تسبيح حضرت زهرا (عليه السلام) و آية الكرسى و آخرين آيه از سوره كهف را(248)بخواند.
آثار خواندن آخرين آيه سوره كهف
در حديث شريفى چنين رسيده است: هر كس هنگام
خوابيدنش اين آيه را بخواند، برايش نورى به سوى مسجد الحرام بر افراشته مىگردد كه
در پس آن ملائكهاند كه تا وقتى صبح مىكند برايش استغفار مىنمايند(249).
در روايت ديگر مىفرمايد: نيست بندهاى كه آيه
آخر كهف را هنگام خواب بخواند مگر آن كه در آن ساعتى كه خواسته است بيدار مىشود(250).
و اين موضوع از مجربات است؛ يعنى از امورى است
كه مكرر تجربه شده است و مورد شك نيست كه هر وقت خواست بيدار مىشود.
نيت عبادت هنگام خواب
از جمله نكاتى كه بايد مؤمن هنگام خوابيدن
مواظبت كند، تذكراتى است كه بايد به ياد خودش بياورد.
نخست ياد آور شود كه خواب، برادر مرگ است:النوم
اخ الموت(251)
و بيدار شدن مثل مبعوث شدن است.
بايد با توبه و عزم بر ترك گناه بخوابد و قصد
كند اگر خداوند او را برگردانيد، بندگانش را يارى نمايد.
از آن جمله تصميم داشته باشد پيش از اذان صبح
براى تهجد بر خيزد كه از سنتهاى مؤكد است و ذكر اخبار وارده در فضيلت تهجد موجب طول
كلام است.
عاقبت نيك براى مجاهدان با هواى نفس
اگر به آنچه در اين اوراق بيان شده عمل نمايد و
پيوسته نفس خود را از نوعى مجاهدت رها نگذارد و با هواى خود نسازد، در مقام تزكيه و
تصفيه و تجليه بر آيد؛ يعنى باطن خودش را با امثال دستورات شرع مقدس و عمل نمودن به
جميع احكام آن جلا دهد و آراسته كند.
و تخليه؛ يعنى باطن خود را به محاسن اخلاقى
زينت دهد، اميد است از اهل نجات باشد حسب آنچه خداوند وعده فرموده است:
كسانى كه ايمان آوردند و
كارهاى شايسته انجام دادند، عاقبت نيك براى آنان است
(252).
لزوم جبران سستى نفس با تذكرات
و هر گاه نفس در مقام عمل سست شود، يا خسته
گردد، بايد او را متذكر كرد به اين كه ايام دنيا اندك است، مخصوصا نسبت به آخرت.
و ديگر آن كه امروز روز زرع است. هر كس امروز،
زرعش بيشتر است، فردا حصادش (خرمن و محصولش) زيادتر است.
مىرسد اينك بريد پادشاه |
|
پنبه بيرون كن ز گوش انتباه |
خواجه بهر آن فرستادت سفر |
|
تا كنى سود و شوى تو بهرهور |
سازدت آزاد و هم بخشد تو را |
|
نعمت بىحد و حصر و منتهى |
سافروا و تغنموا قول نبى است |
|
از تجارت به ز عالم كار نيست |
در تجارت جهد كن اى كامران |
|
و الذين جاهدوا فينا بخوان |
جهد كن مردانهاى يار عزيز |
|
تا كنى از جهد خود تحصيل چيز |
چون كه حاصل گشت مىكن بذل تو |
|
لن تنالوا البر حتى تنفقوا |
اى دريغا روزگار و عمر ما |
|
رفته چندين سال بر باد هوا |
گر دل ما ز آخرت واقف بدى |
|
مايل اين خانه غم كى شدى |
راه قرب در پيروى از اهل بيت (عليه السلام)
جامعترين دستوراتى كه از طريق اهل بيت (عليه السلام) در اين زمينه
رسيده است، دستورى است كه حضرت صادق (عليه السلام) براى عنوان بصرى بيان مىفرمايد
و تمام حديث در جلد اول بحار الانوار و در كتاب مشكوة الانوار مسطور است و براى
رعايت اختصار تنها به موضع حاجت از اين حديث شريف اكتفا مىشود.
عنوان بصرى پيرمردى 94 ساله است كه از مالك (يكى از پيشوايان اهل
سنت) اخذ علم مىنمود.
مىگويد: چون وارد شدم بر حضرت صادق (عليه
السلام) كه از علم آن حضرت چيزى بياموزم آن حضرت فرمود: چه مىخواهى؟.
عرض كردم: از خداوند عطوفت قلب تو را و رزق
دادن از علم تو را مسئلت كردم (از خدا خواستم كه دلت را نسبت به من مهربان فرمايد و
از در ياى علم تو مرا روزى دهد) اميدوارم كه اجابت فرموده باشد.
