پرسمان قرآني نماز

مركز فرهنگ و معارف قرآن

- ۱۱ -


4.وقت شناسى

پنج نوبت نماز

* آيا از آيات پنج نوبت نماز فهميده مى‌شود؟

* بعضى از آيات شريف كه به وقت نمازهاى پنج‌گانه اشاره كرده است، عبارتند از: «اسراء، 78 و هود، 114».
ترديدى نيست كه جزئيات اين موضوع (همانند بسيارى از موضوعات ديگر) در اين آيات بيان نشده، بلكه خداوند متعال بر اساس حكمت‌ها و مصالحى ـ كه در احكام الهى است ـ تنها به ذكر كليات آن بسنده كرده و بيان جزئيات و شرح آن را به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) سپرده است؛ لذا اين آيات در كنار رواياتى كه به دست ما رسيده است، زمان نمازهاى پنج‌گانه را به طور دقيق مشخص مى‌كند.
بر اين اساس، زمانى كه از طرف مشرق، سفيده در آسمان پهن شود (فجر دوم)، وقت نماز صبح آغاز مى‌شود و تا وقتى كه آفتاب طلوع كند، به پايان مى‌رسد. وقت نماز ظهر و عصر از هنگامى كه سايه شاخص بر روى زمين به آخرين درجه كمىِ خود برسد (اول ظهر) شروع مى‌شود و تا موقعى كه به اندازه خواندن نماز عصر، به غروب آفتاب زمان داشته باشد، ادامه دارد. هنگام نماز مغرب و عشا از اول مغرب تا وقتى كه به قدر خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد، ادامه دارد.[1]

* پيام آيه 78 سوره اسراء كه مى‌فرمايد: (أَقِمِ الصَّلَوةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ الَّيْلِ وَ‌قُرْءَانَ الْفَجْرِ...) چيست؟
* خداوند مهربان در سوره اسراء، آيه 78، مى‌فرمايد: نماز را از هنگام مايل شدن خورشيد تا نهايت تاريكى شب [نيمه شب] بر پا دار و هم‌چنين قرآن فجر[نماز صبح] را، زيرا قرآن فجر[نماز صبح] مورد مشاهده[فرشتگان شب و روز]است.
يكى از پيام‌هاى مهم آيه يادشده، بيان وقت نمازهاى روزانه و اقامه آنها در وقت‌هاى خاصى است؛ مثلا
از اين آيه در مى‌يابيم كه وقت نماز ظهر، هنگام مايل شدن خورشيد از نقطه وسط روز است.[2]
حضرت امام محمدباقر(عليه السلام)  در تفسير آيه مذكور مى‌فرمايد: «دلوك الشمس» به معناى مايل شدن آن از نقطه وسط روز است و «غسق الليل»، به معناى نيمه شب است و در واقع اشاره به وقت چهار نماز ظهر، عصر، مغرب و عشا است و «قرآن الفجر» اشاره به وقت نماز صبح است.
بنابراين، پيام مهم آيه مذكور اين است كه مى‌خواهد به ما خواندن و به جا آوردن نمازهاى پنج‌گانه و روزانه و وقت آنها را يادآور شود و بايد هر مسلمان در اين وقت‌ها نمازهاى روزانه‌اش را ـ كه واجب است ـ به جا بياورد.[3]

* پيام و شأن نزول آيه مباركه 114، سوره هود چيست؟ و نيز توضيح دهيد كه منظور از (طَرَفَىِ النَّهَارِ وَ‌زُلَفًا مِّنَ الَّيْلِ) چه چيزى است؟

* خداى مهربان در اين آيه مى‌فرمايد: و در دو طرف روز ]و نخستين ساعات شب نماز را برپادار، زيرا خوبى‌ها، بدى‌ها را از ميان مى‌برد. اين براى پندگيرندگان، پندى است.
برخى از مفسران درباره شأن نزول اين آيه شريف گفته‌اند: شخصى از كارهاى زشت خود ناراحت بود، به همين‌رو پس از نماز در مسجد از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) خواست تا او را تنبيه كند، آيه مذكور نازل شد، حضرت به او فرمود: چون بعد از آن كار خلاف، در نماز جماعت شركت كردى، خداوند تو را بخشيد، زيرا خوبى‌ها، بدى‌ها را از بين مى‌برند.[4]
بنابر روايات و سخنان امامان معصوم(عليه السلام) مراد از «طرفى‌النهار» (دو طرف روز) صبح و مغرب و مراد از «زلفا من الليل» (اوايل شب)، نماز عشا است؛ پس آيه مذكور اشاره به وقت سه نماز (صبح، مغرب، عشا) دارد. شايان توجه است كه براى همين پيام‌هاى موجود در آيه حضرت على(عليه السلام)مى‌فرمايد: از دوست و حبيب خودم رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه فرمود: اميدبخش‌ترين آيه قرآن، آيه مذكور است.[5]

جمع ميان دو نماز

* با توجه به اين كه شيعيان معمولا نماز را در سه وعده (صبح، ظهر و مغرب) به جا مى‌آورند، آيا براى اين كار مستندات قرآنى وجود دارد؟ علت جدا جدا نماز خواندن اهل سنت چيست؟

* گرچه خواندن نماز در پنج نوبت (ظهر، عصر، مغرب، عشاء و صبح) امرى مستحب و بهره مندى از ثواب اول وقت و فضيلت وقت خاص را به دنبال دارد؛ ولى خواندن نماز در سه وعده نيز با آيات قرآن كريم تعارض ندارد.
اصولاً آياتى كه به اوقات نماز اشاره دارد در هيچ كدام به جزئيات به طور كامل و پنج وعده بودن تصريح نشده است. خداوند متعال مى‌فرمايد: «اَقِمِ الصَّلوةَ لِدُلوكِ الشَّمسِ اِلى غَسَقِ الَّيلِ وقُرءانَ الفَجرِ اِنَّ قُرءانَ الفَجرِ كانَ مَشهودا؛ (اسراء،78) نماز را از زوال خورشيد تا نهايت تاريكى شب ]نيمه شب[ بر پادار، و همچنين قرآن فجر ] است.»[6]
در جايى ديگر مى‌فرمايد: «واَقِمِ الصَّلوةَ طَرَفَىِ النَّهارِ وزُلَفـًا مِنَ الَّيلِ اِنَّ الحَسَنـتِ يُذهِبنَ السَّيِّـاتِ ذلِكَ ذِكرى لِلذّاكِرين؛ (هود،114) نماز را در دو طرف روز و اوائل شب برپادار، چرا كه حسنات، سيئات ]و آثار آن‌هارا[ بر طرف مى‌سازند، اين تذكرى است براى آن‌هاكه اهل تذكرند.»[7] بنابراين، در آيات مذكور كه درباره اوقات نماز مى‌باشد، به پنج وعده بودن نماز، تصريحى نشده است، تا با سنت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) (نماز در سه وعده) تعارضى داشته باشد. ترديدى نيست كه جزئيات اوقات نمازهاى پنجگانه، در قرآن بيان نشده؛ بلكه بيان جزئيات و شرح آن به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) سپرده شده است؛ به همين جهت آيات قرآن در كنار رواياتى كه از آن بزرگواران به دست ما مى‌رسد، زمان نمازهاى پنج گانه را به طور دقيق مشخص مى‌كند چنان كه امام صادق(عليه السلام) در ذيل آيه 78 سوره اسراء مى‌فرمايد: «خداوند ][8] و فقها و مجتهدان براساس آيات و روايات موجود، زمان و اوقات نمازها را بيان مى‌كنند.[9] در منابع اهل تسنن هم خواندن نمازهاى پنج‌گانه در سه وعده مورد تأييد قرار گرفته است.[10]
دليل ما بر جواز جمع ميان دو نماز، احاديثى است كه از پيشواى ششم حضرت امام صادق(عليه السلام)[11] نقل شده است، ولى بايد توجه داشت كه نه تنها محدثان شيعه، بلكه محدثان اهل سنت نيز روايات مربوط به جواز جمع ميان نمازها را ـ حتى مواقعى كه عذرى در پيش نيست ـ از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل كرده‌اند.
امروزه نيز در بين شيعيان، افرادى هستند كه به استحباب عمل كرده، نمازها را جداگانه مى‌خوانند، ولى وضع زندگى طورى است كه براى همه مراعات اين استحباب موجب مشقت شده است و چه بسا سبب مى‌شود كه گروهى از انجام اصل نماز سرباز زنند، در اين موقع با الهام گرفتن از راهنمايى خود پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)مى‌توان براى مراعات «اهم» مسئله تفريق را ترك نمود؛ چنان كه بسيارى از فقهاى اهل تسنن همين نظر را دارند، ولى به ملاحظاتى از اظهار نظر خوددارى مى‌كنند. از طرف ديگر، چه اشكال دارد كه با توجه به روايات جواز جمع بين نمازها، كسى از روى راحتى آن نمازها را (ظهر و عصر و يا مغرب و عشا) به صورت جمع بخواند.[12]
در روايات شيعه و اهل تسنن نيز آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) گاهى جمع بين دو نماز (ظهر و عصر و هم‌چنين مغرب و عشا) مى‌كرد و گاهى جدا جدا مى‌خواند؛ چنان كه «صحيح بخارى» (يكى از كتاب‌هاى مهم اهل سنت) روايتى از ابن‌عباس نقل مى‌كند كه: «پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در مدينه هشت ركعت نماز ظهر و عصر و هم‌چنين هفت ركعت نماز مغرب و عشا را با هم مى‌خواندند،[13] ولى اهل سنت مى‌گويند با هم خواندن دو نماز مربوط به موقع باران (كه دوبار حاضرشدن براى نماز مشكل است) و يا مسافرت و يا جايى است كه انسان عذر داشته باشد.  بنابراين: وقت مخصوص نماز عصر موقعى است كه به اندازه خواندن نماز عصر، وقت به غروب مانده باشد. (و در اين موقع نمى‌توان نماز ظهر را خواند چون وقتش گذشته و قضا شده است) و مابين وقت مخصوص نماز ظهر و وقت مخصوص نماز عصر، وقت مشترك نماز ظهر و نماز عصر است (لذا در اين صورت مى‌توان بعد از نماز ظهر نماز عصر را خواند). وقت مخصوص نماز مغرب، از اول مغرب است تا وقتى كه از مغرب به اندازه خواندن سه ركعت نماز بگذرد. وقت مخصوص نماز عشا موقعى است كه به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد و بين وقت مخصوص نماز مغرب و نماز عشا، وقت مشترك نماز مغرب و عشا است (لذا در اين موقع مى‌توان بعد از نماز مغرب، نماز عشا را خواند).<a style=" name="_ftnref14" href="#_ftn14">[14]