پس حضرت فرمود: علم (به خدا و صفات و اسمائش و
علم به آخرت و احوالش) به ياد گرفتن و دانش اندوزى نيست بلكه نورى است كه خداى
تعالى در دل هر كس خواست هدايتش فرمايد مىافكند(253).
پس هر گاه علم (به خدا و آخرت) را خواستى بايد
نخست حقيقت بندگى را در نفس خودت جويا شوى(254).
و علم را به كار بستن آن بجوى او از خداوند طلب فهم كن كه به تو مىفهماند.
عرض كردم: حقيقت بندگى چيست؟.
فرمودند: سه چيز است:
اول آن كه: بنده براى خودش در آن چه خدا به او عطا فرموده است،
ملكى نبيند(255)؛
زيرا عبد را ملكى نيست، مال را مال خدا مىبيند و آن را در مواردى كه امر فرموده
است، صرف مىنمايد.
دوم آن كه: براى خودش تدبيرى ننمايد(256)؛
يعنى مصلحت انديشى و اعتراض به قضا و قدر الهى نداشته باشد بلكه به هر چه خدا برايش
خواسته است، راضى باشد.
سوم آن كه: تمام به اوامر و نواهى الهى سرگرم باشد(257).
آنگاه امام (عليه السلام) آثار هر يك از اين سه صفت را بيان
مىفرمايد.
هر گاه بندهاى براى خود در آنچه خدا به او
داده است ملكى نديد، انفاق برايش آسان مىشود. خرج كردن در مواردى كه دستور الهى
است. و هر گاه تدبير خود را به آفريدگار خود واگذار نمود، زحمتهاى دنيا برايش آسان
مىشود. و هرگاه به اوامر و نواهى الهى سرگرم شد، از آنان فارغ نمىشود و به جدال و
مباحات با مردمان سرگرم نمىگردد.
و هر گاه گرامى داشت خداوند بنده را به اين سه خصلت، برايش دنيا و
ابليس و مردمان آسان مىگردد و دنيا را به جهت ثروت اندوزى و فخر فروشى نمىطلبد و
نظرى به آنچه در دست مردم است ندارد كه به جهت طلب عزت و برترى آن را بجويد و
روزگار خودش را باطل رها نمىسازد و اوقاتش را به بطالت نمىگذراند(258).
و در مصباح الشريعه است: و اما كسى كه اوقاتش
را به بطالت و اهمال مىگذراند، پس صيد شيطان است(259).
پس اين نخستين درجه تقواست. خداى تعالى مىفرمايد:
اين سراى جاويد و نعمتهاى باقى را براى كسانى قرار مىدهيم كه
برترى را در زمين نخواهند و نه فساد را و عاقبت نيك براى پرهيزكاران است(260).
برترى جويى در زمين نشانه بقاى
جهل
كسى كه برترى در زمين را دوست دارد و آن را خواهان است نشانه اين
است كه هنوز به حقيقت دنيا جاهل است و جاهل، سزاوار جوار حق نباشد.
از حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) نقل شده كه فرمود:
شخصى را مسرور مىنمايد از اين كه بند كفشش از بند كفش ديگرى
بهتر باشد، پس در تحت اين آيه واقع مىشود(261)
(يعنى از كسانى است كه برترى را در زمين مىجويند).
از اين جهت است كه حضرت صادق (عليه السلام) هنگامى كه اين آيه
شريفه را تلاوت مىفرمود گريه مىكرد و مىفرمود: به خدا
سوگند! آرزوها نزد اين آيه از بين مىرود(262)
يا قرارها و راحتها نزد اين آيه از بين مىرود.
و حضرت امير (عليه السلام) در بازار كوفه
مىآمد و قرآن را باز مىفرمود و اين آيه را نشان سوداگران مىداد همان گونه كه در
تفسير رسيده است(263).
بنابراين، لازمه عبوديت و خود را بنده دانستن
اين است كه علوفى الارض؛ برترى جويى در زمين را نداشته
باشد و به آنچه از امور فانى دنيوى به عاريت در اختيار اوست و به مرگ يا زودتر از
او گرفته مىشود، فخر ننمايد و از ظلم و فساد پرهيز نمايد.
على (عليه السلام) مىفرمايد:
اگر هفت اقليم را به من بدهند كه معصيت خدا نمايم در گرفتن
پوست جوى به ستم از دهان مورى، نخواهم گرفت.