5.قبله شناسى

فلسفه روبه قبله نماز خواندن

* چرا مسلمانان هنگام نماز به سمت خاصى رو مى‌كنند؟ چرابااين كه كعبه از سنگ و گل است بايد سوى آن نماز بخوانيم؟

* خداوند مى‌فرمايد: (وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ‌الْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَ‌سِعٌ عَلِيمٌ)[15]؛ مشرق و مغرب براى خدا است، پس به هر طرف كه رو كنيد همان‌جا رو به خدا داريد كه خدا واسع و داناست.
اين آيه مربوط به تغيير قبله است؛ هنگامى كه قبله مسلمانان از بيت المقدس به كعبه تغيير يافت، يهود در مقام انكار برآمدند و ايراد گرفتند كه مگر مى‌شود قبله را تغيير داد. آيه نازل شد و جواب داد كه شرق و غرب و هر جهتى صلاحيت دارد به اذن و دستور خداوند قبله باشد؛ مدتى مسجد الاقصى و بعد از آن كعبه.
اين آيه اشاره به يك مسئله كلامى و اعتقادى دارد؛ همه جا ملك خدا است و خداوند محيط بر همه عالَم است؛ در نتيجه كسى كه به يكى از اين جهات رو كند، به سوى خداى متعال رو شده است. اين آيه شريف، حقيقت توجه به سوى خدا را از نظر جهتْ توسعه مى‌دهد نه از نظر مكان.[16]
«رو به سوى قبله نماز خواندن» يك مسئله فقهى است. درست است كه روح و مغزِ عبادت، همان بندگى درونى عبد است، ليكن اين توجّه قلبى بايد به صورت عملى اجرا گردد. بدين منظور اسلام كعبه را قبله قرار داده تا مردم را با همه اختلافاتى كه دارند، متوجه به يك نقطه كرده، با اين مركزيت، وحدت فكرى و معنوى آنان را تضمين كند.[17] خلاصه اين‌كه، اگر خداوند فرموده است: به هر جا رو كنى به سوى خدا رو كرده‌اى، با حكمش به اين كه در نماز بايد به سوى كعبه رو كنيد، منافات ندارد.[18]
توجّه به قبله نيز هرگز مفهومش محدود كردن ذات پاك خدا در سمت معينى نيست، بلكه وقتى در علم كلام ثابت كرديم كه خداوند حكيم است و احكام الهى همگى داراى حكمت هستند، مى‌گوييم رو به قبله نماز خواندن هم حكمت‌هايى دارد كه مهم‌ترين آنها «تعبد» است و ممكن است يكى ديگر از حكمت‌هايش اين باشد كه انسان موجودى مادى است و بايد به سويى نماز بخواند و دستور داده شده كه همه به يك سو نماز بخوانند تا وحدت و هماهنگى در صفوف مسلمانان پيدا شود و از تشكيل صفوف متفرق و نامنظم كه عامل هرج و مرج است، جلوگيرى شود؛ افزون بر اين، سمت قبله (طرف كعبه) نقطه‌اى مقدس است كه از قديمى‌ترين پايگاه‌هاى توحيد مى‌باشد و توجه به آن، بيدار كننده خاطرات توحيدى است.[19]

تغيير قبله

* نخستين قبله مسلمانان چه نام دارد؟دركدام سوره‌آمده است ؟ وقبله مسلمانان چه موقع و به دست چه كسى مشخّص شد؟

* قبله اول مسلمانان «مسجدالاقصى» (قدس) بوده و نام آن در سوره «اسراء» آيه 1 آمده است.  پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)مدّت سيزده سال پس از بعثت در مكّه و چند ماه بعد از هجرت در مدينه به امر خداوند متعال به سوى «بيت‌المقدّس» نماز مى‌خواند، ولى بعد از آن، قبله تغيير يافت و مسلمانان مأمور شدند به سوى «كعبه» نماز بگذارند.[20] اين تغيير قبله يكى از وسايل امتحان مسلمانان بود.
ماجراى تغيير قبله در آيات 142 تا 150 سوره مباركه بقره بيان شده است.

* با توجه به اين‌كه پيش از اين‌كه كعبه قبله مسلمانان شود، پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) به سوى بيت‌المقدس نماز مى‌خواندند، امّا در يك نماز چهار ركعتى وحى شد كه بايد دو ركعت باقى مانده از نماز را به طرف كعبه اقامه نمايند. حال طبق آن‌چه شنيده شده در اين نماز، حضرت دو ركعت باقى مانده را به طرف كعبه تغيير جهت دادند و چون امام جماعت بودند، در حين چرخيدن و قرار گرفتن به طرف كعبه، آخر صف واقع مى‌شدند؛ گفته‌اند: در اين موقع، زمين يا قطعه‌اى از آن كه پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) بر روى آن قرار داشتند، چرخيده به صورتى كه روى حضرت به طرف كعبه قرار گرفته است. اگر اين مطلب صحيح باشد، در موقعيت‌هاى جغرافيايى زمين نيز بايد تغييراتى به وجود آمده باشد؛ لطفاً در اين‌باره، توضيح دهيد؟

* اين مطلب صحيح نيست؛ آيه‌اى كه در اين‌باره آمده چنين است: (فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ‌حَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ)[21]؛ پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن! و هرجا باشيد، روى خود را به سوى آن بگردانيد!
رواياتى كه در تفسير اين آيه به دست ما رسيده بيان مى‌كند كه پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) دو ركعت از نماز ظهر را خوانده بود كه جبرئيل نازل شد و گفت: (قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِى السَّمَآءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَـئـهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ...)[22]. سپس دست پيامبر(صلى الله عليه وآله) را گرفت و روى او را به جانب كعبه برگردانيد و كسانى كه پشت سر وى بودند نيز صورت خود را به جانب كعبه كردند؛ به طورى كه مردان به جاى زن‌ها و زن‌ها به جاى مردان قرار گرفتند. (چون بيت‌المقدس تقريباً در جهت شمال مدينه قرار دارد و مكّه در جهت جنوب)[23].
از روايت ياد شده استفاده مى‌شود كه اولا: زمينِ زيرپاى حضرت، هيچ تغيير جهتى نكرد؛ ثانياً: پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) به دست جبرئيل در جلوى صف نمازگزاران و روى به سوى كعبه قرار گرفتند و چون در اين صورت، صفوف اوّل مأمومين را زنان تشكيل مى‌دادند، مجبور شدند، زنان نيز جاى خود را با مردان تغيير دهند.[24] چنين تغييرى به دستور خدا بود، لذا در نماز اشكالى ايجاد نكرد و موجب قطع نماز و بطلان آن نشد.