توصيههاى
امام صادق (عليه السلام) به عنوان بصرى
عنوان بصرى وصيتى از حضرت صادق (عليه السلام)
درخواست نمود: وصيت مىكنم تو را به نه چيز و اين وصيت من است
از براى اراده كنندگان سلوك در طريق الى الله و از خدا مسئلت مىنمايم تو را در عمل
به آنها موفق بدارد: سه وصيت از آنها در رياضت نفس است و سه در حلم و سه در علم، پس
حفظ كن آنها را و بپرهيز از سستى كردن در آنها.
اما آنچه در رياضات است، پس پرهيز از اين كه بخورى آنچه به آن ميل
ندارى كه حماقت و بلاهت مىآورد. ديگر آن كه تا گرسنه نباشى نخورى و وقتى هم كه
مىخورى، بايد حلال بخورى و نام خدا را ببر(264).
و يادآور حديث حضرت رسول صلى الله عليه و آله
را كه: پر ننمود آدمى ظرفى را بدتر از شكمش(265)،
پس اگر ناچار به خوردن باشى، يك سوم (معده را) براى طعام و يك سوم را براى آب و يك
سوم را به جهت تنفس قرار ده.
معناى رياضت
نفس
توضيح: مراد از رياضت
جلوگيرى نفس است از شهوت و خشم و آنچه به اين دو مربوط مىشود، مثل چيره شدن حرص و
توابع آن از حيله و خدعه، غيبت و تعصب، حقد و حسد و فجور.
بخش دوم رياضت آن است كه نفس و خواهشهايش را
مطيع قوه عاقله سازد به قسمى كه اطاعت از عقل، ملكه و خوى او شود(266)
به قسمى كه نخواهد مگر آنچه جاويد است و ثمرهاش هميشه با اوست كه عبارت از اعمال
صالحه و صرف عمر و مال در راه خدا باشد. و رويگردان نباشد جز آنچه فانى است و با
مرگ از او جدا مىشود و ثمرهاى جز حسرت ابدى ندارد و آن عبارت از هر كار يا گفتارى
است كه براى خدا نباشد.
سخنى ارزشمند
از يك بزرگ
بزرگى فرموده است: عمر به
غايت عزيز و گرانبهاست و مال نيز به مشقت تمام به دست مىآيد، ندانم مردمان را چه
افتاده كه عمر و مال خويش در چيزى صرف مىكنند كه! ايشان نمىماند كه همان بهرههاى
موقتى در دنياست، عجب بىصرفه و نادانند. اى حبيب من! هر چه براى خدا كنى بكن و
مترس اگر چه بذل نفس (جان دادن در راه خدا باشد) و آنچه را نه براى خدا كنى، نكن
اگر چه بذل نفسى (نفس كشيدن) باشد و بدان كه اكثر مردمان، عكس اين افتادهاند،
بسيارى كه در راه هوا صرف كنند، اندك شمارند و اندكى هم كه در راه خدا صرف نمايند،
بسيار دانند.
اكثر خلق در گمراهى اند، به گواهى حق تعالى كه
مىفرمايد: اگر پيروى بيشتر مردمان بر روى زمين را كنى تو را از راه خدا گمراه
مىنمايند(267).
اى برادران! به وعدههاى خدا دل شاد داريد و به
نشاط آن (وعدهها) اين راه را برويد كه خداوند خلف وعده نخواهد كرد(268).
چون هر چه از گلو فرو مىرود به منزله بذر است
براى استعداد سعادت روح. و به راستى:
اولين عقده در ره آدم |
|
بود ناى گلو و طبل شكم |
حضرت صادق (عليه السلام) در اين حديث شريف به حلال خوردن و كم
خوردن امر مىفرمايد: چيزى دشمنتر نزد خداوند از شكم پر نيست(269).
دنباله توصيههاى امام صادق
(عليه السلام) به عنوان بصرى
دنباله حديث عنوان بصرى مىفرمايد: آن سه
خصلتى كه در حلم است:
اول: اگر كسى گفت: يكى بگويى، ده تا خواهى شنيد، تو بگو: اگر ده تا
گفتى، يك جواب هم نخواهى شنيد.
دوم آن كه: كسى كه به تو فحش داد، بگو اگر راست گفتى، خدا مرا
بيامرزد و اگر دروغ گفتى، خدا تو را بيامرزد.
سوم آن كه: كسى كه تو را به ضرب (زدن) و بدى وعده كند (تو را تهديد
به زدن و ناشايست كند)، تو او را به نصيحت و دعا وعده كن.
اما آن سه چيزى كه در علم است:
اول: از اهل علم آنچه نمىدانى بپرس
دوم آن كه: بپرهيز كه بخواهى براى آزمايش طرف از او بپرسى.
سوم: از عمل به رأى بپرهيز و در آنچه مىيابى احتياط كن و از فتوا
دادن فرار كن(270).
پايان