* چرا قبله مسلمانان از «بيت المقدس» به «مكه مكرمه» تغيير يافت؟

* اساساً خدا مكان و محلى ندارد، قبله رمزى است براى وحدت صف‌ها و احياى خاطره‌هاى توحيدى و تغيير آن هيچ چيز را دگرگون نخواهد كرد، مهم تسليم بودن در برابر فرمان او و شكستن بت‌هاى تعصب لجاجت و خودخواهى است. از اين رو، بعيد نيست كه از علل مهم تغيير قبله دو مسأله زير باشد:
1. با قبله قرار گرفتن بيت المقدس و سپس تغييرش، مسلمانان در بوته آزمايش قرار گرفتند؛ «وَ‌مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِى كُنتَ عَلَيْهَآ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْه؛[25] و ما آن قبله‌اى را كه قبلا بر آن بودى، تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه از پيامبر پيروى مى‌كنند، از آنان كه به جاهليت باز مى‌گردند، مشخص شوند».
بديهى است هم نماز خواندن به سوى بيت المقدس براى آنان كه خانه كعبه را سرمايه معنوى نژاد خود مى‌دانستند، مشكل بود و هم بازگشت به سوى كعبه بعد از بيت المقدس بعد از عادت كردن به قبله نخست. مسلمانان به اين وسيله در بوته آزمايش قرار گرفتند تا تعصب‌ها در آن‌ها كشته شود و روح اطاعت و فرمان‌بردارى در آنان تحكيم گردد.[26]
2. سرزنش‌ها و زخم زبان‌هاى يهود و نگرانى قلب پيامبر نيز نقش مهمى در تغيير قبله از بيت المقدس به خانه كعبه داشت، زيرا پس از ورود پيامبر به مدينه، يهوديان موضوع تغيير قبله را دستاويز خود قرار داده بودند و مرتّباً مسلمانان را سرزنش مى‌كردند كه اين‌ها استقلالى از خود ندارند، قبول قبله ما دليل بر قبول شريعت ماست و...؛ لذا پيامبر انتظار مى‌كشيد تا فرمان تغيير قبله صادر شود، چنان كه قرآن مجيد مى‌فرمايد: «قَد نَرى تَقَلُّبَ وجهِكَ فِى السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبلَةً تَرضـها فَوَلِّ وجهَكَ شَطرَ المَسجِدِ الحَرامِ؛[27] نگاه‌هاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان (براى تعيين قبله نهايى) مى‌بينيم! اكنون تو را به سوى قبله‌اى كه از آن خشنود باشى، باز مى‌گردانيم. پس روى خود را به مسجد الحرام كن».

تغيير قبله و نسخ

* در آيه شريف: (ما ننسخ مِن ءآية أو...)[28] نسخ آيات قرآنى به چه معناست؟ در اين آيه شريف به مسئله تغيير قبله از بيت‌المقدس به‌سوى كعبه اشاره شده است (آيه 144 همين سوره)؛ چرا پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)منتظر بود كه دستور تغيير قبله صادر گردد؟

* الف) «نسخ» در لغت به معناى زايل كردن، از بين بردن، ابطال و تغيير آمده است. در مجمع‌البيان آمده: «نسخ» در لغت، آن است كه چيزى را ابطال كرده و چيز ديگرى در جاى آن قرار دهيم و اصل آن عوض گرفتن چيزى به جاى ديگرى است. معناى ديگر كلمه «نسخ»، نقل يك نسخه كتاب به نسخه‌اى ديگر است و اين عمل را از اين جهت نسخ گويند، كه گويى كتاب اولى را از بين برده و كتابى ديگر جاى‌گزين آن كرده‌اند. «نسخ حكم» نيز جانشين كردن حكمى در جاى حكمى ديگر است. آيه فوق يعنى: (ما ننسخ مِن ءاية أو ننسها نأت بخير مّنها...)[29]؛ اگر آيه‌اى را نسخ كنيم و يا از يادتان ببريم بهتر از آن يا نظير آن‌را مى‌آوريم. آيا نمى‌دانى كه خداوند به هر چيز توانا است؟ اين آيه به مسئله نسخ و حكمت آن اشاره مى‌كند. «نسخ حكم»، زمانى است كه مصلحت حكم محدود به زمان باشد و با سر آمدن زمان، مصلحت آن از بين رفته، نسخ شود و حكم ديگرى جاى آن را بگيرد. از نظر آيه ياد شده، نسخ باعث نمى‌شود كه خود آيه نسخ شده، به كلى از عالم هستى محو و نابود گردد، بلكه عمر حكم آن آيه كوتاه است، چون به وصفى وابسته است كه با نسخ، آن صفت از بين مى‌رود؛بنابراين مراد از «نسخ» از بين بردن اثر آيه است؛ يعنى با نسخ، اثر آن آيه از بين مى‌رود، ولى خود آن آيه باقى مى‌ماند؛ و اثر آن ممكن است تكليف باشد و يا چيز ديگر. در تغيير قبله از بيت‌المقدس به كعبه كه يكى از مصداق‌هاى نسخ به شمار مى‌آيد نيز به علت مصالحى كه در تشريع احكام است اين‌كار انجام گرفت و اين نبود مگر براى تربيت و تكميل بندگان خدا و نيز جداسازى مؤمنان واقعى از گناه‌كاران سركش.
نسخ آيه نيز دو گونه است: 1. نسخ به همان يك جهتى كه دارد ][30] نگاه‌هاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان ]براى تعيين قبله نهايى [مى‌بينيم، اكنون تو را به سوى قبله‌اى كه از آن خشنود باشى باز مى‌گردانيم. از اين آيه بر مى‌آيد كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)پيش از نازل شدن حكم تغيير قبله، روى مبارك خويش را به آسمان متوجه كرده بود و گويى انتظار فرو فرستادن چنين حكمى را مى‌كشيده است. پيامبر(صلى الله عليه وآله) دوست داشت كه خداوند متعال با دادن قبله‌اى مختص به او و امتش احترامش كند، نه اين‌كه از قبله بودن بيت‌المقدس ناراضى بوده باشد؛ علّت آن هم سرزنشى بود كه از طرف يهوديان متوجه مسلمانان شده بود. آنان به قبله نداشتن مسلمانان خرده مى‌گرفتند و با بيت‌المقدس بر مسلمانان فخر مى‌فروختند. رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)از اين وضع ناراحت بود، لذا منتظر بود از ناحيه خداوند متعال فرمانى برسد و اندوهش را زايل كند، سپس اين آيه نازل شد.
هم‌چنين علت ديگر اين انتظار را در علاقه شديد پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) به حضرت ابراهيم(عليه السلام) و آثار او بايد جستوجو كرد. از طرف ديگر «كعبه» قديمى‌ترين خانه توحيد بود. او مى‌دانست كه «بيت‌المقدس» قبله موقتى مسلمانان است و آرزو داشت قبله اصلى و نهايى هر چه زودتر تعيين گردد؛ بنابراين با صدور اين فرمان (تغيير قبله) از يك‌سو زبان طعن يهود از مسلمانان قطع مى‌شد و از سوى ديگر موجبات علاقه‌مندى بيشترى در مردم حجاز كه توجه خاصى به كعبه داشتند.

6. اذان و اقامه

«اذان» درقرآن

* در كدام آيه به اذان اشاره شده است؟ آيا واژه «اذان» در قرآن كريم آمده است؟

* در آيه: (يـأيّها الذين ءَامنوا إذا نودى للصّلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه...)[31]؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! هنگامى كه براى نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوى ذكر خدا ]نماز[ بشتابيد.
كلمه «نودى» از ماده «نداء» به معناى «بانگ برآوردن» است و در اين‌جا به معناى اذان است؛ چنان‌كه در آيه ديگرى نيز مى‌خوانيم: (و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتّخذوها هزوًا و لعبًا ذلك بأنّهم قوم لايعقلون)[32]؛ هنگامى كه آنان را به سوى نماز مى‌خوانيد (و اذان مى‌گوييد) آن را به مسخره و بازى مى‌گيرند؛ اين به سبب آن است كه آنها قومى نابخردند.[33]
كلمه اذان يك بار در قرآن آمده است: (و اذان من الله و رسوله...)[34] امّا اذان به معناى فقهى (جملات مخصوص متفاوت) در آيات قرآن كريم نيامده است، زيرا قرآن كريم، كتابى است كه فقط كليّات تمام چيزهايى كه برگشتش به هدايت مردم است، در آن ذكر شده است و بيان جزئيات دين و احكام مربوط به آن بر عهده رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)و امامان معصوم(عليهم السلام) است. طبق رواياتى كه از امامان معصوم(عليهم السلام) وارد شده، «اذان» از طريق وحى به پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)تعليم داده شد.
امام صادق(عليه السلام) مى‌فرمايد: هنگامى كه جبرئيل اذان را آورد، سر پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر دامان على(عليه السلام) بود؛ جبرئيل اذان و اقامه را به پيامبر(صلى الله عليه وآله)تعليم داد؛ هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) سر خود را برداشت، از على(عليه السلام) سؤال كرد: «آيا صداى اذان جبرئيل را شنيدى؟» عرض كرد: «آرى»، پيامبر(صلى الله عليه وآله)بار ديگر پرسيد: «آيا آن را به خاطر سپردى؟» گفت: «آرى»، پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: «بلال را حاضر كن و اذان و اقامه را به او تعليم ده». على(عليه السلام) بلال را حاضر كرد و اذان را به او تعليم داد.[35]

اذان درنمازهاى يوميه

* آيا قبل از نماز، اذان و اقامه بايد گفته شود؟ كجاى قرآن به اين موضوع اشاره شده است؟

* خداوند متعال در قرآن در غالب به بيان كليات احكام بسنده كرده و بيان جزئيات را به پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)واگذار نموده است و از مردم نيز مى‌خواهد كه به آن چه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) برايشان بيان مى‌كند، عمل كنند و از آن چه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) آن‌ها را منع مى‌كند بپرهيزند «وما ءاتـكُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وما نَهـكُم عَنهُ فَانتَهوا...»(حشر،7). چنان كه در پاسخ پيشين گذشت، اصل اذان در قرآن آمده و بيان جزئيات آن به پيامبر و اهل‌بيت او واگذار شده است. فقيهان و مراجع تقليد با توجه به روايات چنين مى‌گويند: براى زن و مرد مستحب است كه پيش از نمازهاى يوميه، اذان و اقامه بگويند، ولى پيش از نماز عيد فطر و قربان، مستحب است سه مرتبه بگويند: «الصّلوة» و در نمازهاى واجب ديگر سه مرتبه به‌قصد رجا «الصّلوة» بگويند.[36]

فوايد گوش دادن به اذان

* فوايد گوش كردن به اذان از نظر قرآن و روايات چيست؟

* در قرآن به فوائد گوش كردن اذان اشاره‌اى نشده است اما روايات به اين موضوع پرداخته‌اند.
برخى از فوايد گوش كردن اذان به شرح زير است:
1. شنيدن اذان انسان را از اهل آسمان قرار مى‌دهد؛ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى‌فرمايد: همانا اهل آسمان از اهل زمين چيزى نمى‌شنوند مگر اذان[37].
2. شنيدنِ اذان اخلاق را نيكو مى‌كند؛ امام على(عليه السلام) مى‌فرمايد: كسى كه اخلاقش بد است در گوش او اذان بگوييد.[38]
3. شنيدن اذان انسان را سعادت‌مند مى‌كند؛ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى‌فرمايد: كسى كه صداى اذان را بشنود و به آن روى آورد، نزد خداوند از سعادت‌مندان است.[39]
4. شنيدن اذان سبب دورى شيطان مى‌شود؛ رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) مى‌فرمايد: شيطان وقتى نداى اذان را مى‌شنود فرار مى‌كند.[40]

 

پى‏نوشتها:

[1]. براى آگاهى بيشتر ر.ك: ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج12، ص221، توضيح المسائل، باب اوقات نماز، مسئله 736، 741، 729، 731 و 737/; عروة الوثقى، باب اوقات نماز، مسئله 2 و 10.
[2]. ر.ك: تفسيرنمونه، ج12، ص221.
[3]. ر.ك: العروسى الحويزى، تفسير نورالثقلين، ج3، ص205.
[4]. ر.ك: طبرسى، مجمع‌البيان، ج5، ص345، مؤسسة‌الاعلمى، بيروت.
[5]. ر.ك: همان، ج5ـ6، ص305ـ309، انتشارات ناصر خسرو.
[6]. ر.ك: الدرالمنثور، جلال الدين سيوطى، ج 5، ص 280ـ282، داراحياء التراث العربى، بيروت.
[7]. ر.ك: نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى و ديگران، ج 12، ص 221; ج 9، ص 265، دارالكتب الاسلامية، تهران.
[8]. ر.ك: مجمع البيان، طبرسى، ج 4، ص 86 ـ 88، دارالمكتبة الحياة، بيروت.
[9]. ر.ك: الميزان، علامه طباطبايى(رحمه الله) ج 11، ص 58 ـ 59; ج 13، ص 174 ـ 175، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم / عروة الوثقى، سيدمحمد كاظم طباطبايى، يزدى، ج 1، باب اوقات نماز، مسأله 2 و 10، انتشارات اسلامى، وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
[10]. ر.ك: بداية المجتهد و نهاية المقتصد، ابن رشد الحفيد، ج 1، ص 83، دارالفكر، بيروت / المغنى، عبدالله بن قدامه، ج 1، ص 404ـ405، دراالكتاب العربى، بيروت.
[11]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، كتاب صلاة، باب مربوط به وقت نماز، باب 32 و 33.
[12]. ر.ك: همان، تفسير نمونه، ج9، ص267; ج12، ص221; ج16، ص383، ناصر مكارم شيرازى و جعفر سبحانى، پرسش‌ها و پاسخ‌هاى مذهبى، ص63.
[13]. از علماى اهل سنت احمد صديق غمارى نويسنده كتاب «إزالة الخطر عمن يجمع بين الصلاتين فى الحضر» در جمع غير مسافر موافق شيعه اماميه است. ر.ك: محمد جواد مغنيه، الفقه على‌المذاهب الخمسه، ترجمه‌كاظم پورجوادى، ص77.
[14]. ر.ك: بنى‌هاشمى، توضيح‌المسائل مراجع، ج1، ص424 و 428، مسئله 731 و 736; رساله امام خمينى.
[15]. بقره، آيه115.
[16]. تفسير الميزان، ج1، ص390 ـ 391.
[17]. همان، ص507.
[18]. همان، ص391.
[19]. برگرفته از: همان، تفسير نمونه، ج1، ص415.
[20]. ر.ك: تفسير نمونه، ج1، ص479 ـ 509.
[21]. بقره، آيه144.
[22]. همان.
[23]. عبد على عروسى حويزى، نورالثقلين، ج1، ص136.
[24]. ر.ك: تفسير الميزان، ج1، ص331 ـ 334.
[25]. بقره،143.
[26]. ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 1، ص 485 ـ 495، دارالكتب الاسلامية / ناصر مكارم شيرازى و جعفر سبحانى، پرسش‌ها و پاسخ‌هاى مذهبى، ج 2، ص 94، انتشارات نسل جوان.
[27]. بقره، 144.
[28]. بقره، آيه106.
[29]. بقره، آيه106.
[30]. بقره، آيه144.
[31]. جمعه، آيه9.
[32]. مائده، آيه58.
[33]. تفسير نمونه، ج24، ص126.
[34]. توبه، آيه3.
[35]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج5، ص369; همان، ر.ك: تفسير نمونه، ج4، ص437.
[36]. سيدمحمدحسن بنى‌هاشمى خمينى، توضيح المسائل مراجع، ج1، ص539; فتاواى حضرت امام خمينى، مسئله 916.
[37]. محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج1، ص82.
[38]. همان، ج1، ص84.
[39]. مجلسى، بحارالانوار، ج77، ص190، مؤسسة الوفاء.
[40]. همان، ميزان الحكمه، ج1، ص82.